۱۳۹۷ دی ۵, چهارشنبه

ساخت مسجد در تهران و دیسکوبار ویژە سکس زنان تن فروش در آلمان توسط معتمد خامنەای

خبرهای داغ سیاسی

  • علی انصاری کە در بین حزب اللھی های بیت خامنەای فردی متدین معرفی می شود کە در ظاهر چندین مسجد را ساختە، ولی ھمزمان در آلمان دارای دیسکوبار ویژە سکس زنان تن فروش است که TORSCHAENKE نام دارد.

علی انصاری مالک بانک آیندە ( تات قدیم) و از معتمدین بیت علی خامنەای رهبر جمهوری اسلامی با استفادە از موقعیت خود در نظام نە تنها املاک متعدد، هتلها و مجموعەهای تجاری زیادی را بدست آوردە، بلکە برخلاف وجهە اسلامی خود در ایران، دارای کابارە و دیسکوهای لوکس در اروپاست.
طبق اسنادی کە آواتودی بە آنها دست یافتە علی انصاری، در ادامە خرید املاک در خارج از کشور هتل کمپینسکی مجموعەای بزرگ شامل ٩ رستوران و بار را در فرانکفورت آلمان خریداری کردە است.

این هتل با بیش از ٢٠٠٠ متر زیربنا، دارای ٢٢٥ اتاق و مجموعە مجزای دریاچە و پارک اختصاصی است کە در نزدیکی فرودگاه فرانکفورت واقع شدە است.

هتل کمپینسکی با ارزش بیش از دویست میلیون یورو و با هدف فرار مالیاتی و جلوگیری از افشای هویتی مالک آن زیر مجموعە شرکتی است بنام آلاسکو کە اسناد آن در سنت کیتس آمریکای جنوبی بە ثبت رسیدە است.و شرکت آلاسکو خود متعلق به شرکت دیگری است بنام زیبا که آنهم در سنت کیتس به ثبت رسیده است

نکتە جالب توجە آن است کە ھتل کمپینسکی دارای یک رستوران بار ویژە در قسمت بنای تاریخی مجموعە است کە اگر عنوان آنرا مشاهدە کنید بە مشتریان خود می گوید: "ما سکسی ترین اتمسفر فرانکفورت را برای شما فراهم می کنیم."

این هتل دارای رستورانی است کە در تبلیغ خود می گوید "ما بیشترین تنوع شراب را در فرانکفورت داریم". رستوران ESSTISCH یعنی هیچ کس در تنوع شراب نمی تواند با ما رقابت کند.

علی انصاری کە در بین حزب اللھی های بیت خامنەای فردی متدین معرفی می شود کە در ظاهر چندین مسجد را ساختە، ولی ھمزمان در آلمان دارای دیسکوبار ویژە سکس زنان تن فروش است که TORSCHAENKE نام دارد.
آواتودی

۱۳۹۷ دی ۲, یکشنبه

هنگامه شهیدی کیست!ماجرای وثیقه او برای باقری درمنی چیست؟

خبرهای داغ سیاسی


  • هنگامه شهیدی روز دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، با ۵ سند تک برگی زمین ۵۰۰ هزار مترمربعی گرمسار به شعبه سوم بازپرسی مجتمع امور اقتصادی تهران مراجعه کرد و قصد داشت این سندها را به عنوان وثیقه برای آزادی باقری درمنی متهم به فساد اقتصادی، تودیع کند.

هنگامه شهیدی کیست ؟
هنگامه شهیدی روزنامه‌نگار 43 ساله مشهدی است ، عضو حزب اعتماد ملی و مشاور مهدی کروبی در امور زنان، فعال حقوق زنان و حقوق مطبوعات، خبرنگار سیاسی و نویسنده زن ایرانی است. وی در یازدهمین جشنواره مطبوعات تهران، رتبه اول روزنامه‌نگاری را به خاطر پوشش خبری از افغانستان و عراق کسب کرده‌است.
فعالیت های سیاسی هنگامه شهیدی
هنگامه شهیدی در دو سال آخر ریاست جمهوری سید محمد خاتمی ، مشاور رئیس سازمان ملی جوانان او از اواخر سال ۸۳ تا انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ مسئول کمیته بانوان ستاد انتخاباتی هاشمی رفسنجانی بود و عضو «اتاق فکر» هاشمی رفسنجانی محسوب می‌شد. هنگامه شهیدی در پاییز ۱۳۸۷ به عنوان مشاور مهدی کروبی دبیرکل حزب اعتماد ملی برگزیده شد و در زمینه مسائل زنان و بین‌الملل به وی مشاوره می‌داد.
دستگیری هنگامه شهیدی چرا و چگونه ؟
هنگامه شهیدی در روز سه شنبه ۹ تیر ۱۳۸۸ در جریان حوادث پس از انتخابات آن سال دستگیر شد. اتهامات شهیدی شامل : شرکت در اجتماعات غیرقانونی تبانی به قصد برهم زدن امنیت تبلیغ علیه نظام، اخلال در نظم عمومی و اهانت به ریاست جمهوری در ۳ آبان ۱۳۸۸ شهیدی دست به اعتصاب غذا و دارو زد و پس از ۱۲۱ روز بازداشت توانست با مهدی کروبی تماس تلفنی داشته باشد. شهیدی در ۱۰ آبان ۱۳۸۸ با سپردن وثیقه ۹۰ میلیون تومانی آزاد شد.
نامه به هاشمی رفسنجانی
در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۹ مادر او در نامه‌ای به هاشمی رفسنجانی نوشت: با توجه به روند غیرقانونی بازداشت و بازجوییها و حتی اعمال فشار وزارت اطلاعات به دادگاه تجدید نظر برای تأیید حکم دادگاه بدوی، از ریاست قوه قضاییه بخواهید این پرونده مجدداً مورد بررسی قرار گیرد و برای اعمال ماده ۱۸ به دیوان عالی کشور ارسال شود. در اردیبهشت ۱۳۸۹ قاضی شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران شهیدی را به شش سال حبس تعزیری محکوم کرد. اتهام اجتماع و اقدام علیه امنیت کشور به پنج سال حبس تعزیری و به اتهام توهین به رئیس دولت به ۹۱ روز حبس تعزیری محکوم کرده بود که این حکم در دادگاه تجدید نظر به ۶ سال حبس تعزیری تبدیل شد.

وثیقه 500 هزار متری هنگامه شهیدی برای آزادی باقری درمنی
هنگامه شهیدی» روز دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۶، با ۵ سند تک برگی زمین ۵۰۰ هزار مترمربعی گرمسار به شعبه سوم بازپرسی مجتمع امور اقتصادی تهران مراجعه کرد و قصد داشت این سندها را به عنوان وثیقه برای آزادی باقری درمنی متهم به فساد اقتصادی، تودیع کند.

حمایت احمدی نژاد از هنگامه شهیدی
هنگامه شهیدی که در این گزارش مشخص شد قصد وثیقه گذاری برای آزادی »باقری درمنی» مفسد اقتصادی را داشته، بعد از دستگیر شدن بواسطه جرائم متعدد، از سوی جریان انحرافی و حتی محمود احمدی‌نژاد مورد حمایت واقع شد؛ همزمان، کانال ضدانقلاب آمدنیوز نیز به حمایت از شهیدی پرداخت.

اخیرا و پس از اینکه ماجرای پرونده باقری درمنی به مراحل حساس خود نزدیک شد، یک بازوی دیگر از جریان احمدی نژاد با انتشار سلسله توییت هایی بصورت کاملا آشکار به حمایت از کلاهبردار بزرگ نظام بانکی و اقتصادی کشور پرداخت.
دلگرم


پست کوتاه:فیلم اصلی درگیری نماینده سراوان,بنده خدا راست میگفت که صدا گذاریه!

خبرهای س کوتاه

  • فیلم اصلی درگیری نماینده مجلس با کارمند گمرک
  • راست میگفته که صدا گذاری شده

۱۳۹۷ آذر ۲۳, جمعه

همکاری با ما


همکاری با وبلاگ آوای آزادگان



وبلاگ آوای آزادگان از هم میهنانی که توانایی نوشتن مقالاتی پر محتوا دارند، خواهشمند است که پس از خواندن شرایط زیر مقالات شان را به آدرس ایمیل:alimerzakeri@gmail.com ارسال نمایند ویا با مدیر وبلاگ

تماس حاصل فرمایند.

  1. نویسنده مقالات باید به تمامیت ارضی ایران و حفظ یکپارچگی اش پایبند باشد.
  2. نویسنده مقالات باید به دموکراسی باور داشته باشد.

"با سپاس فراوان از هموطنانی که این وبلاگ را دنبال میکنند"


۱۳۹۷ آذر ۲۲, پنجشنبه

زن ایرانی - سوئیسی که عروس بن‌لادن شد

خبرهای داغ سیاسی

  • کارمن نیز مادری ایرانی داشت و در خانواده‌ای ثروتمند بزرگ شده بود. مادرش در لوزان تحصیلاتش را گذارانده و با پدری سوئیسی ازدواج کرده بود. خانواده مادرش از شیبانی‌های ایران بودند که خانواده‌ای بانفوذ و ثروتمند محسوب می‌شدند.

کارمن دورگه ایرانی و سوئیسی که با یسلام، برادر اسامه بن‌لادن، ازدواج کرد و سال‌هایی را هم در ایران و عربستان گذراند.

فرادیدl«کارمن بن‌لادن» دختری بود که مادری ایرانی و پدری سوئیسی داشت. کارمن با یسلام، برادر اسامه بن لادن ازدواج کرد و زندگی پرفراز و نشیبی را از سرگذراند. او بعدها خاطرات خود را در کتابی با نام «در قلمرو پادشاهان*» نوشت. بخش‌هایی از ترجمه فارسی این کتاب را می‌خوانید:

یک شب یسلام به من آموزش رانندگی داد. او اجازه داد با ماشین پورشه‌اش برانم. من آن را به دیوار گاراژ خانه کوبیدم و فکر کردم که او دلخور شود. اما او خندید و گفت: «تو راننده خطرناکی هستی» یسلام ماشین گرانقیمتش را دوست داشت، اما آن شب فهمیدم که مرا بیشتر دوست دارد.

یسلام فرزند محمد بن لادن برادر اسامه معروف بود. مادرش ایرانی بود و ۲۴ برادر و ۲۹ خواهر داشت! این خانواده اصالتا یمنی بودند و از ثروتمندترین‌های عربستان به شمار می‌رفتند. پدر بزرگترین ساختمان‌سازی خاورمیانه را راه‌اندازی کرده و بسیار متمول بود. این ثروت باعث شده بود خانواده‌اش در اروپا زندگی کنند و آشنا با فرهنگ آن باشند.

کارمن نیز مادری ایرانی داشت و در خانواده‌ای ثروتمند بزرگ شده بود. مادرش در لوزان تحصیلاتش را گذارانده و با پدری سوئیسی ازدواج کرده بود. خانواده مادرش از شیبانی‌های ایران بودند که خانواده‌ای بانفوذ و ثروتمند محسوب می‌شدند. کارمن سه خواهر داشت و وقتی ۹ ساله بود پدرش آن‌ها را رها کرد. مادرش زنی قوی بود و برای نشان ندادن شکست ازدواج با خانواده‌اش در ایران رابطه‌اش کمرنگ شد و برای بزرگ کردن دخترانش تمام تلاشش را کرد.

تابستان در لوزان عرب‌ها زیاد می‌شدند. یک سال مادر کارمن یک طبقه از خانه را برای اجاره آماده کرد و خانواده یسلام آن را اجاره کردند. آن سال قرار بود کارمن و خواهرش به ایران برای دیدار مادربزرگ بروند. قبل از سفر آن‌ها مطلع شدند که پای مادربزرگ شکسته و نمی‌تواند پذیرای آن‌ها باشد. معامله اجاره خانه انجام شده بود و آن سال تابستان کارمن و خواهرش مجبور شدند خانه‌ای را اجاره کنند و خانواده بن‌لادن در خانه آن‌ها ماندند.

یسلام از پسران بزرگ خانواده بود ساده بگویم او پسر دهم بود و کارمن او را این طور توصیف می‌کند: او لاغر، برنزه و خوش‌قیافه بود. زیاد حرف نمی‌زد، اما چشمان نافذی داشت که مرتب مرا می‌کاوید. کم‌کم شروع به صحبت کردیم. انگلیسی حرف می‌زدیم. گپ‌های کوتاهمان مبدل به گفتگو‌های بلند شد... من عاشق گفتگو با یسلام بودم. وقتی اخم می‌کرد دیوانه می‌شدم. هرگز به من دستور نمی‌داد ... گفته‌های یسلام درباره برادرش نشان می‌داد، کشمکشی را که من با مادرم دارم، او نیز با برادرش تجربه می‌کند.

تابستان گذشت و یسلام همچنان در خانه مادرم باقی ماند. او اکنون نامزد من به حساب می‌آمد و این یعنی اینکه من بزرگ شده بودم. حالا یک مرد در خانواده ما حضور داشت، چیزی که سال‌ها از آن بی‌بهره بودیم و مادرم نیز از این موضوع خوشحال بود.

در اکتبر همان سال من و یسلام مراسم نامزدی را بر پا کردیم و مادرم اطمینان یافت با یکدیگر ازدواج می‌کنیم. یسلام مرا به لبنان برد. کشوری که محل تولد فیلسوف مورد علاقه‌ام جبران خلیل جبران است. لبنان بی‌نظیر بود. آنجا همه چیز به زیبایی افسانه‌های قدیمی بود.

در لبنان برادرانش، علی و تابت را ملاقات کردیم. آن‌ها هیچ شباهتی به یسلام نداشتند و علی قدبلند بود و چهره‌ای بسیار شرقی داشت. مادرش لبنانی بود. مادر تابت اهل کشور اتیوبی و خود او شبیه سیاهان آفریقا بود. در آن زمان بود که فهمیدم پدر یسلام ۲۲ زن داشته است.

هر دوی آن‌ها در آمریکا مشغول به تحصیل شدند. پس از مدتی دخترانشان به دنیا آمدند و پس از تغییرات در عربستان یسلام تصمیم گرفت به عربستان بروند و آن‌ها همراه دو دخترشان سال‌ها در جده زندگی کردند. کارمن از زندگی‌اش در عربستان نوشته وقایعی که شاید بسیار برای او که بزرگ شده اروپا بوده عجیب و دور از انتظار بوده است.

کارمن داستانی را نقل می‌کند که در آن یسلام برای اولین بار به او اجازه صحبت با مردان سعودی را می‌دهد. یسلام و کارمن خانه‌ای جدید تهیه می‌کنند و برای تجهیز آن نیاز به وسایل جدید دارند.

تغییر دادن دکوراسیون خانه به شیوه‌ای که دوست داشتم لذت‌بخش بود. هرچند نمی‌توانستم در تمام مراحل اجرایی آن حضور داشته باشم. در جده تقریبا هیچ مغازه‌ای موجود نبود که لوازم خانگی بفروشد. اما بالاخره یک فروشگاه لبنانی کشف کردم که در نوع خودش جالب توجه به نظر می‌رسید.

زنی لبنانی که با یک مرد سعودی ازدواج کرده بود طبقه اول ویلای خود را به شکل مغازه درآورده بود که در آن اسباب و وسایل خانه می‌فروخت. او اثاثیه مدرن را از اروپا می‌آورد و در واقع مغازه‌اش نیمی انبار و نیمی خانه مسکونی در آنجا موفق شدم موکت‌های کرم رنگ زیبایی پیدا کنم و بالاخره از رنگ نفرت‌انگیزی که از ابتدای ورودم آزارم میداد، خلاص شوم.

  اینکه چطور موفق شدم خانه را موکت کنم، قصه‌ای طولانی دارد. من حق صحبت کردن با کارگران مردی را که خارج از محیط خانواده‌ام بودند، نداشتم. باید به خودم قوت قلب می‌دادم که آن‌ها کار خود را بلدند و همین طور از مشاور مصری یسلام کمک می‌گرفتم. اما قلبا از این همه انرژی و وقتی که از مشاور بیچاره تلف می‌شد، ناراحت بودم.

یسلام از من قول گرفته بود که تمام روز را در کنج خانه و در اتاقی در بسته بمانم. آن روز همه چیز در خانه پر سر و صدا و درهم و برهم بود و غروب که با رفتن کارگر‌ها اجازه یافتم از اتاق خارج شوم، با منظر‌های رقت‌باری مواجه شدم. موکت‌ها همه کج و کوله بریده شده بودند و هیچ کدام از گوشه‌ها به دیوار نمی‌رسیدند و به جای آن، قسمتی از موکت پای در شیشه‌ای اضافه آمده و به شیشه چسبیده بود. خانه با زمانی که موکت‌های سبز رنگ داشت، هیچ فرقی نکرده بود.

به یسلام گفتم کار باید دوباره انجام شود. او آهی کشید و کارگر‌ها را خبر کرد تا بیایند و موکت‌ها را دوباره عوض کنند. روز بعد با رفتن کارگر‌ها به خانه برگشتیم. موکت‌ها به نظر مرتب بریده شده بودند، اما درست و جایی که بیش از همه به چشم می‌آمد، یک پارگی عظیم ایجاد شده بود. من طبیعتا دلم نمی‌خواست با آن موکت پاره که در مهمترین نقطه سالن داشت تا آخر عمر زندگی کنم، بنابراین به یسلام گفتم که کارگر‌ها باید برگردند و موکت‌های سالن را عوض کنند.

مطمئن نبودم که یسلام از آنچه می‌گفتم سردر می‌آورد. حوصله‌اش سر رفته بود. او کار‌های مهمتری داشت و زندگی در غرب به او آموخته بود صرف این همه وقت و انرژی برای کاری کوچک، دیوانگی است؛ بنابراین صبح روز بعد فقط گفت: «برو بالای سرشان بایست و بگو چه کار کنند.»

