شوربختانه جمهوری خواهی ایرانی با “پهلوی ستیزی” کورکورانه گره خورده و
نمی توان این دو را از هم تمیز داد! گویی که اساس و بنیان جمهوری خواه
بودن، انکار خدمات دودمان پهلوی به ایران و ایرانی است! بر طبق این منطق،
هرچه شخصی جمهوری خواه تر باشد، بایستی بیشتر و افراطی تر به خاندان پهلوی
توهین کرده، اتهام زده و زحمات و خدمات بی شمار ایشان را هیچ شمارد!
نمونه بارز این شکل از جمهوری خواهی، جناب بهرام مشيرى
هستند که هرچند در باب تاریخ اسلام و روشنگری دینی بسیار آگاه و فرزانه
اند، اما بغض و کینه ایشان نسبت به دودمان پهلوی از هیچکس پوشیده نیست! از
استادی همچون بهرام مشیری انتظار می رفت که بتواند احساسات شخصی را از
آموزه هایش جدا نماید اما شوربختانه وی کمترین انصافی را در باب محمدرضا
شاه و رضا شاه ، رعایت نمی کند.
کمتر سیاستمدار و یا کنشگر سیاسی جمهوری خواهی را می توان یافت که در
باب تاریخ حکومت پهلوی، منصفانه و عادلانه قلم بزند؛ عمومن جمهوری خواهانی
که خود را دنباله روان دکتر مصدق می دانند حیات سیاسی خود را در ترور
شخصیتی و تخریب چهره های میهن دوستی چون رضا شاه و محمدرضا شاه فقید، می
بینند.
ایشان مدعی اند که دودمان پهلوی نه تنها خدمتی نکرده، بلکه در تمام
دوران حکومتش مشغول خیانت، ظلم، دزدی و وطن فروشی بوده است! تراژدی تلخ
اینجاست که این جمهوری خواهان که خود را اپوزیسیون حکومت اسلامی می دانند،
ناخواسته به زبان ولایت فقیه بدل شده اند که بیش از سه دهه است که با صرف
هزینه های هنگفت، مشغول جعل تاريخ و تخریب شخصیت های پادشاهان پهلوی می باشد.
یک کنشگر منصف که حب و بغض در پندارش موج نمی زند، درباره دودمان پهلوی
چنین می گوید: “این میهن دوستان ایران ساز، ضمن خدمت ارزنده به ایران و
ایرانی و تبدیل ویرانه های قاجار به یک سرزمین درخشان در سطح جهانی،
اشتباهات سیاسی و تاکتیکی نیز داشتند که این کاستی ها و اشتباهات، سرانجام
به از هم پاشیدن شیرازه کشور وشورش۵۷، منجر شد…”
امید است که جمهوری خواهان ایرانی بغض و کینه نسبت به دودمان پهلوی را
کنار گذاشته و در تحلیل ها و نگاشته های خویش، جانب انصاف و عدالت را رعایت
کنند. نسل جوان ایران در باب تاریخ معاصر کشور آگاه است و خائن را از خادم
تشخیص می دهد؛ بنابراین دروغ نویسی و دروغگویی از سر کینه ره به جایی، جز
رسوا نمودن نویسنده و گوینده، نخواهد برد.
- رضا شاه ؛ بهترین زمامدار معاصر ایران:
باید از منتقدان دو آتشه رضا شاه پرسید که چرا اینقدر دیدگاه تان نسبت
به تاریخ “سیاه و سفید ” است؟ در زمان قاجار و به خصوص در دوره خفت بار و
ننگین احمد شاه، ما مشروطه داشتیم و هیچ نداشتیم! مردم نان نداشتند بخورند!
همه زردک و گر گرفته و ملول و درمانده! بی سوادی و عقب ماندگی روزافزون هم
که به سرعت سرسام آوری، گسترش می یافتند!
چه فایده دارد که مشروطه داشته باشیم ولی تمامی ملک ایران زمین در کثافت
و فقر و دریوزگی سر کنند؟ چه فایده دارد که مشروطه داشته باشیم ولی پشت سر
هم قراردادهای ننگین با کشورهای اروپایی و خرس همسایه مان بسته شود تا
وامی به منظور فراهم آوردن زمینه خوش گذرانی شاه و دربارش در اروپا و … به
ایران تعلق گیرد؟
شما یک نمونه از مزایایِ داشتن نظامی مشروطه،
در سرزمینی وامانده و واپسگرا و فقیر، با مردمی بی سواد و بیمار را نام
ببرید! اینقدر با بد بینی به همه چیز ننگرید! رضا شاه مستبد بود، مال اندوز
بود و تابِ مخالفت را نیز نداشت! یک دیکتاتور به معنای واقعی کلمه بود ولی
دیکتاتوری ایران دوست و دلسوز مملکت!
هیچ کدام از این اعمال زشت رضا شاه قابل دفاع نیستند کما اینکه اینگونه
کردارها، درخور زمان بودند، هتا یک نمونه حکومت دموکراتیک در سر تا سر
خاورمیانه برای مثال وجود نداشت! با چه سنگ محکی در حال سنجش کارهای رضاخان
هستیم؟ با دانش امروزی ما، رضاخان مجرم است! اما آیا رضا شاه برای جامعه
عقب مانده آن روز ایران زمین که از بیماری و گری می مردند، بد بود؟
اینکه رضاخان حکومت را از چنگ قجر های بی کفایت و بی لیاقت و خیانت پیشه
درآورد، یک رخداد خوشایند برای تمامی ایرانیان بود! شخص دکتر مصدق هم تا
زمانی که که رضاخان فرماندگی کل قوا را نیز تصاحب کرد، موافق او و اعمالش
بود و بارها و بارها از او و خدمات و زحماتش قدردانی کرده بود.
در زمان فاجار مشروطه داشتیم ولی یک وزارت خانه نداشتیم! مشروطه داشتیم
ولی مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و راه آهن و مدرنیته و …. نداشتیم! مشروطه
داشتیم و هیچ نداشتیم! ایران امروزی که می بینید، مدیون “استبداد رضا شاه”
است!
زور لازم بود تا آن مردم عقب مانده و بی سواد را از حالت غارنشینی خارج
کرده و به انسان هایی متمدن و امروزی تبدیل کند! زور و استبداد لازم بود تا
تجزیه طلبانی که همچون قارچ در سر تا سر ایران سر از تخم بیرون در آورده و
اعلام استقلال کرده بودند را سر جای شان بنشانند، چکمه نظامی رضاخان لازم
بود تا ارتش ایران یکپارچه و قدرتمند گشته و تمامی فتنه های داخلی را سرکوب
نماید!
چه خیری در یک طرفه دیدن تاریخ وجود دارد! چه برکتی در سنجیدن کردار
سیاستمداران بنا بر دانش و آگاهی امروزمان وجود دارد! بازشناسی تاریخ یعنی
بررسی آنچه رخ داده با توجه به امکانات آن زمان و شرایط و آگاهی آن دوران!
نه اینکه در قرن بیست و یکم و در عصر آگاهی و اطلاعات بنشینیم و شاهی میهن
دوست که با زور و قلدری خاص خود، مملکت را از قهقرا نجات داد و وارد راهِ
مدرنیته و پیشرفت کرد را بازخواست کرده و حکم خیانتش را صادر کنیم!
در این ویدیو گوشه ای از خدمات رضا شاه را شاهد هستید.
- گوشه ای از خدمات رضا شاه به ایران و ایرانی:
۱- سرکوب غائله جنگل و خراسان و تحکیم قدرت حکومت مرکزی در آذر بایجان و مازندران
۲- سرکوب یاغیان در سراسر اسران از جمله کاشان و لرستان
۳- تشکیل ارتش نوین ایران ، متحدالشکل شدن جامه لشگرین و تصویب قانون نظام وظیفه در سال ١٣٠٣
۴- برچیدن حکومت دست نشانده شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن
۵- احداث راه آهن سراسری با کمترین امکانات مالی و فنی
۶- بنیانگزاری دادگستری به جای محاکم شرع ، الغای کاپیتولاسیون و سپردن محاکم به قضات حقوقدان ایرانی
۷- تأسیس بانک ملی ایران و کوتاه کردن دست بانکهای انگلیس از دارائیهای دولت
۸- بنیانگزاری نیروی دریایی
۹- بنیانگزاری نیروی هوایی با خرید چند هواپیمای یونکرس از آلمان
۱۰- الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی و اختصاص آن به بانک ملی
۱۱- تاسیس موزه جواهرات ملی ایران
۱۲- تدوین تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت
۱۳- الغای امتیاز نفتی دارسی و عقد قرارداد جدید بر اساس منافع ایران با با شرکت نفت ایران و انگلیس
۱۴- کار گذاردن نخستین سنگ بنای دانشگاه تهران در سال ١٣١٢ و راه اندازی آن یکسال پس از این تاریخ
۱۵- تأسیس بانک کشاورزی
۱۶- تدوین و اجرای قانون معروف به کشف حجاب و تغییر البسه مردان
۱۷- تاسیس و راه اندازی کارخانجات دخانیات ایران
۱۸- تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور
۱۹- اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به اروپا
۲۰- ساختن راه ارتباطی با شمال ایران و بنای تاسیساتی چون پل ورسک و تونل کندوان در دل کوه ها
حال چگونه برخی می توانند پدر ایران نوین را هم ردیف جنایتکاران ایران ستیزی چون خامنه ای و خمینی قرار داده و برای وی حکم خیانت صادر کنند؟!
- محمدرضا شاه، خادم یا خائن:
درباره محمدرضا شاه بسیاری نوشته و گفته اند، عده ای از سر بغض و کینه و
دسته ای از سر عشق و محبت زیاد و به نگاشته های هیچ یک از دو گروه یاد شده
نمی توان استناد کرد؛ اصولن هر وقت احساسات شخصی وارد تحلیل های سیاسی می
شوند، نتیجه جستاری بی ارزش و به دور از حقیقت است.
بهترین و منصفانه ترین کابی که درباره شاه نگاشته شده است، بی تردید،
کتاب نگاهی به شاه به قلم دکتر عباس میلانی است که در آن از زوایای گوناگون
به شخصیت و کارنامه شاه فقید پرداخته شده است. بی تردید شاه اشتباهات
فراوانی داشت ولی آیا این به معنای خائن بودن وی است؟ هرگز!
شاه فقید یک ایران دوست دلسوز بود که هدفش جز خدمت به ایران و ایرانی
چیز دیگری نبود و در این راه گام های بزرگ و درخشان بزرگی نیز برداشت که
برای مثال می توان به “انقلاب سفید” و یا “انقلاب شاه و ملت” اشاره کرد که
همچنان مایه افتخار ایران و ایرانی است.
اما ضعف های شخصیتی شاه همچون خود بزرگ بینی، نداشتن مشاوران راستگو و
درستکار، داشتن افکار مذهبی و خرافی و همچنین ترسو بودن، سبب به بیراهه
رفتن حکومت وی شدند. حکومتی که صد البته قابل اصلاح بود و کمترین نیازی به
شورش اسلامی – مارکسیستی ۵۷ نبود! به هر روی تاریخ درباره محمدرضا شاه
قضاوت خواهد کرد!
ایرانیان هیچگاه در طول قرن های گذشته، به اندازه دوران حکومت محمدرضا
شاه پهلوی، در رفاه و آسایش و امنیت نبودند! آنان با شادمانی از اعتبار و
احترام و آبروی بین المللی که دسترنج زحمات و خدمات پهلوی بود، لذت برده و
می زیستند! بی تردید نام محمدرضا شاه به عنوان یک خادم ایران دوست، در یاد و
خاطره ایرانیان، باقی خواهد ماند.
در این ویدیو گوشه ای از خدمات محمدرضا شاه را شاهد هستید.
- انقلاب سفید چه بود؟ *
عدالت اجتماعی و برابری شهروندان، بنیان شکل گیری جامعه مدنی و مدرن
است، و یکی از مهمترین سدهای پیش روی جامعه ایران، برای نیل به این هدف،
وجود نظام ارباب-رعیتی در کشور بوده است.
تا قبل از سال ۱۳۴۱، بیش از پنجاه درصد از زمین های قابل کشت کشور، در
دست مالکان بزرگ (یا همان خان ها) بوده است، و بیست درصد دیگر از زمین ها
نیز با عنوان وقف، در اختیار روحانیون قرار داشت، روستاییان، به عنوان
کشاورزان و زحمتکشانی که وظیفه تولید در کشور را بر عهده داشتند، تنها
مالکیت کمتر از بیست درصد از زمین های کشاورزی را در اختیار داشتند.
این تقسیم بندی غیر عادلانه، علاوه بر اینکه بی عدالتی را در جامعه
نهادینه می کرد، باعث می شد که به اربابان، قدرت مافوق تصور داده شود، و
آنها این فرصت را بیابند که فراتر از قانون، حرکت کنند، و در نتیجه «حکومت
قانون» در جامعه، در فراموشی قرار می گرفت.
نمی توان منکر این واقعیت شد که بسیاری از این مالکان در گذشته، با توسل
به زور این املاک را به چنگ آورده بودند، و به صورت مشروع در تملک آنها
قرار داده نشده بود.
دولت وقت در اقدامی شجاعانه، در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱، اصلاحات ارضی و
تقسیم عادلانه را به همه پرسی گذاشت، و با استفاده از قدرت بالاترین مرجع
قانونی، یعنی اکثریت مردم ایران، اصلاحات ارضی به شکل قانون درآمد، و برای
اولین بار در چند صد سال اخیر، جامعه ایران شاهد شکل گیری بنیان های عدالت
گشت.
اقدام شجاعانه بعدی، اعطای حقوق برابر به زنان ایران بوده است. در جامعه
ای که از دیرباز به شهروندان ایرانی به چشم شهروند درجه دو نگریسته می شد،
به تمامی بانون حقوقی برابر داده شد.
نمی توان ادعای حقوق بشر و کرامت انسانی داشت، اما اقدام شجاعانه
اصلاحات ارضی، اعطای حق رای به زنان، و اعزام سپاه دانش و بهداشت و ترویج
آبادانی به روستاها را ستایش نکرد، کافیست به یادآوریم که اربابان در
روستاها، به مانند حاکم مطلق، با هزاران انسانی که در روستاهای تحت مالکیت
خود زندگی می کردند، به مانند برده رفتار می کردند.
براستی، آیا بدون انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، ما شاهد شکل گیری ایران
مدرن، تشکیل قشر فرهیخته و تحصیل کرده، و شکل گیری بنیان های دمکراسی در
ایرن می بودیم؟
در این میان، نمی توان از خیانت افرادی که با برابری زن و مرد، و یا
برابری رعیت و ارباب، منافع خود را در خطر می دیدند ، چشم پوشید، افرادی
چون خمینی و یا برخی از روحانیون که پیوندی دیرینه با اربابان داشتند، و از
طرفی، مخالف برابری زن و مرد بودند، به مخالفت با این اقدامات پرداختند.
هر چند از زمانی که خمینی، بر کرسی ولایت فقیه، به عنوان دیکتاتوری بی
رحم تکیه کرد، به همراه دیگر ایادی خود، تمامی تلاش خود را به کار بستند تا
جامعه ایران را به قهقرا ببرند، اما واقعیت این است اثرات انقلاب سفید
آنچنان شگرف و عمیق بوده، که آنها چنین توانی را نداشتند
این انقلاب سفید بود که باعث شد جامعه ایران، از شکل سنتی خارج گشته و
به شکل جامعه ای مدرن در آید، و پرچم کشور ایران، یک سر و گردن بالاتر از
کشورهای منطقه، افراشته گردد.
این انقلاب ارزشمند جامعه ایران در همه ابعاد، مدرن می ساخت و عدالت را به بطن جامعه می آورد.
برای اولین بار، کارگران جامعه به عنوان زحمتکشان اصلی جامعه، در سود
کارخانه ها شریک شدند، و کشاورزان مالک زمین هایی شدند که بر روی آن عرق می
ریختند، زنان ایرانی از حق رای و حقوق برابر در جامعه برخوردار گشته، و با
ایجاد سپاه دانش و بهداشت، تلاش شد تا حداقل های زندگی به روستاها برده
شود. در آن روزگار که حقوق کودکان مورد توجه نبود، انقلاب سفید توجه ویژه
ای به حقوق کارگران نمود و ضمن اجباری کردن تحصیل برای آنها، حتی به تغذیه
آنها در مدارس نیز توجه نمود.
برای یادآوری، اصول نوزده گانه انقلاب سفید در اینجا ذکر می شود:
اصل اول – اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی
اصل دوم – ملی کردن جنگل ها و مراتع
اصل سوم – فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی
اصل چهارم – سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها
اصل پنجم – اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان
اصل ششم -ایجاد سپاه دانش
اصل هفتم – ایجاد سپاه بهداشت
اصل هشتم – ایجاد سپاه ترویج و آبادانی
اصل نهم – ایجاد خانه های انصاف و شوراهای داوری
اصل دهم – ملی کردن آبهای کشور
اصل یازدهم – نوسازی شهر ها و روستا ها با کمک سپاه ترویج و آبادانی
اصل دوازدهم – انقلاب اداری و انقلاب آموزشی
اصل سیزدهم – فروش سهام به کارگران واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی
اصل چهاردهم – مبارزه با تورم و گران فروشی و دفاع از منافع مصرف کنندگان
اصل پانزدهم – تحصیلات رایگان و اجباری
اصل شانزدهم – تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدرسهها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران
اصل هفدهم – پوشش بیمههای اجتماعی برای همه ایرانیان
اصل هیجدهم – مبارزه با معاملات سوداگرانه زمینها و اموال غیرمنقول
اصل نوزدهم – مبارزه با فساد، رشوهگرفتن و رشوه دادن
* وام گرفته از تاربرگ فیسبوک شورای ملی ایرانیان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر