۱۳۹۴ دی ۷, دوشنبه

محمد پیامبر و ترور شاعران، ریشه ترور کجاست؟


گفتار آغازین

در گفتار آغازین  هدف نویسنده را از این نوشتار بیان می نماید. شباهت وقایع تاریخی صدر اسلام با امروز اتفاقی نیست. نویسنده تأکید می ورزد که آنچه در تاریخ ثبت شده است می تواند ما را به این اندیشه  رهنما شود که کجای کار می لنگد؟ گروهی از گرامیان مسلمان با هدف نیکوی ماله کشی و بزک کردن اسلام ، تاریخ را پس از ۱۴۰۰ سال زیر پرسش می برند و  آنرا ساختگی می دانند. این دوستان البته مطالعه کافی درباره قرآن ندارند چرا که اعمال جنایتکارانه صدر اسلام با حمایت قرآن همراه بوده است و قرآن نشان می دهد که این جنایات واقع شده اند.
اگر با نگاه نقادانه به آیات قرآن بنگریم ، سیلی از فحاشی و تهدید و جنگ طلبی را علیه دگر اندیشان می یابیم. تفتیش عقیده و اندیشه در قرآن آشکار است. پیامبر و قرآن بطور هماهنگ در راستای هم پیش رفته اند و  بقول عایشه : « هرجا نیاز محمد به نزول آیه ای بود بلافاصله آیه اش نازل می شد!»
بنابراین پاک کردن صورت مسأله کمکی نمی نماید و گرامیانی که تاریخ را ساختگی می دانند، از پس  هماهنگی قرآن با آن روایات بر نمی آیند و چاره ای نیست بجز تایید تاریخی جنایات محمد و یارانش.
ابو عفک :  "ابو عفک" شاعر یهودی بود،در صدر اسلام که یکصد و بیست سال سن داشت. او شعری در مذمت حضرت  محمد  سروده بود. بدستور حضرت محمد "سالم بن عمیر" ما مور قتل "ابو عفک" شد.  سیره ابن هشام   .جلد 2. صفحه411)

چرا ترور شاعران و نویسندگان ؟

به جمهوری اسلامی بنگرید….  چه بلایی بر سر فرهنگ و ادب آمده است؟ سانسور بسیار شدید و خفقان رسانه ای ، این رژیم را به تنها سرور فرهنگی در ایران بدل گردانیده است. علاوه بر هزاران کتاب و مجله و فیلم تئاتر که پشت دریافت مجوز ماندند، گروه بسیاری از نویسندگان و چامه سرایان یا ایران را ترک کردند و یا اینکه در زندان و تبعیدند و یا اینکه وسیله سربازان امام زمان ترور شده اند.
اینگونه است که قورباغه هم ابوعطا میخواند! رائفی پور و ازغدی می شوند دانشمند! جالب است که بسیاری از جوانان ما در فریبکاری و دورغ پردازی رائفی پور و ازغدی غرق شده اند و این دو را دانشمند و کارشناس می دانند! بدنبال جغد پنهان در  اسکناس دلار و علامت فراماسونری پس از تا زدن آن هستند! براستی علم و دانشی که ازغدی و رائفی پور درباره اش سخن می گویند چیزی غیر از ابو عطا خوانی قورباغه است؟
اینجاست که متوجه خواهیم شد که برنامه جمهوری اسلامی در ترور و خفه کردن شاعران و نویسندگان از چه روی بوده است. سانسور شدید و حذف رهروان فرهنگ از میدان برای چه بوده است. کتابهای فراوانی را سانسور کرده اند و بیشمار را پروانه چاپ نداده اند. چیزی را می پذیرند که در راستای بقای جمهوری اسلامی و حوزه علمیه قم باشد! شما می توانید اثری مبتذل و بی مابه را تنها با قرار داندن تبلیغات موافق رژیم و ملایان به چاپ برسانید. ملاک سانسورچی ابتذال نیست. ملاکش تبلیغ برای نظام و یا بر نظام است.
akhavan
شاعری مانند اخوان ثالث هرگز حاضر نشد برای حکومت شعر خوانی کند و بابت این حتی کتک هم خورد. او که  همشهری و آشنای دیرین و مورد  مهر خامنه ای بود ، در جواب خامنه ای  برای شعر خوانی برای حکومت گفت : « ما همیشه برسلطه بوده ایم نه با سلطه .» پس از آن خامنه ای اخوان ثالث را در نماز جمعه « هیچ» خواند و اخوان هم شعری را در پاسخ خامنه ای سرود:
هیچیم
هیچیم و چیزی کم
ما نیستیم از اهل این عالم که می بینید
وز اهل عالم های دیگر هم
یعنی چه؟ پس اهل کجا هستیم؟
از اهل عالم هیچیم و چیزی کم
غم نیز چون شادی برای خود خدایی ،عالمی دارد
پس زنده باش مثل شادی غم
ما دوستدار سایه های تیره هم هستیم
و مثل عاشق مثل پروانه
اهل نماز شعله و شبنم
اما هیچیم و چیزی کم….
قتلهای زنجیره ای و کشتار شاعران در دهه شصت و هفتاد لکه ننگی بر پیشانی جمهوری اسلامی است که با هویت این رژیم خواهد ماند. امروز اما بسیاری از شاعران و نویسندگان در تنهایی و نا امید از چاپ آثارشان منتظر مرگ فیزیکی هستند. ایشان سالهاست که در هوای مسموم رژیم اسلامی مرده اند و مرگ فیزیکی شان  چیزی را کم نمی کند. بسیاری در زندانها گرفتارند و بسیاری هم در تبعید اجباری ، وطن را به خلأ غربت بخشیده اند.

از کجا آب می خورد؟

این همه تهدید و ترور شاعران و نویسندگان در میان مسلمانان از کجا آب می خورد؟ آیا توطئه غرب است که مسلمانان را وادار به کشتار نویسندگان و هنرمندان مخالف می نماید؟ آیا زمان محمد پیامبر هم امریکا و اسرائیل او را وادار به ترور شاعران و دگر اندیشان می نمود؟ آیا توطئه غرب باعث نزول آیات قتال (کشتار) و جهاد (مبارزه مسلحانه ) شده است؟ یا اینکه چیز دیگری است؟
روانشناسان می گویند زمانی که شما در موضوعی نا توانید و نمی توانید آن را با گفتگو حل نمایید ممکن است از روی نا توانی به فحاشی و خشونت روی بیاورید! اگر قرآن را بدست یک روانشناس بدهند می تواند تاریکخانه ی مشکلات روانی محمد را دریابد. محمد از اینکه شاعران و نویسندگانی با هنر خود او را مورد تمسخر قرار می دهند احساس نا توانی می کرد. پس آیاتی با فحاشی به ایشان برای ترور و کشتار این افراد نازل شد!
سوره احزاب آیه ۶۱ : اینان لعنت شدگانند. هرجا یافته شوند باید دستگیر گردندو به سختی کشته شوند
سوره توبه آیه ۱۲۳ : ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!
سوره توبه آیه ۲۹ : بکشید کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند ، تا آنگاه که به دست خود در عین مذلت جزیه بدهند.
این مشکل روانی محمد را می توان به بسیاری از مسلمانان فراگیری داد! یعنی مسلمان دچار یک چاله فکری می شود که با منطق و عقل نمی تواند آنرا پر کند، پس دست به گریبان ایمان خود شده و با استفاده از ایمان ، عقل را در خود سرکوب می نماید. سرکوب کردن عقل همانا و ترور و کشتار و فحاشی هم همان! این است منطق قرآن و اسلام!
عصماء .دختر مروان : "عصماء" دختر مروان شاعری آزاده و دلیر بود درصدر اسلام وی بدلیل اشعار انتقادی که در مذمت قتل عام یهودیان و همچنین ترور "ابو عفک" سروده بود. بدستور حضرت  محمد  " عمیر بن عدی" مامور کشتن "عصماء"شد. "عمیر" شبانه به خانه "عصماء" می رود و او را می کشد و صبح زود خبر کشته شدن "عصماء" را به حضرت محمد می دهد.حضرت محمد می گوید: (ای "عمیر" خدا و رسولش را یاری کردی) سیره ابن هشام .جلد 2. صفحه 412) .
در پایان چند نمونه از ترور شاعران و اهالی فرهنگ بدست محمد یاد آوری می شود: ( وبلاگ نقد قرآن)
حویرث بن نقیذ : وی شتر دختران حضرت محمد ” فاطمه ” و ” ام کلثوم ” را رم داده بود به فرمانحضرت محمد   و توسط حضرت علی در  به قتل رسید. (سیره ابن هشام  .جلد ۲٫ صفحه ۲۷۳)
مغیره : پیر مرد شاعری بنام “مغیره” که پس از فتح مکه از ترس حضرت محمد   گریخته بود بوسیله حضرت علی دستگیر و سر بریده شد. (زنان پیغمبر . صفحه ۳۱۶)
نضر و عتبه : پس از شکست ” ائیل ” حضرت محمد به  حضرت علی   دستور داد که ” نضر” پسر” حارث ” را سر ببرد.همینطور در منطقه ای دیگر بنام ” الظیه ” از میان اسرا “عتبه” پسر” ابی معیظ ” بدستور حضرت محمد و بدست  حضرت علی  سربریده شد. (منتهی الامال . جلد ۱٫صفحه ۵۷) همچنین  مردی بنام “عتبه” که بخاطر عدم پخش مساوی غنایم بین لشکریان اسلام بهصورت حضرت محمد   تف کرده بود بوسیله حضرت علی  سر بریده شد. (تاریخ طبری . جلد ۵ .صفحه ۱۱۰۳)
سلام بن ابی الحقیق : “سلام بن ابی الحقیق” از دوستان قبیله” اوس”بود و از شعرای سرشناس یهود که بفرمان حضرت محمد در صدر اسلام دستور ترور او صادر شد و عبدالله بن عتیک مامور انجام این ترور شد. آنان نیز ماموریت خود را بنحو دلخواه به انجام رساندند و”سلام بن ابی الحقیق” را کشتند. هنگامی که برگشتند و به حضرت  محمد  خبر دادند ایشان از خوشحالی فریاد زد “الله اکبر”.  سیره ابن هشام  . جلد ۲ .صفحه ۱۸۶)
ابو عفک :  “ابو عفک” شاعر یهودی بود،در صدر اسلام که یکصد و بیست سال سن داشت. او شعری در مذمت حضرت  محمد  سروده بود. بدستور حضرت محمد “سالم بن عمیر” ما مور قتل “ابو عفک” شد.  سیره ابن هشام   .جلد ۲٫ صفحه۴۱۱)
خالد بن سفیان هذلی : در صدر اسلام مردم را بر ضد حضرت  محمد  بر می انگیخت.حضرت محمد امر فرمود به “عبدالله بن انیس” که کار او را بسازد و او نیز چنین کرد.حضرت محمد به پاس این خدمت عصایی به “عبدالله انیس” قاتل “خالد بن سفیان هذلی” می دهد و می گوید :این عصا نشانه میان من و تو در روز قیامت است و همانا کمترین مردم در انروز کسانی هستند که به عصا تکیه زده اند.  سیره ابن هشام   .جلد ۲ .صفحه ۳۹۵)
عصماء .دختر مروان :  دختر مروان شاعری آزاده و دلیر بود درصدر اسلام وی بدلیل اشعار انتقادی که در مذمت قتل عام یهودیان و همچنین ترور “ابو عفک” سروده بود. بدستور حضرت  محمد  ” عمیر بن عدی” مامور کشتن “عصماء”شد. “عمیر” شبانه به خانه “عصماء” می رود و او را می کشد و صبح زود خبر کشته شدن “عصماء” را به حضرت محمد می دهد.حضرت محمد می گوید: (ای “عمیر” خدا و رسولش را یاری کردی) سیره ابن هشام .جلد ۲٫ صفحه ۴۱۲) .
 
باران بهاری
فضول محله

۱۳۹۴ آذر ۱۹, پنجشنبه

بازکردن بخیه بخاطر بی پولی! ژرفای سیاه انسانیت در ایران

چندان دور از ذهن نیست!

اگر گذار شما هم مانند ما به بیمارستانهای ایران افتاده باشد. چندان هم عجیب نیست اگر بما بگویند که پزشک و پرستاری بخیه یک کودک را پس از آگاهی از بی پولی پدر و مادر کودک از صورتش باز کردند.
شاید برخی رسانه ها بگویند که « زخم تنها دو سه بخیه بوده است!»  و یا اینکه « زیر چانه اش بوده و دیده نمی شود ! » و نتیجه بگیرند که عمل پزشک و پرستار در باز کردن بخیه یک بیمار بدلیل بی پولی چندان هم مهم نیست!
البته همه چیز برای ما مردم عادی شده است! عادت کرده ایم به اینکه یک موتور سوار درپیاده رو بما فحاشی کند که : « از سر راه برو کنار فلان فلان شده !»  گویی پیاده رو جای اوست و ما مقصریم! عادت کرده ایم که بخاطر رانندگی درست و با آرامش از دیگر رانندگان  فحش بشنویم که « فلان فلان شده !  چرا یواش می روی؟!» . البته که ما عادت کرده ایم به اینکه حقوقمان و انسانیتمان زیر پای یکدیگر لگدمال شود.
اگر گذار شما هم مانند ما به بیمارستانهای ایران افتاده باشد. چندان هم عجیب نیست اگر بما بگویند که پزشک و پرستاری بخیه یک کودک را پس از آگاهی از بی پولی پدر و مادر کودک از صورتش باز کردند.  شاید برخی رسانه ها بگویند که « زخم تنها دو سه بخیه بوده است!»  و یا اینکه « زیر چانه اش بوده و دیده نمی شود ! » و نتیجه بگیرند که عمل پزشک و پرستار در باز کردن بخیه یک بیمار بدلیل بی پولی چندان هم مهم نیست! البته همه چیز برای ما مردم عادی شده است!

کوتاه از ماجرا :

جمعه هفته گذشته مورخ ششم آذر ، پسر بچه ای به نام « صدرا زاهدپور » به دلیل جراحت چانه به بیمارستان اشرفی اصفهانی خمینی شهر مراجعه و بصورت سرپایی و با بخیه، محل جراحت درمان می شود اما به دلیل ناتوانی خانواده این کودک برای پرداخت هزینه درمانی، پزشک و پرستار اقدام به باز کردن بخیه های کودک و از درمان وی ممانعت می کنند.
پیش از این، معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در گفت وگو با ایرنا با اشاره به اینکه تخلف کادر پزشکی بیمارستان شهید اشرفی اصفهانی خمینی شهر بطور جد از سوی این دانشگاه در حال پیگیری است تصریح کرد: در این خصوص منتظر صدور حکم نهایی توسط دادگاه هستیم.
معاون دادستان شهرستان خمینی شهر نیز گفت: کادر متخلف بیمارستان اشرفی این شهرستان برای انجام تحقیقات تکمیلی با دستور مرجع قضائی، بازداشت شدند.
یوسف کریمی افزود: در پی مراجعه شاکی به دادستانی شهرستان خمینی شهر و استماع اظهارات مادر و کودک پنج ساله این پرونده، دستور احضار متهمان صادر شد.
وی اضافه کرد: متهمان که یک پزشک و یک پرستار هستند پس از تفهیم اتهام بنا به دستور مقام قضائی برای انجام تحقیقات تکمیلی، راونه بازداشتگاه نیروی انتظامی شدند.
iranian-kid

همین؟  البته که نه!

