۱۳۹۳ اسفند ۱, جمعه

تمامیت ارضی ایران، خط قرمز هر ایرانی با شرف است!

کشور یکپارچه ایران و ملیت ایرانی:

 کشورِ بی دفاعِ ما ایران که یادگارِ هزاران سال مُبارزه، دلاوری، جان فشانی و فداکاریِ نیاکانِ ماست، امروز همچون شُوالیه ای زخم خورده است که از اسبِ خویش نیز افتاده، بی پناه و بی سلاح نقشِ بر زمین شده و مورد حمله هر آدمکِ بی سر و پایی قرار می گیرد و توانایی دفاع از خود را ندارد.
ایران زمین که مهد فرهنگ و تمدن دنیاست و هزاران هزار سال است که همچون دماوند حتی در بدترین شرایط استوار و مُحکم ایستاده و در برابر هر تهاجم و حمله خارجی به کمک مردمان دلاوری که در دامان پَرورانده مقاومت نموده است؛ امروز تمامیت ارضی اش از سویِ مُشتی آدمک فرومایه که ایران بدان ها هستی و هویت بخشیده، مورد تهدید و حمله قرار گرفته است.
عده ای مردمان کَم خرد و بی هویت و خود فروخته گِرد هم آمده اند و با جعل و تحریف تاریخ، تلاش می کنند تا برای خود هویتی تازه ساخته و خود را ملتی! تحتِ استعمارِ ایران نشان دهند؛ این در حالی است که ایشان هرگز ملت نبوده، نیستند و نخواهند بود و تنها بخشی از ملت بزرگ ایران می باشند.
فرتور رقص زیبای مردان بلوچ را نشان می دهد؛ ایران از اقوام گوناگونی تشکیل شده و در یک ایران سکولار دموکرات، تمامی این اقوام از حقوق مساوی برخودار خواهند بود.
ملت بزرگ ایران از اتحاد و همدلی و یکرنگی اقوام مختلفی همچون آذری ها، فارس ها، کُرد ها، لُر ها، بلوچ ها، عرب ها و عرب زبان ها، مازَنی ها و… تشکیل شده و این پنداری بسیار پوچ است اگر هر کدام از این قوم ها، برای خود اعلام استقلال کرده و خوستار جدایی از مامِ میهن باشند.
ایران زمین همچون گلستانی بزرگ و زیبا می ماند که هر یک از اقوامِ ایرانی، یک بخش از این بوستان را تشکیل می دهند؛ بنابراین ایران بدون وجود حتی یکی از این اقوام دیگر میهن ما نیست و هر یک از آن قوم های شریف نیز که از این مملکت جدا شوند، بسیار پوچ، بی ارزش و بی هویت خواهند گشت.

- تجزیه طلبان؛ مزدوران کوته فکر دولت های غربی:

عده ای انگشت شماری از افراد بی هویت و کم دانش، به دلیل داشتن عقده ها و گرفتاری ها و بیماری های ذهنی، گرد هم آمده اند و به نام آزادی خواهان و استقلال جویان، سر در آخور غرب کرده و با دریافت مبالغ هنگفت و تسلیحات نظامی، از تکه و پاره کردن ایران زمین سخن می گویند!
این مزدوران ایران ستیز با پندارهای فاشیستی خود را قوم و گروه برگزیده دانسته و ادعا دارند که از «فاشیسم فارس» به ستوه آمده اند؛ گویی که حکومت جنایتکار اسلامی برای فارس ها مدینه فاضله درست کرده و هیچ فارس زبانی با هیچگونه مشکلی دست و پنجه نرم نمی کند!
در ذهن های بیمار آن خودفروختگان ایران ستیز، تصویری موهوم از ایران نقش بسته: ایرانی که در آن فارس ها زندانیان سیاسی – عقیدتی نیستند، اعدام نمی شوند، کشته نمی شوند، فقیر و درمانده و محروم نیستند و در کمال خوشی و رفاه و آرامش زندگی می کنند در حالی که تمامی اقوام دیگر، در فلاکت و بیچارگی، دست و پا می زنند! به راستی حتی کودکان نیز می دانند که این تصویر از ایران، یک توهم بیمارگونه بیش نیست و ایران تحت حکومت ملایان، تبدیل به زندانی برای همه ایرانیان از هر قوم و با هر زبان و لهجه ای گشته است!
آن تجزیه طلبان خردباخته و بی دانشی که دلیل جدایی طلبی شان را فاشیسم فارس! می خوانند از اندک شعور، فَهم و انسانیت بی بهره اند؛ باید بدان ها گفت که ای خائنین! مگر در طی سه دهه گذشته، تنها کُرد ها، بلوچ ها و یا آذری ها بوده اند که به آن ها ظلم و ستم روا شده؟ مگر تمامی مردم ایران غرق در خوشبختی و رفاه و امنیت و آسایش بوده اند و فقط آن چند قوم بوده اند که در زجر و بد بختی و بینوایی دست و پا می زدند؟
ایران یک کشور پهناور است که از اقوام مختلفی تشکیل شده و این اقوام به همراه یکدیگر، ملیت «ایرانی» را می سازند. نبود هر یک از این اقوام یعنی نبود ایران! برای اتحاد میان ایرانیان، به پا خیزیم!
زندانیان عقیدتی – سیاسی را فقط کُرد ها و آذری ها و بلوچ ها تشکیل می دهند؟ آیا از فارس ها، لُر ها، شمالی ها و…کسی زندان نرفته و یا اعدام نشده است؟ این چه منطقِ غلطی است که ظلم روا داشته شده به مردمان را به گردنِ ایران می اندازند؟ ایران بدیشان ستم کرده و یا رژیم حاکم بر ایران که اتفاقن رهبرش نیز اهلِ آذربایجان است؟
هر ظلمی شده و هر ستمی که روا گشته، برای تمامی ملت ایران بوده و اینکه سنگدلی و جنایت حکومتِ اسلامی را به مامِ میهن ارتباط دهیم و ایران را گناهکار بدانیم و این سرزمین را به خاطر شرایط اسفناکِ موجود لعن کرده و تَرک گوییم، عینِ حماقت، نادانی و خیانت است.
حفاظت از تمامیت ارضی ایران در هر شرایطی، در اولویت قرار داشته و دارد و حفظ وجب به وجبِ این خاکِ پُر گوهر و گرانقدر وظیفه هر ایرانی با شرف و میهن دوستی با هر زبان و رنگ و لهجه ایست؛ تمامیت ارضی ایران خطِ قرمز مشخص تمامی ایرانیان با هر باور سیاسی و عقیده دینی است و وای بر حالِ مزدورانی که خیال خام تجزیه این سرزمین را در سَر های شان می پرورانند.

- ایران هرگز نمی میرد:

هیچکس منکر ظلمی که به اقوام ایرانی از سوی «حکومت اسلامی» روا داشته شده، نیست؛ هیچکس نمی تواند آسیب جدی که سیاست های ضد ایرانی «حکومت اسلامی» به فرهنگ و سنت های زیبای اقوام ایرانی وارد کرده را انکار کند، هیچ کس نمی تواند ادعا کند که کردها، بلوچ ها، آذری ها و… از سایر اقوام تحت فشار بیشتری نیستند اما اینجا یک پرسش پیش می آید و آن اینکه: آیا فارس ها در رفاه و آسایش کامل به سر می برند؟
چرا نمی خواهیم باور کنیم که «حکومت اسلامی» دشمن مشترک همه ماست؟! هیچ ایرانی در سه دهه گذشته روی خوشی و آسایش را به خود ندیده است! هیچ کدام مان طعم آزادی و دموکراسی را نکشیده ایم، چرا با دیدگاه های قوم گرایانه و فاشیستی، می خواهیم این سرطان اسلامی را به یک قوم خاص، نسبت داده و آن گروه را تقصیرکار بدانیم؟
ایران یک کشور پهناور است که از اقوام مختلفی تشکیل گشته و هیچ کدام این قوم ها بدون ایران، دارای هویت و ملیت مختص به خود نبوده، نیستند و نخواهند بود! فارس ها، کردها، بلوچ ها، آذری ها، عرب ها و عرب زبان ها و…همه گل های این گلستان اند و هر یک از این گل ها که بخواهد از باغ ایران جدا شود، در تنهایی و سختی، خشک شده و پرپر خواهد شد!
فرتور استاد پرویز پرستویی را به همراه چند تن دیگر از بازیگران و هنرمندان ایران زمین را در حال جمع آوری کمک های مالی مردمی برای زلزله زدگان چند سال پیش آذربایجان نشان می دهد. به راستی باید بسیار کور و بی هویت بود تا اینچنین عشق و علاقه میان مردم ایران را ندید و دم از جدایی زد.
در طی هزاران سال گذشته هربار کشور عزیز ما ایران با حمله بیگانگان واشغال ستمگران مواجه شده، به دلیل همدلی و اتحاد اقوام ایرانی، جان سالم به در برده و ظالمان را بیرون رانده و نجات پیدا کرده است! این اتحاد و مقاومت ملی بارها و بارها در تاریخ گوهربار کشورمان به چشم می خورد و ایران دوستی در رگ و پوست و استخوان ایرانیان، جریان دارد.
با توجه به آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که ایرانیان یک دشمن واحد دارند و آن «حکومت اسلامی» است و یک هدف مشترک که آن «ایرانی آزاد، دموکرات و سکولار» است؛ ایرانی که در آن تمامی شهروندان با هر زبان و لهجه و گویشی، در برابر قانون از حقوق مساوی برخوردار باشند و هیچگونه تبعیضی در آن وجود نداشته باشد.
در این بین اگر عده ای طوق مزدوری غرب را بر گردن آویخته و خیال تجزیه ایران را در سر می پرورانند و وقیحانه از «فاشیسم فارس» سخن گفته و دیکتاتورهای ایران ستیزی چون خمینی و خامنه ای را دستاورد «فاشیسم فارس» می دانند و کورکورانه از سخنان پوچ و دروغین اربابان غربی خود پیروی می نمایند، باید بدانند که ایران هرگز نخواهد مرد و زمانی که کاسه صبرمان لبریز شود، ایران را به گورستان مزدوران ایران ستیز، تبدیل خواهیم نمود.
فضول محله

۱۳۹۳ بهمن ۲۷, دوشنبه

رضا پهلوی: «در مقابل تروریسم، سرنوشت ما به هم گره خورده است»


The Official Site of Reza Pahlavi



فرزند ارشد پادشاه فقید ایران که به دعوت نمایندگان پارلمان فرانسه، دعوت شده بود، گفت: این خیال خامی است که برای جلوگیری از تروریسم سنی، می توان با رژیم مذهبی شیعه متحد شد.
آخرین شاه ایران در فوریه 1979، بدون اینکه استعفا دهد، از قدرت کنار گذاشته شد، و او در سال 1980 درگذشت.
چهارشنبه گذشته کمیسیون روابط خارجی پارلمان فرانسه، و ریاست این کمیسیون خانم الیزابت گیگو، از شاهزاده رضا پهلوی، ریاست شورای ملی ایران دعوت به عمل آورد. رضا پهلوی در این نشست، تحلیل خود را از مسایل جاری ایران، مذاکرات اتمی و مسایل منطقه، بیان نمود. رضا پهلوی، پنجاه و چهارساله، ساکن ایالت متحده آمریکا، حامی استفاده از کنش های نافرمانی مدنی برای گذر از رژیم جمهوری اسلامی است.
گزارش روزنامه فیگارو / خبرنگاران: جرج ملبورنو و ایو تراد
آخرین شاه ایران در فوریه 1979، بدون اینکه استعفا دهد، از قدرت کنار گذاشته شد، و او در سال 1980 درگذشت. چهارشنبه گذشته کمیسیون روابط خارجی پارلمان فرانسه، و ریاست این کمیسیون خانم الیزابت گیگو، از شاهزاده رضا پهلوی، ریاست شورای ملی ایران دعوت به عمل آورد. رضا پهلوی در این نشست، تحلیل خود را از مسایل جاری ایران، مذاکرات اتمی و مسایل منطقه، بیان نمود. رضا پهلوی، پنجاه و چهارساله، ساکن ایالت متحده آمریکا، حامی استفاده از کنش های نافرمانی مدنی برای گذر از رژیم جمهوری اسلامی است.
پرسش: آیا مذاکرات هسته ای پنج بعلاوه یک، بین کشورهای آمریکا، چین، روسیه، آلمان و فرانسه و بریتانیا با ایران، شانس موفقیتی دارد؟
پاسخ از رضا پهلوی: در نوامبر 2013 طرفین توافق کرده بودند که تا ژوئن 2014، به نتیجه برسد، اما چنین نشد، دوباره تمدید شد، مجددا نوامبر 2014 نیز به نتیجه ای نرسید.
هم اکنون، این مذاکرات تا ژوین 2015 تمدید گشته است، و من خوشبین نیستم که این مذاکرات در ژوین نیز به توافق برسد. این مذاکرات همیشه بر روی مسایل جزیی دچار تنش شده و متوقف می شود.
تنها دلیلی که رژیم ایران، این برنامه هسته ای را دنبال می کند این است که این رژیم، تلاش می کند با استفاده از سلاح هسته ای، هژمونی منطقه ای خود را گسترش دهد. و باید به هر قیمتی شده جلوی دست یابی این رژیم را به سلاح هسته ای گرفت.
پرسش: فرانسه در این مذاکرات چه نقشی دارد؟
پاسخ: خوشبختانه فرانسه موضع سختگیرانه دارد. در موضوع گیری آمریکایی ها، یک ساده لوحی دیده می شود. دولت اوباما به دنبال دست یابی به یک کمپ دیدوید (بین اسراییل و اعراب) جدید است.
آمریکایی ها فراموش کرده اند که رییس جمهور جدید ایران، حسن روحانی که به عنوان یک فرد میانجی گر معرفی می شود، قدرت زیادی ندارد، و این ولی فقیه است که تصمیم گیر نهایی می باشد؛ و او حاضر نخواهد شد تا برنامه هسته ای خود را زیر کنترل جامعه جهانی قرار دهد.
پرسش: برخی از غربی ها فکر می کنند که برای جلوگیری و سرکوب داعش، در عراق و سوریه می بایست به رژیم ایران نزدیک شد، شما چه فکر می کنید!؟
پاسخ: این خیال خامی است که برای جلوگیری از تروریسم سنی، می توان با رژیم مذهبی شیعه متحد شد.
فراموش نکنیم که این دو گروه تروریست، یک دشمن مشترک دارند: آزادی، دمکراسی و حقوق بشر… این ارزش های غربی برای اینها سم محسوب می شود.
همچنین فراموش نکنید که خیلی قبل تر از روی کار آمدن داعش، یا حتی القاعده، خمینی اولین کسی بود که فتوای قتل سلمان رشدی را داده بود.
پرسش: اگر مذاکرات به نتیجه برسد، چه اتفاقی رخ خواهد داد:
پاسخ: بار دیگر می گویم این رژیم هیچ منفعتی در سازش و صلح ندارد، چه آنکه صلح و سازش، باعث سقوط این نظام در دراز مدت می شود.
و حتی در کوتاه مدت نیز روابط الزاما گرم نخواهد شد، چون همه بر روی لبه تیغ حرکت خواهند کرد، در این میان، تنها ممکن است تعداد معدودی فرصت طلب سود ببرند.
پرسش: مردم ایران از تحریم های اقتصادی که به کشور ایران تحمیل شده رنج می برند، آیا فکر می کنید در دراز مدت، همچنان این فشارها را تحمل خواهند کرد؟
پاسخ: تنها یک راه حل صحیح برای آزادی کشور من وجود دارد: یک خیزش مردمی!
هر نوع دخالت نظامی می تواند موقعیت را فاجعه بارتر کند. هر چند یک خیزش ملی تنها در حالتی ممکن خواهد بود که مردم احساس کنند که از پشتیبانی و حمایت برخوردار هستند، چیزی که امروز کمبود آن حس می شود،
آنچه آمروز کمبودش حس می شود، اراده دمکراسی های بزرگ، برای پشتیانی از مردم ایران و رسیدن آنها به خواسته خود، یعنی دمکراسی است.
ایرانی ها در مقابل دیدگان خود خیزش مردم سوریه را دارند که به یک فاجعه انسانی بدل شد،چون غرب جواب مناسب و به موقعی نشان نداد.
در ضمن چه چیزی از امیدی که بهار عرب به وجود آورد، باقی مانده است؟ متاسفانه خیلی کم…
پرسش: در این میان، شما چه نقشی را ایفا می کنید؟!
پاسخ: من برای ایجاد زیر ساخت های جنبش در داخل کشور، تلاش می کنم، تا زمینه مبارزه به شیوه نافرمانی به دور از خشونت ایجاد شود..، این می تواند با اعتصاب عمومی همراه شود که به رژیم ضربه نهایی را خواهد زد.
برای دستیابی به چنین هدفی، ابزارهای گوناگون و امکانات کافی نیاز است. در آپریل 2013 من شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد را بنیاد نهادم، که امروز ریاست آنرا بر عهده دارم.
پرسش: شما چه توقعی از فرانسه دارید؟
پاسخ: من از فرانسه و جامعه جهانی می خواهم که در ارتباط با نقض حقوق بشر در ایران، بر رژیم ایران فشار بیشتری وارد کنند. از زمانی که حسن روحانی بر روی کارآمده، نقض حقوق بشر در ایران به وخامت گراییده است.
بسیاری از زندانیان سیاسی از داخل کشور، با من تماس می گیرند و درخواست می کنند که جهان آزاد، اقدامات بیشتری انجام دهد. به عنوان نمونه از آیت الله بروجردی یاد می کنم، که سالها است در زندان است، و رژیم او را شکنجه می کند، چرا که او به تبلیغ سکولاریسم اقدام کرده است. جامعه جهانی می بایست برای آزادی او و دیگر زندانیان سیاسی بسیج شود…
پرسش: آیا همچنان صدای شما را در دررون شنیده می شود؟!
پاسخ: ارتباط من با داخل کشور، از دو شیوه نفع می برد:
اول: بخشی از شهروندان به نستولاژی زمان پدرم را دارند. دوم: نسل جوانان نیز مرا به چشم دیگری می بینند، به چشم کسی که می تواند آنها را از رژیم فعلی رها کند، و به آینده بهتر برساند.
پرسش: بعد از رژیم ملاها، شما می خواهید ایران آینده چه شکلی باشد؟!
پاسخ: من برای یک دمکراسی لاییک مبارزه می کنم، اما قبل از انتخابات آزاد می بایست فاز آشتی ملی را پشت سر بگذاریم. با کمک زندانیان سیاسی داخل کشور، ما منشوری را با هفده بند ارایه داده ایم این منشور سیاسی به ویژه بر روی نکاتی چون جدایی دین از حکومت، برابری زن و مرد، پایبندی به مثیاق عدم گسترش سلاح های هسته ای، لغو اعدام….
پرسش: عکس العمل شما به حمله تروریستی تندروهای اسلامگرا در پاریس چه بوده است؟!
پاسخ: روزی که چارلی هبدو مورد حمله قرار گیرد، نامه ای به جناب فرانسو هولند ارسال کردم، در این نامه به ایشان گفتم که این تراژدی می بایست ما را در یک خط مشی مشترک قرار دهد، و متحد نماید. چرا که دمکراسی خواهان کشورهای خاورمیانه، اولین قربانیان ردیکال مذهبی هستند.
تنها، تغییرات بنیادی در منطقه می تواند به خشکاندن ریشه شکبه های جهادی منجر گردد و به ارتقای امنیت در همه جهان منجر گردد
این حملات نشان می دهد که تا چه اندازه سرنوشت ما به هم گره خورده است

 https://www.facebook.com/pahlavireza/posts/10152687751246235

۱۳۹۳ بهمن ۲۳, پنجشنبه

پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت سی و ششمین سالِ سوگنامه جمهوری اسلامی

http://mardaninews.de/gallery/data/media/1/__.jpg

******
سی و ششمین سـال از سوگنـامه استقرار حکومتی بـه نام جمهوری اسـلامی در سرزمینمـان در شرایطی گذشت که تلخ ترین و سخت ترین سرگذشت این انقلاب در مقابله با ارزش های انسانی همگام شد.

کوروش کبیر، پادشاه ایران بزرگ، بیش از دو هزار و پانصد سال پیش، ارزش هایی همچون بشر دوستی و آزادی باورها را در منشور خود نهادینه کرد. این ارزش ها، پس از پایان جنگ جهانی دوم، سرمشق اعلامیه جهانی حقوق بشر و شالوده برقراری آرامش، امنیت و انسان دوستی برای همه ملت های آزاد جهان شد. شوربختانه، آزادی ها و حقوقی که ملت ایران پس از فراز و نشیب های بسیار در طول تاریخ، به ویژه در دوران مشروطیت بدست آوردند، در رودررویی با افراط گرایان انقلابی، از دست دادند.

بنای جمهوری اسلامی، با برگزاری رفراندومی نمایشی و مغایر با معیار های بین المللی، با آویختن بر کلام خدا و با بـرافراشتــن پـرچــم «اسلام سیاسی»، پایــه ریـزی شــد. اینچنین « دیانت » بـر « ایرانیت » و « ولایت فقیه » بر « کرامت ایرانی » جایگزین شد.

با نگاهی گذرا به کارنامه جمهوری اسلامی، در طول چهار دهه گذشته، به خوبی روشن می شود که حقوق اساسی ملت ایران به شکل روشمند نقض شده است:

اجرای انقلاب فرهنگی، تحمیل پوشش اسلامی، اعدام های گروهی ارتشیان و مسئولین سیاسی و اداری کشور بر پشت بام مدرسه رفاه با رای بیدادگاه های انقلاب اسلامی و به دستور روح الله خمینی، زنده سوزی بهاییان، کشتار اهل سنت و یهودیان، ترور کنشگران سیاسی در خارج از کشور، اعدام های دهه شصت، تحریم فرهنگ و هنر ایرانی، تحمیل هشت سال جنگ خانمانسوز، از همان آغاز موجب ویرانی کشور، بیخانمان شدن میلیون ها ایرانی در داخل و آوارگی میلیون ها ایرانی دیگر در خارج از کشور شد.

افزون براین، قتل های زنجیره ایی، اعدام نوکیشان، دگرباشان و دگراندیشان، بستن روزنامه ها، زندانی کردن روزنامه نگاران، دانشجویان، فرهنگیان و کنشگران مدنی و سیاسی، رعب و وحشت را در جامعه رایج کرد.

در نهایت، دستگیری وکلای مدافع زندانیان سیاسی و عقیدتی، سرکوب شدید جوانان و به ویژه زنان، فعالین کارگری و سندیکاها، شکنجه و تجاوز زندانیان، آزار و اذیت خانواده های آنها، بی اعتنایی به وضعیت جانبازان جنگی، اسیدپاشی بر دختران جوان، فقر و تنگدستی، بیکاری و اقتصاد ورشکسته، اعتیاد و فحشا، دروغ پردازی در تاریخ کهن و پربار سرزمینمان در کتاب های درسی، تحریم های کمرشکن و همچنان فرار و آوارگی میلیون ها ایرانی نسل سوم به دور از وطن، باعث تضعیف روحیه جامعه شد و سطح امید به زندگی مردم به شکل اسفناکی کاهش یافت.

همه این فجایع برای غارت نقدینگی و سرمایه ها و ذخایر کشورمان بوده است. نظام حاکم، در راستای سیاست های ماجراجویانه خود سرمایه های هنگفتی را در پشتیبانی از گروه های تروریستی در منطقه و جهان حیف و میل کرده است. سیاست های گروگانگیری و بحران زایی در منطقه از سویی، روابط دیپلماتیک ایران را با دنیای آزاد مخدوش کرد و از سوی دیگر، نام پرآوازه ایران را بعنوان یک کشور حامی تروریسم به پایین کشانده است.

فراموش نکنیم که پیش از انقلاب ۵۷، ملت ایران « حق مسلم » فنآوری هسته ای صلح آمیز را به دست آورده بود. این مهم، در نزد جهان آزاد به رسمیت شناخته شده بود. بسیاری از کشورهایی که امروز سیاست تحریم را در مقابل ایران پیشه کرده اند، در همان دوران، مشکلی با این فنآوری در ایران نداشتند. ولیکن، عملکرد غیر شفاف جمهوری اسلامی و زیرپا نهادن قوانین بین المللی، نه تنها این حق مسلم را از ملت ایران سلب کرد، بلکه حجم تحریم های شدید که هدفش به زانو درآوردن این حکومت بود، بردوش ایرانیان تحمیل گشت.

در شرایطی که نظام جمهوری اسلامی، هر سال در چنین روزهایی با هزینه کردن از سرمایه های ملت ایران به پایـکوبی و جشن در مدارس، تولید برنامــه های تلویزیونی برای دگرگــونی تاریخ و سانسور راستی و برپایی میهمانی های گوناگون در سراسر جهان می پردازد، زیست بوم ایرانمان رو به نابودی است، دریاچه ها و تالاب ها رو به خشکی می روند و غباری سنگین از ناکارآمدی مدیریتی این نظام بر چهره خوزستانمان نشسته است.

هم میهنانم،

بر همگان روشن است که مشروعیت نظام جمهوری اسلامی از بین رفته و اقتدارش تضعیف شده است. امروز، این حکومت، جنازه خود را با زور اسلحه و قدرت به سختی می کشاند و به روزهای پایانی عمر تاریک خویش نزدیک می شود.

بیاییم، دست در دست هم، آینده را آنگونه که لیاقت هر ایرانی از هر مسلک و باور و تبار که باشد، بسازیم. تمرکز خود را بر همبستگی ملی و حفظ یکپارچگی ایران در راستای تقویت یک بدیل دمکراتیک و گیتی گرا قرار دهیم و سیاست های درون مرز و برون مرز کشورمان را به دست خود تعیین کنیم.

در راستای آشتی ملی، از آن دسته از مسئولان حكومتی، نیروهای نظامی و انتظامی و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی کشور که خود می دانند، این نظام به بن بست رسیده است و همچنان به ایـران و ایــرانی می اندیشند، دعوت می کنم تا از این نظام ضد ایرانی عبور کنند و به جنبش آزادیخواهی ملت ایران بپیوندند. به جای آنکه ابزار سرکوب باشید، سپری برای حفاظت ملت باشید. چراکه شما نیز می توانید دراین صورت سهم خود را در آینده سازی ایرانمان داشته باشید.

در افق ایران، تا برپایی یک سامانه پارلمانی و گیتی گرا، برگزاری انتخاباتی آزاد و عادلانه و تدوین قانون اساسی نوین مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، و تا برقراری اقتصادی سالم، رفاه و امنیت برای همه شهروندان ایرانی، و تا سربلندی ایران در دهکده جهانی، ما ملت ایران در این نبرد سرنوشت ساز دوشادوش یکدیگر خواهیم بود.

