خبرهای داغ سیاسی
www.avayeazadean.blogspot.com |
- در سال 1980 دیگر معلوم و محرز شده بود که 63 سال حاکمیت کمونیستها بر روسیه و سایر کشورهایی که در کنار روسیه، مجموعا شوروی را تشکیل داده بودند، تاثیر وسیعی در دینزدایی و بویژه اسلامزدایی از مناطق مسلماننشین شوروی بر جای نگذاشته بود.
دکترین کارتر (Carter Doctrine) به مجموعه پیشنهادهای جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا دربارۀ استراتژی ایالات متحدۀ آمریکا در منطقۀ خلیج فارس گفته میشود.
کارتر این خط مشی را در سال 1980 ارائه کرد ولی در همان سال انتخابات ریاست جمهوری را به رونالد ریگان واگذار کرد و دکترین کارتر روی کاغذ باقی ماند و به عرصۀ عمل نرسید.
با این حال نکات استراتژیک این دکترین، اهمیت تاریخی پیدا کرد و در مباحث و دروس مربوط به سیاست خارجی و روابط بینالملل، بویژه در مبحث جنگ سرد، همواره مطرح بوده است.
دکترین کارتر شامل شش بند زیر بود:
1- هر گونه کوششی که به منظور تسلط بر منطقۀ خلیج فارس از سوی هر کشور خارجی انجام گیرد، به مثابه حمله به منافع حیاتی ایالات متحده به حساب میآید و با همۀ وسایل از جمله وسایل نظامی به مقابله با آن قدام میشود.
2- تقویت مقاومتهای ضد شوروی در منطقه و کشورهای کلیدی چون پاکستان و ایران و همچنین همکاری با چین برای بهبود امنیت پاکستان.
3- افزایش توانایی آمریکا برای پاسخ نظامی سریع در صورت حملۀ شوروی.
4- زنده نگه داشتن مسئلۀ افغانستان در راه حفظ مقاومت و در همان حال، کوشش برای جلب تمایل شوروی به اعادۀ بیطرفی افغانستان.
5- شرکت دادن هند در فعالیتهای دیپلماتیک برای حل مشکل افغانستان و ایجاد شرایطی که منتهی به کاهش تنش بین پاکستان و هند شود.
6- کمک به افزایش آگاهیهای سیاسی بین مسلمانان شوروی که یک عامل بازدارندۀ شوروی برای جلب ملتهای مسلمان است.
بخشی از این رویکرد استراتژیک، مورد تایید جمهوریخواهان آمریکا هم بود و در واقع رویکردی صرفا برآمده از جهتگیری حزب دموکرات آمریکا نبود. منتقدین، این دکترین را بویژه با توجه به بند اولش دربارۀ خلیج فارس، نشانۀ عمق زیادهطلبی دولت آمریکا میدانستند ولی مدافعان، آن را نشانۀ عزم ایالات متحده برای ممانعت از سلطۀ شوروی بر خلیج فارس و تامین امنیت این منطقۀ مهم جهان قلمداد میکردند.
همچنین در این دکترین، بذر رویش طالبان و سایر گروههای جهادی اهل سنت دیده میشود. آنجا که در بندهای اول و چهارم به "تقویت مقاومتهای ضد شوروی در منطقه" و "زنده نگه داشتن مسئلۀ افغانستان" اشاره میکند.
نکتۀ مهم دیگر در بند ششم دکترین کارتر به چشم میخورد: کمک به افزایش آگاهیهای سیاسی بین مسلمانان شوروی. در سال 1980 دیگر معلوم و محرز شده بود که 63 سال حاکمیت کمونیستها بر روسیه و سایر کشورهایی که در کنار روسیه، مجموعا شوروی را تشکیل داده بودند، تاثیر وسیعی در دینزدایی و بویژه اسلامزدایی از مناطق مسلماننشین شوروی بر جای نگذاشته بود.
در واقع دکترین کارتر به دینامیسم اسلام برای اخلال در سلطهجویی حزب کمونیست شوروی در جهان اسلام پی برده بود. اینکه دولت ریگان چقدر از بند ششم این دکترین استفاده کرد، جای تحقیق دارد ولی بندهای مربوط به افغانستان، تقریبا به تمامی مورد تایید و مبنای عمل دولت ریگان هم بود.
مطابق نگاه کیسینجر، قدرت ذاتا قابل احترام است و به فرد یا کشوری که صاحب قدرت چشمگیر است، نباید بیاعتنایی کرد. بنابراین بازی دادن چین در معادلات و مناسبات جهانی، لازمۀ حسن روابط ایالات متحده و چین قلمداد میشد.
آمریکا در 1973 با چین وارد رابطۀ دیپلماتیک شد و در 1979، یعنی در زمان دولت کارتر، پذیرفت که تایوان بخشی از چین است و از این ادعا که تایوان یک کشور مستقل است، دست کشید.
احترام به قدرت چین، در دکترین کارتر در قالب "همکاری با چین برای بهبود امنیت پاکستان" متجلی شد. چنین احترامی، علیرغم همۀ تنشهای موجود بین آمریکا و چین، هنوز برقرار است.
ویژگی دیگر دکترین کارتر که هنوز هم در سیاست خارجی آمریکا به چشم میخورد، ایفای نقش بالانسر بین هند و پاکستان است. در بند پنجم، اشاره به "ایجاد شرایطی که منتهی به کاهش تنش بین هند و پاکستان شود"، به خوبی نشان میدهد که نمیخواست به گونهای عمل کند که یکی از این دو کشور جذب شوروی شوند.
در مجموع دکترین کارتر عمیقا ضد اتحاد جماهیر شوروی بود و به همین دلیل چین را به مشارکت در مسئلۀ امنیت پاکستان دعوت میکرد و آمریکا را متعهد به کاهش تنش پاکستان و هند میدانست.
بنابراین با توجه به تنشهای مناطق مشخص شده در دکترین کارتر و امکان تشدید تنش بین آمریکا و شوروی در اثر این تنشها، بند سوم دکترین که بر " افزایش توانایی آمریکا برای پاسخ نظامی سریع در صورت حملۀ شوروی" تاکید میکند، منطق روشنی دارد.
اگرچه جدا از اصکاکهای موجود بین این دو ابرقدرت آن زمان، به طور کلی امکان درگیری آنها در اثر منافع گستردهشان در سراسر دنیا همواره وجود داشت. بند سوم دکترین کارتر نیز در دولت ریگان با اهتمام بیشتری دنبال شد و پروژۀ "جنگ ستارگان" و تشدید رقابت تسلیحاتی با شوروی تا سال 1986، در همین راستا بود؛ رقابتی که منابع مالی اقتصاد به گل نشستۀ شوروی را صرف ساخت تسلیحات اتمی و غیراتمی کرد و یکی از عوامل فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بود.
عصر ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر