۱۳۹۳ دی ۹, سه‌شنبه

گفتگو با مترجم اخراجی وزارت خارجه؛ قاسم سلیمانی به دنبال نفوذ در اریتره و شاخ افریقا بود

 تقاطع می نویسد :احمد هاشمی در سال ۱۳۵۶ خورشیدی در شهر قم متولد شد. او مدرک کار‌شناسی خود را در علوم سیاسی از دانشگاه تهران گرفت و سپس در مقطع کار‌شناسی ارشد در مطالعات امریکا از دانشکده روابط بین‌الملل وزارت امورخارجه فارغ‌التحصیل شد. آقای هاشمی در زمستان ۸۶ به عنوان “کار‌شناس اداره کل تشریفات” و مترجم زبان‌های انگلیسی، ترکی و عربی به استخدام وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی درآمد. او که به عنوان مترجم در شماری از دیدارهای مقامات ارشد حکومت ایران با هم‌تایان خارجی‌شان شرکت می‌کرد، بعد از “جنبش سبز” از این وزارت‌‌خانه اخراج شد. با وی که از سال ۱۳۹۱ به عنوان پناهنده‌ی سیاسی در ترکیه به سر می‌برد به گفتگو نشسته‌ایم.

شما در وزارت امور خارجه به صورت قراردادی مترجم بودید. اما آن‌طور که در اطلاعات مربوط به شما آمده است، از آن وزارت‌خانه اخراج شدید. چرا؟
احمد هاشمی: مشکلات من از سال ۸۸ شروع شد چرا که در اغلب تظاهرات اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ شرکت داشتم و به دلیل این همکاری و ارتباطات و شرکت در تظاهرات، ۳ بار به حراست وزارت خارجه فراخوانده شدم و نهایتا بدون اعلام کتبی از وزارت‌خانه اخراج شدم.

یعنی شما علاوه بر شغل‌تان که مترجمی بود، فعالیت سیاسی نیز داشتید؟ فعالیت شما از سال ۸۸ شروع شد؟

احمد هاشمی: پیش‌تر در انجمن اسلامی و برخی نشست‌های دفتر تحکیم وحدت فعالیت داشتم و به کنش‌گری سیاسی علاقمند بودم. برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی در روز ۱۲ اسفند سال ۱۳۹۰ نیز ثبت نام کردم و با تعدادی از افراد مستقل و آزاداندیش یک ائتلاف تشکیل دادیم. ولی با ردصلاحیت خود توسط شورای نگهبان روبرو شدم و زمانی که به این ردصلاحیت اعتراض کردم و موضوع را پیگیر شدم با مشکلاتی در محل کارم روبرو شدم که نهایتا اخراج و تهدید را برایم به همراه داشت.

شما اصلا چگونه وارد وزارت خارجه شدید؟

احمد هاشمی: در وزارت خارجه، ملغمه‌ای از به اصطلاح آقازاده‌ها و طیف‌های مختلف، از برادر میرجلال الدین کزازی و محسن سازگارا گرفته تا خواهر‌زاده شیخ محمد یزدی و فرزند شیخ احمد جنتی تا پسر وزیر شعار حضور دارند ولی باید گفت بدون لابی‌گری و رایزنی، استخدام در این مجموعه تقریبا غیرممکن بود. البته بخش‌هایی مثل واحد آمار و داده‌ها و رایانه و اداره ترجمه از این قاعده استثنا بود چرا که در بین نیروهای به اصطلاح متعهد به اندازه کافی مترجم‌های کارکشته وجود نداشتند. بنابراین من پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده وزارت خارجه با سماجت فراوان توانستم استخدام قراردادی وزارت خارجه شوم. البته توصیه‌نامه عباس عراقچی، معاون کنونی وزارت خارجه و رییس وقت دانشکده روابط بین‌الملل هم بی‌تاثیر نبود.

پس از اخراج از وزارت‌خانه بود که از کشور خارج شدید؟

احمد هاشمی: خیر. پس از اخراج از وزارت خارجه در ابتدای سال ۱۳۹۱، به همکاری با سرویس بین‌الملل روزنامه‌های شرق و اعتماد پرداختم. در همین زمان یعنی در بین ماه‌های اردیبهشت و خرداد با سه تماس تلفنی نا‌شناس و تهدیدآمیز روبرو شدم و نهایتا روز ۲۴ خرداد پس از بازداشت و بازجویی دو ساعته در فرودگاه امام به ترکیه آمدم. به شخصه فکر می‌کنم داشتن اطلاعات و حضور در یک سری جلسات خاص به عنوان مترجم، دلیل اصلی تهدید و اعمال فشار بر من برای ترک فعالیت مطبوعاتی‌ام بود.

چه جلساتی؟ می‌توانید چند نمونه را مثال بزنید؟

احمد هاشمی: بله. در یک سری از جلسات و بازدیدهای بسیار حساس سازمان منع سلاح‌های شیمیایی (The Organization for the Prohibition of Chemical Weapons) حضور داشتم و از میزان عدم شفافیت و صداقت ایران نسبت به سایت‌های اظهارشده و اظهارنشده و برنامه‌های نظامی آن سایت‌ها به ویژه سایت مجتمع شهید میثمی واقع در کلاک در نزدیکی کرج وابسته به سازمان صنایع دفاع اطلاعاتی به دست آوردم که جمهوری اسلامی می‌توانست نگران افشای این اطلاعات باشد. هم‌چنین در همین جلسات پیش از شروع رسمی بازرسی توسط OPCW بطور مداوم این عبارت که فلان اقلام، برای سازمان صنایع دفاع است (برای مصرف سازمان صنایع دفاع تولید می‌شود) توسط مسوولان کارخانه‌ها تکرار می‌شد که آن اقلام اعم از محصول اولیه و یا پایانی جزء کالاهای ممنوع تحت مقررات کنوانسیون سلاح‌های شیمیایی (OPCW-CWC) بوده و به هیچ وجه نباید برای بازرسان اظهار می‌شد. هم‌چنین در دیدار سردار قاسم سلیمانی و رییس جمهور اریتره نیز به عنوان مترجم حضور داشتم.

این دیدار در چه تاریخی و به چه منظوری انجام گرفت؟ به صورت محرمانه برگزار شد؟

احمد هاشمی: بله. محرمانه بود. دیدار سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه و “آسیاس آفورقی”، رییس جمهور اریتره در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷ در محل کاخ جمهوری در مجموعه سعدآباد برگزار شد.

از مسوولان کشوری افراد دیگری نیز حضور داشتند؟

احمد هاشمی: خیر. زیاد نبودند. این نشست کاملا محرمانه و پشت درهای بسته و با حضور منوچهر متکی، قاسم سلیمانی و رئیس جمهور اریتره و من برگزار شد.

در آنجا چه مباحثی مطرح شد؟

احمد هاشمی: در آن جلسه برای تامین انواع سلاح برای این کشور آفریقایی، حضور مشترک سپاه در “تنگه باب‌المندب” و هدف قرار دادن نیرو‌ها و کشتی‌های غربی به ویژه امریکایی و ارائه وام و کمک‌های فنی مذاکره شد. سلیمانی تاکید کرد که ایران می‌تواند در تولید برخی از جنگ‌افزار‌ها و آموزش نیروهای نظامی اریتره علیه کشور اتیوپی و دیگر کشورهای اتحادیه آفریقا و غربی‌ها و راه‌اندازی کارخانه تولید مهمات به این کشور کمک کند و رهبر ایران هم از این امر حمایت می‌کند.

یعنی قاسم سلیمانی از طرف خامنه‌ای این صحبت‌ها را انجام می‌داد؟

احمد هاشمی: بله. او تاکید کرد که از طرف رهبر صحبت می‌کند و می‌گفت در دیدار با رهبر نیز این امر مطرح خواهد شد. به طور کلی، جلسه یک طرفه بود یعنی طرف اریتره‌ای خواسته‌هایی را مطرح می‌کرد در زمینه کمک مالی و اعطای وام و آموزش نظامی نیروهای اریتره‌ای و ارسال سلاح و طرف ایرانی تایید می‌کرد که این خواسته‌ها را اجابت خواهد کرد.

هدف جمهوری اسلامی از حمایت از اریتره علیه دیگر کشورهای آفریقایی چه بود؟

احمد هاشمی: هدف ایران از این ملاقات و مذاکرات، تسلط این کشور بر “تنگه باب‌المندب” و “شاخ آفریقا” به منظور بیرون راندن امریکایی‌ها و غربی‌ها بود.


در چه جلسات خاص دیگری به عنوان مترجم حضور داشتید؟

احمد هاشمی: در سال ۱۳۸۹ در دیدار سردار وحیدی وزیر وقت دفاع، با آقای بامبانگ بروجونگورو، “دبیر کل موسسه تحقیقات و آموزش اسلامی” به عنوان مترجم حضور داشتم که در این نشست آقای وحیدی بر همکاری فنی برای ساخت جنگ‌افزار‌های مشترک اسلامی و پیشرفته نسل نو مانند تانک و موشک دوربرد بین ایران، ترکیه، اندونزی و مالزی تاکید کرد، هرچند با واکنش سرد دبیرکل روبرو شد.

این جلسه نیز در سعدآباد انجام گرفت؟

احمد هاشمی: خیر. این ملاقات در ساختمان مرکزی وزارت دفاع در خیابان شهید لنگری صورت گرفت. البته در جلسه خصوصی دیگری با محسن رضایی نیز حضور داشتم اما نه به عنوان مترجم. در سال ۱۳۸۳ در خانه‌اش در آخرین بلوک شهرک شهید دقایقی –که بیشتر ساکنان آن از سرداران سپاه و مسوولان نظام هستند- حضور داشتم.

آن جلسه با چه کسانی و به چه منظوری برگزار شد؟

 احمد هاشمی: در این جلسه روح‌الله سلگی “دبیرکل مجمع اسلامی دانشجویان و دانش‌آموختگان ایران” و من به عنوان عضو آن مجمع حضور داشتیم تا برای فعالیت‌های انتخاباتی سال بعد به آقای رضایی مشاوره بدهیم و در شاخه دانشجویی با وی همکاری داشته باشیم. در آن جلسه محسن رضایی بر اراده نظام برای ساخت سلاح‌های اتمی برای اهداف بازدارنده تاکید کرد. در حال حاضر روح‌الله سلگی، “دبیر فراکسیون پیشگیری و مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس شورای اسلامی” است و پیش‌تر هم “معاون مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری” و همین‌طور فرماندار شهرستان‌های اردستان، آران و بیدگل بود.

آیا از اداره ترجمه وزارت خارجه و اشخاص آن‌جا خاطرات خاصی دارید؟

احمد هاشمی: با محسن مرتضایی‌فر، فرزند «وزیر شعار» دوستی نزدیکی داشتم. او فرد لیبرال‌منشی بود و به عنوان معاون اداره کل تشریفات وزارت خارجه همیشه به من توصیه می‌کرد به خاطر منافع خودم هم که شده کمی ظاهرداری کنم. برای من این نکته خیلی جالب بود که مرتضایی‌فر که در حال حاضر به عنوان سرکنسول ایران در استانبول فعالیت می‌کند از اینکه می‌باید برای مقامات کشورهای گمنام آفریقایی (به قول او کشورهای دوزاری) هدیه گران‌قیمت از قبیل فرش دستباف و صنایع دستی اصفهان تهیه می‌شد عصبانی می‌شد و تاسف می‌خورد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی به چنین روزی افتاده است.

خاطره دیگر من نیز به فرزند صادق خلخالی برمی گردد. برای مدت ۴ ماه دفتر کار من و محمد گیوی در یک اتاق بود. او پسر صادق خلخالی، معروف به «قاضی جلاد» بود که به علت گریزان بودن از سیاست و نداشتن باورهای مذهبی به مدت ۱۶ سال در کشورهای آلمانی‌زبان از جمله سوییس و آلمان به ماموریت مشغول بود. او برای بازخرید و بازنشستگی زودهنگام به مرکز برگشته بود و می‌گفت زندگی کردن در ایران خیلی سخت است و لحظه‌شماری می‌کرد تا کارهای بازنشستگی‌اش تمام شود تا پیش دو دخترش در سوییس برگردد. آقای گیوی به عنوان مترجم زبان آلمانی در اداره ترجمه حضور داشت و از معدود همکاران وزارت خارجه بود که به طور علنی می‌گفت نماز نمی‌خواند و روزه نمی‌گیرد. او سییبیل پرپشتی داشت و ریشش را اصطلاحا هر روز سه تیغ می‌کرد. گیوی به خاطر عشق به فلسفه بود که برای یادگیری زبان آلمانی به عنوان زبان فلسفه به سوییس رفته و شیفته آنجا شده بود به طوری که تحمل زندگی در ایران برایش سخت بود. به شخصیت فیلسوف‌منشانه و شکاکش علاقه داشتم و با هم صحبت‌های خوبی داشتیم ولی یک بار که فقط گفتم بعضی‌ها پدر شما را قاتل مخالفان سیاسی می‌دانند برآشفته شد و شروع به توجیه اقدامات پدرش کرد. این تنها باری بود که او از کوره در رفت!