این دیگر یک قدم واقعی بود. برای زنان بن لادن‌ها صحبت کردن با کارگران غریبه‌ای که خارج از محیط خانه بودند، غیرقابل تحمل و ناباورانه بود. این اتفاق تقریبا هرگز در آن خانواده رخ نداده بود. من عبایم را به تن کردم و موهایم را پوشاندم، اما از روبنده‌ام استفاده نکردم. قاعدتا باید می‌دیدم که آن‌ها چه کار می‌کنند.

وقتی از اتاق عقبی آمدم و برای کارگران توضیح دادم چه می‌خواهم هیچ کدامشان گوش نکردند. آن‌ها همان کاری را می‌کردند که پیش از ورود من انجام می‌دادند و سعی می‌کردند تکه‌ای موکت را روی پارگی موکت اصلی بچسبانند. من مرتب آنچه می‌خواستم، تکرار می‌کردم و نهایتا سرشان فریاد کشیدم. بالاخره یکی از آن‌ها کمی رویش را برگرداند و بی آنکه به صورت من نگاه کند، گفت: «من از زن دستور نمیگیرم.» و اخم کرد. فقط وقتی مشاور یسلام رسید و برایشان مشخص کرد که من صاحب کارشان هستم و باید به حرف‌هایم گوش دهند، به اجبار به انچه می‌گفتم عمل کردند.
ایرانیان انگلستان

۱۳۹۷ آذر ۲۱, چهارشنبه

۱۳۹۷ آذر ۱۹, دوشنبه

آقازاده‌ها و پست‌هاى حساس در جمهورى اسلامى

خبرهای داغ سیاسی

  • نکته شاید خنده‌دار درباره پسر وزیر کشور این است که این فرزند بسیار جوان او، مثل دیگر خانواده‌های مافیایی جمهوری اسلامی که نام خانوادگی دو سه بخشی دارند، نه با نام فامیل کامل بلکه با نام ناقص «هادى رحمانى» به عنوان مشاور وزیر اقتصاد استخدام شده است. 

چند سال پیش مجتبی پسر بزرگ على خامنه‌اى، که او نیز مانند پدر و برادرانش آخوند است با دختر حداد عادل ازدواج کرد. حداد عادل در مورد چگونگى این وصلت گفت: روزى خانمى‌به منزل ما تلفن کرد و گفت من همسر ولى فقیه هستم و مى‌خواستم از دختر شما براى مجتبى پسرم خواستگارى کنم. خانمم به ایشان گفت باید با دخترمان صحبت کنم. البته اگر تلفن‌کننده همسر خمینى  یا هر کس دیگرى به عنوان ولى فقیه و صاحب مملکت بود حداد عادل و همسرش نمى‌توانستند به او نه بگویند.

آنها یک مدرسه خصوصى دارند که شهریه بالایى از دانش‌آموزان مى‌گیرد. او پیش از انقلاب کراوات مى‌زد و از ارادتمندان دکتر ولى‌الله نصر رئیس دانشگاه آریامهر و رئیس دفتر علیاحضرت شهبانو فرح بود و به گفته حداد عادل، آنها همچنان با یکدیگر در تماس هستند.

چندى بعد یکى از روزنامه‌ها نوشت، داماد حداد عادل آمریکایى است. رئیس سابق مجلس شوراى اسلامى‌ در پاسخ خبرنگارى که در مورد چگونگى ازدواج دخترش با یک آمریکایى سوال کرده بود، توضیح داد، این پسر عاشق دخترم شد، فارسى یاد گرفت و مسلمان شد ضمن آنکه فرزند شهید هم هست. وى البته نگفت خانواده داماد اهل کجا هستند و پدر او چگونه و در چه راهی شهید شده است!

حدود یک سال بعد خبرنگار دیگرى از حداد عادل پرسید شنیده‌ایم یکى از دختران شما در آمریکا تحصیل مى‌کند. با توجه به نظرات بسیار منفى که معمولا درباره آمریکا ابراز مى‌کنید، چگونه دخترتان سر از ایالات متحده درآورده است؟

حداد باز مجبور به آوردن عذر و بهانه شد و گفت: دخترم و همسرش مدت‌ها در ژاپن سرگرم تحصیل و تحقیق بودند و به دلیل نیاز به مطالعات بیشتر در رشته تخصصى خود با استفاده از بورس تحصیلى به آمریکا رفتند و حالا به ایران برگشته و خانه‌نشین است.

حداد عادل هیچوقت از پسر خود صحبت نمى‌کرد. تنها یک بار گفت، خوشبختانه پسرم از نظر اعتقاد و ایمان شباهت‌هاى زیادى به پدرش دارد و من اصلا نگران نیستم که غرب‌زده شود. تا آنکه چند روز پیش معلوم شد آقازاده‌اى که اسلامى ‌باقى مانده و غرب‌زده نشده به عنوان معاون یکى از مدیران صدا و سیماى جمهورى اسلامى ‌مشغول به کار شده است.

این‌بار حداد که گفته مى‌شود نزدیک به پنجاه شغل و سمت کارشناس و مشاور، عضویت درهیئت‌هاى علمى، هیئت مدیره موسسات علمى‌آموزشى، هیئت‌هاى امنا و سازمان‌ها ، مساجد و بنیادهاى گوناگون را یدک مى‌کشد باز به روش همیشگى توپ را به زمین طرف دیگر انداخت و گفت: پسرش را به خاطر بهره‌مندى از توانایى‌هاى استثنایى براى همکارى با صدا و سیماى جمهورى اسلامى‌دعوت کرده‌اند تا در پست معاونت یکى از مدیران آن سازمان انجام وظیفه کند.

و اما این هفته نوبت رحمان فضلى وزیر کشور کابینه روحانى بود که شهرت دارد به اینکه میان اصلاح‌طلبان، اصولگرایان و حتى شاخه تندرو آنها  دودوزه‌ بازى مى‌کند و در واقع هم از توبره مى‌خورد و هم از آخور.
رحمانى فضلى هم مانند مسئولان دیگر رژیم از سوال خبرنگاران در رابطه با محل اشتغال فرزندانش در امان نماند. مشکل وزیر کشور ولى این بود که پیش از این گفته بود فرزندانش با وجود داشتن تحصیلات عالى درجه فوق لیسانس بیکار در خانه نشسته‌اند.

او این هفته در واکنش به سوال خبرنگارى که از او پرسید شما جمله‌اى گفته بودید که درک آن براى خیلى‌ها سخت بود و آن این بود که من سه بیکار فوق لیسانس در منزل دارم. آیا هنوز آنها بیکارند؟ فرزندان بیکارتان پسر هستند یا دختر؟ پاسخ رحمانى فضلى به خبرنگار این بود که دختر هستند و کار ندارند اما پسرم شاغل است.

او بعدا گفت: پس از آنکه گفتم فرزندانم بیکارند، چند نفر تماس گرفتند و پیشنهاد کردند که حاضریم آنها را استخدام کنیم. به آنها گفتم اگر حاضرید به فرزندان من پیشنهاد کار بدهید، بچه‌هاى بیکار دیگران را سر کار بگذارید.

به هر حال معلوم شد پسر وزیر کشور به عنوان مشاور یکى از وزرا سرگرم کار شده و داماد او نیز رئیس دانشگاه آزاد شعبه آکسفورد انگلستان است. برادران همسر آقاى وزیر نیز در وزارت کشور مشغولند.

نکته شاید خنده‌دار درباره پسر وزیر کشور این است که این فرزند بسیار جوان او، مثل دیگر خانواده‌های مافیایی جمهوری اسلامی که نام خانوادگی دو سه بخشی دارند، نه با نام فامیل کامل بلکه با نام ناقص «هادى رحمانى» به عنوان مشاور وزیر اقتصاد استخدام شده است. با انتشار این ماجرا در برخى نشریات، فرهاد دژپسند وزیر اقتصاد و دارایى توضیحاتى داد به این صورت که در اینکه‌ هادى رحمانى فضلى مشاور من، پسر وزیر کشور است تردیدى نیست. اما علت انتخاب او به عنوان مشاور وزیر به خاطر پدرش نیست! بلکه آشنایى من با توانایى‌هاى اوست. چون او از دوره لیسانس در دانشگاه ملى (شهید بهشتى) دانشجوى من بود.

از نمونه‌هاى عجیب دیگر، گماردن یکى از بستگانش بود که مدتى ریاست شوراى شهر فاروج را به عهده داشت؛ سمتى نه چندان مهم و قابل بحث، به عنوان قائم مقام و سخنگوى وزارت کشور در امور حقوقى و پارلمانى!

رحمانى فضلى در مورد هدیه موقعیت‌هاى بالا در وزارت کشور به برادران همسرش نیز توضیح داده، یکى از برادران خانم، استاد دانشگاه مشهد در رشته برق و الکترونیک است و از آنجا که در وزارت کشور به شخصى مطمئن براى نظارت بر روند انتخابات الکترونیک داشتم از او خواهش کردم که مسئولیت این کار را قبول کند. برادر دیگر همسرم در مشهد و شهرهاى دیگر شهردار بوده؛ آقاى خندان، معاون سابق وزارت کشور ایشان را براى کمک به پیشرفت کارها استخدام کرده بوده است.

و اما على مطهرى نایب رئیس مجلس شوراى اسلامى‌ تنها کسى در میان سلبریتى‌هاى حکومت است که به اعتبار پدرش آیت‌الله مرتضى مطهرى، همکار مجله «زن روز» پیش از انقلاب، غالبا با ذکر اینکه حتى ولى فقیه نیز قابل انتقاد است از خط قرمز عبور مى‌کند و مى‌گوید، در هیچ کجاى قانون اساسى تاکید نشده رهبر جمهورى اسلامى‌ از انتقاد مصون است.
پسر على مطهرى هم که در رشته معمارى تحصیل کرده تا همین اخیرا معاون شهردارى منطقه ١٧ تهران بود. اما سعى داشت با استفاده از نفوذ پدرش شهردار منطقه شود. ولى این ترفیع مخالف سرسختى داشت که على مطهرى همیشه از منتقدین این چهره با نفوذ بود و او نیز به تلافى نگاه منفى مطهرى به خود، مانع از رسیدن فرزندش به ریاست شهردارى ناحیه ١٧ مى‌شد اما نایب رئیس مجلس شورای اسلامی صلاح را در این مى‌بیند که دست از انتقاد آن چهره با نفوذ بردارد و آن شخص نیز متقابلا راه را براى ریاست پسر على مطهرى باز گذارد
کیهان لندن

۱۳۹۷ آذر ۱۷, شنبه

۱۳۹۷ آذر ۱۴, چهارشنبه

پست کوتاه:باز هم حماقت مردم محلی به همراه محیطبانان+فیلم

خبرهای س کوتاه

  • وای به حال ما انسانها که محل زندگی حیوانات را قبضه کردیم و اجازه ی زندگی کردن  را از آنها گرفتیم و براحتی آنها را میکشیم
در این فیلم مشاهده میکنید که در استان گلستان <مامورین محیط بان> اول در صدد زنده گیری خرسی هستند.
 که در ادامه بخاطر بی تجربگی و همراه شدن مردم عادی با محیطبانان در آخر منجر به مرگ "خرس" به طرز فجیح همراه با ضربات چماق میشوند.
باعث تاسف است حیوانات کم نظیری که در کشورمان ایران داریم به این طرز وحشتناک کشته میشوند و نسلشان رو به انقراض میرود; ما حتی نمیتوانیم یک بچه خرس را زنده گیری بکنیم و امکانات این کار را نداریم ولی ازآن طرف قمپز برای آمریکا در میکنیم و شاخ و شونه میکشیم

وای به حال ما انسانها که محل زندگی حیوانات را قبضه کردیم و اجازه ی زندگی کردن  را از آنها گرفتیم و براحتی آنها را میکشیم.
05/12/2018

۱۳۹۷ آذر ۱۱, یکشنبه

پست کوتاه:قاچاق حرفه ای از خانواده ای معروف,قابل توجه ایرانیان خارج از کشور

خبرهای س کوتاه
  • خانواده ای که در تجارت الماس و لوازم خانگی لوکس فعالیت طولانی دارد

قاچاق حرفه ای از خانواده ای معروف و ساکن خارج از کشور و ایرانیان خارج از کشور توسط باند سازمان یافته قاچاق خانواده لاهوتی


۱۳۹۷ آذر ۱۰, شنبه

پست کوتاه:مسیرخودکشی جدید برای پناهجویان

خبرهای س کوتاه


  • مسیرخودکشی جدید برای پناهجویان


پست کوتاه:یک واقعیت تلخ در مورد جمال قاشقچی

خبرهای س کوتاه

  • یکی از فعالیتهای تروریستی ایشان همکاری با رسول سیاف یکی از رهبران بدنام و خونخوار مجاهدین است

 مردی که در تصویر آرپیجی به دست هست همان "جمال قاشقچی"  مظلوم ومرحوم است که کشته شد; و تمام اخبار شبکه های اجتماعی و سیاسی را از زمان مفقود شدنش به او اختصاص داده شد,بر طبق این سند معتبر که حتی نام قاشقچی را در زیر عکس میبینید "جمال قاشقچی" زمانی در افغانستان جزو گروه تروریستی مجاهدین بوده و با این گروه  فعالیت و همکاری میکرده,یکی از فعالیتهای تروریستی ایشان همکاری با "رسول سیاف" یکی از رهبران بدنام و خونخوار مجاهدین است که از طرف عربستان سعودی حمایت میشد که ارتجاع و وحشت را در قالب سلفیت و وهابیت در افغانستان ترویج میداده است.
01/12/2018







۱۳۹۷ آذر ۹, جمعه

پست کوتاه:یک آخوند چرا نباید کلا سربازی به سر بگذارد؟

خبرهای س کوتاه
آخوند سربازی که به جای کلاه سربازی عمامه بسر دارد


  • یعنی عمامه مقدس تر از کلاه نظامی است؟!

دلیل اینکه یک آخوند چرا نباید مثل بقیه کلاه سربازی به سر بگذارد چیست؟
مگر خون ایشان از بقیه رنگین تر است که صف اول هم ایستاده با لباس نظامی و عمامه!
چطور میشود برای یک آخوند استثنا قائل شد که, علاوه بر خدمت در دستگاهای نظامی کشور و یا خدمت سربازی از گذاشتن کلاه نظامی معاف شود؟
یعنی عمامه مقدس تر از کلاه نظامی است؟!که این آخوند سرباز از گذاشتن آن معاف شده است و درست در صف اول ایستاده  و چیدمان و نظم صف را بهم ریخته است؟
30/11/2018

۱۳۹۷ آذر ۷, چهارشنبه

ترامپِ شیردل و هموطنانِ خوش‌خیالِ ما

خبرهای داغ سیاسی

  • وقتی رضا شاه از قزاقخانۀ شمال به در آمد و لیاقت‌های افسانه‌ای خویش را در خدمت سرزمین‌اش گذاشت، تقریباً چیزی از ایران اهورائی به جا نمانده بود.

یکی از دوستان دوران جوانی ام می گفت: با رئیس جمهور شدن جیمی کارتر در سال ۱۹۷۷، سقوط رژیم پادشاهی ایران در همین سالِ نکبت‌بار، و به قدرت رسیدن خمینی و دار و دستۀ تبهکار او، من هم مانند بسیاری از ایرانیان مجبور به ترک خانه و کاشانه و میهن ام شدم. از آن تاریخ به بعد هم کارم این شده که هر روز با نگرانی، اوضاع و احوال سیاسی «دنیا» را دنبال کنم. یعنی، علاوه بر اوضاع سیاسی کشورم ایران، اوضاع سیاسی جهان را نیز پیگیری می کنم. در حقیقت چشم به راه نشسته‌ام که ببینمِ، آن‌هائی که لقمۀ خمینی و حکومت مذهبی شیعه را برای ما گرفتهاند، کی به اهدافشان می رسند و دست از حمایت حکومت مذهبی حرامیانی که بر سرنوشت ما مسلط کرده‌اند، بر می‌دارند و می‌گذارند ما ایرانیان خودمان تکلیف‌مان را با مملکت و حکومت کشورمان روشن کنیم.
خاطرم هست! وقتی رونالد ریگان در انتخابات سالِ ۱۹۸۱ رئیس جمهور امریکا شد، من هم مانند بسیاری از هموطنان آوارهام در کشورهای مختلف جهان، خوشحال شدم. تصور می کردم که با روی کار آمدن ریگان، این هنرپیشۀ کابوی فیلم های وسترن امریکا، کار خمینی و آخوندهای تبهکار هم به پایان می‌رسد. به همین خاطر هم چون خوش‌خیالانِ دیگر، چمدان‌های خود را بستم و آمادۀ بازگشت به میهن شدم. اما، خیلی زود خبر آمد که: آقای رونالد ریگان، رئیس جمهور محبوب ما ایرانیان!! با همۀ آرتیست بازی‌هایش در غرب وحشی، به سادگی فریب چرب زبانی بعضی از سیاست بازان هفت خط ایرانی را خورده، با ارسال پیامی مودت آمیز، همراه با یک کیک شکلاتی و یک انجیل امضاء شدۀ ریگانی، خواسته تا رشته عهد و پیمان بین خود و خمینی را تجدید و حتی محکم‌تر کند.».
در واقع، مقصر اصلی خود ما ایرانیان ساده دل هستیم، وگرنه می‌باید یادمان مانده باشد که جناب ریگان، ریاست جمهوریش را مدیون خمینی بود که با رها نکردن گروگان‌های امریکائی، در طول مبارزات انتخاباتی بین ایشان و کارتر، سبب پیروزی ریگان شد.
و این چنین بود که برای اولین بار پس از حادثۀ شوم بهمن ماهِ سالِ ۵۷ همۀ دلخوشی‌های ایرانیان برای سرنگون ساختن جمهوری اسلامی توسط امریکا، بر باد رفت و ناچار شدند که چمدانهایشان را از نو باز کنند و منتظر بمانند که هشت سال دورۀ ریاست جمهوری این کابوی امریکائی به پایان برسد.
در سال ۱۹۸۹ نوبت به جورج بوش اول رسید. هم‌میهنان خیالپردازِ ما، این بار، آمدن او را به فال نیک گرفتند و دل به او خوش کردند. شادی‌ها و دست‌افشانی‌ها نمودند که این بار کار آخوندها تمام است. زیرا کسی رئیس جمهور امریکا شده که علاوه بر هشت سال معاون رئیس جمهور بودنش، رئیس سازمان CIA هم بود و با زد و بندهای آنچنانی آشنائی کامل دارد. از این رو، از نو چمدانها بسته شد و خوش خیالان آمادۀ بازگشت شدند، بی‌آن که به یادشان بیاید که در انتخابات سالِ ۱۹۸۱، میان ریگان و کارتر، همین آقای جورج بوش بود که در پاریس و نماینده‌اش در مادرید با شیخ مهدی کروبی نمایندۀ خمینی، نشستند و گفتند و قرار گذاشتند که گروگان‌های آمریکا را پیش از پایان انتخابات، آزاد نکنند و در عوض با برنده شدن ریگان، ایشان کلیه نیازمندیهای ایران را بر آورد. و دیدیم که ریگان در انتخابات سالِ ۱۹۸۱ برنده شد و جورج بوش اول به معاونت او انتخاب گردید. خوشبختانه دوران ریاست جمهوری جورج بوش اول بیش از چهار سال طول نکشید و ایرانیان سرخورده این بار، فقط چهار سال حرص و جوش خوردند.
در سال ۱۹۹۳بیل کلینتون وارد کاخ سفید شد و ایرانیان که دمکرات‌ها را مسبب بدبختی خود می دانستند، نه تنها شادی نکردند، بلکه به سکوت درد آلود خود پناه بردند و در تمام مدت ریاست جمهوری او، ناعلاج دندان روی جگر گذاشتند و منتظر رئیس جمهور بعدی ماندند.
سال ۲۰۰۱ فرا رسید و جرج دبلیو بوش، پسر جورج بوش اول به عنوان چهل و سومین رئیس جمهور امریکا به کاخ سفید رفت. شادی هموطنان ما با حضور او در کاخ سفید با پیش آمد حادثۀ ۱۱ سپتامبر سالِ ۲۰۰۱ به اوج خود رسید. با این که در بین افرادی که حادثۀ ۱۱ سپتامبر را به وجود آورده بودند، هیچ فرد ایرانی حضور و دخالت نداشت، با این حال، هموطنان ما دلشان را خوش کردند که ممکن است پر قیچی عواقب این حادثه، دامان ایران را هم بگیرد، که متاسفانه یا خوشبختانه نگرفت و هشت سال زمامداری ایشان با حمله به افغانستان و عراق و مصیبتی که برسر این دو کشور آورد، سپری شد. بی آن که گره‌ای از کار فرو بسته ایرانیان گشوده شود.
سال ۲۰۰۹ نوبت به باراک حسین اوباما رسید. تکلیف ایرانیان وطن باخته با حسین اوباما روشن بود. نخست این که وی از حزب دمکرات بود که لقمۀ رژیم آخوندی را آن‌ها برای ایران گرفته بودند. دیگر این که طرف، هم تبار مسلمانی داشت و نام قهرمان مذهبی ما شیعیان (حسین) را یدک می‌کشید، و هم رنگ و روی افریقائی‌های ستمدیده را داشت که مانند ما مسلمانان شیعه مذهب جز خداوند بخشنده مهربان، حامی و پشتیبان دیگری ندارند. از این رو، از آمدن او، ما ایرانیان چندان شاد نشدیم و به انتظار پایان کارش نشستیم، تا این که هشت سال او هم به پایان رسید.
در سال ۲۰۱۷ زد و بار دیگر جمهوری خواهان عزیز ما ایرانیان!! به پیروزی رسیدند و آن هم چه پیروزی دلگرم کننده‌ای! کسی رئیس جمهور امریکا شد که از روز نخست شمشیرش را در رویاروئی با اسلام و مسلمانی، آن هم اسلام و مسلمانی ایرانیان از رو بسته بود و به نظر می‌رسید، تعارفی هم با هیچ کس نداشت.
شادی و شعف هم‌میهنان ما، به ویژه آن‌هائی که چهل سال تمام عمر خود را به امید پیدا شدن یک کاوه، حتی کاوۀ امریکائی تبار سپری کرده بودند، به اوج خود رسید. در پی انتخاب دونالد ترامپ که هموطنان شوخ طبع ما به او لقب «ترامپ شیردل» داده بودند، و او را همان کاوۀ رویاهای ساده لوحانۀ خود می‌‌پنداشتند، بسیاری برایش هورا کشیدند و جیغ و داد راه انداختند. بسیاری هم پیدا شدن این قهرمان اسطورهای ایرانیان را که بر حسب تصادف در امریکا پا به عرصۀ وجود گذاشته است را به فال نیک گرفتند و به هم شادباش گفتند و در ثنای او شعرهای حماسی سرودند، با این تصور که ترامپ شیردل، کاوۀ اسطوره‌ای امریکا تبار ما، می‌خواهد سر ضحاک زمانۀ ایرانیان را به سنگ بکوبد و مردم و مملکت ایران را از بند زنجیر اسارت آزاد سازد. آنهم به همان شیوهای که هلاکوخان مغول، خلیفه عباسی را در نمد مالید که نه تنها جان او را گرفت، بلکه خلافت چند صد سالۀ ایل و تبار پیغمبر اسلام را هم از سر مردم ایران کم کرد.
از عجایب روزگار و بخت خوش ما ایرانیان، کاوۀ زمانۀ ما را کسانی مانند جان بولتون دلاور و رودی جولیانی قهرمان و مایک پومپئوی سلحشور همراهی میکنند که هر یک از این شوالیه‌ها در زمان و مکان خود یک کاوۀ تمام عیار محسوب میشوند.
در این میان، هموطنان ما در ایران نیز تحت تاثیر هیجانات ایرانیان برون‌مرزی، به جنب و جوش افتادند، به خیابان‌ها آمدند و با شهامت تمام، همۀ گردانندگان حکومت را به باد انتقاد گرفتند. بسیاری از این مبارزین کتک خوردند، زخمی شدند، دستگیر گردیدند و به زندان افتادند و تعدادی هم جان باختند، به این امید که مبادا در همآهنگی با هموطنان خارج نشین خود کوتاهی کرده باشند.
تا این که به مصداق مثل معروف «کوه موش زائید!». پیام جناب دونالد ترامپ شیردل، کاوۀ امریکائی ما ایرانیان، به گوش همۀ جهانیان، به خصوص ما ایرانیان دلخوش شده رسید که جنابشان فرمودند: «قصد ما سرنگونی رژیم ایران نیست، بلکه میخواهیم آن‌ها رفتارشان را تغییر بدهند!!». یعنی حرف ما را گوش کنند! مطیع ما باشند! هر کاری می‌کنند، با اجازه و با دستور ما باشد! و.... در پی آن هم فرمودند:
«ما حاضریم بدون هیچ پیش شرطی با آنان به گفت‌وگو بنشینیم!». یعنی بگوییم! بخندیم! شوخی کنیم! عکس یادگاری بگیریم! مصاحبه کنیم! درست به همان شکلی که با رهبر کره شمالی نشستیم و گفتیم و برخاستیم. و بقیۀ قضایا
عجیب‌تر از همه این که جان بولتون دلاور که در پاریس وعدۀ دیدار سال آینده خود را در مجلس نمایشی مجاهدین، به تهران موکول کرده بود، از گفتۀ خود عدول کرد و پا به پای رئیس جمهورش را تغییر بدهد! و...».
آقای مایک پومپئو سلحشور نیز که با دوازده مادۀ خود، جمهوری اسلامی را به چوب بسته بود و قصد تازیانه زدنش را داشت، عقبگرد قهرمانانه‌ای فرمود و کوتاه آمد و ایشان هم حرف ترامپ و بولتون را تکرار کرد و عجالتاً و به دور از چشمان نگران نیکی هیلی، سفیر امریکا در سازمان ملل از خیر سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی درگذشت!
*
چهل سال اقامت و نظارت بر تحولات سیاسی دنیای به اصطلاح آزاد و دیدن هفت رئیس جمهور آمریکا که هر یک به یکی از دو حزب دمکرات و جمهوری‌خواه این کشور تعلق داشتند، هنوز ما ایرانیان را از خواب بیدار نکرده و نتوانسته‌ایم با واقعیت‌های پشت پردۀ سیاست کشورهای غربی آشنا شویم.
دوستم می‌گفت: در این میان، از آن دسته از ایرانیانی که خود را مفسران اخبار و تحلیلگران مسائل سیاسی ایران و جهان قلمداد میکنند، حتی آن‌هائی که در این زمینه‌ها، کرسی استادی دانشگاه را هم یدک میکشند، تعجب میکنم که اطلاع درستی از اوضاع و احوال سیاسی جهان ندارند و قادر نیستند، یک تحلیل درست از حوادث و وقایع سیاسی جهان و کشورشان را به هموطنان خود بدهند!
به عنوان نمونه در رابطه با دونالد ترامپ که بسیاری از ایرانیان مفتون او شده‌اند و انتظار دارند که او سر ضحاک زمانۀ ایرانیان را به سنگ بکوبد، هیچ شناخت درستی از این مرد ندارند و نمیدانند که او به دنبال چیست؟ در حالی که اگر وی را میشناختند و با روحیۀ او، به خصوص آن بخشی که به کاسبکاری ذاتی‌اش ارتباط پیدا میکند، آشنا بودند، به سادگی فریب بازیهای او را نمیخوردند و ترامپ را هم به غلط، مانند خمینی با آدرس اشتباهی به خورد مردم نا آگاه و ناعلاج ایران نمیدادند.
عجیب تر از همه این که ایرانیانی که در خارج از کشور، تریبون رسانه‌ها را در اختیار دارند، با این که دونالد ترامپ، چندی قبل رسماً، صراحتاً و علناً اعلام کرد که در نظر دارد پیمان «ناتو عربی» را در برابر زیاده خواهی و تهدیدهای جمهوری اسلامی، با دولتهای کشورهای نفت خیز عربی تشکیل دهد! هیچ یک از مفسران و تحلیلگران سیاسی رسانه‌های مختلف ایرانی، واکنشی از خود بروز ندادند، و نگفتند که: ناتوی عربی، به منظور رویاروئی با زیاده خواهی و تهدیدهای ایران، یعنی چه!؟
اگر قصد آقای ترامپ سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی است، چه احتیاجی به بر پائی پیمان ناتوی عربی دارد!؟ تشکیل سازمانی شبیه سازمان پیمان ناتو، نیاز به برنامه ریزی، طراحی، سازماندهی، تشکیل سپاه و آموزش و به خصوص «مسلح کردن» کشورهای عضو ناتوی عربی دارد!
ناتوی عربی، کار یک روز و دو روز و یک سال و دو سال نیست! به عبارت دیگر، لازمۀ تشکیل یک سازمانی شبیه پیمان ناتو که برای رویاروئی با تهدید شوروی سابق طراحی شده بود، وجود یک دشمن مقتدر قهاری است که باید به گونه‌ای خاص مهار گردد و از صحنه خارج شود. در حالی که دشمن اعراب، دشمنی است که تهدیدهایش «اصفهانی مآب» است، یعنی تمام تهدیدهایش در این جمله خلاصه می‌شود که «فحش بدهند و فحش بستونند». از این رو، باید جمهوری اسلامی آخوندها باشد که بتوانند به این و آن فحش بدهند، تهدید کنند تا بشود نام دشمن بر آن نهاد و اعراب را برای رو در روئی با آن متحد و مسلح و سرکیسه کرد.
بنابراین، ما ایرانیان باید بدانیم که اگر دلمان را به امریکا و یا هر کشور دیگر خوش کنیم که بیایند و ما را از دست رژیم آخوندها نجات دهند، سخت در اشتباه هستیم. چنان که در طول چهل سال گذشته همین اشتباه را کردیم و همۀ وقت و انرژی خود را به هدر دادیم. در حالی که به وضوح مشخص بود که رژیم آخوندها را، کشورهایی که برای ما تدارک دیده و برپا و مستقر کرده¬اند، همان کشورها هم در تمام این مدت این فرزند خلف خود را حفاظت و حراست کرده¬اند.
آمریکا، اتحادیه اروپا، اسرائیل، روسیه، چین و بسیاری دیگر از کشورهای جهان، به لولوی سر خرمنی، به نام جمهوری اسلامی، برای داشتن بازار و پول کشورهای نفت خیز خاور میانه نیاز دارند و به همین منظور هم این کشورها، با همۀ بدکرداریهای «ظاهری» جمهوری اسلامی، نمیگذارند این رژیم شیرده سرنگون شود. پس، ما ایرانیان باید هوشیار باشیم و با هوشیاری، بنشینیم، بیندیشیم و ببینیم با این اوضاع و احوال چه باید بکنیم!!؟....
آنچه مسلم است، مردم ایران هیچ مشکلی با غرب، به ویژه امریکا و حتی اسرائیل ندارند. مشکل امریکا و اسرائیل و دیگران هم با جمهوری اسلامی، ربطی به ملت ایران ندارد. در حقیقت این جمهوری اسلامی برآمده از انقلابی است که غرب و شرق به اتفاق، برای ما ایرانیان برپا کرده‌اند. حکومتی که چهل سال تمام از یک سو مشغول ویران کردن ایران و غارت و چپاول ثروت‌های ملی ماست. و از سوی دیگر به بهانه اسلام و شیعی‌گری و صدور انقلاب به کشورهای دیگر، رابطه کشور و ملت ما را با همۀ کشورها و ملت‌های جهان به مشکل انداخته است.
اگر ما بتوانیم این حکومت نکبت‌بار را براندازیم، هم مشکلات مملکت و ملت ما به پایان می‌رسد و هم مشکلات دیگران با ما برطرف می‌شود. در راستای برچیدن بساط حکومت مذهبی آخوندها نیز، ما باید به توان و همت خود تکیه کنیم و اگر بخواهیم به امید این کشور و آن کشور بنشینیم و یا در انتظار این رئیس جمهور و آن رئیس جمهور فلان کشور باشیم، سرنوشتمان همان خواهد شد که در چهل سال گذشته تجربه کرده‌ایم.
**
با این وضع است که این پرسش را تکرار میکنیم که: چه باید بکنیم؟ آیا باید جامۀ ماتم به تن کنیم که چرا رهبران آمریکا به دلخواه ما عمل نکرده‌اند؟ بی‌آن که توجه داشته باشیم که آنان و سران کشورهای دیگر، رهبران سرزمین خویشند و در چهار چوب مصالح ملت خویش عمل میکنند. بنابراین نباید به امید آن‌ها نشست و در انتظار کمک آن‌ها بود.
با نگاهی گذرا به تاریخ پر فراز و نشیب کشورمان، می‌بینیم که ما در طول تاریخ تجربه‌های تلخ‌تری داشته‌ایم. عرب‌هائی که به سرزمین ما تاختند، بسیار بی‌رحمتر بودند و تشنۀ غارت و چپاول و گرسنه. اما بابک‌ها و مازیارها چشم عنایت به رُم و چین ندوختند. شعلۀ مقاومت را سرکش و زنده نگاه‌داشتند تا یعقوب لیث به پا خیزد.
جمهوری اسلامی اولین تجربه ما در حکمرانی بی‌عرضگان دینی در کشورمان نیست. نابسامانی‌هائی که شاه سلطان حسین با حکومت مذهبی به وجود آورده بود، در تاریخ را به روی ما نبست. نادرشاهی به پا خاست و پنجرههای نجات کشورمان را گشود.
وقتی رضا شاه از قزاقخانۀ شمال به در آمد و لیاقت‌های افسانه‌ای خویش را در خدمت سرزمین‌اش گذاشت، تقریباً چیزی از ایران اهورائی به جا نمانده بود.
به باور من، این بار نیز دیر یا زود دست سرنوشت به یاری ما خواهد آمد و فرزندان غیور این آب و خاک، کشور و ملت ما را از این وضع اسف‌بار کنونی رها خواهند ساخت و با سرافرازی به جهانیان نشان خواهند داد که این ملت سرفراز تاریخ، نامیرا بوده و نامیرا هم خواهد ماند!
امیدمان را به خودمان و به جوانان کشورمان ببندیم و مطمئن باشیم که از این مهلکه نیز پیروز و سرفراز بیرون خواهیم آمد.مطمئن باشیم!!
هوشنگ معین زاده




