۱۳۹۴ فروردین ۲۸, جمعه

پناهجویان مسلمان مسیحیان را در آب‌های مدیترانه "غرق کردند"

پلیس ایتالیا با تکیه بر اظهارات شاهدان عینی می‌گوید، پناهجویان مسلمان در قایقی که در مسیر رسیدن به اروپا بود پناهجویان مسیحی را در آب انداخته و آنها را غرق کردند. پلیس انگیزه این کار را "نفرت مذهبی" خوانده است.
عکس از آرشیو
پلیس ایتالیا می‌گوید، ۱۵ پناهجوی مسلمان را به خاطر این که آنها در سواحل سیسیل ۱۲ پناهجوی مسیحی را در قایقی در مسیر اروپا در آب غرق کرده‌اند دستگیر کرده است.
رسانه‌ها‌ی ایتالیا گزارش داده‌اند که وزیر دادگستری این کشور این خبر را در شامگاه پنج‌شنبه (۱۶ آوریل/ ۲۷ فروردین) تأیید کرده است.
خبرگزاری آلمان می‌نویسد، این رویداد در آب‌های بین‌المللی اتفاق افتاده، با این حال مظنونان در بندر پالرمو در جزیره سیسیل دستگیر شده‌اند.
این گزارش می‌گوید، انگیزه پناهجویان مسلمان برای این اقدام "نفرت مذهبی" بوده و کسانی که دست به این کار زده‌اند از کشورهای مالی‌، سنگال، گینه و سواحل عاج‌اند. یکی از آنها نیز زیر سن قانونی است.
شاهدان عینی نیز گزارش داده‌اند که مسلمانان ۱۲ پناهجوی مسیحی را در قایق پناهجویان در مسیر رسیدن به اروپا بعد از بالا گرفتن مشاجره به داخل آب پرتاب کرده‌اند. گفته می‌شود که قربانیان از کشورهای غنا و نیجریه بوده‌اند.
ده‌ها پناهجوی دیگر از این قایق نجات پیدا کرده‌اند. آنها بعد از نجات عاملان را شناسایی کرده و گفته‌اند، توانستند با به‌هم پیوستن و تشکیل زنجیر انسانی از خود دفاع کرده و در قایق بمانند.
ایتالیا سال‌هاست که با سیل فرار انسان‌هایی روبروست که مأیوس و ناامید مسیر مرگبار دریای مدیترانه به اروپا  را برای پناه جستن انتخاب می‌کنند. بسیاری از این سفرها به سانحه منجر می‌شود.
یک اتفاق دیگر
روز پنج‌شنبه (۱۶ آوریل) قایقی دیگر نیز که حامل پناهجویان بود در سواحل ایتالیا غرق شد گفته می‌‌شود این سانحه احتمالا ۴۱ کشته بر جا گذاشته است.
در اوایل این هفته نیز به گفته سازمان "کودکان را نجات دهید"، در جریان واژگونی قایقی پر از پناهجو حدود ۴۰۰ نفر جان خود را از دست دادند. این سانحه یکی از بدترین فاجعه‌های مربوط به پناهجویان در سال گذشته در دریای مدیترانه به حساب می‌آید.
سخنگوی کمیسیون اتحادیه اروپا می‌گوید، "هیچ‌گونه اطلاعات موثقی" وجود ندارد که شمار یادشده را تأیید کند. به گفته او، پلیس ساحلی ایتالیا از جمعه پیش تا کنون دست کم ۷۸۵۰ مهاجر را نجات داده است.
سخنگوی کمیسیون اتحادیه اروپا یادآور شد: «در حال حاضر نه پول و نه پشتوانه سیاسی ایجاد سیستمی برای محافظت از مرزهای اروپا ندارد؛ سیستمی که عملیات جست‌وجو و نجات را سامان بدهد.»
او همچنین گفت، مقام‌های اتحادیه اروپا در حال بررسی این مسئله‌اند که آیا بالا بردن منابع مالی آژانس فرونتکس - نهاد نظارت بر مرزهای اتحادیه اروپا - "عملی یا مطلوب" است یا خیر.
قرار است کمیسیون اتحادیه اروپا در ماه مه سند استراتژی خود در مورد مسئله مهاجرت را ارائه کند.
دویچه وله فارسی

۱۳۹۴ فروردین ۲۴, دوشنبه

ماجراجویی آخوند و کشوری ورشکسته بدون دستاوردی

اداره سلیقه ای و استبدادی ایران

این الماس 90 غیراتی که شوروی از آن تمبر زده است ، ضامن حکومت قاجار شد! ماجرا از آنجا بود که کنسول روسیه پس از قرارداد ترکمانچای کشته شد و شاه ایران نه توان مقابله با ارتش روس را داشت و نه توان کنترل آخوندهایی که باعث کشته شدن کنسول روسیه شده بودند. پس بناچار این الماس بسیار با ارزش را به همراه نوکرانش بابت عذرخواهی به روسیه فرستاد. ارزش این الماس را از قرار گرفتن روی تمبر کشور شوروی می توان دانست!
بارها گفته ایم که در عمل تفاوتی میان ولایت فقیه و پادشاهی صفوی نیست. دفتر و دیوان دکوری و مجلس و شورایش هم کشک است. هر چه بوده مراد و  اوامر ملوکانه بوده. اعراب حاشیه خلیج فارس بخوبی این رژیم اسلامی را شناخته اند و ایشان را “صفوی ” می نامند ؛ این بی  دلیل نیست و شباهتهای بسیاری بین سیاستهای دولت مذهبی شیعی صفوی و دولت امروزین ایران وجود دارد. اما تفاوت آن دوره کجا و امروز کجا. روزگاری که صفویه حاکم ایران شدند، شمشیر و زور حرف اول جهان را می زد و قدرت در برش شمشیر بود. اما امروزه در سده ۲۱ دیگر دیپلماسی و اقتصاد حرف اول را می زند  و حتی کشورهای ابر قدرتی مانند امریکا و چین  سعی دارند از روشهای دیپلماتیک و اقتصادی  بر جهان حکمفرمایی نمایند و می دانند که آگاهی بشر امروز راه را برای روشهای نظامی بسته است.
در واقع بدون دیپلماسی و اقتصاد، بزرگترین ارتش جهان را هم داشته باشی تضمینی برای موفقیت نخواهی داشت، چنانکه شوروی کمونسیت، نتوانست موفقیتی در عرصه جهانی بدست آورد و تجزیه شد.
سران رژیم اسلامی هم در آرزو  و سودای مملکت شیعی صفوی هستند، غافل از اینکه دوران این تفکر گذشته است و جنگ و درگیری در منطقه ، بیش از هر جا ، به ضرر ایران فقیر و مفلوک است. ایرانی که نه ذخایر ارزی دارد و نه توان لجستیک یک درگیری نظامی.

بی سیاستی دول مستبد عرب در قبال یمن

اعراب حاشیه خلیج فارس هم بر خلاف گذشته، در برابر ایران تسامح به خرج ندادند و وارد بازی خطرناک نظامیی شدند که می تواند جغرافیای سیاسی عربستان را تغییر دهد. مناطق هم مرز عربستان با یمن عملاً در اختیار شورشیان یمنی است و کنترل مرز یمن با عربستان همواره ضعیف بوده است، چنان که در گذشته عربستان چند روستای مرزی خود را با یمن تخلیه کرده است.
دولتهای عرب منطقه هر چند از حمایت نسبی دولتهای خارجی برخوردارند و مجامع بین المللی در برابر دخالت ایشان در یمن سکوت نسبی کرده اند ولی در داخل این کشورها هستند افرادی که با این اعمال مخالفند و این می تواند زمینه را برای حملات احتمالی داخلی به امنیت این کشورها را فراهم آورد.
بر خلاف سرکوب مردم بحرین در سالهای گذشته ، باید دقت کرد که مردم غیر مسلح در کشور بحرین را نمی توان با نظامیان آموزش دیده و منظم حوثی یمن مقایسه کرد.همچنین برخلاف تبلیغات رسانه ها درباره  محدودیت شورشیان به حوثی های شیعه، به نظر می رسد گروههای دیگر یمنی هم با ایشان متحد شده اند و امیدی به ایجاد صلح در یمن با این دخالت اعراب نخواهد بود.
اعراب بجای مذاکره و ایجاد صلح در یمن بدنبال پاک کردن گروه پر قدرت حوثی مورد حمایت دولت شیعه ایرانند. بارها دیده ایم که سرمایه گذاری ایران بر روی گروههای عرب در لبنان و فلسطین و مانند آن چندان موفق نبوده است، چرا که رقیب آن عربستان بخوبی و بیش از ایران جیب این گروهها را پر کرده است و این گروهها به ایران پشت کرده اند. بنابر این شاید عربستان عجله به خرج داده است و به نوعی یک اشتباه خطرناک مرتکب شده است که می تواند یمن را برای سالها بمانند افغانستان درگیر جنگ و بی ثباتی نماید.
 اعراب بجای مذاکره و ایجاد صلح در یمن بدنبال پاک کردن گروه پر قدرت حوثی مورد حمایت دولت شیعه ایرانند. بارها دیده ایم که سرمایه گذاری ایران بر روی گروههای عرب در لبنان و فلسطین و مانند آن چندان موفق نبوده است، چرا که رقیب آن عربستان بخوبی و بیش از ایران جیب این گروهها را پر کرده است و این گروهها به ایران پشت کرده اند. بنابر این شاید عربستان عجله به خرج داده است و به نوعی یک اشتباه خطرناک مرتکب شده است که می تواند یمن را برای سالها بمانند افغانستان درگیر جنگ و بی ثباتی نماید.

ملت ایران همواره قربانی ماجراجویی آخوند

ماجراجویی آخوند بود که در دوران قاجار آران (کشور آذربایجان)  و نخجوان را از ایران جدا کرد. ایران و روسیه پس از جدا شدن گرجستان و ارمنستان در صلح بودند که ناگهان ملایان از پای منقل تریاک ،ملت را به جهاد فرا خواندند. ایران ناخواسته وارد جنگی شد که نتیجه اش عهدنامه ترکمانچای و جدایی تمامی ولایات شمال ارس بود.
ماجراجویی آخوند خمینی در صدور انقلاب اسلامی  و تحریک شیعیان عراق به انقلاب علیه صدام بود که به صدام تا دندان مسلح بهانه داد و او را وارد جنگ با ایران کرد. اما صدام بزودی پشیمان شد و می خواست غرامت بالایی هم بدهد ولی باز خمینی نادان بود که شش سال دیگر هم جنگ را ادامه داد و نیم میلیون کشته و مجروح روی دست مردم ایران گذاشت. خمینی با ماجراجویی و حماقت همیشگی اش اعلام کرد که باید پس از فتح عراق، قدس را نیز فتح نمایند. همین سخن  بی خردانه کافی بود که همه ی مجامع جهانی بر علیه ایران بسیج شوند و ملت ایران در سکوت بین المللی  دچار دردها و آلامی چون حملات شیمیایی شود.
ماجراجویی آخوند خمینی در صدور انقلاب اسلامی  و تحریک شیعیان عراق به انقلاب علیه صدام بود که به صدام تا دندان مسلح بهانه داد و او را وارد جنگ با ایران کرد. اما صدام بزودی پشیمان شد و می خواست غرامت بالایی هم بدهد ولی باز خمینی نادان بود که شش سال دیگر هم جنگ را ادامه داد و نیم میلیون کشته و مجروح روی دست مردم ایران گذاشت. خمینی با ماجراجویی و حماقت همیشگی اش اعلام کرد که باید پس از فتح عراق، قدس را نیز فتح نمایند. همین سخن  بی خردانه کافی بود که همه ی مجامع جهانی بر علیه ایران بسیج شوند و ملت ایران در سکوت بین المللی  دچار دردها و آلامی چون حملات شیمیایی شود
ماجراجویی هسته ای خامنه ای هم که بیست سال است ملت ایران را بجای را پیشرفت و سعادت، در فقر و تحریم و نیستی انداخته است. براستی چه کسی در ۱۵ سال گذشته از سیاستهای هسته ای رژیم ایران متضرر شد؟ اسرائیل؟، یا مردم ایران؟. عقب نشینی شدید و یکطرفه ایران از دو سوم عملیات هسته ایش نشانه چیست؟. آیا غیر از این است که ایران با این عقب نشینی میلیاردها دلار هزینه بیجا را هدر داده است؟. اگر این کار را ۱۲ سال پیش کرده بودند و این ۱۲ سال را تلف نمی کردند، آیا این همه مشکلات بزرگ اقتصادی و فقر فزاینده در اثر تحریم و انزوای ایران پیش می آمد؟. چه بر سر صنایع و  توریسم ایران آمده؟.  این همه جوان متولد دهه ۶۰ که بزودی پیر می شوند، هنوز بیکارند!