۱۳۹۳ دی ۷, یکشنبه

احضار خواهر ستار بهشتى به اداره اطلاعات

‏روز گذشته ماموران وزارت اطلاعات سحر بهشتی (خواهر ستار بهشتی) را به اداره اطلاعات احضار کردند.
سحر بهشتی طبق احضار تلفنی در روز گذشته (جمعه ۵ دی ماه) باید برای روز یک‌شنبه ۷ دی ماه در دفتر وزارت اطلاعات در خیابان شهید عراقی حاضر شود. ماموران علت احضار را «پاره‌ای از توضیحات» بیان کرده‌اند.
سحر بهشتی خواهر ستار بهشتی وبلاگ نویس ایرانی است که آبان ۱۳۹۱ بر اثر ضرب و شتم و شکنجه در پلیس فتا کشته شد.‏

روز گذشته ماموران وزارت اطلاعات سحر بهشتی (خواهر ستار بهشتی) را به اداره اطلاعات احضار کردند.
سحر بهشتی طبق احضار تلفنی در روز گذشته (جمعه ۵ دی ماه) باید برای روز یک‌شنبه ۷ دی ماه در دفتر وزارت اطلاعات در خیابان شهید عراقی حاضر شود. ماموران علت احضار را «پاره‌ای از توضیحات» بیان کرده‌اند.
سحر بهشتی خواهر ستار بهشتی وبلاگ نویس ایرانی است که آبان ۱۳۹۱ بر اثر ضرب و شتم و شکنجه در پلیس فتا کشته شد.

۱۳۹۳ دی ۶, شنبه

آیا عربستان سعودی بدنبال سرنگونی پوتین و نوکرش خامنه ای هست؟

عربستان عصبانی از ایران و روسیه

علی النعیمی، وزیر نفت عربستان سعودی در مصاحبه‌ای گفته است که « تولید کنندگان  اوپک در نظر ندارند سطح تولید خود را کاهش دهند حتی ้اگر اینکه بهای جهانی نفت به بشکه‌ای ٢٠ دلار هم کاهش یابد. » این خودکشی و درگیری بین اعضای اوپک در چیست؟. و چرا ایران  مانند گذشته در اوپک برش و قدرتی ندارد؟.
دخالت ایران و روسیه در امور سوریه و عراق همواره مورد انتقاد عربستان سعودی بوده است. اما امروز ایران به کشوری درجه سه تبدیل شده است که توان دیپلماتیک و سیاسی اش مستقیماً به روسیه و چین وابسته است. رژیم اسلامی به سگ دست آموز چین و روسیه بدل گشته است که همانند آن سگ ،تنبیه روزانه می شود، بدنبال چوب می دود و حتی خود را برای صاحبش لوس می کند! دخالت ایران در بر هم زدن توازن منطقه از همان آغاز انقلاب و ادعاهای صدور انقلاب و کمک به گروههای شیعه در خاورمیانه آشکار شد. عربستان سعودی ظاهرا از این قضیه عصبانی است و بدنبال تضعیف ایران و روسیه از روشی غیر معمول است.

(در این ویدئوی  تاثر بر انگیز گوشه ای از حماقتهای خامنه ای و خمینی توسط محمد نوریزاد یاد آوری می شود که چگونه مردم ایران را در انزوا و فقر قرار دادند و در پایان هم او به خامنه ای راه حل نشان می دهد؛ اما وجداناً کسی باور می کند که خامنه ای به صلاح مردم ایران حرکت کند؟!)
اما می دانیم ایران این سگ دست آموز و صاحبش روسیه بسیار آسیب پذیرند! اقتصاد ایران و روسیه به فروش نفت شدیداً وابسته است. همچنین فن آوری استخراج در ایران و روسیه بسیار ابتدایی و گران است و تاب و توان ارزانی بیش از اندازه را ندارند. اقتصاد این دو کشور  نیز با وجود ثروت سرشار و باد آورده دچار مافیا بازی و فساد است؛ چنانکه توانایی اداره شایسته کشور را از دست داده اند. امروز عربستان سعودی با توجه به توان اقتصادی بالا و ثبات سیاسی خود با کاهش دادن بهای نفت نوک سر نیزه خود را به سمت ایران و روسیه برده است.

انقلاب ایران  چه بود؟

برآیند دشمنی های گروههای مذهبی با خانواده پهلوی که از طرفداری عوام و بازار برخوردار بود به همراه احزاب ممنوع شده مانند حزب توده و ملّی گرایان که هر یک از شاه و پدرش کینه ای به دل داشتند، رژیم شاهنشاهی را سرنگون کرد. حمایت کارتر  هم از این انقلاب چیزی نیست که بتوان از گفتنش بسادگی گذر کرد. سروری ایران در منطقه و رهبری اوپک توسط شاه دهه هفتاد میلادی را به کابوسی نفتی برای غرب بدل ساخت. اتومبیلهای پرمصرف امریکایی در دهه هفتاد با افزایش بهای نفت به موزه ها پیوستند و مردم جهان متوجه ارزش واقعی نفت شدند. اما رهبری اوپک برای شاه ایران آمد نداشت!
این بریده روزنامه چیز عجیبی نیست. روزگاری نه چندان دور مردم ایران در منطقه آقایی می کردند و دارای عزت و احترام بودند، اما امروز بجز توهین و تحقیر در کشورهای عربی تصیب ایرانی نمی شود! چرا؟ براستی چرا؟
در داخل ،مردم هر یک بوسیله ی گروهی تحریک شده بودند.  دانشگاهیان و مجاهدین خلق بوسیله سخنان شریعتی مسموم شده بودند و مرگ وی را توطئه ساواک می دانستند؛ توده ای ها از طرفی مشکلات تشکیلاتی داشتند و از طرفی سعی داشتند به انقلابیون بپیوندند؛  مذهبیون قم و بازاریان مردم را به اعتصاب دعوت می کردند و آرام آرام کینه ها از پهلوی به همراه حمایت غرب از بتی چوبین بنام خمینی ،انقلابی را پدید آورد که خاور میانه را به قهقرا برد.

دخالت در امور کشورهای همسایه

دخالت  و تحریک مردم شیعه عراق وسیله خمینی به عصبانیت صدام انجامید و صدام  بنوعی پیش دستی کرد تا از بروز انقلاب و قیام در کشورش جلوگیری نماید. دخالت در امور بحرین، دخالت در امور لبنان و حمایت از گروههای شیعه که منجر به جنگهای چندساله در لبنان شد، همگی با تحریکات جمهوری اسلامی انجام شد.
ایجاد تظاهرات در عربستان بنام برائت از مشرکین و ایجاد درگیری مسلحانه در عربستان با زائران و فحاشی و شعار علیه شاه عربستان ، تنها گوشه ای فهرست وار از کارهای ملایان به رهبری خمینی و خامنه ایست.
دخالت در قیام مردم سوریه علیه اسد و ایجاد فتنه و پیچیده کردن بحران سوریه با حمایت ایران و روسیه از اسد یکی دیگر از کارهای رژیم ایران است.
دخالت در امور داخلی عراق که به نفرت و درگیری قومی در این کشور انجامیده است و همجنان هم ادامه دارد نمونه ای بارز از سیاستهای نادرست رژیم ایران است
دخالت در یمن ، سودان ، فلسطین و حتی دخالت در امور داخلی تونس که با واکنش تند مردم و دولتهای این کشورها روبرور شد نمونه های دیگر است که به تنش های منطقه ای انجامیده است. آرامش کشورهای خاورمیانه پس از بروز انقلاب شیعی در ایران ، آسیب دید و این روند هنوز هم ادامه دارد.

آیا عربستان بدنبال سرنگونی رژیم ایران است؟

در گذشته روابط شاه و کشورهای عربی در سطح بسیار خوبی بود و اکثر کشورهای عربی از مصر تا عربستان بنوعی متحد ایران بودند. همزمان، ایران با اسرائیل هم روابط اقتصادی بسیار خوبی داشت و چه در صنعت و چه در کشاورزی ،قسمتی از پیشرفتهای ایران پیش از انقلاب مرهون همکاری متخصصان ایران و اسرائیل بود.
نه تنها مردم ایران بدنبال سرنگونی رژیم دزد و جنایتکار اسلامی هستند ؛ دولتهای منطقه مانند عربستان هم دل خوشی از دخالتهای مذهبی ایشان در امور داخلی آن دولتها ندارند و بدنبال بر اندازی این رژیم هستند!
دولتهای عربی منطقه بدنبال رفع تنش با اسرائیل بودند اما تنش ایجاد شده توسط خمینی در گیری های بین مردم منطقه را به اوج رسانید. شکی نیست که دولتهای عربی منطقه از رژیم شیعه گر در ایران راضی نیستند و ترجیح می دهد که دولتی سکولار  و لا اقل همانند پیش از انقلاب بر سر کار باشد. رادیکالیسم اسلامی توسعه یافته توسط رژیم ایران بزرگترین دلیل عربستان برای دشمنی با رژیم ملایان است.
از طرف دیگر رگه هایی از دخالت سپاه پاسداران در مناطق شیعه نشین عربستان و یمن دیده شد که به وحشت این دولتها انجامید و امروز دولتهای عربی هر چه بیشتر قصد پایان دادن به شیعه گری دولتی رژیم ایران را دارند. دولت عربستان متوجه ضعف اقتصادی ایران شده است و سعی دارد تا با فشار بر اقتصاد فاسد و فرسوده ایران از طریق اهرم نفت، اجازه دخالت ایران را در امور دیگر کشورها را ندهد. اما به نظر نمی رسد که غیر از تضعیف و سرگرم کردن دولت ایران به اقتصاد هدفی دیگر و بالاتر در سر سعودیها باشد.

 گویا عربستان پوتین را نمی خواهد!

پوتین که گروهی او را با استالین مقایسه می کنند، با حمایت از اسد سعی داشت یکی از آخرین سنگر های چپ گرایی منطقه را حفظ نماید. رژیم ایران هم با حمایت از اسد ، در واقع برای خود وقت خرید ، چرا که می دانست پس از رفتن اسد نوبت ایران است! در کنار ایران روسیه ی پوتین با دخالت در امور سوریه و اوکراین بشدت مورد تحریم غرب قرار گرفته است. عربستان سعودی بدنبال تضعیف هرچه بیشتر روسیه  می باشد تا شاید حباب پوتین بشکند و حمایت از ایران و سوریه کاهش یابد. حمایت پوتین از سوریه و ایران باعث نگرانی اعراب از بروز درگیریهای مشابه افغانستان در سه دهه گذشته در کشورهای عراق و سوریه شده است.
پوتین و خامنه ای ، مدتیست که پول نفت 100 دلاری را خرج ایجاد آشوب در خاورمیانه کرده اند و امروز عربستان دست بکار شده است تا این دو جنایتکار را که باد نفت 100 دلاری ایشان را مغرور کرده است به زانو در آورد! بله نفت ایران و روسیه 50 دلار هر بشکه... تازه اگر خریداری یافت شود!!!
عربستان که همواره بدنبال پایداری حکومت خود و ثبات سیاسی در منطقه بوده است بشدت نگران شعله ور شدن آتش انقلابهای شیعی و رادیکال در خاورمیانه است ؛ از طرف دیگر گروههای تند روی سنّی مانند  داعش هم در برابر شیعیان قد علم کرده اند و هر لحظه ممکن است جغرافیای سیاسی منطقه را تغییر دهند. بنابر این عربستان ترجیح می دهد شخصی که در روسیه حکومت می کند کسی غیر از پوتین باشد تا شاید از دخالت روسیه بکاهد!

این روش تا چه اندازه موفق خواهد بود؟

با توجه به ذخیره بالای کشورهای نفت خیز عرب و با توجه به ثبات و سلامت اقصادیشان شکی نیست که آنها می توانند این روند کاهش بهای نفت را تا مدتها ادامه دهند و حتی با کاهش هزینه ها نفت را ارزانتر هم بفروشند ، اما دولتهای فاسدی مانند ایران و روسیه که اقتصاد بیمار و مافیایی دارند ، بازدهی لازم را برای تاب آوردن در این قیمتهای جدید نفت را ندارند. برای ایران و روسیه نفت ۵۰ دلاری و ارزانتر از آن هرگز  صرف نمی کند، چرا که این دو درگیر تحریم از یک طرف و دزدیهای کلان میلیاردی و اختلاس سران  خویش هستند. بنابر این احتمال موفقیت این فشار از طرف اعراب برای در هم شکستن حباب قدرت پوتین و خامنه ای وجود دارد و باید منتظر تغییرات سیاسی جدیدی برای این دو کشور بود.

۱۳۹۳ دی ۱, دوشنبه

یک «فعال فیس‌بوکی» در ایران به ۲۰ سال زندان محکوم شد

مسعود سید طالبی، جوان‌ترین زندانیِ پرونده موسوم به فعالان فیس‌بوکی
وب‌سایت کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران از اضافه شدن ۵ سال زندان دیگر به حکم مسعود سید طالبی، جوان‌ترین زندانیِ پرونده موسوم به فعالان فیس‌بوکی، خبر داد و نوشت که این جوان ۲۱ ساله به ۲۰ سال زندان محکوم شده‌است.

رسانه‌های ایران روز یکشنبه ۲۲ تیر ماه خبر دادند که هشت فعال شبکه اجتماعی فیس‌بوک از سوی دادگاه انقلاب اسلامی در مجموع به ۱۲۷ سال زندان محکوم شده‌اند.

پیش از این وب‌سایت کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، خبر داده بود که مسن‌ترین متهم این پرونده یک زن ۴۲ ساله و جوان‌ترین متهم یک پسر ۲۱ ساله است.

این وب‌سایت روز یک‌شنبه ۳۰ آذر خبر داد که مسعود سید طالبی، دانشجوی رشته مهندسی برق قدرت دانشگاه آزاد تهران و متولد ۱۳۷۲ یکی از متهمان این پرونده است که از روز اول مهرماه سال ۹۲ در زندان به سر می‌برد.

این وب‌سایت به نقل از «یک منبع آگاه» نوشت که قاضی محمد مقیسه، رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران، روز ۲۹ آذر ماه در دادگاه مسعود سید طالبی که برای رفع نقص پرونده تشکیل شده بود، توهین به مقدسات را به اتهامات او افزود و پنج سال دیگر به حکم این جوان ۲۱ ساله اضافه کرد.

این «منبع آگاه» همچنین گفت که قاضی محمد مقیسه در دادگاه اولیه آقای طالبی را از اتهام توهین به مقدسات «تبرئه» کرده بود.

وی اضافه کرد: «قاضی در این مرحله از نظر قانونی قادر نیست اتهامی که در کیفرخواست مطرح شده اما در حکم وجود ندارد را مجدداً به حکم اضافه کند. او فقط باید حکم حاضر را مورد بررسی قرار می‌داد. قاضی مقیسه خارج از چارچوب قانون عمل کرده‌است.»

به گزارش وب‌سایت کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، آقای طالبی به دلیل نوشته‌ها و عکس‌های منتشر شده در صفحه فیس‌بوکی که آن را اداره می‌کرده، به اتهامات تبلیغ علیه نظام، توهین به رهبری، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی کشور، توهین به مقامات کشوری و توهین به مقدسات و انتشار تصاویر نامناسب متهم شده‌است.

بر پایه این گزارش، قاضی محمد مقیسه در دادگاه بدوی او را از اتهام توهین به مقدسات «تبرئه» و برای دیگر اتهامات، حکم ۱۵ سال حبس صادر کرده بود.

در آذر ماه امسال شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر با اعلام نقض در رای، پرونده این هشت زندانی را برای رفع نقض به شعبه بدوی ارسال کرده بود.

به گزارش وب‌سایت کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، این «منبع آگاه» با اشاره به دستگیری مسعود سید طالبی در روز اول مهرماه ۹۲، افزود: «ماموران در آن لحظات بازداشت و تفتیش خانه به همسایه‌ها که جمع شده بودند می‌گفتند جرم او کلاهبرداری است.»

براساس گزارش‌ها، متهمان این پرونده از شهرهای مختلف ایران شامل یزد، شیراز، آبادان، کرمان و تهران هستند که پرونده آنها حدود ۱۱ جلد است.

کمپین بین‌المللی حقوق بشر پیش از این خبر داده بود که این هشت نفر صفحات مختلفی در فیس‌بوک با اسامی «عمام»، «ویکی فیس»، «تنهاترین زن»، «زندگی سگی»، «مرجان ماهی»، «تنهاترین مرد»، «راه که بیفتیم ترس‌مان می‌ریزد»، «دههٔ پنجاهی‌ها» داشته‌اند.

ایمان میرزازاده، وکیل مدافع یکی از متهمان، چهارشنبه ۲ مهر گفته بود که آنان همدیگر را نمی‌شناختند و در بند ۳۵۰ برای «اولین بار» همدیگر را ملاقات کردند.

به گفته آقای میرزاده، مدیریت برخی صفحات با چند نفر به طور مشترک بوده و به همین دلیل این پرونده تجمیع شده‌است.

به گزارش وب‌سایت کمپین بین‌المللی حقوق بشر در ایران، یکی از زنان متهم در این پرونده به دلیل داشتن دو فرزند کوچک با قرار وثیقه آزاد شده و اکنون در شهر کرمان، محل زندگی‌اش، به سر می‌برد و دیگر متهم زن این پرونده در بند زنان زندان قرچک ورامین در «شرایط بسیار بدی» نگهداری می‌شود.

براساس این گزارش شش نفر از متهمان این پرونده در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می‌برند.

۱۳۹۳ آذر ۱۵, شنبه

رژیم جنایتکار ولایت فقیه پس از اسید پاشی این بار با چاقو به جان زنان افتاده است

رژیم پلید و خونخوار حاکم بر ایران که ملتی را بیش از سه دهه است به گروگان گرفته و کشوری بزرگ و تاریخی را به ویرانی کشانده است، تاکنون از هیچ خون ریزی و آدم کشی و به ویژه زن ستیزی کوتاهی نکرده است. در مغز چند ده هزار آخوند مفتخور و وبال گردن اجتماع جز دزدی، غارتگری، توهین و بی احترامی به تاریخ و گذشته کهن کشورمان و همچنین زن ستیزی و زن آزاری چیزی نمی گذرد.
شوربختانه هم میهنان ما با ساده اندیشی و کوتاه آمدن و سکوت همیشگی خود به این جانوران درنده و خونخوار میدان داده اند. تا آن جا که این مشت آدمخوار، برای بقای خود دهها هزار مزدور، فرصت طلب، واعم از جوانان لات و فرومایه بسیجی، یا شماری پاسدار غارتگر و وطن فروش، و یا آدم کش های حرفه ای از نسل تازیان به گرد خود آورده و در هر اعتراض و واکنشی از سوی ملت در بند آنان را مانند سگها و گرگهای هار به جان مردم می اندازند و به لت و پار و دریدن مردم بیگناه و بی دفاع می پردازند.
قتل های زنجیره ای یا حذف نویسندگان، چکامه سرایان، افراد سیاسی و منتقد رژیم ضد مردمی ولایت فقیه دوران تاریک و سیاه تاریخ ایران را نشان می دهد. به راستی آیا جنایت کار تر از آخوند تا کنون در تاریخ کشورما دیده شده؟!.

جنایت های رژیم به روش های گوناگون

مردم بی دفاع کشورمان از به قدرت رسیدن آخوند جنایتکار تاکنون، همواره گوشت قربانی و طعمه شکار این خونخواران ضد ایرانی بوده اند. روز و شبی نیست که خبر ناگوار اعدام بیگناهی، بی حرمتی به زنان، توهین به اهل قلم و دانش، تجاوز به مال، جان و ناموس مردم به گوش همگان نرسد و ملت مهربان و سازگار و ساکت ایران را در غم و اندوهی شگرف فرو نبرد.
به راستی که عمر مردم فلک زده این سامان از بیش از سه دهه پیش تا کنون در اندوه، اضطراب، توهم، ناامیدی گذشته است.
علاوه بر اعدام های پی درپی و شبانه روزی، تولید غذاهای فاسد، ایجاد هوای آلوده در سرتاسر کشور، کاربرد خودروهای فرسوده با بنزین ناخالص و زیان آور، عدم کنترل رانندگان متخلف و تصادم های شبانه روزی در جاده های مرگبار، فرستادن دختران جوان به کام مرگ درسفرهای راهیان نور  (راهیان گور)، نمونه های اندکی از جنایات پی در پی و ضدیت این رژیم با مردم و کشورمان بوده است.
نمونه هایی چند از کشتار جوانان در سفر هوسرانی آخوند بنام راهیان نور را در این جدول می یابید. به هرحال، کار آخوند کشتن است، چه بر چوبه دار باشد، چه در تصادف بی مورد در جاده ها، و یا اعتیاد، خودکشی و دهها نمونه و مورد دیگر.

روند زنجیره ای کشتار مردم

هنوز قتل های زنجیره ای فراموش نشده و داغ آن بر دل عزیزانمان است. هنوز خاطره نسل کشی ۱۳۶۷ و کشتار بیش از ۵ هزار دانشجوی فرهیخته و میهن دوست درون زندانها به دستور خمینی جلاد از ذهن ها بیرون نرفته و چند ده هزار خانواده را در سوگ عزیزانشان نشانده است.
اعدام های پی در پی مخالفین رژیم، روشنفکران، دگر اندیشان، انتقاد کنندگان، به اتهام های دروغین زشت و پلید، و همچنین اعدام افرادی بیگناه مانند ريحانه جبارى که در برابر یک مردک هرزه اطلاعات رژیم از ناموس خود دفاع نموده بود، از دید و اندیشه ملت ایران فراموش نخواهد شد و روزی در آینده نزدیک و نه چندان دور ملت اسیر گشته و وامانده کشورمان انتقام تک تک این بیگناهان و قربانیان هوسها و جنایت های آخوندی را خواهد گرفت.
گورستان خاوران مرکز بزرگترین جنایت قرن اخیر رژیم ایرانی که ۴۴۸۴ جوان روشنفکر و میهن پرست  را در دل خود جای داده است.

اسید پاشی بر روی زنان

اسید پاشی روی چهره و چشمان بانوان کشورمان در اصفهان از بزرگترین جنایت از پیش طرح ریزی شده و ضد انسانی رژیم است. ملت ایران خاموش ماند ولی هرگز فراموش نخواهد نمود. این درد بزرگ نه تنها در سینه هم میهنان اصفهانی به ویژه بستگان محترم این مصیبت زدگان بلکه در سینه تک تک ایرانیان با شرف و با غیرت وجود دارد و هرگز زدوده نخواهد شد. هم میهنان ما باید بدانند که ادعاهای رژیم مبنی بر یافتن جنایتکاران اسید پاش کاملن دروغ و دور از حقیقت است و هرگز رژیم افراد مأمور خود را لو نمی دهد و به چوبه دار نمی سپارد زیرا چاقو هرگز دسته خود را نمی برد.
گرچه پس از جنایت بزرگ اسید پاشی بر سر و روی بانوان محترم اصفهانی وظیفه فرد فرد ایرانیان ایجاب می کرد که روزها و هفته ها به اعتراض علیه رژیم کشتارگر ولایت فقیه بلند شوند ولیکن شوربختانه اعتراضات تنها به اصفهان، تهران، و چند شهر شمال در ساعاتی محدود ادامه داشت. سیاست اسید پاشی از سیاست های دراز مدت رژیم جهل و جنایت ولایت فقیه است. عاملین این جنایت بزرگ از سوی رژیم مأموریت داشتند و هرگز برای مردم شناخته نخواهند شد.

حمله با چاقو به زنان

دسته گل تازگی رژیم آدمخوار پس از اسید پاشی، یورش لات ها و اراذل و اوباش ولایت با چاقو به زنان جهرمی و مضروب و مجروح کردن آنان است.اینگونه جنایت های آشکار و از پیش برنامه ریزی شده بی گمان و بدون هر شک و شبهه ای کار رژیم زن ستیز است. زیرا در مغز متعفن و گندیده آخوند زنان هرکدام یک پارچه سکس و عشوه گری هستند که مردان را به شهوت می اندازند و از راه به در می برند. البته از آنجا که آخوندها خود هرکدام بسیار بدچشم و چشم چرانند به هر زن و در هر شرایط به چشم شهوت و هوسرانی نگاه می کنند. ممکن نیست آخوندی در جایی سخن پراکنی و وراجی کند و تکیه اش بر حجاب و پوشش زنان نباشد.
ژیم آدم کش راه دیگر زن ستیزی را چاقو کشی و مجروح و مضروب کردن آنان انتخاب کرده است. این فرتور زنان مصیبت دیده و وحشت زده جهرم را نشان می دهد که از امنیت جان و تندرستی خود در بیم و نگرانی اند. به راستی مرگ بر رژیم مرگبار ولایت فقیه باد.
در هرحال، بنا به وسوسه آخوندها به ویژه در نمازهای جمعه و هر روز و هر زمان زنان را مورد تهاجم بد حجابی قرار دادن، و این که گفته شده باید در راه بی حجابی خون ریخته شود و گفتار ضد انسان و زن ستیزی مانند آن، جواز و پروانه ای است که به مشتی بسیجی نادان، بی سواد، خرافاتی، نوکر پیشه و مزدور داده می شود. این چراغ سبز نشان دادن های آخوندهای جنایتکار گروه بسیجی ها و گروههای مذهبی وابسته به رژیم را آماده خون ریزی و تهاجم و جسارت به مقام بانوان کشورمان می کند. رژیم جنایتکار چنانچه در برابر اعتراض های مردم درمانده شود، یک یا چند نفر بیگناه را دستگیر و با تهدید و شکنجه از آنان اقرار دروغین گرفته و اعدام می کند. اینست سرنوشت مردم بیگناه و اسیر در دست آخوندهای جلاد و جنایتکار.
the killing of 6 women in Iran

از آنچه گذشت:

جنایات رژیم آدمخوار ولایت فقیه از آغاز گروگان گیری ملت ایران در ۳۶ سال پیش تا کنون به روش های گوناگون انجام شده و همچنان روز و شب ادامه دارد. قتل های زنجیره ای، کشتار ۴۴۸۴ دانشجوی میهن دوست و روشنفکر درون زندان ها در سال ۶۷، شکنجه، تجاوز، و اعدام همه روزه در زندان های بیشمار رژیم، بمب گذاری در مراکز مهم کشورهای گوناگون و کشتار گروه بیشمار مردم، و پاشیدن اسید بر سر و روی بانوان محترم هم میهنمان در اصفهان کارنامه خون آلود و سیاه این رژیم را در بر می گیرد.
اینها از طرفداران و مزدوران علی خامنه ای و فرزند ابر جنایتکار او مجتبی خامنه ای هستند. این مزدوران و خائنان در هربرنامه ضد ملی و ضد مردمی شرکت دارند. شاید هم در اسید پاشی اصفهان همین خائنین شرکت داشته اند.

نکته پایانی:

آخرین شاهکار رژیم حمله با چاقو و مضروب کردن زنان جهرمی است. هرکدام از این جنایت ها به دستور و خواسته رژیم و از پیش برنامه ریزی شده و از سوی گروهی ازبسیجی ها و یا گروههای مزدور دیگر وابسته به رژیم انجام گرفته است. چنانچه رژیم در برابر اعتراضات تند مردم قرار گیرد بی درنگ چند بی گناه را دستگیر، پس از شکنجه فراوان از آنان اقرار گرفته و آنان را سر به نیست می کند. رژیم هرگز عاملان اصلی جنایات اسید پاشی در اصفهان، یا قتل های زنجیره ای، و یا جنایات گسترده سال ۶۷ درون زندان ها را به محاکمه نمی کشد و حتی نام آنان را آشکار نمی سازد زیرا می دانیم که؛ “چاقو هرگز دسته خود را نمی برد”.

فضول محله

۱۳۹۳ آذر ۱۲, چهارشنبه

شفاف سازی نحوه بیدار شدن غول جنسی! - علیرضا رضایی;طنز


تجربه جوان ایرانی‌ و حمایت از آزادی بانوان و حجاب اجباری+عکس

 
 
English follows
امروز تصمیم گرفتم تمام روز با روسری به کارهام برسم و پالتوم رو حتی در مکان بسته از تنم در نیارم. از انجام این کار سه امید داشتم. اول، امیدوار بودم بخشی از تجربه ی زنان داخل ایران از پوشش اجباری رو بهتر حس کنم. دوم، امیدوار بودم به درک بهتری از سنگینی برخورد مردم با کسی برسم که خودش رو از قوانین دست و پاگیر و محدودیت های اجتماعی حتی برای لحظاتی آزاد میکنه. و سوم، امیدوار بودم به نمایش گذاشتن این تجربه ی نمادین دلگرمی کوچکی باشه برای همه ی کسانی که برای احقاق حقوق ضایع شده ی زنان تلاش میکنند.
باید اعتراف کنم بعد از کمتر 3-4 ساعت از داشتن این حجاب حسابی کلافه شدم. با اینکه این حجاب رو به اختیار خودم انتخاب کرده بودم واقعن بعد از فقط چند ساعت تحملّش برام بسیار ملالت آور بود.
Today, I decided to go out wearing a veil the entire day and to keep my coat on, even when indoors. This is reflective of how women are forced, by law and social and religious norms, to present themselves in public in Iran and some other Islamic countries.
I did so with the hope of feeling bits and pieces of what women in Iran experience in their everyday public appearances with the goal of bettering my understanding of the obligatory hijab. Second, I was hoping to experience how it feels to be deviant(!), and to better understand how women in Iran feel when they do not dress in accordance with the country’s regulations and norms, and when they receive other people’s often judgmental and sometimes corrective reactions. Finally, I was hoping that this symbolic initiative would be the slightest sign of solidarity with those who work to restore women’s neglected rights.
I must confess though, even though I, myself, chose to restrict myself to wearing this hijab, it only took me less than 3-4 hours to become rather irritated and extremely uncomfortable in it, both because of self-consciousness and because of climate issues.
 
 آزادی یواشکی زنان در ایران( My Stealthy Freedom )

۱۳۹۳ آذر ۱۱, سه‌شنبه

سرور آیةالله مصباح! آیا تحقیق درباره ی «با کدام پا وارد مستراح شویم» علم است؟

مصباح یزدی: تحقیق درباره کره مریخ امر بیهوده‌ای است!

آقای مصباح یزدی (که از متهمان قتلهای مرموز زنجیره ای دهه هفتاد است) بعنوان یک معلّم و مدرس سخنانی را بر زبان راند که نگارنده را از هوش و دانش ایشان نا امید ساخت. در این نوشته گذری داریم به سخنان آیةالله مصباح یزدی درباره بی تأثیر بودن تحقیقات علمی درباره مریخ! والبتّه تأثیر شگرف علوم دینی در زندگی مردم! در پایان هم نتیجه گیری ایشان که پس باید به پژوهش در علوم دینی پرداخت.
آیة الله مصباح یزدی با اشاره به این که فطرت انسان به دنبال کشف حقیقت و در پی منفعت بیشتر است، گفت: بنابراین در تحصیل علم نیز به حکم عقل، باید به دنبال علوم دینی برویم چراکه شناخت خدا، پیامبران، معاد و اهداف خلقت بشر مسلما مفیدتر از شناخت محسوسات و علوم طبیعی است. در این گفتار سعی داریم نشان دهیم که سخنان ایشان مهملی بیش نیست و پایه منطقی و فلسفی ندارد و عامیانه است و فریبکارانه.
آقای مصباح تحقیق درباره مریخ را مفید نمی داند ولی علوم دینی نظیر فواید نوشیدن ادرار شتر را مفید می داند و راه سعادت انسان می داند!

علم چیست و عالم کیست؟

براستی در آغاز علم را بشناسیم، عالم را تعریف کنیم و آنگاه به سخنان خود درباره علم و علما بیاندیشیم . شناخت ،علم وآگاهی چیست؟ چرا علم به موضوعی همان آگاهی از آن است؟ آیا بدون اشراف و آگاهی از چیزی می توان ادعای داشتن علم بدان کرد؟  علوم حقیقی قسمتی از دانش بشری است. دانش بشری شامل علم، هنر و ریاضیات و فلسفه می شود. علتی که ریاضیات و فلسفه از دانش بشری هستند ولی علم محسوب نمی شوند این است که در بسیاری از موارد ملموس و تجربی نیستند و هرگز نمی توان آگاهی و شناخت نسبت به آنها را تأیید و یا تکذیب کرد. گروهی از دوستان با نشریه نیچر آشنا هستند. روزگاری  آرزوی هر دانشجوی ایرانی نوشتن مقاله ای در این مجله علمی بود و  «زرنگی» مفهومی غبر از تجاوز به حقوق دیگران  می داد! در این مجله  خبری از مقالات فلسفی و دینی نیست. خبری از علوم انسانی هم نیست ، علت این  است که قسمت بزرگی از دانش بشری علمی نیست؛ در واقع بیشتر دانش ریاضی صوری است و فقط «حساب» علم است.

علوم دینی مهملی بیش نیست !

علم رجال، علم فقه و اصول ، تفسیر و مانند اینها علم نیستند. علتی که ۱۴۰۰ سال است که این مثلاً علما بر یک موضوع ساده مانند جانشینی علی ابن ابی طالب نه توافق منطقی و نه تاریخی و نه توافق تفسیری و روایی، هیچکدام را پیدا نکرده اند همین است و اگر ۱۴۰۰۰ سال هم بگذرد توافق حاصل نمی شود! این خاصیت شبه علم است. شبه علم چیزی فریبنده است که ممکن است به دانشی مفید به نظر بیاید ولی شناخت تجربی (مانند فیزیک) و یا صوری (مانند ریاضی) در آن نیست.
اگر فیزیکدانان غربی مانند کپلر و گالیله تا به امروز کشف نکرده بودند که هستی و جهان پیرامون ما به چه شکل است، مطابق قرآن دیدگاه ما درباره جهان مشابه این عکس است. دقت بفرمایید که علماء دین این تصویر قرآنی را در 200 سال گذشته با تفسیر به رأی تصحیح کرده اند.
تمامی فیزیکدانان جهان در اصول فیزیک با هم موافقند و اختلاف بین علمای فیزیک تنها در ناشناخته ها و تئوریهای اثبات نشده است، اما هیچ دو ملّایی یافت نمی شود که درباره دین تفسیر و توافق نظر کاملاً مشابه داشته باشند؛چرا؟ چون علوم دینی مهملات است و بر پایه داده ها و شناخت بشری بنیان نهاده نشده اند.

پس اگر توافقی بین این علمای دین غیر ممکن است،چه امیدی به کاربرد آن در زندگیست؟

براستی کاربرد علم حدیث و رجال  در کجای زندگی ماست؟ وقتی تفسیر ها و احادیث بین خود ملایان شیعه و سنّی دارای اختلاف فاحش است، ژمانیکه در یک کلاس ساده اصول فقه توافقی میان آرا و نظریات این باصطلاح علما یافت نمی شود، انسان را چه امیدی به کاربرد آن است؟ احادیث پر است از دروغهای شاخدار که نیازی به دمی اندیشه در آنها نیست! اخلاق دینی و علم اخلاق دینی بر اساس فرهنگ اعراب بدوی است. بنابر این حدکثر چیزی که می توان از اخلاق دینی اسلام بدست آورد، فرهنگ اعراب ۱۴۰۰  سال پیش است و نه بیشتر! اعتقاد به قضا و قدر، عدم تفکر درباره منشأ اصلی پدیده های جهان و ارتباط با اجنّه تنها گوشه ای از افکار و فرهنگ اعراب بدوی است. بنابر این در اخلاق و قضای اسلامی باید ارتباط با اجنّه را بعنوان یک ارتباط صحیح و ممکن پذیرفت! براستی چگونه باید در دادگاه پای حرف مرد مؤمنی نشست که جرم خود را به اجنّه ربط می دهد؟ مطابق اسلام اجنّه مانند  انسان ساکن زمین هستند!

کاربرد علوم ماورایی و مهملات تنها در همان علوم ماورایی و مهمل است

در واقع سالها مباحثه عقلاء (!) و علماء (!) به «هیچ» می رسد! چون دستگاه و سامانه منطق علوم دینی ماورایی است،  هرگز نمی توان ارتباط کوچکی با زندگی روزانه و کاربردی برای آنها یافت. بعنوان مثال اعتقاد خدا یک موضوع شخصی ماورایی است ولی هرگز نمی توان در دادگاه بدان استناد کرد! چون قاضی باید بر اساس داده ها و حقایق روشن حکم نماید. خداپرست بودن یک شاهد نمی تواند دلیل راستگویی و یا دروغگویی وی باشد.
بنابراین آنچه که سالها عمر علمای دینی را بخود مشغول می کند امور ماورایی و فاقد استنادپذیری است. اینکه کسی درباره فواید وارد شدن با پای چپ به مستراح مقاله ای بنویسد ، مهملی بیش نیست! هرچند که می تواند به ملائکه راست و چپ استناد کند تا ثبوت سودمندی این حدیث را باور کنیم! اما ملائکه چپ و راست که خود کاربردی در زندگی ندارد و مهملی بیش نیست! در واقع ما برای اثبات مهملی می توانیم به مهمل دیگری استناد نماییم ولی مشکلی حل نمی شود چون مهملات قابل استناد نیستند!
 آنچه که سالها عمر علمای دینی را بخود مشغول می کند امور ماورایی و فاقد استنادپذیری است. اینکه کسی درباره فواید وارد شدن با پای راست به مستراح مقاله ای بنویسد ، مهملی بیش نیست! هرچند که می تواند به ملائکه راست و چپ استناد کند تا ثبوت سودمندی این حدیث را باور کنیم! اما ملائکه چپ و راست که خود کاربردی در زندگی ندارد و مهملی بیش نیست! در واقع ما برای اثبات مهملی می توانیم به مهمل دیگری استناد نماییم ولی مشکلی حل نمی شود چون مهملات قابل استناد نیستند!
استناد به دین در مسایل اخلاقی یکی از مشکلات بزرگ جامعه امروزی  است. اخلاق بشری بر اساس توافق انسانها بر اصل احترام به حقوق فردی و اولی ایشان تنظیم شده است. اما اخلاق دینی اصولا بر اساس احترام به دین تنظیم می شود و نه احترام به انسان.

مسأله حجاب مثالی ساده برای مهمل بودن اخلاق دینی

افرادی مانند مرتضی مطهری سالها سعی در اثبات کاربردی بودن مهملات دینی داشته و دارند! بعنوان مثال حجاب در اخلاق بشری جایی ندارد. در واقع انتخاب لباس هر انسانی به عهده خود اوست و از اصول فردی است.پوشاندان موها برای بانوان هیچ دلیل علمی و یا اخلاقی ندارد. با این وجود آقای مطهری در کتاب «مسأله حجاب» سعی بسیار نموده اند که حجاب را یک امر اخلاقی جلوه دهند که به پایداری نظام خانواده می انجامد! براستی این همه زن و مرد که در دادگاه خانواده در صف طلاقند بخاطر مشکل حجاب کارشان به طلاق رسیده است؟ البته که نه! مهملات آقای مطهری برای همفکرانش هم قابل قبول نیست ، چه برسد به جامعه شناسان و واضعان قوانین بشری.
حقوق بشر اسلامی خود مهملی بیش نیست. چون در قرآن بین زن و مرد ، بین قریش و غیر قریش، بین عرب و غیر عرب و خلاصه بین انسان با انسان دیگر تفاوت لحاظ شده است. حقوق بشر اسلامی مهملی نیست، چون در اسلام حکم یک دزدی بریدن دست مجرم است و احکام وحشیانه ای مانند سنگسار و یا قطع ضربدری دست و پا هم عین اخلاق است.
حقوق بشر اسلامی خود مهملی بیش نیست. چون در قرآن بین زن و مرد ، بین قریش و غیر قریش، بین عرب و غیر عرب و خلاصه بین انسان با انسان دیگر تفاوت لحاظ شده است. حقوق بشر اسلامی مهملی بیش نیست، چون در اسلام حکم یک دزدی بریدن دست مجرم است و احکام وحشیانه ای مانند سنگسار و یا قطع ضربدری دست و پا هم عین اخلاق است.

آیا تحقیق درباره مریخ کاربردی ندارد؟

آقای مصباح فرموده اند که “مگر تحقیق درباره ی مریخ در زندگی ما چقدر تأثیر دارد؟” . در پاسخ به ایشان باید چند نکته عرض کنیم:
یکم اینکه بررسی مریخ بخاطر شباهت به زمین و اینکه به نوعی آینده زمین را نشان می دهد بسیار مفید است. در واقع با بررسی آنچه بر گذشته مریخ گذشته است می توان آینده کره زمین را حدس زد.
دوم اینکه : آقای مصباح! کدام تحقیق شما و امثال شما در زندگی مردم  اثر مثبتی داشته است؟ براستی توضیح المسائل هم شد کتاب؟ علم رجال هم شد علم؟
سوم اینکه: هرگز برای علم طبیعی و تجربی نمی توان محدودیتی در شناخت طبیعت گذاشت. علوم تجربی به شناخت انسان درباره جهان پیرامونش کمک می کند. سعادت بشر امروزی از علوم طبیعی حاصل شده است. این سعادت بشر امروزین حاصل آگاهی او از جهان پیرامونش است.

سخن پایانی

سده ها آن علوم دینی چه سعادت و پیشرفتی را به زندگی انسان داده است؟ آن علوم دینی فایده ای هم برای رشد انسانیت و حقوق بشر داشته است؟ یا اینکه تنها به اختلاف و درگیری و کشتار انجامیده است؟ کدام قسمت تاریخ را می توان نام برد که دین از کشتار و جنگ جلوگیری کرده است؟ کدام قسمت دین است که درباره اش اختلاف نظر نیست؟ این خاصیت مهمل بودن دین و اختلاف در همه قسمتهای آن به ایجاد اختلاف بین انسانها و درگیریهای پایان ناپذیر انجامیده و هیچ امیدی هم نیست که بتوان از آن باصطلاح علوم دینی راهی مشخص و آشکار بدست آورد، چرا که بر پایه تصورات واهی و مهملات بنا شده است. همه ی دینداران خود را و دین خود را برحق می دانند، اما قدرت اثبات این حقانیت را ندارند. چرا؟ براستی چرا هیچ دینداری توان اثبات دینش را  به دیگران ندارد؟ چرا هیچ دینداری نمی تواند بجز ندای درون؛ ندای قلبی و امثال اینها دلیلی برای درستی دین خود بیاورد؟ چون منطق و خردی در دین نیست و هیچ دادگاهی به سخنان دینی افراد برای دادن حکم توجه نمی کند!
باران بهارى

۱۳۹۳ آبان ۲۹, پنجشنبه

واردات یک میلیون پیراهن مشکی چینی در محرم/سفارش واردات ۲۰۰ هزار کفش چینی توسط عضو اتحادیه


 
 
 
به دلیل برنامه هسته ای رژیم جمهوری اسلامی، کشور ایران با تحریم های بانکی بین المللی روبرو شده است، در نتیجه رژیم مبالغ کلانی را بابت صادرات نفت، از طرف چینی طلبکار است، ولی امکان وصول آن طلب ها وجود ندارد، لذا سران رژیم در ازا آن مبالغ، کالاهای بی کیفیت چینی را وارد می کنند، و در اثر این واردات بی رویه، کارگران زحمت کش داخلی، شغل خود را از دست داده اند. این از دست دادن شغل، به بحران های دیگری می انجامد، به عنوان نمونه، می تواند زمینه چین وقوع جرم در جامعه شود.

دبیر شورای مشترک اتاق ایران و ترکیه خبر داد
واردات یک میلیون پیراهن مشکی چینی در محرم/سفارش واردات ۲۰۰ هزار کفش چینی توسط عضو اتحادیه
دبیر شورای مشترک اتاق ایران و ترکیه گفت: یکی از اعضای اتحادیه کفش سفارش واردات ۲۰۰ هزار جفت کفش چینی داده، در حالی که ۲۵۵ هزار کفاش در کشور با بحران روبه‌رو هستند.
خبرگزاری فارس: واردات یک میلیون پیراهن مشکی چینی در محرم/سفارش واردات ۲۰۰ هزار کفش چینی توسط عضو اتحادیه

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، ابراهیمی دبیر شورای مشترک اتاق ایران و ترکیه امروز در همایش کارآفرینی و تولید ملی با اشاره به اینکه کارهای موجود و گذشته در حال از بین رفتن است، اظهار داشت: آیا احیا و تثبیت مشاغل موجود کارآفرینی محسوب نمی‌شود؟ در گذشته 355 هزار جواهرساز، طلاساز و میناکار داشتیم که اکنون فقط 50 هزار نفر از آنها باقی مانده است، در حالی که گزارش شده محرم امسال نیز یک میلیون دست پیراهن مشکی از چین وارد شده است.

وی با بیان اینکه بازار جواهرات ایران به دست ترکیه افتاد، گفت: 4 میلیارد دلار ارزش صادرات جواهرات ترکیه به دیگر کشورها است.

ابراهیمی با بیان اینکه در کنار کارآفرینی نیاز به انجمن بازآفرینی داریم، تصریح کرد: 4 میلیون دلار ارزش صادرات کشور ترکیه به روسیه بوده، در حالی که 255 هزار کفاش ما در حال بحران هستند، وقتی کفاشی از بین برود، چرم‌سازی هم از بین خواهد رفت.

به گفته این فعال بخش خصوصی باید از دولت بخواهیم که از ورود کالاهایی که توان تولید داخل دارند جلوگیری شود.

وی با اشاره به اینکه یک از اعضای اتحادیه کفش سفارش 200 هزار کفش چینی داده است، گفت: چرا اصلاً باید این گونه فردی عضو اتحادیه باشد و این کار را انجام دهد، باید با همبستگی و همت مدیران و اتحادیه جلو ورود آزادانه کالا به کشور را بگیریم.
 
شوراى ملى ايران

۱۳۹۳ آبان ۱۵, پنجشنبه

نگاهی به پرونده دو دختر جوان ایرانی که به جرم تجاوز ماموران حکومت اسلامی، حلق آویز شدند!

آنچه مسلم است حکومت های استبدادی به ویژه از نوع مذهبی، با فجیع ترین قوانین جزایی به سرکوب مردم می پردازند. ایجاد ترس و وحشت در دل مردم اعم از شکنجه، اعدام و از دست دادن شغل و منصب اجتماعی از مهمترین ابزارهای حکومت های دیکتاتوری می باشد. در این نوع حکومت ها مزدوران رژیم، خلافکاران و بزهکاران خانگی هستند. بدین سبب همواره بر جنایات و اعمال نادرستشان سرپوش قانونی گذاشته می شود. قربانیان رژیم در بسیاری از موارد زنان و دختران و پسران جوان هستند. این نگاره نگاهی دوباره دارد به پرونده قتل این دو زن محروم و رنجکشیده جوان که آرزوهایشان حلق آویز آبروی چهره کریه نظام اسلامی شد.
عکس ریحانه جباری و عاطفه رجبی سهاله، دو دختر جوان و معصوم که به جرم هوسرانی و تجاوز دو دژخیم حکومتی به دار آویخته شدند

قسمت اول: سرگذشت تاثر انگیز نوجوان ۱۶ ساله، عاطفه رجبی سهاله

داستان غم انگیز زندگی و اعدام بی رحمانه عاطفه رجبی سهاله که در ۱۶ سالگی به عنوان زنی ٢٢ ساله و عامل خدشه دار شدن عفت عمومی، توسط قاضی حاج رضایی (رئیس دادگستری نکا) به اعدام محکوم شد. تنها گوشه ای از جنایات دهشتناک مذهبی و زن ستیزانه حکومت اسلامی ایران در شکنجه و تجاوز و قتل عام زنان و دختران این مرز و بوم است.
این قسمت از مقاله ترجمه کوتاهیست بر اساس فیلم مستند بی بی سی از زندگی عاطفه رجبی سهاله به شهادت خانواده، اطرافیان و شاهدان عینی و حتی مسئولین بهزیستی که پیش از به دار آویختن او با شرایط زندگی او آشنایی داشته و یا پس از آن به تحقیق در مورد زندگی او پرداخته اند. با ذکر درود و تشکر از فیلمساز، دست اندرکاران و تهیه کنندگان این فیلم مستند و شاهدان عینی که با شهامت به بیان حقیقیت زندگی این دختر بی پناه به قتل رسیده پرداخته اند.
عاطفه رجبی سهاله متولد ۱۳۶۶ در شهر مشهد بود که در مرداد ۱۳۸۳ در شهر نکا به جرم جریجه دار کردن عفت عمومی متهم، و به اعدام محکوم شد!، حکم اعدام او توسط دیوان عالی کشور در یک هفته تایید شد!. وی در میدان شهر نکا بدار آویخته شد. قاضی حاج رضایی رئیس دادگستری نکا و قاضی دادگاه او، شخصن طناب دار را به گردن وی انداخت!.

نگاهی به زندگی دردناک و تنهایی بی کران عاطفه

به شهادت همه کسانی که عاطفه را می شناختند آرزوها و امیدهای او مانند همه نوجوان هم سن و سال خود بود او دختر زیبایی بود و کودکان همسایه او را به نام مدهوری (هنرپیشه مشهور و زیبای هندی) می خواندند.
موزیک ویدیو ساخته شده در یادبود عاطفه رجبی سهاله نوجوان ١۶ ساله ای که مورد شکنجه و تجاوز جنسی در زندان قرار گرفت و سپس به اعدام محکوم شد.

عاطفه تنها سرپرست پدر بزرگ و مادربزرگ پیرش بود

مادر عاطفه در تصادف کشته شده بود و پدرش به شدت معتاد بود به حدی که بیکار شده بود و در خیابان می خوابید. عاطفه معصوم و مهربان به تنهایی از پدر بزرگ و مادربزرگ مریض و پیرش نگهداری می کرد و برای آنان چون پدر و مادر بود!. در گزارش مامور سازمان بهزیستی که در مورد وضعیت زندگی طاقت فرسای عاطفه به بررسی پرداخته است، چنین آمده:”عاطفه از پدربزرگ و مادربزرگ خود به تنهایی نگهداری می کرده، تمام کارهای خانه بر عهده او بوده، تمیز کردن، غذا پختن، حتی حمام کردن پدربزرگ و مادربزرگ.”
همچنین در گزارش مامور سازمان بهزیستی سه سال پیش از قتل عاطفه بوسیله حکومت اسلامی چنین ذکر شده:” پدر و مادربزرگ این نوجوان ۱۳ ساله هیچگونه توجهی به او ندارند و اینچنین به نظر می رسد که عاطفه برای دستیابی به ذره ای عشق و محبت بسیار درمانده است!.”
بحران عاطفی و کار طاقت فرسای خانه عاطفه نوجوان را به گذراندن وقت در بیرون از خانه علاقمند کرده بود. او چهره آشنایی در بیرون از خانه بود و مردم به او لقب کولی داده بودند. اما در شهر کوچکی چون نکا، دختری بدون سرپرست و تنها پس از زمان کوتاهی مورد توجه پلیس ارشاد قرار گرفت، چون مامورین گشت ارشاد همه روزه در خیابان های ایران به برخورد با مردم و اجبار آنان به رعایت موازین اسلامی مشغول هستند.

صد ضربه شلاق، تجاوز و شکنجه جنسی در زندان بهشهر

شاهدان عینی می گویند زمانی که عاطفه تنها به دلیل رفتار های رایج در بین نوجوانان تحت نظر گشت ارشاد قرار گرفته بود. اولین بار گشت ارشاد او را در یک حمله به یک مهمانی در یک کافه تریا دستگیر کرد. دومین دستگیری او به دلیل بودن در یک ماشین با یک پسر بود. در سال ۲۰۰۵ و در سن ۱۳ سالگی عاطفه نوجوان برای اولین بار به جرم اعمال منافی عفت دستگیر شد.این جرم به کسانی نسبت داده می شود، که توانایی مالی پرداخت جریمه تعیین شده را ندارند.

اعمال منافی عفت شامل چه جرم هایی هستند

اعمال منافی عفت طیف وسیعی از جرم های مختلف را در بر میگیرد. ولی مقامات مسئول هرگز دلیل اصلی این دستگیری و رکورد آنرا در اختیار جراید نگذاشتند. بنابراین تنها چیزی که از پرونده عاطفه می دانیم این است که او به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شد!. عاطفه پس از اجرای حکم و آزادی، به اطرافیانش گفته بود که ۱۰۰ ضربه شلاق تنها شکنجه ای نبوده که در زندان متحمل شده، بلکه مامورین گشت منکرات او را مورد آزار و اذیت جنسی(تجاوز) قرار داده بودند و او همچنین زندان بهشهر را از به دلیل تجاوز و شکنجه جنسی اش ” جهنم” خوانده بود.

سیصد ضربه شلاق در کمتر از یک سال!

خانم آسییه امینی خبرنگاری که به تحقیق و پی گیری پرونده قتل عاطفه پرداخت. در مقاله افشاگرانه خود؛ “عاطفه فقط ۱۶ سال داشت”، پاره ای از نتایج تحقیقات خود را چنان بیان می کند: احکام پیشین عاطفه که طبق آنها به حد جلد (یک صد ضربه تازیانه) محکوم شده، در تاریخ های ۱۰/۲۷ /۱۳۸۰ (در ۱۴ سالگی) و دو ماه بعد از حد اول ۲۰/۶/۱۳۸۱ (در ۱۵ سالگی) و ۶ ماه بعد ۲۵ / ۶/ ۱۳۸۰ دومین حکم به اجرا درآمده اند!. همین متن را مرور آنیم: دختر ۱۴ ساله ای در فاصله کمتر از یک سال، سه بار و هر بار صد تازیانه شلاق می خورد به جرم فساد و زنای غیرمحصنه!.

عشق کوتاه و نافرجام عاطف

با وجود همه تیرگی ها و رنج ها در زندگی اسفناک عاطفه، پسری به او علاقمند شد. این پسر حسن نام داشت. او روح بی آلایش و پاک عاطفه را از ورای هیاهوی دروغین دین فروشان شناخت. حسن حتی در زمان دستگیری عاطفه، چندین بار برای ملاقات به زندان رفت. پس از سومین بار دستگیری عاطفه، و آزادی او، حسن از عاطفه خواستگاری کرد. قرار شد که باهم ازدواج کنند. حسن بسیار با عاطفه، مهربان بود و او را دوست می داشت!. حسن در صحبت با آشنایان عاطفه گفته بود: “من تنها می خواهم عاطفه را شاد کنم. من عاشق عاطفه هستم و عاطفه را بیشتراز زندگی خودم دوست دارم!.” به گفته آشنایان عاطفه، حسن تنها مردی بود که هرگز از رابطه خود با عاطفه سوء استفاده نکرد!. مدت کوتاهی پس از دستگیری سوم عاطفه، حسن از او درخواست ازدواج کرد.”
قسمتی از فیلم مستند “اعدام یک دختر ١۶ ساله در ایران” که بر اساس اسناد و مدارک معتبر پرونده عاطفه سهاله و مصاحبه با اطرافیان و بررسی زندگی وی ساخته شده است.

دستگیری عاطفه چند ساعت قبل از مراسم ازدواجش

پیش از رفتن به مراسم عروسی، عاطفه ۱۶ ساله در حال پختن غذا برای پدر بزرگ و مادر بزرگ پیرش بود. در آنهنگام به طور ناگهانی مامورین گشت ارشاد به خانه او آمده و او را دستگیر کردند!. مامورین ارشاد دلیل بازداشت او را شکایت نامه محلی اعلام کردند!. این شکایت نامه حاوی هیچ امضایی از همسایگان نبود. تنها امضاء کنندگان آن مامورین انتظامی بودند که این شکایت نامه را تهیه کرده بودند.

