۱۳۹۰ فروردین ۱۶, سه‌شنبه

رسانه:رژیم اسلامی با بربريت تمام روياروی همه ايرانيان قرار گرفته است

article picture
 
وال استريت جورنال درباره فشار تازه حکومت اسلامی بر بهاييان می نويسد تهران با بهره گيری از مشغوليت جهان به مسائل خاورميانه حکم محکوميت رهبران بهايی به هريک ۲۰ سال زندان را تاييد کرد. حکومت خودکامه ايران از اين فرصت که توجه جهان به بحران خاورميانه است استفاده کرده و بهاييانی را که هيچ صدايی ندارند بشدت سرکوب می کند و ضمن خفه کردن جامعه بهايی، با بربريت تمام روياروی همه ايرانيان قرار گرفته است.
برگرفته از صدای آمریکا

۱۳۹۰ فروردین ۱۰, چهارشنبه

محور خطرناک تهران-دمشق-حزب الله- حماس -قوی تر می شود

article picture
 
محور خطرناک تهران-دمشق-حزب الله- حماس قوی تر می شود، این محور نه تنها علاقه دارد به اختلاف چه در اردوگاه عربی و چه در اردوگاه غربی دامن بزند بلکه می خواهد هرگونه گرایش دمکراسی را در جهان عرب در نطفه خفه کند.مبارزۀ جمهوری اسلامی و سوریه با دمکراسی عربیاگر اوضاع خاورمیانه تا این میزان حاد و خطرناک نبود می توانستیم آن را «کمدیِ اشتباهات»( نمایشنامه ای از ویلیام شکسپیر –م) بنامیم. در یمن و سوریه نا آرامی ها علیه حاکمان مستبد شدت می گیرد، این کشورها درعین حال از اعضای اتحادیۀ عرب هستند که قرار است همراه ناتو و اتحادیۀ اروپا برای آزادی توده های عرب تلاش کنند. این وضع ما را یاد مرحلۀ آغازین جنگ جهانی دوم می اندازد که استالین عملاٌ به پیمان هیتلر و ژاپن، که در اصل پیمانِ ضدکمونیستی نام داشت، وارد شد.در پیمان ناتو چند دستگی هایی وجود دارد. ترکیه مخالفت می کند چون نمی خواهد به داعیه های رهبری خود در جهان اسلام آسیب بزند. آلمان به اقدام نظامی روی خوش نشان نمی دهد. ایتالیا، قدرت استعماری سابق در لیبی، راه خود را می رود. فرانسوی ها و انگلیسی ها فعالانه در پی تغییر حکومت در لیبی هستند. آمریکا با احتیاط رفتار می کند.خطر انتفاضۀ چهارم از هر زمان دیگر بیشتر استدر این میان محور خطرناک تهران-دمشق-حزب الله- حماس قوی تر می شود، این محور نه تنها علاقه دارد به اختلاف چه در اردوگاه عربی و چه در اردوگاه غربی دامن بزند بلکه می خواهد هرگونه گرایش دمکراسی را در جهان عرب در نطفه خفه کند. (لینک ویدیویی از ناآرامی های سوریه)در صورت ادامۀ بحران در لیبی تهران می تواند به تسلیح اتمی خود ادامه دهد و سوریه قادر است برنامه های خود را برای بلعیدن کامل همسایه اش لبنان پی گیرد. خطر انتفاضۀ چهارم، با کارگردانی ایران و سوریه و با کمک حزب الله در شمال و حماس در جنوب اسرائیل بزرگ تر از همیشه است.جلوگیری از فاجعهاطلاعات جنبش زیرزمینی در ایران نشان می دهند که حکومت با شدت بیشتر با مخالفان برخورد می کند. شاهد این مدعا صدور حکم مرگ سکینۀ آشتیانی و تعقیب وکیلش است. یک مخالف ایرانی که ارتباطاتی با جنبش مقاومت دارد در صحبت با من هشدار داد ایران و سوریه به زودی بحرانی با اسرائیل راه خواهند انداخت. به گفتۀ وی هدف این است که اذهان را از مشکلات داخلی منحرف کنند و خشم توده های عرب را متوجه بحران فلسطینی- اسرائیل سازند که این آخرها چندان در رسانه های جمعی به آن پرداخته نشده است.دلیل اینکه ما چرا باید قیام های مردم را در دارا و دمشق که به قربانی های زیادی در این خشن ترین دیکتاتوری ها منجر شده جدی بگیریم این است که مانع شویم تا به ناگهان منجر به فاجعۀ واقعی شود.* از: لُرد وایدِنفِلد / در: دی ولتنویسنده ناشر و عضو مجلس اعیان انگلیس و سیاستمداری جهان وطن است.

۱۳۹۰ فروردین ۹, سه‌شنبه

مرگ بر ر ژ يم كثيف فاشيست اسلامى

       
بجزء شيخ و مُلا كه غارتگرند  ///  بنى آدم اعضاى يكديگرند

چرخش 180 درجه ای، از با اونا به با ما!

article picture
 
باراک حسین اوباما، پس از یک مبارزه انتخاباتی طولانی و جانانه با شعارهای "تغییر" و "ما می توانیم"، در چهارم نوامبر 2008 به ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا برگزیده شد و روز 20 ژانویه 2009 به کاخ سفید نقل مکان کرد. در پایان دوّمین ماه استقرار در کاخ سفید، باراک اوباما پیام نوروز 1388 خود را برای مردم و "رهبران جمهوری اسلامی" ایران فرستاد: «من بویژه می خواهم به طور مستقیم با مردم و رهبران جمهوری اسلامی ایران صحبت کنم... من میل دارم به روشنی با رهبران ایران سخن بگویم.  پس این فصلی برای آغازی نو است.  ما اختلافاتی جدّی داریم که با گذشت زمان بر آنها افزوده شده است». در آن پیام اوباما با صراحت علاقه وافر خود را به تجدید روابط باحکومت جمهوری اسلامی ابراز کرد: «دولت من اکنون... درصدد ایجاد یک پیوند سازنده میان ایالات متحده امریکا، ایران و جامعه جهانی است.  این فرآیند با تهدید پیش نمی رود.  به جای آن ما خواستار برقراری ارتباطی صادقانه و مبتنی بر احترام متقابل هستیم. در همان زمان خبرهایی درز کرد مبنی بر این که باراک اوباما یک نامه خصوصی و محرمانه نیز برای سیّدعلی خامنه ای نوشته است. آیت الله خامنه ای در پاسخ پیام اوباما گفت: «شما تغییر کنید، ما هم رفتارمان تغییر خواهد کرد... ما تا وقتی که دولت امریکا روش، عمل، جهت گیری و سیاست های خود را مثل این سی سال علیه ما ادامه بدهد، ما هم آدم و ملّت این سی سال خواهیم بود».  علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی نیز در واکنش به پیام نوروزی 1388 اوباما گفت: «دعوای جمهوری اسلامی با امریکا اختلافی احساسی و عاطفی نیست که با حرف های زیبا فیصله یابد».  کمتر از 3 ماه پس از فرستادن آن پیام، به اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم در 22 خرداد 1388 با نتیجه ای که همه می دانند برگزار شد.  گزافه گویی نیست اگر بگویم که لحن و فحوای کلام باراک اوباما در افزایش گستاخی و بی پروایی حکومت ولایت مطلقه فقیه برای تقلّب هرچه گسترده تر در انتخابات بی تأثیر نبود.  اگر آن انتخابات یک سال زودتر و در زمان ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش برگزار می شد، به احتمال زیاد حکومت در تقلّب احتیاط بیشتری می کرد و نتیجه همان نمی شد که در شامگاه 22 خرداد شد. در تظاهرات و رویدادهای فجیع و خونبار پس از 22 خرداد 1388، باراک اوباما سکوت پیشه کرد و یک روز پیش از مراسم تحلیف محمود احمدی نژاد، رابرت گیبز سخنگوی کاخ سفید اعلام کرد که رویدادهای ایران مسئله ای داخلی است و ایالات متحده در آنها دخالت نمی کند. این سکوت و بی تفاوتی آنقدر ادامه یافت تا در پاییز 1388 جوانان ایران در تظاهرات خود شعار سردادند که: «اوباما، اوباما، یا با اونا، یا با ما».  حتی این شعار روشن و صریح نیز تأثیری در رفتار باراک اوباما نکرد و او چند ماه بعد در پیام نوروز 1389 – اگرچه آنرا خطاب به مردم ایران بیان کرد – به گله و گلایه از حاکمان جمهوری اسلامی پرداخت: «از سیاست های دولتمردان ایرانی ناامید شده و "با مشت گره شده" حاکمان ایران مواجه شده است».  در آن پیام باراک اوباما از حکومت جمهوری اسلامی خواست حالا که در اکثر موارد با کاخ سفید "مخالفند"، بگویند در چه زمینه ای با امریکا "موافقند"! در آن پیام باراک اوباما تأکید کرد که: «پیشنهاد امریکا برای ایجاد روابط دیپلماتیک و انجام مذاکره با جمهوری اسلامی به قوّت خود باقی است و امریکا خواهان این است که جمهوری اسلامی جای مناسب خود را در جامعه بین المللی بیابد»!  برای باراک اوباما، بیشتر ماه های سال 1389 نیز در بیم و امید توافق و سازش با حکومت اسلامی گذشت و فریادهای "یا با اونا، یا با ما"ی جوانان ایران ناشنیده گرفته شد. در سه – چهار ماه پایانی سال 1389، با رویدادهای زنجیره ای کشورهای شمال افریقا و خاور میانه، ورق برگشت و باراک اوباما کم کم روی دوّم شخصیت خود را بروز داد.  در این روی دوّم، او شخصیتی آزاده، آزادی خواه و پشتیبان آزادی خواهان و مبارزان علیه خودکامگی و استبداد است.  ویژگی های این روی دوّم شخصیت، در پیام نوروزی سال 1390 باراک اوباما بازتاب یافته اند: «من هرسال در دوره ریاست جمهوری خود این روز را با خطاب مستقیم به مردم ایران بزرگ داشته ام».  آنچه که اوباما در این عبارت می گوید، نیمه حقیقتی است که می گویند از دروغ بدتر است.  هرکس که پیام نوروزی سال 1388 او را خوانده باشد، بخوبی می داند که قراردادن "مردم" در پیش از "رهبران جمهوری اسلامی" تنها برای وزن شعر و خالی نبودن عریضه بوده و دلیل اثبات این مدّعا هم این است که او در یک سال و چند ماه گذشته حتی یکبار به صراحت نگفت که پیام "یا با اونا، یا با ما"ی جوانان ایران را شنیده است! روند رویدادهای سال 1389، "ناامیدی" باراک اوباما از توافق و سازش با "رهبران جمهوری اسلامی" را تکمیل کردند و بویژه آنچه که در سه – چهار ماه آخر سال در کشورهای شمال افریقا و خاورمیانه گذشت و هنوز ادامه دارد، زمینه ساز "تغییر" کامل مضمون پیام نوروزی سال 1390 او شد.  در این پیام که با ذوق زدگی و استقبال بی سابقه و شتابزده بسیاری از هم میهنان، بویژه مفسران و تحلیلگران سیاسی، مواجه شد، باراک اوباما می گوید: «می دانیم که این جنبش ها منحصر به همین چندماه گذشته نبوده اند.  همان نیروهای امیدی که میدان تحریر (قاهره) را درنوردیدند، در ژوئن 2009 (خرداد 1388) در میدان آزادی (تهران) دیده شدند.  و درست به همان گونه که مردم منطقه بر حق انتخاب خود برای این که چگونه حکومتی داشته باشند پای فشرده اند، دولت های منطقه نیز در پاسخ خود دارای انتخاب هستند.  تابحال پاسخ دولت ایران این بوده است که برای حفظ قدرت خود اهمیتی به مراتب بیشتر از احترام به حقوق مردم ایران قائل بوده است.  طی مدّتی نزدیک به دوسال، پیکاری از ارعاب و نقض حقوق در جریان بوده است.  مردم ایران از پیر و جوان، زن و مرد، ثروتمند و فقیر در معرض تعقیب و آزار قرارداشته اند.  صدها زندانی عقیدتی در زندان ها بسر می برند.  بیگناهان ناپدید شده اند.  روزنامه نگاران را خاموش کرده اند.  زنان در معرض شکنجه قرار گرفته اند، کودکان به مرگ محکوم شده اند». باراک اوباما که آشکارا می کوشد تأخیر، بی عملی و بی تفاوتی نزدیک به دوساله خود را با فاش گویی های تندوتیز جبران کند، در ادامه پیام نوروزی خود می گوید: «این انتخاب ها نشانه نیرومندی نیست، آنها ترس را نشان می دهند.  زیرا وقتی دولتی تا آنجا از مردم خود وحشت دارد که به آنها حتی اجازه دسترسی به اطلاعات یا برقراری ارتباط با یکدیگر را نمی دهد، این به خودی خود گویاست.  امّا آینده ایران با ترس شکل نخواهد گرفت.  آینده ایران از آن جوانان است، جوانانی که سرنوشت خود را تعیین می کنند». وسرانجام، پس از نزدیک به بک سال و نیم تأخیر در پاسخگویی به شعار جوانان ایران "اوباما، اوباما، یا با اونا، یا با ما" به آنان پاسخ داد: «استعداد، امیدها و گزینه های شما به آینده ایران شکل خواهند داد و به روشن ساختن جهان یاری می دهند و هرچند که زمانه تاریک جلوه می کند، می خواهم بدانید که من با شما هستم». هدف از این نوشتار تخطئه یا کاستن از ارزش موضع گیری باراک اوباما در پیام نوروزی سال 1390 نیست.  تردید نیست که رستاخیز مردم ایران از پشتیبانی هر فرد عادی نیز نیرو می گیرد و این پشتیبانی اگر از جانب رییس جمهوری قدرتمندترین کشور جهان باشد اثرش به مراتب بیشتر خواهد بود.  هدف یادآوری و جلب توجّه به این نکته است که در ارزیابی و بها دادن به این گفته ها نباید دچار ذوق زدگی شتابزده شد.  فزون براین، آنچه باراک اوباما در پیام نوروزی امسال گفته، حرف های تازه ای نیستند و در نزدیک به دوسال گذشته بسیاری همه آنها را گفته و بازگفته اند و به قول عوام باراک اوباما دوزاریش دیر افتاده است!  این نیز گفتنی است که کسی که پس از آن سکوت طولانی غیرقابل توجیه می تواند براحتی چنین چرخشی در گذر "از با اونا به با ما" داشته باشد، در آینده هم هرگاه منافعش ایجاب کند، خواهد توانست یک چرخش 180 درجه ای دیگر انجام دهد! شهباز نخعی

پس از پسته رفسنجان، فساد رفسنجان هم صادر شد

article picture
 
روزنامه انگلیسی گاردین، در گزارشی به خبرگزاری بی بی سی، افشا کرد که مهدی، یکی از فرزندان هاشمی رفسنجانی، که ظاهراً به انگلیس فرار کرده است، بدون دانستن زبان انگلیسی در پی بدست آوردن دکترا از دانشگاه آکسفورد می باشد.در این گزارش آمده است، پایان نامه آقا مهدی، در ژانویه گذشته از سوی پروفسور هرتزیگ و دکتر هما کاتوزیان، دو استاد ارشد دانشکده مطالعات شرقی آکسفورد مورد ارزیابی قرار گرفته است. گاردین افزود؛ با توجه به اینکه دانشجویان دکترا باید خودشان شخصاً طرح پایان نامه را بنویسند، دانشگاه آکسفورد تحقیق در این مورد را آغاز کرده است. دانشگاه در زمینه پرداخت پول به اشخاص برای کمک به اخذ پذیرش تحصیلی در مقطع دکترا نیز ادامه خواهد داد.این خبر نشان می دهد که مخالفین خاندان فاسد رفسنجانی، به دانشگاه آکسفورد در این باره هشدار داده اند. آقا مهدی، پسر اکبر شاه! مدارک تحصیلی خود در ایران را به رخ کشید و گفت تحقیق در مورد نحوه پذیرش او در دانشگاه آکسفورد، بی احترامی به این دانشگاه است! آقا مهدی، نشان داد که نگران آکسفورد می باشد.دانشگاه آکسفورد، همان دانشگاهی است که عوضعلی کردان، وزیر کابینه احمدی نژاد، هم مدعی بود که از آنجا دکترا گرفته " خریده " است. کردان، کسی بود که باعث شد واژه " کردانیزه " به فرهنگ واژه ها راه یابد، " کردانیزه " یعنی کسی که مدرک قلابی دانشگاهی بدست آورده است.خانم دکتر هما کاتوزیان، در پاسخ به روزنامه گاردین، گفته است؛ هنگام بررسی پایان نامه آقا مهدی! متوجه نسبت فامیلی آقا مهدی با اکبر هاشمی رفسنجانی نشده است، در صورتیکه به گفته آقا مهدی، ایشان با استادانی که پایان نامه را بررسی کرده اند ملاقات حضوری و مصاحبه داشته است! از سوی دیگر چهره آقا مهدی و پدرمظلوم ایشان، اکبر شاه! مانند همان چیزی است! که از وسط به دو نیم شده است.بیش از یک سال و نیم است که آقا مهدی، در انگلستان بسر می برد و در همه جا گفته است که برای اخذ دکترا به این کشور آمده است. از قدیم هم گفته اند ؛اگر ریش آخوند ها را بالا بزنی در زیر آن نوشته شده: « ساخت انگلیس» بد شانسی آقا مهدی و پدر محترمشان در این است که کوسه و بدون ریش می باشند و بالا نزده « Made in England» آشکار می شود.

۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

جمع آوری و امحای کلیه بیلبوردهای سخنان خامنه ای از سطح شهر تهران

article picture
 
میزان: شهرداری تهران در اقدامی پر هزینه به نصب و سپس جمع آوری و امحای بیلبوردهایی پیرامون نام گذاری سال ۹۰ از سوی رهبر جمهوری اسلامی پرداخت. شهرداری تهران پس از پایان سخنرانی آیت الله علی خامنه‌ای ده‌ها بیلبورد که حاوی تصاویر رهبر جمهوری اسلامی و نام گذاری سال جدید به نام جهاد اقتصادی در سطح شهر نصب کرده بود، به در خواست مسئولان امنیتی یک شبه به جمع آوری و جایگزینی این بیلبورد‌ها با با تصاویری از گل و سبزه پرداخت.بنا به گزارش‌های رسیده به «میزان خبر» تحلیل مقامات امنیتی از بازخورد منفی افکار عمومی موجب درخواست ایشان از شهرداری تهران برای جمع آوری این بیلبورد‌ها بوده است.شنیده شده است شهروندان به تعدادی از این تصاویر رنگ سبز پاشیده‌اند. نصب تصاویر رهبری دقایقی پس از آغاز سال و تبلیغ نام گذاری سال جدید توسط وی با صرف هزینه کلان و آماده باش تعداد زیادی از نیروهای شهرداری و چاپخانه‌ها از اقدامات شهرداری تهران در دوران احمدی‌نژاد است که توسط قالیباف نیز با جدیت ادامه یافته است.

۱۳۹۰ فروردین ۵, جمعه

فرار از پاسخگویی تا دقیقه ۹۰

article picture
 
حمله هیات جمهوری اسلامی به گزارش دبیرکل سازمان ملل یک روز پیش از صدور قطعنامه: فرار از پاسخگویی تا دقیقه ۹۰ساعاتی قبل، هیات نمایندگی جمهوری اسلامی در شورای حقوق بشر پاسخ دولت ایران را به گزارش دبیرکل سازمان ملل که هفته پیش به صورت غیررسمی و امروز به صورت رسمی ارائه شده بود با عباراتی شعاری وبدون اشاره به مواردی که در این گزارش ذکر شده بود به صورت کلی در پنج دقیقه ارائه کرد. به گفته یکی از دیپلمات هایی که کشورمطبوعش قراراست فردا رای مثبت به قطعنامه بدهد دفاع ایران عملا نشان دهنده آن بود که مقامات تهران عملا هیچ اراده ای برای پاسخگویی و مسوولیت پذیری ندارند.علی بحرینی دیپلمات ایرانی که پاسخ دولتی را خواند کمتر در شورای حقوق بشر شناخته شده است. او بیانیه ای را خواند که بسیاری از دیپلمات ها وسازمان های غیردولتی حاضر در محل اجلاس آن را ضعیف، فاقدساختار، شعاری و بی توجه به مواردی اصولی مطرح شده در گزارش دبیر کل سازمان ملل خواندند. عضو یکی از سازمان های غیردولتی بین المللی فعال در جریان تصویب قطعنامه گفت: « هیات دولتی ایران بیش از یک هفته وقت داشت که روی پاسخ خود کار کند و پاسخی مستند ارائه کند اما چنین جوابی می توانست حتی پیش از دیدن گزارش دبیر کل نوشته شده باشد.»به نظر می رسید که پاسخ هیات ایرانی از متنی فارسی به انگلیسی ترجمه شده باشد چرا که برخی از کلمات به کار برده شده در آن عملا با ادبیات حقوقی و سیاسی متداول در جریان اجلاسی از این دست فاصله بسیار داشت و علاوه بر آن از روانی و انسجام متحوایی نیز برخوردار نبود.علی بحرینی درفرصتی که دراختیار داشت گفت: «جمهوری اسلامی ایران براین نکته تاکید می کند که تصویب قطعنامه ۶۵/۲۲۶ نتیجه انگیزه های سیاسی برخی کشورهاست و کشورهای زیادی به آن رای منفی دادند. ما معتقدیم که تصویب قطعنامه سوم مخدوش سازی تاسف بار سیستم حقوق بشر سازمان ملل است و محتوای آن غیرقابل توجیه و غیرموجه است. برخلاف مخالفت قوی با قطعنامه ما آمادگی خود را برای فرآهم کردن همه اطلاعات لازم به دفتر کمیساریای عالی برای گزارشی بی طرفانه هستیم.» وی همچنین گفت ما معتقدیم که گزارش دبیرکل انعکاس صادقانه از وضعیت واقعی حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران نیست.نماینده ایران اطلاعات مطرح شده در گزارش دبیر کل سازمان ملل را ضعیف و محتوای آن را گمره کننده خواند. او همچنین گفت که گزارش دبیر کل از فقدان توازن و بی طرفی رنج می برد و اطلاعات آن از مجموعه گزیده شده ای به دفتر کمیسیاری عالی حقوق بشر ارسال شده است.علی بحرینی در حالی از صداقت در گزارش دبیرکل و نیز صحت اطلاعات آن سخن گفت که در یکی از بندهای گزارش دبیر کل وی از اینکه طرف ایرانی در یکی از ملاقات ها با کارمندان کمیساریای عالی حقوق بشر ۶۰ اعدام پنهانی در مشهد را مورد تایید قرار داده اند پرده برداشته شده بود. هیچ کدام از نمایندگان هیات ایرانی در طی مدت چهار هفته اجلاس حاضر نبودند در خصوص موارد مطرح شده در گزارش دبیر کل صحبت کنند. گزارش یاد شده به تفصیل بازداشت ها واعدام های خودسرانه، محدودیت های آزادی بیان واجتماعات و تبعیض جنسیتی و قومی و مذهبی را با جزییات مطرح می سازد.یکی از دیپلمات های حاضر در محل اجلاس به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که پاسخ دولت ایران کاملا غیرمتناسب با وضعیت کشوری بود که قراراست فردا در جلوی دوربین ها و چشم های میلیون ها نفر بار دیگر شاهد یک قطعنامه علیه وضعیت حقوق بشر در کشورش باشد. به گفته دیپلمات یاد شده هیات دیپلماتیک ایران در طی چهار هفته حضور در اجلاس کمتر در انظار حاضر شده و حتی در هنگام جلسات رسمی برخی از اعضای آن که باید پشت میز ایران بنشینند در جاهای مختلف سالن پرسه می زنند.نماینده ایران در بخشی دیگری از پاسخ دولت به گزارش دبیر کل گفت: « جمهوری اسلامی همواره تعهدصادقانه خودش را در خصوص ترویج حقوق بشر ابراز داشته است. جمهوری اسلامی ایران به جد مصمم است که توانایی ها وظرفیت های بالقوه خود را به حداکثر برساند تا به بیشترین دستاورد در زمینه حقوق بشر بر اساس قانون اساسی و تعهد به ابزارهای بین المللی حقوق بشر برسد. دولت جمهوری اسلامی ایران عمیقا در جهت تشخیص حقوق مردم کار کرده تا جامعه شکوفایی براساس عدالت و برابری و آزادی های مشروع و همکاری و توسعه اقتصادی واجتماعی ایجاد کند.»کلی گویی نمایندگان هیات ایرانی و اینکه در پاسخ یاد شده حتی یک مورد به صورت مشخص به چالش کشیده نشد ویا اینکه در چه مواردی آنچه که نماینده ایرانی آن را جانبدارانه و غیرمنصفانه خواند در گزارش بوده است. نکته جالب توجه آنکه بر خلاف روزهای گذشته هنگام قرائت جوابیه غیراز علی بحرینی همه اعضا به جای نشستن در کنار وی در کنار سالن راه می رفتند. گفته می شود که این اجلاس می تواند پایان کار برخی از دیپلمات هایی باشد که در طی ماه های گذشته برای جلوگیری از تصویب قطعنامه تلاش کرده اند اما راه به جایی نبردند.علی بحرینی همچنین در خصوص انتظارات هیات از گزارش دبیر کل گفت که مردم ودولت ایران دستاوردهای زیادی در حوزه های مختلف زندگی طی سالهای گذشته داشته اند و هیات دولتی انتظار داشته است که بخشی از این دستاوردها درگزارش دبیر کل منعکس شود. وی همچنین گفت خود-نظارتی یکی از اصول کلی سیستم حکومتداری ایرانی است: « جمهوری اسلامی ایران متعلق به مردم است و پاسخگوی خواست انهاست بر همین اساس مکانیزم های نظارتی مختلفی تعبیه شده که عملکرد صحیح دولت و بخش قضایی را تضمین کند…» وی همچنین به تصویب قانون شهروندی در سال ۲۰۰۴ اشاره کرد و اینکه براساس آن در هر استان دفاتری برای نظارت بر نحوه عمل به قانون تعبیه شده است.یکی از دیپلمات های عضو شورا به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که سخنان نماینده ایران به گونه ای است که انگار کشوری که دبیرکل سازمان ملل از آن گزارش کرده کشور دیگری غیر از ایران است. در واقع علی بحرینی توضیح نداد که چگونه با وجود مکانییزم های نظارتی مختلفی که از آن سخن می گفت صدها مورد نقض حقوق بشر مطرح شده در گزارش دبیر کل همچنان وجود دارد و چنین دفاتری عملا نه تنها تضمینی برای رعایت حقوق شهروندنی نبوده اند بلکه طی دو سال گذشته بر حجم و ابعاد نقض حقوق بشر در کشور افزوده شده است.جلسه شورای حقوق بشر فردا با تصویب قطعنامه ای که به موجب آن گزارشگر ویژه برای ایران تعیین می شود ادامه خواهد یافت.درعکس بالا نسخه ای از گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر که در آن سخنان جوادلاریجانی رییس ستاد حقوق بشر قوه قضاییه در مورد حوزه های مختلف حقوق بشر مورد بررسی قرار گرفته و تحریف ها و اطلاعات غلطی که وی طی سالهای گذشته در گفت وگو با رسانه مطرح کرده با اطلاعات دقیق درمورد پرونده های مختلف به مخاطبان ارائه و به چالش کشده شده است، دیده می شود. این گزارش درجریان اجلاس در اختیار دیپلمات های کشورهای عضو شورا قرار گرفت و نسخه هایی از ان هم به تیم ایرانی داد شده است. این گزارش به صورت پی دی اف روی وب سایت کمپین قابل دسترسی است.

۱۳۹۰ فروردین ۴, پنجشنبه

قطعنامه حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی دقایقی پیش تصویب شد

article picture
 
قطعنامه حقوق بشر علیه جمهوری اسلامی دقایقی پیش تصویب شد: ۲۲ رای مثبت در برابر ۷ رای منفی: گزارشگری ویژه به ایران اعزام می شود.این گزارش هر ۱۵ دقیقه یک بار از محل اجلاس آپدیت می شود- ۲۲ کشور شورای حقوق بشر موافق با قطعنامه پیشنهادی علیه ایران در برابر ۷ مخالف و ۱۴ ممتنع به قطعنامه ای علیه ایران رای دادند که به موجب آن باید گزارشگر ویژه حقوق بشر به ایران اعزام شود. در این جلسه که دقایقی پیش (ساعت ۱ بعد از ظهر به وقت ژنو) پایان یافت هیات دیپلماتیک  ایران در دفاع خود از اینکه نباید قطعنامه تصویب شود وقت عمده خود را به حمله به نقض حقوق بشر در آمریکا و متهم کردن به اینکه شورا مورد سوء استفاده قرار گرفته است گذراند و از طرح مباحث اصولی فاصله گرفت. نماینده ایران که عصبی به نظر می رسید حتی حمایت برزیل را نیز از دست داد.  در این جلسه  برزیل  با رای مثبت به قطعنامه عملا ماهها لابی دولت تهران را بی اثر کرد. در این جلسه هم پیمانان همیشگی ایران همچون پاکستان، کوبا و چین وچندین کشور دیگر با قطعنامه مخالفت کردند اما برزیل که دولت ایران خیلی روی ان حساب کرده بود با بیانیه ای بسیار حساب شده از قطعنامه و گزارشگر ویژه حمایت کرد.نمایندگان سازمان های بین المللی حقوق بشر و دیپلمات های حاضر در اجلاس معتقدند که این یکی از فجیع ترین شکست های دیپلمات های ایرانی طی سالهای گذشته است با توجه به فاصله موافقان و مخالفان قطعنامه. کشورهای آرژانتین، بلژیک، برزیل، شیلی، فرانسه، گواتمالا، مجارستان، ژاپن، مالدیو، مکزیک، نروژ، لهستان، مولداوی، کره، سنگال، اسلواکی، اسپانیا، سوییس، اوکراین، انگلستان، آمریکا و زامبیا به این رای مثبت دادند.کشورهای بنگلادش، چین، کوبا، اکوادور، موریتانی، پاکستان، روسیه به قطعنامه رای منفی دادند. کشورهای بحرین، بورکینافاسو، کامرون، جیبوتی، گابون، غنا، اردن، مالزی، موریتس، نیجریه، اوگاندا، تایلند و اروگوئه رای ممتنع دادند. رای ممتنع عملا به حساب نمی آید و رای مثبت ومنفی تنها شمرده می شود.یکی از دیپلمات های کشور اکوادر در محل اجلاس به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که رییس هیات نمایندگانی این کشور از رای منفی به قطعنامه شخصا شرمنده است. اما تصمیم برای رای منفی به قطعنامه به صورت مستقیم از سوی رییس جمهور اکوادر آماده و محمود احمدی نژاد شخصا با وی صحبت کرده است.این تصویری است که روی تلویزیون های اجلاس ثانیه هایی پس از راگیری نقش بست. هیات رسمی جمهوری اسلامی عملا با بی توجهی به موارد مطرج شده در گزارش دبیر کل و حضوری کاملا آماتور و سیاسی در جریان نشست چهار هفته ای شورای حقوق بشر نه تنها کمکی برای شکستن ائتلاف کشورهای حامی قطعنامه نکرد بلکه با اقدامات خود بر افزوده شدن به کشورهای حامی قطعنامه کمک کرد. محموداحمدی نژاد وبرخی مقامات بلندپایه ایرانی در چندین مورد تماس هایی را برای جلب رای کشورهایی که احتمال داده می شد رای ممتنع و حتی موافق بدهند داشته است. علی اکبر جوانفکر اوائل ماه جاری مسیحی به برزیل سفر کرد و تلاش کرد نظر رییس جمهوری این کشور را برای رای منفی یا حتی ممتنع به قطعنامه جلب کند. اما سخنان نماینده برزیل یکی از قدرتمندترین و مستدل ترین سخنرانی های امروز در محل اجلاس بود که به موجب آن ضمن استقبال از قطعنامه خواستار همکاری ایران با مکانیسم های نظارتی سازمان ملل شد.یکی از دیپلمات های غربی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که جلسه در شوک بود به دلیل تعداد موافقان و تعداد کشورهایی که انتظار می رفت با قطعنامه مخالفت کنند اما رای ممتنع دادند و عملا پشت تهران را خالی گذاشتند. دولت ایران تلاش کرده است که اینطور وانمود کند که این قطعنامه سیاسی است و آمریکا آن را ارکستره کرده است. این درحالی است که به گفته یکی از دیپلمات ها حمله ممتد هیات ایرانی به آمریکا و همچنین اینکه شورای حقوق بشر را به نوعی وابسته به آمریکا نشان بدهند و سخنانی که به نوعی توهین نمایندگان حاضر در جلسه بود عملابه ضرر هیات نمایندگی ایران تمام شد. به گفته این دیپلمات، لحن و ادبیات بیانیه خوانده شده در مخالفت با قطعنامه تنها دقایقی پیش از رای گیری عملانشان دهنده این بود که مقامات دولتی ایران هیچ امیدی به موفقیت نداشتند و فقط می خواستند از با خواندن بیانیه ای سیاسی جو جلسه را تحت تاثیر خود قرار دهند.
کمپین بین المللی حقوق بشردرایران

گفتگوهای پنهان بین آمریکا و جمهوری اسلامی

article picture
 
مقدمهدر تابستان 2009 و پس از انتخابات قلابی ریاست جمهوری در ایران، میلیونها نفر از مردم بجان آمده کشورمان به خیابان آمدند و رژیم ولایت فقیه را تا آستانه سقوط به عقب راندند. در همان حال، باراک اوباما برای مذاکرات هسته ای و معامله با سرکوبگران حاکم بر کشورمان آماده میشد و بجای حمایت صریح و روشن از جنبش عظیم مردم ایران، به بیانیه های خشک و بی معنا بسنده کرد تا مبادا باعث رنجش خامنه ای شده و سازش خیالی با وی نقش برآب شود. مردمی که با شعار "اوباما، اوباما، با اونا یا با ما" از رئیس جمهور آمریکا تقاضای کمک میکردند، نمیدانستند که از یکسال قبل ازآن، اوباما مذاکرات پنهان خویش با احمدی نژاد را شروع کرده و در توهم معامله با رژیم ایران فرو رفته بود.یکی از این ملاقات های پنهان، در اگوست 2008 یعنی سه ماه قبل از پیروزی اوباما در انتخابات ریاست جمهوری برگزار شد و هیئتی از طرف احمدی نژاد و به سرپرستی مشاور ارشد او "مجتبی هاشمی ثمره" در شهر لاهه در هلند با گروهی از سیاستمداران آمریکائی مذاکره نمود. دو ماه بعد در دسامبر، هنگامیکه اوباما به ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شده بود، یکبار دیگر هیئتی به سرپرستی "هاشمی ثمره" در شهر وین با گروهی از مشاوران اوباما دیدار  و گفتگو کردند. مسئول گروه آمریکائی را ویلیام پری وزیر دفاع سابق آمریکا و مسئول امنیت ملی در تیم انتخاباتی اوباما بعهده داشت و چند تن از نمایندگان کنگره نیز درآن حضور داشتند.ملاقات های پنهان بین رژیم ایران و آمریکا در سال 2009 نیز ادامه یافت منجمله در آوریل و تنها چند هفته قبل از نمایش انتخابات ریاست جمهوری در ایران، مجددا گروهی از وابستگان رژیم با یک هیئت آمریکائی در لیختن اشتاین دیدار و گفتگو کردند. ژنرال آیکنبری (Karl Eikenberry) که بتازگی بعنوان سفیر اوباما در افغانستان منصوب شده بود نیز در این دیدار حضور داشت. یکی از کسانیکه در 2 دیدار با هاشمی ثمره (و ملاقات های دیگر با احمدی نژاد، رحیم مشائی و محمد خزائی سفیر کنونی رژیم در سازمان ملل) شرکت داشت تریتا پارسی رئیس سازمان "نایاک" بود که شخصا برای این ملاقات های پنهان با نمایندگان احمدی نژاد دلالی و بازارگرمی میکرد. برخی از جزئیات این دیدارها و همچنین مذاکرات و بده بستان های دیگر بین آمریکا و نمایندگان رژیم ایران، از جمله اسنادی است که در جریان شکایت حقوقی لابی طرفدار رژیم ایران از من، بدست آمده است. اسناد دادگاه تا نیمه سال 2009 را شامل میشود، و از همین رو، مذاکراتی که بعد از این تاریخ انجام گرفته است هنوز مورد کنکاش قرار نگرفته اند. اوباما که به نتیجه بخش بودن مذاکرات هسته ای امید زیادی داشت، از همان فردای ورود به کاخ سفید وارد عمل شد و با ارسال دو نامه محرمانه 1 به خامنه ای و پخش پیام ویدئویی و تبریک نوروز، راه را برای سازش خیالی بین دو کشور فراهم میکرد. چند ماه بعد، و در اوج جنبش مردمی در ایران، هیلاری کلینتون که در حال تدارک مذاکرات هسته ای با جلیلی در ژنو بود، چند "کارشناس" ایرانی را برای مشورت و صرف شام 2 به وزارت خارجه دعوت کرد. هر 7 نفر کارشناسی که نامشان در رسانه ها منتشر شد همگی طرفدار کنارآمدن و همزیستی با حکومت ایران بودند و اکثر آنان در مذاکرات پنهان بین آمریکا با رژیم شرکت و یا نقش فعال داشتند. در طول جنبش نیز، همین کارشناسان به اوباما اندرز میدادند که با حفظ "بیطرفی"، منتظر بماند تا "گرد و خاک" در کشورمان فرو نشیند تا سازش با خامنه ای بطور کامل انجام پذیرد.ارزیابی نادرست اوباما از ساختار و ماهیت رژیم ایران، به میزان زیادی محصول و زائیده لابی بسیار گسترده ای بود که توسط  برخی از محافل بانفوذ واشنگتن و بخصوص کمپانی های بزرگ آمریکا در دوران جرج بوش شروع شد و با پیروزی حزب دموکرات در انتخابات کنگره در سال 2006 اوج گرفت. این لابی با صلح طلب نشان دادن حکومت ایران، گناه بن بست در روابط ایران و آمریکا را بگردن جرج بوش و جنگ طلبی وی انداخت و به تبلیغ این نظریه پرداخت که اگر فرد دیگری در کاخ سفید قرار گیرد، سازش و معامله با رژیم ایران به آسانی در دسترس قرار دارد. از سال 2007 ببعد، لابی طرفدار مماشات با انتشار دهها گزارش و برگزاری کنفرانس و سمینارهای متعدد، تبلیغات خود را روی سه موضوع متمرکز نمود: اولا رژیم ایران با ثبات است و هیچ تهدید جدی در مقابل آن قرار ندارد. ثانیا مردم ایران در اکثریت بزرگ خود، خواهان اصلاحات در درون همین نظام میباشند و تغییر رژیم یا سرنگونی از هیچ حمایت جدی در جامعه ایران برخوردار نیست. ثالثا، آمریکا که تاکنون بدنبال معامله و سازش با اصلاح طلبان یا میانه روهای رژیم بوده، باید از این پس با خامنه ای و احمدی نژاد مذاکره و گفتگو نماید. لابی مماشات با راه اندازی دیدارهای پشت پرده و تبلیغ روی ثبات رژیم و آمادگی اش برای سازش، و با این استدلال که سختگیری و تحریم باعث رنجش رژیم ایران و از بین رفتن چشم انداز توافق بین دو کشور خواهد شد، توانست از سال 2007 تا نیمه 2010، از اعمال فشار علیه ایران جلوگیری کرده و در جریان جنبش نیز جلوی حمایت جدی آمریکا و اروپا از مبارزات دموکراسی خواهانه مردم ایران را بگیرد.پیشینه مذاکرات پنهان بین دو کشورمذاکرات پنهان و منظم بین نمایندگان آمریکا و فرستادگان جمهوری اسلامی از سالها قبل جریان داشت و بخشی جدائی ناپذیر از لابی گسترده ای بود که از سال 1997 توسط کمپانی های بزرگ آمریکا براه افتاد که هدف اصلی آن برداشتن تحریم های اقتصادی و بازکردن راههای کسب و تجارت با جمهوری اسلامی بود. در این سال لابی کمپانی های بزرگ آمریکا بنام USA*Engage آغاز بکار کرد و درهمین راستا و بمنظور مشروعیت بخشیدن به فعالیت های این لابی، گروههای ریز و درشتی تحت نام ایرانیان مقیم آمریکا شروع به فعالیت نمودند. (نگاه کنید به بخشی از اسناد دادگاه 3: رابطه نایاک با لابی کمپانی های بزرگ)از سال 97 تا 2001 این لابی بعنوان بانفوذترین گروه فشار در واشنگتن، سیاست آمریکا در رابطه با ایران را هدایت میکرد. در این دوره، بیل کلینتون دست دوستی بسوی جمهوری اسلامی دراز کرد اما با بی توجهی رژیم مواجه شد و بهمین دلیل نیز لابی مماشات در میانه سال 2001 ضعیف و ناکارآمد گردید.با شکست لابی مماشات و بدنبال حملات تروریستی القاعده در سپتامبر 2001، احتمال تیره شده روابط بین آمریکا با جمهوری اسلامی افزایش یافت و از همین رو، محافل طرفدار دوستی با رژیم ایران که تا این زمان پشتیبان اصلی لابی مماشات بودند، وارد عمل شدند و با راه اندازی مذاکرات پشت پرده و با باز نگاه داشتن دربهای گفتگو بین دو کشور از تغییر سیاست آمریکا و اتخاذ سیاست های خصمانه علیه رژیم جلوگیری نمودند. با توجه به افشای برنامه هسته ای جمهوری اسلامی در سال 2002 و همچنین کارزار گسترده ضد آمریکائی رژیم در عراق، میتوان به جایگاه ویژه این مذاکرات پنهان برای فریب دادن سیاستمداران آمریکائی در جهت ادامه سیاست مماشات با حاکمان تهران واقف شد. مذاکرات پنهان در باره افغانستان و عراق (2001 تا 2003) 4در سپتامبر 2001 و بدنبال حملات تروریستی القاعده در نیویورک، آمریکا برای حمله به افغانستان آماده میشد و به کمک رژیم ایران احتیاج داشت و در نتیجه، مذاکرات پنهان با نمایندگان دولت ایران را شروع کرد. این مذاکرات که رسمی اما غیر علنی بود، پس از اشغال افغانستان ادامه یافت و به همکاری برای حمله به عراق و تشکیل رژیم آینده این کشور نیز گسترش داده شد. این دسته از مذاکرات در ماه مه 2003 از طرف جرج بوش خاتمه یافت. از طرف آمریکا رایان کروکر (وزارت خارجه) و زلمای خلیل زاد (نماینده کاخ سفید) در این مذاکرات شرکت داشتند و از طرف ایران نیز محمد جواد ظریف (سفیر رژیم در سازمان ملل) و کمال خرازی (وزیر خارجه) حضور داشتند. اگرچه 7 سال پس از پایان این مذاکرات هنوز از میزان بده و بستان بین دو کشور در آن دوره اطلاع کاملی در دست نیست اما آنطور که هیلاری من لورت (Hillary Mann Leverett) یکی از مسئولان آندوره وزارت خارجه آمریکا در مقاله خود 5 در سال گذشته نوشت، یکی از امتیازاتی که بوش به ایران داد بمباران قرارگاه اشرف متعلق به مجاهدین خلق بود.مذاکرات با جناح رفسنجانی و خاتمی (2001 تا 2008) 6همزمان با مذاکرات دو کشور بر سر افغانستان و عراق، بنیاد براداران راکفلر که یکی از اصلی ترین حامیان دوستی و همزیستی با رژیم ایران است بهمراه محافل بانفوذیکه برای برداشتن تحریم علیه ایران فعالیت میکنند وارد عمل شد و سلسله دیدارهای پنهان و غیر رسمی بین آمریکائیان و وابستگان رژیم را آغاز نمود. سازمان آمریکائی United Nations Association of the USA مسئولیت برگزاری این دیدارها و دعوت از شرکت کنندگان را بعهده گرفت. در این دوره 14 دیدار برگزار شد که اکثرا در سوئد و با همکاری موسسه Stockholm International Peace Research Institute بود.سرپرستی گروههای آمریکائی را توماس پیکرینگ (Tom Pickering) و ویلیام لورز (William Luers) بعهده داشتند. پیکرینگ معاون کمپانی بوئینگ و از اعضای اصلی شورای آمریکائی-ایرانی به مدیریت هوشنگ امیر احمدی بود و همواره برای لغو تحریم های اقتصادی علیه ایران فعالیت میکرده است. وی دو سال پیش به شورای نایاک به ریاست تریتا پارسی پیوست.شرکت کنندگان ایرانی در این مذاکرات از طرف مجمع تشخیص مصلحت (رفسنجانی) و "دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه" که در کنترل دوستان رفسنجانی و خاتمی قرار داشت، انتخاب میشدند. آخرین دیدار این دوره در فوریه 2008 برگزار گردید. در سال 2007، احمدی نژاد روند تصفیه و حذف جناح رفسنجانی را بطور جدی در دستور کار خود قرار داد و برای قطع نفوذ این جناح در خارج از کشور و بخصوص آمریکا وارد عمل شد. در اولین گام هاله اسفندیاری و چند تن از دوستان وی که در مذاکرات و مراودات پنهان بین آمریکا با جناح اصلاح طلب و رفسنجانی نقشی جدی داشتند دستگیر و مورد غضب قرار گرفتند. بدنبال آن، منوچهر متکی به طرفهای آمریکائی اطلاع داد که گفتگوهای پنهان تا اطلاع ثانوی تعطیل خواهند شد. دو ماه بعد در آوریل 2008 استفان هاینز (Stephen Heintz) رئیس "بنیاد برادران راکفلر" برای جلب نظر مقامات ایران و راه اندازی مجدد این دیدارها به تهران رفت و قرار شد که در دور جدید مذاکرات نمایندگان جناح مسلط در کشور یعنی وابستگان احمدی نژاد شرکت کنند. دیدارها و مذاکرات پنهان دراین دوره اگرچه بطور رسمی هیچ نتیجه ای نداشت ولی ادامه آن باعث میشد که امید سازش با رژیم ایران همیشه زنده نگاه داشته شده و از سخت تر شدن سیاست آمریکا جلوگیری نماید. در سال 2005 هیئت ایرانی و آمریکائی مشترکا طرحی برای حل مسئله اتمی ایران ارائه کردند که ادامه غنی سازی در ایران یکی از محور های اصلی آن بود. این پیشنهاد به جائی نرسید زیرا در نیمه 2005 احمدی نژاد رئیس جمهور شد و طرف های ایرانی که در تهیه این طرح شرکت داشتند از ساختار قدرت اخراج لشدند. آنطور که مسئولان بنیاد راکفلر بیان داشته اند، تمامی این دیدارهای پنهان بین دو کشور با اطلاع کاخ سفید و وزارت خارجه آمریکا بود و قبل و بعد از هر ملاقات، مسئولان در جریان مسائل مطرح شده و میزان پیشرفت آنها قرار میگرفتند.    دوران احمدی نژاد و نقش کلیدی تریتا پارسیاز اواخر سال 2005 و بخاطر سیاست های غلط جرج بوش در خاورمیانه، گروههای ضد جنگ آمریکا در ائتلافی گردهم آمدند تا از شروع یک جنگ دیگر علیه ایران جلوگیری کنند. سازمان نایاک و همچنین "کاسمی" که مستقیما با عوامل رژیم ایران همکاری میکردند به این گروهها پیوستند و تریتا پارسی توانست متحد اصلی خود یعنی لابی کمپانی های بزرگ آمریکا و در رأس آن USA*Engage را وارد این ائتلاف کند. این مجموعه  که (Campaign for a new American policy on Iran” (CNAPI یا "کارزار برای یک سیاست جدید در مورد ایران" نام دارد از سال 2008 تحت کنترل نایاک قرار گرفت و توانست آنرا به یک لابی تمام عیار در جهت جلوگیری از فشار و تحریم علیه جمهوری اسلامی تبدیل نماید. بخشی از اسناد داخلی مربوط به این لابی را که از طریق دادگاه بدست آورده ام در این دو آدرس قرار داده ام: (سند اول 7 - سند دوم 8) اسناد داخلی نایاک نشان میدهد که از اولین روزهای 2006، تریتا پارسی و متحدین آمریکائی اش، تلاش خود را روی صلح طلب نشان دادن رژیم ایران و آمادگی اش برای مذاکره و سازش متمرکز کرده بودند. یکی از مهمترین برگهای تبلیغاتی که مورد استفاده آنان قرار گرفت، پیشنهاد موسوم به معامله بزرگ بود که سه سال قبل از آن یعنی در سال 2003 توسط صادق خرازی (سفیر رژیم در فرانسه) نوشته و از طریق کارفرمای تریتا پارسی (باب نی نماینده کنگره) به کاخ سفید فرستاده شد و با بی اعتنائی جرج بوش مواجه گشت. نگاهی کوتاه به بخشی از اسناد دادگاه، کارزار تبلیغی لابی مماشات را در معرض دید قرار میدهد: (نگاه کنید به مکاتبات تریتا پارسی و محمد جواد ظریف 9، سفیر احمدی نژاد در سازمان ملل)28 مارس 2006 تریتا پارسی بطور جداگانه با محمد جواد ظریف (سفیر احمدی نژاد در سازمان ملل) و همچنین محمد نهاوندیان (دستیار علی لاریجانی) در نیویورک دیدار نمود. جواد ظریف نسخه ای از پیشنهاد معامله بزرگ را برای انتشار در اختیار "پارسی" قرار داد. چند هفته پس از دیدار با ظریف، تریتا پارسی و گارت پورتر (یکی از روزنامه نگاران چپ آمریکائی) مشترکا "پروژه مذاکره با ایران" را راه اندازی نمودند. بر طبق ایمیل و سندی که ضمیمه آن شده، قرار بود که این پروژه  9 ماه یعنی تا مارس 2007ادامه داشته باشد و این دو نفر نزدیک به 90000 دلار بودجه برای آن اختصاص داده اند. تریتا پارسی مسئول این پروژه بود و برای تبلیغ رابطه خود با سران رژیم میگوید: "به ندرت میتوان تحلیلگری در واشنگتن پیدا کرد که مانند دکتر پارسی تا این میزان به مسئولین اصلی رژیم ایران دسترسی داشته باشد." (نگاه کنید به این سند: "پروژه مذاکره با ایران" 10)یکهفته بعد در 19 مه، پارسی در ایمیل خود به ظریف نتیجه فعالیت های خود را گزارش میدهد و میگوید که با کمک دوستانش در حال راه اندازی دو کنفرانس است که ظریف در آنها سخنرانی نماید.در همین زمان انتشار و تبلیغ روی داستان معامله بزرگ و آمادگی رژیم برای صلح و سازش با آمریکا از طرف پارسی و متحدان وی شروع شد. گارت پورتر در مقاله ای 11 در نشریه "آنتی وار. دات کام"، پیشنهاد معامله بزرگ را برای اولین بار بصورت دقیق شرح داد و نوشت: "تریتا پارسی که متخصص سیاست خارجی ایران در دانشگاه جان هاپکینز است نسخه ای از این سند را در اختیار ما قرار داد و گفت که آنرا در اوائل سال جاری از یکی از مقامات ایران گرفته است ولی نمیتواند نام وی را فاش کند" سه هفته بعد، گلن کسلر خبرنگار واشنگتن پست نیز با دریافت نسخه ای از این پیشنهاد که توسط پارسی در اختیارش قرار گرفته مقاله مفصلی 12 مورد داستان معامله بزرگ می نویسد و یکبار دیگر روی آمادگی رژیم ایران برای صلح و همچنین بی توجهی جرج بوش به آشتی جوئی ایران تأکید میکند. گلن کسلر نیز میگوید که یکی از مقامات رژیم، نسخه ای از از این پیشنهاد را به تریتا پارسی داده است.14 فوریه 2007 نایاک و New American Foundation کنفرانس مهمی 13 در کنگره برگزار کردند که تریتا پارسی، فلینت لورت و لورانس ویلکرسون رئیس دفتر وزیر خارجه (کالین پاول) در آن سخنرانی نمودند و آمادگی رژیم ایران برای صلح در سال 2003 و بی اعتنائی جرج بوش به آشتی جوئی ایران را مورد تأکید قرار دادند.در 23 اگوست جواد ظریف که به ایران رفته است به نیویورک باز گشتت و تریتا پارسی در ایمیلی که به او فرستاد تقاضا کرد تا پیشنهادی را که ظریف با خود آورده مشاهده کند. پارسی در ایمیل خود نوشت که احتمالا نمایندگان کنگره از این پیشنهاد خوششان میآید:"امیدوارم که حالتان خوب باشد و از تهران بازگشته اید. خیلی دلم میخواهد که بتوانم پیشنهاد را ببینم یا از محتوای آن باخبر شوم. اگر این پیشنهاد قابل توجه باشد، نمایندگان کنگره آنرا پیشنهادی منطقی خواهند یافت حتی اگر کاخ سفید خوشش نیاید." روز 25 اکتبر تریتا پارسی دو نفر از نمایندگان دموکرات کنگره را به ظریف معرفی میکند و میگوید اینها مخالف جرج بوش هستند و تمایل دارند با ظریف دیدار داشته باشند. در این ایمیل تریتا پارسی هدف نمایندگان از دیدار با ظریف را توضیح میدهد و در پایان نیز هدف مشترک خودش و ظریف برای اینگونه مذاکرات و دیدارها را به روشنی بیان میکند: "کاهش تشنج بین دو کشور بسیار ضروری است زیرا ازاینطریق میتوان به اهداف داخلی و منطقه ای دست یافت.""ازاینکه شما با گیلکرست و لیچ دیدار خواهید کرد خوشحال شدم. خیلی از نمایندگان دیگر کنگره هم هستند که خواهان دیدار با شما هستند که بسیاری از آنان دموکراتهای بسیار مورد احترامی هستند. بنابه برخی دلائل این نمایندگان مستقیما با شما تماس خواهند گرفت. هدف نهائی آنان دیدار با نمایندگان مجلس در ایران است.این گروه از اعضای کنگره از سیاست خارجی جرج بوش بسیار ناراضی اند و نمی خواهند که همینطور ساکت بنشینند تا بوش موقعیت آمریکا در جهان را خرابتر کند. این افراد مایلند که وارد عمل شوند و حاضر به ریسک پذیری در این زمینه نیز هستند. دلیل ما نیز برای اینکار این است که معتقدیم دیالوگ برای هر دو طرف مفید است زیرا کاهش تشنج برای دستیابی به اهداف منطقه ای و اهداف داخلی بسیار ضروری است."ظریف نیز در ایمیل خود از پارسی برای ترتیب دادن این دیدارها تشکر میکند و اجرای جزئیات آنرا به وی واگذار مینمایدتلاش های تریتا پارسی و متحدان وی برای صلح طلب نشان دادن رژیم و همچنین تلاش در جهت وصل کردن نمایندگان کنگره به سفیر رژیم در سازمان ملل بی اثر نبود و همانطور که اسناد دادگاه نشان میدهد، بسیاری از نمایندگان کنگره از حزب دموکرات با ظریف تماس و ارتباط فعال داشتند. "سام گاردینر" (Sam Gardiner) یکی از کارشناسان سیاسی واشنگتن و از هواداران دوستی با رژیم ایران که در جریان دادگاه به نفع تریتا پارسی گزارشی نوشته است، در شهادت رسمی خود به جلساتی که توسط نمایندگان دموکرات کنگره برای مقابله با سیاست جرج بوش در رابطه با ایران تشکیل میدادند اشاره کرده است. وی میگوید که این افراد خواهان ارسال یک گروه به ایران و ملاقات با نمایندگان مجلس بودند و همگی میدانستند که کلید این قضیه دست محمد جواد ظریف است. گاردینر اظهار داشت که دنیس کاسینچ (Dennis J. Kucinic) یکی از نمایندگان دموکرات کنگره رابطه بسیار خوبی با جواد ظریف داشت.