ملت ایران باید مراقب باشد قاجار تکرار نشود

ماجراجویی آخوند در قاجاریه و حمایت مردم از ایشان به بریده شدن سر ایران انجامید و قسمت بزرگی از بهترین و آباد ترین  نقاط کشور  از ایران جدا شدند. امروز هم دخالت آخوند در بحرین و عراق، در لبنان و سوریه و اخیراً یمن ، می تواند به پایانی غم انگیز  بیانجامد که جدایی و تجزیه بد ترین حالت آن است. آخوند پول دارد، قدرت دارد ولی شجاعت ندارد. جوانان میهن هستند که همواره از مرزها دفاع کرده اند ولی یک اشتباه و بی سیاستی رژیم اسلامی و دخالت بیجا در منطقه می تواند اژدهای امریکا را با  حمایت اعراب بسوی ایران بازگرداند.  نا رضایتی و چانه زنی اعراب و اسرائیل با امریکا نشان می دهد که ایشان به امریکا برای حمله به ایران فشار آورده بوده اند ولی شخص اوباما صلح را بر جنگ ترجیح داده است. این ظاهر ماجراست ولی همه می دانند که سیاستهای امریکا در حمایت از منافع خویش است و اگر امریکا ببیند که منافعش توسط رژیم نادان ایران به خطر افتاده است، در حمله و تلافی درنگی نخواهد کردو بمانند خلع سلاح قذافی و سرنگونی وی که در یک برنامه ۵ ساله برگزار شد!
ملت ایران باید مراقب باشند که این ملایان شیعه  بمانند قاجار بی کفایتند و ظلم و بی عدالتی شان میتواند به تجزیه کشور کمک نماید.  تبعیض و ظلم ایشان در همهجا هست چه در تهران و چه در مرزها ولی این ما هستیم که با اتحاد بر علیه این ظالمان و دزدان ، رژیم دموکرات با تساوی همگی اقوام را خواستاریم تا اتفاقات قاجار دوباره تکرار نگردد.
ملت ایران باید بیدار باشد و فریب شعارهای تجزیه طلبی را نخورد. این رژیم ممکن است برای حفظ خود ، تجزیه طلبان را علم نماید تا بهانه حضورش را پیوسته کردن ایران معرفی نماید. دستاوردی که برای این رژیم نیست. نه مانند صفویه کشور ساختند و نه مانند پهلوی مدرنش کردند. بیشتر به قاجار می برند این دزدان، می برند و می فروشند و اگر هم ایران تجزیه شد، فرار می کنند!  بزرگترین عامل برخاستن گروههای تجزیه طلب بی عدالتی و استبداد است. سخنم با این هموطنان است : دوستان ، تبعیض هست ، استبداد هست ولی گمان نبرید که تنها برای شماست! گمان نبرید که در تهران فقر و تبعیض و فساد نیست. بیشترین تبعیض و فقر را شاید بتوان در تهران دید! پس اگر ریشه استبداد و تبعیض بخشکد ، شما به خواسته ات خواهی رسید. درسایه آزادی و برابری همه ، خواسته های شما برآورده خواهد شد.
باران بهارى
فضول محله

۱۳۹۴ فروردین ۲۲, شنبه

نگاهی گذرا به تاریخچه میانه روی و اصلاح طلبی در جمهوری اسلامی

خاتمی، آخوند دوچهره ای که ظاهراً خود را  حامی و طرفدار مردم نشان داد ولی در حقیقت وظیفه اصلی اش گول زدن و گمراه کردن مردم با لبخند های همیشگی و حفظ نظام و تثبیت رژیم اسلامی در حال فرو پاشی بود.

میانه روی یا اصلاح طلبی

میانه روی یا اصلاح طلبی در تشکیلات حکومت اسلامی، به هیچ وجه موضوع تازه‌ای نیست! در واقع از همان آغاز شورش ۱۳۵۷ انقلابی‌ها دو دسته کلی‌ بودند، عدّه‌ای از بانیان، مثل؛ خمینی گجستک، رفسنجانی‌، ناطق نوری، خلخالی، خامنه ای، یزدی و غیره، همواره واکنش‌های رادیکال داشته و دیگرانی هم نظیر؛ بهشتی‌، طالقانی، منتظری، قطب زاده، بازرگان و غیره متعادل تر بوده و در جنایت و خونریزی رغبت کمتری نشان می‌دادند و حتا برخی‌ از آنها خواستار ادامه حاکمیت سکولار بودند.

رفتار جنایت بار تندروها

با وجود آنکه تندرو‌ها در اقلّیت قرار داشتند، اما به لحاظ داشتن بی‌ رحمی و حیله گری افزون تر، از همان روزهای نخست، بسیاری از همراهان میان رو خود را یکی‌ پس از دیگری با ترور و بمب گذاری حذف کرده و ضمن متلاشی کردن احزاب، خود بر صندلی قدرت تکیه زدند.
این روند سالها ادامه یافت تا پس از پایان جنگ عراق و مرگ خمینی، که اساس حکومت اسلامی در معرض فروپاشی قرار گرفت، از یک طرف فشار قدرت‌های غربی و جوامع بین‌المللی و از سوی دیگر مردمی که به ستوه آمده بودند، رژیم را ناچار به عقب نشینی مصلحتی کرد! خود اصول گرایان، از جمله آخوند رفسنجانی‌ طرح کاهش سختگیری و اندکی‌ میان روی را بمنظور حفظ قدرت پیشنهاد دادند و سپس با برنامه ریزی دقیقی‌، در دوره هفتم و هشتم ریاست جمهوری آخوند خاتمی به اجرا درامد. به همین دلیل است که خاتمی هنوز قهرمان رویا‌های افراد ساده انگار و کم اطلاع است!

باز کردن موقت فضای سیاسی، ترفند رژیم

اما یکی‌ از مهمترین انتظارات طراحان پروژه، این بود که؛ بتوانند با ارفاق و کمی‌ باز کردن فضای خفقان جامعه و بهبود روابط بین‌الملل از سوی رئیس جمهور، نگرش مردم داخل و جهان را نسبت به خود، تغییر داده و آنها را به مشارکت و همکاری با دولت، تشویق کنند. بازتاب این ایده چنان بود که حتا مخالفان سر سخت را حداقل در دوره اول جذب کرد، چه رسد به مردم عادی…! به همین ترتیب استقبال مردم ادامه یافت، آنها نقش اصلی‌ حکومت ولایت فقیه را نادیده گرفته و همواره دولت و دست نشاندگان را نجات دهنده خود می‌‌پندارند و در هر بزنگاهی با حمایت از آنان، در حقیقت از جمهوری اسلامی پشتیبانی‌ میکنند!

جایگاه اصلاح طلبان امروزی:

هم‌اکنون جمهوری اسلامی، دو رو دارد: اصول گرایان که حکومت را توسعه میدهند و اصلاح طلبان که از حکومت در دو جبهه‌ داخلی‌ و خارجی‌ محافظت میکنند! صرف نظر از اختلافات جزئی بین این دو دسته، اما آنها مکمل یکدیگر هستند و داشتن اهداف مشترک، یعنی قدرت طلبی، تاراج ثروت‌های ملی‌ و غیره، ایشان را به شدت نیازمند هم می‌سازد. از جمله روش‌های آنان برای پاسداری از قدرت، نخود سیاهی به نام “دفاع از حقوق بشر” است!
اصلاح طلبان از این طریق در خارج از مرز، زمینه پیوند قدرت‌های غربی با حکومت را فراهم ساخته و در داخل هم شرایط جذب اعتماد مردم را به وجود میاو‌رند. افرادی که تجربه زندان دارند، به خوبی‌ می‌دانند که؛ همیشه در بازجویی ها، یک بازجو نقش منفی‌ و خشن دارد و دیگری مثبت و نرم تر، درست مثل بازی فریبنده اصول گرایان و اصلاح طلبان! شما در زندان با چشم و دست بسته نا خوداگاه به بازجویی که نقش مثبت دارد، اعتماد می‌کنید، این در حالیست که هر دو آنها از یک جناح هستند!
سال هاست که حکومت از این استراتژی برای پایداری خود بهره می‌گیرد و شوربختانه بسیاری از مردم به همین ترتیب فریب خورده و ناخواسته از رژیم ضّد بشری اسلامی، حمایت و پیروی میکنند!
رفسنجانی که در دوران ۸ ساله ریاست جمهوری اش و در دوران ضعف و ناشناخته بودن علی خامنه ای، مانند همه دیکتاتورهای جهان چون صدام، پینوشه و حسنی مبارک، با رفتاری فاشیستی و خودکامه حکومت می کرد، بر اساس یک حساب و اشتباه نادرست که تصور می کرد خامنه ای با ولی فقیه شدن زیر پرچم او حرکت می کند و یا دست کم با همدیگر در  تقسیم لاشه مرده سیاست ایران شرکت خواهند داشت. ولی غافل از آن که هم اکنون به سختی می تواند عمامه خود را هم از شر نوکران خامنه ای در امان نگاه دارد و باید گفت که دیگر جز گوشه نشینی و انتظار مرگ کشیدن برای او چیزی به جای نمانده است.

اشاره‌ای به برآیند تکاپوی اصلاح طلبان در چند سال اخیر:

۱) در جنبش مردمی ۱۳۸۸ اصول گرایان و اصلاح طلبان برای حفظ بنیاد حکومت، که ضامن منافعشان بوده و هست، توافقات دسیسه آمیز زیادی انجام دادند، از قبیل؛ وادار کردن تظاهرات کنندگان به سکوت، جلوگیری از سر دادن شعار‌های ضد حکومتی، محدود کردن راهپیمایی‌ها به مناسبت‌ها و خلاصه فرو نشاندن قیام مردمی.
۲) در سال ۱۳۹۲ اصلاح طلبان با در اختیار داشتن بودجه کلان، حمایت برخی‌ از دولت‌ها، تبلیغات گسترده و سایر ترفندها، موفق شدند برای کنترل اوضاع و جبران صدمات ۸۸ یکی‌ از اصولگرایان و جنایتکاران اصلی‌ دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی، یعنی آخوند حسن روحانی را به عنوان اصلاح طلب جا بزنند و مردم را بار دیگر به پای صندوق‌های رأی بکشانند.
۳) همانگونه که این روزها شاهد هستیم، همگامی علنی اصلاح طلبان (سبزها) با اصول گرایان (بنفش ها)، سبب گردید تا سرانجام آمریکا و دولت‌های اروپایی از جهت منافعشان راضی‌ شده و از طرفی‌ مبارزات و اعتراضات مردم را از بین ببرند یا دست کم مهار کنند.
۴) در بررسی‌ آسیب شناسی‌ اپوزیسون در می‌‌یابید که؛ جمهوری اسلامی در گذشته برای از بین بردن مخالفان خود، رأسا حتا اقدام به حذف فیزیکی‌ میکرد، اما امروز این وظیفه بر عهده اصلاح طلبان از طریق ترور شخصیتی‌ و کم اثر کردن کوشش‌های پیکار گران، قرار گرفته است!
مرد ایرانی با نان سنگکی که روی آن جمله مسخره و تحمیر آمیز توافق هسته ای به چشم می خورد. حکومت شیاد اسلامی به همه روش و از همه جا مردم را در خریت و بی سوادی نگاه می دارد.
۵) توجیه بی‌ کفایتی‌های مسئولین حکومتی و سرپوش گذاشتن بر جنایات اقتدرگرایان، انحراف افکار عمومی با استفاده از ابزار رسانه‌ای، به ویژه پارسی‌ زبان و حتا نفوذ در رسانه‌های تراز اول جهان، از دیگر وظایف این گروه است.
۶) جلب نظر مردم و سرگرم کردن برخی‌ از کوشندگان در جریان‌های به اصطلاح حقوق بشری، مانند حضور زنان در ورزشگاه ها، حجاب اختیاری و موارد دیگری که رژیم را انعطاف پذیر جلوه داده و رضایتمندی کاذبی در جامعه پدید آورد.
۷) مشروعیت بخشی هر چه بیشتر برای جمهوری اسلامی به خصوص در بین ایرانیان خارج از مرز و دیگر ملت‌های جهان، با بهره گیری از دو عنصر جذاب؛ ورزش و هنر که مخاطبان عمومی بسیار دارد.

از آنچه گذشت:

بدیهیست که اصلاح طلبان بر خلاف آنچه ادعا دارند، نیمه جدا ناپذیر جمهوری اسلامی بوده یا به عبارتی مانند مجاهدین خلق، نسخه کمی‌ تعدیل یافته جمهوری اسلامی هستند، که برای حفظ قدرت خویش، رهائی را مشروط پنداشته و نعره استبداد و شمشیر اسلام را لازم و ملزوم می‌دانند.

سخن پایانی؛


بنیاد گرایی در هر دو حالت افراطی یا میان رو، مغایر با حقوق انسانیست!
به امید آگاهی‌ هم میهن برای آزادی میهن
۰۳/۰۴/۲۰۱۵ ۱۸:۵۷
Caspian Makan
«سنگک هسته ای»
توافق هسته ای انجام شد، اما باز هم:
بابا نان نداد!
چون بابا زندان است!
چون بابا جان می سپارد…
***
تو امشب در گذری، خجسته و دلخوش،
پای می کوبی بر زمین،
چون، عروسک گردان، اینگونه می چرخاند تو را!
مزدوران امشب فقط،
بر صندلی تماشاچیان، تکیه می زنند.
ولی فردا همان ها در خیابان،
به جرم زن بودنت، تحقیرت می کنند،
به جرم راستگویی اسیرت،
و به جرم حق خواهی،
گلوله ای به قلب ندایت می نشانند.
***
این بغض دشنه، گلوی تشنه ام را درید!
فهمیدم باز هم فراموش کردی..
پریروز، فرزاد ها را بر چوبه دار آویختند
دم که نزدی،
با سکوتت، بر چهارپایه ها لگد زدی
روز بعد در کنار صندوق های رأی
به دوربین ها لبخند زدی
غافل از آن که بدانی هر رأی تو
طنابیست به پای خودت و به گردن ریحانه ها
***
النگوی سبز و نرمش قهرمانانه
تواق هسته ای و کلید بنفش
سرانجام نه از دردی می کاهد
و نه چراغی بر سفره دردمندان می افروزد
جز تاراج و ویرانی میهن
و شرمساری بیهوده
برای آنانکه خواهند گفت:
ما که نبودیم…
فضول محله
ماهان كاسپين

۱۳۹۴ فروردین ۱۷, دوشنبه

نامه پدر حسین رونقى به دادستان تهران

خبرگزارى هرانا- پدر حسین رونقی زندانى سیاسى و فعال حقوق بشر، طى نامه اى به دادستان تهران خواستار رسیدگى فورى به وضعیت پزشکى حاد فرزندش در زندان شد.
 
به گزارش خبرگزارى هرانا، ارگان خبرى مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، حسین رونقى که به دلیل عدم رسیدگى پزشکى یک کلیه اش را در زندان از دست داده است، هم اکنون بدون دسترسى به دارو و درمان در بند ٧ زندان اوین نگهدارى مى شود.
 
متن کامل نامه پدر این زندانى سیاسى در پى مى آید:
دادستان محترم دادسرای عمومی و انقلاب تهران جناب آقای جعفری دولت آبادی
۱۷/۱/۹۴
با سلام
فرزندم حسین رونقی را بدون هماهنگی و بدون اینکه به ما خبر بدهند به بیمارستان شهدای تجریش میخواهند ببرند و بنده به عنوان پدر حسین رونقی اجازه نمی دهم بدون حضور ما حسین را به مرکز درمانی و آموزشی شهدای تجریش ببرند .

ما نگران هستیم که شاید دارو و یا آمپولی در آن بیمارستان به دستور برخی مسولین دیگر به حسین تجویز کنند که جان حسین را به خطر بیاندازد و شاید قصد از بین بردن حسین را از این طریق داشته باشند .چرا که شهدای تجریش مرکز پزشکی و آموزشی میباشد و هیچ گونه امکانات تخصصی برای درمان کلیه در آن وجود ندارد . وبا وجود اینکه به مسولین زندان و سازمان بازرسی زندانهای کشورو نیز دفتر پیگیری دادستانی خانم حسنی نیز گفته ام .

قبلا گفته ام که فرزند م حسین را بدون اجازه بنده به بیمارستان انتقال ندهند وبا هماهنگی بنده که در نزد پسرم باشم و ما هم از حال و وضعیت حسین آگاه شویم که اگر نیاز به درمان و بستری باشد پیگیر باشم و فرزندم را زودتر درمان نمایم تا مانند دفعه قبل توسط برخی مسولین فرزندم کلیه دیگرش را از دست ندهد و مشکل دیگری برایش ایجاد نشود .

در این یک ماه اجازه درمان وانتقال به بیمارستان ندادند و حتی نگذاشتند دارویی به حسین داده شود و این امر باعث شده حسین وضعیتش بدتر شود و حال بعد از آنکه بیماری حسین به دلیل عملکرد برخی مسولین بدتر شده است می خواهند حسین را بدون هماهنگی به مرکز آموزشی و درمانی شهدای تجریش که هیچ گونه امکانات تخصصی ندارد ببرند.

چرا که قبلا هم که به بیمارستان بقیه الله برده بودند و پزشکان نوشته بودند که حسین هر چه زودتر باید بستری و عمل جراحی و درمان شود و مدارک نیز موجود است ولی متاسفانه به ما خبر نداده بودند و قایم کرده بودند که این امرباعث شد حسین کلیه ش را از دست بدهد و عامل به خطر افتادن جان حسین و بدتر شدن وضعیتش بعضی مسولین مربوطه بودند .

بنده با دفتر پیگیری دادستانی و سازمان بازرسی زندانها ی کشورو مسولین زندان تماس گرفتم و گفتم اجازه نمی دهم فرزندم را به بیمارستان شهدای تجریش ببرند و در زمان انتقال به بیمارستان باید به ماخبر بدهند تا در کنار حسین باشیم چرا که به بعضی از مسولین اعتماد نداریم و امکان دارد دستور بدهند بلایی سر پسرم بیاورند و از نبودن ما در کنار حسین به عنوان فرصتی برای از بین بردن حسین استفاده نمایند .

از داداستان محترم تقاضای رسیدگی فوری و قانونی را تقاضامندم تا جان فرزندم بیشتر از این در خطر نباشد و تقاضای آزادی هر چه زودتر فرزندم را دارم .
سید احمد رونقی ملکی
پدر زندانی سیاسی حسین رونقی ملکی