نور بر تاریکی پیروز است
رضا پهلوی
 


۱۳۹۳ بهمن ۱۸, شنبه

جمهوری خواهی ایرانی و پهلوی ستیزی

شوربختانه جمهوری خواهی ایرانی با “پهلوی ستیزی” کورکورانه گره خورده و نمی توان این دو را از هم تمیز داد! گویی که اساس و بنیان جمهوری خواه بودن، انکار خدمات دودمان پهلوی به ایران و ایرانی است! بر طبق این منطق، هرچه شخصی جمهوری خواه تر باشد، بایستی بیشتر و افراطی تر به خاندان پهلوی توهین کرده، اتهام زده و زحمات و خدمات بی شمار ایشان را هیچ شمارد!
نمونه بارز این شکل از جمهوری خواهی، جناب بهرام مشيرى هستند که هرچند در باب تاریخ اسلام و روشنگری دینی بسیار آگاه و فرزانه اند، اما بغض و کینه ایشان نسبت به دودمان پهلوی از هیچکس پوشیده نیست! از استادی همچون بهرام مشیری انتظار می رفت که بتواند احساسات شخصی را از آموزه هایش جدا نماید اما شوربختانه وی کمترین انصافی را در باب محمدرضا شاه و رضا شاه ، رعایت نمی کند.
در دوران حکومت رضا شاه بزرگ، بیش از ۵۰ کارخانه بزرگ بافندگی و ریسندگی نخ و پشم، ۸ کارخانه بزرگ قند، ۷ کارخانه چرم سازی، و ۶ کارخانه کبریت سازی، ۲۸ کارخانه صابون سازی، ۴۵ کارخانه پنبه پاک کنی در سراسر کشور بکار افتادند. هم چنین کارخانه‌های حریر بافی چالوس، دخانیات، ریسمان ریسی، چای سازی، کاغذ سازی، ابزار سازی، هواپیما سازی، پالایش و ذوب مس، بلورسازی و دیگر کارخانه‌ها یکی پس از دیگری به کار افتادند.
کمتر سیاستمدار و یا کنشگر سیاسی جمهوری خواهی را می توان یافت که در باب تاریخ حکومت پهلوی، منصفانه و عادلانه قلم بزند؛ عمومن جمهوری خواهانی که خود را دنباله روان دکتر مصدق می دانند حیات سیاسی خود را در ترور شخصیتی و تخریب چهره های میهن دوستی چون رضا شاه  و محمدرضا شاه فقید، می بینند.
ایشان مدعی اند که دودمان پهلوی نه تنها خدمتی نکرده، بلکه در تمام دوران حکومتش مشغول خیانت، ظلم، دزدی و وطن فروشی بوده است! تراژدی تلخ اینجاست که این جمهوری خواهان که خود را اپوزیسیون حکومت اسلامی می دانند، ناخواسته به زبان ولایت فقیه بدل شده اند که بیش از سه دهه است که با صرف هزینه های هنگفت، مشغول جعل تاريخ و تخریب شخصیت های پادشاهان پهلوی می باشد.
یک کنشگر منصف که حب و بغض در پندارش موج نمی زند، درباره دودمان پهلوی چنین می گوید: “این میهن دوستان ایران ساز، ضمن خدمت ارزنده به ایران و ایرانی و تبدیل ویرانه های قاجار به یک سرزمین درخشان در سطح جهانی، اشتباهات سیاسی و تاکتیکی نیز داشتند که این کاستی ها و اشتباهات، سرانجام به از هم پاشیدن شیرازه کشور وشورش۵۷، منجر شد…”
امید است که جمهوری خواهان ایرانی بغض و کینه نسبت به دودمان پهلوی را کنار گذاشته و در تحلیل ها و نگاشته های خویش، جانب انصاف و عدالت را رعایت کنند. نسل جوان ایران در باب تاریخ معاصر کشور آگاه است و خائن را از خادم تشخیص می دهد؛ بنابراین دروغ نویسی و دروغگویی از سر کینه ره به جایی، جز رسوا نمودن نویسنده و گوینده، نخواهد برد.

- رضا شاه ؛ بهترین زمامدار معاصر ایران:

باید از منتقدان دو آتشه رضا شاه پرسید که چرا اینقدر دیدگاه تان نسبت به تاریخ “سیاه و سفید ” است؟ در زمان قاجار و به خصوص در دوره خفت بار و ننگین احمد شاه، ما مشروطه داشتیم و هیچ نداشتیم! مردم نان نداشتند بخورند! همه زردک و گر گرفته و ملول و درمانده! بی سوادی و عقب ماندگی روزافزون هم که به سرعت سرسام آوری، گسترش می یافتند!
چه فایده دارد که مشروطه داشته باشیم ولی تمامی ملک ایران زمین در کثافت و فقر و دریوزگی سر کنند؟ چه فایده دارد که مشروطه داشته باشیم ولی پشت سر هم قراردادهای ننگین با کشورهای اروپایی و خرس همسایه مان بسته شود تا وامی به منظور فراهم آوردن زمینه خوش گذرانی شاه و دربارش در اروپا و … به ایران تعلق گیرد؟
رضا شاه که از نخستین اقداماتش اخراج سربازان و مستشاران انگلیسی از ایران بود و هیچگاه کمترین سازشی با هیچ کشور بیگانه ای نکرد، از دید برخی مزدور انگلیس است! حتمن میرزا کوچک خان و شیخ خزعل هم قهرمان ملی اند؟!
شما یک نمونه از مزایایِ داشتن نظامی مشروطه، در سرزمینی وامانده و واپسگرا و فقیر، با مردمی بی سواد و بیمار را نام ببرید! اینقدر با بد بینی به همه چیز ننگرید! رضا شاه مستبد بود، مال اندوز بود و تابِ مخالفت را نیز نداشت! یک دیکتاتور به معنای واقعی کلمه بود ولی دیکتاتوری ایران دوست و دلسوز مملکت!
هیچ کدام از این اعمال زشت رضا شاه قابل دفاع نیستند کما اینکه اینگونه کردارها، درخور زمان بودند، هتا یک نمونه حکومت دموکراتیک در سر تا سر خاورمیانه برای مثال وجود نداشت! با چه سنگ محکی در حال سنجش کارهای رضاخان هستیم؟ با دانش امروزی ما، رضاخان مجرم است! اما آیا رضا شاه برای جامعه عقب مانده آن روز ایران زمین که از بیماری و گری می مردند، بد بود؟
اینکه رضاخان حکومت را از چنگ قجر های بی کفایت و بی لیاقت و خیانت پیشه درآورد، یک رخداد خوشایند برای تمامی ایرانیان بود! شخص دکتر مصدق هم تا زمانی که که رضاخان فرماندگی کل قوا را نیز تصاحب کرد، موافق او و اعمالش بود و بارها و بارها از او و خدمات و زحماتش قدردانی کرده بود.
در زمان فاجار مشروطه داشتیم ولی یک وزارت خانه نداشتیم! مشروطه داشتیم ولی مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و راه آهن و مدرنیته و …. نداشتیم! مشروطه داشتیم و هیچ نداشتیم! ایران امروزی که می بینید، مدیون “استبداد رضا شاه” است!
زور لازم بود تا آن مردم عقب مانده و بی سواد را از حالت غارنشینی خارج کرده و به انسان هایی متمدن و امروزی تبدیل کند! زور و استبداد لازم بود تا تجزیه طلبانی که همچون قارچ در سر تا سر ایران سر از تخم بیرون در آورده و اعلام استقلال کرده بودند را سر جای شان بنشانند، چکمه نظامی رضاخان لازم بود تا ارتش ایران یکپارچه و قدرتمند گشته و تمامی فتنه های داخلی را سرکوب نماید!
چه خیری در یک طرفه دیدن تاریخ وجود دارد! چه برکتی در سنجیدن کردار سیاستمداران بنا بر دانش و آگاهی امروزمان وجود دارد! بازشناسی تاریخ یعنی بررسی آنچه رخ داده با توجه به امکانات آن زمان و شرایط و آگاهی آن دوران! نه اینکه در قرن بیست و یکم و در عصر آگاهی و اطلاعات بنشینیم و شاهی میهن دوست که با زور و قلدری خاص خود، مملکت را از قهقرا نجات داد و وارد راهِ مدرنیته و پیشرفت کرد را بازخواست کرده و حکم خیانتش را صادر کنیم!
در این ویدیو گوشه ای از خدمات رضا شاه  را شاهد هستید.

- گوشه ای از خدمات رضا شاه به ایران و ایرانی:

۱- سرکوب غائله جنگل و خراسان و تحکیم قدرت حکومت مرکزی در آذر بایجان و مازندران
۲- سرکوب یاغیان در سراسر اسران از جمله کاشان و لرستان
۳- تشکیل ارتش نوین ایران ، متحدالشکل شدن جامه لشگرین و تصویب قانون نظام وظیفه در سال ١٣٠٣
۴- برچیدن حکومت دست نشانده شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن
۵- احداث راه آهن سراسری با کمترین امکانات مالی و فنی
۶- بنیانگزاری دادگستری به جای محاکم شرع ، الغای کاپیتولاسیون و سپردن محاکم به قضات حقوقدان ایرانی
۷- تأسیس بانک ملی ایران و کوتاه کردن دست بانکهای انگلیس از دارائیهای دولت
۸- بنیانگزاری نیروی دریایی
۹- بنیانگزاری نیروی هوایی با خرید چند هواپیمای یونکرس از آلمان
۱۰- الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی و اختصاص آن به بانک ملی
۱۱- تاسیس موزه جواهرات ملی ایران
۱۲- تدوین تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت
۱۳- الغای امتیاز نفتی دارسی و عقد قرارداد جدید بر اساس منافع ایران با با شرکت نفت ایران و انگلیس
۱۴- کار گذاردن نخستین سنگ بنای دانشگاه تهران در سال ١٣١٢ و راه اندازی آن یکسال پس از این تاریخ
۱۵- تأسیس بانک کشاورزی
۱۶- تدوین و اجرای قانون معروف به کشف حجاب و تغییر البسه مردان
۱۷- تاسیس و راه اندازی کارخانجات دخانیات ایران
۱۸- تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور
۱۹- اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به اروپا
۲۰- ساختن راه ارتباطی با شمال ایران و بنای تاسیساتی چون پل ورسک و تونل کندوان در دل کوه ها
حال چگونه برخی می توانند پدر ایران نوین را هم ردیف جنایتکاران ایران ستیزی چون خامنه ای و خمینی قرار داده و برای وی حکم خیانت صادر کنند؟!

- محمدرضا شاه، خادم یا خائن:

درباره محمدرضا شاه بسیاری نوشته و گفته اند، عده ای از سر بغض و کینه و دسته ای از سر عشق و محبت زیاد و به نگاشته های هیچ یک از دو گروه یاد شده نمی توان استناد کرد؛ اصولن هر وقت احساسات شخصی وارد تحلیل های سیاسی می شوند، نتیجه جستاری بی ارزش و به دور از حقیقت است.
بهترین و منصفانه ترین کابی که درباره شاه نگاشته شده است، بی تردید، کتاب نگاهی به شاه به قلم دکتر عباس میلانی است که در آن از زوایای گوناگون به شخصیت و کارنامه شاه فقید پرداخته شده است. بی تردید شاه اشتباهات فراوانی داشت ولی آیا این به معنای خائن بودن وی است؟ هرگز!
شاه فقید یک ایران دوست دلسوز بود که هدفش جز خدمت به ایران و ایرانی چیز دیگری نبود و در این راه گام های بزرگ و درخشان بزرگی نیز برداشت که برای مثال می توان به “انقلاب سفید” و یا “انقلاب شاه و ملت” اشاره کرد که همچنان مایه افتخار ایران و ایرانی است.
اما ضعف های شخصیتی شاه همچون خود بزرگ بینی، نداشتن مشاوران راستگو و درستکار، داشتن افکار مذهبی و خرافی و همچنین ترسو بودن، سبب به بیراهه رفتن حکومت وی شدند. حکومتی که صد البته قابل اصلاح بود و کمترین نیازی به شورش اسلامی – مارکسیستی ۵۷ نبود! به هر روی تاریخ درباره محمدرضا شاه قضاوت خواهد کرد!
ایرانیان هیچگاه در طول قرن های گذشته، به اندازه دوران حکومت محمدرضا شاه پهلوی، در رفاه و آسایش و امنیت نبودند! آنان با شادمانی از اعتبار و احترام و آبروی بین المللی که دسترنج زحمات و خدمات پهلوی بود، لذت برده و می زیستند! بی تردید نام محمدرضا شاه به عنوان یک خادم ایران دوست، در یاد و خاطره ایرانیان، باقی خواهد ماند.
در این ویدیو گوشه ای از خدمات محمدرضا شاه را شاهد هستید.

- انقلاب سفید چه بود؟ *

عدالت اجتماعی و برابری شهروندان، بنیان شکل گیری جامعه مدنی و مدرن است، و یکی از مهمترین سدهای پیش روی جامعه ایران، برای نیل به این هدف، وجود نظام ارباب-رعیتی در کشور بوده است.
تا قبل از سال ۱۳۴۱، بیش از پنجاه درصد از زمین های قابل کشت کشور، در دست مالکان بزرگ (یا همان خان ها) بوده است، و بیست درصد دیگر از زمین ها نیز با عنوان وقف، در اختیار روحانیون قرار داشت، روستاییان، به عنوان کشاورزان و زحمتکشانی که وظیفه تولید در کشور را بر عهده داشتند، تنها مالکیت کمتر از بیست درصد از زمین های کشاورزی را در اختیار داشتند.
این تقسیم بندی غیر عادلانه، علاوه بر اینکه بی عدالتی را در جامعه نهادینه می کرد، باعث می شد که به اربابان، قدرت مافوق تصور داده شود، و آنها این فرصت را بیابند که فراتر از قانون، حرکت کنند، و در نتیجه «حکومت قانون» در جامعه، در فراموشی قرار می گرفت.
نمی توان منکر این واقعیت شد که بسیاری از این مالکان در گذشته، با توسل به زور این املاک را به چنگ آورده بودند، و به صورت مشروع در تملک آنها قرار داده نشده بود.
دولت وقت در اقدامی شجاعانه، در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱، اصلاحات ارضی و تقسیم عادلانه را به همه پرسی گذاشت، و با استفاده از قدرت بالاترین مرجع قانونی، یعنی اکثریت مردم ایران، اصلاحات ارضی به شکل قانون درآمد، و برای اولین بار در چند صد سال اخیر، جامعه ایران شاهد شکل گیری بنیان های عدالت گشت.
نمادی از رضا شاه بزرگ در جاده سوادکوه بعد از تونل ورسک-روستای ورسک؛ لازم به ذکر است که این خدمات ارزنده بدون وجود پول حاصل از فروش نفت، برای ایران به ارمغان آورده شدند! یاد رضا شاه بزرگ، سیاستمدار آینده نگر و ایران دوست، گرامی باد.
اقدام شجاعانه بعدی، اعطای حقوق برابر به زنان ایران بوده است. در جامعه ای که از دیرباز به شهروندان ایرانی به چشم شهروند درجه دو نگریسته می شد، به تمامی بانون حقوقی برابر داده شد.
نمی توان ادعای حقوق بشر و کرامت انسانی داشت، اما اقدام شجاعانه اصلاحات ارضی، اعطای حق رای به زنان، و اعزام سپاه دانش و بهداشت و ترویج آبادانی به روستاها را ستایش نکرد، کافیست به یادآوریم که اربابان در روستاها، به مانند حاکم مطلق، با هزاران انسانی که در روستاهای تحت مالکیت خود زندگی می کردند، به مانند برده رفتار می کردند.
براستی، آیا بدون انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، ما شاهد شکل گیری ایران مدرن، تشکیل قشر فرهیخته و تحصیل کرده، و شکل گیری بنیان های دمکراسی در ایرن می بودیم؟
در این میان، نمی توان از خیانت افرادی که با برابری زن و مرد، و یا برابری رعیت و ارباب، منافع خود را در خطر می دیدند ، چشم پوشید، افرادی چون خمینی و یا برخی از روحانیون که پیوندی دیرینه با اربابان داشتند، و از طرفی، مخالف برابری زن و مرد بودند، به مخالفت با این اقدامات پرداختند.
هر چند از زمانی که خمینی، بر کرسی ولایت فقیه، به عنوان دیکتاتوری بی رحم تکیه کرد، به همراه دیگر ایادی خود، تمامی تلاش خود را به کار بستند تا جامعه ایران را به قهقرا ببرند، اما واقعیت این است اثرات انقلاب سفید آنچنان شگرف و عمیق بوده، که آنها چنین توانی را نداشتند
این انقلاب سفید بود که باعث شد جامعه ایران، از شکل سنتی خارج گشته و به شکل جامعه ای مدرن در آید، و پرچم کشور ایران، یک سر و گردن بالاتر از کشورهای منطقه، افراشته گردد.
این انقلاب ارزشمند جامعه ایران در همه ابعاد، مدرن می ساخت و عدالت را به بطن جامعه می آورد.
برای اولین بار، کارگران جامعه به عنوان زحمتکشان اصلی جامعه، در سود کارخانه ها شریک شدند، و کشاورزان مالک زمین هایی شدند که بر روی آن عرق می ریختند، زنان ایرانی از حق رای و حقوق برابر در جامعه برخوردار گشته، و با ایجاد سپاه دانش و بهداشت، تلاش شد تا حداقل های زندگی به روستاها برده شود. در آن روزگار که حقوق کودکان مورد توجه نبود، انقلاب سفید توجه ویژه ای به حقوق کارگران نمود و ضمن اجباری کردن تحصیل برای آنها، حتی به تغذیه آنها در مدارس نیز توجه نمود.
برای یادآوری، اصول نوزده گانه انقلاب سفید در اینجا ذکر می شود:
اصل اول – اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی
اصل دوم – ملی کردن جنگل‌ ها و مراتع
اصل سوم – فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی
اصل چهارم – سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ ها
اصل پنجم – اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان
اصل ششم -ایجاد سپاه دانش
اصل هفتم – ایجاد سپاه بهداشت
اصل هشتم – ایجاد سپاه ترویج و آبادانی
اصل نهم – ایجاد خانه‌ های انصاف و شوراهای داوری
اصل دهم – ملی کردن آب‌های کشور
اصل یازدهم – نوسازی شهر ها و روستا ها با کمک سپاه ترویج و آبادانی
اصل دوازدهم – انقلاب اداری و انقلاب آموزشی
اصل سیزدهم – فروش سهام به کارگران واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی
اصل چهاردهم – مبارزه با تورم و گران فروشی و دفاع از منافع مصرف کنندگان
اصل پانزدهم – تحصیلات رایگان و اجباری
اصل شانزدهم – تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدرسه‌ها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران
اصل هفدهم – پوشش بیمه‌های اجتماعی برای همه ایرانیان
اصل هیجدهم – مبارزه با معاملات سوداگرانه زمین‌ها و اموال غیرمنقول
اصل نوزدهم – مبارزه با فساد، رشوه‌گرفتن و رشوه‌ دادن