سفر صلح طلبان به ایران و نقش لیلا زند و کاسمی: همزمان با تلاش های ظریف و پارسی (و متحدان آمریکائی آنان) برای صلح طلب نشان دادن رژیم، سازمان کاسمی (کارزار مبارزه با جنگ و تحریم علیه ایران) در پروژه ایکه مشترکا بهمراه لیلا زند (سازمان رهپویان صلح) و در همکاری نزدیک با رحیم مشائی معاون احمدی نژاد براه انداخته بود، صدها تن از فعالین صلح آمریکا را به ایران فرستاد تا طی سفرهای سازماندهی شده و ضمن ملاقات با افراد از پیش تعیین شده، روی آمادگی رژیم برای صلح و دوستی تبلیغ کنند و گناه خصومت بین دو کشور را بگردن جرج بوش و سیاست های جنگ طلبانه وی بیندازند. من در گزارشات متعددی این پروسه را مورد بررسی قرار داده ام که برای نمونه میتوانید این سه گزارش را مورد مطالعه قرار دهید: رابطه حکومت ایران با جنبش ضد جنگ در آمریکا:  بخش نخست 14، بخش دوم 15، بخش سوم 16. -( برای شناخت با سازمان لابی کاسمی و همچنین رابطه آن با نایاک به این سند نگاه کنید 17)قابل ذکر است که همایش اخیری که احمدی نژاد و دفتر ریاست جمهوری در ماه اگوست 2010 در تهران تحت نام همایش ایرانیان خارج از کشور براه انداخت، به روشن ترین شکل به وابستگی کاسمی و لیلا زند و صلح طلبان دروغین به دفتر احمدی نژاد را آشکار نمود زیرا رهبران سازمان مزبور و همچینین لیلا زند از جمله برگزار کنندگان نشست های جانبی این کنفرانس بودند و نه بعنوان مهمان بلکه در جایگاه میزبان، به پذیرائی از ساندیس خورهای خارج از کشوری رژیم پرداختند. برای آشنائی با این موضوع، این سند را مطالعه فرمائید ت: همایش ساندیس خوران خارج از کشوری و همکاری سازمان کاسمی با دفتر احمدی نژاد    تلاش برای مشروعیت بخشیدن به خامنه ای و احمدی نژاداز سال 2007 ببعد، احمدی نژاد کارزار گسترده ای برای کاهش نفوذ جناح رفسنجانی و خاتمی در آمریکا براه انداخت و اولین گام، هاله اسفندیاری و چند نفر از همکاران وی را دستگیر و زندانی نمود. این پاکسازی خشن، به دلالان حرفه ای رژیم و طرفهای آمریکائی نشان داد که از این پس، صاحب اصلی قدرت و طرف معامله در هر بده و بستان، نزدیکان احمدی نژاد هستند.بدین ترتیب، گفتمان حاکم نیز در میان کارشناسان آمریکائی طرفدار همزیستی با رژیم ایران عوض شد. تا آنزمان، احمدی نژاد بعنوان شخصیتی تندگو و بی قدرت معرفی میشد و علی لاریجانی و نزدیکان خامنه ای بعنوان تعیین کنندگان سیاست خارجی رژیم تلقی میشدند. از سال 2008 ببعد، در اکثر نوشته ها و تحلیل های سیاسی در مورد ایران، گفتمان جدیدی شروع شد که مضمون اصلی آن تثبیت رژیم و قدرتمندی احمدی نژاد بود. این گفتمان جدید در گزارش مشترک دو موسسه تحقیقی بانفوذ آمریکائی یعنی شورای روابط خارجی و بروکینگز بصورتی آشکار مشاهده میشود. این گزارش که بصورت کتاب 19  و خطاب به رئیس جمهور بعدی آمریکا نوشته شده بود، گسستی بود از تحلیل های قبلی که تحولات درونی رژیم ایران و رشد میانه رو ها یا پراگماتیست ها را کلید حل مشکلات بین ایران و آمریکا میدانست. دو نویسنده بخش سوم این کتاب که به ایران اختصاص داشت، سوزان مالونی و ری تکیه بودند که در نوشته خود به اشتباه گذشته خویش یعنی تبلیغ روی مذاکره با اصلاح طلبان رژیم اعتراف کرده و خواهان گفتگو و تماس با ولی فقیه و احمدی نژاد شدند. این دو نویسنده، رژیم ایران را باثبات و آماده سازش معرفی نمودند.در گزارش مهم دیگری 20 که توسط انستیتوی صلح آمریکا منتشر شد و برای تهیه آن معروفترین کارشناسان مسائل ایران (عمدتا طرفدار سازش با رژیم ایران) همکاری کرده بودند، بازهم روی تماس و مذاکره با ولی فقیه و احمدی نژاد تأکید شده بود.در سال 2007 سازمان نایاک گزارش مفصلی 21 در باره چشم انداز مذاکرات ایران و آمریکا منتشر نمود که در آن، رژیم را با ثبات معرفی کرد و تأکید نمود که مردم ایران بدنبال تغییر رژیم نبوده و تمایل دارند تا در چهارچوب همین نظام بطور اصلاح طلبانه مطالبات خودشان را دنبال کنند. یکسال بعد، تریتا پارسی همین گزارش را به امضای 20 نفر از کارشناسان طرفدار مماشات با ایران فرستاد که منجمله میتوان به گری سیک و هادی قائمی اشاره نمود. در این گزارش 22 نیز روی ثبات رژیم و رویگردانی مردم از تغییر نظام تأکید شده بود.دیدار با نمایندگان احمدی نژاد 23از پایان سال 2007 ببعد و تثبیت احمدی نژاد، تلاش های تریتا پارسی و متحدان وی برای راه اندازی ملاقات بین سیاستمداران آمریکائی با نمایندگان رئیس جمهور رژیم ایران شروع شد. روال کار بدینگونه است که یک موسسه بین المللی بیطرف بعنوان برگزارکننده این دیدارها تعیین میشود و بودجه آن توسط بنیادهای آمریکائی طرفدار مماشات با ایران پرداخت میشود. در مرحله بعد، دلالان رژیم تلاش خود برای کشاندن پای سیاستمداران آمریکائی به این دیدارها را شروع میکنند. ازاینرو، موسسه ای بنام Pugwash  برای برگزاری این نشست ها انتخاب شد و تریتا پارسی و دوستانش برای جذب طرفهای آمریکائی وارد عمل شدند. به چند ایمیل از مسئولین سازمان نایاک به اعضای کنگره برای کشاندن آنها به ملاقات با رحیم مشائی و هاشمی ثمره نگاه میکنیم.دیدار با هاشمی ثمره و علی اصغر سلطانیه - اگوست 2008 لاهه: در ایمیلی که روز 17 اگوست بین تریتا پارسی و علی اصغر سلطانیه رد و بدل شده، هر دو نفر از دیدارشان در لاهه ابراز رضایت و خوشوقتی کرده اند. پارسی در شهادت رسمی خود گفت که هاشمی ثمره (نزدیک ترین فرد به احمدی نژاد) در این دیدار که روزهای 2 و سوم اگوست برگزار شده، شرکت کرده است. جزئیات این دیدار و نام بقیه شرکت کنندگان آن، در گزارشات بعدی تقدیم میشود.دیدار با رحیم مشائی در نیویورک: امیلی بلات Emily Blout که مسئول لابی نایاک بود، در ایمیلی که در تاریخ 17 سپتامبر 2008 برای دستیار سناتور Durbin  فرستاده، از وی میخواهد که برای دیدار با رحیم مشائی و چند مقام دیگر رژیم ایران به نیویورک بیاید. وی می نویسد:"مایلم که به اطلاع شما برسانم که هفته آینده در نیویورک فرصتی برای دیدار بسیار سطح بالا بین ایران و آمریکا وجود دارد. PugWash برگزارکننده آن است و از ما خواسته تا با اعضای کنگره برای شرکت دراین دیدار تماس بگیریم و من فورا بیاد شما افتادم. اگر شما چند دقیقه فرصت داشته باشید، رئیس من (تریتا پارسی) تلفنی شما را در جریان جزئیات این دیدار قرار خواهد داد. رئیس من سالهاست که در این گفتگوهای غیر رسمی شرکت داشته و میگوید که سطح مسئولین ایرانی شرکت کننده در نشست هفته آینده بسیار بالاست..."دستیار سناتور در باره سابقه این نشست ها و برگزار کنندگان آن سوال میکند و امیلی بلات در پاسخ می نویسد: PugWash"یک موسسه بین المللی بیطرف است که سابقه ای طولانی در برگزاری اینگونه دیدارها دارد. این دسته از دیدارها (بین ایرانیان و آمریکائیان) مدتهاست که جریان دارد و تعدادی از نمایندگان کنگره نیز در آن شرکت کرده اند و برای دیدار هفته آینده نیز چند سناتور ابراز تمایل کرده اند. این یک فرصت بسیار خوبی است که نباید از دست داد بخصوص اگر به تبادلات بین سازمانهای غیر دولتی با یکدیگر علاقه دارید. برداشت من این است که معاون رئیس جمهور ایران و چند مقام بالای دیگر در این دیدار حضور خواهند داشت اما خود احمدی نژاد حضور ندارد." تریتا پارسی در شهادت رسمی خود گفت که وی بهمراه یک گروه از وابستگان موسسات تحقیقی و بنیادهای آمریکائی در نیویورک با احمدی نژاد دیدار کرده اند.دیدار با هاشمی ثمره - دسامبر 2008 در شهر وین: امیلی بلات مسئول لابی نایاک در ایمیلی به دستیار نماینده کنگره Delahunt وی را برای شرکت در دیداری که قرار است در ماه دسامبر برگزار شود دعوت میکند:"رئیس من (تریتا پارسی) خواسته که در مورد دعوتی که وی از شما برای شرکت در دیدار غیر رسمی با ایرانیان در دسامبر در شهر وین است پیگیری کنم. وزیر دفاع سابق ویلیام پری ریاست هیئت آمریکائی را بعهده دارد و از طرف ایران نیز مسئولین بالارتبه شرکت میکنند. این یک فرصت بسیار خوب است تا در این مذاکرات غیر رسمی و بدور از رسانه ها شرکت کنید." امیلی بلات در ایمیل دیگری به دستیار نماینده کنگره جزئیات بیشتری در باره این دیدارهای پنهان در اختیار او قرار میدهد:" Pugwashاز نایاک خواسته تا با نمایندگان کنگره برای شرکت در این دیدارهای غیر رسمی بین ایران و آمریکا تماس بگیرد. Paolo Cotta Ramusino که ذبیر کل این موسسه است برگزار کننده اصلی این نشست هاست که نمایندگان کنگره آمریکا و همچنین اعضای دولت ایران در آن شرکت داشته اند. رئیس من (تریتا پارسی) در برخی از این دیدارها شرکت داشته که یکی از آنها در اسرائیل بوده است. بنظر وی اینگونه دیدارها بسیار مفید هستند. در این دیدارها، در مورد مسائل هسته ای، عراق، امنیت منطقه و مسئله اسرائیل و فلسطین بحث میشود. هر دو طرف از شرکت در این دیدارها راضی هستند زیرا علیرغم اختلافاتی که باهم دارند، به درک بهتری از یکدیگر دست مییابند. دیدار بعدی که 6 و 7 دسامبر در وین برگزار میشود محرمانه است و هیچ جا در باره آن صحبت نخواهد شد. از طرف آمریکا ویلیام پری و چند کارشناس دیگر شرکت میکنند. از طرف ایران، این بار نیزب سطح شرکت کنندگان بسیار بالاست و معاون رئیس جمهور، سفیر ایران در آژانس اتمی و مسئولان بالای وزارت خارجه در آن شرکت دارند."تریتا پارسی در شهادت رسمی خود گفت که در این دیدار هاشمی ثمره شرکت داشته است.دیدار در لیختن اشتاین، آوریل 2009: ایمیل ها و شهادت رسمی تریتا پارسی نشان میدهد که چند هفته قبل از انتخابات قلابی ریاست جمهوری، وی بهمراه یک گروه از آمریکائیان با یک هیئت ایرانی که از تهران به لیختن اشتاین سفر کرده بودند دیدار و گفتگو کرده اند. تریتا پارسی در بازگشت به آمریکا، به مسئولین شورای امنیت ملی آمریکا ایمیل فرستاده و خواهان دیدار بین یکی از افراد هیئت ایرانی با تیم اوباما بوده است. بنا به دلائلی که بعدا توضیح داده خواهد شد، نام این فرد و دیگر وابستگان حکومتی که در این دیدار شرکت داشته اند فعلا منتشر نخواهد شد.در شهادت تریتا پارسی و مکاتبات وی، دیدار بین مقامات ایرانی و اسرائیلی نیز ذکر شده است که در گزارشات بعدی مورد بررسی قرار میدهیم.

۱۳۸۹ اسفند ۲۷, جمعه

مقايسه كنيد!!

ملا وآدم

بجز شیخ و ملا که غارتگرند / بنی آدم اعضای یکدیگرند

من می اندیشم پس من هستم..



ذهن کنجکاو و شکاک انسان موجب شده تا در همه چیز دنیا به دیده ی تردید بنگرد
و حتی وجود خودش را نیز انکار کند. رنه دکارت، فیلسوف بلند آوازه ی عصر رنسانس،
اندیشیدن را اثباتی بر وجود خود می داند و می گوید: "من می اندیشم پس من هستم".
سایر متفکرین جهان، بویژه متشخصین دنیای اسلام و جمهوری اسلام نیز در اثبات این
مدعی کوششهای بسیار نموده و استدلالات ارزشمندی ارائه کردند که از نظر می گذرانیم:
امام خمینی : من تو دهن همَه می زنم لکن من هستم.
خامنه ای: اگر دشمن باشد من هم هستم.
محمود: من؟؟ اندیشیدن؟؟ نه بابا بی‌خیال، من نیستم.
رفسنجانی: بنا به مصلحت، من بعضی وقتا نیستم بعضی وقتا هستم.
خاتمی: من یواش می رم پس من هستم.
یک بسیجی: هر جا که غذای مفت باشه، من هم هستم
الهام: من کار می کنم پس من هستم
فاطمه رجبی: الهام سر کاره، من تنها هستم ...(برسد به دست آقا)؛
تیمسار فیروز آبادی: من خودم به تنهایی 4 نفر هستم.
عایشه: درسته که زیر سنم، اما هستم.
محمد: من الان ترتیب یه بچه رو دادم، پس من پستم.
خواهر عایشه: من به محض تولد زنده به گور شدم پس من نیستم.
حضرت علی‌ اصغر: من سوراخم، پس من هستم.
جعفر طیار: من پرواز می کنم پس من هستم.
بلال حبشی: من عر میزنم، پس من هستم.
اصحاب کهف: ما می خوابیم پس ما هستیم.
عمر: من لگد میزنم پس من هستم.
فاطمه زهرا: من زاییدم، بس من هستم.
علی: من گردن میزنم پس من هست.
م حسن: من زن میبرم پس من هستم.
حسین: من آب میخورم پس من هستم.
امام زین العابدین: من بدون دواهام هیچ هم نیستم.
امام محمد باقر: من علم سوراخ می کنم پس من هستم.
امام جعفر صادق: به انشتین بگید بره، من هستم؛
امام موسی کاظم: من 37تا بچه دارم، پس من هستم.
امام رضا: من انگور خوردم پس من مستم.
امام جواد: من تیپ می زنم پس من هستم؛
امام هادی: من جریان 60 آمپری هدایت می کنم پس من هستم.
امام حسن عسگری: البته ما رو که کشتند، پس من نیستم
امام زمان: من نیستم پس من هستم!
خدا: من هستم؟؟

زندگی نامه مصور حضرت محمد


محمد ابن عبدالله در سال ۵۷۰ میلادی در مکه به دنیا آمد. مادرش قبل از تولد او‌ را احمد نامیده بود که پس از خوردن یک سیلی‌ جانانه، تسلیم رضای شوهر شد و نام محمد را بر کودک هفت ماهه متولد شده اش نهاد. مادرش آمنه زن بسیار مهربانی بود و خوشرویی او‌ در میاین قبیله‌ قریش زبانزد خاص و عام بود به طوری که شعر معروف ” آمنه، چشم تو، جام شراب منه، آمنه اخم تو رنج و عذاب منه” در وصف او‌ سروده شد. آمنه زن بسیار سخت کوشی بود و هر ۹ ماه در گرمای سوزان حجاز، شوهرش را در کندن گودال و چال کردن نوزادان دخترش یاری میکرد و نقل است از ابن حمال که حتی یک بار هم آخ نگفت.
نسب پدرى:عبدالله بن عبدالمطلب (عبد الکسّ قرنه) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن كلاب بن مرّة بن كعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن هوموساپینس بن اورانجوتان .در كتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) و حتی پیشتر (خاک رس مورد استفاده خدا) ثبت و ضبط شده است.

دوران کودکی: حضرت محمد تا شش سالگی در دامان مادر پرورش یافت. او‌ بر خلاف سایر پسران قبیله‌ قریش، عاشق عروسک بازی بود و عروسک باربی را همواره کنار خود داشتند تا اینکه یکروز عبدالله در نبود محمد این عروسک را دزدیده و آنرا مرده به گور کرد و با این کارش ضربه روحی‌ بزرگی‌ به محمد وارد کرد به طوریکه آن حضرت ساعت‌ها در داخل غاری نزدیک مکه مشغول گریه و زاری بودند و در همین روزها بود که قسم خوردند که روزی این عادت بد قریش را منسوخ نمایند.

در شش سالگی زندگی‌ حضرت محمد وارد فاز نوینی گشت. در راه بازگشت از سفر یثرب، مادر محمد برای چندمین بار از نوزاد دختری فارغ شد و خشم عبدالله را با این کارش برانگیخت به طوری که عبدالله این دفعه هم نوزاد دختر و هم آمنه را زنده به گور کرد و حضانت محمد را به حلیمه دختر عبدالله ابن حارث واگذار کرد.
ابتلای محمد به بیماری صرع:
محمد در کودکی دچار حالات غریبی میشد به طوری که دهانش کفّ کرده و دچار تشنج میشد و حرف‌های نامربوط به زبان میاورد. در سن 12سالگی بود که عمويش ابو طالب او را همراهش به سفر راهزنی- تجارتی – که آن زمان در حجاز معمول بود – به شام برد . درهمين سفر در محلی به نام ” بصری ” که از نواحی شام ( سوريه فعلی ) بود ، ابو طالب به ” راهبی ” مسيحی که نام وی ” بحيرا ” بود برخورد کرد . بحيرا هنگام ملاقات محمد – کودک ده يا دوازده ساله – از روی نشانه هايی که در کتابهای مقدس خوانده بود ، با اطمينان دريافت که اين کودک همان پيغمبر آخر الزمان است. اما پزشک یهودی که در آنجا حاضر بود به این حرف کشیش مسیحی خندید و حالات روحی‌ غریب محمد را حاصل بیماری سرع دانست و از ابوطالب خواصت که هر ماه محمد را پیش طبیب یهودی دیگری به اسم البطروس الامپولی ببرد. این آمپول زن یهودی هر ماه سعی‌ داشت با تزریق آمپول به درمان محمد بپردازد. محمد همواره از این دوره به عنوان دوران تلخی‌ از زندگی‌ یاد کرده و به خاطر همین آمپول‌ها بود که کینه یهودی‌ها رو به دل‌ گرفت.


محمد در این دوران تحت تعلیم عمویش ابوطالب قرار گرفت که اهمیت زیادی برای ورزش قائل بود. محمد توانست با تلاش فراوان در رشته‌های زیر به عضویت تیم ملی‌ عربستان درآید:

رشته پرتاب چکش. در این رشته ورزشکاران موظف بودند که یک پتک آهنی رو به سمت بت‌های سنگی‌ پرت کنند و هر چه بیشتر از آنها را سرنگون کنند. محمد چنان مهارتی در این رشته کسب کرده بود که وزارت ورزش قریش، ساختمان کعبه را جهت تمرین در اختیار او‌ قرار داد. این ورزش بعد‌ها به اروپا راه یافته و به بتینگ (Boting) و بعد‌ها به بولینگ (Bowling) تغییر نام داد.

شمشیر بازی: محمد در هر سه رشته شمشیربازی مهارت خاصی‌ داشت. در رشته فلوره محمد با استفاده از نوک شمشیر چشم دشمنان (یهودیان و صاحبان اسیر شده کاروان تجاری) را از حدقه درمیاورد. در رشته سابر قادر بود که با یک ضربه، سر یک نوزاد دختر (بعد‌ها سر یک انسان بالغ) را از بدن جدا کند. در رشته اپه نیز بارها توانسته بود خورجین یک اسب را سوراخ کرده و محتویات آنرا به سرقت برد.


تریاتلون (ورزش سه گانه):

در این ورزش، محمد پشت تپه‌ای کمن کرده و در هنگام عبور کاروان تجاری، ابتدا سوار بر شتر تیری به سمت محافظان کاروان شلیک نمود و سپس شمشیر زنان تا قلب کاروان پیش رفته و پس از سر به نیست کردن همه مردان، بر روی زن و بچه آنان کرال سینه رفته و سپاس در میان هیاهوی قریش، به نزد عموی خود بازمیگشت

كابوسهای پیامبران.....



حضرت محمد:
عایشه از طریق مادرش اعلام میکنه که آماده ازدواج نیست و اول می‌خواد مهدکودکش رو تموم کنه… عربستان سعودی به “کنوانسیون منع بهره کشی جنسی‌ از کودکان” میپیونده….عنکبوت‌های غار حرا تصمیم به اعتصاب کار نامحدود میگیرند…. “داشتن سلامت اخلاقی‌ و عدم سو پیشینه” و همچنین “داشتن سواد خواندن و نوشتن” به شرایط پذیرش پیغمبران اضافه میشه…

عایشه:
محمّد چشمش به دختر ۴ ساله همسایه می‌افته و یک سوسمار نه، ۱۰۰ سوسمار عاشقش میشه….

حضرت نوح:
کوماندوهای اسرائیلی وارد کشتی میشن، کرگدن‌ها تصمیم به مقاومت میگیرند… تیمسار فیروز آبادی مخفیانه وارد کشتی میشه و خودش رو تو انبار آذوقه قایم میکنه.

حضرت زهرا:
عمر تصمیم میگیره که به کلاس کاراته بره و تا کمربند مشکی ادامه بده.

حضرت عیسی:
دفترچه خاطرات مامانش میفته دست حسین شریعتمداری. در عرض ۲ روز همه دنیا میدونن که پدر واقعیش کی‌ بوده، همه به جز خود عیسی!… نیرویی انتظامی تصمیم میگیره که تولید کنندگان مشروبات الکلی رو به صلیب بکشه….

حضرت ابوالفضل عباس:
تو برزخ اعلام میکنند که هر کی‌ تشنشه دستش رو بلند کنه….تو صف بهشت یه مگس می‌شینه رو دماغش، ول کن هم نیست… تنها کسانی وارد بهشت میشن که بتونن طرز صحیح گرفتن قنوت و وضو رو نشون بدن و یه انگشتر عقیق به انگشت داشته باشند و رو بازوشون اسم حسین خالکوبی شده باشه و حاضر باشند تعهد نامه‌ای رو در مورد قبول شرایط بهشت رو به دست خود امضأ کنند.

حضرت یونس:
نهنگ ماده‌ای که یونس تو شکمش زندگی‌ میکنه، تصمیم به جفتگیری میگیره.

امام زمان:
هیأت دولت تصمیم میگیره که فاطمه رجبی رو به عنوان نماینده، برای قانع کردن حضرت برای تعجیل در ظهور به ته غار بفرسته…. یه راننده کامیون خارجی تصمیم میگیره که روغن موتورش رو بالای چاه عوض کنه….

عمر: زنش یه دوقلوی سیاه پوست به دنیا میاره، بلال حبشی دست به فرار میزنه.

حضرت ابراهیم:
در روز قربان، ملکه‌ها اشتباهی به جای گوسفند ماده، بوفالوی نر براش میفرستن.

حضرت اسماعیل:
رجوع شود به مطلب بالا.

حضرت علی‌:
شهرداری خیبر تصمیم میگیره پروژه ساختن در قلعه رو به یه پیمانکار خارجی که فقط از مواد استاندارد استفاده میکنه، واگذار کنه… سالن شمشیربازی ابن ملجم به بهره برداری میرسه…

فاطمه زهرا:
چشمش به عکس کیم کارداشیان می‌افته و تصمیم میگیره دیگه حامله نشه چون برا هیکلش بده…

امام حسن:
هر ۶۳ تا زنش تحت تأثیر افکار فمینیستی قرار میگیرن

امام زین العابدین بیمار:
امام حسین به لشکرش دستور میده به جای جنگ کردن، به سرعت باد عقب نشینی کنند، استامینوفن کدأین آلوده به اکس وارد بازار عربستان میشه، دفترچه بیمه امام تو یکی‌ از خیمه‌ها جا میمونه و آتیش میگیره

حضرت زینب :
بچه ها رفتن آمپلی فایر مسجد رو دستکاری کردن ، نمیتونه سخنرانی کنه.

آخرو عاقبت آخوند جماعت......!!!

دشمنان ما......

قرارداد بردگی اعراب با ایرانیان

تاریخ به زبان ساده!

وقتی «فتح‌الفتوح» اعراب بر ضد ایران در «جنگ جلولا»* روی داد و کمر سپاهیان ایران، کیان ایران و سربلندی ایرانی در برابر سرداران سپاه عرب درهم شکست،ایرانیان براستی زیر شمشیر، شلاق، آیات و فرامین اعراب مسلمان قرارگرفتند. چند میلیون ایرانی در دو قرن نخستِ پیروزی مسلمانان برایران کشته شدند. صدها هزارنفر به هندوستان و شرق اروپای امروزی گریختند. مسلمانان، مردم ایران را «بنده»، «موالی»؛ «برده»؛ «کنیز»؛ «عجم = لال»؛ «مجوس= جادوگر وحقه‌باز» نامیدند و دماغ ایرانیان را به خاک مالیدند.

ما از تبار قریش,هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانیها.هرعربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر.هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر.ایرانیها را باید دستگیر و به مدینه آورد,زنانشان را فروختن و مردانشان را به بردگی وغلامی اعراب گماشت.(حسین بن علی,سفینه البحار و مدینه الاحکام والاثار,صفحه 164)

مسلمان‌های عرب قراردادی نانوشته را به ایرانی‌ها تحمیل کردند که تا به اکنون نیز اجرا می‌شوند:

1 – چون مردم ایران از دین و سپاه عربستان شکست خورده‌ بودند (وهنوز هم این شکست جبران نشده) باید روزی 17 بار به سوی عربستان (پایتخت اسلام که محمد از آنجا برخاسته بود) زانو بر زمین بزنند و سنگی سیاه در «ام‌القرای اسلام» را سجده کنند

2 – در این سجده؛ ایرانیان (مانند ملت‌های شکست‌خورده‌ی دیگر) باید 17 بار پیشانی خود را هم به خاک عربستان (مُهر نماز) فرود بیاورند و تعظیم‌کنان اظهار عجز، عبودیت و بیعت کنند!

3 – ایرانیانی که ستاینده‌ی اهورامزدا بودند و خود؛ پیشوائی با نام زرتشت داشتند، پس از شکست از مسلمان‌ها باید 17 بار در 5 نوبت شبانه روزی با صدای بلند اعتراف کنند: «الله اکبر! اشهدان محمد رسول‌الله. اشهد ان علی ولی الله ...» تا یادشان نرود که مزدا بی مزدا! زرتشت بی زرتشت! ایران بی ایران! محمد عرب و علی عرب ارباب ایرانیان شده‌اند!

4- در عراق جنگی اتفاق افتاد بین دارو دسته‌های معاویه و حسین که هیچ ربطی به مردم شکست خورده‌ی ایران نداشت (مانند جنگ فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها). جنگی بود بر سر قدرت و خلافت و ثروت بین خود عربها که پیروان دین محمد بوده‌اند. اما ایرانیان 12 قرن است باید مراسم عزاداری برای «سالار شهیدان؛ حسین ابن علی» برگزار کنند؛ و در سوگ آن آدم‌های ندیده و نشناخته که دشمنان مردم ایران بودند بر سر و سینه‌ی خود بکوبند، گِل و خاک و کاه برسر بریزند، نذری بدهند، قربانی بکنند، گریه و زاری بکنند، قمه و زنجیر بزنند تا یادشان نرود که برده؛ موالی و مسلمان شده‌اند. آنان باید بر سر خود بکوبند تا یادشان نرود برده‌ی اعراب شده‌اند. (آفرین بر این ایرانیان که گویا فرزندان کوروش و آرش و رستم بوده‌اند!)

5- ایرانیان مجبور بودند (و هنوزهم هستند) که کتاب دینی عربها (قرآن) را ببوسند و برچشم بگذارند! آنهم پس از این که «طهارت» گرفته باشند تا نجاست ایرانی بودنشان برطرف شده باشد! ایرانیان مجبورند قرآن را «مقدس» بدانند و آیات آن را شب و روز در خانه و مسجد، بهنگام تولد فرزندان و بر سر گور مردگان خود با صدای بلند برای یکدیگر بخوانند تا یادشان بماند از دست عربهای مسلمان شکست خورده‌اند و موالی و بنده‌ی آنها هستند. (درود براین ایرانیان که پدرانی همچون فردوسی و کاوه و بابک داشته‌اند!)

6 – ایرانیان شکست خورده باید به نمایندگان دینی عربها باج‌های گوناگونی بدهند مانند: جزیه، خمس، زکات، سهم امام، اوقاف، نذری؛ قربانی و...

7 – از «وظایف شرعی» ایرانیان یکی هم این بود و هست که باید به زیارت، پایبوسی و آستان‌بوسی و خاک‌لیسی عرب‌های پیروز بروند. به زیارت قم، مشهد، کربلا، نجف، سوریه و مکه. باید بروند حتا معجر قبرهای پیروزمندان برایران را ببوسند و از آنها طلب «مغفرت» کنند!

8 – برای این که نکند یک وقتی ایرانیان بفکر رها کردن خود از چنگال عرب‌زاده‌های مسلمان شوند، باید برای درمان دردهای بیشمار خود که بر اثر تسلط اسلام و عرب بر ایران بوجود آمده، چشم براه نسل دوازدهم خاندان امت و نبوت عربی یعنی «امام زمان» بمانند! سرانجام شاید آن طفل 5 ساله عرب (که لابد دست چپ و راستش را هم نمی‌شناسد) پس از 1200 سال و درست در قرن 21 که سده‌ی علم و دانش است از چاهی در بصره ظهور کند و به داد ایرانیانی برسد که از دست اجداد خونریز او به نکبت ابدی دچار شده‌اند! حتا شاه و شاهزاده‌ی ایرانی هم: یا کمر بسته‌ی «امام رضا و صاحب‌الزمان» هستند یا نام آنها و اجدادش را برخود نهاده‌اند! حتا پهلوان وزنه‌برداری یا فوتبال ایران هم درصحنه‌ی جهانی اعتراف می‌کند که با یاری آن بچه‌ی 5 ساله توانسته نفر اول جهان شود!

9 – ایرانیان شکست خورده باید احترام ویژه‌ای به نوه نتیجه‌های عربهای چیره شده بر ایران بگذارند که نام سید (آقا) بر خود نهاده‌اند. باید با نام «نذری و خیرات» به «سیدها = سرورها) باج بدهند و در برابرشان تا کمر خم شوند و به «سادات» ابراز بندگی و ارادت نمایند تا یادشان نرود که اگر آن امام‌ها و سرداران ایران‌کوبِ عرب مرده‌اند؛ نوادگانشان در «ایرن اسلامی» حی و حاضرند و حتا یکی از آنها با نام >سید< روح‌الله خمینی رهبر انقلابشان علیه شاه بوده است، و یکی دیگر با نام >سید<علی خامنه‌ای رهبر فعلی‌شان است!

اکنون ما به‌جای «سپاه ایران»؛ «سپاه قدس»؛ «سپاه محمد» و«سپاه خاتم‌الانبیاء» داریم! گرچه گویا عرب‌ها ازسر ما دست برداشته‌اند اما نمایندگان ایدئولوژیک آنها (سپاه پاسداران، بسیج، سربازان گمنام امام زمان، روحانیون، سادات، طلبه‌ها، آیت‌الله‌ها و...) دارند اقدامات سعدابن‌ابی‌وقاص را درایران علیه ایرانیان ادامه می‌دهند!(یعنی: ما خود به دشمن خود تبدیل شده‌ایم و دیگر نیازی به سعد‌ابن‌ابی‌وقاص، عمرابن خطاب، علی‌ابن‌ابی‌طالب؛ محمد ابن عبد‌الله و یزید‌ابن مهلب نداریم!)

10 - ایرانیان باید در نماز جماعت، پشت سر یکی از نمایندگان اسلام عربی که نامشان «روحانی» یا «آخوند» است قرار بگیرند و مانند میمون از هرکاری که او می‌کند و هرچه که او می‌گوید تقلید کنند. ایرانیان باید مقلدِ «مراجع تقلید» باشند! (یعنی، هم باید ماچ بدهند و هم پول و هم کول!) تا یادشان نرود که در سال 16 هجری (هجرت محمد از مکه به مدینه که هیچ ربطی به ما ندارد اما شده مبداء تاریخ ما!) سردار عرب: سعدابن ابی وقاص در جنگ جلولا، به دستور عمرخلیفه‌ی مسلمین و با پشتیبانی علی‌ابن‌ابی‌طالب؛ فتح‌الفتوح عربی علیه ایرانیان کرد و ایران بزانو درآمد از 14 سده‌ی گذشته تا به اکنون نتوانسته قامت و زانویش را راست کند!

یک پرسش از هم‌میهنانم:

چرا آخوندهائی که بر منبر این همه برای ماجرای «صحرای کربلا» جلز و ولز می‌کنند، هرگز علیه سعدابن ابی وقاس یک کلمه هم سخن نگفته و نمی‌گویند؟! چرا نام کاخ آخرین پاشاه ایران «سعدآباد» بود؟! چرا روحانیان، مراجع تقلید و آخوندهای ایران از شکست رستم فرخزاد به دست سعدابن ابی وقاس ابراز تاسف نمی‌کنند؟! چرا بسیاری از ایرانیان مقلد این جماعت ضدایرانی‌‌اند؟!

کافرم/ دیگر مسلمانی بس است!

حالمان بد نیست غم کم می‌خوریم
کم که نه! هر روز کم کم می‌خوریم
آب می‌خواهم، سرابم می‌دهند
عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند
خود نمیدانم کجا رفتم به خواب
از چه بیدارم نکردی آفتاب؟؟
خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدند
دشنه‌ای نامرد بر پشتم نشست
از غم نامردمی پشتم شکست
سنگ را بستند و سنگ آزاد شد
یک شبه بیداد آمد، داد شد
عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام
تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام
عشق اگر اینست مرتد می شوم
خوب اگر اینست من بد می شوم
بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافرم دیگر مسلمانی بس است
در میان خلق سردرگم شدم
عاقبت آلوده مردم شدم
بعد از این با بی‌کسی خو می کنم
هر چه در دل داشتم رو می کنم
نیستم از مردم خنجر بدست
بت پرستم بت پرستم بت پرست
بت پرستی کار ماست
چشم مستی تحفه ی بازار ماست
درد می بارد چو لب تر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم
من که با دریا تلاطم کرده ام
راه دریا را چرا گم کرده ام
قفل غم بر درب سلولم مزن!
من خودم خوش‌باورم گولم مزن!
من نمی گویم که خاموشم مکن
من نمی گویم فراموشم مکن
من نمی گویم که با من یار باش
من نمی گویم مرا غم خوار باش
من نمی گویم؛ دگر گفتن بس است
گفتن اما هیچ نشنفتن بس است
روزگارت باد شیرین! شاد باش
دست کم یک شب تو هم فرهاد باش
آه! در شهر شما یاری نبود
قصه هایم را خریداری نبود!!!
وای! رسم شهرتان بیداد بود
شهرتان از خون ما آباد بود
از درو دیوارتان خون می چکد
خون من،لیلای مجنون می چکد
خسته ام از قصه های شومتان
خسته از همدردی مسمومتان
اینهمه خنجر, دل کس خون نشد
این همه فرهاد، کسی مجنون نشد
آسمان خالی شد از فریادتان
بیستون در حسرت فرهادتان
عشق از من دور و پایم لنگ بود
قیمتش بسیار و دستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پایم خسته بود
تیشه گر افتاد دستم بسته بود
هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!
فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!
هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه!
هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!
هیچ کس اشکی برای ما نریخت
هر که با ما بود از ما می گریخت
چند روزی هست حالم دیدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفأل می زنم
حافظ شیراز فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

دوباره میسازمت وطن