۱۳۹۴ دی ۷, دوشنبه

محمد پیامبر و ترور شاعران، ریشه ترور کجاست؟


گفتار آغازین

در گفتار آغازین  هدف نویسنده را از این نوشتار بیان می نماید. شباهت وقایع تاریخی صدر اسلام با امروز اتفاقی نیست. نویسنده تأکید می ورزد که آنچه در تاریخ ثبت شده است می تواند ما را به این اندیشه  رهنما شود که کجای کار می لنگد؟ گروهی از گرامیان مسلمان با هدف نیکوی ماله کشی و بزک کردن اسلام ، تاریخ را پس از ۱۴۰۰ سال زیر پرسش می برند و  آنرا ساختگی می دانند. این دوستان البته مطالعه کافی درباره قرآن ندارند چرا که اعمال جنایتکارانه صدر اسلام با حمایت قرآن همراه بوده است و قرآن نشان می دهد که این جنایات واقع شده اند.
اگر با نگاه نقادانه به آیات قرآن بنگریم ، سیلی از فحاشی و تهدید و جنگ طلبی را علیه دگر اندیشان می یابیم. تفتیش عقیده و اندیشه در قرآن آشکار است. پیامبر و قرآن بطور هماهنگ در راستای هم پیش رفته اند و  بقول عایشه : « هرجا نیاز محمد به نزول آیه ای بود بلافاصله آیه اش نازل می شد!»
بنابراین پاک کردن صورت مسأله کمکی نمی نماید و گرامیانی که تاریخ را ساختگی می دانند، از پس  هماهنگی قرآن با آن روایات بر نمی آیند و چاره ای نیست بجز تایید تاریخی جنایات محمد و یارانش.
ابو عفک :  "ابو عفک" شاعر یهودی بود،در صدر اسلام که یکصد و بیست سال سن داشت. او شعری در مذمت حضرت  محمد  سروده بود. بدستور حضرت محمد "سالم بن عمیر" ما مور قتل "ابو عفک" شد.  سیره ابن هشام   .جلد 2. صفحه411)

چرا ترور شاعران و نویسندگان ؟

به جمهوری اسلامی بنگرید….  چه بلایی بر سر فرهنگ و ادب آمده است؟ سانسور بسیار شدید و خفقان رسانه ای ، این رژیم را به تنها سرور فرهنگی در ایران بدل گردانیده است. علاوه بر هزاران کتاب و مجله و فیلم تئاتر که پشت دریافت مجوز ماندند، گروه بسیاری از نویسندگان و چامه سرایان یا ایران را ترک کردند و یا اینکه در زندان و تبعیدند و یا اینکه وسیله سربازان امام زمان ترور شده اند.
اینگونه است که قورباغه هم ابوعطا میخواند! رائفی پور و ازغدی می شوند دانشمند! جالب است که بسیاری از جوانان ما در فریبکاری و دورغ پردازی رائفی پور و ازغدی غرق شده اند و این دو را دانشمند و کارشناس می دانند! بدنبال جغد پنهان در  اسکناس دلار و علامت فراماسونری پس از تا زدن آن هستند! براستی علم و دانشی که ازغدی و رائفی پور درباره اش سخن می گویند چیزی غیر از ابو عطا خوانی قورباغه است؟
اینجاست که متوجه خواهیم شد که برنامه جمهوری اسلامی در ترور و خفه کردن شاعران و نویسندگان از چه روی بوده است. سانسور شدید و حذف رهروان فرهنگ از میدان برای چه بوده است. کتابهای فراوانی را سانسور کرده اند و بیشمار را پروانه چاپ نداده اند. چیزی را می پذیرند که در راستای بقای جمهوری اسلامی و حوزه علمیه قم باشد! شما می توانید اثری مبتذل و بی مابه را تنها با قرار داندن تبلیغات موافق رژیم و ملایان به چاپ برسانید. ملاک سانسورچی ابتذال نیست. ملاکش تبلیغ برای نظام و یا بر نظام است.
akhavan
شاعری مانند اخوان ثالث هرگز حاضر نشد برای حکومت شعر خوانی کند و بابت این حتی کتک هم خورد. او که  همشهری و آشنای دیرین و مورد  مهر خامنه ای بود ، در جواب خامنه ای  برای شعر خوانی برای حکومت گفت : « ما همیشه برسلطه بوده ایم نه با سلطه .» پس از آن خامنه ای اخوان ثالث را در نماز جمعه « هیچ» خواند و اخوان هم شعری را در پاسخ خامنه ای سرود:
هیچیم
هیچیم و چیزی کم
ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید
وز اهل عالم های دیگر هم
یعنی چه؟ پس اهل کجا هستیم؟
از اهل عالم هیچیم و چیزی کم
غم نیز چون شادی برای خود خدایی ،عالمی دارد
پس زنده باش مثل شادی غم
ما دوستدار سایه های تیره هم هستیم
و مثل عاشق مثل پروانه
اهل نماز شعله و شبنم
اما هیچیم و چیزی کم….
قتلهای زنجیره ای و کشتار شاعران در دهه شصت و هفتاد لکه ننگی بر پیشانی جمهوری اسلامی است که با هویت این رژیم خواهد ماند. امروز اما بسیاری از شاعران و نویسندگان در تنهایی و نا امید از چاپ آثارشان منتظر مرگ فیزیکی هستند. ایشان سالهاست که در هوای مسموم رژیم اسلامی مرده اند و مرگ فیزیکی شان  چیزی را کم نمی کند. بسیاری در زندانها گرفتارند و بسیاری هم در تبعید اجباری ، وطن را به خلأ غربت بخشیده اند.

از کجا آب می خورد؟

این همه تهدید و ترور شاعران و نویسندگان در میان مسلمانان از کجا آب می خورد؟ آیا توطئه غرب است که مسلمانان را وادار به کشتار نویسندگان و هنرمندان مخالف می نماید؟ آیا زمان محمد پیامبر هم امریکا و اسرائیل او را وادار به ترور شاعران و دگر اندیشان می نمود؟ آیا توطئه غرب باعث نزول آیات قتال (کشتار) و جهاد (مبارزه مسلحانه ) شده است؟ یا اینکه چیز دیگری است؟
روانشناسان می گویند زمانی که شما در موضوعی نا توانید و نمی توانید آن را با گفتگو حل نمایید ممکن است از روی نا توانی به فحاشی و خشونت روی بیاورید! اگر قرآن را بدست یک روانشناس بدهند می تواند تاریکخانه ی مشکلات روانی محمد را دریابد. محمد از اینکه شاعران و نویسندگانی با هنر خود او را مورد تمسخر قرار می دهند احساس نا توانی می کرد. پس آیاتی با فحاشی به ایشان برای ترور و کشتار این افراد نازل شد!
سوره احزاب آیه ۶۱ : اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردندو به سختی کشته شوند
سوره توبه آیه ۱۲۳ : ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!
سوره توبه آیه ۲۹ : بکشید کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند ، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.
این مشکل روانی محمد را می توان به بسیاری از مسلمانان فراگیری داد! یعنی مسلمان دچار یک چاله فکری می شود که با منطق و عقل نمی تواند آنرا پر کند، پس دست به گریبان ایمان خود شده و با استفاده از ایمان ، عقل را در خود سرکوب می نماید. سرکوب کردن عقل همانا و ترور و کشتار و فحاشی هم همان! این است منطق قرآن و اسلام!
عصماء .دختر مروان : "عصماء" دختر مروان شاعری آزاده و دلیر بود درصدر اسلام وی بدلیل اشعار انتقادی که در مذمت قتل عام یهودیان و همچنین ترور "ابو عفک" سروده بود. بدستور حضرت  محمد  " عمیر بن عدی" مامور کشتن "عصماء"شد. "عمیر" شبانه به خانه "عصماء" می رود و او را می کشد و صبح زود خبر کشته شدن "عصماء" را به حضرت محمد می دهد.حضرت محمد می گوید: (ای "عمیر" خدا و رسولش را یاری کردی) سیره ابن هشام .جلد 2. صفحه 412) .
در پایان چند نمونه از ترور شاعران و اهالی فرهنگ بدست محمد یاد آوری می شود: ( وبلاگ نقد قرآن)
حویرث بن نقیذ : وی شتر دختران حضرت محمد ” فاطمه ” و ” ام کلثوم ” را رم داده بود به فرمانحضرت محمد   و توسط حضرت علی در  به قتل رسید. (سیره ابن هشام  .جلد ۲٫ صفحه ۲۷۳)
مغیره : پیر مرد شاعری بنام “مغیره” که پس از فتح مکه از ترس حضرت محمد   گریخته بود بوسیله حضرت علی دستگیر و سر بریده شد. (زنان پیغمبر . صفحه ۳۱۶)
نضر و عتبه : پس از شکست ” ائیل ” حضرت محمد به  حضرت علی   دستور داد که ” نضر” پسر” حارث ” را سر ببرد.همینطور در منطقه ای دیگر بنام ” الظیه ” از میان اسرا “عتبه” پسر” ابی معیظ ” بدستور حضرت محمد و بدست  حضرت علی  سربریده شد. (منتهی الامال . جلد ۱٫صفحه ۵۷) همچنین  مردی بنام “عتبه” که بخاطر عدم پخش مساوی غنایم بین لشکریان اسلام بهصورت حضرت محمد   تف کرده بود بوسیله حضرت علی  سر بریده شد. (تاریخ طبری . جلد ۵ .صفحه ۱۱۰۳)
سلام بن ابی الحقیق : “سلام بن ابی الحقیق” از دوستان قبیله” اوس”بود و از شعرای سرشناس یهود که بفرمان حضرت محمد در صدر اسلام دستور ترور او صادر شد و عبدالله بن عتیک مامور انجام این ترور شد. آنان نیز ماموریت خود را بنحو دلخواه به انجام رساندند و”سلام بن ابی الحقیق” را کشتند. هنگامی که برگشتند و به حضرت  محمد  خبر دادند ایشان از خوشحالی فریاد زد “الله اکبر”.  سیره ابن هشام  . جلد ۲ .صفحه ۱۸۶)
ابو عفک :  “ابو عفک” شاعر یهودی بود،در صدر اسلام که یکصد و بیست سال سن داشت. او شعری در مذمت حضرت  محمد  سروده بود. بدستور حضرت محمد “سالم بن عمیر” ما مور قتل “ابو عفک” شد.  سیره ابن هشام   .جلد ۲٫ صفحه۴۱۱)
خالد بن سفیان هذلی : در صدر اسلام مردم را بر ضد حضرت  محمد  بر می انگیخت.حضرت محمد امر فرمود به “عبدالله بن انیس” که کار او را بسازد و او نیز چنین کرد.حضرت محمد به پاس این خدمت عصایی به “عبدالله انیس” قاتل “خالد بن سفیان هذلی” می دهد و می گوید :این عصا نشانه میان من و تو در روز قیامت است و همانا کمترین مردم در انروز کسانی هستند که به عصا تکیه زده اند.  سیره ابن هشام   .جلد ۲ .صفحه ۳۹۵)
عصماء .دختر مروان :  دختر مروان شاعری آزاده و دلیر بود درصدر اسلام وی بدلیل اشعار انتقادی که در مذمت قتل عام یهودیان و همچنین ترور “ابو عفک” سروده بود. بدستور حضرت  محمد  ” عمیر بن عدی” مامور کشتن “عصماء”شد. “عمیر” شبانه به خانه “عصماء” می رود و او را می کشد و صبح زود خبر کشته شدن “عصماء” را به حضرت محمد می دهد.حضرت محمد می گوید: (ای “عمیر” خدا و رسولش را یاری کردی) سیره ابن هشام .جلد ۲٫ صفحه ۴۱۲) .
 
باران بهاری
فضول محله

۱۳۹۴ آذر ۱۹, پنجشنبه

بازکردن بخیه بخاطر بی پولی! ژرفای سیاه انسانیت در ایران

چندان دور از ذهن نیست!

اگر گذار شما هم مانند ما به بیمارستانهای ایران افتاده باشد. چندان هم عجیب نیست اگر بما بگویند که پزشک و پرستاری بخیه یک کودک را پس از آگاهی از بی پولی پدر و مادر کودک از صورتش باز کردند.
شاید برخی رسانه ها بگویند که « زخم تنها دو سه بخیه بوده است!»  و یا اینکه « زیر چانه اش بوده و دیده نمی شود ! » و نتیجه بگیرند که عمل پزشک و پرستار در باز کردن بخیه یک بیمار بدلیل بی پولی چندان هم مهم نیست!
البته همه چیز برای ما مردم عادی شده است! عادت کرده ایم به اینکه یک موتور سوار درپیاده رو بما فحاشی کند که : « از سر راه برو کنار فلان فلان شده !»  گویی پیاده رو جای اوست و ما مقصریم! عادت کرده ایم که بخاطر رانندگی درست و با آرامش از دیگر رانندگان  فحش بشنویم که « فلان فلان شده !  چرا یواش می روی؟!» . البته که ما عادت کرده ایم به اینکه حقوقمان و انسانیتمان زیر پای یکدیگر لگدمال شود.
اگر گذار شما هم مانند ما به بیمارستانهای ایران افتاده باشد. چندان هم عجیب نیست اگر بما بگویند که پزشک و پرستاری بخیه یک کودک را پس از آگاهی از بی پولی پدر و مادر کودک از صورتش باز کردند.  شاید برخی رسانه ها بگویند که « زخم تنها دو سه بخیه بوده است!»  و یا اینکه « زیر چانه اش بوده و دیده نمی شود ! » و نتیجه بگیرند که عمل پزشک و پرستار در باز کردن بخیه یک بیمار بدلیل بی پولی چندان هم مهم نیست! البته همه چیز برای ما مردم عادی شده است!

کوتاه از ماجرا :

جمعه هفته گذشته مورخ ششم آذر ، پسر بچه ای به نام « صدرا زاهدپور » به دلیل جراحت چانه به بیمارستان اشرفی اصفهانی خمینی شهر مراجعه و بصورت سرپایی و با بخیه، محل جراحت درمان می شود اما به دلیل ناتوانی خانواده این کودک برای پرداخت هزینه درمانی، پزشک و پرستار اقدام به باز کردن بخیه های کودک و از درمان وی ممانعت می کنند.
پیش از این، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در گفت وگو با ایرنا با اشاره به اینکه تخلف کادر پزشکی بیمارستان شهید اشرفی اصفهانی خمینی شهر بطور جد از سوی این دانشگاه در حال پیگیری است تصریح کرد: در این خصوص منتظر صدور حکم نهایی توسط دادگاه هستیم.
معاون دادستان شهرستان خمینی شهر نیز گفت: کادر متخلف بیمارستان اشرفی این شهرستان برای انجام تحقیقات تکمیلی با دستور مرجع قضائی، بازداشت شدند.
یوسف کریمی افزود: در پی مراجعه شاکی به دادستانی شهرستان خمینی شهر و استماع اظهارات مادر و کودک پنج ساله این پرونده، دستور احضار متهمان صادر شد.
وی اضافه کرد: متهمان که یک پزشک و یک پرستار هستند پس از تفهیم اتهام بنا به دستور مقام قضائی برای انجام تحقیقات تکمیلی، راونه بازداشتگاه نیروی انتظامی شدند.
iranian-kid

همین؟  البته که نه!

البته که با بازداشت یک پرستار و یک پزشک چیزی حل نمی شود. این ماجرا ابعاد سیاه اجتماع ایران را بازگو می نماید. بی احترامی به مقام انسان را در هر بیمارستان و هر درمانگاهی می توان دید. چه بسیار بیمارانی که بخاطر بی پولی در گوشه بیمارستانها جان داده اند و همین آنی که شما این نوشته را می خوانید ، چه بسیار بیمارانی که  داد و بیدادشان بجایی راه ندارد و بدلیل بی پولی در حال جان دادن در بیمارستانهای ایرانند….
آری! این است همان انسانیتی که ۱۲ بهمن ۵۷ بدست آوردیم!  جامعه ای بیمار و عصبی که پزشک و پرستارش تحمل خود را برای بی پولی بیمار از دست داده اند و کار را بجایی رسانده اند که با عصبیت و رذالت به بهانه بی پولی والدین ، بخیه های کودک ۴ ساله را می کشند و به همان حال رهایش می کنند!
زخمی کوچک زیر چانه این پسر ۴ ساله برای همیشه خواهد ماند. زخمی که به او یاد آور می شود : در ایران انسانیتی نمانده، هر چه هست پول است و پول!
کسانی که به کشورهای اروپایی  رفته اند ، همواره از احترام و عزت بیماران در غرب سخن می گویند. همواره از رایگان بودن بسیاری از خدمات سخن می گویند. اما آیا برخورد پزشکان و پرستاران جزیره ای از انسانیت در میان جامعه ی فاسد غرب است؟ هرگز!
بازخورد رفتاری پزشکان و پرستاران از کجاست؟ از جامعه ای که در آن حضور دارند.این یعنی اینکه نمی توان از جامعه ای که انواع توحّش و عصبانیت در گوشه گوشه اش دیده می شود انتظار داشت که  پزشکانی آرام و با سلامت روانی داشته باشد!
البته همه چیز برای ما مردم عادی شده است! عادت کرده ایم به اینکه یک موتور سوار درپیاده رو بما فحاشی کند که : « از سر راه برو کنار فلان فلان شده !»  گویی پیاده رو جای اوست و ما مقصریم! عادت کرده ایم که بخاطر رانندگی درست و با آرامش از دیگر رانندگان  فحش بشنویم که « فلان فلان شده !  چرا یواش می روی؟!» . البته که ما عادت کرده ایم به اینکه حقوقمان و انسانیتمان زیر پای یکدیگر لگدمال شود.
جامعه امروز ایران برآیند سالها آشفتگی است. آشفتگی اقتصادی ، بحران جنگ ، اعتیاد و خفقان سیاسی . هر کدام از اینها می تواند مردمی بیافریند که سلامت روانی نداشته باشند. سلامت روانی هم پزشک و پرستار و یا استاد نمی شناسد ؛ هر عضو اجتماع می تواند درگیر بیماریهای آن اجتماع شود.

