خودنویس:
گفتهاند که سگ زرد، برادر شغال است. البته این ربطی به برادران لاریجانی
هم پیدا میکند، اما بحث امروز در بارهی اصولگرایان است واصلاحطلبان
حکومتی با هاشمی اضافه. هاشمی رفسنجانی در طول سالیان اخیر، به ویژه در
سالهای ۹۳ و ۹۴، حرفهایی از آیتالله روحالله خمینی برای سادهدلانی که
به دیدارش میروند روایت میکند که از نقض کنندهی حقوق انسانها و یکی از
معتقدین به عدم برابری زن و مرد، فرشته میسازد. آدمی یا باید احمق باشد،
یا گیج و بیاطلاع و یا در اندیشه منافعی که این خزعبلات را بپذیرد. سید
محمد خاتمی از روحالله خمینی چهرهای دموکراتیک و انسانی تصویر میکند که
قاعدتا با کسی که هیولاهایی مثل خلخالی و لاجوردی و گیلانی و نیری و
ریشهری و الباقی را به جان مردم انداخت، اندکی فرق دارد. حداقل خوبی
اصولگرایان این است که در باره ذات کثیف و سیاه و تبهکار خمینی، یا دروغ
نمیگویند و یا کمتر کرسیشعر میبافند.
مگر
روحالله خمینی کسی نبود که فداییان اسلام را به کشتن احمد کسروی تحریک
کرد و او را مفسد فیالارض خواند؟ مگر خمینی همانی نیست که به «اعلیحضرت
همایونی» نامهی اعتراضی نوشت چون به حق رای زنان معترض بود؟ مگر اعدامهای
زنجیروار و فرمایشی سران ارتش و دولت در ماههای اول انقلاب با آگاهی کامل
خمینی انجام نمیگرفت؟ مگر اعدامهای سریالی تابستان ۶۷ با امضای خمینی
نبود؟
یکی از آشنایان تحت تاثیر، زمانی میگفت هر کسی به
خمینی بد بگوید، خدا تنبیهش میکند چون او «خضر» زمانه است! البته جرات
نمیکردم بگویم که نمره املای این فرد، باید -۱۹- میشد، چون گمانم «ض» خضر
را زیادی نوشته بود... صد رحمت به خضر بدون «ض»! امان از کاریزما سازی
ابلهانه!
خمینی و ریاکار شدن ایرانیان
خمینی و ریاکار شدن ایرانیان
نباید
ریاکار شدن مردمان را تنها به گردن خمینی انداخت، چرا که این ماجرا توی
خون بسیاری از ما هست(به تاریخ ایران بازگردید!)، خمینی فقط باعث تشدید این
صفت و ابتلای کودکان پیش از رسیدن به سن قانونی به ریاکاری شد. بچههای
مدرسهای از ۶ سالگی آموختند که واقعیت را در بارهی داخل خانههایشان
نباید به همکلاسیها و معلمهایشان بازگو کنند، چرا که ممکن است خواهر،
برادر، مادر یا پدر «لو» برود. لو رفتن برای اعتقاد سیاسی، یا نوشیدن عرق
یا ورق بازی کردن و یا ...بچههای مدرسهای از سال ۶۰ آموختند که یک اشتباه
ممکن است نانآور خانه را برای همیشه به بهشت زهرا منتقل کند. سرکوب
آزادیها در زمان قدرت همین چپهای حکومتی متبلور شد. من نمیدانم برخی چه
داروی توهمزایی مصرف کردهاند که دوران سیاه دههی ۶۰ را دوران طلایی
مینامند، اما باور کنید هنوز صحنهی اعدامهای خیابانی را در سالهای ۶۰ و
۶۱ و ۶۲ به یاد دارم. وقتی از مدرسه به سمت خانه میرفتیم، و ناگهان
میدیدیم کنار سینما مردمی جمع شدهاند و چند تایی آن بالا دارند دست و پا
میزنند. لا اقل قبل از انقلاب چنین چیزهایی نمیدیدیم!
مگر داستان بهائیهایی که به قتل رسیدند و یا دستگیر و اعدام شدند را میتوان از یاد برد؟
چرا
اصلاحطلبان از حرف زدن در بارهی این جنایتها فراریاند؟ چرا نوچههای
پناهندهشان در غرب هم از بحث در این باره طفره میروند؟
چرا اصلاحطلبان از بحث در بارهی قتل عام در کردستان و به ویژه «قارنا» دوری میگزینند؟
چرا
اصلاحطلبان دوست ندارند بگویند که خاتمی و یارانش در عمل مانع بازگشت
گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل به ایران شدند و وقتی زهرا کاظمی به قتل
رسید، موریس کاپیتورن دیگر گزارشگر نبود.
چرا...؟
چرا...؟
...
اصلاحطلبان
و اصولگرایان تفاوتهای زیادی با هم دارند، اما چند اختلاف عمده
میانشان شاخصتر است: اصولگرایان دلیلی برای تبدیل خمینی به فرشته
ندارند! دلیلی برای اینکه بگویند مدافع حقوق بشر و دموکراسی هستند، ندارند،
در نتیجه در این باره، ریا هم نمیکنند!
وقتی امام جمعهی
مشهد آزادیخواه دانستن خمینی را «تحریف» دانست، درست است که میخواست از
موقعیت برای کوبیدن هاشمی رفسنجانی استفاده کند، اما واقعیت را میگفت. مگر
«خدعه»ی خمینی نبود که از خودش ظاهری دموکراتیک ساخت و بعد نابودی ایران
را آغاز کرد؟ خب چرا تعارف میکنیم؟ علمالهدی راست میگویند! خمینی
آزادیخواه نبود!
گمانم شاعر منظومهی جاودانی «موش و گربه»
بهتر از هر کسی با صفات اصلاحطلبان آشنا بود! اصلاحطلبان، از جنس گربهی
تائب و مسلمان این داستان هستند...
اصلاحطلبان از جنس نعیمه اشراقی هستند. کسانی که واقعیت را فتوشاپ میکنند.
...
اصولگرایان،
جنایتکارانی هستند که جنایتهایشان را توجیه اخلاقی نمیکنند. میگویند
مطابق اصول باید چنین میشد...اما اصلاحطلبان، از همان جنس هستند، منتهی
با پوششی شیرین و فریبنده که کودکان شیرینی دوست را جلب میکنند.
اما
وحشتناکتر از همهی اینها، هاشمیستها هستند و سرکردهشان که در تبدیل
هوادارن به خضر بدون «ض» ید طولایی دارد! برخی میگویند اگر همهی واقعیت
را نگویی و فقط دستچینش کنی، دروغگو نیستی، اما نحوهی داستانسرایی
هاشمی رفسنجانی در بارهی خمینی چنان است که گویی روحالله خمینی در عالمی
موازی سیر میکرده و آنی نیست که جان هزاران هزار انسان را بیارزش
میدانست و به تداوم جنگ نظر داشت و مخالفان سیاسی را میکشت.
حالا کدامیک سگ زرد است و کدام یکی سگ زرد، انتخابش کاملا با شما است!
ایرانیان انگلستان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر