۱۳۹۴ خرداد ۶, چهارشنبه

بنزین هزار تومانی؛ ارمغان تازه دولت تزویر و دروغ!

بنزین گران می شود:

به گزارش بی بی سی پارسی، عباس کاظمی، معاون وزیر نفت ایران از تک نرخی شدن قیمت بنزین و حذف سهمیه بنزین ۷۰۰ تومانی خبر داده و گفته است که از این به بعد بنزین با قیمت واحد ۱۰۰۰ تومان فروخته خواهد شد. به گفته آقای کاظمی، قیمت هر لیتر بنزین سوپر ۱۲۰۰ تومان و قیمت هر لیتر گازوییل هم ۳۰۰ تومان شده است.
به گفته معاون وزیر نفت ایران در جلسه چند روز پیش کمیته سوخت، درباره بنزین و تک نرخی شدن آن تصمیم‌گیری شده است.
وزارت نفت می‌گوید که رانندگانی که از ماه‌های قبل سهمیه بنزین ۷۰۰ تومانی در کارت سوخت خود دارند، می‌توانند تا شهریور ماه سهمیه بنزین خود را مصرف کنند، اما بعد از شهریور دیگر بنزین ۷۰۰ تومانی وجود نخواهد داشت.
روزگاری که میشد چنین تیتر هایی را در صفحه اول روزنامه ها مشاهده کرد! 《" نفت و بنزین ارزان شد "》 بنزین ۸ ریال  نفت ۲،۵ ریال ---------------- در ستون سمت چپ، وزیر آموزش و پرورش گفت: پرداخت اضافات و ترفیعات فرهنگیان تا قبل از عید حتمی است...  وام گرفته از تاربرگ فاخر تاریخ در تصویر!
با شروع اجرای برنامه هدفمندی یارانه‌ ها در ایران در اواخر سال ۱۳۸۹، قیمت بنزین سهمیه‌ ای و آزاد به ترتیب ۴۰۰ و ۷۰۰ تومان در هر لیتر تعیین شد. اوائل اردیبهشت سال گذشته خورشیدی نرخ بنزین سهمیه‌ ای و آزاد با ۳۰۰ تومان افزایش در هر لیتر به ترتیب به ۷۰۰ و ۱۰۰۰ تومان رسید.

- از برق و اتوبوس مجانی تا آوردن نفت بر سر سفره ها:

بی تردید «ناف حکومت اسلامی را با دروغ بریده اند» چرا که از ابتدای قدرت گرفتن روحانیون در ایران، این جماعت ایران ستیز، با وعده های پوچ و دروغین، مشغول فریب دادن ملت ایران بوده اند و هرگز به هیچ یک از وعده های خود در راستای آبادی و رفاه ایران و ایرانیان، عمل نکرده اند!
خمینی، آن اهریمن سیاه قلب به هنگام آن سخنرانی کذایی اش در گورستان، با دادن وعده آب و برق و اتوبوس مجانی، حسابی مورد تشویق و توجه جماعت راحت طلب و سست عنصر قرار گرفت؛ البته باید در نظر داشت، ملتی که برای مفت خوری و گدا پروری انقلاب کند، به فقر و فلاکت و بی آبرویی گرفتار می شود و این دقیقن بلایی است که شورشیان سال ۵۷، بر سر ایران و ایرانی آوردند!
خرمشهر زمانی که خرم بود! این فرتور به جای مانده از خرمشهر زیبا و آباد سال ۱۳۵۰ است! زمانی که پول فروش نفت برای مردم و رفاه شان خرج می شد! این فرتور را با وضعیت اسفبار و غم انگیز امروز خوزستان مقایسه کنید!   فرتور وام گرفته از تاربرگ فاخر تاریخ در تصویر!
پس از خمینی نیز تمامی دولتمردان حکومت اسلامی همواره سرگرم دادن وعده های دروغین به مردم ایران و سپس خندیدن به ریش ملت ما بوده اند! از اصلاح طلب گرفته تا اصولگرای دوآتشه و میانه رو، جملگی مردم بینوای ایران را فریب داده اند و از آنجایی که به قول احمد شاملو، توده ما حافظه تاریخی ندارد، مردمان ایران زمین همواره دروغ ها و فریب های پیشین را فراموش کرده و به دروغگویانی تازه با وعده های توخالی تازه تر، دل بسته و امیدوار می شوند!
در طی سه دهه ننگین گذشته، حکومت اسلامی هیچ فایده ای برای ایرانیان نداشته و جملگی سیاست های داخلی و خارجی اش بر دشمنی با منافع ملی ایرانیان، تکیه داشته اند! به راستی جای شگفتی است که چگونه چنین رژیم گندیده ای که کمترین دلبستگی به ایران و ایرانی ندارد، توانسته این همه سال بر ایران زمین. فرمانروایی کند؟

- مسئول تمامی این ناگواری ها، خامنه ایست:

شوربختانه مردم ما به اشتباه دولت های حکومت اسلامی را هدف انتقادات خویش قرار می دهند؛ برای نمونه گران شدن بنزین را گردن احمدی نژاد می اندازند و به هنگام بالا رفتن بهای کالا ها، دولت حسن روحانی را نکوهش می کنند! با آنکه نامبردگان و کابینه های شان،  چاکران دست و پا بسته سید علی خامنه ای هستند! بنابراین موج انتقادات بایستی خامنه ای را مورد یورش قرار دهند و نه مهره هایی بی اختیار و نمایشی را!
این خامنه ای و همسگالانش هستند که برای حال و آینده ایران و ایرانی آهنگ می کنند (تصمیم می گیرند) و رییس جمهورهایی که با انتخابات های نمایشی و با دستور و دیدگاه مستقیم خامنه ای روی کار می آیند، به راستی کمترین قدرت و اختیاری از خود، ندارند و تنها مهره های خیمه شب بازی ولی فقیه و رهبر مسلمانان جهان، برای فریب دادن ملت ایران می باشند!
ایرانیان بایستی که در این برهه حساس تاریخی، دشمن راستین خویش را شناخته و زمان و نیروی خویش را هزینه مبارزه با بزرگ ترین پاسخور (مسئول) این دردمندی ها (مصیبت ها)، یعنی سید علی خامنه ای کنند! او پاد ایرانی ترین (ضد ایرانی ترین) چهره امروز جهان است! بایستی که هشیار بود و با مبارزه هوشمندانه، دشمن را پیش از وارد آوردن زیان های جبران ناپذیر بیشتر، از میدان به در کرد!
فرودسی پاکزاد در اینباره می فرماید:
بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم
پاینده و جاودان باد ایران
فضول محل

۱۳۹۴ خرداد ۳, یکشنبه

آنکه باید نکوهش شود قوم عرب نیست! این اهالی قم و سپاهند که ناموس ایران را حراج کرده اند

رواج توهین به اقوام عرب حاشیه خلیج فارس

شوربختانه مردم احساسی ایران، طلب ۱۴۰۰ ساله خود را از همسایگان عرب خلیج فارس می خواهند . گویی در تهران روزانه به نوامیس همین مردم خواب تجاوز نمی شود. مگر در کهریزک و زندانهای اول انقلاب نقل پخش می شد؟.  مردم ما عصبانیند، این درست ولی چرا توهین به قوم عرب؟.  این در حالی است که بیشتر اعراب حاشیه خلیج فارس از نظر فرهنگی و قومیتی نزدیکی و همخونی با ایرانیان دارند. هزاران سال تجارت و مسافرت ایرانیان به این کشورها باعث نزدیکی فرهنگی ایشان با ما شده است و بسیاری از ساکنان عمان و امارات و کویت و بحرین ریشه ایرانی دارند و به زبان فارسی هم می توانند سخن بگویند.
در ایران جز در چند نقطه نمی توان عرب زبان یافت ولی تعداد کسانی که در کشورهای فوق می توانند فارسی سخن بگویند بسیار است. گروه زیادی از ایرانیان ساکن لارستان و بلوچستان در سده گذشته به عمان و امارات مهاجرت کرده اند و همچنان به آداب ایرانی پایبندند. همچنین بیش از نیمی از ساکنان کشور بحرین ایرانی تبارند و زبان فارسی در بحرین هنوز زنده است.  پس با این همسایگی و هم خانوادگی اعراب حاشیه خلیج فارس با مردم ایران، خواهی و نخواهی ایشان را باید گرامی بداریم.
توهین به اعراب ، جز نژاد پرستی نیست. اعراب بیابان گرد ۱۴۰۰ سال پیش را نباید با اعراب امروزین مقایسه کرد. ظلم و ستم خلفا و کشتار ایشان را نیز نمی توان به نوادگان ایشان ربط داد! مگر می شود قومی را بخاطر جرم پدران ۱۴۰۰ سال پیشش نکوهش کرد؟. البته که باید ظلم و کشتار اعراب آن زمان را نکوهش نمود و از آن عبرت گرفت ولی دوستان تاریخ را مطالعه نمایید! اعراب منطقه خود قربانی خشونت در اسلامند
به خنجر و لباس پادشاه عمان دقت کنید. آشنا نیست؟ (هرگز قصد مقایسه او را با داریوش بزرگ نداریم)  آیا تقلید و  شباهتش با کتیبه های ایرانی اتفاقی است؟ البته که اتفاقی نیست. حتی شباهت چهره ی سلطان قابوس با ایرانیان هم اتفاقی نیست! واقعیت این است که عرب نشین عمان در طول 2500 سال شاهنشاهی ایران بارها متحد ایران بوده است و کاملاً ایرانی محسوب می شده است. آخرین بار در زمان نادرشاه هم  عمان به ایران پیوست. این شباهت و پیوستگی ایران با بسیاری از اعراب خلیج فارس وجود دارد و نمی توان آنرا انکار نمود. 

خائنین ایرانی

بزرگترین دلیل شکست ایران از اعراب در آن زمان خیانت گروهی از ایرانیان و پیوستن ایشان به صف اعراب بوده است. آن قدر خیانت و سستی در سپاه ساسانیان انجام شد که رستم فرخزاد را توان مبارزه با اعراب نماند. پیش از حمله اعراب در ساسانیان جنگ داخلی بسیار روی داده بود و درست به هنگام نیاز به سپاهیان بغیر از رستم فرخزاد ، اکثر سرداران سپاه به طمع پادشاهی و مقام ، به ایران خیانت کردند.
سرداری که به بابک خرمدین نیز خیانت کرد و این بزرگمرد ایرانزمین را با توطعه شکست داد سرداری ایرانی بنام افشین بود. بزرگانی چون یعقوب لیث صفاری و المقنع و بابک و بسیاری دیگر از خودیها بطور خلاصه از خائنین ایرانی ضربه خوردند. چرا قیامهای ملی این بزرگان به نتیجه نرسید؟. چرا ابومسلم خراسانی حتی جرأت نکرد خود را پادشاه ایران بنامد و خلافت را به بنی هاشم بازگردانید؟. اینها ضعفی جامعه شناختی را در ایرانیان نشان می دهد.
ما همواره ملتی دو زاری و طمع کار بوده ایم. هرگز به بلندای تاریخ ننگریسته ایم و به لقمه نانی و تکه مقامی که عربی و یا مغولی به ما بدهد راضی شده ایم. ما ایرانیان بیش از هر کس به فرهنگ و دانش خود ضربه زده ایم.  مگر امثال خلخالی ایرانی نبودند؟. مگر نه اینکه  کتیبه ی خط میخی خارک که نام دریای پارس  بر آن حک شده بود در بی توجهی ما  عمداً تخریب شد تا این سند تاریخی دیگر نباشد؟. آیا بی  غیرتی و بی توجهی ما هم تقصیر حمله اعراب است؟. اعراب مگر ۱۴۰۰ سال پیش حمله نکردند؟. پس چرا هنوز سنگشان زا به سینه می زنیم؟. ارتجاع واقعی و متجاوز واقعی در قم است! ارتجاع واقعی و دشمن واقعی سپاه است.
این کتیبه بطور اتفاقی در جزیره خارک به هنگام جاده سازی کشف شد. اما دیری نپایید که این سند مهم و تاریخی که نشان از حضور دیرپای ایرانیان در شاخاب پارس را داشت، بدست خودیهای خائن و میهن فروش تخریب شد! چه ارزان خود را فروختیم و چه گرانبها چیزهایی را بباد دادیم!

حوزه و سپاه پاسداران ایران مملو از خائن و خود فروخته

پیش از هر سخن باید گفت که سخن پایینی ما درباره ی گروه خائن درون حوزه و سپاه است و هستند انسانهای شریف و آزاده ای که در این دو ارگان هستند و با تمام امکاناتی که برای سوء استفاده شان محیا هست، سر سپرده ی آخوندان دزد  و خائن به میهن  نشده اند و حتی با نا امیدی سعی در اصلاح آنها دارند که البته خیالی باطل است.
از گذشته بیاد دارم که عوام می گفتند :”هرکس از ننه اش قهر کرد ، رفت حوزه !” .بعدها به همین منوال گفتند :” هرکس هیج جا راهش ندادند ، رفت سپاه !” . این دو سخن عامیانه به چه منظور و معناست؟ اولاً نشان از منفی بودن عضویت در حوزه و سپاه در میان عامه دارد و عوام نمی پسندند کسی را که آخوند شود و یا سپاهی! دوم اینکه عوام  معتقدند که نالایق ترین و کم بهاترین افراد جامعه وارد سپاه و حوزه ها می شوند. اما امروز سرنوشت همان عوامی که چنین می گفتند بدست ملایان و سپاهیان است.
(این ویدئو که از طریق کمپین حقوق بشر ایران پخش گردیده است ، حقیقتی تلخ از تجاوز بسیج و سپاه به زنان و دختران را در بازداشتهای سال ۸۸ بیان می کند. چیزی که بعدها بسیاری از دختران بازداشت شده بدان اذعان نمودند… اما چه شد؟. متجاوز به۲۰۰ هزار تومان جریمه محکوم شد)
این دو گروه که عقده ها و کمبودهایشان بسیار است ، یک  عقده تازه هم خواهند داشت و آن جدا شدن از بدنه ی اجتماع و ورود به جامعه ی کوچک خائنین است. هم کاسگانی که مردم عادی  را بچشم شهروند درجه دوم می نگرند و جامعه کوچک سگان ولایت و امامت را  شهروندان برتر می دانند. این جامعه کوچک است که حیوانات درنده ای مانند سعید مرتضوی ، سعید امامی  و صادق خلخالی را می سازد. مردم خواب ایران در سال ۸۸ دیدند که چگونه سگان و درندگان بسیج برای حفظ تاج و تخت آقا  به جان و مال و ناموس مردم ایران تجاوز می کنند.

ازآنچه گذشت؛

فراموشکاران به دنبال سپاهند

حقیقت تلخی است که گروهی از مردم ایران به گرگها پناهنده شده اند و گمان می برند که با پناه بردن به جانیان سپاهی که کارنامه ای معلوم  در دوران انقلاب دارند  این سگان ولایت از جان و ناموس ایشان دفاع خواهند کرد!. بسیج و سپاه نه می خواهد نه می تواندو از مردم ایران دفاع کند. سپاه پاسداران در نامش هم آمده است که پاسدار انقلاب است و نه مردم! زهی خیال باطل اگر کسانی گمان برند که بسیج و سپاه ذره ای به میهن و هم میهن بیاندیشند.
آنچه برای سپاهیان خود فروخته مهم است دفاع از ولایت و نظام استبدادی است . تا با دوام این نظام ، به چپاول و دزدی شان ادامه دهند. مردم ایران بجای توهین و فحاشی به اقوام کشورهای همسایه باید بدانند که این رژیم ولایت فقیه است که باعث بی حرمتی به پاسپورت ایرانی شده است. چرا گروه بزرگی از ایرانیان در مالزی به جرم قاچاق مواد مخدر در انتظار اعدامند؟. آیا این هم کار اعراب است؟. چرا پیش از انقلاب ایرانیان به قاچاق مواد مخدر در جهان شهره نبودند؟. این رژیم چه بر سر فرهنگ و اخلاق ایرانیان آورده است که در فرودگاههای مختلف جهان به ایرانی چون یک  تروریست و قاچاقچی برخورد می شود؟.  آمار بالای معتاد و زورگیر و فاحشه هم کار عربستان است؟. یا این که دشمن اصلی مردم ایران در قم و تهران نشسته است؟.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۸, دوشنبه

ملت نجیب ایران همیشه ترجیح داده که در پناه گرگهای درنده زندگی کند


این یکی از تصویر های شوم و دهشتناک صدها جنایات دسته جمعی و گروهی رژیم خونخوار اسلامی را نشان می دهد. آیا ملت کشتی به گل نشسته ایران، با سکوت و بی تفاوتی خود اینگونه جنایت ها را تأیید نمی کند و دست و بال جانیان رژیم را برای تکرار هرچه بیشتر آنها باز نمی گذارد؟!!.


داریوش فروهر با همسر خود پروانه اسکندری، از مبارزان راه آزادی و دموکراسی مردم ایران، که به دست جلادان رژیم کشته شدند. هرقطره خون آنها و دیگر کشته شدگان راه آزادی کشورمان، هم اکنون در قلب و رگهای جوانان برومند در جریان است.

پیش گفتار:

ملت های کشورهای جهان هرکدام مسئول سرنوشت و زندگی خود می باشند. زیرا رفتار و کردار آنان عملکردی است که می تواند دولت و رژیمی را بنا بر آن رفتار و اندیشه خودشان را روی کار بیاورد. در کشور خودمان این موضوع همیشه به اثبات رسیده است. زیرا ملت آرام و نجیب ایران که با اعتراض، اعتصاب و انتقاد بیگانه بوده، راه را برای روی کار آمدن رژیم های خودکامه و دیکتاتور هموار ساخته است. نمونه این را در جایگزینی آدم کشان تازی، یورش چنگیز و تیمور، و حتی حمله محمود افغان به مردم اصفهان دیدیم. هنگامی که تیمور لنگ با لشکر محدود و اندک خود به شهر بزرگ اصفهان یورش می آورد و به کشتار می پردازد، جمعیت زیاد اصفهان در برابر سپاه اندک تیمور ساکت و بی حرکت می مانند و تیمور آزادانه به جنایات خود ادامه می دهد.

واکنش مردم در برابر رژیم اسلامی

همان رفتار تسلیم بودن و تسلیم ماندن در برابر ظلم و ستم رژیم ولایت فقیه نیز در این سه دهه وجود داشته است. زیرا رژیم اسلامی از روز نخست دیکتاتور نبود بلکه روز به روز به دلیل بی تفاوت ماندن و ساکت بودن مردم ایران، به همان میزان بر دیکتاتوری و خودکامگی رژیم اسلامی افزوده است. روزها و هفته ها، افراد بیگناهی به اتهام های دروغین و نادرست حتی در میدان های شهر اعدام می شوند. مردم، گوسفند وار، به تماشا می پردازند و بودن و سکوت خود آن اعدام و عملکرد جنایت بار رژیم را تأیید می کنند.
این ویدیو نشان می دهد که چگونه در ملاء عام و در میان صدها مرد، زن، و کودک رژیم خونخوار اسلامی سه نفر را اعدام می کند و مردم گوسفند صفت به تما شا مشغولند و حتی جنایت رژیم را با چنین بیشرمی و دریدگی تأیید می کنند و کف می زنند. آیا مردم ایران با این رفتار ضد انسانی و یا سکوت خود تا کنون دست ر‍ژیم را برای جنایت ها ی بیشتر و بالاتر باز نگذاشته است؟!.

ملتی گناهکار و شرمنده در قبال کوتاهی ها

باید از ملت نجیب و تسلیم شده ایران پرسید که چرا و چگونه در برابر جنایت های بیشمار و قتل های گسترده رژیم اسلامی با سکوت خود افسار توحش و کشتار این رژیم را رها کردند که باز هم دست به جنایات دیگری بزند. ما به خوبی می دانیم که چنانچه امروز جلو یک قتل، یک تجاوز، و یا یک غارتگری گرفته نشود، فردا و پس فردا، قتل، تجاوز و غارتگری های دیگری با شمار و وسعت بیشتری به دست همان متجاوزان و خودکامگان رخ خواهد داد. آیا ملت ایران که با سکوت و اعتراض نکردن خود موجب گسترش و فراگیری همه جانبه این جنایات در سطح کشور بوده خود را مسئول نمی داند، و احساس شرم نمی کند؟!.

جنایاتی که از سکوت ملت به بار آمده

از ۳۶ سال پیش تا کنون هر روز و هرهفته جنایاتی در گوشه ای از کشورمان رخ می دهد که تنها دلیل آنها، سکوت و بی خالی ملت ایران بوده است. در کشوری که اعتراض، اعتصاب،  انتقاد، و ابراز نارضایتی و سرانجام بایکوت کردن و خود را دور نگاه داشتن از صحنه های تبلیغاتی و یا ظلم و ستم خودکامگان نباشد جنایت ها یکی پس از دیگری تکرار می شود و باید انتظار روزهای شوم و غم انگیزی داشت که مردم کشورمان هم اکنون گرفتار آنند. آیا ملت ایران با دیدن و شنیدن نمونه جنایات زیر می تواند آرام سر به بالین گذارند، و با وجدان کامل  زندگی کنند؟!.
در این جا تنها به چند نمونه از این جنایات اشاره می شود:

۱-روز جمهوری اسلامی

هرسال، رژیم جنایت پیشه که مردم را بی تفاوت و ساکت می بیند با بوغ و کرنا مراسمی برای روز پیروزی انقلاب و یا جمهوری اسلامی بر پا می کند و سطح شهر و میدان های بزرگ را به اشغال خود در می آورد. علاوه بر تعداد محدود بسیجی های آدم کش، پاسداران مزدور، و آدم کشان و نوکرهای ولی فقیه که در این  حماسه های ضد مردمی شرکت دارند، اندوی بیشمار و دهها برابر ملت خردباخته و نا آگاه و یا فرصت طلب در این گردهمایی شرکت می کنند و بر بردگی و نوکری ملت ما صحه می گذارند.
این فرتور محل اخذ رأی را در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ نشان می دهد. گویی در آن روزها ایرانیان عقل خود را به طور کامل از دست داده و توانایی اندیشیدن نداشتند و همه شان با شور و شوق به حکومت اسلامی و قوانین ضد انسانی آن و خمینی جنایتکار رأی دادند. با اینکار، و با این رأی دادن، ما سند بردگی و نوکری را امضاء کرده، کشور، مال، جان، و ناموس خود را در اختیار آخوند فرومایه که از زالوها و مفتخورهای اجتماع هستند، سپردیم. به راستی ننگ براین حماقت و بی فکری ما!.
۲- کشتار افسران شجاع و برومند ایران در سالهای نخست پایه گذاری رژیم منحوس اسلامی.
۳-جنایات بزرگی چون کشتار زنده یاد دکتر فرخ رو پارسای بانوی دانشمند و فرهنگ دوست ایران، و مهندس عبدالله ریاضی رئیس مهندسان برجسته ایران
بانوی فرهیخته و فرهنگ پرور ایران، دکتر فرخ رو پارسا، و مهندس عبدالله ریاضی پدر مهندسان و صنعت ایران، که فدای جهل و نفهمی و تازی گری رژیم شدند، و از سوی آدم خوران رژیم تازی منش از پای در آمدند. یادشان گرامی، و روانشان شاد باد.
۴- جنایات بزرگی چون کشتن فریدون فرخ زاد هنرمند اندیشمند ایران دوست، و زنده یاد دکتر بختیار بزرگ مرد ایران دوست.
۵- تراژدی سال ۶۷ جنایتی به ابعاد بیکران

۶- قتل های زنجیره ای که نمونه این جنایات، محمدجعفر پوینده (پژوهشگر و نویسنده)، محمد مختاری (نویسنده)، پروانه اسکندری و داریوش فروهر (رهبر حزب ملت ایران) از جمله قربانیان آن بودند.

۷۷- کشتار سال ۸۸

در سال پس از اعتراض عمومی و خیزش مردم ایران در سال ۱۳۸۸، رژیم جلادهای خود را به کار انداخت و دست کم ۱۱۲ نفر از مردم صلح طلب که با آرامی به تظاهرات پرداخته بودند و همگی بی دفاع بودند، به خاک وخون کشانید. ندا آقا سلطان، اشکان سهرابی، سهراب اعرابی، محسن روح الامینی، حسین طهماسبی، مصطفی کیارستمی، حسین اخترزند، مبینا احترامی، علیرضا صبوری میاندهی چند نمونه از قربانیان جنایات علی خامنه ای و فرزند ابر جنایتکارش مجتبی خامنه ای بوده اند. آیا ملت زبان بسته و تسلیم ایران با سکوت خود  بر این جنایات صحه گذاشت، احساس نگرانی و شرمندگی نمی کند و دچار عذاب وجدان نیست؟!.
۸- کشتار رژیم در ۱۸ تیر ماه ۱۳۸۷ به قصابی محمد باقر قالیباف در کوی دانشگاه تهران
۸- اسید پاشی بر رو ی زنان

رژیم زن ستیز اسلامی که زن ستیزی را بنا با سیتره اجداد تازی خود مانند محمد و علی و فرزندانش در نهاد خود دارد، برای آن که زنان کشور را هرچه بیشتر درون کیسه سیاه رنگ چادر نگاه داشته و از هرگونه فعالیت اجتماعی او جلوگیری کند، به دستور مجتبی خامنه ای آخوندک ابر جنایتکار، بسیجی های مزدور او بر روی شماری از زنان اصفهان و شهرهای دیگر اسید پاشیده و طراوت زندگی  و هرگونه شادمانی  را از آنان بریده و آنان را در آستانه مرگ تدریجی قرار دادند.
اسیدپاشی حکومتی؛ جانیانی از جنس داعش! اسیدپاشی های مشکوک در اصفهان/ احتمال اسیدپاشی به زنان بدحجاب وجود دارد. مزدوران حکومت اسلامی در اقدامی جنایتکارانه برای ایجاد رعب و وحشت در میان زنانی که آنها را “بدحجاب” خطاب می کنند، به روی تعدادی از آنان در شهر اصفهان اسید پاشیده اند.

۹- اعدام های دسته جمعی

یکی از شگرف های رژیم اسلامی به دار آویختن دسته جمعی افراد بی گناه و معترضین به خودشان است. این جنایات گروهی و دسته جمعی  انسان را به یاد یورش های بیگانگان به یک سرزمین و اعدام گروهی مردم از هر تیره و گروه می باشد. رژیم اسلامی اعدام های گروهی را در این ۳۶ سال همواره به اجراء در آورده. در حقیقت این رژیم خون آشام برای نسل کشی خلق شده  و روی هیتلر و استالین را سپید کرده است.

از آنچه گذشت:

رژیم آدمخوار اسلامی ۳۶ سال است که روز و شب، هفته به هفته، و ماه به ماه در گوشه و کنار ایران به جنایت های گوناگونی پی پردازد. زجر و تجاوز به زندانیان، و کشتار بی پروای آنان در دهها و صدها زندان های گوناگون، اعدام های سرتاسری در میدان ها و چهار راه ها، قتل و کشتار مخالفین از جمله سیاستمداران، روشنفکران، نویسندگان، چکامه سرایان، وبلاگ نویسان، و اعتراض کنندگان، کارهای تروریستی در کشورهای گوناگون جهان و دهها نمونه دیگر. آیا در این ابعاد وسیع و گسترده از جمله کشتار سال ۶۷ و یا حذف سیاستمداران و قتل های زنجیره ای، و کشتار افسران رشید ارتش ایران ، کشتار دلیران کرد هم میهن، و نمونه های بسیار بسیار دیگر، ملت ایران هرگز و هیچگاه به پا ایستاد و  بر یکی از این جنایت ها اعتراضی کرد؟!.
آیا ملت ایران نمی داند که سکوت و بی تفاوتی او تا کنون جلادان رژیم اسلامی را به جنایات بیشتری واداشته و دست آنان را در به خاک و خون ریختن جوانان این کشور آزاد گذاشته است؟!. آیا ملت ایران از این بی تفاوتی و سکوت بی جا در برابر قتل های بیشمار و یا غارت گری های بزرگ، نزد وجدان خود احساس شرم نمی کند؟. در چنین شرایطی ملت ایران آرامش خود را در زندگی نکبت بار در پناه گرگ های درنده می داند. روش تسلیم پذیری و ظالم پروری که در سراسر تاریخ ایران پس از یورش تازیان، حمله چنگیز و تیمور، حمله اشرف افغان به اصفهان و صدها نمونه دیگر ملت ما را به بردگی و نوکری کشانده و همه گونه اراده و قدرت انسانی و آزاد زیستن را از آنان سلب نموده است!!.
فضول محله 
این فرتور مزدوران و خردباختگان و خودفروختگانی را نشان می دهد که در تظاهرات دولتی نهم دی ماه شرکت کرده و ایرانیان شریفی که در روز عاشورا دست به شورش زدند را محکوم نمودند؛ به راستی که ننگ و شرم ابدی بر این بندگان زر و سیم

۱۳۹۴ اردیبهشت ۲۲, سه‌شنبه

فریناز خسروانی، توهم تبعیض و امپراتوری دروغ!

ماجرای مرگ فریناز:

چند روز پیش، دختری ۲۶ ساله که کارمند هتل تارا در مهاباد، شهری کرد نشین در آذربایجان غربی بود، از بالکن طبقه سوم (یا چهارم) هتل محل کارش، به پایین سقوط کرده و متاسفانه جان باخت. از آنجایی که جریان مرگ غم انگیز فریناز، بسیار پر از ابهام و تردید های منطقی بود، نگارنده تصمیم گرفت تا روشن تر شدن قضایا، بر خلاف سیل عظیمی از روزنامه نگاران و کنشگران در فضای مجازی، چیزی ننوشته و اذهان عمومی را به بازی نگیرد.
امروز که چند روز از ماجرای دردناک فریناز می گذرد، با دو فرضیه برای مرگ وی رو به رو هستیم:
باید از تجزیه طلبان و احزاب ناسیونالیست کرد پرسید که آیا مرگ دلخراش یک دختر را با توسل به دروغ و توهم، دستمایه منافع حزبی کردن و از آن استفاده ابزاری نمودن، اخلاقی است؟

الف ) یک مامور امنیتی رژیم، به مهاباد سفر کرده و به مدیر هتل پیشنهاد می دهد تا در ازای دریافت ۱۰۰ میلیون تومان وام و مجوز تبدیل هتل به مکانی ۵ ستاره، برای وی (مامور امنیتی) پا اندازی (جاکشی) کرده و امکان همخوابی وی با فریناز را فراهم آورد:

در نتیجه این پیشنهاد ها، هتل از کارمندان خالی شده، تمامی درها قفل شده و مامور امنیتی حکومت، با فریناز در هتل تنها مانده و گرگ بدو، آهو بدو! فریناز که از نیت شوم مامور امنیتی خبردار می شود، برای جلوگیری از تجاوز جنسی، خود را از بالکن به پایین پرتاب می کند و جان می بازد.
در این فرضیه که مورد قبول و باور عموم مردم است، چند ایراد و حفره منطقی بزرگ وجود دارد:
۱- چرا یک مامور امنیتی که تمام پتانسیل مالی و ارتباطی لازم برای همخوابی با زنان و دختران بسیار زیباتر از فریناز را در اختیار دارد، باید به مهاباد سفر کرده، ۱۰۰ میلیون تومان دستمزد پا اندازی (جاکشی) به مدیر هتل داده تا سرآخر بتواند تلاش کند تا با زور و خشونت از فریناز، کام گرفته و با این تجاوز موقعیت شغلی خویش را به خطر بیاندازد؟
۲- مدیر هتل که تا دیروز مصاحبه نکرده بود، مامور امنیتی هم که بازداشت بود و خبری از وی به بیرون درز پیدا نکرد، فریناز هم که متاسفانه مرده بود، چه کسی از ریزترین نکات و مسائل رخ داده بین این سه تن، پرده برداشت؟
۳- حتی منابع اصلی خبر، خبر تجاوز و مرگ فریناز را از قول چند منبع “تایید نشده” درج کرده بودند؛ آیا این رسانه ها قابل اعتماد هستند و یا ایشان به دنبال ایجاد جو رسانه ای و بهره وری سیاسی از این موضوع بودند؟

ب ) فریناز با مامور ارتقای کیفی هتل که از بخش خصوصی جهانگردی و نه از دستگاه امنیتی حکومت بوده، ارتباط داشته و مدیران هتل نیز به این رابطه غیر حرفه ای، مشکوک بوده اند:

روز حادثه پس از تماس مادر فریناز که از نادر، برادر مدیر هتل می پرسد: “فریناز کجاست و چرا دیر کرده و به خانه نیامده؟”، نادر که از پیش به رابطه میان فریناز و آن فرد که “مامور امنیتی نبود” مشکوک بوده است، تصمیم به چک کردن دوربین های مدار بسته هتل می گیرد و متوجه می شود که فریناز، یک بار صبح همان روز ساعت ۷:۲۰ دقیقه به مدت یک ساعت وارد اتاق آن مرد می شود و یک بار هم غروب حوالی ساعت ۶، از پارکینگ، با آسانسور به طبقه ای که آن فرد در آن ساکن بوده رفته و وارد اتاق وی می شود.
خشونت هرگز دموکراسی نمی زاید، مردم ما بایستی که قدرت تجمعات و جنبش های مدنی و صلح آمیز را درک نمایند. با هتل آتش زدن و شعار مرگ بر سرمایه دار سر دادن، راه به جایی نخواهیم برد.
نادر تمامی این جریان را تلفنی برای خانواده فریناز بازگو می کند و فیلم این رخدادها را نیز برای شان می فرستد؛ یکی از کارمندان هتل که از دوستان فریناز بوده، به وی پیامک داده و آگاهش می کند که مدیر هتل و خانواده ات در جریان قرار گرفته اند و فریناز، هراسان و دستپاچه شده و تصمیم به فرار از راه بالکن ها می گیرد. او سه بالکن جا به جا می شود (ابتدا با کمک مردی که در اتاقش بوده) و متاسفانه سر بالکن چهارمی، تعادلش به هم خورده و سقوط می کند.

- با دروغ به جنگ دروغ نمی روند:

عبدالله مهتدی، دبیر کل حزب کومله طی مصاحبه اش با رادیو فرانسه گفت که پای مامور امنیتی در میان نیست و کسی که در هتل بوده نه مامور حکومتی، بلکه ناظر کیفی هتل از بخش خصوصی بوده است. برادر فریناز و مدیر هتل در مصاحبه شان با روزآنلاین، مهر تاییدی بر فرضیه “ب” زده اند؛ باید پرسید که چه گروه هایی از برپا کردن این آشوب بی جا، سود می برده اند؟
آیا جز اینست که بزرگترین سود را رژیم جنایتکار اسلامی برد چراکه با توجه به شورش بیجا و بی دلیل مردم کرد کشور آن هم به تحریک چند رسانه زرد پان کرد و چند گروه تجزیه طلب و به دلیل یک خبر تایید نشده و از اساس مشکل دار، پروانه کشتار و سرکوب مردم را گرفت و روی به اعدام زندانیان بی دفاع کرد آورد؟
آیا نباید از آنچه که در فتنه ۵۷ روی داد، درس عبرت بگیریم؟ آیا با دروغ گویی و بازتولید خشونت به دموکراسی می توان رسید؟ پیش از شورش ۵۷، علی شریعتی سکته قلبی کرد و انقلابیون ساواک را متهم کردند، جهان پهلوان تختی به دلیل مشکلات خانوادگی خودکشی کرد و شورشیان شاه را قاتل خواندند، صمد بهرنگی شنا بلد نبود و در رودخانه غرق شد ولی شاه را به عنوان مسئول قتل وی معرفی کردند. به دستور و رهبری احمد خمینی سینما رکس را آتش زدند و ساواک را متهم جلوه دادند و نتیجه انقلابی که بر پایه دروغ و تهمت و خشونت شکل گرفت، گورستان خاوران و اعدام های دسته جمعی شد!
برای مخالفت با حکومت ننگین اسلامی لازم نیست تا به دروغ گویی چنگ بیاندازیم، نیازی به خشونت و تشویق بربریت نیست، باید مردم ما بیاموزند که قدرت جنبش های مدنی بسیار بیشتر از توحش و آتش زدن هتل است! مردم ما باید یاد بگیرند که با اهرم دروغ و آشوب، به جنگ یک حکومتی که خود مولد دروغ و خشونت است، نمی روند. برای ستیز با تاریکی، شمشیر نمی کشند بلکه شمعی باید روشن نمود!

- فریناز قربانی فرهنگ مرد سالار است:

فریناز قربانی مامور امنیتی حکومت نشد بلکه قربانی فرهنگ مرد سالار و ناموس پرست حاکم بر بیشتر مردمان کرد ایران زمین گشت؛ فرهنگی که هیچگونه رابطه با مرد بیگانه را بر نمی تابد و بیشترین آمار قتل ناموسی و ختنه زنان و دختران را در کشور دارد! هرکس جای فریناز بینوا بود نیز جز فرار به هر شکل ممکن، به هیچ چیز دیگری نمی اندیشید.
حال این میان عده ای هستند که منطق را دور انداخته و احساسی فکر می کنند؛ ایشان توهم تبعیض دارند و ادعا می کنند چون فریناز کرد بوده، ما چنین استدلال کرده ایم که پای مامور امنیتی در میان نبوده و اگر همین رخداد در تهران شکل می گرفت، بدون هیچ تردیدی، حکومت و ماموران امنیتی اش را نشانه می رفتیم! ایشان به اشتباه گمان می کنند چون در جاهای دیگری توسط حکومت وقت در حق شان تبعیض قائل شده، سر هر مسئله دیگری، تنها به خاطر کرد بودن، حق شان خورده شده و قربانی تبعیض می شوند! این پندار بیمار گونه، توهم تبعیض نام دارد!
حال شما خواننده گرامی، با منطق خودت وقایع را بسنج و تصمیم بگیر که کدام فرضیه منطقی و کدام یک غیر واقعی و دروغین است! چنانچه با این جستار همسو بودید، بازپخش فرمایید و از دوستان تان دعوت کنید که در بخش کامنت ها، دیدگاه شان را بنویسند.
فضول محله
 

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

تلاش نمایندگان اصطبل بهارستان برای مهندسی انتخابات از روش قانونی !

گروهی از بدترینهای مردم در مجلس

مجلس یا به گفته بهتر اصطبل بهارستان، در واقع عصاره ملت نیست. بلکه عصاره حوزه علمیه و سپاه پاسداران است. مجموعه ای از خائن ترین ، بی بخار ترین و بی غیرت ترین چاپلوسان را در این ساختمان جمع آورده اند و  از قاتل زنجیره ای تا قاضی گاز دندان گیر در این بیت الوحش حضور داشته و دارند! نام اصطبل برازنده نیست چرا که توهین به حیوانات است.
در این طویله، دزدان و ددان جمع می شوند تا راهکاری را برای توحش بیشتر و تداوم چپاول بیابند. اما دو دست گل جدید توسط نمایندگان اتفاق افتاده است که می تواند کمی ما را به فکر وادارد که چه بودیم و چه شده ایم؟. براستی این مجلسی که مصوباتش به مردم و رأی دهندگان کمترین توجه و اعتنایی ندارد ، چگونه و با چه رویی این همه هزینه را بر ملت وارد می کند که ابراز وجود بنماید؟.
بدترین، دزد ترین ، چاپلوس ترین و خائن ترین مردم ایران را در اصطبل بهارستان خواهید یافت! جایی که ملاک حضور ، نه خدمت به خلق که پاچه خواری رهبر است. استبداد خوب نداریم! اما شاید استبداد آخوندی و اصطبلی بدترینش باشد!

دست گل اول :تداوم صلاحیت نماینده

شکی نیست که تشخیص صلاحیت نمایندگان به عهده ملت باید می بود  و قوانین انتخابات در ایران  با آن تعیین صلاحیت کذایی شورای نگهبان، به دایره ای از چاپلوسان و دزدان انجامیده است که توسط شورای نگهبان منتصب می شوند. در این بین بسیار عجیب بود که برخی نمایندگان همین اصطبل که تمساحان شورای نگهبان آنها را منتصب کرده اند ، انتظار تداوم صلاحیت را هم دارند. یعنی سعی دارند که بنوعی تحقیق درباره صلاحیتشان را حذف و ماستمالی نمایند، با این بهانه که “قبلاً صلاحیت ایشان احراز شده است”؛
هدف نمایندگان از این مصوبه چیست؟.  با توجه به حضور وزیر کشوری متفاوت و افشاگر بنظر می رسد که گروهی از نمایندگان با اطلاع از افشاگریهای وزیر کشور فعلی این واهمه را دارند که شاید وزارت کشور که ار جناح مقابل است دست ایشان را رو کند و با ارائه مدارک فساد ایشان، اجازه  تایید صلاحیت ایشان را ندهد. در واقع آشی که برای دیگران پخته بودند ، ممکن است  غذای خودشان شود!
بسیار متاسفیم که در سکوت خبری و نبودن یک دادگستری مردمی،  بسیاری از نمایندگان جرائم مختلفی از رشوه گیری و سوء استفاده مالی و دخالتهای رانتی مختلف را انجام می دهند و ملت ایران از این ماجراها بی خبر است.  گروه بزرگی از اهالی مجلس با روشهای مافیایی و باندبازیهای خطرناک سعی در برداشت هرچه بیشتر و چپاول همه جانبه را دارند که تنها گهگاه خبری کوچک از آن شنیده می شود و بعد هم تکذیب می شود!
همانند اعلام وزیر کشور درباره حضور پولهای کثیف قاچاقچیان مواد مخدر و دیگر باندهای تبهکاری در انتخابات و خرید و فروش آرا ! جای تعجب نیست البته! این مجلس و نمایندگانش هر فساد و خیانتی را مجازند انجام دهند، اگر که مطیع . چاکر بی دست و زبان خامنه ای باشند!
همانند اعلام وزیر کشور درباره حضور پولهای کثیف قاچاقچیان مواد مخدر و دیگر باندهای تبهکاری در انتخابات و خرید و فروش آرا ! جای تعجب نیست البته! این مجلس و نمایندگانش هر فساد و خیانتی را مجازند انجام دهند، بشرطی که که مطیع . چاکر بی دست و زبان خامنه ای باشند!
قسمت تعجب برانگیز ماجرا این است که چرا نهاد اجرایی وزارت کشور باید خبر از رانتها و پولشویی فله ای در انتخابات را بدهد و چرا دادگستری و آن دم و دستگاه امر به معروف کذایی گزارشی از فساد و منکر واقعی را در دستور کار خود ندارد؟. چرا یک وزیر که  مثلاً باید مجری باشد از فساد نمایندگان ملت که مثلاً قرار بوده که ناظر اجرای قوانین باشند ، خبر می دهد؟. این چه بساط و چه خراباتی است که روی اصطبل را از کثیفی سپید کرده است؟!.