البته که با بازداشت یک پرستار و یک پزشک چیزی حل نمی شود. این ماجرا ابعاد سیاه اجتماع ایران را بازگو می نماید. بی احترامی به مقام انسان را در هر بیمارستان و هر درمانگاهی می توان دید. چه بسیار بیمارانی که بخاطر بی پولی در گوشه بیمارستانها جان داده اند و همین آنی که شما این نوشته را می خوانید ، چه بسیار بیمارانی که  داد و بیدادشان بجایی راه ندارد و بدلیل بی پولی در حال جان دادن در بیمارستانهای ایرانند….
آری! این است همان انسانیتی که ۱۲ بهمن ۵۷ بدست آوردیم!  جامعه ای بیمار و عصبی که پزشک و پرستارش تحمل خود را برای بی پولی بیمار از دست داده اند و کار را بجایی رسانده اند که با عصبیت و رذالت به بهانه بی پولی والدین ، بخیه های کودک ۴ ساله را می کشند و به همان حال رهایش می کنند!
زخمی کوچک زیر چانه این پسر ۴ ساله برای همیشه خواهد ماند. زخمی که به او یاد آور می شود : در ایران انسانیتی نمانده، هر چه هست پول است و پول!
کسانی که به کشورهای اروپایی  رفته اند ، همواره از احترام و عزت بیماران در غرب سخن می گویند. همواره از رایگان بودن بسیاری از خدمات سخن می گویند. اما آیا برخورد پزشکان و پرستاران جزیره ای از انسانیت در میان جامعه ی فاسد غرب است؟ هرگز!
بازخورد رفتاری پزشکان و پرستاران از کجاست؟ از جامعه ای که در آن حضور دارند.این یعنی اینکه نمی توان از جامعه ای که انواع توحّش و عصبانیت در گوشه گوشه اش دیده می شود انتظار داشت که  پزشکانی آرام و با سلامت روانی داشته باشد!
البته همه چیز برای ما مردم عادی شده است! عادت کرده ایم به اینکه یک موتور سوار درپیاده رو بما فحاشی کند که : « از سر راه برو کنار فلان فلان شده !»  گویی پیاده رو جای اوست و ما مقصریم! عادت کرده ایم که بخاطر رانندگی درست و با آرامش از دیگر رانندگان  فحش بشنویم که « فلان فلان شده !  چرا یواش می روی؟!» . البته که ما عادت کرده ایم به اینکه حقوقمان و انسانیتمان زیر پای یکدیگر لگدمال شود.
جامعه امروز ایران برآیند سالها آشفتگی است. آشفتگی اقتصادی ، بحران جنگ ، اعتیاد و خفقان سیاسی . هر کدام از اینها می تواند مردمی بیافریند که سلامت روانی نداشته باشند. سلامت روانی هم پزشک و پرستار و یا استاد نمی شناسد ؛ هر عضو اجتماع می تواند درگیر بیماریهای آن اجتماع شود.

دیدگاههای طلبکارانه از سوی جامعه پزشکی

یکی از مشکلات جامعه پزشکی ایران دیدگاه طلبکارانه ایشان نسبت به مردم و بیماران است. بیاد دارم که زمانی که سریال ” درحاشیه” مهران مدیری  روی آنتن رفته بود ، پزشکی به مهران مدیری نامه ای گلایه آمیز نوشته بود با این مضمون که :« آقای مدیری زمانی که انگشتت قطع شده بود را یادت هست که از این دکتر به ان دکتر التماس می کردی تا اینکه « پنجه طلایی » انگشت تو را پیوند زد؟ پس چرا او و دیگر پزشکانی که تو را نجات دادند را مسخره کردی؟ چرا به ایشان اتهام زدی؟!»
mehran-modiri-finger
فارغ از قضاوت درباره مهران مدیری که موضوع ما نیست؛ نکته ای که در این نامه وجود دارد این است که آن پزشک محترم نویسنده نامه ، جایگاه پزشک را نمی شناسد. پزشک وظیفه اش درمان است و سر باز زدن از درمان حتی می تواند جرم باشد. پس هرگز نمی تواند بعنوان پزشک منّتی بر بیماران بگذارد. درآمد پزشکان گرامی هم که بدک نیست! پس منّتش هم باشد گردن صندوق بیمارستان!

بالاتر از سیاهی رنگ هست!

با نگاه به افول اخلاق و انسانیت در سالهای پس از انقلاب ، متوجه خواهیم شد که بالاتر از سیاهی هم رنگ هست! بخصوص در بیست سال گذشته ، انسانیت از جامعه ایران رخت بر بسته است. چیزی که جای انسانیت را گرفته است پول پرستی و مقام است. مقامت اگر آبدارچی بانک هم باشد در ایران امروز قابل پرستش هستی. اما اگر معلمی با هزاران دانش آموز و ۴۰ سال زحمت باشی ، کسی ارزنی ارزش هم برایت قائل نیست. خدای واقعی جامعه امروز ایران پول است و خدای  قرآن و اسلام  هم  ابزاری است برای فریب و دروغ . ابزاری که آخوند بخوبی از آن استفاده نمود و سوار شد و حال این مردم هستند که سعی دارند از این ابزار برای فریب و دروغ یکدیگر استفاده نمایند. مترسکان مقلّدی که پولپرستی دینشان است و انسانیت را فراموش نموده اند.

فضول محله
باران بهاری