دیدگاههای طلبکارانه از سوی جامعه پزشکی

یکی از مشکلات جامعه پزشکی ایران دیدگاه طلبکارانه ایشان نسبت به مردم و بیماران است. بیاد دارم که زمانی که سریال ” درحاشیه” مهران مدیری  روی آنتن رفته بود ، پزشکی به مهران مدیری نامه ای گلایه آمیز نوشته بود با این مضمون که :« آقای مدیری زمانی که انگشتت قطع شده بود را یادت هست که از این دکتر به ان دکتر التماس می کردی تا اینکه « پنجه طلایی » انگشت تو را پیوند زد؟ پس چرا او و دیگر پزشکانی که تو را نجات دادند را مسخره کردی؟ چرا به ایشان اتهام زدی؟!»
mehran-modiri-finger
فارغ از قضاوت درباره مهران مدیری که موضوع ما نیست؛ نکته ای که در این نامه وجود دارد این است که آن پزشک محترم نویسنده نامه ، جایگاه پزشک را نمی شناسد. پزشک وظیفه اش درمان است و سر باز زدن از درمان حتی می تواند جرم باشد. پس هرگز نمی تواند بعنوان پزشک منّتی بر بیماران بگذارد. درآمد پزشکان گرامی هم که بدک نیست! پس منّتش هم باشد گردن صندوق بیمارستان!

بالاتر از سیاهی رنگ هست!

با نگاه به افول اخلاق و انسانیت در سالهای پس از انقلاب ، متوجه خواهیم شد که بالاتر از سیاهی هم رنگ هست! بخصوص در بیست سال گذشته ، انسانیت از جامعه ایران رخت بر بسته است. چیزی که جای انسانیت را گرفته است پول پرستی و مقام است. مقامت اگر آبدارچی بانک هم باشد در ایران امروز قابل پرستش هستی. اما اگر معلمی با هزاران دانش آموز و ۴۰ سال زحمت باشی ، کسی ارزنی ارزش هم برایت قائل نیست. خدای واقعی جامعه امروز ایران پول است و خدای  قرآن و اسلام  هم  ابزاری است برای فریب و دروغ . ابزاری که آخوند بخوبی از آن استفاده نمود و سوار شد و حال این مردم هستند که سعی دارند از این ابزار برای فریب و دروغ یکدیگر استفاده نمایند. مترسکان مقلّدی که پولپرستی دینشان است و انسانیت را فراموش نموده اند.

فضول محله
باران بهاری

۱۳۹۴ آبان ۳, یکشنبه

تهدید فرزند دوم برای ساکت کردن مادر دانشجوی زندانی

 
 
تقاطع: مادر امین انواری، دانشجوی ۲۱ ساله‌ای که از روز ۱۲ مهرماه در بند ۲-الف اطلاعات سپاه پاسداران در زندان اوین زندانی است می‌گوید که ماموران این نهاد امنیتی برای اعمال فشار بر وی، به سراغ فرزند دومش رفته‌ و او را تهدید کرده‌اند.
 
فرح بخشی در گفتگو با وب‌سایت “کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران” گفته: «روز چهارشنبه ماموران سپاه پسر دومم، آرمین را که ۱۷ سالش است و پیش‌دانشگاهی می‌رود، جلوی مدرسه به زور سوار ماشین کرده‌اند، به او کارت شناسایی‌شان را نشان داده‌اند و گفته‌اند اگر مادرت را خاموش نکنی برایت گران تمام می‌شود و همه‌تان را اذیت می‌کنیم. گفته‌اند مادرت را ساکت کن وگرنه ما محل کار پدرت را می‌دانیم، مدرسه تو را و خانه‌تان را، هر کاری بخواهیم می‌توانیم انجام دهیم. این دومین بار است که ماموران سپاه، آرمین را تهدید می‌کنند. اولین بار چند ساعت پس از این بود که امین را دستگیر کردند. به او گفته بودند که امین باید بداند ما نشانی‌های شما را داریم و می‌توانیم هر لحظه هر کاری بخواهیم بکنیم.»
 
خانم بخشی با تاکید بر این‌که خانواده‌اش «تامین جانی» ندارند، اضافه کرده: «هر اتفاقی برای دو فرزندم، خودم و همسرم بیفتد مسوولش سپاه است. این‌ها ما را تهدید می‌کنند که من اعتراض نکنم، مصاحبه نکنم. بچه‌ام را آزاد کنید تا ساکت شوم. چاره‌ای ندارم جز مصاحبه و اعتراض. من حتی نمی‌دانم اتهام بچه‌ام چیست. مطمئن هستم با تهدید و اذیت ما، امین را در داخل زندان تحت فشار قرار می‌دهند که راضی به اعتراف اجباری شود. من مطمئنم دارند از طریق فشار بر ما از او اعتراف دروغین می‌گیرند.»
 
او در ادامه به دیدار روز گذشته‌اش با بازپرس مستقر در زندان اوین اشاره کرده می‌گوید: «بازپرس به من گفت که بهت اجازه ملاقات می‌دهم اما باید تعهد بدهید که دیگر مصاحبه و تجمع نمی‌کنید. گفتم شما هم تعهد می‌دهید که بچه‌ام را آزاد کنید؟ گفت خیر. گفتم پس من هم ادامه می‌دهم. بعد بازپرس با فریاد من را از اتاقش بیرون کرد. یک‌بار پیش از این بازپرس گفته بود اگر مصاحبه نکنم وقت ملاقات می‌دهد من هم سکوت کردم اما در طی ده روز نه تنها ملاقاتی داده نشد بلکه پسرم حتی تماسی هم نگرفت. من نگران بودم، باید کاری می‌کردم، چه کاری جز اعتراض و مصاحبه مانده است برایم؟»
 
وی آخرین تماس تلفنی فرزندش از زندان را نیز این‌گونه شرح می‌دهد: «بعد از ده روز سکوت، در تجمع اعتراضی خانواده‌های زندانیان در روز ۲۷ مهرماه شرکت کردم،‌‌ همان روز وقتی من در تجمع بودم، امین به خانه زنگ زده و با پدرش صحبت کرده و گفته حالش خوب است و مشکلی ندارد. بعد هم سراغ من را گرفته و گفته به مادرم بگویید که با رسانه‌ها مصاحبه نکند چون پرونده من با مشکل مواجه می‌شود. دارند بچه من را تهدید و اذیت می‌کنند و ما را وادار به سکوت.»
 
امین انواری دانشجوی ترم هفت مهندسی کامپیوتر-نرم‌افزار دانشگاه امیرکبیر تهران است. او پیش از بازداشت اخیرش، در تیرماه امسال از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی احمدزاده به اتهامات “تبلیغ علیه نظام،” “توهین به رهبری” و “توهین به محمدتقی مصباح یزدی” مجموعا به دو سال و نیم حبس تعلیق‌شده به مدت ۵ سال محکوم شده بود.

۱۳۹۴ مهر ۲۳, پنجشنبه

انتقادات بین‌المللی از اعدام‌های اخیر متهمان نوجوان در ایران

 
 
فاطمه سالبهی و صمد زهابیسازمان عفو بین‌الملل می‌گوید اعدام دو نفر در ایران طی چند روز، که در نوجوانی مرتکب جرم شده بودند، «دهشتناک» بودن سیستم قضائی ایران در مورد کودکان را نشان می‌دهد.
 
اتحادیه اروپا نیز از اعدام فاطمه سال‌بهی انتقاد کرده است.
 
فاطمه سال‌بهی، به گفته سازمان عفو بین‌الملل، در سن ۱۷ سالگی به اتهام قتل همسرش بازداشت شده بود.
همسر او در زمان قتل سی ساله بود و به گفته این سازمان مدافع حقوق بشر، خانم سال‌بهی، «به اجبار» به عقد او درآمده بود.
 
صمد زهابی، شهروند دیگری‌ست که این سازمان می‌گوید طی چند روز گذشته اعدام شده و در زمان ارتکاب جرمی که به آن متهم شده، ۱۷ سال داشت.
 
سازمان عفو بین‌الملل ۲۲ مهر ماه، می‌گوید خانم سال‌بهی، بر اساس قوانین ایران، دست‌کم می‌توانست از آزمایش‌ها و تحقیقاتی برخوردار شود، که سلامت روحی و نیز بلوغ فکری او را در زمان قتل ثابت کند.
 
اما این آزمایش‌ها به پرسش‌هایی مانند اینکه آیا نماز می‌خواند، در مدرسه کتاب‌‌های دینی خوانده یا اینکه می‌داند قتل نفس «حرام» است یا نه، محدود شده است.
 
در پی آن نیز قاضی حکم به سلامت و بلوغ او داده و اعدام تائید شده است.
عفو بین‌الملل چنین روندی را بر خلاف اصول اولیه کنوانسیون حقوق کودک، که ایران نیز به اجرای آن متعهد شده، می‌داند.
به گفته این نهاد بین‌المللی، روند اخیر اعدام‌ها، نشان می‌دهد که ساز و کار قضایی ایران، بی‌پروا، به تحقیر حقوق بشر برای کودکان، از جمله حق آنها برای زیستن، می‌پردازد.
 
صمد زهابی نام دیگری‌ست که عفو‌ بین‌الملل به آن اشاره کرده و می‌گوید در جریان یک حادثه تیراندازی، چوپان دیگری را کشته است.
به گفته این سازمان آقای زهابی، مکررا تاکید کرده بود که تیراندازی بدون قصد قبلی و تنها برای دفاع در جریان یک نزاع «بدون تمایل شخصی» صورت گرفته است.
 
اتحادیه اروپا نیز از اعدام فاطمه سال‌بهی انتقاد کرده و آن را مانند سازمان عفو بین‌الملل، «ناقض تعهدات» خود این کشور دانسته است.
این اتحادیه، روز ۲۲ مهر ماه، در بیانیه‌ای گفته اعدام فاطمه سال‌بهی که در هفده سالگی مرتکب جرم شده بود، ناقض تعهدات ایران در رعایت کنوانسیون «حقوق مدنی و سیاسی» و نیز «کنوانسیون حقوق کودک» است.
 
اتحادیه اروپا تاکید کرده همچنان نگران شمار بالای اعدام‌های در ایران است. به ویژه برای جرایم مرتبط با مواد مخدر که امروزه، بر اساس قوانین بین‌المللی حقوق بشر، به عنوان «جدی‌ترین جرایم» طبقه‌بندی نمی‌شوند.
 
این اتحادیه مخالف اجرای مجازات اعدام در هر مورد و با هر هدفی‌ست و اعضای آن نیز چنین مجازاتی را در قوانین جزایی خود ندارند.

۱۳۹۴ مهر ۸, چهارشنبه

سران رژیم اسلامی فراموش کرده اند که مکه جزء عربستان است!

شما که از دین نان می خورید!

تعداد قربانیان ایرانی ممکن است به بیش از ۴۰۰ نفر برسد. آنهم بابت هیچ و پوچ! خانه ی خدای دروغین! اصلاً این مسلمانان یک لحظه هم نمی اندیشند که خانه خدا دیگر چیست؟!
بیش از ۲۰۰ نفر شوربختانه کشته شده اند و  بیش از ۲۰۰ نفر دیگر ناپدیدند که احتمالاً جسدشان در سردخانه هاست. اجساد بیش از ۱۲۰۰ نفر از زائران حدود ۲۰ کشور در سردخانه مکه قرار دارد. همچنین حدود ۲۱ کانتینر حاوی اجساد حجاج در انتظار شناسایی هستند. گفته می‌شود در هر کانتینر حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ جسد وجود دارد.بدین ترتیب خانواده های بسیاری در ایران عزادار خواهند شد.  اینکه چرا این حادثه در زمان حضور کاروانهای ایرانی رخ داده است و چرا بیشتر قربانیان ایرانیند مهم نیست!
مهم این است که بدانیم مکه ظرفیت چنین جمعیت بالایی را ندارد. بیش از دو میلیون نفر باید در فضایی کوچک جمع بشوند تا سنتهای دین اسلام را بجا بیاورند. همچنین همواره کشورهایی نظیر ایران در حال چانه زنی با عربستان برای افزلیش تعداد حجاج هستند ، این افزایش تعداد حجاج برای عربستان آسان نبوده است و امروز می توانیم سرانجام افزایش تعداد حجاج را بخوبی ببینیم.
اما سخنم با شمایی است که از دین نان می خورید! آیا ارزش دارد که بابت درآمد و گذران زندگی این همه بلا را بسر مردم خرد باخته و فریب خورده آورده اید؟ آیا دین دروغینی که تبلیغش را می کنید و خرافاتی که سنگش را به سینه می زنید ارزش این همه مصیبت و مشکل در سطح جهان دارد؟
اما سخنم با شمایی است که از دین نان می خورید! آیا ارزش دارد که بابت درآمد و گذران زندگی این همه بلا را بسر مردم خرد باخته و فریب خورده آورده اید؟ آیا دین دروغینی که تبلیغش را می کنید و خرافاتی که سنگش را به سینه می زنید ارزش این همه مصیبت و مشکل در سطح جهان دارد؟ البته در ادیان دیگر نظیر هندو و بودائیسم هم ازدحام جمعیت زائران خطر ساز بوده و تلفات داده است ، اما شما با این اسلامتان نوبرید! مردم بیچاره را یک عمر فریب می دهید که از راه دین به نانی برسید ، همین مردمی که بشما، بدین شما و خدای دروغین شما دل بسته اند.
شمایی که نان دین می خورید ، بهتر از هرکس دیگر می دانید که قرآن نه کلام خداست و نه چیز خاصی دارد! شما که نان دین می خورید ، بهتر می دانید که در تاریخ اسلام چه جنایات هولناکی از محمد و یارانش سر زده است. شمایی که نان دین می خورید بهتر از هرکسی می دانید که دین فریبی بیش نیست.
اما ببینید که چه بر سر جهان و بخصوص خاورمیانه آورده اید! این همه جنگ مذهبی بر سر تقدس دروغین منطقه سرزمین اسرائیل و فلسطین برسر چیست؟ هیچ! هر دو طرف دروغ می گویند! اصولاً جای مقدس در کره زمین وجود ندارد! اینها بهانه سران دین برای دستیابی به قدرت و حکومت بوده است.  ببینید که یک مراسم من در آوردی بنام حج که سرتا پایش خیالات و اوهام است ، چه بر سر مردم فریب خورده می آورد!
اما ببینید که چه بر سر جهان و بخصوص خاورمیانه آورده اید! این همه جنگ مذهبی بر سر تقدس دروغین منطقه سرزمین اسرائیل و فلسطین برسر چیست؟ هیچ! هر دو طرف دروغ می گویند! اصولاً جای مقدس در کره زمین وجود ندارد! اینها بهانه سران دین برای دستیابی به قدرت و حکومت بوده است.
ببینید که یک مراسم من در آوردی بنام حج که سرتا پایش خیالات و اوهام است ، چه بر سر مردم فریب خورده می آورد!
ببینید که طالبان و داعش چگونه با فریب جوانان معتقد به این خرافات دینی ، نیروی نظامی تشکیل داده اند و صلح و انسانیت را مورد حمله قرار داده اند!

مجبورید که به عربستان بروید؟

مجبورید ۱۵ سال در صف حج باشید و در نهایت هم به طرز فجیعی خفه شوید؟ مجبورید این همه خواری و خفت عربستان را تحمل کنید؟ عربستان سعودی کشوری مستقل است. ممکن است در اداره حج با ضعفها و مشکلاتی روبرو باشد و امنیت شما به خطر بیافتد؛ حال که امنیت جانی شما زائران پایین است، چه اجباری هست که به حج بروید؟ بخاطر اینکه همسایه و یا شریکتان حاجی شده است ، شما هم چشم و هم چشمی دارید؟
در کشورهای غربی هم دولتها مردمشان را مجبور نمی کنند که به کجا بروند و به کجا نروند. اما مردم با دریافت اطلاعات ، خودشان از سفر به مناطق پر خطر اجتناب می نمایند.
می توان سالها ناله و گلایه از مدیریت غلط عربستان داشت ولی فراموش نکنید که : عربستان کشوری است مستقل و مکه هم در این کشور است و ما حق دخالت در امور داخلی دیگر کشورها را نداریم. میزبانی عربستان را نمی پسندید، خوب نروید!
می توان سالها ناله و گلایه از مدیریت غلط عربستان داشت ولی فراموش نکنید که : عربستان کشوری است مستقل و مکه هم در این کشور است و ما حق دخالت در امور داخلی دیگر کشورها را نداریم. میزبانی عربستان را نمی پسندید، خوب نروید!

سخنان بیجای دخالت آمیز

سران جمهوری اسلامی  گویی فراموش کرده اند که کشور عربستان  مستقل است و میزبانی حج متعلق به اوست. مگر می شود مراسم حج در کشور عربستان بدست ایشان نباشد؟ این انتقادهایتان درباره مدیریت نادرست حج هر قدر هم درست باشد ولی استقلال عربستان و حاکمیت ارضی آن باعث می شود که  میزبانی حج بدست آل سعود باشد. از میزبان راضی نیستید؟ دیگر میهمانی نیایید!
مگر می شود از کشورهای اسلامی خواست که اداره مکه از دست عربستان خارج شود؟ این سخنان بجز تخریب موقعیت ایران و ایجاد بی اعتمادی بیشتر میان دو کشور چه چیز دارد؟ شاید قسمتی از این ماجرا از بی کفایتی سران کاروانهای حج ایران هم باشد! چرا که تجمع جمعیت ایرانی در بدترین موقعیت و شلوغترین زمان بوده است.
در مجمع عمومی سازمان ملل از عربستان و مدیریتش می توان انتقاد نمود ولی آیا سخن گفتن از تغییر مدیریت حج چیزی جز تجاوز به تمامیت عربستان است؟ این سخنان تحریک آمبز چه قصد و غرض و مرضی در خود پنهان کرده است؟ چه کسانی از تیره تر شدن روابط ایران و عربستان سود می برند؟

هر دو دولت ایران و عربستان مقصرند

در ایجاد این بی اعتمادی هر دو دولت ایران و عربستان مقصرند. حادثه حج اگر بین دو کشور دوست انجام می شد به همدردی و کمک دو جانبه می انجامید ولی ایران و عربستان پس از این حادثه در برابر هم موضع گیری تندی نمودند.  مقامات ایرانی اتهامات مختلفی را به سعودیها زدند و در نهایت هم با دزد و حرامی خواندن ایشان کل دیپلماسی فحاشی ۳۶ سال گذشته را دوباره بازگردند.
 اجساد بیش از ۱۲۰۰ نفر از زائران حدود ۲۰ کشور در سردخانه مکه قرار دارد. همچنین حدود ۲۱ کانتینر حاوی اجساد حجاج در انتظار شناسایی هستند. گفته می‌شود در هر کانتینر حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ جسد وجود دارد.
از طرف دیگر سعودیها علاوه بر عدم مدیریت و  عدم کنترل تعداد زائران در پیشگیری از حادثه، به نظر می رسد در ارائه آمار کشتگان و حتی جسد تعدادی از قربانیان بسیار  تاریک و غیر انسانی برخورد نموده اند. چنانکه احتمال می رود گروهی ار ایرانیان مفقود بسرعت دفن شده باشند و هرگز یافت نشوند!
این که چرا ایران اینگونه درباره دولتی مستقل سخن می راند و براحتی بخود اجازه می دهد که در امور  مکه دخالت کند خود پرسشی است. ایران می تواند از حج صرف نظر نماید ولی نمی تواند به عربستان امرو نهی نماید و حتی آنها را تهدید کند! عربستان در حال حاضر بدنبال بهانه برای کاهش روابط و مسافرت بین دو کشور است و مقامات سعودی همواره از رفت و آمد شیعیان عربستانی به ایران ابراز نگرانی کرده اند. این سردی روابط بین دو کشور می تواند به اقدامات نادرست بیشتر از سوی دو دولت و نهایتا قربانی شدن مردم دوکشور بیانجامد.

وقتی و سرمایه ای که در حال هدر رفتن است.

می دانیم که مهد زبان و فرهنگ فارسی خراسان و آسیای میانه بوده است. ای کاش بجای این همه سرمایه گذاری بیهوده در کشورهای عرب منطقه ، در گسترش فرهنگ و زبان فارسی کشورهای هم دودمان و هم زبان آسیای میانه تلاش می کردیم. زمان و سرمایه در حال هدر رفتن است بی آنکه توجهی به فرهنگ ایرانی و زبان فارسی شود. در برابر آن فرهنگ عرب و تشیّع قلّابی را به خورد مردم نا آگاه ایران داده اند که جز خشونت و عصبیت در روزمره مردم ایران تاثیری نداشته است. این همه تقاضا برای زیارت سوریه و عربستان نشانه چیست؟
آیا مردم ایران فرهنگ ایرانی و فارسی را که سده ها با خود داشته اند پاسداری کرده اند؟
ادب و زبان فارسی دقیقا همان چیزی است که هویت ماست و اگر بدان توجه کافی نکنیم ، این یادمان گرانقدر به نسلهای آینده  نخواهد رسید. توجه بی مورد به دین دروغین اسلام و تشیع قلابی ، آسیبی جبران ناشدنی به آینده فرهنگ ایران خواهد زد.
فضول محله
باران بهاری

۱۳۹۴ شهریور ۲۸, شنبه

از بازار سكس اعراب در باغات اطراف مشهد

اين روزها شاهد هجوم وسيع اعراب به بهانه زيارت امام رضا در شهر مشهد هستيم ، كه كماكان شهروندان مشهدي بسياري از انان را در بازار ، حرم و أماكن تفريحي نظير كوهسنگي و شانديز و طرقبه ديدند .
معظلي كه در آينده اى نه چندان دور گريبان گير بهداشت مردم مشهد و ديگر نقاط كشور ما خواهد شد....
تن فروشيه خيلي از زنان بخاطر پول خوبي است كه انها مي دهند ولى متاسفانه اين عمل باعث شده كه، بيماريهايى از اعراب نيز همراهشان شود .
اين روزها، اعراب، باغات طرقبه و شانديز مشهد را كرايه مي كنند و دلالان ، براي اينان زنان روسپي مي برند و بگفته خود انها شيريني خوبي هم مي گيرند!!
متاسفانه بخاطر فقري كه در جامعه بيداد مي كند، اين مسافرين عرب، بهره جنسي خوبي از زنان جوان جامعه ما ميبرند....
آنها حاضرند براي سه روز هم خوابگي مبلغ پنج ميليون تومان راپرداخت نمايند .
هم اكنون اين موضوع مشكل بهداشت جامعه ما شده كه اقايان منبر نشين بيخبر از همه چى، فقط در يك چند كلام صيغه محرميت آنرا حل شده مي بينند .
اين را از اين بابت نوشتم كه امروز دختر جواني كه فوق ليسانس معمارى داشت را در داروخانه ديدم كه ، عربي به او پيشنهاد هم خوابگي داده بود و دلال پست بي غيرت اين شهر ، از رقم يك شب=يك ميليون تومان !!! حرف
مي زد .
اميدوارم در اين خصوص خودمان به خودمان رحم كنيم... و به اين اعراب پست و كثيف كه روزي زنان خرمشهر و ابادان را جزيي از غنيمت جنگي مي شمردند ، اجازه نزديك شدن به نواميسمان را ندهيم...
چرا كه مسئولينمان خود را به
خواب زده اند...
جا دارد اينجا از روح بزرگ رضا خان يادي كنيم كه وقتي به تركيه رفته بود و شب هنگام كه رفت بخوابد ، از دختري كه اتاتورك برايش تهيه ديده بود سر باز زد ، كه مبادا روزي اتاتورك به ايران آيد و ناموس او را كه زنان و دختران اين مرز و بوم هستند، در خواست نمايد...
Mahan Mohajerani

۱۳۹۴ شهریور ۲۰, جمعه

فرزند آیت الله طالقانی: فوت پدرم مشکوک بود

 
 
به گزارش پارسینه، مهدی طالقانی فرزند آیت الله طالقانی در بخش هایی از مصاحبه با هفته نامه صدا درباره علت فوت آیت الله طالقانی گفت:
درباره فوت مرحوم طالقانی هم ابهاماتی وجود دارد از جمله اینکه چرا آن شب هم تلفن خانه چهپور که طالقانی آنجا بود و هم تلفن خانه خودشان قطع بود؟
این فوت مشکوک بود. وقتی انقلاب شد منزل ابوی در پیچ شمران تبدیل به محل رجوع مردم شد و دیگر برای ما قابل زندگی نبود. پیشنهاداتی شد مبنی بر اینکه فلان کاخ، فلان دفتر یا خانه فلان تیمسار خالی است، به یکی از این مکان ها بروید؛ اما آقا قبول نکردند.
جمعیت ما هم زیاد بود. پدر، مادر، من و خانم و بچه هایم همه با هم بودیم. به هر حال یک آپارتمان 70 متری در خیابان سمیه ما دادند و ما آنجا ساکن شدیم؛ ولی مرحوم آقا جلساتش را در خانه آقای چهپور در خیابان ایران برگزار می کرد. دو یا سه روز پیش از این حادثه، دزد به خانه خیابان سمیه می آید و فقط از داخل آپارتمان ما دزدی می شود و یک مقدار وسایل را هم به هم می ریزد و چند سند با خود می برد.
چه سندهایی بود؟
احتمالا همان سندهایی بوده که برای آقای طالقانی می آمده و آقا باید امضا می کرده است. روز حادثه تلفن خانه سمیه و تلفن خانه ایران هر دو با هم قطع می شود؛ در صورتی که شرکت مخابرات می دانسته که هر دو خط را آقای طالقانی استفاده می کند و قاعدتا این دو تلفن در دو جای مختلف شهر به صورت همزمان نباید قطع می شد.
 مسئله دیگر این بود که ماشینی در اختیار ایشان گذاشته و به راننده اش گفته بودیم هر جا که آقا هست بماند تا اگر حتی نصف شب شب آقا خواست جایی برود این راننده آقا را ببرد و بیاورد؛ اما آن راننده در ان شب مرخص می شود و من دلیلش را نمی دانم. آن شب آقا با سفیر روسیه و هیئتی حدودا 12 نفره در منزل آقای چهپور دیدار داشت. وقتی ساعت 12 شب این هیئت از پیش آقا می رود آقا احساس می کند درد سینه دارد به آقای چهپور خبر می دهد؛ اما آقای چهپور متوجه می شود که تلفن قطع است.
بعد آقای چهپور پیاده راه می افتد و می رود به میدان عشرت آباد به دنبال دکتر شیبانی که البته دکتر هم نبوده است. اعتراض ما این بود که سه بیمارستان اطراف آن خانه بود به هیچ کدام از آنها نرفته است و دست آخر با یک اکسیژن نصفه و نیمه برگشته است و وقتی می آید آقا دیگر فوت کرده بودند. به ما می گوید: ما تلفن نداشتیم. خب تلفن نبود اما حداقل 50 عدد از این بی سیمهای دستی آنجا ریخته بود و کمیته مرکز به آنجا نزدیک بوده، همه این اتفاقات در کنار هم نمی تواند تصادفی باشد.
شما برای روشن شدن ماجرا پیگیری هایی انجام دادید؟نگذاشتند. ما گفتیم کالبدشکافی کنند گفتند نمی شود یک روحانی و مرجع عالیقدر را کالبد شکافی کرد.

۱۳۹۴ شهریور ۶, جمعه

رکود اقتصاد و یا تحریم خودروی صفر داخلی از سوی مردم ؟

امکان مبارزه در ایران محدود است

محدودیتهای رسانه ای و کنترل و سانسور شدید ، مردم ایران را از روزی نامه های دولتی که بجز دروغ و رجز خوانی پوچ در برابر جهان کاری ندارند دور کرده است. امروز فروش روزی نامه هایی مانند کیهان به پایین ترین اندازه تاریخ خود رسیده است. در برابر آن  در رسانه های اجتماعی اینترنتی چندین میلیون نفر بیننده حضور دارند که ایشان را رقیبی قدرتمند برای تلویزیون دولتی بدل ساخته  است. اخبار و اطلاعات دیگر برای رژیم اسلامی قابل سانسور و تغییر نیست.
از سوی دیگر رژیم خودکامه اسلامی به نوبه خود ، اینترنت را هم را با تمام توان خود در کنترل و سانسور دارد و تا جایی که می توانسته به محدود کردن اینترنت و فیلتر شدن شبکه های اجتماعی پرداخته است. در فضای سیاسی هم تا جای ممکن گروههای سیاسی را ممنوع و تعطیل کرده است.
بطور خلاصه در رژیم اسلامی رسانه مستقل و منتقد نداریم و انتقاد ممنوع است ، مگر منتقد و انتقادی که به سود رژیم باشد! سود مردم و منافع ملی آخرین چیزی است که در چارچوب قانون و اندیشه حکومت اسلامی بر مبنای امت اسلامی قرار دارد.

امت اسلامی در برابر ملت ایران.

اگرچه در ایران لفظ  امّت اسلام را خمینی بر سر زبان انداخت؛ از گذشته بوده اند روحانیونی مانند سید جمال الدین اسد آبادی که  به آب و خاک خود پشت کردند و سعی داشتند که بجای کشورهای مختلف ، امّتی واحد تشکیل دهند. مشابه کاری که امروز داعش در تلاش برای انجام آن است. این بی وطنی روحانیون در رژیم اسلامی هم آشکار است است. زمانی که سقف خانه خودت خراب است و رفته ای  برف خانه ی همسایه را پارو می کنی!
زمانی که آخوند جنایتکار و فاسد جنسی مانند طائب (رفیق مجتبی خامنه ای) که خود را رئیس قرارگاه عمار می خواند و از سران عقیدتی سپاه است شکر فشانی نمود که : « اولویت ما سوریه است و حفظ سوریه ارز حفظ  خوزستان برای ما مهم تر است !  » ین یعنی خیانت آشکار  در گفتار !  در عمل که جناب طائب پرونده ای گران از تجاوز و کشتار مردان و زنان دارند.
فرتور چهره منحوس آخوند طائب که در ایران فروشی شهره آفاق است را نشان می دهد! به راستی ننگ و نفرین بر تمامی این میهن فروشانِ بیگانه پرست!
اما مردم هم بیکار ننشسته اند و جوی ضدّ اسلامی و ضدّ آخوند در ایران رو به رشد است. این جو اگرچه با تندیها و گژیهایی بازگشته از فشار بر مردم همراه بوده ولی با همه ی تندروی ، نشانه اکثریتی از مردم است که به اسلام و پیام دروغین آخوند نه تنها توجهی ندارند ، بلکه از آن بیزارند!
جنبشهای اجتماعی مردم ایران در زیر خودکامگی رژیم  به دوران دیکتاتوری استالین شبیه است. با بررسی دوران خودکامگی شوروی کمونیست، شباهتهای بسیاری میان جامعه ایران و شوروی خواهیم یافت. جوکهایی که مردم ایران درباره حماقت و حتی سن و سال رهبران جمهوری اسلامی می سازند ، به طرز عجیبی شبیه جوکهای دوران شوروی است.

بن بست نظام حکومت ایدوئولوژیک

ایستایی و بی حرکت بودن ایدئولوژی نظامهای ایدوئولوگ که مبنای خود را یک ایده ی ایستا و غیر قابل تغییر قرار داده اند، همواره باعث شکست این نظامها شده است. نظام کمونیستی شوروی بزرگترین نمونه  آن بود. البته همواره کمونیستهایی هستند که می گویند : « کمونیسم این نبود که در شوروی بود؛ درست اجرایش نکردند » باید گفت جای بسی خوشوقتی است که تازه آن را درست اجرا نکردند وگرنه شاید نسل بشر از  کشور شوروی رخت بر می بست!
شباهت سخن افراد ایدوئولوگ را دقت کردید؟ در رژیم اسلامی هم گروهی مسلمان هستند که می گویند :« حکومت اسلامی که این نیست؛ اینها درست اجرایش نکردند» !بله ! اگر ایدوئولوژی اسلام را درست اجرا کنند دیگر آدم دارای دست و پا در ایران پیدا نمی شود!
در برابر نظامهای ایستا و ایدوئولوگ ، سامانه حکومتی سکولار دموکرات قرار دارد.در جامعه دموکرات هیچ اعتقادی وحی منزل نیست و هر چیزی قابل نقد است. آنچه برتر است قانون مصوب مردم است که آن هم قابل نقد آزادانه برای تغییر است. هر روزه می بینیم که در جوامع مدرن و پیشرفته ، قوانین بهبود می یابند و به کل تغییر می کنند.
آنچه در سکولار دموکراسی اصل است انسانیت و مقام انسان است. قوانین و حکومت در خدمت انسان هستند. امروزه حتی حیوانات هم در این نظام ارای احترام و حقوق شده اند ، چیزی که اسلام نه به آن اندیشیده است و نه حتی خواسته ،وجود مقام بالا برای انسانها و حتی حیوانات است. در قرآن خرید و فروش اسرا و تجاوز به زنان شوهردار اسیرشده آزاد اعلام شده است و این اندیشه را می توان در کارنامه رژیم اسلامی و داعش  آشکارا  دید. در اسلام و کمونیسم مالکیت انسانها قابل نقض است و مصادره می شود و این را هم در رژیم اسلامی و داعش آشکارا دیده ایم و هم در دولتهای کمونیستی. نبود امنیت مالکیت خود به افت اقتصاد کاهش سرمایه گذاری می انجامد که نتیجه ای جز ورشکستگی نظامهای اینچنینی نداشته است.
روزگاری قرار بود ایران به قطب اقتصادی آسیا بدل شود. رقیب ایران هم کره جنوبی بود. اما امروز ایران به گداخانه سادات و روضه خوانها بدل گشته است. اجرتون با حسین. التماس دعا!

مبارزه منفی و مدنی مردم در برابر نظام خودکامه

مردم همواره زیر تیغ خودکامگان به روشهای خود سعی در مبارزه دارند. آنچنان که سعی می کنند در جایی که توانشان را دارند و برایشان آسیب جانی ندارد  با این نظامهای خشن و کشتارگر مبارزه نمایند. طبیعی است که این مبارزه های غیر مستقیم ممکن است چندان اثری نداشته باشد ولی به مرور زمان نوعی تخریب و تحلیل را در سامانه حکومت ایجاد می نمایند. یکی از این روشها تحریم کالاهای مربوط به افراد درون حکومت است.
اینبار قرعه بنام دو خودروساز بزرگ و فاسد وابسته به حکومت افتاده است که مورد تحریم مردم قرار گیرند. نا رضایتی از کیفیت و امنیت خودروهای داخلی بر همه آشکار است.رهبران نظام بیشتر مدیریت و در آمد این دو خودروساز را دارا هستند و تا توانسته اند در سالهای گذشته خورده اند و برده اند. ارز مبادله ای که معمولاً ۱۰ تا ۲۰ درصد ارزانتر از ارز درون بازار است بصورت نا محدود در اختیار این خودروسازان است و ایشان روز بروز بر قیمت خودروها افزوده اند و از کیفیت کاسته!
بطوریکه خودروهای پژوی تولیدی یکی از این دو خودروساز در سه سال گذشته ، از قطعات چینی بهره برده اند (و نه ایرانی و فرانسوی) تا جاییکه توسط دستگاه کامپیوتری شرکت پژو دیگر پژو شناخته نمی شود! یعنی کلاه گشادی که بسر خریدار رفته است و خودرویی چینی را با بدنه پژو خریده است.
اینبار قرعه بنام دو خودروساز بزرگ و فاسد وابسته به حکومت افتاده است که مورد تحریم مردم قرار گیرند. نا رضایتی از کیفیت و امنیت خودروهای داخلی بر همه آشکار است.رهبران نظام بیشتر مدیریت و در آمد این دو خودروساز را دارا هستند و تا توانسته اند در سالهای گذشته خورده اند و برده اند. ارز مبادله ای که معمولاً 10 تا 20 درصد ارزانتر از ارز درون بازار است بصورت نا محدود در اختیار این خودروسازان است و ایشان روز بروز بر قیمت خودروها افزوده اند و از کیفیت کاسته! بطوریکه خودروهای پژوی تولیدی یکی از این دو خودروساز در سه سال گذشته ، از قطعات چینی بهره برده اند (و نه ایرانی و فرانسوی) تا جاییکه توسط دستگاه کامپیوتری شرکت پژو دیگر پژو شناخته نمی شود! یعنی کلاه گشادی که بسر خریدار رفته است و خودرویی چینی را با بدنه پژو خریده است.
در برابر این خودروسازهای دیگر هم بیشتر به خودروی چینی روی آورده اند و کیفیت پایین خودروهای داخلی باعث شده است که مردم نسبت به خودروهای چینی هم در این بازار محدود تمایل داشته باشند.
اینکه تا چه میزان تحریم کردن خودروی صفر داخلی می تواند به مبارزه مردم با سیاستهای نادرست اقتصادی و صنعتی کمک نماید ، باید منتظر شد و دید! اما آنچه واضح است با شکاف شدید طبقاتی و افت درآمد طبقه متوسط ، حتی اگر تحریم از طرف مردم هم نمی بود  ، توان و بودجه خانواده های معمولی ایرانی یک سوم گذشته شده است و همین برای رکود در بازار کالاهای مختلف کافیست.
فضل محله
باران بهاری

۱۳۹۴ مرداد ۲۳, جمعه

حتی اصلاح طلبان هم به اصلاح رژیم اعتقادی ندارند.

امروز با توافق هسته ای گروهی از افراد فراموشکار خود و دیگران را فریب می دهند که این رژیم قابلیت اصلاح دارد. اما براستی رژیم مذهبی جمهوری اسلامی با رهبری ولایت فقیه و اداره ی کشور به روش خلافت اعراب ۱۴۰۰ سال پیش می تواند اصلاح پذیر باشد؟ چه موانعی بر سر اصلاح طلبی در ایران وجود دارد؟ آیا می توان با همین قانون اساسی جمهوری اسلامی  به آزادی هایی  برای مردم ایران و روند پیشرفت بسوی جامعه ای مدنی و پیشرفته رسید؟
lashkhor

مانع بزرگ اول ؛ قانون اساسی

قانون اساسی جمهوری اسلامی بر اساس خرافات و حاکمیت مثلاً الهی تنظیم شده است. ابهامی که در حاکمیت الهی وجود دارد به مشکلات متعدد قانونی منجر شده است. تضمین اجرایی و نظارتی در جوامع مدنی قاون است و هیچ چیز برتر از قانون نیست.
اما در قانون اساسی جمهوری اسلامی پارادوکس جالبی وجود دارد. پارادوکسی که برای این مصوبه وجود دارد این است که خداوند و جانشین او یعنی ولی فقیه از قانون بالاتر ند. یعنی قانونی که ادعا می کند که باید اجرایش کنند ، از ولی فقیه پایین تر است. از این رو نمی توان قانون اساسی رژیم اسلامی را معتبر دانست. قانون واقعی در ایران ، شخص ولی فقیه است.
شما اگر مطابق قانون هم عمل نمایید، اگر بخواهید از قانون دفاع کنید ولی مطابق سلیقه و خواست ولی فقیه نباشد ، مجرم شناخته خواهید شد. در واقع این ولی فقیه است که قانون را تعیین می کند و قوانین کاغذ پاره ای بیش نیستند. در مجلس ششم شاهد بودیم که رهبر با حکم حکومتی مصوبه ی مجلس را وتو کرد.
همچنین چاقوی برنده ی شورای نگهبان با وجودیکه در ظاهر عنوان نگهبانی از قانون اساسی را دارد ولی در اصل بدلیل منتخب رهبر بودن ، بعنوان آلت دست رهبر برای سوء استفاده خواهد بود. هیچ مبنای  مشخصی  برای شورای نگهبان وجود ندارد و براحتی با تفسیر و مغلطه ، سلیقه ی رهبر را به مردم  اعمال می نماید.

مانع بزرگ دوم ولی فقیه

قدرت مطلق ولی فقیه و دوام حکومت وی بصورت مادام العمر باعث می شود که فساد نا محدودی کل فضای رهبر و اطرافیانش را فرا بگیرد. روح الله خمینی رهبر پیشین رژیم اسلامی  دچار توهم قدرت شده بود و پس از درک توان و قدرت مطلقی که در اختیارش گذاشته بودند، بزرگترین کشتارهای سیاسی تاریخ ایران را ایجاد نمود. او اگرچه تشنه ی مال دنیا نبود و بسیار ساده زندگی می کرد ولی تشنه ی قدرت و  دارای غرور و تکبر بسیار بود.
براستی حافظه ی شما مشکل دارد؟ با چه رویی از انتخابات و اصلاحات سخن می گویید؟ « آنجا که آزادی نیست اگر انتخابات اثری داشت بشما اجازه نمی دادند رأی بدهید. »
خمینی خود را مولای منطقه می دانست و رهبران منطقه ای را نصیحت و حتی مسخره می کرد. خمینی با دخالت در امور عراق بهانه بدست صدام داد و غریب یک میلیون کشته و مجروح  روی  دست ملت ایران گذاشت. ۸ سال عمر ۵۰ میلیون ایرانی تلف شد و اگر بررسی کنیم بسیاری از مشکلات اقتصادی و سیاسی امروز ایران محصول ولایت فقیه بنام خمینی است که ارثیه ای شوم بنام جمهوری اسلامی را برای ما باقی گذاشت.
پس از مرگ خمینی ، خامنه ای سیاستی پراگماتیک را انتخاب کرد و سعی کرد کمتر هیاهو ایجاد نماید. اما در عین حال به ثروت  و تجملات علاقه داشت و دهها تفرجگاه در گوشه گوشه ی ایران میزبان وی هستند. کاخهای متعددی بعنوان مکان تفریح و خوشگذرانی  او و فرزندانش بکار رفته است و در مواردی حتی اطراف کاخهای او را مین گذاری کرده اند که از نزدیک شدن مردم به این کاخهای زیبا جلوگیری نمایند.
خامنه ای با وجود دادن معدود آزادی در سالهای آغازین رهبریش به ناگه شدت عمل و تنش بزرگی برابر گروههای فعال سیاسی  ایجاد نمود. او در اصل علاقه دارد که بصورت مخفیانه و بدور از هیاهو ترور کند و سیاسیون را پاکسازی نماید.
قتل غریب صد نفر از فعالین سیاسی و فرهنگی  بعنوان قتلهای زنجیره ای  بدون مجوز و فتوای خامنه ای امکان اجرا نداشته است و این چیزی بدیهی است.
این باصطلاح اصلاح طلبان گروهی فریبکارند که دوام جمهوری اسلامی را با هر نیرنگ و فیبی خواستارند. براستی 37 سال فریب و دروغ بس نیست ؟ تا کی فریب آخوند را باید بخورید ملت آگاه ایران!
مطبوعات و رسانه ها نمی توانند ملاک  قانون را برای خود کافی بدانند. فساد و اختلاسهای متعدد ریشه در قانون گریزی سران نظام دارد. چرا که قانون ارزش کافی ندارد و بالعکس شما می توانید قانون را زیر پا بگذارید بشرطی که  خواست ملوکانه رهبر بر آن باشد. قانون اول مملکت خامنه ایست.

مانع بزرگ سوم : قلب شخصیت

قلب شخصیت چیست؟ زمانی کسی خود را اصلاح طلب معرفی نماید ولی کوچکترین نشانه ای از اصلاح طلبی در او نباشد، این قلب شخصیت است. این باصطلاح اصلاح  طلبان همان دزدان و جنایتکاران سابقند که امروز قدرتی ندارند و بامید بازگشت دوران طلایی کسب قدرت و مقامشان به فریب مردم مشغولند. گروه زیادی از مردم هم با اینکه امیدی به اصلاحات ندارند ، خود را فریب می دهند و به آنان دل می بندند شاید که فرجی شود.
شخصیتهای تقلبی مانند غفاری و خلخالی هم اصلاح طلب هستند. اینها کسانی بودند که مورد غضب خامنه ای قرار گرفتند و در باند و دسته ی خامنه ای نبودند.به همین سادگی! اما اگر ورق برگردد و قدرت را بدست گیرند می خواهند همان آرمانهای امام قاتلشان را اجرا نمایند. خر همان خر است و فقط پالانش عوض شده است.
اصلاح طلبان واقعی می دانند که تنها راه اصلاح حکومت ایران ، تغییرات اساسی در شیوه ی حکومت و ایجاد نظامی قانونمدار است. سیستمی که  فاقد ولی فقیه بعنوان قانون نانوشته و استبداد مطلقه باشد. اما رهبران گروه باصطلاح اصلاح طلب چنین افرادی نیستند و بطور خلاصه افرادی تقلبی رهبری جنبش اصلاح طلب را به عهده گرفته اند.

مانع چهارم : دروغ و فریب

kambiz-hosseini
کل سیستم اصلاح طلبی بر مبنای دروغ است! رهبران به مردم دروغ می گویند و مردم به خود دروغ گفته اند. این اصلاح طلبی و درخواست برای ایرانی آزاد و آباد در ظرف جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نمی گنجد. هر دو طرف به این فریب و دروغ واقفند ولی بخاطر منافع کوتاه مدتتشان سکوت کرده اند.  قدرت طلبی سران اصلاح طلب اجازه نمی دهد که با رهبر در بیافتند، از سوی دیگر با سخنان دروغین و فریبنده به مردم امید واهی می دهند.
مردم هم رهبران اصلاح طلب و خودشان را برای لقمه نان شبشان فریب داده اند. مردم امید دارند که این اصلاح طلبان بتوانند سر و سامانی به اوضاع اقتصادی و سیاسی آشفته ایران بدهند که البته می دانیم ممکن نیست و این خانه از پای بست  ویران است. در عین حال با توجه به این موضوع ، هرگز سخن مردم با رهبران جنبش مثلاً سبز هماهنگی ندارد. مردم ایران هر جا تولنسته اند از ولی فقیه و نظام جمهوری اعلام انزجار کرده اند و هر جا سخن از رژیم است ، اکثریت مردم امید و رویای براندازی در سر دارند ، چیزی که باعث شد حمایت و ارتباط کافی و مداوم بین دو طرف این ماجرا دیده نشود . یعنی سنخیت گروه اصلاخ طلب شامل توده های براندازی است که رهبران اصلاح طلب دارند !

نافرمانی مدنی گزینه ی امروز ملت ایران

با توجه به خشونت و  کشتارهای سر زده از سگان ولایت نمی توان به بروز تظاهرات و مخالفت گروههای پراکنده و اصناف دل بست. اما نا فرمانی مدنی می تواند سکوتی معنادار در برابر رژیم جهل و خون باشد.
شرکت نکردن در انتخابات می تواند پیامی به سران داخل و خارج باشد که « ما ملت ایران این ددان و بد سگالان را نمی خواهیم »
دهن کجی به مراسم حکومتی و مذهبی می تواند نوع دیگری از نافرمانی باشد. افشاگری رسانه ای و شناسایی رسانه های دروغین وابسته به رژیم نظیر رادیو فردا و شبکه ی من و تو می تواند نوع دیگری  از  مبارزه ی منفی باشد. شبکه هایی که با پخش موسیقی  و برنامه های پر آب و رنگ و فریبنده مردم را بسوی خود کشیده اند و مخاطب میلیونی دارند ، اما پس از کسب مخاطب بر طبل اصلاح طلبی و حمایت زیر خاکی از ولایت فقیه می کوبند. آخرین مورد این خفت و حقارت را در حمایت همه جانبه ی کمپین حقوق بشر ایران و کامبیز حسینی دیدیم که با دهن کجی به کشتگان انتخابات گذشته ، برنامه ی ننگین خود را با این کلمه آغاز کرد : « انتخابات مجلس…»  وای بر ما که برای لقمه نانی حاضریم میلیونها ایرانی را فریب دهیم.
آقایان و بانوان فریبکار و فریب خورده رسانه ها ! لقمه نان پیدا می شود. نیاز نیست که با دلقکبازی مردم را به انتخابات دروغین بکشانید.
  باران بهاری
 فضول محله

۱۳۹۴ تیر ۳, چهارشنبه

دین به جز مرگ و تباهی

از دین شما بر تنتان تار تنیدست

جز مرگ و تباهی همه عالم چه شنیدست ؟


افسوس که گر فکر کنی باور پوچت

یا منتظرِ آتش و یا آبِ اسیدست !


گردن زدن و هرزگی و جهل و خرافات

اینها همه از تابش قرآن مجیدست


ای عاشق مولای عرب هیچ ندانی

ایران تو از دین عربها چه کشیدست


هرگز تو نفهمی سخن از راز حقیقت

کاین شاه شهیدان سر ایرانی بریدست

۱۳۹۴ خرداد ۲۵, دوشنبه

تفهیم اتهام «رابطه نامشروع غیر از زنا» به آتنا فرقدانی

تقاطع: یک روز پس از بازداشت محمد مقیمی، وکیل آتنا فرقدانی به دلیل دست دادن با او در هنگام ملاقات در زندان، خود این فعال زندانی نیز برای تفهیم اتهام مشابه به دادسرای مستقر در زندان اوین منتقل شد.
 
آن‌گونه که یک “منبع آگاه” به “تقاطع” گفته، خانم فرقدانی و آقای مقیمی به دلیل دست دادن با یکدیگر با اتهام “ارتباط نامشروع و عمل منافی عفت غیر از زنا” مواجه شده‌اند که بر اساس ماده ۶۳۷ “قانون مجازات اسلامی” می‌تواند برای آن‌ها محکومیت ۹۹ ضربه شلاق را به همراه داشته باشد.
 
محمد مقیمی بعد از بازداشت در روز شنبه (۲۳ خرداد-۱۳ ژوئن) از زندان اوین به زندان رجایی‌شهر در کرج منتقل شد.
برای این وکیل دادگستری، قرار کفالت ۲۰ میلیون تومانی صادر شده اما هنوز تامین این قرار از سوی بازپرس پرونده پذیرفته نشده است.
تفهیم اتهام جدید به آتنا فرقدانی و بازداشت وکیل او، دو هفته پس از صدور حکم سنگین ۱۲ سال و ۹ ماه حبس برای وی صورت می‌گیرد.
در این حکم که توسط ابوالقاسم صلواتی، رییس شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران صادر شده، این فعال ۲۸ ساله‌ در ارتباط با اتهام “اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی” با هفت و نیم سال حبس، و در ارتباط با دو اتهام توهین به رهبری و توهین به نمایندگان مجلس شورای اسلامی از طریق نقاشی‌ها و نوشته‌های فیسبوکی‌اش، با محکومیت پنج سال و چهار ماه حبس روبه‌رو شده است.
 
محمد مقیمی پیش‌تر گفته بود که قصد دارد در مهلت ۲۰ روزه‌ی قانونی نسبت به این حکم اعتراض کند.
آتنا فرقدانی، نخستین بار در شهریورماه ۱۳۹۳ توسط ماموران اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت و به بند امنیتی دو-الف زندان اوین منتقل شد. او بیش از دو ماه را در سلول‌های انفرادی و دونفره‌ی این بند سپری کرد و سرانجام در حالی که به دلیل اعتصاب غذا به شدت ضعیف شده بود، با وثیقه‌ی سنگین ۱/۳ میلیارد تومانی تا زمان تشکیل دادگاه آزاد شد.
 
وی بار دیگر، روز ۲۰ دی‌ماه، به شعبه‌ی ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی احضار و به فاصله‌ی کوتاهی بازداشت و با ضرب‌وشتم به زندان زنان در قرچک منتقل گردید. او در اعتراض به این انتقال و نگهداری خود در میان زندانیانی با جرایم غیرسیاسی دست به اعتصاب غذا زد تا این‌که پس از وخامت حال و بستری شدنش در بیمارستان، قاضی صلواتی، دستور انتقال وی به بند دو-الف زندان اوین را صادر کرد.

۱۳۹۴ خرداد ۱۶, شنبه

چرا سگ «اصول‌گرایان» گاهی بر «اصلاح‌طلبان حکومتی» و «هاشمیست‌ها» شرف دارد؟

خودنویس: گفته‌اند که سگ زرد، برادر شغال است. البته این ربطی به برادران لاریجانی هم پیدا می‌کند، اما بحث امروز در باره‌ی اصول‌گرایان است واصلاح‌طلبان حکومتی با هاشمی اضافه. هاشمی رفسنجانی در طول سالیان اخیر، به ویژه در سال‌های ۹۳ و ۹۴، حرف‌هایی از آیت‌الله روح‌الله خمینی برای ساده‌دلانی که به دیدارش می‌روند روایت می‌کند که از نقض کننده‌ی حقوق انسان‌ها و یکی از معتقدین به عدم برابری زن و مرد، فرشته می‌سازد. آدمی یا باید احمق باشد، یا گیج و بی‌اطلاع و یا در اندیشه منافعی که این خزعبلات را بپذیرد. سید محمد خاتمی از روح‌الله خمینی چهره‌ای دموکراتیک و انسانی تصویر می‌کند که قاعدتا با کسی که هیولاهایی مثل خلخالی و لاجوردی و گیلانی و نیری و ری‌شهری و الباقی را به جان مردم انداخت، اندکی فرق دارد. حداقل خوبی اصول‌گرایان این است که در باره ذات کثیف و سیاه و تبه‌کار خمینی، یا دروغ نمی‌گویند و یا کمتر کرسی‌شعر می‌بافند.
 
مگر روح‌الله خمینی کسی نبود که فداییان اسلام را به کشتن احمد کسروی تحریک کرد و او را مفسد فی‌الارض خواند؟ مگر خمینی همانی نیست که به «اعلیحضرت همایونی» نامه‌ی اعتراضی نوشت چون به حق رای زنان معترض بود؟ مگر اعدام‌های زنجیروار و فرمایشی سران ارتش و دولت در ماه‌های اول انقلاب با آگاهی کامل خمینی انجام نمی‌گرفت؟ مگر اعدام‌های سریالی تابستان ۶۷ با امضای خمینی نبود؟
یکی از آشنایان تحت تاثیر، زمانی می‌گفت هر کسی به خمینی بد بگوید، خدا تنبیهش می‌کند چون او «خضر» زمانه است! البته جرات نمی‌کردم بگویم که نمره املای این فرد، باید -۱۹- می‌شد، چون گمانم «ض» خضر را زیادی نوشته بود... صد رحمت به خضر بدون «ض»! امان از کاریزما سازی ابلهانه!
خمینی و ریاکار شدن ایرانیان
نباید ریاکار شدن مردمان را تنها به گردن خمینی انداخت، چرا که این ماجرا توی خون بسیاری از ما هست(به تاریخ ایران بازگردید!)، خمینی فقط باعث تشدید این صفت و ابتلای کودکان پیش از رسیدن به سن قانونی به ریاکاری شد. بچه‌های مدرسه‌ای از ۶ سالگی آموختند که واقعیت را در باره‌ی داخل خانه‌های‌شان نباید به همکلاسی‌ها و معلم‌های‌شان بازگو کنند، چرا که ممکن است خواهر، برادر، مادر یا پدر «لو» برود. لو رفتن برای اعتقاد سیاسی، یا نوشیدن عرق یا ورق بازی کردن و یا ...بچه‌های مدرسه‌ای از سال ۶۰ آموختند که یک اشتباه ممکن است نان‌آور خانه را برای همیشه به بهشت زهرا منتقل کند. سرکوب آزادی‌ها در زمان قدرت همین چپ‌های حکومتی متبلور شد. من نمی‌دانم برخی چه داروی توهم‌زایی مصرف کرده‌اند که دوران سیاه دهه‌ی ۶۰ را دوران طلایی می‌نامند، اما باور کنید هنوز صحنه‌ی اعدام‌های خیابانی را در سال‌های ۶۰ و ۶۱ و ۶۲ به یاد دارم. وقتی از مدرسه به سمت خانه می‌رفتیم، و ناگهان می‌دیدیم کنار سینما مردمی جمع شده‌اند و چند تایی آن بالا دارند دست و پا می‌زنند. لا اقل قبل از انقلاب چنین چیزهایی نمی‌دیدیم!
 
مگر داستان بهائی‌هایی که به قتل رسیدند و یا دستگیر و اعدام شدند را می‌توان از یاد برد؟
چرا اصلاح‌طلبان از حرف زدن در باره‌ی این جنایت‌ها فراری‌اند؟ چرا نوچه‌های‌ پناهنده‌شان در غرب هم از بحث در این باره طفره می‌روند؟
چرا اصلاح‌طلبان از بحث در باره‌ی قتل عام در کردستان و به ویژه «قارنا» دوری می‌گزینند؟
چرا اصلاح‌طلبان دوست ندارند بگویند که خاتمی و یارانش در عمل مانع بازگشت گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل به ایران شدند و وقتی زهرا کاظمی به قتل رسید، موریس کاپیتورن دیگر گزارشگر نبود.
چرا...؟
چرا...؟
...
 اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان تفاوت‌های زیادی با هم دارند، اما چند اختلاف عمده میان‌‌شان شاخص‌تر است: اصول‌گرایان دلیلی برای تبدیل خمینی به فرشته ندارند! دلیلی برای اینکه بگویند مدافع حقوق بشر و دموکراسی هستند، ندارند، در نتیجه در این باره، ریا هم نمی‌کنند!
وقتی امام جمعه‌ی مشهد آزادی‌خواه دانستن خمینی را «تحریف» دانست، درست است که می‌خواست از موقعیت برای کوبیدن هاشمی رفسنجانی استفاده کند، اما واقعیت را می‌گفت. مگر «خدعه»ی خمینی نبود که از خودش ظاهری دموکراتیک ساخت و بعد نابودی ایران را آغاز کرد؟ خب چرا تعارف می‌کنیم؟ علم‌الهدی راست می‌گویند! خمینی آزادی‌خواه نبود!
گمانم شاعر منظومه‌ی جاودانی «موش و گربه» بهتر از هر کسی با صفات اصلاح‌طلبان آشنا بود! اصلاح‌طلبان، از جنس گربه‌ی تائب و مسلمان این داستان هستند...
اصلاح‌طلبان از جنس نعیمه اشراقی هستند. کسانی که واقعیت را فتوشاپ می‌کنند.
...
اصول‌گرایان، جنایتکارانی هستند که جنایت‌‌های‌شان را توجیه اخلاقی نمی‌کنند. می‌گویند مطابق اصول‌ باید چنین می‌شد...اما اصلاح‌طلبان، از همان جنس هستند، منتهی با پوششی شیرین و فریبنده که کودکان شیرینی دوست را جلب می‌کنند.
اما وحشتناک‌تر از همه‌ی اینها، هاشمیست‌ها هستند و سرکرده‌شان که در تبدیل هوادارن به خضر بدون «ض» ید طولایی دارد! برخی می‌گویند اگر همه‌ی واقعیت را نگویی و فقط دست‌چینش کنی، دروغ‌گو نیستی، اما نحوه‌ی داستان‌سرایی هاشمی رفسنجانی در باره‌ی خمینی چنان است که گویی روح‌الله خمینی در عالمی موازی سیر می‌کرده و آنی نیست که جان هزاران هزار انسان را بی‌ارزش می‌دانست و به تداوم جنگ نظر داشت و مخالفان سیاسی را می‌کشت.
حالا کدام‌‌یک سگ زرد است و کدام یکی سگ زرد، انتخابش کاملا با شما است!
 ایرانیان انگلستان

۱۳۹۴ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

تحلیلی بر مضرات روزه گرفتن و بیماری های ناشی از روزه داری

ماه رمضان نزدیک است و ایران بینوای ما، در زیر سایه ی شوم اسلام و اعمال مشمئز کننده ی مسلمین، به تنگ آمده است و رمضان تیری دیگر است بر قلب فسرده ی ایران زمین. نگارنده براین باورم که از نظر مزاحمت ها و محدودیت های اجتماعی و زیر پا گذاشتن حقوق انسانی هر فرد، پس از ماه محرّم، ماه رمضان رتبه ی دوم را دارا می باشد.
آن هم به دلیل اینکه یک مشت انسان خرد باخته ی غرق در خرافات، دوست دارند به خودشان گرسنگی دهند و دچار ده ها درد و مرض شوند، هیچ کسی، حق ندارد در کوچه و خیابان چیزی بخورد و یا بیاشامد.


 نخور، نیاشام،دود مکن، از مجاورت همسرت دوری کن، ووووو. باید به این حزب سیاسی جنایتکار اسلام گفت، به توچه؟. به توچه مربوط است که من چکار می کنم؟. امروزه هیچ دستگاه و مقامی حتی به گماشتگان، و نوکران خود چنین امر و نهی نمی کند. مرده شور بهشت شما آخوندهای فاسد و هرجایی ببرد که زندگی مردم خردباخته را این چنین جهنم کرده اید.
کودکان و خرسالان و پیران، باید از گرسنگی و تشنگی زجر بکشند ولی لب به آب و غذا نزنند چرا که جمعیت مسلمان  خردباخته روزه دار مملکت، ناراحت و عصبانی می شوند.

اگر کسی را در حین خوردن و یا آشامیدن، دستگیر کنند، آن شخص مجبور به پرداخت جریمه ی نقدی و همچنین تحمّل هشتاد ضربه شلاق است و یا حبس در زندان به مدّت  ده روز تا دو ماه و یا بیشتر است. همواره از بچگی در گوش ما خوانده شده که جلوی چشم آدم روزه دار، چیزی نخورید، چرا که ممکن است فرد روزه دار، وسوسه شود و گناه دارد!.


باید جواب اینگونه مغلطه ها را به این صورت داد که:

اگر شخص با ایمان قوی روزه گرفته و برای دریافت پاداش الله مدینه و همبستر شدن با حوریان و غلامان، حاضر به تحمّل این زجر و شکنجه شده است، پس چرا با دیدن کسی که در حال غذا خوردن است، دست و پایش شل می شود و دلش می خواهد روزه اش را بشکند؟.  این چه ایمان و اعتقاد سست و شکننده ایست؟.


و دیگر اینکه اگر شخصی روزه دار است و دیدن غذا خوردن دیگران، او را عذاب می دهد، مشکل اوست و آن شخص می تواند خود را در اتاقی زندانی کند و بیرون نیاید چرا که خوردن و آشامیدن، از حقوق ابتدایی اجتماعی و سلب نشدنی یک فرد هستند و اگر فرد و یا افرادی، به هر دلیلی نمی خواهند غذا بخورند، نباید مزاحم و سوهان روح دیگر افراد حاضر در اجتماع شوند و خود باید فکری به حال خودشان بکنند.


محدود کردن، شکنجه کردن و برخورد قانونی کردن با کسانی که نمی خواهند گرسنگی بکشند، پاک کردن صورت مسئله است و نه پاسخ روشن به پرسش موجود. یکی از مسائل آزار دهنده به دلیل وجود شخص روزه دار در سطح اجتماع، فارغ از مسئله ی محدود کردن دیگران از حق خوردن و آشامیدن و سیگار کشیدن و غیره، ” بوی بد دهان ” شخص روزه دار است که هنگام صحبت کردن و ارتباط کلامی برقرار کردن، بسیار مشمئز کننده است.





ماه رمضان نزدیک است و ایران بینوای ما، در زیر سایه ی شوم اسلام و اعمال مشمئز کننده ی مسلمین، به تنگ آمده است و رمضان تیری دیگر است بر قلب فسرده ی ایران زمین. نگارنده براین باورم که از نظر مزاحمت ها و محدودیت های اجتماعی و زیر پا گذاشتن حقوق انسانی هر فرد، پس از ماه محرّم، ماه رمضان رتبه ی دوم را دارا می باشد.

آن هم به دلیل اینکه یک مشت انسان خرد باخته ی غرق در خرافات، دوست دارند به خودشان گرسنگی دهند و دچار ده ها درد و مرض شوند، هیچ کسی، حق ندارد در کوچه و خیابان چیزی بخورد و یا بیاشامد.

کودکان و خرسالان و پیران، باید از گرسنگی و تشنگی زجر بکشند ولی لب به آب و غذا نزنند چرا که جمعیت مسلمان  خردباخته روزه دار مملکت، ناراحت و عصبانی می شوند.

اگر کسی را در حین خوردن و یا آشامیدن، دستگیر کنند، آن شخص مجبور به پرداخت جریمه ی نقدی و همچنین تحمّل هشتاد ضربه شلاق است و یا حبس در زندان به مدّت  ده روز تا دو ماه و یا بیشتر است. همواره از بچگی در گوش ما خوانده شده که جلوی چشم آدم روزه دار، چیزی نخورید، چرا که ممکن است فرد روزه دار، وسوسه شود و گناه دارد!.

باید جواب اینگونه مغلطه ها را به این صورت داد که:

اگر شخص با ایمان قوی روزه گرفته و برای دریافت پاداش الله مدینه و همبستر شدن با حوریان و غلامان، حاضر به تحمّل این زجر و شکنجه شده است، پس چرا با دیدن کسی که در حال غذا خوردن است، دست و پایش شل می شود و دلش می خواهد روزه اش را بشکند؟.  این چه ایمان و اعتقاد سست و شکننده ایست؟.

و دیگر اینکه اگر شخصی روزه دار است و دیدن غذا خوردن دیگران، او را عذاب می دهد، مشکل اوست و آن شخص می تواند خود را در اتاقی زندانی کند و بیرون نیاید چرا که خوردن و آشامیدن، از حقوق ابتدایی اجتماعی و سلب نشدنی یک فرد هستند و اگر فرد و یا افرادی، به هر دلیلی نمی خواهند غذا بخورند، نباید مزاحم و سوهان روح دیگر افراد حاضر در اجتماع شوند و خود باید فکری به حال خودشان بکنند.

محدود کردن، شکنجه کردن و برخورد قانونی کردن با کسانی که نمی خواهند گرسنگی بکشند، پاک کردن صورت مسئله است و نه پاسخ روشن به پرسش موجود. یکی از مسائل آزار دهنده به دلیل وجود شخص روزه دار در سطح اجتماع، فارغ از مسئله ی محدود کردن دیگران از حق خوردن و آشامیدن و سیگار کشیدن و غیره، ” بوی بد دهان ” شخص روزه دار است که هنگام صحبت کردن و ارتباط کلامی برقرار کردن، بسیار مشمئز کننده است.

این مسئله نه تنها در هنگام صحبت کردن، بلکه حتی زمانی که کنار ایشان در صف نانوایی، در اتوبوس و مترو و مکان های دیگری ایستاده ایم، موجب آزار و ناراحتی همه ی کسانی می شود که روزه نمی گیرند. در رابطه با این امر، آخوند ها و امامان شیاد شیعه، دروغ های شاخداری گفته اند و نگارنده، نمونه ای از این مغلطه های شیطانی را برایتان می آورم.
در کدام دینی، در کدام مرامی، در کدام جامعه ای، و در کدام طریقتی انسان ناچار می شود که برای یک ماه بدن خود را از غذا و آب دوربدارد، و به دهها بیماری مبتلا شود؟. آخوندهای شکمباره و زنباره که همه جهان را در شکم و زیر شکم خو د می بینند، به چه جرأتی، به خود اجازه می دهند که انسان ها را از مواد غذایی محروم سازبد؟ و با چه خیره سری انسان را این چنین مورد شکجنه و آزار قرار ممی دهند؟. امروزه در جهان بافرهنگ هرگز با حیوانات هم چنین روشی اجراء نمی شود.
در کدام دینی، در کدام مرامی، در کدام جامعه ای، و در کدام طریقتی انسان ناچار می شود که برای یک ماه بدن خود را از غذا و آب دوربدارد، و به دهها بیماری مبتلا شود؟. آخوندهای شکمباره و زنباره که همه جهان را در شکم و زیر شکم خو د می بینند، به چه جرأتی، به خود اجازه می دهند که انسان ها را از مواد غذایی محروم سازبد؟ و با چه خیره سری انسان را این چنین مورد شکجنه و آزار قرار ممی دهند؟. امروزه در جهان بافرهنگ هرگز با حیوانات هم چنین روشی اجراء نمی شود.

پیامبر اسلام در رابطه با بوی بد دهان روزه داران فرموده اند:

” ولخلوف فم الصائم أطیب عند الله من ریح المسک: بوی بد دهان روزه دار در نزد الله، خوشبو تر است از بوی مشک.!”

به راستی که باید گفت عجب الله بد سلیقه و نادانی است که بوی گند دهان روزه دار را که حال هر جانوری را ( چه برسد به انسان) به هم میزند، به بوی مشک ترجیح می دهد. شاید این الله همیشه در کنار منجلاب زندگی کرده، که چنین خوش سلیقه شده است.

حال تصور کنید بهشتی را که این الله کج سلیقه برای روزه دارانش ساخته است، وقتی که ایشان بوی گند را به عطرهای خوشبو ترجیح می دهند، پس یقیناً از لجن و کثافت نیز برای ساختن در و دیوار کاخ های بهشتی استفاده کرده است.!

به طور کلّی الله، بیمار روان پریش خطرناکی است که اینگونه اشتباهات و کم فهمی ها از ایشان سر می زند. شاید بهتر باشد که این الله مریض معلوم الحال، خود را به روان پزشک نشان دهد.

حال از تمامی این مسائل که بگذریم، نیک می دانم که دوستان مسلمان روزه دار را، از درد ها و امراضی که ماه رمضان برایشان به ارمغان خواهد آورد، آگاه کنم. با امید به اینکه این اطّلاعات پزشکی، عزیزان مسلمان اسیر چنگال خرافات را از زندگی پر از بیماری و درد، نجات دهد.

مطالب آموزنده ی پزشکی پیرامون روزه گرفتن: - روزه و مرگ سلولهای مغز: زمانی که بدنی گرسنه میماند، ابتدا به پلی ساکاریدی بنام گلیکوژن در کبد دست میاندازد اما میزان گلیکوژن در کبد به آنقدر نیست که پاسخگوی چند ساعت گرسنگی را بدهد. پس بدن شروع به استفاده از چربیها می کند، و چربیهای ذخیره شده را به نوعی کتون (cetone) تبدیل میکند. ( بوی بدی که از دهان روزه دار میآید، از همین کتون است)

بیشتر سلولهای بدن این کتون را بعنوان ماده مغذی بکار میبرند به غیر از مغز!. مغز تنها از گلوکز برای تهیه انرژی جهت فعالیتهای خود بهره میبرد.

گاهی اسلامگراها در باره تعداد سلولهایی سخن میگویند که در اثر استفاده از الکل از بین میرود. آیا تا بحال کسی در باره میزان مرگ سلولهای مغزی که در یک ماه رمضان از کف مسلمانان میرود، تحقیق کرده است؟.

و نکته ای از این اسف بارتر اینکه:

دختر بچه ای را در نظر بگیرید که علیرغم سن رشد خود و فعالیت بیشتر بدنی از بزرگسالان، مجبور است ۱۶ ساعت گرسنگی بکشد؛ چه بلایی بر سر مغز او میآید؟. آیا کسی تحقیق کرده است؟.

دستگاه گوارش انسان دارای هورمونهای بخصوصی است که بشکل سیستم پیچیده و بسیار دقیقی دستورات لازمه را برای کل بدن صادر میکند.

وقتی بدنی گرسنه میماند، بدن خود را به حالت شبیه کشوری( البته با مدیریت خردمندانه ) در معرض قحطی میبیند. به همه سلولهای بدن دستور میرسد که کمتر مصرف کنند، میزان انتقال مواد مغذی به سلولها هم کاهش مییابد ، یعنی متابولیسم بدن کند میگردد.

حالا تصور کنید که معده فردی با خوردن سحری تا خرخره پر شود. دستور هورمونها بر متابولیسم چه خواهد بود؟. بعد این بدن بدبخت ۱۶ ساعت گرسنگی بکشد و سپس سر افطار تا خرخره پر شود. رسماً هورمونها به حالتی مانند دیوانگی خواهند رسید. نهایتاً در آخر چند روز متابولیسم بدن فلج میشود.
این امت فلک زده و خردباخته اسلام است. هنگام سحر تا مرز ترکیدن می خورند، اگر مجبور به کاری نباشند، تا بعد از ظهر روز بعد به خواب دیو فرو می روند، سپس خود را برای افطار آماده می کنند، تاشکم بی هنر خود را انباشته به مواد دیگر غذایی کنند. از خود باید پرسید؛ آیا این عبادت است؟. این تن پروری و شکمبارگی  را چه نوع عبادت می توان تعبیر کرد؟. هرچه هست و نیست، بی خردی مردم، کلاهبرداری، و شیادی آخوند است. 
در طب, بهترین نوع غذا خوردن اینست که “بمقدار کم” و به “فواصل کم” خورده شود. هر کس خلاف این مسئله را بگوید یا از متابولیسم بدن زنده خبر ندارد یا انگیزه های دیگری دارد. تصفیه خون و پاکسازی بدن و… حرف های نادرستی ست که پایه ی علمی ندارد و یا از جانب پزشکان بی مسئولیت و احیاناً مزدور رژیم گفته میشود که به مصلحت را به حقیقت می فروشند.
در کنار آن ما به بعضی از مواد برای کارکرد صحیح بدن خود نیاز داریم: مثلاً به اسیدهای چرب اشباع نشده، به مقداری کلسترول، بعضی از اسیدهای آمینه، برخی از ویتامینها و مینرال ها که به عنوان کاتالیزور فرآیندهای متابولیسم بکار میآیند. از این روست که آدمی نیاز به خوردن غذاهای متنوع دارد تا بتواند این موادی را که کبد خود قادر به تهیه آنان نیست را تهیه کند.
حالا, نگاهی به لیست سحری و افطاری ملت بیاندازیم ، بعضیها که لطف میکنند و سحری هم میل نمیکنند.
نتیجه:
۱- موجود باد کرده و پف آلود
۲- تنی چون پنبه و بی شکل و ضعیف!
۳- زخم معده و زخم دوازدهه (اثنی العشر) :
از هورمون های گوارشی گفتیم:
یکی از کارهای قسمتی از این هورمونها، تنظیم میزان ترشح اسید معده، همچنین باز و بسته کردن دروازه خروجی معده است ، حال که این هورمونها را با روزه گرفتن دیوانه کرده ایم چه اتفاقی میافتد؟. میزان ترشح اسید معده از کنترل خارج میشود، مخاط دوازدهه حساس میگردد و دروازه خروجی معده گاهی محتویات اسیدی را بداخل دوازدهه میریزد.
نتیجه:
هفته اول رمضان، مراجعات نسبتاً کم است. اما در هفته های بعدی استفراغهای جهنده خونی کف و دیوارهای سفید اورژانش را رنگین میکند.
آیا کسی از آمار دقیق آن مطلع است؟. قطعاً خیر!
۴- آغاز دیابت:
یکی از هورمونهایی که ستون فقرات تنظیم متابولیسم است، انسولین میباشد. انسولین میزان قند خون را تنظیم میکند. اگر قند زیاد در دست و بال باشد، انسولین به داخل خون ترشح شده، میزان مصرف قند توسط سلولها را افزایش میدهد، از طرفی دیگر به کبد دستور میدهد که قند را گرفته و به چربی تبدیل سازد. برعکس همین مسائل در هنگام گرسنگی پدید میآید. حالا سی روز، به تواتر چند ساعت، تا خرخره بخوریم و بعد گرسنه بمانیم. چه بلایی بر سر تنظیم انسولین میآید؟.
برخی از لوزالمعده ها به شکلی در ساختن انسولین تنبلند (حالا بعلت ژنتیکی و یا چیز دیگر) ، تا بحال بشکل کجدار مریضی، میزان انسولین بدن را تأمین میکردند (این را هم در نظر داشته باشید که پیدا کردن screening چنین انسانهایی borderliners در جامعه هزینه  “غیر عملی”  دارد ). اما در برخورد با این فراز و نشیب های ناگهانی در ماه رمضان به ورشکستگی خواهند رسید.
آیا کسی خبر دارد که یک ماه رمضان چند بیمار دیابتی به جامعه هدیه میدهد؟. آیا عوارض نهایی دیابت را میدانید؟ (کوری، از دست دادن کلیه ها، التیام نیافتن زخمها، که حتی گاهی به قطع اندامها میانجامد و ….). آیا میدانید که هزینه یک بیمار دیابتی برای جامعه چقدر است؟
۵- سنگ کیسه صفرا:
صفرا ماده ایست که برای هضم غذا از طرف کبد تولید و در کیسه ای به همین نام ذخیره میگردد. وقتی که یکباره غذای چربی میخوریم، به این کیسه دستوری صادر میشود که محتویات خود را در داخل دوازدهه خالی کند. البته بیشتر اوقات صفرا در درون کیسه میماند و ته نشین شده و تشکیل سنگهای ریز و درشتی را میدهد.
حالا باز تصور کنید که سر افطار، فرد روزه دار غذای چرب و نرمی را بعد از مدت مدیدی روزه داری خورد. این سنگها راه میافتند و چون اغلب از ضخامت مجراها بزرگترند، در وسط آنان گیر میکنند. فقط محض امتحان بروید و نگاهی به لیست عمل بخش جراحی عمومی در هفته های پایانی رمضان بیاندازید.
فقط همین را برایتان بگویم که درد سنگ صفرا (کولیت) یکی از وحشتناکترین دردهای روی جهان است که فرد از روی درد خود را از زمین به سقف و از این دیوار تا به آن دیوار میزند.
و یکی از وحشتناکترین امراض رمضانی:
۶- پانکراتیت حاد :
بدن برای هضم پروتئینها از آنزیمهایی بسیار قوی استفاده میبرد، این آنزیمها بشکلی است که در خارج از دوازدهه بی اثرند اما زمانی که با صفرا مخلوط شدند، صفرا چون چاشنی عمل کرده و به آنان قدرت میبخشد. عموماً مجرای این آنزیمهای لوزالمعده با صفرا جداگانه بوده اما هنگام نزدیک شدن به دوازدهه بهم ارتباط مییابند. این ورودی که میگویم بسیار ظریف و کوچک است، حالا تصور بفرمائید که مخاط دوازدهه ملتهب باشد و یا اینکه سنگی که از کیسه صفرا براه افتاده و اتفاقاً سر دوراهی این دو مجرا گیر کند. این آنزیمی قوی در جایی خارج از دوازدهه (دوازدهه دارای روکش مخاطی خاصی است که آن آنزیم بدان بی اثر است) به چاشنی خود میرسد و متاسفانه  بدن شروع به هضم کردن خود میکند.!!
علیرغم پیشرفت دانش پزشکی هنوز هم شانس مرگ برای پانکراتیت حاد بسیار بالاست. آیا کسی حق یا بهتر بگویم  “جرأت”  آمار گیری تعداد پانکراتیتهای حاد ماه رمضان را دارد؟ (توضیح دهم که از علل پانکراتیت حاد یکی fasting و دیگری مصرف بالای الکل است که عمدتاً در کتب پزشکی ایران، از مهمترین مورد چشم پوشی میگردد ولی به مورد دوم شدیداً اشاره میشود.)
۷- ضرر زدن به کلیه ها . امساک آب:
میدانیم که بیشتر بدن انسان را آب تشکیل میدهد، آب حلّال و محیط واسط فعالیتهای شیمیایی بدن است. انتقال مواد به سلول و همچنین بعکس، توسط آب صورت میگیرد. حال واقعاً مانده ایم که فردی که متأسفانه از عنوان مقدس پزشک هم سوءاستفاده میکند، به چه منطق و چه آگاهی پیش زمینه ای، ادعا میکند که روزه یکماهه برای تصفیه بدن مناسب است؟. آیا این یک شارلاتانی و کلاهبرداری نیست؟.
موضوع مهمتر، و بالاتر این که بدن انسان روزانه به دو و نیم لیتر آب نیاز دارد، البته این میزان بدون در نظر گرفتن تب و میزان تعرق کردن بدن (کلاً دفع آب) در نظر گرفته میشود. بدبختانه بدن آدمی هم بگونه ای نیست که این میزان آب را به یکباره نوشیده و برای تمام روزش ذخیره کند.  دو عضو کوچک و نازنین بنام کلّیه هستند که علاوه بر دفع برخی از سموم از بدن، میزان آب بدن را هم تنظیم مینمایند.
این تنظیمات هم مانند آنچه در باره گوارش گفتم، به یک سیستم دقیق نوروهورمونال (عصبی-غددی) تکیه دارد.
حالا در نظر بگیرید که فردی در وسط تابستان، آنهم در منطقه ای بیابانی از بدن خود آب را مضایقه نماید، جدا از جریان سحری و افطار و سپس تشنگی طولانی که باز سیستم نوروهورمونال را بحالت سردرگمی درمیآورد، ساده ترین حالت اینست که کلیه ها میزان کمتری آب ترشح خواهند کرد. اما کلیه ها تا یک حدی میتوانند با خساست آب از دست رفته بدن را جبران کنند.
بعد از آن چه میشود؟.
میزان آب موجود در رگها کاسته میگردد و به حالتی منجر میشود که به آن نام  “شوک هیپو ولمی”  یا شوک در اثر کمبود حجم میگوئیم. اگر این شوک درمان نشود  باعث خطرات شدید جسمی، نهایتاً مرگ میگردد.(مثلاً در وبا، انسانها از کمبود آب و شوک است که تلف میشوند و نه از میکروب.)
حالا نگاهی به فجایع امساک آب بیاندازیم:
۱- کلیه ای با عملکرد مرزی (borderline)شبیه به مطالبی که درباره ی انسولین گفتم در اینجا هم صدق میکند. علل مختلفی باعث میشود که برخی از انسانها کلیه حساسی داشته باشند. اینها در حالت عادی هیچ مشکلی از بابت تصفیه خون ندارند ولی سیستم تنظیم کلیوی آنها قادر به تحمل نوسانات بالا نیست و در صورت مواجهه با چنین حالتی امکان ایستایی کارکرد کلیه ها موجود میباشد.
باز هم یادآور شویم که مثلاً نمیتوانیم ادرار ۲۴ ساعته یک میلیاردمسلمان را جمع کرده و به آزمایشگاه فرستاده تا کلیه های borderline را جداسازی کنیم یا ملیونها انسان را اولتراسونوگرافی کنیم تا ببینیم کلیه مولتی کیستیک (نوعی بیماری خانوادگی که در درون کلیه کیستهایی تشکیل میگردد) دارند یا نه.
۲- ATN) Acute Tubular Necrosis):
هنگامی که فردی، بهردلیلی مایع از دست دهد و دچار شوک شود، اگر این شوک بلافاصله درمان نگردد، سلولهای موجود در مجراهای ظریفی که در درون کلیه ادرار را جمع میکنند، میمیرند. جسد این سلولها بداخل این مجراهای ظریف میریزد و نهایتا باعث بسته شدن آنها میگردد.
اگر به چنین بیماری بلافاصله (منظورم از رگ) مایع نرسانیم، کلیه های خود را بشکل غیر قابل برگشتی از دست خواهد داد.
آیا کسی تا به حال خبر از تعداد افرادی که با یک روزه، برای تمامی عمر با کلیه خود وداع میکند، دارد؟. میدانید زندگی یک فرد دیالیزی چگونه است؟. آیا اطلاع از مخارج تعویض کلیه دارید؟. شانس باز پس زنی کلیه میهمان را میدانید؟. آیا میدانید که فردی که کلیه خود را تعویض کرده، باید سیستم ایمنی خود را تا ابد با انواع داروها مهار کند؟. جدا از زجری که به دوش آن انسان میافتد، یک بیمار کلیوی چه هزینه ای برای جامعه اش خواهد داشت؟.
چرا پیامبر اسلام ماه رمضان و روزه گرفتن را متداول ساخته است؟.
پیامبر زنباره و شکم باره اسلام، با گرد آوری لات ها، چاقو کشها، و بیکاره  های صحرای عربستان، هرماه و هر روز سال شروع به حمله به قافله های تجارتی، چپاول، و غارت  اموال، و تصرف و تجاوز به زنان آن می پرداخت.در ماههای گرم تابستان،  دزدان همکار او،  میل به تن پروری و استراحت داشتند. در نتیجه چند ماه سال برنامه راهزنی و یورش به اصطلاح به دشمنان اسلام، تعطیل می شد. و این روزهایی بود که  این راهزنان، به عبارتی دیگر، «سربازان اسلام»، در حین استراحت و بیکاری، به غذا، آب و توشه بیشتری نیاز داشتند.
پیامبر کلاهبردار، برای صرفه جویی در مصرف آب و خوراک، ماه رمضان را ابداء کرد، و طبق معمول همیشگی آن را عبادت دانست، و به بهشت موعود کذایی متصل ساخت.
پ.ن: مطالب پزشکی از این سایت گرفته شده نگارنده از تمامی خوانندگان محترم، درخواست می شود این مقاله بسیار مهم که امر حیاتی در جامعه خردباخته ما دارد، بازپخش فرمایید و به هر روشی که می توانید به دست دوستان و خانواده های مسلمان خود برسانید و آن ها را از خطرات و بیماری هایی که در انتظار آن هاست، آگاه فرمایید. با سپاس بیکران از همکاری شما گرامیان

ماه رمضان نزدیک است و ایران بینوای ما، در زیر سایه ی شوم اسلام و اعمال مشمئز کننده ی مسلمین، به تنگ آمده است و رمضان تیری دیگر است بر قلب فسرده ی ایران زمین. نگارنده براین باورم که از نظر مزاحمت ها و محدودیت های اجتماعی و زیر پا گذاشتن حقوق انسانی هر فرد، پس از ماه محرّم، ماه رمضان رتبه ی دوم را دارا می باشد.

آن هم به دلیل اینکه یک مشت انسان خرد باخته ی غرق در خرافات، دوست دارند به خودشان گرسنگی دهند و دچار ده ها درد و مرض شوند، هیچ کسی، حق ندارد در کوچه و خیابان چیزی بخورد و یا بیاشامد.

کودکان و خرسالان و پیران، باید از گرسنگی و تشنگی زجر بکشند ولی لب به آب و غذا نزنند چرا که جمعیت مسلمان  خردباخته روزه دار مملکت، ناراحت و عصبانی می شوند.

اگر کسی را در حین خوردن و یا آشامیدن، دستگیر کنند، آن شخص مجبور به پرداخت جریمه ی نقدی و همچنین تحمّل هشتاد ضربه شلاق است و یا حبس در زندان به مدّت  ده روز تا دو ماه و یا بیشتر است. همواره از بچگی در گوش ما خوانده شده که جلوی چشم آدم روزه دار، چیزی نخورید، چرا که ممکن است فرد روزه دار، وسوسه شود و گناه دارد!.

باید جواب اینگونه مغلطه ها را به این صورت داد که:

اگر شخص با ایمان قوی روزه گرفته و برای دریافت پاداش الله مدینه و همبستر شدن با حوریان و غلامان، حاضر به تحمّل این زجر و شکنجه شده است، پس چرا با دیدن کسی که در حال غذا خوردن است، دست و پایش شل می شود و دلش می خواهد روزه اش را بشکند؟.  این چه ایمان و اعتقاد سست و شکننده ایست؟.

و دیگر اینکه اگر شخصی روزه دار است و دیدن غذا خوردن دیگران، او را عذاب می دهد، مشکل اوست و آن شخص می تواند خود را در اتاقی زندانی کند و بیرون نیاید چرا که خوردن و آشامیدن، از حقوق ابتدایی اجتماعی و سلب نشدنی یک فرد هستند و اگر فرد و یا افرادی، به هر دلیلی نمی خواهند غذا بخورند، نباید مزاحم و سوهان روح دیگر افراد حاضر در اجتماع شوند و خود باید فکری به حال خودشان بکنند.

محدود کردن، شکنجه کردن و برخورد قانونی کردن با کسانی که نمی خواهند گرسنگی بکشند، پاک کردن صورت مسئله است و نه پاسخ روشن به پرسش موجود. یکی از مسائل آزار دهنده به دلیل وجود شخص روزه دار در سطح اجتماع، فارغ از مسئله ی محدود کردن دیگران از حق خوردن و آشامیدن و سیگار کشیدن و غیره، ” بوی بد دهان ” شخص روزه دار است که هنگام صحبت کردن و ارتباط کلامی برقرار کردن، بسیار مشمئز کننده است.

این مسئله نه تنها در هنگام صحبت کردن، بلکه حتی زمانی که کنار ایشان در صف نانوایی، در اتوبوس و مترو و مکان های دیگری ایستاده ایم، موجب آزار و ناراحتی همه ی کسانی می شود که روزه نمی گیرند. در رابطه با این امر، آخوند ها و امامان شیاد شیعه، دروغ های شاخداری گفته اند و نگارنده، نمونه ای از این مغلطه های شیطانی را برایتان می آورم.

پیامبر اسلام در رابطه با بوی بد دهان روزه داران فرموده اند:
” ولخلوف فم الصائم أطیب عند الله من ریح المسک: بوی بد دهان روزه دار در نزد الله، خوشبو تر است از بوی مشک.!”
به راستی که باید گفت عجب الله بد سلیقه و نادانی است که بوی گند دهان روزه دار را که حال هر جانوری را ( چه برسد به انسان) به هم میزند، به بوی مشک ترجیح می دهد. شاید این الله همیشه در کنار منجلاب زندگی کرده، که چنین خوش سلیقه شده است.
حال تصور کنید بهشتی را که این الله کج سلیقه برای روزه دارانش ساخته است، وقتی که ایشان بوی گند را به عطرهای خوشبو ترجیح می دهند، پس یقیناً از لجن و کثافت نیز برای ساختن در و دیوار کاخ های بهشتی استفاده کرده است.!
به طور کلّی الله، بیمار روان پریش خطرناکی است که اینگونه اشتباهات و کم فهمی ها از ایشان سر می زند. شاید بهتر باشد که این الله مریض معلوم الحال، خود را به روان پزشک نشان دهد.
حال از تمامی این مسائل که بگذریم، نیک می دانم که دوستان مسلمان روزه دار را، از درد ها و امراضی که ماه رمضان برایشان به ارمغان خواهد آورد، آگاه کنم. با امید به اینکه این اطّلاعات پزشکی، عزیزان مسلمان اسیر چنگال خرافات را از زندگی پر از بیماری و درد، نجات دهد.
مطالب آموزنده ی پزشکی پیرامون روزه گرفتن:
- روزه و مرگ سلولهای مغز: زمانی که بدنی گرسنه میماند، ابتدا به پلی ساکاریدی بنام گلیکوژن در کبد دست میاندازد اما میزان گلیکوژن در کبد به آنقدر نیست که پاسخگوی چند ساعت گرسنگی را بدهد. پس بدن شروع به استفاده از چربیها می کند، و چربیهای ذخیره شده را به نوعی کتون (cetone) تبدیل میکند. ( بوی بدی که از دهان روزه دار میآید، از همین کتون است)
بیشتر سلولهای بدن این کتون را بعنوان ماده مغذی بکار میبرند به غیر از مغز!. مغز تنها از گلوکز برای تهیه انرژی جهت فعالیتهای خود بهره میبرد.
گاهی اسلامگراها در باره تعداد سلولهایی سخن میگویند که در اثر استفاده از الکل از بین میرود. آیا تا بحال کسی در باره میزان مرگ سلولهای مغزی که در یک ماه رمضان از کف مسلمانان میرود، تحقیق کرده است؟.
و نکته ای از این اسف بارتر اینکه:
دختر بچه ای را در نظر بگیرید که علیرغم سن رشد خود و فعالیت بیشتر بدنی از بزرگسالان، مجبور است ۱۶ ساعت گرسنگی بکشد؛ چه بلایی بر سر مغز او میآید؟. آیا کسی تحقیق کرده است؟.
دستگاه گوارش انسان دارای هورمونهای بخصوصی است که بشکل سیستم پیچیده و بسیار دقیقی دستورات لازمه را برای کل بدن صادر میکند.
وقتی بدنی گرسنه میماند، بدن خود را به حالت شبیه کشوری( البته با مدیریت خردمندانه ) در معرض قحطی میبیند. به همه سلولهای بدن دستور میرسد که کمتر مصرف کنند، میزان انتقال مواد مغذی به سلولها هم کاهش مییابد ، یعنی متابولیسم بدن کند میگردد.
حالا تصور کنید که معده فردی با خوردن سحری تا خرخره پر شود. دستور هورمونها بر متابولیسم چه خواهد بود؟. بعد این بدن بدبخت ۱۶ ساعت گرسنگی بکشد و سپس سر افطار تا خرخره پر شود. رسماً هورمونها به حالتی مانند دیوانگی خواهند رسید. نهایتاً در آخر چند روز متابولیسم بدن فلج میشود.
این امت فلک زده و خردباخته اسلام است. هنگام سحر تا مرز ترکیدن می خورند، اگر مجبور به کاری نباشند، تا بعد از ظهر روز بعد به خواب دیو فرو می روند، سپس خود را برای افطار آماده می کنند، تاشکم بی هنر خود را انباشته به مواد دیگر غذایی کنند. از خود باید پرسید؛ آیا این عبادت است؟. این تن پروری و شکمبارگی را چه نوع عبادت می توان تعبیر کرد؟. هرچه هست و نیست، بی خردی مردم، کلاهبرداری، و شیادی آخوند است.
در طب, بهترین نوع غذا خوردن اینست که “بمقدار کم” و به “فواصل کم” خورده شود. هر کس خلاف این مسئله را بگوید یا از متابولیسم بدن زنده خبر ندارد یا انگیزه های دیگری دارد. تصفیه خون و پاکسازی بدن و… حرف های نادرستی ست که پایه ی علمی ندارد و یا از جانب پزشکان بی مسئولیت و احیاناً مزدور رژیم گفته میشود که به مصلحت را به حقیقت می فروشند.
در کنار آن ما به بعضی از مواد برای کارکرد صحیح بدن خود نیاز داریم: مثلاً به اسیدهای چرب اشباع نشده، به مقداری کلسترول، بعضی از اسیدهای آمینه، برخی از ویتامینها و مینرال ها که به عنوان کاتالیزور فرآیندهای متابولیسم بکار میآیند. از این روست که آدمی نیاز به خوردن غذاهای متنوع دارد تا بتواند این موادی را که کبد خود قادر به تهیه آنان نیست را تهیه کند.
حالا, نگاهی به لیست سحری و افطاری ملت بیاندازیم ، بعضیها که لطف میکنند و سحری هم میل نمیکنند.
نتیجه:
۱- موجود باد کرده و پف آلود
۲- تنی چون پنبه و بی شکل و ضعیف!
۳- زخم معده و زخم دوازدهه (اثنی العشر) :
از هورمون های گوارشی گفتیم:
یکی از کارهای قسمتی از این هورمونها، تنظیم میزان ترشح اسید معده، همچنین باز و بسته کردن دروازه خروجی معده است ، حال که این هورمونها را با روزه گرفتن دیوانه کرده ایم چه اتفاقی میافتد؟. میزان ترشح اسید معده از کنترل خارج میشود، مخاط دوازدهه حساس میگردد و دروازه خروجی معده گاهی محتویات اسیدی را بداخل دوازدهه میریزد.
نتیجه:
هفته اول رمضان، مراجعات نسبتاً کم است. اما در هفته های بعدی استفراغهای جهنده خونی کف و دیوارهای سفید اورژانش را رنگین میکند.
آیا کسی از آمار دقیق آن مطلع است؟. قطعاً خیر!
۴- آغاز دیابت:
یکی از هورمونهایی که ستون فقرات تنظیم متابولیسم است، انسولین میباشد. انسولین میزان قند خون را تنظیم میکند. اگر قند زیاد در دست و بال باشد، انسولین به داخل خون ترشح شده، میزان مصرف قند توسط سلولها را افزایش میدهد، از طرفی دیگر به کبد دستور میدهد که قند را گرفته و به چربی تبدیل سازد. برعکس همین مسائل در هنگام گرسنگی پدید میآید. حالا سی روز، به تواتر چند ساعت، تا خرخره بخوریم و بعد گرسنه بمانیم. چه بلایی بر سر تنظیم انسولین میآید؟.
برخی از لوزالمعده ها به شکلی در ساختن انسولین تنبلند (حالا بعلت ژنتیکی و یا چیز دیگر) ، تا بحال بشکل کجدار مریضی، میزان انسولین بدن را تأمین میکردند (این را هم در نظر داشته باشید که پیدا کردن screening چنین انسانهایی borderliners در جامعه هزینه  “غیر عملی”  دارد ). اما در برخورد با این فراز و نشیب های ناگهانی در ماه رمضان به ورشکستگی خواهند رسید.
آیا کسی خبر دارد که یک ماه رمضان چند بیمار دیابتی به جامعه هدیه میدهد؟. آیا عوارض نهایی دیابت را میدانید؟ (کوری، از دست دادن کلیه ها، التیام نیافتن زخمها، که حتی گاهی به قطع اندامها میانجامد و ….). آیا میدانید که هزینه یک بیمار دیابتی برای جامعه چقدر است؟
۵- سنگ کیسه صفرا:
صفرا ماده ایست که برای هضم غذا از طرف کبد تولید و در کیسه ای به همین نام ذخیره میگردد. وقتی که یکباره غذای چربی میخوریم، به این کیسه دستوری صادر میشود که محتویات خود را در داخل دوازدهه خالی کند. البته بیشتر اوقات صفرا در درون کیسه میماند و ته نشین شده و تشکیل سنگهای ریز و درشتی را میدهد.
حالا باز تصور کنید که سر افطار، فرد روزه دار غذای چرب و نرمی را بعد از مدت مدیدی روزه داری خورد. این سنگها راه میافتند و چون اغلب از ضخامت مجراها بزرگترند، در وسط آنان گیر میکنند. فقط محض امتحان بروید و نگاهی به لیست عمل بخش جراحی عمومی در هفته های پایانی رمضان بیاندازید.
فقط همین را برایتان بگویم که درد سنگ صفرا (کولیت) یکی از وحشتناکترین دردهای روی جهان است که فرد از روی درد خود را از زمین به سقف و از این دیوار تا به آن دیوار میزند.
و یکی از وحشتناکترین امراض رمضانی:
۶- پانکراتیت حاد :
بدن برای هضم پروتئینها از آنزیمهایی بسیار قوی استفاده میبرد، این آنزیمها بشکلی است که در خارج از دوازدهه بی اثرند اما زمانی که با صفرا مخلوط شدند، صفرا چون چاشنی عمل کرده و به آنان قدرت میبخشد. عموماً مجرای این آنزیمهای لوزالمعده با صفرا جداگانه بوده اما هنگام نزدیک شدن به دوازدهه بهم ارتباط مییابند. این ورودی که میگویم بسیار ظریف و کوچک است، حالا تصور بفرمائید که مخاط دوازدهه ملتهب باشد و یا اینکه سنگی که از کیسه صفرا براه افتاده و اتفاقاً سر دوراهی این دو مجرا گیر کند. این آنزیمی قوی در جایی خارج از دوازدهه (دوازدهه دارای روکش مخاطی خاصی است که آن آنزیم بدان بی اثر است) به چاشنی خود میرسد و متاسفانه  بدن شروع به هضم کردن خود میکند.!!
علیرغم پیشرفت دانش پزشکی هنوز هم شانس مرگ برای پانکراتیت حاد بسیار بالاست. آیا کسی حق یا بهتر بگویم  “جرأت”  آمار گیری تعداد پانکراتیتهای حاد ماه رمضان را دارد؟ (توضیح دهم که از علل پانکراتیت حاد یکی fasting و دیگری مصرف بالای الکل است که عمدتاً در کتب پزشکی ایران، از مهمترین مورد چشم پوشی میگردد ولی به مورد دوم شدیداً اشاره میشود.)
۷- ضرر زدن به کلیه ها . امساک آب:
میدانیم که بیشتر بدن انسان را آب تشکیل میدهد، آب حلّال و محیط واسط فعالیتهای شیمیایی بدن است. انتقال مواد به سلول و همچنین بعکس، توسط آب صورت میگیرد. حال واقعاً مانده ایم که فردی که متأسفانه از عنوان مقدس پزشک هم سوءاستفاده میکند، به چه منطق و چه آگاهی پیش زمینه ای، ادعا میکند که روزه یکماهه برای تصفیه بدن مناسب است؟. آیا این یک شارلاتانی و کلاهبرداری نیست؟.
موضوع مهمتر، و بالاتر این که بدن انسان روزانه به دو و نیم لیتر آب نیاز دارد، البته این میزان بدون در نظر گرفتن تب و میزان تعرق کردن بدن (کلاً دفع آب) در نظر گرفته میشود. بدبختانه بدن آدمی هم بگونه ای نیست که این میزان آب را به یکباره نوشیده و برای تمام روزش ذخیره کند.  دو عضو کوچک و نازنین بنام کلّیه هستند که علاوه بر دفع برخی از سموم از بدن، میزان آب بدن را هم تنظیم مینمایند.
این تنظیمات هم مانند آنچه در باره گوارش گفتم، به یک سیستم دقیق نوروهورمونال (عصبی-غددی) تکیه دارد.
حالا در نظر بگیرید که فردی در وسط تابستان، آنهم در منطقه ای بیابانی از بدن خود آب را مضایقه نماید، جدا از جریان سحری و افطار و سپس تشنگی طولانی که باز سیستم نوروهورمونال را بحالت سردرگمی درمیآورد، ساده ترین حالت اینست که کلیه ها میزان کمتری آب ترشح خواهند کرد. اما کلیه ها تا یک حدی میتوانند با خساست آب از دست رفته بدن را جبران کنند.
بعد از آن چه میشود؟.
میزان آب موجود در رگها کاسته میگردد و به حالتی منجر میشود که به آن نام  “شوک هیپو ولمی”  یا شوک در اثر کمبود حجم میگوئیم. اگر این شوک درمان نشود  باعث خطرات شدید جسمی، نهایتاً مرگ میگردد.(مثلاً در وبا، انسانها از کمبود آب و شوک است که تلف میشوند و نه از میکروب.)
حالا نگاهی به فجایع امساک آب بیاندازیم:
۱- کلیه ای با عملکرد مرزی (borderline)شبیه به مطالبی که درباره ی انسولین گفتم در اینجا هم صدق میکند. علل مختلفی باعث میشود که برخی از انسانها کلیه حساسی داشته باشند. اینها در حالت عادی هیچ مشکلی از بابت تصفیه خون ندارند ولی سیستم تنظیم کلیوی آنها قادر به تحمل نوسانات بالا نیست و در صورت مواجهه با چنین حالتی امکان ایستایی کارکرد کلیه ها موجود میباشد.
باز هم یادآور شویم که مثلاً نمیتوانیم ادرار ۲۴ ساعته یک میلیاردمسلمان را جمع کرده و به آزمایشگاه فرستاده تا کلیه های borderline را جداسازی کنیم یا ملیونها انسان را اولتراسونوگرافی کنیم تا ببینیم کلیه مولتی کیستیک (نوعی بیماری خانوادگی که در درون کلیه کیستهایی تشکیل میگردد) دارند یا نه.
روزه گرفتن و نرسیدن آب برای مدت چند ساعت به بدن، بیماری های گوناگونی پدید می آورد، که یکی از آن ها از کارافتادن کلیه ها، و نیاز به بکار بردن روش مرگبار دیالیز است.
۲-ATN) Acute Tubular Necrosis):
هنگامی که فردی، بهردلیلی مایع از دست دهد و دچار شوک شود، اگر این شوک بلافاصله درمان نگردد، سلولهای موجود در مجراهای ظریفی که در درون کلیه ادرار را جمع میکنند، میمیرند. جسد این سلولها بداخل این مجراهای ظریف میریزد و نهایتا باعث بسته شدن آنها میگردد.
اگر به چنین بیماری بلافاصله (منظورم از رگ) مایع نرسانیم، کلیه های خود را بشکل غیر قابل برگشتی از دست خواهد داد.
آیا کسی تا به حال خبر از تعداد افرادی که با یک روزه، برای تمامی عمر با کلیه خود وداع میکند، دارد؟. میدانید زندگی یک فرد دیالیزی چگونه است؟. آیا اطلاع از مخارج تعویض کلیه دارید؟. شانس باز پس زنی کلیه میهمان را میدانید؟. آیا میدانید که فردی که کلیه خود را تعویض کرده، باید سیستم ایمنی خود را تا ابد با انواع داروها مهار کند؟. جدا از زجری که به دوش آن انسان میافتد، یک بیمار کلیوی چه هزینه ای برای جامعه اش خواهد داشت؟.
چرا پیامبر اسلام ماه رمضان و روزه گرفتن را متداول ساخته است؟.
پیامبر زنباره و شکم باره اسلام، با گرد آوری لات ها، چاقو کشها، و بیکاره  های صحرای عربستان، هرماه و هر روز سال شروع به حمله به قافله های تجارتی، چپاول، و غارت  اموال، و تصرف و تجاوز به زنان آن می پرداخت.در ماههای گرم تابستان،  دزدان همکار او،  میل به تن پروری و استراحت داشتند. در نتیجه چند ماه سال برنامه راهزنی و یورش به اصطلاح به دشمنان اسلام، تعطیل می شد. و این روزهایی بود که  این راهزنان، به عبارتی دیگر، «سربازان اسلام»، در حین استراحت و بیکاری، به غذا، آب و توشه بیشتری نیاز داشتند.
پیامبر کلاهبردار، برای صرفه جویی در مصرف آب و خوراک، ماه رمضان را ابداء کرد، و طبق معمول همیشگی آن را عبادت دانست، و به بهشت موعود کذایی متصل ساخت.
پ.ن: مطالب پزشکی از این سایت گرفته شد نگارنده از تمامی خوانندگان محترم، درخواست می شود این مقاله بسیار مهم که امر حیاتی در جامعه خردباخته ما دارد، بازپخش فرمایید و به هر روشی که می توانید به دست دوستان و خانواده های مسلمان خود برسانید و آن ها را از خطرات و بیماری هایی که در انتظار آن هاست، آگاه فرمایید. با سپاس بیکران از همکاری شما گرامیان



این مسئله نه تنها در هنگام صحبت کردن، بلکه حتی زمانی که کنار ایشان در صف نانوایی، در اتوبوس و مترو و مکان های دیگری ایستاده ایم، موجب آزار و ناراحتی همه ی کسانی می شود که روزه نمی گیرند. در رابطه با این امر، آخوند ها و امامان شیاد شیعه، دروغ های شاخداری گفته اند و نگارنده، نمونه ای از این مغلطه های شیطانی را برایتان می آورم.
در کدام دینی، در کدام مرامی، در کدام جامعه ای، و در کدام طریقتی انسان ناچار می شود که برای یک ماه بدن خود را از غذا و آب دوربدارد، و به دهها بیماری مبتلا شود؟. آخوندهای شکمباره و زنباره که همه جهان را در شکم و زیر شکم خو د می بینند، به چه جرأتی، به خود اجازه می دهند که انسان ها را از مواد غذایی محروم سازبد؟ و با چه خیره سری انسان را این چنین مورد شکجنه و آزار قرار ممی دهند؟. امروزه در جهان بافرهنگ هرگز با حیوانات هم چنین روشی اجراء نمی شود.

پیامبر اسلام در رابطه با بوی بد دهان روزه داران فرموده اند:
” ولخلوف فم الصائم أطیب عند الله من ریح المسک: بوی بد دهان روزه دار در نزد الله، خوشبو تر است از بوی مشک.!”
به راستی که باید گفت عجب الله بد سلیقه و نادانی است که بوی گند دهان روزه دار را که حال هر جانوری را ( چه برسد به انسان) به هم میزند، به بوی مشک ترجیح می دهد. شاید این الله همیشه در کنار منجلاب زندگی کرده، که چنین خوش سلیقه شده است.

حال تصور کنید بهشتی را که این الله کج سلیقه برای روزه دارانش ساخته است، وقتی که ایشان بوی گند را به عطرهای خوشبو ترجیح می دهند، پس یقیناً از لجن و کثافت نیز برای ساختن در و دیوار کاخ های بهشتی استفاده کرده است.!
به طور کلّی الله، بیمار روان پریش خطرناکی است که اینگونه اشتباهات و کم فهمی ها از ایشان سر می زند. شاید بهتر باشد که این الله مریض معلوم الحال، خود را به روان پزشک نشان دهد.

حال از تمامی این مسائل که بگذریم، نیک می دانم که دوستان مسلمان روزه دار را، از درد ها و امراضی که ماه رمضان برایشان به ارمغان خواهد آورد، آگاه کنم. با امید به اینکه این اطّلاعات پزشکی، عزیزان مسلمان اسیر چنگال خرافات را از زندگی پر از بیماری و درد، نجات دهد.

مطالب آموزنده ی پزشکی پیرامون روزه گرفتن:
- روزه و مرگ سلولهای مغز: زمانی که بدنی گرسنه میماند، ابتدا به پلی ساکاریدی بنام گلیکوژن در کبد دست میاندازد اما میزان گلیکوژن در کبد به آنقدر نیست که پاسخگوی چند ساعت گرسنگی را بدهد. پس بدن شروع به استفاده از چربیها می کند، و چربیهای ذخیره شده را به نوعی کتون (cetone) تبدیل میکند. ( بوی بدی که از دهان روزه دار میآید، از همین کتون است)
بیشتر سلولهای بدن این کتون را بعنوان ماده مغذی بکار میبرند به غیر از مغز!. مغز تنها از گلوکز برای تهیه انرژی جهت فعالیتهای خود بهره میبرد.

گاهی اسلامگراها در باره تعداد سلولهایی سخن میگویند که در اثر استفاده از الکل از بین میرود. آیا تا بحال کسی در باره میزان مرگ سلولهای مغزی که در یک ماه رمضان از کف مسلمانان میرود، تحقیق کرده است؟.

و نکته ای از این اسف بارتر اینکه:
دختر بچه ای را در نظر بگیرید که علیرغم سن رشد خود و فعالیت بیشتر بدنی از بزرگسالان، مجبور است ۱۶ ساعت گرسنگی بکشد؛ چه بلایی بر سر مغز او میآید؟. آیا کسی تحقیق کرده است؟.

دستگاه گوارش انسان دارای هورمونهای بخصوصی است که بشکل سیستم پیچیده و بسیار دقیقی دستورات لازمه را برای کل بدن صادر میکند.
وقتی بدنی گرسنه میماند، بدن خود را به حالت شبیه کشوری( البته با مدیریت خردمندانه ) در معرض قحطی میبیند. به همه سلولهای بدن دستور میرسد که کمتر مصرف کنند، میزان انتقال مواد مغذی به سلولها هم کاهش مییابد ، یعنی متابولیسم بدن کند میگردد.

حالا تصور کنید که معده فردی با خوردن سحری تا خرخره پر شود. دستور هورمونها بر متابولیسم چه خواهد بود؟. بعد این بدن بدبخت ۱۶ ساعت گرسنگی بکشد و سپس سر افطار تا خرخره پر شود. رسماً هورمونها به حالتی مانند دیوانگی خواهند رسید. نهایتاً در آخر چند روز متابولیسم بدن فلج میشود.
این امت فلک زده و خردباخته اسلام است. هنگام سحر تا مرز ترکیدن می خورند، اگر مجبور به کاری نباشند، تا بعد از ظهر روز بعد به خواب دیو فرو می روند، سپس خود را برای افطار آماده می کنند، تاشکم بی هنر خود را انباشته به مواد دیگر غذایی کنند. از خود باید پرسید؛ آیا این عبادت است؟. این تن پروری و شکمبارگی را چه نوع عبادت می توان تعبیر کرد؟. هرچه هست و نیست، بی خردی مردم، کلاهبرداری، و شیادی آخوند است.

در طب, بهترین نوع غذا خوردن اینست که “بمقدار کم” و به “فواصل کم” خورده شود. هر کس خلاف این مسئله را بگوید یا از متابولیسم بدن زنده خبر ندارد یا انگیزه های دیگری دارد. تصفیه خون و پاکسازی بدن و… حرف های نادرستی ست که پایه ی علمی ندارد و یا از جانب پزشکان بی مسئولیت و احیاناً مزدور رژیم گفته میشود که به مصلحت را به حقیقت می فروشند.

در کنار آن ما به بعضی از مواد برای کارکرد صحیح بدن خود نیاز داریم: مثلاً به اسیدهای چرب اشباع نشده، به مقداری کلسترول، بعضی از اسیدهای آمینه، برخی از ویتامینها و مینرال ها که به عنوان کاتالیزور فرآیندهای متابولیسم بکار میآیند. از این روست که آدمی نیاز به خوردن غذاهای متنوع دارد تا بتواند این موادی را که کبد خود قادر به تهیه آنان نیست را تهیه کند.

حالا, نگاهی به لیست سحری و افطاری ملت بیاندازیم ، بعضیها که لطف میکنند و سحری هم میل نمیکنند.
نتیجه:
۱- موجود باد کرده و پف آلود
۲- تنی چون پنبه و بی شکل و ضعیف!
۳- زخم معده و زخم دوازدهه (اثنی العشر) :

از هورمون های گوارشی گفتیم:
یکی از کارهای قسمتی از این هورمونها، تنظیم میزان ترشح اسید معده، همچنین باز و بسته کردن دروازه خروجی معده است ، حال که این هورمونها را با روزه گرفتن دیوانه کرده ایم چه اتفاقی میافتد؟. میزان ترشح اسید معده از کنترل خارج میشود، مخاط دوازدهه حساس میگردد و دروازه خروجی معده گاهی محتویات اسیدی را بداخل دوازدهه میریزد.

نتیجه:
هفته اول رمضان، مراجعات نسبتاً کم است. اما در هفته های بعدی استفراغهای جهنده خونی کف و دیوارهای سفید اورژانش را رنگین میکند.
آیا کسی از آمار دقیق آن مطلع است؟. قطعاً خیر!

۴- آغاز دیابت:
یکی از هورمونهایی که ستون فقرات تنظیم متابولیسم است، انسولین میباشد. انسولین میزان قند خون را تنظیم میکند. اگر قند زیاد در دست و بال باشد، انسولین به داخل خون ترشح شده، میزان مصرف قند توسط سلولها را افزایش میدهد، از طرفی دیگر به کبد دستور میدهد که قند را گرفته و به چربی تبدیل سازد. برعکس همین مسائل در هنگام گرسنگی پدید میآید. حالا سی روز، به تواتر چند ساعت، تا خرخره بخوریم و بعد گرسنه بمانیم. چه بلایی بر سر تنظیم انسولین میآید؟.

برخی از لوزالمعده ها به شکلی در ساختن انسولین تنبلند (حالا بعلت ژنتیکی و یا چیز دیگر) ، تا بحال بشکل کجدار مریضی، میزان انسولین بدن را تأمین میکردند (این را هم در نظر داشته باشید که پیدا کردن screening چنین انسانهایی borderliners در جامعه هزینه  “غیر عملی”  دارد ). اما در برخورد با این فراز و نشیب های ناگهانی در ماه رمضان به ورشکستگی خواهند رسید.
آیا کسی خبر دارد که یک ماه رمضان چند بیمار دیابتی به جامعه هدیه میدهد؟. آیا عوارض نهایی دیابت را میدانید؟ (کوری، از دست دادن کلیه ها، التیام نیافتن زخمها، که حتی گاهی به قطع اندامها میانجامد و ….). آیا میدانید که هزینه یک بیمار دیابتی برای جامعه چقدر است؟

۵- سنگ کیسه صفرا:
صفرا ماده ایست که برای هضم غذا از طرف کبد تولید و در کیسه ای به همین نام ذخیره میگردد. وقتی که یکباره غذای چربی میخوریم، به این کیسه دستوری صادر میشود که محتویات خود را در داخل دوازدهه خالی کند. البته بیشتر اوقات صفرا در درون کیسه میماند و ته نشین شده و تشکیل سنگهای ریز و درشتی را میدهد.

حالا باز تصور کنید که سر افطار، فرد روزه دار غذای چرب و نرمی را بعد از مدت مدیدی روزه داری خورد. این سنگها راه میافتند و چون اغلب از ضخامت مجراها بزرگترند، در وسط آنان گیر میکنند. فقط محض امتحان بروید و نگاهی به لیست عمل بخش جراحی عمومی در هفته های پایانی رمضان بیاندازید.
فقط همین را برایتان بگویم که درد سنگ صفرا (کولیت) یکی از وحشتناکترین دردهای روی جهان است که فرد از روی درد خود را از زمین به سقف و از این دیوار تا به آن دیوار میزند.

و یکی از وحشتناکترین امراض رمضانی:
۶- پانکراتیت حاد :
بدن برای هضم پروتئینها از آنزیمهایی بسیار قوی استفاده میبرد، این آنزیمها بشکلی است که در خارج از دوازدهه بی اثرند اما زمانی که با صفرا مخلوط شدند، صفرا چون چاشنی عمل کرده و به آنان قدرت میبخشد. عموماً مجرای این آنزیمهای لوزالمعده با صفرا جداگانه بوده اما هنگام نزدیک شدن به دوازدهه بهم ارتباط مییابند. این ورودی که میگویم بسیار ظریف و کوچک است، حالا تصور بفرمائید که مخاط دوازدهه ملتهب باشد و یا اینکه سنگی که از کیسه صفرا براه افتاده و اتفاقاً سر دوراهی این دو مجرا گیر کند. این آنزیمی قوی در جایی خارج از دوازدهه (دوازدهه دارای روکش مخاطی خاصی است که آن آنزیم بدان بی اثر است) به چاشنی خود میرسد و متاسفانه  بدن شروع به هضم کردن خود میکند.!!

علیرغم پیشرفت دانش پزشکی هنوز هم شانس مرگ برای پانکراتیت حاد بسیار بالاست. آیا کسی حق یا بهتر بگویم  “جرأت”  آمار گیری تعداد پانکراتیتهای حاد ماه رمضان را دارد؟ (توضیح دهم که از علل پانکراتیت حاد یکی fasting و دیگری مصرف بالای الکل است که عمدتاً در کتب پزشکی ایران، از مهمترین مورد چشم پوشی میگردد ولی به مورد دوم شدیداً اشاره میشود.)

۷- ضرر زدن به کلیه ها . امساک آب:
میدانیم که بیشتر بدن انسان را آب تشکیل میدهد، آب حلّال و محیط واسط فعالیتهای شیمیایی بدن است. انتقال مواد به سلول و همچنین بعکس، توسط آب صورت میگیرد. حال واقعاً مانده ایم که فردی که متأسفانه از عنوان مقدس پزشک هم سوءاستفاده میکند، به چه منطق و چه آگاهی پیش زمینه ای، ادعا میکند که روزه یکماهه برای تصفیه بدن مناسب است؟. آیا این یک شارلاتانی و کلاهبرداری نیست؟.

موضوع مهمتر، و بالاتر این که بدن انسان روزانه به دو و نیم لیتر آب نیاز دارد، البته این میزان بدون در نظر گرفتن تب و میزان تعرق کردن بدن (کلاً دفع آب) در نظر گرفته میشود. بدبختانه بدن آدمی هم بگونه ای نیست که این میزان آب را به یکباره نوشیده و برای تمام روزش ذخیره کند.  دو عضو کوچک و نازنین بنام کلّیه هستند که علاوه بر دفع برخی از سموم از بدن، میزان آب بدن را هم تنظیم مینمایند.
این تنظیمات هم مانند آنچه در باره گوارش گفتم، به یک سیستم دقیق نوروهورمونال (عصبی-غددی) تکیه دارد.

حالا در نظر بگیرید که فردی در وسط تابستان، آنهم در منطقه ای بیابانی از بدن خود آب را مضایقه نماید، جدا از جریان سحری و افطار و سپس تشنگی طولانی که باز سیستم نوروهورمونال را بحالت سردرگمی درمیآورد، ساده ترین حالت اینست که کلیه ها میزان کمتری آب ترشح خواهند کرد. اما کلیه ها تا یک حدی میتوانند با خساست آب از دست رفته بدن را جبران کنند.

بعد از آن چه میشود؟.
میزان آب موجود در رگها کاسته میگردد و به حالتی منجر میشود که به آن نام  “شوک هیپو ولمی”  یا شوک در اثر کمبود حجم میگوئیم. اگر این شوک درمان نشود  باعث خطرات شدید جسمی، نهایتاً مرگ میگردد.(مثلاً در وبا، انسانها از کمبود آب و شوک است که تلف میشوند و نه از میکروب.)

حالا نگاهی به فجایع امساک آب بیاندازیم:
۱- کلیه ای با عملکرد مرزی (borderline)شبیه به مطالبی که درباره ی انسولین گفتم در اینجا هم صدق میکند. علل مختلفی باعث میشود که برخی از انسانها کلیه حساسی داشته باشند. اینها در حالت عادی هیچ مشکلی از بابت تصفیه خون ندارند ولی سیستم تنظیم کلیوی آنها قادر به تحمل نوسانات بالا نیست و در صورت مواجهه با چنین حالتی امکان ایستایی کارکرد کلیه ها موجود میباشد.
باز هم یادآور شویم که مثلاً نمیتوانیم ادرار ۲۴ ساعته یک میلیاردمسلمان را جمع کرده و به آزمایشگاه فرستاده تا کلیه های borderline را جداسازی کنیم یا ملیونها انسان را اولتراسونوگرافی کنیم تا ببینیم کلیه مولتی کیستیک (نوعی بیماری خانوادگی که در درون کلیه کیستهایی تشکیل میگردد) دارند یا نه.
روزه گرفتن و نرسیدن آب برای مدت چند ساعت به بدن، بیماری های گوناگونی پدید می آورد، که یکی از آن ها از کارافتادن کلیه ها، و نیاز به بکار بردن روش مرگبار دیالیز است.

۲- ATN) Acute Tubular Necrosis):
هنگامی که فردی، بهردلیلی مایع از دست دهد و دچار شوک شود، اگر این شوک بلافاصله درمان نگردد، سلولهای موجود در مجراهای ظریفی که در درون کلیه ادرار را جمع میکنند، میمیرند. جسد این سلولها بداخل این مجراهای ظریف میریزد و نهایتا باعث بسته شدن آنها میگردد.
اگر به چنین بیماری بلافاصله (منظورم از رگ) مایع نرسانیم، کلیه های خود را بشکل غیر قابل برگشتی از دست خواهد داد.

آیا کسی تا به حال خبر از تعداد افرادی که با یک روزه، برای تمامی عمر با کلیه خود وداع میکند، دارد؟. میدانید زندگی یک فرد دیالیزی چگونه است؟. آیا اطلاع از مخارج تعویض کلیه دارید؟. شانس باز پس زنی کلیه میهمان را میدانید؟. آیا میدانید که فردی که کلیه خود را تعویض کرده، باید سیستم ایمنی خود را تا ابد با انواع داروها مهار کند؟. جدا از زجری که به دوش آن انسان میافتد، یک بیمار کلیوی چه هزینه ای برای جامعه اش خواهد داشت؟.

چرا پیامبر اسلام ماه رمضان و روزه گرفتن را متداول ساخته است؟.
پیامبر زنباره و شکم باره اسلام، با گرد آوری لات ها، چاقو کشها، و بیکاره  های صحرای عربستان، هرماه و هر روز سال شروع به حمله به قافله های تجارتی، چپاول، و غارت  اموال، و تصرف و تجاوز به زنان آن می پرداخت.در ماههای گرم تابستان،  دزدان همکار او،  میل به تن پروری و استراحت داشتند. در نتیجه چند ماه سال برنامه راهزنی و یورش به اصطلاح به دشمنان اسلام، تعطیل می شد. و این روزهایی بود که  این راهزنان، به عبارتی دیگر، «سربازان اسلام»، در حین استراحت و بیکاری، به غذا، آب و توشه بیشتری نیاز داشتند.
پیامبر کلاهبردار، برای صرفه جویی در مصرف آب و خوراک، ماه رمضان را ابداء کرد، و طبق معمول همیشگی آن را عبادت دانست، و به بهشت موعود کذایی متصل ساخت.

پ.ن: مطالب پزشکی از این سایت گرفته شده است. نگارنده از تمامی خوانندگان محترم، درخواست می شود این مقاله بسیار مهم که امر حیاتی در جامعه خردباخته ما دارد، بازپخش فرمایید و به هر روشی که می توانید به دست دوستان و خانواده های مسلمان خود برسانید و آن ها را از خطرات و بیماری هایی که در انتظار آن هاست، آگاه فرمایید. با سپاس بیکران از همکاری شما گرامیان
fozole mahale