۱۳۹۷ آذر ۳, شنبه

روزی که خانه خدا ویران شد

خبرهای داغ سیاسی

  • واینچنین بود که خانه خدا "کعبه"نه بوسیله پرندگان ابابیل بلکه بوسیله منجنیق ویران شد
یکی از معروف ترین رخداد هایی که باعث خرابی خانه خدا "کعبه" شد قیام عبدالله بن زبیر قریشی اسدی بود,که منجر به لشکر کشی یزید به مکه و ویرانی خانه خدا "کعبه" به دست حجاج بن یوسف ثقفی و در آخر کشته شدن عبدالله بن زبیر زیر آوار خانه خدا شد.
بعد از رخداد عاشورا و کشته شدن امام دوم شیعیان "حسین ابن علی" و یارانش در نقاط مختلف عربستان قیام های متعدی بر علیه حکومت "بنی امیه" و یزید صورت گرفت,این قیام ها در ظاهر بخاطر خونخواهی از قتل امام حسین و یاران بود ولی در باطن بخاطر بدست گرفتن قدرت کامل از دست یزید و معاویه صورت میگرفت,همانطور که در بالا هم ذکر شد یکی از این قیام ها قیام عبدالله بن زبیر قریشی اسدی در مکه و مدینه بود.
برای مقابله با این قیام یزید سپاهی به فرماندهی مسلم بن عقبه به سوی مدینه فرستاد, که سپاه مسلم بن عقبه در طی جنگی سه روزه طرفداران عبدالله بن زبیر را  تار و مار و سرکوب کرد که در آن زمان عبدالله بن زبیر در مکه سکونت داشت و با شنیدن خبر شکست یارانش مردم مکه و حجاز را به بیعت با خود دعوت نمود و طرفداران خود را روز به روز افزایش میداد
وقتی که یزید از جریان این موضوع آگاه شد که عبدالله بن زبیر طرفداران زیادی پیدا کرده است؛ خلافت بنی امیه را از طرف عبدالله بن زبیر و یارانش در خطر میدید,
 پس از سرکوب یاران عبدالله بن زبیر در مدینه دستور لشکر کشی سپاه خود به فرماندهی مسلم بن عقبه به مکه را داد که در میان راه مسلم بن عقبه درگذشت و سرپرستی سپاه یزید به حصین بن نمیر واگذار شد.
حصین بن نمیر ابتدا بیرون از مکه با لشکریان عبدالله بن زبیر در گیر شد که پس از کشته شدن تعداد زیادی از  طرفداران عبدالله بن زبیر,عبدالله مجبور شد به داخل شهر مکه بگریزد.
عبدالله بن زبیر با اعتمادی که به <قرآن و کتاب خدا> داشت و بر طبق آیه ۱۲۵ سوره بقره که می گوید:هر کسی که به خانه خدا "کعبه" پناه جوید در امان است و کسی نمی تواند به جانش آسیبی برساند به آنجا پناه برد و فکر میکرد با این کار در امان خواهد بود اما حجاج بن یوسف ثقفی با منجنیق خانه کعبه را ویران کرد. و عبدالله بن زبیر در زیر آوار خانه ی خدا "کعبه" که فکر میکرد در آنجا در امان است کشته شد.
واینچنین بود که خانه خدا "کعبه"نه بوسیله پرندگان ابابیل بلکه بوسیله منجنیق ویران شد
ع ل ی ذ ا ک ر ی
24/11/2018

پی نوشت:
البته این اولین باری نیست که کعبه ویران شده 
و به غیر از این واقعه دوبار دیگر کعبه ویران شده است

۱۳۹۷ آذر ۱, پنجشنبه

رئیس پیشین سازمان سی آی ای گفت: جمهوری اسلامی تا انتخابات ۲۰۲۰ دوام می‌آورد

خبرهای داغ سیاسی

  • مایکل هیدن که ژنرال چهار ستاره نیروی هوایی آمریکا بوده، معتقد است: «ما دو سال تا انتخابات ریاست جمهوری فاصله داریم. ایران می تواند تا ۲۰۲۰ دوام بیاورد ببیند چه می شود.»

رئیس پیشین سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا سی آی ای و آژانس امنیت ملی ایالات متحده ان اس ای در مصاحبه ای با جروزالم پست می گوید رویکرد ایران به مناقشه هسته ای کنونی به نظر می رسد از سر گذراندن دولت ترامپ باشد آن چه به نفع ایرانی ها است حفظ ثبات در وضعیت جاری است. محمد بن سلمان ولیعهد سعودی همه کار ممکن برای ایجاد انحراف و شکاف برای آن ها انجام می دهد. آمریکا از حمایت از جنگ در یمن عقب می کشد. اروپایی ها همچنان از خروج آمریکا از توافق هسته ای ناخشنودند.

مایکل هیدن می افزاید:
آمریکا به هشت کشور معافیت هایی از تحریم های ثانویه اش داده است تا زمان بیشتری برای جایگزین کردن نفت ایران داشته باشند.

هیدن می گوید: برای پرهیز از وضعیت کنونی که به سود ایران است و در آن تهران، چهره دردسرسازی از خود ارائه نمی دهد آن طور که ترامپ عمل کرد، توافق هسته ای را با وجود ایرادهای چشمگیرش پاره نمی کرد.

مایکل هیدن که ژنرال چهار ستاره نیروی هوایی آمریکا بوده، معتقد است: 
ما دو سال تا انتخابات ریاست جمهوری فاصله داریم. ایران می تواند تا ۲۰۲۰ دوام بیاورد ببیند چه می شود.به باور هیدن ماندن ایران در توافق هسته ای به متغیرهای فراوانی بستگی دارد.

مایکل هیدن که از سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ مدیریت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا را برعهده داشت، می گوید روابط ایالات متحده با محمد بن سلمان ولیعهد سعودی همان اهمیت حیاتی رابطه با کشور عربستان سعودی را ندارد.
روزنامه جروزالم

۱۳۹۷ آبان ۲۹, سه‌شنبه

پست کوتاه:انقلاب پنجاه و هفت بزرگترین دروغ قرن بیستم

خبرهای س کوتاه

  • شلاق زدن جوان در ملع عام

این همان انسانیتی بود که خمینی به مردم ایران قولش را داده بود
شمارا به مقام انسانیت میرسانیم نه تنها در این دنیا بلکه در آخرت هم همین آش و همین کاسه هست
الله عرب اونجا هم قراره معنویات روحی شما را با شلاق و سرب داغ و میلگرد گداخته بالا ببره.
20/11/2018

پست کوتاه:اتفاقی جالب,پخش سرود شاهنشاهی به جای سرود جمهوری اسلامی

خبرهای س کوتاه

  • اول جسد رضا شاه و بعد توالتهای لوکس استادیوم آزادی و الان هم پخش اشتباهی سرود شاهنشاهی بجای سرود جمهوری اسلامی,تاریخ خیلی چیزها میخواهد به ما بگوید

چند روز پیش مسابقات پومسه قهرمانی جهان در کشور چین تایپه برگزار شد. کاروان ایران که در این مسابقات حضور داشت با کسب ۳ مدال طلا، یک نقره و ۷ برنز در مجموع زنان و مردان موفق شد عنوان چهارمی آوردگاه جهانی را به نام خود ثبت کند.

هنگامی که تیم کشورمان روی سکو برای بالا بردم پرچم کشورمان و شنیدن سرود ملی مان بود اتفاق عجیبی رخ داد. مسئولان این مسابقات در اقدامی عجیب سرود شاهنشاهی را پخش کردند.
20/11/2018

۱۳۹۷ آبان ۲۶, شنبه

پست کوتاه:روزی روزگاری خودروهای جنرال موتورز در ایران منتاژ میشد

خبرهای س کوتاه

  • روزی روزگــــــــــــــــــــــــاری

جفعر اخوان موئسس شرکت بازرگانی جیپ با توجه به روابط خود با شرکتهای آمریکایی همچون جیپ ویلز
توانست موافقت جنرال موتورز را برای تولید خودرو در ایران جلب کند,واینچنین بود شرکت جنرال موتورز ایران شکل گرفت.
در ابتدا تولیدات شورلت رویال تا سال 1355 و سپس شورلت نوا و بیوک اسکای لارک در ایران آغاز شد که در ادامه تولید خودرو بسیار لوکس کادیلاک سویل شکل گرفت که تا قبل از آن زمان فقط در آمریکا تولید میشد
 ****
جنرال‌موتورز سال 58، ایران را در حالی ترک کرد که صاحب حدود 45 درصد از سهام شرکت پارس‌خودرو که آن روز جنرال‌موتورز ایران نام داشت بود. بعد‌ها یک بار این شرکت با خرید دوو و بار دیگر با خرید بخشی از سهام پژو، سبب شد هر دو شرکت بازار پرسود ایران را ترک کنند.
17/11/2018

بازوهای قاسم سلیمانی در عراق و لبنان که از سوی آمریکا تحریم شدند چه کسانی هستند؟

خبرهای داغ سیاسی
 

  • وزارت خزانه‌داری آمریکا می‌گوید که الزیدی از زمان تایسی گردان‌های شبه‌نظامی امام علی، به شکل عملی در عراق فعالیت کرد اما پیکارجویان را به سوریه اعزام کرد و نیروهای این گردان‌ها در ایران و در لبنان به همراه حزب‌الله آموزش دیدند.

اوفاک، دفتر کنترل دارایی‌های خارجی وزارت خزانه‌داری ایالات متحده آمریکا روز سه‌شنبه 13 نوامبر 2018 چهار نفر از افراد مرتبط با حزب‌الله را که تحت امر قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران فعالیت می‌کردند، تحریم کرد. این افراد که از سوی اوفاک به عنوان «تروریست‌های بین‌المللی» خوانده شده و تحریم شدند، اقدامات اطلاعاتی، عملیاتی و مالی در عراق انجام می‌دادند.
اوفاک این افراد را محسن عبيد الزيدي، يوسف هاشم، عدنان حسين كوثراني و محمد عبد الهادي فرحات معرفی و براساس دستور اجرایی شماره 13224 که تروریست‌ها و کسانی که تروریست‌ها و یا اقدامات تروریستی را حمایت می‌کنند مورد هدف قرار می‌دهد، «تروریست بین‌المللی» خواند و آنها را تحریم کرد.
در بیانیه اوفاک همچنین آمده است که «حزب‌الله بازوی تروریستی رژیم ایران است که می‌کوشد حاکمیت را در عراق تضعیف و ثبات را در خاورمیانه متزلزل کند.»
سیگال ماندلکر، مدیر بخش مبارزه با تروریسم وزارت خزانه‌داری آمریکا گفت: «ما بازوهای تروریستی مانند الزیدی را که نفت به ایران قاچاق می‌کردند، برای حزب‌الله پول جمع می‌کردند و به نیابت از قاسم سلیمانی پیکارجو برای سپاه پاسداران در سوریه می‌فرستادند، هدف قرار می‌دهیم.»
او در ادامه افزود: «اقدامات هماهنگ وزارت خزانه‌داری با هدف ناکام کردن تلاش‌های سری حزب‌الله برای سوء استفاده از عراق برای پولشویی، خرید تسلیحات، آموزش پیکارجویان و جمع‌آوری داده‎های اطلاعاتی برای کمک به ایران است، انجام می‌شود.»
وزارت خزانه‌داری تاکید کرد که دولت ترامپ به طور جدی هر کسی که حزب‌الله و شبکه‌های بین‌المللی حمایت از حزب‌الله و آنها که وارد رابطه تجاری با «این تروریست‌ها» شود را مجازات خواهد کرد.
قانون منع تامین مالی بین‌المللی حزب‌الله
این تحریم‌ها پس از آن صورت گرفت که قانون « منع تامین مالی بین‌المللی حزب‌الله» در 25 اکتبر 2018 به تصویب رسید. این قانون تلاش‌های دولت آمریکا برای حمایت سیستم مالی بین‌المللی از طریق هدف قرار دادن حامیان حزب‌الله، شبکه‌های مالی این حزب و آنها که اقدامات بی‌ثبات کننده حزب‌الله در سرتاسر جهان را کمک و تسهیل می‌کنند، را تقویت می‌کند.
تحریم‌های اخیر به شکل ویژه افرادی را مورد هدف قرار داد که اقدامات حزب‌الله در عراق برای تضعیف امنیت و ثبات این کشور را به پیش می‌برند. اقدامات وزات خزانه‌داری آمریکا عمق خطر اقدامات حزب‌الله به عنوان «بازوی تروریسی سری رژیم ایران» را برملا می‌کند.
این تحریم‌ها همچنین مکمل دور دوم تحریم‌های آمریکا علیه ایران است که در 5 نوامبر اعلام شد و برای مقابله با رفتارهای رژیم ایران وضع شده و براساس آنها اوفاک 700 نفر از افراد، نهادها، هواپیماها و کشتی‌های ایران را تحریم کرد. این اقدامات با از سرگیری تحریم‌های هسته‌ای علیه ایران که براساس برجام تعلیق شده بودند، کامل شد.
افراد حزب‌الله نامشان در فهرست تحریم‌های ثانویه برای ممنوعیت هر گونه داد و ستد مالی، افتتاح حساب در هر موسسه مالی خارجی که به عمد انجام معامله به نفع حزب‌الله را تسهیل کند، قرار گرفته‌اند.
همه حساب‌ها، دارایی‌های این افراد براساس حکم دادگاه آمریکا مصادره شده و همه شهروندان آمریکایی از معامله با آنها منع شدند.

شبل الزیدی کیست؟
الزبیدی به عنوان نماینده قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران در عراق فعالیت می‌کند و در حال حاضر منصب دبیر کل گردان‌های امام علی در عراق را بر عهده دارد. او در سال 2014 از جیش المهدی به رهبری مقتدی صدر، جدا شد.
بیانیه وزارت خزانه‌داری آمریکا اعلام کرد که الزیدی به عنوان هماهنگ‌کننده سپاه پاسداران و گروه‌های مسلح فرقه‌گرا در عراق کار می‌کند و به نمایندگی از قاسم سلیمانی، سرمایه‌گذاری‌های عراق را تسهیل کرد. سلیمانی از 11 اکتبر 2011 از سوی اوفاک در فهرست تروریسم قرار دارد.
الزیدی همچنین قاچاق نفت از ایران و ارسال آن به سوریه برای حمایت از بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه را به نمایندگی از سپاه پاسداران تسهیل کرد. او پیکارجویان عراقی را به درخواست سپاه پاسداران ایران به سوریه اعزام کرد.
هماهنگی با حزب الله
اوفاک اعلام کرد که الزیدی دارای روابط قوی با مسئولان حزب الله و به ویژه ادهم طباجه، مسئول مالی حزب است و این روابط به تامین حمایت برای فعالیت شرکت‌های حزب‌الله در عراق و تسهیل انتقال پول‌های حزب‌الله برای سرمایه‌گذاری در عراق می‌شود.
الزیدی همچنین با همکاری مسئولان عالی‌رتبه حزب‌الله مبالغ هنگفتی را به لبنان انتقال داد تا صرف مشارکت حزب‌الله در جنگ داخلی سوریه شود.
علاوه بر این الزیدی مبالغ هنگفتی را در اختیار طباجه قرار داد و با محمد المختار الکلاس که او نیز در فهرست تحریم‌های آمریکاست، همکاری کرد. الزیدی روند انتقال پول نقد از عراق به لبنان را به نمایندگی از طباجه تسهیل کرد.
دفتر کنترل دارایی‌های خارجی وزارت خزانه‌داری ایالات متحده آمریکا در 6 ژوئن 2015 ادهم طباجه به عنوان نماینده حزب‌الله و به دلیل روابط مستقیمش با مسئولان این حزب و اداره دارایی‌های حزب در لبنان به فهرست تحریم‌ها افزود.
شبل الزیدی شریک و بنیانگذار شرکت S.A.R.Lکه در زمینه شوینده‌ها کار می‌کند، است. این شرکت که تحت تملک یا اداره الزیدی است در 20 اکتبر 2016 از سوی اوفاک تحریم شد.
وزارت خزانه‌داری آمریکا می‌گوید که الزیدی از زمان تایسی گردان‌های شبه‌نظامی امام علی، به شکل عملی در عراق فعالیت کرد اما پیکارجویان را به سوریه اعزام کرد و نیروهای این گردان‌ها در ایران و در لبنان به همراه حزب‌الله آموزش دیدند.
یوسف هاشم کیست؟
دفتر کنترل دارایی‌های خارجی وزارت خزانه‌داری ایالات متحده آمریکا یوسف هاشم را نیز به فهرست تحریم‌ها افزود. او به دلیل دست داشتن در فعالیت‌های حزب الله در عراق تحریم شد. او مسئول حفظ منافع حزب‌الله در عراق بود و مسئولیت حمایت از طباجه در داخل عراق را بر عهده داشت. هاشم روابط حزب‌الله با گروه‌های مسلح فرقه‌گرا در عراق، از جمله ارسال پیکارجو به سوریه را مدیریت کرد.
عدنان حسین کوثرانی
کوثرانی نیز به دلیل ارائه کمک‌های مالی، مادی، فن‌آوری‌های خدمات مالی و دیگر خدمات به شبه‌نظامیان حزب‌الله لبنان، به عنوان «تروریست بین‌المللی» رده‌بندی شد. کوثرانی معاملات تجاری حزب‌الله در عراق را تسهیل کرد و در نشست‌هایی در عراق میان گروه‌های مسلح فرقه‌گرا و مسئولان حزب‌الله برگزار شد، شرکت کرد. او به عنوان دست راست برادر بزرگترش محمد کوثرانی که یکی از اعضای حزب‌الله است و از 22 آکوست 2013 در فهرست تحریم‌های اوفاک است، کوشید یک منبع مالی مهم در اختیار حزب‌الله قرار گیرد.
عدنان حسین کوثرانی برای گروه‌های مسلح فرقه‌گرا در عراق آموزش، تامین مالی، حمایت سیاسی و لوجستیکی تامین کرد و در سال 2016 قراردادی برای فروش اسلحه با هدف جمع‌آوری پول برای پیکارجویان حزب‌الله به دست آورد.
محمد عبدالهادی فرحات
فرحات به دلیل نقش مشاوره‌ای‌ که در خدمت گروه‌های مسلح فرقه‌گرا در عراق به نمایندگی از حزب‌الله بر عهده داشت از سوی اوفاک تحریم شد. از سال 2017 فرحات موظف شده که داده‌های امنیتی و اطلاعاتی عراق را جمع‌آوری کرده و درباره آنها گزارش‌هایی به فرماندهان عالی‌رتبه حزب‌الله و ایران ارسال کند.
او همچنین در تحلیل اوضاع امنیتی عراق و ارائه گزارشی درباره آن به حزب الله لبنان و سپاه قدس ایران مشارکت داشت.