دست گل دوم : استانی کردن انتخابات

بر اساس این طرحی که فعلاً تصویب شده ، قرار است نمایندگان هر منطقه بصورت استانی رأی گیری شوند. بدین مفهوم که اگرچه باید دست کم ۱۵٪ از رأی از حوزه انتخابی بدست آورده باشند ولی کل مردم استان می توانند به وی رأی داده بدهند و شمارش آرا برای اکثریت نسبی بصورت استانی انجام می شود! بعنوان مثال نماینده مردم  نیشابور می تواند در مشهد بدنبال رأی باشد و بدست آوردن تنها ۱۵٪ آرای نیشابوری ها برای وی کفایت می کند و اگر در کل استان به ۲۵٪ برسد کافیست که انتخاب شود!
این قانون اشکالات متعددی دارد که بزرگترین آن مهندسی انتخابات در زمان نبود احزاب آزاد است. زمانی که احزاب واقغی حق حضور در انتخابات را ندارند، نمایندگان برای حذف اندک افراد مستقل از انتخابات هم خواب تازه ای دیده اند. با اجرای این قانون شاهد لیستهای متحد از سگان ولایت خواهیم بود که در استانها بطور هماهنگ تبلیغ می کنند و دغدغه مردم شهرهای کوچک و مشکلات ایشان برایشان اهمیت ندارد؛آنچه مهم است اتصال به آقا و ذوب شدن در ولایت است! بالاخره ۱۵٪ از آرای مردم هر شهرستان را نیز می توان خرید و مهندسی نمود!
مجلس؟ دولت؟ رئیس جمهور؟ وزیر؟ دادگستری؟ چه کلمات نا آشنایی برای جمهوری اسلامی! بدون وجود آزادی بیان ، بدون وجود احزاب آزاد و مستقل و بدون اجازه مخالفت و اعتراض مردم این واژه گان شعاری بیش نیستند. هر چند که استانی شدن انتخابات در صورت اجرایش بشدت به تمرکز و تبعیض در انتخابات خواهد انجامید ولی چه فرقی دارد؟ به هر حال انتخابات در ایران آب در هاون کوبیدن است! حالا آبش کمی گچ داشته باشد و یا نه چه تفاوتی دارد؟! این مجلس و دفتر و دستک را آورده اند که بخورند و ببرند. 37 سال بردند و مردم را در فلاکت و تبعیض نگه داشتند. حال شاید چندان هم مهم نباشد که انتخابات را بیش از پیش محدود و انحصاری کرده باشند
این مهندسی نتایج فجیعی را برای مناطق محروم خواهد داشت و اهمیت جلب نظر مردم مناطق محروم را از بین خواهد برد.  صدای محرومیت مردم شهرستانهای دور افتاده که هر از گاهی در مجلس شنیده می شد از این پس هرگز شنیده نخواهد شد. شکی  نیست که بدون وجود احزاب آزاد و مستقل ، گروهی کردن رأی گیری آنهم  بصورت استانی ، به شهرستانهای محروم اجازه بروز افراد مستقل در مجلس را نمی دهد و  ندای معترض هرچند کوچک از بیداد  تبعیض و تمرکز را حذف خواهد کرد.
شهرهای محرومی که داد مردمشان همواره بلند بوده است و گهگاه اندک توجهی را بخود جلب می کردند، حتی محدود به زمان انتخابات می توانستند اندک درخواستهای خود را از مسئولین بخواهند و اکنون اهمیت رضایت مردم شهرهای کوچک باندازه ۱۵٪ خواهد بود که در فساد و تباهی حال حاضر ایران فاتحه نمایندگان مستقل شهرهای کوچک خوانده است!در مقابل گروههای مورد حمایت رهبر براحتی در مراکز استان به تبلیغ خواهند پرداخت و نیازی به توجه به مناطق محروم نخواهند دید.

مردم! بدون آزادی و احزاب مستقل آب در هاون نکوبید

مجلس؟. دولت؟. رئیس جمهور؟. وزیر؟. دادگستری؟. چه کلمات نا آشنایی برای جمهوری اسلامی! بدون وجود آزادی بیان ، بدون وجود احزاب آزاد و مستقل و بدون اجازه مخالفت و اعتراض مردم این واژه گان شعاری بیش نیستند. هر چند که استانی شدن انتخابات در صورت اجرایش بشدت به تمرکز و تبعیض در انتخابات خواهد انجامید ولی چه فرقی دارد؟.
به هر حال انتخابات در ایران آب در هاون کوبیدن است! حالا آبش کمی گچ داشته باشد و یا نه چه تفاوتی دارد؟!. این مجلس و دفتر و دستک را آورده اند که بخورند و ببرند. ۳۷ سال بردند و مردم را در فلاکت و تبعیض نگه داشتند. حال شاید چندان هم مهم نباشد که انتخابات را بیش از پیش محدود و انحصاری کرده باشند. مردم ایران بهر روی با رأی دادن آب در هاون کوبیده اند و شاید چندان هم این ماجرا تفاوتی نداشته باشد ولی مردمی که در مناطق دور افتاده و محروم بودند با این تمرکزگرایی در رأی گیری ، بیش از پیش دچار بیهودگی و زوال خواهند شد.
باران بهارى
فضول محله