۱۳۹۴ فروردین ۱۱, سه‌شنبه

سکولاریسم به مَعنای “مَذهب ستیزی” نیست!

سکولاریسم چیست؟

سکولاریسم یک اصل است که دو خواسته و هدف پایه را در بَر می گیرد؛ نخستین برنامه جدایی روشنِ دین و نهاد هایِ مذهبی از حکومت است و دیگری برابری تمامی مردم با هر باورِ دینی، در پیشگاهِ قانون است؛ این بدان معناست که در یک جامعه سکولار، یک فردِ مسلمان با یک فردِ مسیحی، یهودی و یا خداناباور در نزدِ قانون برابر بوده و از حقوق یکسانی برخوردار است و هیچ فرقی میان ایشان نیست.
جدایی دین از دولت اساس و بنیانِ سکولاریسم است؛ این قانون تضمین می کند که گروه های مذهبی و نهاد های دینی در کارِ دولت کمترین دخالتی نمی کنند و همچنین اجازه فضولی حکومت در کارهای نهاد های مذهبی را نمی دهد؛ می توان گفت که سکولاریسم اصلی است که مرزهای مشخص و ملموسی را بین مذهب و حکومت کشیده و اجازه نمی دهد تا این دو نهاد، در امور یک دیگر سَرک کشیده و دست درازی کنند.
جدایی دین از دولت و کوتاه کردن دستِ نهاد های مذهبی از امورِ مملکت داری در حقیقت حافظِ حرمت و ارزش دین و باورهای قلبی مردمان است؛ چنانچه که به وضعیت ادیان و جایگاه شان در ایران زمین نگاهی بیاندازیم درخواهیم یافت که وجود یک حکومت مذهبی و توتالیتر موجب ایجاد موج عظیمی از نفرت و دشمنی از سویِ جوانانی که به وسیله احکام قرون وسطایی دینی آزار دیده اند، در برابر باورهای دینی مردمان گشته است.
مکتب خداناباوری پَسادینی و مذهب ستیز، دو روی یک سکه اند؛ هرچند هر دو اساس باورشان بر نبود خدا و هرگونه نیروی فرا طبیعی است اما در روش، پَسادینی بسیار خردمندانه تر و متمدنانه تر از مذهب ستیزی است، اینکه مذهب را بخشی جدانشدنی از تاریخ فرگشتی انسان بدانی و جنبه های مثبتش را نیز در نظر بگیری منطقی تر است از اینکه بخواهی مذهب را نابود کنی! سیروس پارسا
یکی از اهداف سکولاریسم تضمین و پاسداشتِ آزادی ادیان و حق داشتن آموزش های دینی برای تمامی شهروندان است؛ در یک جامعه سکولار که آزادی دین وجود دارد دیگر با قوانینِ ضد انسانی دینی همچون اسلام که برای کسانی که اسلام را ترک می گویند، حُکم مرگ صادر می کند، رو به رو نخواهیم شد؛ چرا که هر فردی آزاد است تا پیرو هر باوری باشد که می خواهد و محدودیتی برای وی وجود ندارد.
در یک جامعه سکولار هر شهروندی حق دارد تا آزادانه افکار و باورهایش را به دیگران معرفی کند و از آزادی کامل بیان و اندیشه برخوردار است؛ این قانون برای باورمندان به ادیان و شهروندان خدا ناباور و یا ندانم گرا، به صورت برابر و مساوی عمل کرده و کمترین تفاوتی میان یک فرد خدا ناباور با یک مسیحی، یهودی و یا مسلمان وجود ندارد و همه از حق آزادی بیان و پندار بهره می برند.
در یک جامعه سكولار تمامی شهروندان در برابر قانون و دولت مساوی اند و باورها و عقاید مذهبی شان کمترین تأثیری در حق و حقوق ایشان ندارد و عدالت اجتماعی شامل حال همگان می گردد. در ایرانِ اسلامی مسلمانان شیعه شهروندان درجه یک، مسلمانان سنی شهروندان درجه دو و مسیحیان، زردشتیان، یهودیان، بهاییان، دراویش و… در درجه های بسیار پایینتری قرار دارند و دِگر اندیشان نیز از هیچ حقی برخوردار نیستند.
این عدالتِ دینی و مذهبی است که گروهی خاص را نسبت به سایر شهروندان جامعه برتر و شایسته تر می خواند و عدالت به صورت گزینشی برقرار می شود. در ایرانِ اسلامی باورمندان به ادیانی به غیر از اسلام، حتی حق تحصیل نیز ندارند و با هزاران مشکل و درماندگی می توانند دوره دبیرستان را به اتمام برسانند.
در یک جامعه سکولار تمامی شهروندان برابرند و عدالت به صورت یکسان برای همگان اجرا می شود. سکولاریسم حقوق بشر را به هر دین و مسلکی ترجیح می دهد و در برابر قوانین خشک و ضد انسانی و قرون وسطایی ادیان، از زنان و کودکان و دگر باشان محافظت می کند.
ما همگی از بیمارستان ها، مدرسه ها، ایستگاه های پلیس و دیگر مراکز خدماتی و دولتی استفاده می کنیم؛ این نکته که این مراکز باید سکولار باشند بسیار حیاتی است چرا که هیچ کس نباید به خاطر باور دینی اش، نسبت به شخصی دیگر از حقوقی بالاتر و یا پایین تر برخوردار باشد و همه باید به طور مساوی، از این خدمات و فارق از باورهای دینی شان بهره ببرند.
تمامی مدارس دولتی باید سکولار بوده و ازآموزش های دینی به کودکان و دانش آموزان بپرهیزند؛ فارق از اینکه دین پدران و مادران دانش آموزان چیست، تمامی کودکان و نوجوانان با هم در یک مکان تحصیل کرده و مدارس دولتی که بودجه شان توسط حکومت تأمین می شود اجازه آموزش ایمان مذهبی و یا تبلیغ مذهبی خاص را ندارند.
مردم فرانسه برای دفاع از سکولاریسم و آزادی بیان، به خیابان ها آمده و اقدام تروریستی مسلمانان راستین را، محکوم کردند.
بارها به مسئله خدا ناباوری و یا ندانم گرایی پرداخته ایم؛ خداناباوری پنداری است که وجود خدایی قادرِ مطلق و هرگونه توهم فرا طبیعی را رَد کرده و خرد، منطق و علم را جایگزین ایمان مذهبی نموده است. جامعه خداناباور همواره حامی و پشتیبان سکولاریسم است ولی سکولاریسم در پیِ پشتیبانی از یک گروه خاص دینی و یا غیر دینی نبوده و نیست و استقلال خود را حفظ کرده و می کند و در سددِ خدا ناباور نمودن هیچ یک از شهروندان جامعه نیست.
در یک جامعه سکولار مردم دیندار حق دارند که باورهای دینی شان را در اجتماع بیان نمایند ولی شهروندانی که مخالف آن باور دینی هستند نیز از حق نقدِ آن مسلک، پرسشگری و ابراز مخالفت خود با آن باور برخوردارند. باور های مذهبی، پندار ها و سازمان ها نباید از مزیت برخورداری از امنیت به دلیل حق آزادی بیان، لذت ببرند.
در یک جامعه دموکرات، تمامی باور ها و پندار ها می توانند بسیار آزادانه به چالش کشیده شوند و شهروندان حقوق اجتماعی دارند ولی ایده ها و باورها از حقوقی برخوردار نیستند. در یک جمله سکولاریسم بهترین راهی است که ما به کمک آن می توانیم جامعه ای بسازیم که در آن تمامی شهروندان فارق از باورهای مذهبی شان، با یکدیگر در سایه امنیت و عدالت اجتماعی و آرامش و صلح و دوستی زندگی کنند.

- نَقد مَذهب و پدیده احساسی مَذهب ستیزی:

در طیف خداناباوران دو مکتب فکری متفاوت وجود دارد: پَندار خداناباوریِ پَسادینی و پَندار خداناباوریِ مَذهب ستیز، نمونه بارز پندار پَسادینی پرفسور دَنیل دنت است و نمونه پندار مَذهب ستیز، زنده یاد کریستوفر هیچنز! پندار پَسادینی، مَذهب را بخشی جدانشدنی از تاریخ فرگشت انسان ها می داند و باور دارد که دین در زمانی از تاریخ، مزیت هایی برای انسان ها داشته و با گذشت زمان و پیشرفت آدم و گسترده تر شدن دانشش، امروز جایگاهش هم ردیف دیگر افسانه های تاریخ بشر است.
خداناباورانِ پَسادین به نَقد مذهب و نهادهای مَذهبی می پردازند اما قابلیت هم زیستی با افراد دیندار را نیز داشته و به حق آنان برای باورمند بودن احترام می گذارند، به تَعریفی دیگر به در خانه افراد مَذهبی نرفته و داد نمی زنند که شما باورهای احمقانه دارید! نقد مذهب آنان در چهارچوب منطق و عقل و دانش و اخلاق شکل می گیرد و می دانند که امکان ندارد تا تمامی مردمان جهان، خداناباور باشند و چنین رویای کودکانه ای نیز ندارند.
دُنیایِ ایده آلِ یک خداناباورِ پَسادین، یک جَهان سکولار است که بر مَبنای احترام به حقوق انسان ها و خردگرایی و منطق و عَقلانیت شکل گرفته و قوانین مَذهبی در اداره آن جَهان، کمترین نَقشی نیز ندارند، حقوق زنان و کودکان و دگرباشان و دگراندیشان محترم خوانده شده و هر کسی حق دارد تا در قلب و ذهن خود، به هر چه که می خواهد ایمان داشته باشد.
پندار مَذهب ستیز نقطه مقابل پَسادینی است؛ این جنبش احساسی که اساسش را نفرت و انزجار و خشم تشکیل می دهد، انسان های مذهبی را تحقیر کرده و با خودبرتر بینی و خود شیفتگی خاصی، هرکسی که با وی موافق نباشد را نادان و احمق می خواند! به گمان نگارنده این دیدگاه هرچند لایه هایی از منطق، عقل، دانش و خردگرایی را در خود دارد، اما به دلیل حمایتش از خشم و نفرت و بال و پر دادنش به تعصب و دیوار کشیدن میان انسان ها، بسیار ترسناک است.
راه رسیدن به سکولاریسم و برخورداری تمامی شهروندان از حقوق انسانی شان، نَقد درست مَذهب است و مَذهب ستیزی فقط و فقط به جدا شدن هر چه بیشتر افراد مَذهبی از خداناباوران شده و باعث می شود که ایشان از ترس حضور ناباوران، به دامان حکومت های مذهبی پناه ببرند چرا که دست کم، زیر سایه آن دولت ها، ایشان و مذهب شان در امان خواهند بود.
سيروس پارسا
فضول محله

۱۳۹۴ فروردین ۱۰, دوشنبه

مردان کابل نشان دادند که دین اسلام جز توحش نیست و قرآن زباله است

اثبات بی گناهی دختر کشته شده کابلی؛ اما چه سود؟

مردان کابل «فرخنده » را که گمان می بردند قرآن را آتش زده است با  درندگی و توحشی بسیار سزاوار  مُسلم واقعی له کردند و جسد له شده اش را آتش زدند. آنها بمانند پیامبرشان که از شکنجه و تکه تکه کردن زنان لذت می برد، چنان در لذت این جنایت غرق بودند که لحظه ای  هم گمان نبردند که “شاید این شایعه دروغ باشد”.
آری بازرسان که از اتفاق رخ داده پرسان شدند و گواهی اهالی و امام جماعت محله دختر را گرفتند، متوجه شدند که این دختر بی گناه بوده است و قرآن را آتش نزده بوده است. کل ماجرا درگیری لفظی دختر بیچاره با یک دعانویس در مسجد دو شمشیره بوده است و ملای مسجد هم فریاد می زند که دختر قرآن را آتش زده است!
به همین سادگی! مردم غیرتمند و علاف کابل هم که بیشترین آمار بیکارگی و علافی را در میان شهرهای افغانستان دارد، تمام عقده های دوران کودکی شان را ناگهان بر سر فرخنده خالی می نمایند. در ویدئو هایی که از این جنایت گروهی مردان کابلی دیدیم، این دختر بیچاره در میان تماشا و بهت نیروی پلیس زنده زنده له می شود و بمانند فرشی که قرار است خاکش را بتکانند مرتب به زمین کوبانده می شود، دست آخر هم جسد او را آتش می زنند.
این فرخنده است.دختری که توسط مردان کابلی لت و پار شو و پس از شکنجه جسدش را سوزاندند... براستی قرآن چیست که باید بخاطرش هزاران انسان بی گناه کشته شوند و کتابهای بسیاری سوزانده شود؟

به رهبری پیامبر  پاهای زنی شاعر را به دو شتر بستند و به دو نیم کردند!

انسانیتی در اسلام نیست. چرا که اسلام یک حزب سیاسی است. حزب سیاسی بودن اسلام به تعریف جرم سیاسی می انجامد و مجرم سیاسی در اسلام معمولن با بدترین مجازات ممکن روبرو می شود: “اعدام”. پیامبر اسلام خود اولین ترورها و اعدامهای سیاسی اسلام  را انجام داد. داستان کشتن پیرزنی به نام ام قرفه که در میان اعراب به شرافت و نجابت معروف بود یکی دیگر از جنایاتی است که محمد و یارانش انجام دادند، آنها این پیرزن را با طناب به دو شتر بستند و پس از دونیم کردن او، دخترش را اسیر و به وی تجاوز نمودند.
طبری در شرح همین داستان می‌گوید:
رسول الله (ص) زید ابن حارثه را به دره قری فرستاد، آنان با بنی فزاره درگیر شدند، برخی از یاران او در این جنگ کشته و زخمی شدند و خود او هم زخم برداشت. « هنگامی که زید ابن حارثه برگشت، نذر نمود که غسل جنابت به جا نیاورد تا اینکه با بنی فزاره بجنگد؛ پس از اینکه زخمش التیام یافت، رسول الله او را با لشکری به سوی بنی فزاره فرستاد، پس با آنان در دره قری درگیر شد و آنان را شکست داد.
قیس این مسحر را کشت و ام قرفه که نامش فاطمه دختر ربیعه بن بدر و پیرزنی فرتوت بود به همراه دخترش و همچنین عبدالله بن مسعده را به اسارت گرفت؛ زید دستور داد تا ام قرفه را با حالتی فجیع بکشند؛ آنها ابتدا طناب را به دو پایش بستند، پس این طناب‌ها را به دو شتر بستند تا او را پاره نمودند؛ سپس دخترش و عبدالله بن مسعده را تقدیم رسول الله (ص) نمودند، دختر امّ قرفه را سلمه بن عمرو اسیر کرده بود؛ ام قرفه از شریف‌ ترین مردم قومش بود به گونه‌ای که اعراب در مثال شرف می‌گفتند “اگر شریف‌ تر از ام فرقه هم باشی، بیش از این نیستی”.
پس رسول الله (ص) از سلمه درخواست این دختر را نمود که او هم به ایشان بخشید، رسول الله (ص) این دختر را به دابی‌ اش، حزن ابن ابی وهب بخشید، پس از او عبدالرحمن ابن حزن زاده شد. حدیثی از عایشه در این مورد روایت شده است: «محمد، از قول زهرى، از عروه و او از عایشه نقل مى‏کرد که گفته است: چون زید بن حارثه از این سفر برگشت رسول خدا (ص) در خانه من بودند.
زید آمد و در زد و پیامبر (ص) در حالى که از کمر به بالا برهنه بودند و جامه خود را به زمین مى‏ کشیدند- و من هرگز پیامبر را چنین ندیده بودم- او را استقبال فرمود و در آغوش گرفت و بوسیدش، و از او سؤال کرد و او خبر پیروزى خود را داد.»در واقع محمد با بی شرمی و شقاوت زنی را که از ادیبان و شعرای عرب بوده است را اسیر کرده و با رهبری وی او را به دو نیم کرده اند. نفرت محمد از شعرای عرب همواره در روایات دیده می شود و محمد همواره شعرای عرب را ترور کرده است.
 ام قرفه که نامش فاطمه دختر ربیعه بن بدر و پیرزنی فرتوت بود به همراه دخترش و همچنین عبدالله بن مسعده را به اسارت گرفت؛ زید دستور داد تا ام قرفه را با حالتی فجیع بکشند؛ آنها ابتدا طناب را به دو پایش بستند، پس این طناب‌ها را به دو شتر بستند تا او را پاره نمودند؛ سپس دخترش و عبدالله بن مسعده را تقدیم رسول الله (ص) نمودند، دختر امّ قرفه را سلمه بن عمرو اسیر کرده بود؛ ام قرفه از شریف‌ترین مردم قومش بود به گونه‌ای که اعراب در مثال شرف می‌گفتند "اگر شریف‌تر از ام فرقه هم باشی، بیش از این نیستی"؛ پس رسول الله (ص) از سلمه درخواست این دختر را نمود که او هم به ایشان بخشید،(تاریخ طبری جلد دوم ص287 و 287)
موارد متعدد از تجاوز، ترور و  کشتار دگر اندیشان بدست محمد ثبت شده است که چون مورخین محمد را بعنوان فرستاده ی خدا محق می دانستند، با خیال آسوده آن را روایت کرده اند! در واقع واقدی و طبری گمان هم نبرده اند که این روایات آنها روزی به ضرر محمد تمام شود و کسی او را جنایتکار بخواند!

چرا مسلمانان از آتش زدن قرآن می هراسند؟

چرا زنی را با گمان بردن که قرآن را آتش زده، تکه تکه کردید؟ این همه حیوانیت و خشونت شما مسلمین از کجاست؟ از چه می ترسید؟ سگ زمانی که می ترسد بیشتر خشن می شود و بیشتر “پاس” می نماید. این غریزه هر حیوانی است که از ترس به فرار و یا خشونت متوسل شود. حال پرسشی دارم که شما مردان مسلمان از چه می ترسید که اینگونه وحشیانه و دیوانه وار زنی را شکنجه می دهید تا بمیرد؟
ترس شما همان ترس محمد است که شاعران را ترور می کرد. پیامبرتان هم مانند شما ترسی در دل داشت که باعث شد گروه زیادی از مخالفان و ادیبان عرب را که او را بدلیل اشتباهات ادبی قرآن مسخره می کردند، ترور کند؛ با همان میزان خشونت شما در امروز. انگار که ویروسی در قرآن است که از محمد به همه ی مسلمین چون شما منتقل شده است. ویروسی بدتر از هاری! ویروسی که باعث می شود عقل را کنار بنهید و دست به  جنایتی هولناک بزنید. انسانی را بکشید و بعد ببینید که همان جرمی را که متهمش کرده بودید هم دروغ بوده و او حتی با قرآن شما بیچارگان هم کاری نداشته.
در قرآن هیچ نیست! قرآن مجموعه ایست از وهمیات و خرافات محمد. محمد طبق قرآن گمان می کرده که زمین پیش از آسمان پدید آمده و آسمان سقف است! قرآن طوفان نوح و دروغهای دیگر تورات را روایت کرده و  آنقدر احمقانه درباره وقایع طبیعی مانند سیل و زلزله سخن گفته که بشر امروز باید به حماقت محمد بخندد! کسی که دلیل سیل و زلزله را بداند، کسی که دلیل وجود ستارگان را بداند. کسی که چیستی زمین و آسمان را بداند، کسی که تفاوت خورشید و ماه را بداند، و بالاخره کسی که مقداری ژنتیک بداند، متوجه می شود که قرآن دروغی از وهمیات محمد است. یک کتاب مانند رباعیات خیام بسیار بیش از قرآن معرفت و تفکر در خود دارد و عرب بیابانگرد مانند محمد هر چقدر هم که مکار و باهوش بوده ولی به گرد خیام هم نرسیده است. آنها که می گویند "اگر می توانید چیزی چون قرآن بیاورید" می توانند سری به چاه فاضلاب منزل بزنند!
در قرآن هیچ نیست قرآن مجموعه ایست از وهمیات و خرافات محمد. محمد طبق قرآن گمان می کرده که زمین پیش از آسمان پدید آمده و آسمان سقف است! قرآن طوفان نوح و دروغهای دیگر تورات را روایت کرده و آنقدر احمقانه درباره وقایع طبیعی مانند سیل و زلزله سخن گفته که بشر امروز باید به حماقت محمد بخندد!
کسی که دلیل سیل و زلزله را بداند، کسی که دلیل وجود ستارگان را بداند، کسی که چیستی زمین و آسمان را بداند، کسی که تفاوت خورشید و ماه را بداند و بالاخره کسی که مقداری ژنتیک بداند، متوجه می شود که قرآن دروغی از وهمیات محمد است. یک کتاب مانند رباعیات خیام بسیار بیش از قرآن معرفت و تفکر در خود دارد و عرب بیابانگرد مانند محمد هر چقدر هم که مکار و باهوش بوده ولی به گرد خیام هم نرسیده است.
آنها که می گویند “اگر می توانید چیزی چون قرآن بیاورید” می توانند سری به چاه فاضلاب منزل بزنند! این ضعف قرآن در بازگویی مسایل جهان و وهمیات آن باعث می شود که افراد مسلمان از همان محمد زنباره و دیوانه تا به امروز، منتقدان قرآن را ترور نمایند. غافل از این که: آنکه حساب پاک  است / از محاسبه چه باک است؟

تکلیف ما با قرآن چیست؟

نگارنده نمی داند که از آغاز فتنه ی اسلام تا به امروز چند نفر بخاطر کاغذ پاره ای بنام قرآن کشته شده اند. ولی اگر سزاست کسی بخاطر کاغذ توالت بمیرد، می توان پذیرفت که کسی هم بخاطر قرآن کشته شده باشد. انسانهای بسیاری بخاطر قرآن اعدام شده اند و یا شکنجه شده اند، کتابهای بسیاری را اعراب وحشی حجاز در زمان حمله به ایران آتش زدند، آنها فریاد می زدند «لا حکم الّا قرآن»!
تعجب و عقده ی اعراب این بود که قرآن را تنها کتاب دارای معرفت می دانستند و وقتی به ایران رسیدند با دریایی از اشعار بزرگانی چون مانی و مزدک روبرو شدند. پس با  شعار اینکه “قرآن ما را بس است” ارزشمند ترین ذخایر ۴۵۰ سال پادشاهی ساسانیان را آتش زدند. براستی کتابی که باعث مرگ انسانها می شود و کتابی که بخاطرش هزاران کتاب را آتش زده اند، چه خاصیتی جز توحش دارد؟
منبع درباره دو نیم کردن زن شاعر توسط یاران محمد: اینجا
باران بهارى
فضول محله

۱۳۹۳ اسفند ۲۹, جمعه

در برابر فرصتی چون مرگ خامنه ای چه کار باید کرد؟

ملت ایران همواره بدنبال یک منجی و کاریزما

کاریزما کیست ؟ کاریزما  رهبری است که توسط اکثریت یک  ملت  بعنوان یک سمبل  تسخیر ناپذیر  شناخته شود. افرادی مانند بابک خرمدین، شاه اسماعیل صفوی و نادرشاه از کاریزماهای تاریخ سده های اخیر ایران  هستند. رضاشاه و خمینی هم  دو کاریزما در تاریخ معاصر ایران هستند. باید پذیرفت که بیشتر تغییرات ایران در طول تاریخ نه بدست مردم که بدست کاریزماهای متعدد ایجاد شده است. در واقع امروز ایران محصول سرسلسله هایی نظیر خمینی ونادر شاه و  رضاشاه است.
بجز انقلاب مشروطه که نقطه عطفی در ایران بود، کمتر جایی در تاریخ ایران را می توان یافت که تغییری در سرنوشت مردم بدست خودشان ایجاد شده باشد.امروز هم می بینیم که ملت ایران در تفرقه و جدایی بسر می برند و شکست جنبش سبز ،ایشان را مجدداً  به خواب و  سستی فرو برده است. ملت ایران با پنهان شدن موسوی و کروبی در منزل ناگهان ستونهای لرزانی که انتخاب کرده بودند را از دست دادند. نه کروبی اهل بر اندازی تاج و تخت است و نه موسوی… اینها کاریزما نبودند و ملت از ایشان جلوتر بود!

کاریزما؛ کسی از مردمش جلوتر است

با نگاه به افرادی چون رضاشاه و نادرشاه و خمینی و مانند آن چه تفاوتی در آنها با رهبران معمولی مانند موسوی و کروبی دیده می شود؟ افراد دارای شخصیت کاریزماتیک شجاعت و جسارتی دارند که ایشان را از ملت پیش انداخته است و مردم مجبور به دنباله روی وی هستند. چه خمینی در سال ۴۲ و چه رضاشاه در سال ۱۳۰۰ هر دو از دیگر رجال سیاسی و مردم یک قدم جلو تر بودند. بماند که افکار خمینی در ارتجاع و تحجر جلو بود ! ولی به هر حال شجاعت وی در ابراز عقایدش یک شخصیت کاریزماتیک برایش ساخت. شخصیتی که قطب زاده و بهشتی در ۱۳۵۷ تکمیلش کردند!
موسوی کجاست؟ آیا موسوی همانند خمینی منتظرفرصت است؟ به نظر نگارنده خیر! اصولن هدف موسوی باز ستاندن رأیش بود که پس از 6 سال دیگر معنایی ندارد. آری امروز موسوی بی هدف شده است. ملت ایران هدفش سرنگونی خامنه ای بود. ملت ایران فریاد می زد:" مرگ بر جمهوری اسلامی" . به اقرار  سران نظام جنبش انقلابی 88 از جنگ عراق برای نظام خطرناک تر بوده است. اما آیا موسوی کسی بود که حاضر به سقوط رژیم باشد ؟ هرگز!  موسوی در پشت ملت ایران قرار گرفت. آری این ملت ایران بود که پیشتر از امثال موسوی بدنبال براندازی نظام بود و کاری هم به رأی موسوی نداشت! رأی موسوی بهانه ای بود. همانطور که چهارشنبه سوری بهانه است.
اما موسوی کجاست؟ آیا موسوی همانند خمینی منتظرفرصت است؟ به نظر نگارنده خیر! اصولن هدف موسوی باز ستاندن رأیش بود که پس از۶ سال دیگر معنایی ندارد. آری امروز موسوی بی هدف شده است. ملت ایران هدفش سرنگونی خامنه ای بود. ملت ایران فریاد می زد:” مرگ بر جمهوری اسلامی” . به اقرار  سران نظام جنبش انقلابی ۸۸ از جنگ عراق برای نظام خطرناک تر بوده است. اما آیا موسوی کسی بود که حاضر به سقوط رژیم باشد ؟ هرگز!
موسوی عقب تر از ملت ایران قرار گرفت. آری این ملت ایران بود که پیشتر از امثال موسوی بدنبال براندازی نظام بود و کاری هم به رأی موسوی نداشت! رأی موسوی بهانه ای بود. همانطور که چهارشنبه سوری بهانه است.

مردم ایران بدنبال بهانه اند و مرگ خامنه ای بهترین بهانه است

بهانه ای مانند موسوی، مرگ مرتضی پاشایی ،  بازی فوتبال و چهارشنبه سوری! خلاصه بهانه ای که مردم با آن بیرون بیایند کافیست که به تظاهرات و اعتراض بدل شود! مردم ایران بدنبال بهانه اند و چه بهانه ای بهتر از مرگ خامنه ای در آینده نزدیک؟ اما چه کسی می تواند از این فرصت استفاده کند؟.  آیا در این فرصت نزدیک ، کاریزمایی ظهور خواهد کرد؟. کسی که از مردم پیش باشد؟. نه کسی مانند موسوی که از مردم عقب است. آیا کسی وجودش را دارد که رضاشاه شود؟. حتی کسی شجاعت خمینی دجّال را دارد که در آن بهبوهه به ایران بازگردد؟.
مرگ خامنه ای نزدیک است ولی در برابر این فرصت چه کسی می تواند ملت سرگردان ایران را که از دزدی و چپاول خسته شده است و سالهاست بدنبال فرصتی برای سقوط رژیم  می گردد، رهبری نماید؟. مردم ایران در سال ۸۸ نشان دادند که هدفی جز سقوط رژیم اسلامی راضیشان نمی کند. دهن کجی زن و مرد ایرانی به مسایل اسلامی و بی توجهی به سخنان آخوند نشانه از آمادگی مردم برای بیرون ریختن با هر بهانه ای هست.
(با رفتن خامنه ای ، یکی کپی برابر اصل خودش می آید... با همان ریش و پشم... ما مردم ایران باید چاره ای اساسی برای حذف آخوند از دولت و سرنوشتمان بیاندیشیم)

داستان مضحک هخا و بازگشت به ایران

هخا را یادتان هست؟. کسی که می خواست بعنوان یک ناجی با هواپیمای چارتر به ایران بازگردد؟. شوخی مسخره ای که یک سال  گروه زیادی از هموطنان داخل و خارج را پای تلویزیون به خنده واشت و سر کار گذاشت! داستان هخا اما یک واقعیت تلخ دارد. اینکه ایران امروز در  عطش نداشتن یک رجل و رهبر کاریزماتیک می سوزد.
انقلاب مشروطه یک استثنا بود. استثنائی که خارجی ها هم بدان کمک شایانی نمودند. اما غیر از مشروطه دیگر تغییرات شگرف در تاریخ میهن ما بدست رهبران کاریزماتیک واقع شده است. این که هخا از کجا آمد و حامی وی که بود در ابهام است ولی شکی نیست که کار هخا به سخره گرفتن دیگر رهبران اپوزسیون و ترساندن ایشان  از مسخره شدن توسط ملت ایران بود. در واقع هخا از بروز و صعود هر کاریزمای احتمالی در خارج از ایران جلوگیری کرد.
ملت ایران از هر فرصتی برای بیرون ریختن و اعتراض استفاده می کند.

شاهزاده رضا پهلوی در کجای این داستان است

صدای شاهزاده رضا پهلوی را از ۲۸ سال پیش از رادیو می شناسم. ایشان در آن زمان یک سخنرانی شور انگیز کردند که از رادیو پخش شد.(به گمانم صدای امریکا). در این سخنرانی ایشان فرمودند که حاضرند به ایران بازگردند و بعنوان یک خلبان در جنگ به ایران کمک کنند؛ اما اینها شعاری بیش نبود! واقعیت این است که شاهزاده هرگز به بازگشت به ایران بطور جدی فکر نکرده است. خود مسأله بازگشت شاهزاده می تواند کمپینی برای ایشان باشد. اما حقیقت چیز دیگری است. شاهزاده مرد خانه و خانواده است. آرامش و زندگی شخصی خود را بیش از هر چیز دوست دارد. وطن را هم دوست دارد ولی باندازه یک ژورنالیست و نه رهبر یک جنبش!
 فعال سیاسی بیشترین چیزی است که می توان برای کارهای تا به امروز شاهزاده متصور شد. پرسشی ساده از شاهزاده داریم که : جناب شاهزاده ؛ شما بیشتر برای آزادی ایران تلاش کردید و یا مردم ایران؟ مگر نه این که رهبران باید از ملت خود پیش باشند؟   شاهزاده باید تکلیف خود را مشخص کند تا به هخا و مضحکه اش بدل نگردد. ایشان یا باید بعنوان یک فعال ساده سیاسی کار کند که گهگاه اعلامیه می دهد و گاهی هم مصاحبه ای می کند. کاری که از هر ایرانی با هر نام خانوادگی بر می آید! یا اینکه از نام "پهلوی " بعنوان یک حربه قوی استفاده نماید که در این صورت باید خانواده خویش را فراموش کند و دیگر "مرد خانه" نباشد.
فعال سیاسی بیشترین چیزی است که می توان برای کارهای تا به امروز شاهزاده متصور شد. پرسشی ساده از شاهزاده داریم که : جناب شاهزاده ؛ شما بیشتر برای آزادی ایران تلاش کردید و یا مردم ایران؟ مگر نه این که رهبران باید از ملت خود پیش باشند؟
شاهزاده باید تکلیف خود را مشخص کند تا به هخا و مضحکه اش بدل نگردد. ایشان یا باید بعنوان یک فعال ساده سیاسی کار کند که گهگاه اعلامیه می دهد و گاهی هم مصاحبه ای می کند. کاری که از هر ایرانی با هر نام خانوادگی بر می آید! یا اینکه از نام “پهلوی ” بعنوان یک حربه قوی استفاده نماید که در این صورت باید خانواده خویش را فراموش کند و دیگر “مرد خانه” نباشد.

مرگ خامنه ای فرصت یا تهدید؟

ملت ایران از خامنه ای متنفر است. این هم فرصت است و هم تهدید. تنفر از خامنه ای می تواند فرصتی باشد برای بیرون آمدن مردم و ایجاد یک تظاهرات مخالفت آمیز با نظام. خامنه ای آن چنان منفور است که ممکن است مردنش باعث شکاف عظیم در میان سران سپاه هم بشود. شکی نیست که بسیاری از افراد درون سیستم از  وحشی گری وی در حفظ حکومت با چنگ و دندان راضی نیستند.
از طرفی ملت ایران براحتی با وعده و وعید فریب می خورند و اگر برای شاهروی تبلیغ  شود که “شاهرودی خوب است؛ اهل آزادی دادن است! مخالف حجاب اجباری است! شاهرودی دزد نیست!” و مانند اینها. وعده های آب و ناندار. وعده های مردم فریب می تواند چند سالی به نظام فرصت دهد تا دوباره بازی ۲۵ سال خامنه ای تکرار شود!
ملت ایران باید آگاه شوند که امثال شاهرودی و هر کسی در نظام ولایت فقیه ، به فساد و جنایت روی خواهند آورد. چرا که قدرت مطلق فساد مطلق می آورد.
رهبران سیاسی داخل و خارج هم  باید شرایط را برای ایجاد یک فرصت در زمان مرگ خامنه ای غنیمت بشمرند. بدون از جان گذشتگی نه کسی رضاشاه می شد و نه نادر شاه!

باران بهارى
فضول محله

۱۳۹۳ اسفند ۲۴, یکشنبه

بازداشت گروهی ۶۰ پسر و دختر در تهرانسر از سوی سپاه

 
 
ایران وایر : در ادامه موج تازه بازداشت گروهی جوانان از سوی سپاه پاسداران، سایت دفاع پرس از بازداشت 60 جوان در تهرانسر خبر داده و مدعی شده که اتهام بازداشت شدگان حضور با "مچ بندهای سبز رنگ در پارتی شبانه"، "استفاده از ابزار و وسایل نورپردازی" و "شرب خمر" است.
سایت دفاع پرس ارگان "بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس" از بنیادهای وابسته به ستادکل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی خبر داده است که این بازداشت ها شنبه شب و توسط "اطلاعات بسیج حوزه ۲۰۷ الغدیر تهرانسر" انجام شده و طی آن "تعداد ۶۰ نفر با مچ بندهای سبز رنگ که در یک پارتی شبانه در غرب تهران شرکت کرده بودند، شناسایی و دستگیر شدند."
به نوشته این سایت، بازداشت گروهی 60 جوان در تهرانسر "براساس اطلاعات سر تیم های اطلاعات بسیج حوزه ۲۰۷ تهرانسر مبنی بر برگزاری یک مراسم پارتی در غرب تهران" انجام شده است و "پس از کسب دستور قضایی از معاون دادستان و هماهنگی مربوطه با نیروی انتظامی، با حضور پلیس امنیت اخلاقی و ضابطین قضایی اطلاعات حوزه مقاومت بسیج ۲۰۷ الغدیر، ۶۰ نفر شامل چهل نفر آقا و۲۰ نفر خانم در حین ارتکاب جرم و شرب خمر و حالت مستی دستگیر شدند."
صمد اسدی فرمانده حوزه ۲۰۷ الغدیر تهرانسر به این سایت گفته است: "در این پارتی که در یک باشگاه ورزشی بدنسازی مربوط به یک دستگاه غیردولتی برگزار شد، از پیشرفته ترین ابزار و وسایل نورپردازی استفاده شده بود و نکته قابل توجه این بود که تمام دستگیر شدگان دارای مچ بندهای سبز رنگ یک شکل بودند."
فرمانده حوزه ۲۰۷ الغدیر تهرانسر همچنین گفته است: "در این عملیات مقادیری مشروبات الکی(؟!) و مواد مخدر کشف و ضبط، و باشگاه مربوطه تا اطلاع ثانوی پلمپ و متهمین نیز برای انجام سیر مراحل قضایی تحویل نیروی انتظامی شدند."
دوره تازه بازداشت های گروهی جوانان در شهرهای مختلف از سوی سپاه پاسداران از اواخر دی ماه آغاز شده است. در هفته پایانی دی ماه سالجاری همزمان اداره اطلاعات ناحیه سلمان سپاه مشهد از بازداشت 84 پسر و دختر جوان به اتهام شرکت در "پارتی شبانه" خبر داد و سپاه مازندران هم در 25 دی ماه سالجاری دستکم 20 دختر و پسر جوان را در آمل به اتهام شرکت در "پارتی" بازداشت و اتهام آنها را شرکت در مهمانی همراه با "بساط رقص و پایکوبی" اعلام کرد.
پس از آن در نظرآباد کرج نیز سپاه پاسداران و نیروی انتظامی در یک عملیات مشترک 46 پسر و دختر را به اتهام شرکت در یک مهمانی بازداشت کردند، و چند روز بعد هم "ناحیه سلمان سپاه مشهد" وابسته به سپاه استان خراسان رضوی از دومین بازداشت گروهی در مشهد خبر داد و اعلام کرد که  75 دختر و پسر را به اتهام "حضور زننده در یک مهمانی شبانه" بازداشت کرده است.
...
توضیح:
توضیح: در متن خبر سایت دفاع پرس از قول فرمانده بسیج حوزه 207 الغدیر از عنوان مشروبات "الکی" استفاده شده است و چون تغییر در این عبارت می تواند حقوق بازداشت شدگان را نقض کند در متن خبر ایران وایر از همین عبارت استفاده شده است.

۱۳۹۳ اسفند ۲۲, جمعه

اساس اسلام بر مبنای دروغ گویی

دروغگویی در حکومت های اسلامی و به طور کلی در دین اسلام امری عادی و رایج است. حتی تقیه (دروغ به اصطلاح مصلحتی) یکی از تعالیم اسلامی محسوب می شود. به همین دلیل هرگز نمی توان به قول و قراردادهای حکومت ها و گروه های اسلامی و سردمداران آن، اعتمادی داشت. حقیقت امر این است که نداشتن علم و دانش و اطلاعات عمومی کافی و تنها بسنده کردن به خرافات حلال و حرام مذهبی، به مرور خرد دولتمردان و دست اندرکاران حکومت های اسلامی را در سطح تفکرات حقیر و رذیلانه نگاه می دارد.
بی آبرویی و دروغگویی های شنیع از خصایص رایج این نوع حکومت هاست. زمانی که دروغگویی، سنگسار، شلاق، قطع دست و پا، سربریدن و همخوابگی با دختر بچه ۹ ساله و … قوانین یک حکومت را تشکیل دهد، انتظار داشتن شرافت کلامی و عملی و در کل ارزش های انسانی و آبروی جهانی از چنین حکومتی، تصوری غیر واقعی است.

کشتن یک میمون وحشت زده با موشک نظامی، فضانوردی نیست، بلکه خودنمایی است!

دروغ بزرگ رژیم دروغین و شارلاتانی آخوندی بر فرستادن میمون به فضا و بازگشت سالم آن

ادعای فرستادن میمون به فضا

 در روز دوشنبه هفته گذشته، حکومت اسلامی ایران ادعا کرد که یک میمون به فضا فرستاده است.  البته روزنامه دیلی تلگراف لندن   با دیالی نشان می دهد که این ادعا کاملن دروغ است. این ادعا دقیقا در راستای وعده های قبلی دولتی در مورد دستیابی شروع عصر فضانوردی در ایران و همچنین و در آستانه دهه معروف به دهه زجر(دهه فجر) به سبب تبلیغ تاریخ پیروزی انقلاب به یغما رفته مردم ایران بوسیله آیت الله خمینی و مسلمانان تندرو انجام شد. متاسفانه دروغ بودن این ادعا نیز به سرعت ثابت شد و جز شرم و روسیاهی برای حکومت اسلامی و در نگاه جهانی برای ایرانیان به ارمغان نداشت.
استفاده از موشک جنگی برای فضانوردی
به گزارش خبرگزاری همشهری  کاوشگرها بطور عمومی برای بررسی جو، داده برداری از لایه‌های میانی اتمسفر و بررسی لایه‌های مختلف آن و مطالعات گوناگون دیگر مورد استفاده قرار می‌گیرند و کاوشگر پیشگام ساخت ایران از چهار بخش تشکیل شده است:
۱. مجموعه موتور، متشکل از اجزای قفسه دم، بالک‌های پایدار ساز، بلوک تنظیم ارتفاع،موتور و نازل
۲. سکوی پرتاب برای پرتاب مجموعه
۳. ایستگاه‌های زمینی برای برقراری ارتباط با کاوشگر و دریافت اطلاعات به صورت زمان واقعی
۴. محموله که از اجزای کپسول زیستی سامانه خدمات (الکترونیک، مخابرات و پردازش) جدایش سازه و بازیابی موجود زنده تشکیل شده است.
این گزارش در توضیح بیشتر این کاوشگر را تافته ای جدا بافته و بسیار پیشرفته برای عملیات فضایی معرفی می کند. حال آنکه مایکل المن، عضو ارشد موسسه بین المللی مطالعات استراتژیک (IISS)، در گفتگو با  گاردين گفته است که؛ “چنان که به نظر می رسد که یک موشک تغییر شکل یافته نظامی برای پرتاب این میمون بیچاره استفاده شده است” او در ادامه اظهارات خود چنین اضافه می کند که؛
“ارتفاع در فضای ۱۰۰ کیلومتر از زمین امری بسیار عادی و بسیار ناچیز محسوب می شود و همچنین موشک به کار گرفته شده برای این ماموریت، به نظر می رسد از موشک های نظامی زلزال یا موشک فاتح-۱۱۰ باشد که برای مقاصد نظامی استفاده می شوند. حداکثر محدوده ارتفاع در هنگام حمل اجناس مقرون بصرفه برای حمل و نقل در حدود ۵۰۰ کیلوگرم، ۲۰۰ تا ۲۵۰ کیلومتر از سطح زمین می باشد، هرچند ایران غالبا ادعا می کند به ارتفاع ۳۰۰ کیلومتر برد دست یافته است.
اگر پرتاب موشک مستقیما و موفقیت آمیز انجام گرفته باشد، برد آن باید به ارتفاع ۱۲۰ کیلومتری یا بیشتر از سطح زمین دست یابد که این ارتفاع کاملا به جرم کپسول حاوی میمون بسته است.” این نوشته ترجمه کوتاهی از گزارش مفصل گاردین  است که در اینباره انجام شده، برای مطالعه کامل گزارش گاردین می توانید به مقاله “پشت پرده فرستادن یک میمون به فضا توسط ایران” ترجمه و تلخیص: آهو شکرائی رجوع کنید.
این هم تصویر دیگری از فرستادن میمون به فضاست که به جای شاهکار، باید آن را آخوند کار نامید. زیرا جز خودنمایی و تحمیر مردم عقب مانده و بره نشان هدف دیگری در کار نبوده است.

عکس ها سخن می گویند

اولین گروهی که در فضای مجازی به افشاگری در مورد دروغگویی و تکذیب بازگشت میمون به اصطلاح به فضا فرستاده شده، پرداخت، ایرانیان بودند. عکس های منتشر شده از دو میمون کاملا متفاوت است و هیچ شباهتی به یکدیگر ندارند. پس از سر و صدای کاربران آگاه اینترنتی ایرانی به مرور خبرگزاری های خارجی نیز به این تفاوت های آشکار پرداختند.  رنگ  میمون فرستاده شده به خاکستری متمایل و پس از بازگشت به قهوه ای تغییر یافته و حتی رشد بیشتری پس از چند دقیقه داشته، شکل بینی، گونه حجم صورت دو میمون کاملا متفاوت است و حتی خال بالای آبروی راست میمون پرتاب شده بوسیله موشک کاملا ناپدید شده و…

فرهنگ حمایت از حیوانات در جهان

در قرن حاضر با وجود فرهنگ جهانی، طرفداران حقوق حیوانات در کشورهای قدرتمند و پیشرفته جهان، استفاده از حیوانات در آزمایشات فضایی به هیچ عنوان پسندیده نیست. جدا از اینکه یک انسان، نیاز به هیچ قانون یا اعتراضی ندارد زمانی که می داند جان یک حیوان زنده که با چشمانی وحشت زده به او می نگرد در شرف به خطر افتادن است. آمریکا نیز در سال ۱۹۴۸ میمونی را به ارتفاع ۸۳ مایلی زمین فرستاد که این میمون پیش از بازگشت راکت به زمین جان سپرده بود. خبر جان سپردن میمون در همان زمان اعلام شد، از آن پس یکی از دلایل اصلی مخالفت سازمان های حمایت از حقوق حیوانات برای استفاده حیوانات در آزمایشات فضایی احتمال همین خطر جانی بود.
اینکه امریکا نیز همین کار را کرده  و حیوانی را به فضا فرستاده است سخن بسیار بیهوده ای است ، زمانی نیز در امریکا برده داری سیاهان رایج بود. امروز اما، یکی از محبوب ترین و مورد اعتماد ترین رئیس جمهور های امریکا، یک مرد دو رگه سیاه پوست آمریکایی است. کشورهای پیشرفته، برخلاف حکومت های مذهبی در لجنزار گذشته اشتباهات خود زندگی نمی کنند، بلکه گوش به ندای آزادی خواهانه مردمان خود و رو به سوی فرداهایی روشن و جامعه ای با برقراری حقوق مساوی برای زنان، مردان و کودکان از همه نژاد ها و حتی حقوق حیوانات دارند.
میمون در مانده از دستت آخوند، نسبت به آینده خود نگران است، و گله گذاری می کند!.

کلام آخر

حکومت و دولتی که مردمانش از فقر و تورم و بالارفتن فشار روزمره مخارج به دلیل اختلاس های میلیون دلاری حکومتیان، بیکاری و ندانم کاری های سیاسی و اقتصادی در عذاب هستند. هرگز نباید به خودنمایی های بیهوده و بی سرانجام چون پرتاب موشک نظامی برای فضانوردی بپردازند. حدود دو تا سه میلیارد تومان خرج این آزمایش بیهوده می توانست برای پرداخت حقوق کارگران و کارمندان و بازنشتگان صرف شود. بخاری های مدارس تعمیر گردد تا کودکانی دیگر در آتش سوزانده نشوند. این خرج میلیونی می توانست صرف راه سازی و جاده سازی بهتر و بالابردن کیفیت ماشین سازی کارخانه های ایرانی برای حفظ جان مردم در تصادفات احتمالی انجام شود.
حکومتی که با اشعه های پارازیت، ایران را به بزرگترین کوره آدم سوزی جهان تبدیل کرده و به قتل کودکان به دنیا نیامده کمر بسته. همچنین بلندپروایی هایش در مورد پرونده اتمی سیل کودکان با ناهنجاری های اتمی در ایران بوجود آورده حکومت و دولتی که حتی توان کنترل آلودگی هوا و تامین بخاری برای مدرسه هایش را ندارد، بهتر است که سر از فضا به زمین گرفته و به مردم محروم و ستمدیده خود بنگرد!. چون، چنان که بارها به اثبات رسیده، بلندپروازی های دروغین و اصراف سرمایه های ملی ایران، چیزی جز ضرر برای مردم و بی آبرویی و مضحکه جهانی شدن حکومت اسلامی و در خطر جنگ قرار گرفتن برای ایران ندارد.
مردم محروم و ستم کشیده کشورمان اگر به آسمان نیز بنگرند، نگران آلودگی ها، اشعه های پارازیت و تشعشعات اتمی پراکنده در فضا و یا هواپیماهای جنگی از کشورهای دیگر بر آسمان کشورشان هستند. نه پرداخت چند میلیارد تومان برای کشتن میمونی در فضا. به هرحال این میمون بازی ها، برای حکومتی که در اسفناک ترین شرایط و تحریم های اقتصادی، هزینه ۱۴ میلیارد تومانی به ضریح مرده ای در عراق می بخشد، امری غیر عادی و دور از ذهن نیست!.
در پایان، نگارنده از رژیم ضد انسانی اسلامی درخواست دارد که اگر کمترین دوستی و محبتی برای مردم ایران دارند و می خواهند نام نیکی در تاریخ از خود به جای گذارند، باردیگر به جای فرستادن یک میمون  بیگناه ، احمد خاتمی را که از هر حیوانی درنده تر است و دهان کثیف او موجب کشت و کشتار جوانان زیادی شده، به فضا بفرستید تا ملت ایران دست کم از وجود  ناپاک یک آخوند در امان بمانند
باران بهارى
فضوله محله

۱۳۹۳ اسفند ۱۸, دوشنبه

نگاهی به پرونده دو دختر جوان ایرانی که به جرم تجاوز ماموران حکومت اسلامی، حلق آویز شدند!

سر آغاز

آنچه مسلم است حکومت های استبدادی به ویژه از نوع مذهبی، با فجیع ترین قوانین جزایی به سرکوب مردم می پردازند. ایجاد ترس و وحشت در دل مردم اعم از شکنجه، اعدام و از دست دادن شغل و منصب اجتماعی از مهمترین ابزارهای حکومت های دیکتاتوری می باشد. در این نوع حکومت ها مزدوران رژیم، خلافکاران و بزهکاران خانگی هستند. بدین سبب همواره بر جنایات و اعمال نادرستشان سرپوش قانونی گذاشته می شود. قربانیان رژیم در بسیاری از موارد زنان و دختران و پسران جوان هستند. این نگاره نگاهی دوباره دارد به پرونده قتل این دو زن محروم و رنجکشیده جوان که آرزوهایشان حلق آویز آبروی چهره کریه نظام اسلامی شد.
عکس ریحانه جباری و عاطفه رجبی سهاله، دو دختر جوان و معصوم که به جرم هوسرانی و تجاوز دو دژخیم حکومتی به دار آویخته شدند

قسمت اول: سرگذشت تاثر انگیز نوجوان ۱۶ ساله، عاطفه رجبی سهاله

داستان غم انگیز زندگی و اعدام بی رحمانه عاطفه رجبی سهاله که در ۱۶ سالگی به عنوان زنی ٢٢ ساله و عامل خدشه دار شدن عفت عمومی، توسط قاضی حاج رضایی (رئیس دادگستری نکا) به اعدام محکوم شد. تنها گوشه ای از جنایات دهشتناک مذهبی و زن ستیزانه حکومت اسلامی ایران در شکنجه و تجاوز و قتل عام زنان و دختران این مرز و بوم است.
این قسمت از مقاله ترجمه کوتاهیست بر اساس فيلم مستند بی بی سی از زندگی عاطفه رجبی سهاله به شهادت خانواده، اطرافیان و شاهدان عینی و حتی مسئولین بهزیستی که پیش از به دار آویختن او با شرایط زندگی او آشنایی داشته و یا پس از آن به تحقیق در مورد زندگی او پرداخته اند. با ذکر درود و تشکر از فیلمساز، دست اندرکاران و تهیه کنندگان این فيلم مستند و شاهدان عینی که با شهامت به بیان حقیقیت زندگی این دختر بی پناه به قتل رسیده پرداخته اند.
عاطفه رجبی سهاله متولد ۱۳۶۶ در شهر مشهد بود که در مرداد ۱۳۸۳ در شهر نکا به جرم جریجه دار کردن عفت عمومی متهم، و به اعدام محکوم شد!، حکم اعدام او توسط دیوان عالی کشور در یک هفته تایید شد!. وی در میدان شهر نکا بدار آویخته شد. قاضی حاج رضایی رئیس دادگستری نکا و قاضی دادگاه او، شخصن طناب دار را به گردن وی انداخت!.

نگاهی به زندگی دردناک و تنهایی بی کران عاطفه

به شهادت همه کسانی که عاطفه را می شناختند آرزوها و امیدهای او مانند همه نوجوان هم سن و سال خود بود او دختر زیبایی بود و کودکان همسایه او را به نام مدهوری (هنرپیشه مشهور و زیبای هندی) می خواندند.
موزیک ویدیو ساخته شده در یادبود عاطفه رجبی سهاله نوجوان ١۶ ساله ای که مورد شکنجه و تجاوز جنسی در زندان قرار گرفت و سپس به اعدام محکوم شد.

عاطفه تنها سرپرست پدر بزرگ و مادربزرگ پیرش بود

مادر عاطفه در تصادف کشته شده بود و پدرش به شدت معتاد بود به حدی که بیکار شده بود و در خیابان می خوابید. عاطفه معصوم و مهربان به تنهایی از پدر بزرگ و مادربزرگ مریض و پیرش نگهداری می کرد و برای آنان چون پدر و مادر بود!. در گزارش مامور سازمان بهزیستی که در مورد وضعیت زندگی طاقت فرسای عاطفه به بررسی پرداخته است، چنین آمده:”عاطفه از پدربزرگ و مادربزرگ خود به تنهایی نگهداری می کرده، تمام کارهای خانه بر عهده او بوده، تمیز کردن، غذا پختن، حتی حمام کردن پدربزرگ و مادربزرگ.”
همچنین در گزارش مامور سازمان بهزیستی سه سال پیش از قتل عاطفه بوسیله حکومت اسلامی چنین ذکر شده:” پدر و مادربزرگ این نوجوان ۱۳ ساله هیچگونه توجهی به او ندارند و اینچنین به نظر می رسد که عاطفه برای دستیابی به ذره ای عشق و محبت بسیار درمانده است!.”
بحران عاطفی و کار طاقت فرسای خانه عاطفه نوجوان را به گذراندن وقت در بیرون از خانه علاقمند کرده بود. او چهره آشنایی در بیرون از خانه بود و مردم به او لقب کولی داده بودند. اما در شهر کوچکی چون نکا، دختری بدون سرپرست و تنها پس از زمان کوتاهی مورد توجه پلیس ارشاد قرار گرفت، چون مامورین گشت ارشاد همه روزه در خیابان های ایران به برخورد با مردم و اجبار آنان به رعایت موازین اسلامی مشغول هستند.

صد ضربه شلاق، تجاوز و شکنجه جنسی در زندان بهشهر

شاهدان عینی می گویند زمانی که عاطفه تنها به دلیل رفتار های رایج در بین نوجوانان تحت نظر گشت ارشاد قرار گرفته بود. اولین بار گشت ارشاد او را در یک حمله به یک مهمانی در یک کافه تریا دستگیر کرد. دومین دستگیری او به دلیل بودن در یک ماشین با یک پسر بود. در سال ۲۰۰۵ و در سن ۱۳ سالگی عاطفه نوجوان برای اولین بار به جرم اعمال منافی عفت دستگیر شد.این جرم به کسانی نسبت داده می شود، که توانایی مالی پرداخت جریمه تعیین شده را ندارند.

اعمال منافی عفت شامل چه جرم هایی هستند

اعمال منافی عفت طیف وسیعی از جرم های مختلف را در بر میگیرد. ولی مقامات مسئول هرگز دلیل اصلی این دستگیری و رکورد آنرا در اختیار جراید نگذاشتند. بنابراین تنها چیزی که از پرونده عاطفه می دانیم این است که او به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شد!. عاطفه پس از اجرای حکم و آزادی، به اطرافیانش گفته بود که ۱۰۰ ضربه شلاق تنها شکنجه ای نبوده که در زندان متحمل شده، بلکه مامورین گشت منکرات او را مورد آزار و اذیت جنسی(تجاوز) قرار داده بودند و او همچنین زندان بهشهر را از به دلیل تجاوز و شکنجه جنسی اش ” جهنم” خوانده بود.

سیصد ضربه شلاق در کمتر از یک سال!

خانم آسییه امینی خبرنگاری که به تحقیق و پی گیری پرونده قتل عاطفه پرداخت. در مقاله افشاگرانه خود؛ “عاطفه فقط ۱۶ سال داشت”، پاره ای از نتایج تحقیقات خود را چنان بیان می کند: احکام پیشین عاطفه که طبق آنها به حد جلد (یک صد ضربه تازیانه) محکوم شده، در تاریخ های ۱۰/۲۷ /۱۳۸۰ (در ۱۴ سالگی) و دو ماه بعد از حد اول ۲۰/۶/۱۳۸۱ (در ۱۵ سالگی) و ۶ ماه بعد ۲۵ / ۶/ ۱۳۸۰ دومین حکم به اجرا درآمده اند!. همین متن را مرور آنیم: دختر ۱۴ ساله ای در فاصله کمتر از یک سال، سه بار و هر بار صد تازیانه شلاق می خورد به جرم فساد و زنای غیرمحصنه!.

عشق کوتاه و نافرجام عاطف

با وجود همه تیرگی ها و رنج ها در زندگی اسفناک عاطفه، پسری به او علاقمند شد. این پسر حسن نام داشت. او روح بی آلایش و پاک عاطفه را از ورای هیاهوی دروغین دین فروشان شناخت. حسن حتی در زمان دستگیری عاطفه، چندین بار برای ملاقات به زندان رفت. پس از سومین بار دستگیری عاطفه، و آزادی او، حسن از عاطفه خواستگاری کرد. قرار شد که باهم ازدواج کنند. حسن بسیار با عاطفه، مهربان بود و او را دوست می داشت!. حسن در صحبت با آشنایان عاطفه گفته بود: “من تنها می خواهم عاطفه را شاد کنم. من عاشق عاطفه هستم و عاطفه را بیشتراز زندگی خودم دوست دارم!.” به گفته آشنایان عاطفه، حسن تنها مردی بود که هرگز از رابطه خود با عاطفه سوء استفاده نکرد!. مدت کوتاهی پس از دستگیری سوم عاطفه، حسن از او درخواست ازدواج کرد.”
قسمتی از فیلم مستند “اعدام یک دختر ١۶ ساله در ایران” که بر اساس اسناد و مدارک معتبر پرونده عاطفه سهاله و مصاحبه با اطرافیان و بررسی زندگی وی ساخته شده است.

دستگیری عاطفه چند ساعت قبل از مراسم ازدواجش

پیش از رفتن به مراسم عروسی، عاطفه ۱۶ ساله در حال پختن غذا برای پدر بزرگ و مادر بزرگ پیرش بود. در آنهنگام به طور ناگهانی مامورین گشت ارشاد به خانه او آمده و او را دستگیر کردند!. مامورین ارشاد دلیل بازداشت او را شکایت نامه محلی اعلام کردند!. این شکایت نامه حاوی هیچ امضایی از همسایگان نبود. تنها امضاء کنندگان آن مامورین انتظامی بودند که این شکایت نامه را تهیه کرده بودند.

سوءاستفاده جنسی پرسنل نیروی انتظامی از عاطفه نوجوان

دختر بی پناهی که به جرم واهی فحشا چند بار بازداشت شده، شکنجه شده، شلاق خورده، مورد تجاوز زندانبانان و مامورین انتظامی قرار گرفته، دختری جوان زیبایی که سرپرستی ندارد. طعمه خوبی برای بندهای فحشای نیروی انتظامی و گشت ارشاد است. احتمالا در شهر کوچکی چون نکا خبر ازدواج عاطفه به سرعت پخش شد و خشم تعدادی از پرسنل نیروی انتظامی که از عاطفه سوء استفاده جنسی می کردند را برانگیخت.

زمان بسیار مشکوک دستگیری عاطفه

دستگیر شدن عاطفه درست چند ساعت پیش از مراسم عروسی اش به جرم فساد اخلاقی، کاملا عجیب و غیر قابل باور است!، هر انسان خردگرایی با شنیدن این مسئله به حقایق اصلی پشت پرده این دستگیری مشکوک می شود. به شهادت بسیاری از شاهدان و به گزارش سایت “پیک ایران “؛ “… تعدادی از پرسنل نیروی انتظامی با توجه به دانستن شرایط زندگی وی از این دختر ۱۶ ساله به صورت مکرر سوء استفاده جنسی می نموده اند … دو افسر نیروی انتظامی دایره مفاسد اجتماعی شهرستان نکا به نام های سروان مولایی وسروان ذبیهی از اصلی ترین کسانی بوده اند که به این اعمال خلاف اخلاق مبادرت می نموده اند . ” این دو افسر نیروی انتظامی دلیل اصلی دستگیری عاطفه و در مرحله بعدی اعدام او بودند!.

آزار و سوءاستفاده جنسی توسط عضو بازنشسته سپاه

زنانی که چون عاطفه در زندان مورد تجاوزهای مکرر و شکنجه قرار گرفته اند، می دانند که قانون و عدالتی برای آنان وجود ندارد. بنابر این عاطفه پس از آزادی از زندان، زمانی که مورد اذیت و آزار عضو بازنشسته سپاه پاسداران قرار گرفت، سکوت کرد. این بازنشسته سپاه علی اشرف دارابی نام داشت و راننده تاکسی بود. او ۵۱ ساله، دارای زن و فرزند و حتی از پدر عاطفه هم مسن تر بود!.
عاطفه پس از دستگیری به اتهام رابطه جنسی خارج از ازدواج، برای اعتراف مورد شکنجه قرار گرفت. عاطفه همه موارد اتهامی را انکار نمود، ولی شکنجه شدیتر و شدیدتر شد. پدر عاطفه در اینباره می گوید: “پس ازضربه های متمادی شلاق، بالاخره عاطفه در زیر شکنجه اسم علی دارابی را به زبان آورد.” عاطفه اعلام نمود که علی اشرف دارابی تنها کسی است که با او رابطه جنسی داشته و این رابطه جنسی بر پایه آزار و اذیت و سوءاستفاده جنسی بوده. به گفته خانواده و نزدیکان عاطفه در مدت زمان این سوء استفاده جنسی حالت روحی و روانی او کاملا بهم ریخته بوده و میل به خودکشی داشته است. این حالت بد روانی، کاملا گویای وقایع ناهنجار پنهانی در زندگی او بوده است.

دادخواست معتمدین محل برای آزادی عاطفه

همسایگان و اهل محل که شاهد بودند عاطفه در موقع دستگیری در خانه تنها بوده. همچنین به گفته آنان عاطفه از نظر روحی و روانی حالت کاملا سالمی نداشته، دادخواستی با امضای ۴۳ نفر از اهالی محل تنظیم کردند، و خواهان جلوگیری از اعدام او شدند. عاطفه نیز از زندان نامه ای در دفاع از خود نوشت، و به دلیل اعصاب و روان ضعیف خود که مدارک پزشکی آن نیز در پرونده اش موجود بود، درخواست آزادی کرد.

نقش مستقیم قاضی حاجی رضایی در اعدام عاطفه

نحوه رسیدگی و صدور حکم قاضی پرونده بسیار مبهم و غیر منطقی است. قاضی با ارائه اسناد غیر واقعی به دیوان عالی کشور سن وی را ۲۲ سال اعلام کرده بود[1]همچنین بیانیه عفو بین‌الملل پیرامون اعدام کودکان در ایران اشاره‌ای به این مورد دارد و می‌نویسد:”اشتباه در سن عاطفه سهاله فقط پس از اعدام، موقعی که وسایل شخصی و وصیت‌نامه او را به خانواده‌اش تحویل دادند، برملا شد.”چنانچه شادى صدر وکیل پدر عاطفه در مصاحبه خود با شبکه بی بی سی می گوید :” قاضی شخصن پرونده عاطفه را به دیوان عالی برد و در مدت بسیار کوتاه و غیرقابل باور (۳۰ روز) حکم اعدام قانونی او را برای اجرا آماده کرد!.” او اضافه می کند:” این پرونده موضوع عجیبی در خود نهفته دارد که نمی توانم روی آن انگشت بگذارم.” اعدام (قتل عمد) عاطفه بدون خبر به خانواده اش انجام شد. مقامات قضایی نکا حتا به خانواده وی زمان اعدام را اعلام نکردند!.

برملا شدن سن واقعی عاطفه

پس از قتل عاطفه در گواهی تدفین و شناسنامه، خانواده وی متوجه شدند که شاید با ثابت کردن سن واقعی عاطفه می توانستند او را نجات دهند!. اما عاطفه اعدام شده بود. تنها کاری که خانواده کردند نشان دادن شناسنامه او به مردم بود تا خبر به رسانه های ایران و جهان رسید. ۴ ساعت بعد از افشا شدن سن واقعی عاطفه جسد عاطفه از مزارش ربوده شد!.
سوالات بسیاری بی جواب مانده است در مورد اینکه؛ چرا حاجی رضایی با این سرعت به پیگیری حکم اعدام عاطفه پرداخت، و این پرونده را از روال عادی زمان خود خارج کرد!، چرا مدارک ارائه شده به دیوان عالی کشور جعلی بوده و سن او را ۲۲ ساله نشان دادند و چرا در تمامی مراحل دادگاه و بازجویی هرگز سن اصلی او مطرح نشد و…

دستگیرکنندگان عاطفه، عوامل گروه فحشای کودکان بودند!

جهانی شدن خبر اعدام عاطفه باعث توجه بیشتر مردم و رسانه ها به پلیس، نیروی انتظامی و گشت ارشاد نکا شد. بنابراین ۸ هفته پس از اعدام عاطفه جمعی ازمامورین ارشاد به علت فساد کاری دستگیر شدند. در بین جمع دستگیر شدگان، نام دو پلیس گشت ارشاد سروان مولایی وسروان ذبیهی به چشم می خورد که به دلیل گرداندن گروه های فحشای کودک دستگیر شده بودند. این دو مامور همان متجاوزین به عاطفه و مسئولین اصلی تنظیم شکایت نامه، پرونده سازی و بازداشت عاطفه با استناد به امضاء های بی نام و نشان بودند، که در پایان منجر به اعدام عاطفه شد.

قسمت دوم: سرگذشت اسفناک ریحانه جباری

پرونده قتل ریحانه جباری به جرم مقاومت در برابر تجاوز مرتضی عبدالعلی سربندی
ریحانه جباری دختر ١٩ ساله ای که طراح دکوراسیون داخلی یک شرکت تبلیغاتی بود. وی برای طراحی دکوراسیون مطب مرتضی عبدالعلی سربندی، پزشک عمومی و کارمند وزارت اطلاعات و در کار تجارت لوازم پزشکی به آپارتمان او رفت. بنابر اعترافات ریحانه، مرتضی سربندی سعی در تجاوز به او را داشت که وی او را به طور اتفاقی به قتل رساند. متاسفانه اعتراضات و کمپین هایی تشکیل شده برای آزادی ریحانه به ثمر نرسید و او پس از ٧ سال زندان به قصاص محکوم شد.
بنا بر گزارش دویچه وله فارسی فریبرز جباری، عموی ریحانه جباری پس از اعدام ریحانه در یک نشست خبری در برلین راز بسیاری از جزییات پرونده ریحانه را فاش ساخت. این قسمت از مقاله نگاهی به افشاگری های عموی ریحانه در مورد واقعه قتل مرتضی سربندی و شکنجه و اعدام ناعادلانه ریحانه جباری در زندان خواهیم داشت.
عموی ریحانه جباری در سخنانی صریح و رسمی به بسیاری از ابهامات پرونده برادر زاده اش پاسخ داد. وی همچنین مرتضی سربندی را متجاوزی خواند که رسانه های حکومتی برای او روضه امام حسین سر می دهند.

شکنجه جسمی و روحی ریحانه در زندان

وی تصریح کرد که ریحانه در زندان مورد شکنجه جسمی و روحی قرار گرفته بوده است. او اعدام ریحانه را “قتلی دولتی” خواند. عموی ریحانه تاکید کرد که بازجوها و ماموران بارها از وی خواسته بودند در سه مورد سخنان خود را تغییر دهد. نخست آنکه مقتول، مرتضی عبدالعلی سربندی به هیچ روی قصد تجاوز به وی را نداشته است. دوم آنکه چاقو از جانب ریحانه خریداری شده و به محل جرم آورده شده بوده. سوم آنکه در آپارتمان باز بوده و قفل نشده بوده و ریحانه آزادی و امکان خروج از آنجا را داشته است.

گروگان گیری و تهدید به شکنجه خواهر ریحانه جباری

وی خاطر نشان کرد که خواهر ۱۳ ساله ریحانه جباری نیز به همراه وی دستگیر شده بوده و بازجویان تهدید کرده بودند که اگر ریحانه مطالب مورد نظر آنان را بیان نکند، خواهرش را شکنجه خواهند کرد. ریحانه نیز به همین دلیل در بازجویی ها پذیرفته بود که اقدام به خرید کارد کرده، درحالی که آن کارد، در آپارتمان و روی میز قرار داشته.

شواهد قصد تجاوز به ریحانه

فریبرز جباری، عموی ریحانه جباری قصد تجاوز به برادرزاده خود را بوسیله مرتضی سربندی کاملن مشخص اعلام کرد. وی دلایلی چون «تعارف آبمیوه حاوی داروی آرامبخش توسط مرتضی سربندی به ریحانه جباری»،«خرید کاندوم توسط وی» و «قفل بودن درب آپارتمان» را شواهد اصلی این قصد خواند.
فریبرز جباری همچنین اتهام خرید کارد توسط ریحانه جباری در روزهای قبل رد کرد. توضیح وی درباره پیامکی که برادرزاده اش سه روز قبل از قتل برای دوست پسرش فرستاده بود، این بود که؛ « دادگاه پذیرفته که این پیامک ربطی به مقتول نداشته است.» «ریحانه این پیامک را به شوخی برای دوست پسرش فرستاده» به دلیل اینکه پدر ریحانه به او اجازه نداده بود که در یک مهمانی شرکت کند. او هم با تشریح این موضوع برای دوست پسرش به شوخی پیامکی با این مضمون فرستاده که «فکر کنم امشب بکشمش».

آشنایی و رفتار شبه برانگیز دو مامور اطلاعاتی

بسیاری از رسانه های دولتی رابطه ریحانه و مرتضی سربندی را دراز مدت قلمداد کرده بودند. اما
عموی ریحانه اتهام ارتباط دراز مدت ریحانه با مرتضی سربندی را رد کرد. آقای جباری, لحن ریحانه را در تمامی تماسهای کاری با مرتضی سربندی کاملا رسمی خواند. وی اظهار داشت که برادرزاده اش «تنها ۳ بار با آقای سربندی ملاقات داشته است و مدت زمان آشنایی این دو حتا از حدود یک ماه و نیم بیشتر نبوده است.» وی در توضیحات بیشتر در مورد رفتار غیر عادی مرتضی سربندی پس از اولین جلسه آشنایی با ریحانه جباری چنین اعلام کرد که؛ پس از جلسه آشنایی وی به همراه دوستش به نام شیخی، در هنگامی که ریحانه قصد رفتن به خانه خود را داشته است. با اصرار بسیار سعی می کنند که ریحانه را با ماشین خودشان به خانه برساند. اما زمانی که ریحانه با این خواسته آنان موافقت نمی کند در نهایت هر دو اصرار کرده او را به ایستگاه اتوبوس می رسانند و از او شماره تماسش را می گیرند.

دام مرتضی سربندی و شیخی برای یک دختر ١٩ ساله

سپس آقای جباری بیان کرد که؛ آنها ریحانه را به یک آپارتمان کار طراحی داخلی دعوت می کنند. ریحانه در ابتدای ورود به آپارتمان متوجه می شود که این آپارتمان یک آپارتمان معمولی نیست و کسی درآن فردی زندگی نمی کند. به همین دلیل از روی ترس در آپارتمان را باز می گذارد. به گفته عموی ریحانه جباری، «مرتضی سربندی پس از دقایقی از ریحانه جباری می خواهد که روسری خود را بردارد اما او امتناع می کند و می گوید که برای کار به این آپارتمان آمده است.» آقای جباری گفت که سپس مرتضی سربندی« به طرف ریحانه جباری می رود و او را درآغوش می کشد »اما ریحانه در مقابل خواسته او مقاومت می کند.

توضیح در مورد ضربه چاقو و صحنه قتل غیر عمد

عموی ریحانه جباری درباره اینکه چرا ضربه چاقو از پشت به مرتضی سربندی وارد شده چنین توضیح داد؛ «مرتضی سربندی درحال آغوش گرفتن ریحانه بوده، اما لحظه ای که پشتش را به ریحانه می کند. او کاردی که به صورت اتفاقی روی میز بوده را بر می دارد و به مرتضی سربندی ضربه می زند.»
به گفته آقای جباری «سپس مرتضی سربندی کارد را از بدن خود بیرون می آورد و به سمت ریحانه پرت می کند و دراین حین ریحانه به سمت در می رود که فرار کند اما متوجه می شود که مرتضی سربندی در را قفل کرده است.» به همین دلیل «ریحانه با چاقو به در ضربه می زند تا در را باز کند که دراین حین آقای شیخی، دوست آقای سربندی که بیرون از آپارتمان بوده در را از بیرون باز می کند و متوجه حادثه می شود.» فریبرز جباری سپس گفت که «ریحانه به سمت طبقه های بالای ساختمان می رود و منتظر آسانسور می شود که فرار کند و دراین حین می بیند که آقای شیخی با یک سری اسناد از آپارتمان خارج می شود و فرار می کند.»

کلام آخر:

سرگذشت تلخ و دهشتناک عاطفه و ریحانه و هزاران هزار دختر و زن معصوم ایرانی، صدای حلقوم بریده شده حقوق بشر زنان و کودکان (بویژه زنان و دختران) درحکومت های مذهبی بویژه اسلامی است. دین فروشانی که به نام خدایی جلاد به شکنجه، تجاوز و حتی قتل عام انسان ها می پردازند. مامورین گشت ارشاد، بسیج، سپاه،اطلاعات و لباس شخصی های (انصار حزب الله) که انگل های خطرناک اجتماعی هستند. آنان هر زمان که اراده کنند بر اساس قوانین حکومتی زنان و دختران و پسران را دستگیر کرده به شکنجه، تجاوز و یا حتی به اعدام محکوم می کنند.
نگاه مذهبی مامورین دولتی نگاهی هرزه و جنسی نسبت به جان و ناموس همه زنان و مردان است. این خفاشان سیاهی و زشتی، زیبایی فردی هر انسانی را در ذهن کثیف خود به منزله تحریک جنسی تصور می کنند. عوامل حکومتی هر آنزمان که اراده کنند به دست درازی یا آزار و اذیت فرزندان ایران می پردازند.
و مقصر اصلی سکوت سنگین و ترس فراگیر مردم از دژخیمان حکومتی می باشد.
باشد که روزی مردم ایران چون مردم مصر به پاخیزند. آنچنان که مصریان از اخوان المسلمین نهراسیدند و هر آنچه اخوان مسلمین به کشتار و تجاوز خیابانی به زنان و دختران پرداخت. مردم مصر حضور خود را در خیابان ها پر شکوه تر کردند و حکومت اسلامی مصر را از اریکه خدایی قدرت به پایین کشیدند. در پایان با آرزوی ماندگاری یاد و نام این دو دختر معصوم و گرامی پر پر شده به دست شیاطین مذهبی، آرزو می کنم؛ همه کودکان فردای ایران چون عاطفه سهاله مهربان و دلسوز و همواره در جستجوی خوشبختی و شادی باشند. همچنین استوار و مبارز تا آخرین لحظه، چون ریحانه جباری در خاطره ها بمانند!. باشد زمانی که هیچ شیاطینی به نام خدا و دین بر مردم ایران حکومت نکنند!.
شكوه بختيارى
فضول محل

می پرسند چرا امریکا به ایران حمله نمی کند؟ امریکا ۳۷ سال است که حمله کرده!

سیاستهای نادرست امریکا درباره ایران

عدم شناخت از ایران و خاور میانه ، همواره باعث شده است که امریکا سیاستهای متفاوت و متناقض را در این منطقه پیش بگیرد. دوران جنگ سرد و رقابت بین شوروی با امریکا فرصتی برای شاه ایران بود که در خاورمیانه حمایت امریکا را بدست آورد. دوران رئیس جمهوری نیکسون دورانی طلایی بود که ایران و امریکا همکاری های بسیار در فن آوری و سیاست داشتند. همکاریهای اقتصادی و نظامی ایران و امریکا ، به پیشرفت ایران در این عرصه ها انجامید. اما پیش از آن امریکا اشتباه بزرگی را انجام داده بود : کمک به سقوط مصدق . پس از روی کار آمدن کارتر وی تصمیم داشت، وضعیت دموکراسی ایران را با انتقاد و فشار به شاه بهتر کند و این به اشتباه دیگری انجامید که ۳۶  سال است مردم ایران و جهان را گرفتار کرده است : رژیم اسلامی !
(کارتر در مناظره انتخاباتی اش بشدت مورد انتقاد رونالد ریگان قرار گرفت. ریگان نسبت به حمایت کارتر از انقلاب اسلامی و عدم حمایت از شاه ایران اعتراض کرد. بعدها کارتر گفت :  اگر می خواستم می توانستم ایران را نابود کنم! ولی هرگز  به اشتباهش در باره جانشین شدن رژیم اسلامی با رژیم شاه اعتراف نکرد.)

سقوط مصدق محدودیت دموکراسی

شاه قصد داشت بروش خود ایران را به دروازه های ترقی برساند. کتاب ” بسوی تمدن بزرگ ” پر است از خود ستایی و در عین حال وطن دوستی جذاب. متن کتاب که احتمالاً تصحیح شده از سوی شجاع الدین شفاست ، مملو است از آرزوها و سخنان شعار گونه. در واقع شاه ایران با این کتاب عملاً نشان داد که به تنهایی قصد دارد بار فکری و کاری ایران را بعنوان همه کاره بدوش بکشد. کاری که از اواسط دهه ۳۰ انجام داده بود و بشایستگی هم موفقیت ایران در اقتصاد و صنعت را بوجود آورده بود. اما محدودیت دموکراسی در ایران و نبود مطبوعات آزاد ، چیزی بود که ایران را از پیشرفت بیشتر باز می داشت. عدم امکان انتقاد از سیاستهای دولت منجر به پا گرفتن زیرساختی فاسد در دربار ایران شد. گزارش افراد مختلف نشان از فساد اقتصادی و اخلاقی بسیاری از اطرافیان شاه و مدیران مملکت را داشته است، این فساد در مقایسه با امروز ایران بسیار ناچیز بوده است ولی بازار شایعه در آن روزها داغ شده بود .

داغ کردن بازار شایعه بوسیله مردم در اثر نبود مطبوعات آزاد

۱) به گفته ی عبدالله موحد ، غلامرضا تختی خود کشی کرده بود ولی مردم ایران هرگر نخواستند خودکشی یک قهرمان را بپذیرند. اکثر اطرافیان تختی به قطع این را خود کشی می دانستند ولی مردم ایران نپذیرفتند و این مرگ را  کار و برنامه ی ساواک دانستند. در حالیکه هیچ دلیلی برای این کار ساواک نبود و پس از انقلاب هم در اسناد ساواک چیزی بدان عنوان یافت نشد.
۲) مرگ شریعتی در انگلستان در اثر سکته قلبی. شریعتی سکته کرد. امروز سکته کردن یک سیگاری در سن ۴۴ سالگی چندان عجیب نیست. خصوصاً که انسانی عصبی و تند خو بوده باشد و در ایران مردم شایعاتی ساختند که مرگ شریعتی هم بدست شاه بوده است.
انگلیس هم کشوری است که براحتی نمی توان برای قتل یک نو اندیش مخالف رژیم شاه برنامه ریزی کرد و حتی گزارش پزشکی را دستکاری نمود. گزارش پزشکی قانونی نشان از سکته داشت ولی هرگز توسط مردم ایران قابل قبول نبود.
Golsorkhi
۳) مرگ مصطفی فرزند خمینی. این مرگ که بیشترین کمک را به احیای خمینی فراموش شده داشت باعث علم شدن وی شد. در ایران مردم طالقانی و شریعتمداری را بیش از خمینی می شناختند ولی با مرگ مصطفی خمینی  او  شد : آقا! مصطفی ظاهراً در مصرف تریاک زیاده روی کرده بود و حتی خمینی بعد از مرگش هم بسیار از فرزند معتادش عصبانی بود و هرگز بخاطرش عزاداری نکرد. اما مردم ایران این مرگ را هم کار ساواک دانستند.
و موارد بسیار دیگر که با شایعه پراکنی و  روشهای رسانه ای رسانه های بی بی سی به آتش انقلاب کمک کرد. اینها همه ناشی از بی سیاستی شاه و  ادامه دیکتاتوری وی بود. در فضای بسته و خفقان بازار شایعه هم داغ است و این همان چیزی است که به اعتبار شاه لطمه بزرگی زد. اعدام نویسنده ی مشهور حزب توده خسرو گلسرخی که در بیدادگاه  از آزادی خواهی مردم ایران دفاع کرد ، خود آغازی بر پایان سلطنت شاه بود. این اتفاق بشدت در جهان تبلیع شد و به وجهه ی بین المللی شاه هم آسیب بزرگی زد که منجر به عدم حمایت  جهان از وی در شورش ۱۳۵۷ شد.

اعتراف کارتر به حمایت از خمینی

کارتر در مناظره انتخاباتی اش بشدت مورد انتقاد رونالد ریگان قرار گرفت. ریگان نسبت به حمایت کارتر از انقلاب اسلامی و عدم حمایت از شاه ایران اعتراض کرد. بعدها کارتر گفت :  اگر می خواستم می توانستم ایران را نابود کنم! ولی هرگز  به اشتباهش در باره جانشین شدن رژیم اسلامی با رژیم شاه اعتراف نکرد.
تجربه ی انقلاب اسلامی ایران البته باعث شد که دولتهای منطقه به شدت از انقلابهای مذهبی و ضد امریکایی بترسند و همواره از تشکیل رژیم مشابه رژیم ایران جلوگیری نمایند. مبارزه با اسلام گرایی در ترکیه ، مبارزه با نفوذ روحانیون تند روی شیعه   در لبنان و بحرین و مهم تر از آن سرنگون کردن محمد مرسی که با حمایت خارجی انجام شد ، نشان داد که جهان به رهبری امریکا دیگر مشابه رژیم اسلامی را بر نمی تابد!
این خود نشان می دهد که امریکا از وضع پیش آمده در ایران پشیمان است و سعی دارد این قضیه تکرار نشود.

امریکا بسرعت از انقلاب ایران برای منافع خود استفاده نمود

رژیم ایران چه با مردم ایران و چه با جهان ستیزه دارد و در واقع مانند یک سگ هار و بیمار به همه حمله می نماید. این خاصیت ایجاد تنش و ستیزه جویی رژیم  ایران بر اساس زیاده طلبی و قلدری بیجاست. اما امریکا از این قلدری و هاری رژیم ایران به نفع خود بهره جست و میلیاردها دلار اسلحه را به کشورهای همسایه ی ایران فروخت. همچنین به  بهانه ایجاد امنّیت خلیج پارس،  کشتی های بزرگ  جنگی خود را در دهه ۸۰ میلادی به این خلیج استراتژیک فرستاد.
امریکا بسیار تلاش کرد که دوران شاه و جزیره ثبات را فراموش کند و دوران لجنزار رژیم اسلامی را هم به دورانی در جهت موفقیت و منافع خویش  تبدیل سازد. در واقع کسی دلش در جهان  برای ایرانی نمی سوزد! نه حتی خود ایرانیان. اگر ایراندوستی هم پیدا شود مانند ریچارد فرای او را به جاسوسی متهم می نمایند و اجازه ی خاکسپاری در ایران برای جسدش به یک حماقت بین المللی بدل می شود
علی شریعتی یک آخوند زاده ی مشهدی بود که با پول ملت ایران به فرانسه رفت و درس فلسفه خواند. از متن سخنرانیهایش مشخص است که چندان فلسفه را نفهمیده است ولی بخوبی مغلطه ی آخوند را می شناسد. این مرد سیگاری و عصبی در سن 44 سالگی در لندن سکته کرد. سکته ای که از طرف مردم آن موقع توطئه ی ساواک گفته شد! در واقع از مرگ مصطفی خمینی پای منقل تا خود کشی تختی در هتل ، همه را مردم ایران توطئه دیدند! ولی توطئه ی  اصلی که علم کردن خمینی بود را ندیدند!
امریکا همواره منافع مردم خود را در اولویت قرار داده است و این یک عقده برای ملتهای عقب افتاده مانند ایران است که دولتهایشان منافع ملى را فدای حماقت و قدرت طلبی شخصی می نمایند. در واقع رژیم ایران سالهاست که مجری سیاستهای استعماری قدرتهای بزرگ شده است و  شعار ای چپی اول انقلاب دیگر رنگ باخته است.

نکته آخر-
سالهاست که ملت ایران مورد حمله است!

برخی می پرسند که چرا امریکا به ایران حمله نمی کند؟! امریکا چه نیاز ی به حمله دارد وقتی که از وجود رژیمی  نادان  و احمق سود برده است؟.  ۳۶ سال است که میلیاردها دلار از ایران خارج شده و به دلار تبدیل می شود. این دلارها در واقع در جیب چاپ کننده ی دلار یعنی بانک مرکزی امریکاست. سالهاست که اعراب شاخاب پارس خرید اسلحه و ارتقاء آن را در برنامه خود قرار داده اند و هر سال هم بیش از سابق می خرند. سالهاست که مردم ایران برای فقر و فلاکتی که دارند به امیر نشینهای همسایه می روند تا از راه نوکری ایسان به لقمه نانی برسند. سالهاست که بجای حقوق بشر در مجتمع جهانی  ندای هسته ای شنیده می شود و خون مردم ایران فدای انرژی هسته ای شده است. آری سالهاست که ایران دیگر نیازی به حمله ی دشمنی ندارد، چون دشمنان هم فهمیده اند که بدون هزینه می توانند از خود رژیم ایران بعنوان بزرگترین دشمن ایران بهره یگیرند.
 
باران بهارى
فضول محله

۱۳۹۳ اسفند ۱۳, چهارشنبه

نگرانی جهان از رژیم فتنه گر اسلامی تا برقراری سکولاریسم پایان نخواهد یافت

ايران  در ۳۶ سال گذشته رویکرد ایران چه بوده است؟ پس از انقلاب اسلامی ، سیاستی فرافکن و  ناراست را در کار خود گذاشته است. این سیاست چه در داخل و چه در خارج به بد بینی مردم ایران و دولتهای خارجی نسبت به این رژیم انجامیده است. رژیم اسلامی بارها نشان داده است که صلح جهانی و احترام به همسایگان را در نظر ندارد.

حملات متعدد خمینی در سخنرانی هایش به سران عرب و آرزوی نابودی اسرائیل و مرگ بر امریکا و اعلام رؤیای صدور انقلاب شیعی به کشورهای دیگر تنها گوشه ای فهرست وار از خصومت رژیم جمهوری اسلامی با جهان است. ایران از ابتدای انقلاب اسلامی علاوه بر ایجاد تنش و درگیری در کشورهای همسایه، همواره اعلام کرده است که قصد براندازی حکومتهای اطراف خود را دارد.
دخالت ایران در عراق و  حمایت از تندروهای شیعه به تحریک صدام برای حمله به ایران انجامید و صدام با این بهانه به ایران حمله کرد. در عین حال رژیم ایران پس از تسلیم شدن صدام و رضایت او به صلح تا شش سال دیگر جنگ را ادامه داد تا به خیال خود کشورگشایی نماید و صدام را ساقط نماید.
سقوط صدام بدست ایران هرگز انجام نپذیرفت و بالعکس این ایران بود که در آستانه ی شکست مفتضحانه از عراق مجبور به پذیرفتن صلح در بدترین شرایط شد. شرایطی که خمینی از آن به جام زهر یاد کرد و باعث شد تا مجامع بین المللی هرگز به ایران در اجرای قطعنامه ۵۹۸ یاری نکنند، چرا که جنگ طلبی و دخالت در امور عربستان و عراق آبروی بین المللی ایران را برده بود.
پس از جنگ نیز ایران با حمایت از گروههای تندرو در فلسطین و لبنان، همواره قصد سنگ اندازی در روند صلح خاور میانه را داشته است؛ چنانکه عملاً هیچ نکته روشن و مثبتی در سیاست خارجی ایران یافت نمی شود. تجهیز حماس و حزب الله به سلاحهای ایرانی و ایجاد تنش با اسرائیل از دستاوردهای رژیم ایران پس از جنگ با عراق است.
آنچه امروز ایران را در خاورمیانه مهم جلوه داده است، توان و نفوذ خرابکارانه ی سپاه قدس است و نه شیوه های نظامی گری و لجستیک! ایران امروزه اگرچه به موشکهای خریداری شده از کره شمالی می نازد ولی در واقع توان نظامی حقیقی ندارد و طبل توخالیست.

- آیا ایران توان رویارویی با ارتش منظم امریکا و ناتو را دارد؟

ماکت کوچک شده ی ناو هواپیمابر امریکا در یک مانور نظامى منهدم شد! اما آیا در جنگ واقعی ایران توان چنین عملیاتی را دارد؟ حقیقت امر اینست که ارتش ایران هرگز توان اطلاعاتی و تجهیزاتی پرتاب یک راکت ساده را به سوی ناوهای امریکایی ندارد و مانور اخیر ایران در تنگه ی هرمز مصرف داخلی داشت. هرکس می تواند به عروسک شیر حمله نماید ولی چه کسی  توان حمله به شیر زنده را دارد؟
راکتهای مورد استفاده ی ایران در این مانور از فن آوری بسیار قدیمی بهره برده اند که براحتی می تواند از طریق ماهواره های جاسوسی امریکا ردیابی و خنثی شود. در واقع مشابه همان بلایی که بر سر صدام و قذافی آمد، در انتظار ایران است و سپاه ایران هرگز توانایی رویارویی با ارتش امریکا را ندارد.
ماهواره های نظامی امریکا بشدت تحرکات نظامی ایران را زیر نظر دارند و  نقاط حساس ایران کاملاً برای ناتو شناخته شده است. این در حالیست که ایران به نفوذ نیروهای حزب الله در لبنان می نازد و تصور می کند که با گرو گرفتن اسرائیل می تواند در جنگ احتمالی با ناتو موفق باشد؛ اما حقیقت امر این است که در میدان نبرد قدرت ایران بسیار کمتر از صدام و قذافی است.
این یکی از دهها ناو هواپیمابر امیرکاست که بدون سوختگیری می تواند 20 سال حرکت نماید. با حداکثر سرعت 56 کیلومتر در ساعت! و وزن خالص 100000 تن بطول 117 متر! دارای 6 رادار بسیار دقیق که هریک وظیفه خاصی دارند و وظیفه یکی فقط دنبال کردن هدف تا انهدام آن است. 3 پرتابگر موشک ضد هوایی ،3 پرتابگر موشک هدایت شونده ، ظرفیت 90 هواپیمای جنگی ،تا کنون بیش از 4000 عملیات جنگی در عراق و کویت را با موفقیت انجام داده است و بعنوان یک پادگان سیار دارای 6000 خدمه و یک بیمارستان بسیار کامل است. هواپیماهای عراقی حتی نتوانستند به این ناو برسند. اما امروز ایران یک ماکت کوچک و بی مصرف و بی دفاع آن را منهدم کرده است! براستی این ناو بدون 6000 خدمه و اسلحه آن هم در سایز کوچک تر و با ساخت ایرانی، منهدم کردن دارد؟

- آیا امیدی به مذاکرات غرب با ایران می توان داشت؟

هرگز! رژیم ایران یک مشکل ندارد که بتوان بر سر آن مذاکره نمود و آن را به انجام رسانید. مذاکرات هسته ای که بر اساس توان نظامی ایران آغاز شده است هرگز به انجام واقعی نخواهد رسید. غرب تا ژمانی که این رژیم پابرجاست باید از بی مسئولیتی و دروغگویی آن بترسد.
رژیم ایران حتی اگر بظاهر غنی سازی را کاهش دهد، می تواند به ذخیره سازی اورانیوم ۵% ادامه دهد. اورانیوم ۵% براحتی در یک راکتور می تواند تبدیل به پلوتونیم شود که بسیار خطرناک تر از اورانیوم غنی شده است. آژانس انرژی هسته ای همواره می داند که در صورت کنترل نشدن چرخه ی سوخت، امکان بهره بردن ایران از پلوتونیوم تولیدی راکتورها وجود خواهد داشت.
در واقع تا زمانی که این رژیم پا برجاست، غرب باید از آن بعنوان یک قدرت دیوانه و خودسر بترسد! بدین ترتیب امکان ندارد که مذاکرات هسته ای ایران و غرب به تنیجه ی دائمی برسد. نهایت مذاکرات می تواند به کاهش تحریمها در برابر کاهش غنی سازی برسد ولی بازرسی و مذاکرات درباره ی سرنوشت سوخت مصرف شده ی ایران که حاوی پلوتونیم است، می تواند بی سر انجام بماند! بنابراین نمی توان روندی مثبت را در آینده ی مذاکرات  ایران با غرب پیش بینی کرد!
تولید پلوتونیوم در راکتور اجتناب ناپذیر است. هر راکتور  هسته ای محصولی خطرناک بنام پلوتونیوم تولید می کند که کاربردش در بمب هسته ای بسیار فراوان است. با این وجود بنظر شما جهان کی می تواند به پایان مذلکره هسته ای با ایران برسد؟ ایرانی که برای جان شهروندان خودش ارزش قائل نیست، آیا به دنیا رحم می کند؟

- مشکل غرب با ایران در چیست؟

کشوری که رسماًً قصد نابودى اسرائيل را دارد، کشوری که رسماً در تریبون نماز جمعه اش مرگ پادشاه عربستان را تبریک می گوید، کشوری که همواره بدنبال افزایش قدرت موشکی خود برای گروکشی اسرائیل است، کشوری که برای دولتهای عربی مانند یک تیغ در چشم است و از هر فرصتی برای دخالت و افزایش نفوذ شیعی خود در منطقه سود می برد، دولتی که  هر زمان توانست به سقوط دولتهای عربی منطقه کمک  می کند، هرگز قابل اعتماد نیست.
رژیمی که خودسر است و بصورت منظم اعدام و ترور دگراندیشان را در برنامه ی خود دارد هرگز قابل اعتماد نیست. رژیمی که سیاست خارجی اش را شعارهای توخالی اول انقلاب تعیین می نماید، رژیمی که مرتب بر دشمن تراشی خارجی برای مصرف داخلی تاکید دارد هرگز قابل اعتماد نیست.
با نگاهی به ۲۰ سال مذاکرات هسته ای ایران و غرب می توان بوضوح دید که قصد اصلی ایران فرصت خریدن برای اعمال فشار بر اساس قدرت مخرب و کشنده اش است. قدرت مخربی که اقتصاد و بازرگانی منطقه را تحت اشعاع قرار داده است. مشکل غرب با ایران ماهیت تشکیل جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی از آغاز براساس دشمنی با غرب و جنگ طلبی استوار شده است؛ رژیم ایران چنان برخورد زننده و وحشیانه ای با مردم خود داشته است که غرب بکلی از ایران بعنوان یک رژیم قابل اعتماد قطع امید کرده است. اینکه رژیم ایران مورد اعتماد غرب نیست، باعث می شود غرب همواره با ایران در کنش باشد و هرگز نمی توان رمزی را تصور کرد که ایران با غرب به یک نتیجه ی دائمی برسد!
اعتماد به آخوند ، مانند اعتماد به گرگ است. اگر اینها قدرت نظامی کافی داشتند ،با وحشی گری کل خاور میانه را در آتش می سوزاندند. بقولی خدا خر راشناخت که شاخش نداد!

آینده سیاسی رژیم ایران چیست؟

غرب آرام آرام متوجه دروغگویی رژیم ایران شده است و هرگز ایران را از زیر ذره بین بازرسان خود بر نخواهد داشت. هر چند رژیم ایران توان نظامی قابل توجهی ندارد ولی توان خرابکاری و انتحار این رژیم، موجب نگرانی همه است. دستیابی ایران به بمب هسته ای از طریق پلوتونیوم در آینده ی نزدیک چه برای مردم ایران و چه برای غرب یک فاجعه است.
ایران معادن قابل توجه اورانیوم برای تولید انرژی ندارد ولی باندازه کافی برای ساخت بمب در اختیارش هست، چانه زنی و کش دادن مذاکرات همان چیزی بود که ایران به دنبالش بود تا به قیمت تحریم و فلاکت مردم ایران، به اسباب بازی خطرناک خود برسد.
ایران تلاش دارد با استفاده از اهرم بمب هسته ای هر گونه  فشار خارجی را خنثی نماید و پس از آن با خیال راحت شروع به تهدید همسایگان عرب و اسرائیل نماید. کاری که بدون بمب هسته ای هم می کرد و با وجود آن می تواند به خسارتی جبران ناپذیر بیانجامد.
بی توجهی رژیم ایران به بهای جان انسانها در جنگ با  عراق، نشان می دهد که این رژیم هرگز  برای جان  ایرانی و غیر ایرانی ارزشی قائل نیست و اگر پای کشتار و قصابی در میان باشد آمار قصابی جمهوری اسلامی از هر داعشی بیشتر است.
فضوله محله

داعش گوشت اسیر کُرد را به مادرش خوراند

یک شبه نظامی کرد عراقی تبار مدعی شده است که گروه داعش سال گذشته در  موصل جسد یک اسیر کرد پیشمرگه را به مادرش که برای یافتن او از روستایی نزدیک به موصل رفته بود، خورانده است.
 
به گزارش عصر ایران به نقل از روزنامه حریت ترکیه " یاسر عبدالله" یک شهروند انگلیسی کرد تبار که از 6 ماه پیش برای جنگ با داعش در قالب گروه های پیشمرگه کرد   به عراق رفته است در مصاحبه با روزنامه سان این مطلب را مطرح کرده است.
 
عبدالله به روزنامه سان گفت:" سال گذشته (میلادی) یک مادر کرد برای پیدا کردن فرزند اسیرش به قرار گاه داعش در شهر موصل رفته است. رهبران داعش در قرار گاه از این زن به گرمی پذیرایی می کنند و به این بهانه که از راه دور و درازی آمده است برای او آب و غذا می آورند.
 
پس از خوردن غذا مادر فرد اسیر شده از فرماندهان داعش می پرسد چگونه می توانم پسرم را ببینم . فرماندهان نیز به او می گویند چند وقت پیش پسرت را دیدی . چون غذایی که خوردی با گوشت پسرت آماده شده بود!"
 
روزنامه سان می نویسد: یاسر عبدالله 36 ساله در سال 2000 به بریتانیا مهاجرت کرد و در منطقه یورکشایر اقامت گزید. او هم اکنون صاحب همسر و 4 فرزند است.

یاسر عبداللهاین شهروند کردتبار عراقی گفته است سال گذشته پس از اطلاع از موضوع اقدام داعش در خوراندن گوشت پسر به مادر کرد عراقی تصمیم گرفته است به عراق برود و در قالب نیروهای پیشمرگه کرد با داعش مبارزه کند.
تا کنون گزارش های مختلفی از جنایت های عجیب و غریب و بی سابقه داعش در مناطق تحت تسلط این گروه در عراق و سوریه مخابره شده است.
این گروه تروریستی که تعداد افراد آن در حدود 30 هزار نفر برآورد می شود، تا کنون با انتشار فیلم هایی از  به بریدن سر، قطع اعضاء بدن و زنده زنده سوزاندن اسرای نظامی در اختیار خودش تلاش کرده است با تکنیک ایجاد رعب و وحشت بر تسلط خود بر مناطق تحت اشغال خود در عراق و سوریه ادامه دهد.
در هفته های گذشته داعش متحمل شکست های سنگینی شده است و روز گذشته بیش از 30 هزار نیروی ارتش و نیروهای شبه نظامی شیعه عراقی در بزرگ ترین عملیات نظامی پس از اشغال موصل در تابستان سال جاری عملیات آزاد سازی شهر تکریت (زادگاه صدام ) را از دست این گروه تروریستی آغاز کرده اند.
این عملیات گام نخست و مهم برای عملیات احتمالی بزرگ تر که قرار است در بهار سال آینده برای آزاد سازی شهر موصل (مفر اصلی داعش در عراق) به اجرا در آید، محسوب می شود.
قابل توجه کاربران محترم:
توجه کنید که درج رای مثبت به مطالب، به معنی تایید مطلب و یا علاقه به محتوای خبر نیست و طبعا درج رای منفی نیز به معنی عدم علاقه به محتوای خبر نخواهد بود. سیستم شمارش آرا کمک میکند تا مطالب مهمتر، به انتخاب کاربران سایت، از دیگر مطالب مجزا شده و در بخش مطالب داغ ظاهر گردند. ممکن است یک خبر ناگوار از ارزش خبری بالایی برخوردار بوده و صحیح تر آن است که کاربران به این خبر رای مثبت داده تا در بخش خبرهای داغ سایت در معرض دید بینندگان بیشتری قرار گیرد. بنابراین درج رای مثبت و یا منفی به معنای مهم بودن خبر و یا بی اهمیت بودن آن است.