سوءاستفاده جنسی پرسنل نیروی انتظامی از عاطفه نوجوان

دختر بی پناهی که به جرم واهی فحشا چند بار بازداشت شده، شکنجه شده، شلاق خورده، مورد تجاوز زندانبانان و مامورین انتظامی قرار گرفته، دختری جوان زیبایی که سرپرستی ندارد. طعمه خوبی برای بندهای فحشای نیروی انتظامی و گشت ارشاد است. احتمالا در شهر کوچکی چون نکا خبر ازدواج عاطفه به سرعت پخش شد و خشم تعدادی از پرسنل نیروی انتظامی که از عاطفه سوء استفاده جنسی می کردند را برانگیخت.

زمان بسیار مشکوک دستگیری عاطفه

دستگیر شدن عاطفه درست چند ساعت پیش از مراسم عروسی اش به جرم فساد اخلاقی، کاملا عجیب و غیر قابل باور است!، هر انسان خردگرایی با شنیدن این مسئله به حقایق اصلی پشت پرده این دستگیری مشکوک می شود. به شهادت بسیاری از شاهدان و به گزارش سایت “پیک ایران “؛ “… تعدادی از پرسنل نیروی انتظامی با توجه به دانستن شرایط زندگی وی از این دختر ۱۶ ساله به صورت مکرر سوء استفاده جنسی می نموده اند … دو افسر نیروی انتظامی دایره مفاسد اجتماعی شهرستان نکا به نام های سروان مولایی وسروان ذبیهی از اصلی ترین کسانی بوده اند که به این اعمال خلاف اخلاق مبادرت می نموده اند . ” این دو افسر نیروی انتظامی دلیل اصلی دستگیری عاطفه و در مرحله بعدی اعدام او بودند!.

آزار و سوءاستفاده جنسی توسط عضو بازنشسته سپاه

زنانی که چون عاطفه در زندان مورد تجاوزهای مکرر و شکنجه قرار گرفته اند، می دانند که قانون و عدالتی برای آنان وجود ندارد. بنابر این عاطفه پس از آزادی از زندان، زمانی که مورد اذیت و آزار عضو بازنشسته سپاه پاسداران قرار گرفت، سکوت کرد. این بازنشسته سپاه علی اشرف دارابی نام داشت و راننده تاکسی بود. او ۵۱ ساله، دارای زن و فرزند و حتی از پدر عاطفه هم مسن تر بود!.
عاطفه پس از دستگیری به اتهام رابطه جنسی خارج از ازدواج، برای اعتراف مورد شکنجه قرار گرفت. عاطفه همه موارد اتهامی را انکار نمود، ولی شکنجه شدیتر و شدیدتر شد. پدر عاطفه در اینباره می گوید: “پس ازضربه های متمادی شلاق، بالاخره عاطفه در زیر شکنجه اسم علی دارابی را به زبان آورد.” عاطفه اعلام نمود که علی اشرف دارابی تنها کسی است که با او رابطه جنسی داشته و این رابطه جنسی بر پایه آزار و اذیت و سوءاستفاده جنسی بوده. به گفته خانواده و نزدیکان عاطفه در مدت زمان این سوء استفاده جنسی حالت روحی و روانی او کاملا بهم ریخته بوده و میل به خودکشی داشته است. این حالت بد روانی، کاملا گویای وقایع ناهنجار پنهانی در زندگی او بوده است.

دادخواست معتمدین محل برای آزادی عاطفه

همسایگان و اهل محل که شاهد بودند عاطفه در موقع دستگیری در خانه تنها بوده. همچنین به گفته آنان عاطفه از نظر روحی و روانی حالت کاملا سالمی نداشته، دادخواستی با امضای ۴۳ نفر از اهالی محل تنظیم کردند، و خواهان جلوگیری از اعدام او شدند. عاطفه نیز از زندان نامه ای در دفاع از خود نوشت، و به دلیل اعصاب و روان ضعیف خود که مدارک پزشکی آن نیز در پرونده اش موجود بود، درخواست آزادی کرد.

نقش مستقیم قاضی حاجی رضایی در اعدام عاطفه

نحوه رسیدگی و صدور حکم قاضی پرونده بسیار مبهم و غیر منطقی است. قاضی با ارائه اسناد غیر واقعی به دیوان عالی کشور سن وی را ۲۲ سال اعلام کرده بود.[۱].همچنین بیانیه عفو بین‌الملل پیرامون اعدام کودکان در ایران اشاره‌ای به این مورد دارد و می‌نویسد:”اشتباه در سن عاطفه سهاله فقط پس از اعدام، موقعی که وسایل شخصی و وصیت‌نامه او را به خانواده‌اش تحویل دادند، برملا شد.”چنانچه شادی صدر  وکیل پدر عاطفه در مصاحبه خود با شبکه بی بی سی می گوید :” قاضی شخصن پرونده عاطفه را به دیوان عالی برد و در مدت بسیار کوتاه و غیرقابل باور (۳۰ روز) حکم اعدام قانونی او را برای اجرا آماده کرد!.” او اضافه می کند:” این پرونده موضوع عجیبی در خود نهفته دارد که نمی توانم روی آن انگشت بگذارم.” اعدام (قتل عمد) عاطفه بدون خبر به خانواده اش انجام شد. مقامات قضایی نکا حتا به خانواده وی زمان اعدام را اعلام نکردند!.

برملا شدن سن واقعی عاطفه

پس از قتل عاطفه در گواهی تدفین و شناسنامه، خانواده وی متوجه شدند که شاید با ثابت کردن سن واقعی عاطفه می توانستند او را نجات دهند!. اما عاطفه اعدام شده بود. تنها کاری که خانواده کردند نشان دادن شناسنامه او به مردم بود تا خبر به رسانه های ایران و جهان رسید. ۴ ساعت بعد از افشا شدن سن واقعی عاطفه جسد عاطفه از مزارش ربوده شد!.
سوالات بسیاری بی جواب مانده است در مورد اینکه؛ چرا حاجی رضایی با این سرعت به پیگیری حکم اعدام عاطفه پرداخت، و این پرونده را از روال عادی زمان خود خارج کرد!، چرا مدارک ارائه شده به دیوان عالی کشور جعلی بوده و سن او را ۲۲ ساله نشان دادند و چرا در تمامی مراحل دادگاه و بازجویی هرگز سن اصلی او مطرح نشد و…

دستگیرکنندگان عاطفه، عوامل گروه فحشای کودکان بودند!

جهانی شدن خبر اعدام عاطفه باعث توجه بیشتر مردم و رسانه ها به پلیس، نیروی انتظامی و گشت ارشاد نکا شد. بنابراین ۸ هفته پس از اعدام عاطفه جمعی ازمامورین ارشاد به علت فساد کاری دستگیر شدند. در بین جمع دستگیر شدگان، نام دو پلیس گشت ارشاد سروان مولایی وسروان ذبیهی به چشم می خورد که به دلیل گرداندن گروه های فحشای کودک دستگیر شده بودند. این دو مامور همان متجاوزین به عاطفه و مسئولین اصلی تنظیم شکایت نامه، پرونده سازی و بازداشت عاطفه با استناد به امضاء های بی نام و نشان بودند، که در پایان منجر به اعدام عاطفه شد.

قسمت دوم: سرگذشت اسفناک ریحانه جباری

پرونده قتل ریحانه جباری به جرم مقاومت در برابر تجاوز مرتضی عبدالعلی سربندی
ریحانه جباری دختر ١٩ ساله ای که طراح دکوراسیون داخلی یک شرکت تبلیغاتی بود. وی برای طراحی دکوراسیون مطب مرتضی عبدالعلی سربندی، پزشک عمومی و کارمند وزارت اطلاعات و در کار تجارت لوازم پزشکی به آپارتمان او رفت. بنابر اعترافات ریحانه، مرتضی سربندی سعی در تجاوز به او را داشت که وی او را به طور اتفاقی به قتل رساند. متاسفانه اعتراضات و کمپین هایی تشکیل شده برای آزادی ریحانه به ثمر نرسید و او پس از ٧ سال زندان به قصاص محکوم شد.

اظهارات وکیل ریحانه

آقای مصطفایی که وکالت ریحانه را به عهده داشته و اصل پرونده را او تنظیم کرده است  صراحتاَ به تلویزیون ایران فردا بیان داشت که در جریان قتل یک مقام امنیتی بنام “شیخی ” وجود داشته که تا مرگ سربندی در آنجا بوده و احتمال این که ضربه کارد را ریحانه وارد کرده بسیار بعید است. زیرا ریحانه در برابر مرتضی سربندی جثه ضعیف و ناتوانی داشت و می توان ادعا نمود که ضربه کارد را آن مقام امنیتی بنام “شیخی” به مرتضی سربندی وارد ساخته و سپس کمترین تلاشی برای نجات سربندی انجام نداده  و صحنه را طوری تنظیم کرده که هرکس از بیرون وارد شود ریحانه را در برابر جسد خونین مرتضی ببیند.. این در حالی بود که به جز لکه کوچکی از خون که روی روسری ریحانه به چشم می خورد، هیچ عضوی از دست و بدن ریحانه خون آلود نبود.
همه این گفته ها دال بر این است که مرتضی سربندی مأمور پیشین اطلاعات مورد غضب و نفرت رژیم بوده و رژیم تلاش داشته تا او را از میان بردارد. بهترین روش فرستادن مرد گردن کلفت و قلچماقی از مقام امنتی بنام “شیخی” بوده که با یک ضربه چاقو توانسته هیکل بزرگ و سنگین مرتضی سربندی را از پای درآورد و آنگاه این مقام امنیتی”شیخی” از دیدگاهها ناپدید شده و ریحانه را مانند صدها قربانی دیگر فدای امیال و خواسته رژیم کنند.
به راستی به حال این ملت نادان و ناآگاه که دنباله رو چنین رژیم جنایت کاری است باید افسوس خورد و پذیرفت که ما ملت ایران لیاقت بهتر این آدمخوران را نداریم.
بنا بر گزارش دویچه وله فارسی  فریبرز جباری، عموی ریحانه جباری پس از اعدام ریحانه در یک نشست خبری در برلین راز بسیاری از جزییات پرونده ریحانه را فاش ساخت. این قسمت از مقاله نگاهی به افشاگری های عموی ریحانه در مورد واقعه قتل مرتضی سربندی و شکنجه و اعدام ناعادلانه ریحانه جباری در زندان خواهیم داشت.
عموی ریحانه جباری در سخنانی صریح و رسمی به بسیاری از ابهامات پرونده برادر زاده اش پاسخ داد. وی همچنین مرتضی سربندی را متجاوزی خواند که رسانه های حکومتی برای او روضه امام حسین سر می دهند.

شکنجه جسمی و روحی ریحانه در زندان

وی تصریح کرد که ریحانه در زندان مورد شکنجه جسمی و روحی قرار گرفته بوده است. او اعدام ریحانه را “قتلی دولتی” خواند. عموی ریحانه تاکید کرد که بازجوها و ماموران بارها از وی خواسته بودند در سه مورد سخنان خود را تغییر دهد. نخست آنکه مقتول، مرتضی عبدالعلی سربندی به هیچ روی قصد تجاوز به وی را نداشته است. دوم آنکه چاقو از جانب ریحانه خریداری شده و به محل جرم آورده شده بوده. سوم آنکه در آپارتمان باز بوده و قفل نشده بوده و ریحانه آزادی و امکان خروج از آنجا را داشته است.

گروگان گیری و تهدید به شکنجه خواهر ریحانه جباری

وی خاطر نشان کرد که خواهر ۱۳ ساله ریحانه جباری نیز به همراه وی دستگیر شده بوده و بازجویان تهدید کرده بودند که اگر ریحانه مطالب مورد نظر آنان را بیان نکند، خواهرش را شکنجه خواهند کرد. ریحانه نیز به همین دلیل در بازجویی ها پذیرفته بود که اقدام به خرید کارد کرده، درحالی که آن کارد، در آپارتمان و روی میز قرار داشته.

شواهد قصد تجاوز به ریحانه

فریبرز جباری، عموی ریحانه جباری قصد تجاوز به برادرزاده خود را بوسیله مرتضی سربندی کاملن مشخص اعلام کرد. وی دلایلی چون «تعارف آبمیوه حاوی داروی آرامبخش توسط مرتضی سربندی به ریحانه جباری»،«خرید کاندوم توسط وی» و «قفل بودن درب آپارتمان» را شواهد اصلی این قصد خواند.
فریبرز جباری همچنین اتهام خرید کارد توسط ریحانه جباری در روزهای قبل رد کرد. توضیح وی درباره پیامکی که برادرزاده اش سه روز قبل از قتل برای دوست پسرش فرستاده بود، این بود که؛ « دادگاه پذیرفته که این پیامک ربطی به مقتول نداشته است.» «ریحانه این پیامک را به شوخی برای دوست پسرش فرستاده» به دلیل اینکه پدر ریحانه به او اجازه نداده بود که در یک مهمانی شرکت کند. او هم با تشریح این موضوع برای دوست پسرش به شوخی پیامکی با این مضمون فرستاده که «فکر کنم امشب بکشمش».

آشنایی و رفتار شبه برانگیز دو مامور اطلاعاتی

بسیاری از رسانه های دولتی رابطه ریحانه و مرتضی سربندی را دراز مدت قلمداد کرده بودند. اما
عموی ریحانه اتهام ارتباط دراز مدت ریحانه با مرتضی سربندی را رد کرد. آقای جباری, لحن ریحانه را در تمامی تماسهای کاری با مرتضی سربندی کاملا رسمی خواند. وی اظهار داشت که برادرزاده اش «تنها ۳ بار با آقای سربندی ملاقات داشته است و مدت زمان آشنایی این دو حتا از حدود یک ماه و نیم بیشتر نبوده است.» وی در توضیحات بیشتر در مورد رفتار غیر عادی مرتضی سربندی پس از اولین جلسه آشنایی با ریحانه جباری چنین اعلام کرد که؛ پس از جلسه آشنایی وی به همراه دوستش به نام شیخی، در هنگامی که ریحانه قصد رفتن به خانه خود را داشته است. با اصرار بسیار سعی می کنند که ریحانه را با ماشین خودشان به خانه برساند. اما زمانی که ریحانه با این خواسته آنان موافقت نمی کند در نهایت هر دو اصرار کرده او را به ایستگاه اتوبوس می رسانند و از او شماره تماسش را می گیرند.

دام مرتضی سربندی و شیخی برای یک دختر ١٩ ساله

سپس آقای جباری بیان کرد که؛ آنها ریحانه را به یک آپارتمان کار طراحی داخلی دعوت می کنند. ریحانه در ابتدای ورود به آپارتمان متوجه می شود که این آپارتمان یک آپارتمان معمولی نیست و کسی درآن فردی زندگی نمی کند. به همین دلیل از روی ترس در آپارتمان را باز می گذارد. به گفته عموی ریحانه جباری، «مرتضی سربندی پس از دقایقی از ریحانه جباری می خواهد که روسری خود را بردارد اما او امتناع می کند و می گوید که برای کار به این آپارتمان آمده است.» آقای جباری گفت که سپس مرتضی سربندی« به طرف ریحانه جباری می رود و او را درآغوش می کشد »اما ریحانه در مقابل خواسته او مقاومت می کند.

توضیح در مورد ضربه چاقو و صحنه قتل غیر عمد

عموی ریحانه جباری درباره اینکه چرا ضربه چاقو از پشت به مرتضی سربندی وارد شده چنین توضیح داد؛ «مرتضی سربندی درحال آغوش گرفتن ریحانه بوده، اما لحظه ای که پشتش را به ریحانه می کند. او کاردی که به صورت اتفاقی روی میز بوده را بر می دارد و به مرتضی سربندی ضربه می زند.»
به گفته آقای جباری «سپس مرتضی سربندی کارد را از بدن خود بیرون می آورد و به سمت ریحانه پرت می کند و دراین حین ریحانه به سمت در می رود که فرار کند اما متوجه می شود که مرتضی سربندی در را قفل کرده است.» به همین دلیل «ریحانه با چاقو به در ضربه می زند تا در را باز کند که دراین حین آقای شیخی، دوست آقای سربندی که بیرون از آپارتمان بوده در را از بیرون باز می کند و متوجه حادثه می شود.» فریبرز جباری سپس گفت که «ریحانه به سمت طبقه های بالای ساختمان می رود و منتظر آسانسور می شود که فرار کند و دراین حین می بیند که آقای شیخی با یک سری اسناد از آپارتمان خارج می شود و فرار می کند.»

کلام آخر:

سرگذشت تلخ و دهشتناک عاطفه و ریحانه و هزاران هزار دختر و زن معصوم ایرانی، صدای حلقوم بریده شده حقوق بشر زنان و کودکان (بویژه زنان و دختران) درحکومت های مذهبی بویژه اسلامی است. دین فروشانی که به نام خدایی جلاد به شکنجه، تجاوز و حتی قتل عام انسان ها می پردازند. مامورین گشت ارشاد، بسیج، سپاه،اطلاعات و لباس شخصی های (انصار حزب الله) که انگل های خطرناک اجتماعی هستند. آنان هر زمان که اراده کنند بر اساس قوانین حکومتی زنان و دختران و پسران را دستگیر کرده به شکنجه، تجاوز و یا حتی به اعدام محکوم می کنند.
نگاه مذهبی مامورین دولتی نگاهی هرزه و جنسی نسبت به جان و ناموس همه زنان و مردان است. این خفاشان سیاهی و زشتی، زیبایی فردی هر انسانی را در ذهن کثیف خود به منزله تحریک جنسی تصور می کنند. عوامل حکومتی هر آنزمان که اراده کنند به دست درازی یا آزار و اذیت فرزندان ایران می پردازند.
و مقصر اصلی سکوت سنگین و ترس فراگیر مردم از دژخیمان حکومتی می باشد.
باشد که روزی مردم ایران چون مردم مصر به پاخیزند. آنچنان که مصریان از اخوان المسلمین نهراسیدند و هر آنچه اخوان مسلمین به کشتار و تجاوز خیابانی به زنان و دختران پرداخت. مردم مصر حضور خود را در خیابان ها پر شکوه تر کردند و حکومت اسلامی مصر را از اریکه خدایی قدرت به پایین کشیدند. در پایان با آرزوی ماندگاری یاد و نام این دو دختر معصوم و گرامی پر پر شده به دست شیاطین مذهبی، آرزو می کنم؛ همه کودکان فردای ایران چون عاطفه سهاله مهربان و دلسوز و همواره در جستجوی خوشبختی و شادی باشند. همچنین استوار و مبارز تا آخرین لحظه، چون ریحانه جباری در خاطره ها بمانند!. باشد زمانی که هیچ شیاطینی به نام خدا و دین بر مردم ایران حکومت نکنند!.
 فضول محله

۱۳۹۳ آبان ۷, چهارشنبه

9آبان


در جهان فرمان کوروش اولین منشور بود
نهم آبان به دیدار شخصیتی خواهیم رفت که منشور حقوق بشر رابرای جهانیان به ارمغان آورد
نهم آبان دیدار از آرمگاه کوروش بزرگ با هر اندیشه و عقیده
نهم آبان یک قرار ملی و یک نقطه عطف خواهد بود
نهم آبان دیدار تاریخی از آرامگاه کورورش بزرگ یک وظیفه ملیست
نهم آبان در پاسارگاد هدیه ای به تاریخ کشورمان خواهد بود
نهم آبان روز سپاسگزاری از اسطوره تاریخ بشریت و راهی بسوی نیکبختی
نهم آبان میتواند روز همبستگی و پیمان و سر آغاز یک حرکت جمعی باشد
نهم آبان میتواند چهره ی ما را در دنیا تغییر دهد
نهم آبان ما میتوانیم چونکه ما هستیم
لازم نیست که حتما سیاسی باشی ایرانی که هستی ، بی تفاوت نباش باحضورت در
9 آبان در پاسارگاد ایرانی بودنت را به خودت ثابت کن.

۱۳۹۳ آبان ۵, دوشنبه

رژیم زن ستیز و زن کش، پس از اسید پاشی بر زنان اصفهان ریحانه را نیز ظالمانه سر به نیست نمود

پیش گفتار:

بیگمان رژیم ضد بشری و فاشیستی اسلامی در ایران را باید رژیمی زن ستیز، زن آزار، و زن کش دانست که تا کنون در جهان دیده شده است. اگر به کارنامه سیاه و جنایت بار ۳۵ ساله این رژیم نگاه کنیم، سراپا ظلم و ستم و حق کشی زنان است. زنانی که در مکتب جهنمی اسلام تنها به اندازه یک کالا و وسائل خانه ارزش دارند و آنان را از هرگونه حرکت و جنبش انسانی جدا می دانند.
هنگامی که اسلام لعنتی اختیار مال، جان، آبرو و هستی یک زن را در اختیار مرد می گذارد و مرد را مالک الرقاب زن می داند که او را به صورت کنیز و گوسفندی به دنبال خود می کشاند، زن در حقیقت برده ای بیش در خدمت خوش گذرانی مرد نخواهد بود. اختیار داشتن چهار زن که از یک سوی، فحشای جنسی مرد را نشان می دهد، از سوی دیگر زنان را نیز کالایی بی ارزش و بی اعتبار در جامعه به شمار می آورد. صیغه نیز کشاندن زنان به فحشاء است که نام روسپیگری اسلامی برازنده آنست.
قتل های زنجیره و اسید پاشی زنجیره ای، اعدام های زنجیره ای و دزدی های کلان میلیارد دلاری زنجیره همگی کار این رژیم سراپا تقلب، دزد و خیانت به کشور است.

اسید پاشی روی زنان

اسید پاشی بر روی صورت دختران و زنان در شهر اصفهان توسط مأموران دولتی در لباس شخصی و متصدی اجرای اوامر امام جمعه جنایتکار شهر در مورد «امر به معروف و نهی از منکر»، ننگ حکومت فقیهان نیست. زیرا آخوندهای جنایتکار حاکم بر کشورمان، از بد نامی و ننگ هراسی و ابائی ندارند. این جنایت وحشیانه ننگ دین اسلام و مذهب شیعه ای است که ده ها آیت عظما و هزاران آیت الله معمولی و هزاران حجت الاسلام دارد.
به دنبال اسید پاشها نگردید. اینها همگی در این تصویر اسید پاشانی هستند که زیر نظر مستقیم علی خامنه ای و فرزند ابر جنایتکار او مجتبی خامنه ای کار می کنند و  بیت المال ملتی را میان این گرگان پخش و تقسیم می کنند.
این جنایت وقیح ننگ دینی است که دزدی و رشوه خواری در آن روا است؛ اما بیرون افتادن تار موی زنان از زیر روسری، بنیاد دین را فرو می ریزد. بی شک، این جنایتکاران بدون اجازه از محافل دینی و مذهبی هیچگاه خودسرانه دست به این کار نزده اند؛ و تا فتوا از مرجعی و آخوندی نگرفته باشند، وارد کارزار عمل نشده و بر روی زنان و دختران بی جرم و بی گناه، چنین جنایتی را مرتکب نشده اند. اینگونه دستورات ضد انسانی و آدم کشی بیشتر از سوی مجتبی فرزند ابر جنایتکار خامنه ای با همکاری بسیجی های آدم کش و شماری از سپاهیان ضد مردمی صورت می گیرد.
اصفهان یکی از بهترین و گل سرسبد کشورمان، و مردم آن پر از صفا، یکرنگی، ذوق و سلیقه و هنرمندی است. جای بسی تأسف که در این تظاهرات ضد رژیم علیه معیوب کردن بانوان و دختران خردمند این شهر، بسیاری از شهرهای ایران از جمله استان های یز، کرمان، قم، کاشان و در این همکاری ملی و مردمی شرکت ننموده و دین ملی و میهنی خود را ادا ننمودند.

چرا زنان اصفهان قربانی جنایات رژیم شدند؟

به راستی اصفهان ستاره درخشان کشور ما است. مردم آن نیز سوای گروهی خرافاتی خردباخته مذهبی عمومن بسیار دانا، خوش فکر و اندیشه، هنرمند، با ذوق و در عین حال میهن پرستانی نمونه اند. زنان هنرمند و شیر دل اصفهان از نظر نکته سنجی و بذله گویی در ایران نمونه اند. زنانی که زشتی های رژیم فاشیستی را به عیان می بینند و همه جا بر سر زبان می آورند. شیر زنان اصفهان که در همه جبهه های میهن دوستی همیشه پیش قدم بوده اند، جوانان دلاوری را به جامعه تحویل دادند که در جنگ خانمانسوز با عراق و ساخته و پرداخته خمینی جنایتکار، چه شجاعت ها و دلاوری ها که از خود نشان دادند و با خون خود سند آزادی و آزادگی بخشی از میهن از دست رفته امان را امضاء نمودند.
به این دلیل، به خواسته و دستور مجتبی فرزند ابر جنایتکار خامنه ای و با همکاری مزدوران بسیجی و گروههای فاشیستی اسلامی دیگر بر روی زنان بسیار زیرک و انتقاد کننده اصفهان اسید پاشیدند و عده ای را ناقص و ناتوان ساختند. به راستی نفرین و شرم برملتی باد که جنایت اسید پاشی رژیم بردختران و زنان کشورمان را می بیند و همچنان ساکت نشسته است.
اظهار نظررژیم فاسد در باره این جنایت بزرگ

مزدوران رژیم فاشیستی برای پرده پوشی این جنایت بزرگ و گمراه کردن مردم هرکدام با زشت ترین روش حیوانی اظهار نظر هایی کرده اند که به راستی انسان به اوج این فساد اخلاقی و جنایتکاری تک تک مزدوران رژیم آگاه می شود:
۱-معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور

حسین ذوالفقاری مردک مزدور و فرومایه  نشخوار کرده است که ، بر اساس شواهدی که تاکنون به دست آمده اسیدپاشی‌های اصفهان توسط یک نفر انجام شده است و به هیچ عنوان سازمان‌یافته و گروهی نبوده است. این مزدور مردم را خر و احمق می داند. برای اسید پاشیدن روی شمار زیادی از زنان، آنهم به فاصله چند روز نیاز به برنامه ریزی و تشکیلات بزرگی است که با هماحنگی یکدیگر این کار ضد انسانی را جامعه عمل پوشند. در فردای آزاد ایران نخستین جانوری که باید به دادگاه سپرده شده تا به سزای جنایات خود برسد همین خائن بالفطره است

۲- فرمانده نیروزی انتظامی

حسین-ذوالفقاری مردک فرومایه و مزدور رژیم که به اصطلاح معاون امنیتی و انتظامی کشور ولی در حقیقت نوکر دست بسته و چاکر آخوند می باشد نیز لجن پراکنی کرده که آنهمه جنایات عضیم و گسترده در سطح اصفهان کار یک نفر است.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، اسماعیل  احمدی‌ مقدم،فرمانده نیروی انتظامی رژیم خامنه ای جنایتکار، روز چهارشنبه ۳۰ شهریور با اعلام این که سرنخ‌هایی از عامل اسیدپاشی در اصفهان به دست آمده است، گفت: «بر اساس آن‌چه که قربانیان این حوادث اعلام کرده‌اند به نظر می‌رسد این اقدام توسط یک نفر انجام شده است.»احمدی‌مقدم سپس تاکید کرد که هنوز از نیت اجرای این عمل اطلاعی در دست نیست اما او درعین حال بحث حجاب را هم در این رخداد نامربوط دانست. وی اظهار داشت: «رسانه‌های خارجی قصد دارند این موضوع را با مسائل حجاب پیوند بزنند در حالی که قربانیان این حادثه از افراد مؤمن و خانواده‌های متدین بوده‌اند.
به راستی باید گفت مرگ بر اسلام و مرگ بر آخوند که هردو ضد زن، و زن ستیزند و جنایاتشان علیه زنان ناگفتنی است.
مردم هوشیار و خردمند اصفهان پس از آن همه جنایت بزرگ رژیم بپا خاستند و تظاهراتی در شهر علیه رژیم فاسد به راه انداختنند.
این مردک پس فطرت و مزدور مجتبی خامنه ای نیز با بیشرمی و گستاخی این جنایت وسیع و گسترده را کار یکنفر می داند. این جنایتکاران حتی برای آن که مردم نگویند روی بد حجابها اسید پاشیده اند، عملن برای رد گم کردن، روی چند خانم حجاب دار نیز اسید پاشیده اند. آنگاه روش جنایت باری که رژیم اسلامی در پیش می گیرد چنین است که فردا روزی یک نفر بیگناه را دستگیر کرده پس از شکنجه های طولانی از او به دروغ اعتراف می گیرند که او اسید پاشیده و آنگاه او را اعدام می کنند.

۳- ‫معاون حقوقی حسن روحانی‬

‎‫به گزارش خبرگزاریهای دولتی، الهام امین‌زاده روز چهارشنبه ۳۰ مهرماه ضمن بیان این نظر افزود: «اشاعه این مسأله سبب تشویش اذهان عمومی می‌شود این ضعیفه خردباخته که خود کنیزی رژیم جهنمی اسلامی را پدیرفته است، نیز می خواهد هرطور شده روی این جنایت ضد بشری سرپوش گذارد و مردم را ناچار به سکوت و فراموشی نماید. ‬
با دوجنایتکار که سمپاشی و زهر کلام آنان به دستور مجتبی خامنه ای موجب حمله بسیجی های جنایتکار به زنان و دختران بیگناه اصفهان شد بیشتر آشنا شوید و چهره کریه و ضد انسانی این جانور را در نظر داشته باشید. خوبست جوانان غیور اصفهان به غیرت آمده و خانه این گرگ صفتان را به آتش کشند تا دیگر جرأت جسارت سمپاشی بر روی منبر نداشته باشند.

‎‫۴- دادستان کل ایران‬

این ضعیفه خودفروش و کنیز صفت نیز به جای آن که به دفاع و همراهی زنان محروم و شکنجه دیده اصفهان بپردازد با اخوند هم صدا شده و تلاشی دارد روی این جنایت بزرگ ملی سرپوش گذارد.
‎‫از سوی دیگر ابراهیم رئیسی، دادستان کل ایران نیز روز چهارشنبه در اظهارنظری در این‌‌باره گفت: «پیوست‌ زدن مسأله اسیدپاشی با موضوع امر به معروف و نهی از ‬منکر کار جریانات ضدانقلاب است‫.‬ به راستی وقاحت و بیشرمی تا کجا؟، و تا چه اندازه؟‫!.‬ این مردک به اصطلاح دادستان کل کشور است که باید بزرگترین حافظ امنیت و آرامش مردم باشد‫.‬ ولیکن با چنین گستاخی جنایت عظیم رژیم در سوزاندن دختران اصفهان را کاری شخصی و سوای نقشه های مزدورانه رژیم می داند‫.!‬

‎عکس زیبای دخترک اصفهان

اینجا، ستاره هاهمه خاموشند. 
اینجا، فرشته ها، همه گریانند. 
اینجاشکوفه های گل مریم
بیقدرترزخاربیابانند!
اینجانشسته برسرهرراهی، 
دیودروغ وننگ وریاکاری
درآسمان تیره نمی بینم. 
نوری زصبح روشن بیداری
بگذارتادوباره شهرشودلبریز
چشمان من، زدانه ی شبنمها
رفتم زخود که پرده براندازم
ازچهرپاک حضرت مریم ها
بگسسته ام زساحل خوشنامی
درسینه ام ستاره ی توفانست
پروازگاه شعله ی خشم من
دردا، فضای تیره ی زندانست!
بااین گروه زاهد ظاهرساز
دانم که این جدال نه آسانست
شهرمن وتو، طفلک شیرینم
دیریست کاشیانه ی شیطانست!
”فروغ فرخزاد”
اینها نمایندگان زن مجلس آخوندی اند. آیا تا کنون یک مورد اتفاق افتاده که این مزدوران آخوند از بانوان محروم و ستم کشیده ایران طرفداری کنند؟. آیا در این جنایت بزرگ رژیم در معیوب کردن دختران و زنان محترم اصفهان یکی از این نسناس ها اعتراضی نمود؟، حرفی زد؟. به راستی لعنت بر این مزدوران مفتخور و دنباله رو آخوندهای جنایتکار.

‎‫ ‬دلایلی که این جنایت را باید برنامه ریزی رژیم دانست‫:

‎دکترعلی اکبر مهدی، جامعه‌شناس مقیم کالیفرنیا، دراین باره می‌گوید که ‫:‬ ‫”‬عمل اسیدپاشی یک ناهنجاری اجتماعی است اما اسیدپاشی‌های اخیر در یک فضای مشخص سیاسی صورت گرفته است.‫”‬
او می‌گوید: «این عمل در یک فضای بسیار مشخص سیاسی انجام گرفته که تحرکات وسیعی از طرف حاکمیت برای تحمیل نوعی از حجاب که مد نظر حاکمیت است، در حال انجام است. به عبارت دیگر در زمانی انجام میگیرد که ائمه جمعه در منابرشان دارند مردم را تحریک میکنند که برای حجاب و اجرای حجاب حتی باید خون ریخته شود. این عین صحبتهای سید احمد خاتمی است.
خود خامنه ای جنایتکار هم مطرح کرده بود که باید این مسئله از حد لسانی و زبانی فراتر برود تا ما بتوانیم آن را کنترل کنیم. یا لایحهای در همین زمان دارد در مجلس میگذرد که گشتهای ارشاد و نیروهای مشخصی به صورت سازمان یافته از طرف نیروی انتظامی برای رفتن به خیابان‌ها و هدایت مردم تربیت شوند. بنابراین، این عمل عملیست سیاسی که از طرف نهادهایی که امروز در جامعه برای کنترل رفتار زنان، شکل و قیافه زنان در خیابانها تأیید شده، هدایت می‌شود». در این جنایت بزرگ و بی
‎سابقه، فتوا دهندگان هم به اندازه اسیدپاشان مقصرند‫.‬

‎ شهرهایی که دست به تظاهرات زدند

‎پس از مردم مصیبت زده و رنجدیده اصفهان که در گیر این جنایت حیوانی رژیم شدند، باید از مردم تهران،، مشهد، رشت، کرمانشاه، تبریز،ارومیه، آبادان، سنندج، کرج، و اهواز که در این مصیت مزرگ ملی اصفهانی ها را تنها نگذاشته و با مردم بزرگوار آن شهرستان همدردی نموده و اعتراض های گسترده ای در شهر خود برگزار نمودند، باید هزاران بار سپاسگزاری نمود.
ولیکن جای بسی اندوه و تأسف است که در شهرهای دیگر ایران، مانند شهرهای استان فارس، استان یزد و کرمان، استان بختیاری، شهر های گوناگون استان خراسان، استان قم، کاشان،شماری از بنادر جنوبی، و استان بلوچستان کمترین واکنشی در این اعتراض و خیزش ملی برای همدردی با مرد زجر دیده اصفهان دیدن نشده است‫.‬اینگونه بی تفاوتی و تکروی است که رژیم جنایتکار را همچنان بر بالای سر مردم نگه داشته و همه روزه شاهد جنایات ناگونی از این سنگدلان هرزه هستیم که کمترین ویژگی انسانی در آنان پیدا نمی شود‫.‬

به دارآویختن ریحانه جباری، جنایتی میان جنایتها

این حرف دل هر دل سوخته و آسیب دیده از این ظلم و ستم آخوندی است. دل هر بانوی ایرانی خون از آنهمه جنایات رژیم زن ستیز و زن کش است.
‎رژیم زن ستیز و زن کش در در این کش و قوس درد و غم مردم مهربان اصفهان، و زانوی غم بغل کردن به مناسبت اسید پاشی رژیم بر دختران زیبای آن شهر،دست به جنایت دیگری زد، ریحانه دختر جوانی که از ناموس و شرافتش دفاع کرده بود و یک اوباش هرزه اطلاعاتی رژیم را از دست درازی به خود مانع شده بود، شنبه دو روز پیش سر به نیست کرد‫.‬ به راستی ، بازهم جای هزار غم و اندوه است که مردم ایران اینهمه جنایت را می بینند ولیکن لب فروبسته و از خود واکنشی نشان نمی دهند‫.‬

از آنچه گذشت:

رژیم بدسگال و فاشیستی ولایت فقیه در زن ستیزی، زن کشی و آزار و اذیت زنان نیمی از جامعه کشورمان، از ۳۵ سال پیش تا کنون از هر اقدام فروماایگی و جنایتکارانه اباء و امتناعی نداشته است. بیش از سه دهه است که بانوان گرانمایه کشورمان از دست جلادان رژیم شب و روز آرامش ندارند. در هربرخوردی که میان یک بانوی پاکدامن و یک هرزه و هوسباز رژیم اتفاق می افتد، رژیم فاشیست به جای آن که با عدالت  و داوری درست به نفع آن بانوی بینوا و درمانده رأی دهد، تقصیر را به گردن او می اندازد و مردک اوباش و هرزه را تبریه می کند. کاری که تا کنون به اعدام و نیستی بسیاری از زنان پاکدامن از جمله زنده یاد ریحانه جباری کشیده شده است.
گروه فاشیستی آخوندی با همکاری بسیجی های لات و هرزه تا کنون شماری از دختران و زنان اصفهان را  با پاشیدن اسید ناقص و معیوب نمودند. کاری که جریمه هرکدام از این بسیجی ها و ارباب و دستور دهنده آنان، ابر جنایتکار مجتبی خامنه ای بدون هرگونه پرسش و محاکمه ای اعدام شدن است.
مزدوران نورکر پیشه و خائنین به میهن مانند حسین ذوالفقاری به اصطلاح معاون امنیتی کشور، جنایتکار دیگر  اسماعیل احمدی‌ مقدم، فرمانده انتظامی رژیم تروریستی، ابراهیم رئیسی، دادستان کل آخوند و نه مردم ایران، و همچنین ضعیفه خودفروش الهام امین‌زاده معاون به اصطلاح رئیس جمهور تزویر و اسید هرکدام لجن پراکنی کرده اند که این جنایت بزرگ بشری را از دامن آلوده و کثیف رژیم انسانی به دور نگاه داشته و آن را مربوط به یک فرد بدانند. ولی رژیم سرتاآلوده و فاسد فراموش کرده که دیگر حنای آنان رنگی ندارد. مردم به هیچ روی به دروغ پردازی آنان اطمینانی ندارند و این زالو صفتان و خود فروشان مانند حسین ذوالفقاری، امساعیل احمدی مقدم، ابراهیم رئیسی و الهام امین زاده باید در انتظار محاکمه خود در فردای آزاد ایران باشند تا این چنین با سرنوشت ملت بازی نکنند.
فضول محل

۱۳۹۳ آبان ۴, یکشنبه

نامه شاهزاده برای ریحانه


 
سلام ریحانه،

امروز، پدری برایت این نامه را می نویسد که همه تلاش خود را در زندگی برای به تحقق رسیدن آرزوهای دخترانش بکار بسته است، همانطور که مادر و پدرت برای تو همه تلاششان را کردند تا تو به آرزوهایت برسی.

چند سال پیش وقتی خبر دستگیریت را شنیدم، جویای دلیل آن شدم. مدعی شده بودی که دست مردی از جنس « اطلاعات جمهوری اسلامی » بر حرمت تو تعرض کرده بود و تو برای دفاع از خود ناخواسته او را به قتل رسانده بودی. باور این داستان را به زمان سپردیم.


ریحانه،

سال هایی که جوانی خود را در پشت میله های زندان گذراندی، بزرگ شدنت را شاهد بودیم. همه این سال ها از ادعای خود عقب نشینی نکردی و رفتن را بر ماندن ترجیح دادی. انگشت شمار هستند کسانی که برای فرار از مرگ از ادعا و حیثیت خود گذشت نکنند.



بامداد امروز تو در سرزمینی که « ناعدالتی حاکمانش » در لابلای جامعه اش بوی تعفن گرفته است، « عدالت » را برگزار کردی. درود بر تو و بر کرامت زنانه ات که مانند سرو به آسمان پرواز کردی.

آخرین پیامت را از زندان شنیدم، تو قصه زندگی را به زیبایی تعریف کردی « مرگ پایان زندگی نیست »، «در راه خلقِ یک ارزش باید ایستاد، حتی اگر بمیری»
قتل تو ریحانه، لکه ننگ دیگری بر چهره نظام جمهوری اسلامی که فرهنگ قصاص و انتقامجویی را در جامعه ترویج می دهد، بجای گذاشت.

برای شعله پاکروان، مادر بزرگوارت که همچنان نگران تب بدنت بود، شکیبایی را آرزومندم.
مادر و پدرت به وجود تو همواره افتخار خواهند کرد و همه مامردم ایران به یادت شمعی روشن می کنیم و یادت را در خاطره ها جاودان می کنیم. از همه هم میهنانم که برای اجرای «بخشش» همه توان خود را بکار بستند قدردانی می کنم و ریحانه همیشه در قلب هایمان زنده خواهد ماند.

رضا پهلوی