امروز با توافق هسته ای گروهی از افراد فراموشکار خود و دیگران را فریب
می دهند که این رژیم قابلیت اصلاح دارد. اما براستی رژیم مذهبی جمهوری
اسلامی با رهبری ولایت فقیه و اداره ی کشور به روش خلافت اعراب ۱۴۰۰ سال
پیش می تواند اصلاح پذیر باشد؟ چه موانعی بر سر اصلاح طلبی در ایران وجود
دارد؟ آیا می توان با همین قانون اساسی جمهوری اسلامی به آزادی هایی برای
مردم ایران و روند پیشرفت بسوی جامعه ای مدنی و پیشرفته رسید؟
اما در قانون اساسی جمهوری اسلامی پارادوکس جالبی وجود دارد. پارادوکسی که برای این مصوبه وجود دارد این است که خداوند و جانشین او یعنی ولی فقیه از قانون بالاتر ند. یعنی قانونی که ادعا می کند که باید اجرایش کنند ، از ولی فقیه پایین تر است. از این رو نمی توان قانون اساسی رژیم اسلامی را معتبر دانست. قانون واقعی در ایران ، شخص ولی فقیه است.
شما اگر مطابق قانون هم عمل نمایید، اگر بخواهید از قانون دفاع کنید ولی مطابق سلیقه و خواست ولی فقیه نباشد ، مجرم شناخته خواهید شد. در واقع این ولی فقیه است که قانون را تعیین می کند و قوانین کاغذ پاره ای بیش نیستند. در مجلس ششم شاهد بودیم که رهبر با حکم حکومتی مصوبه ی مجلس را وتو کرد.
همچنین چاقوی برنده ی شورای نگهبان با وجودیکه در ظاهر عنوان نگهبانی از قانون اساسی را دارد ولی در اصل بدلیل منتخب رهبر بودن ، بعنوان آلت دست رهبر برای سوء استفاده خواهد بود. هیچ مبنای مشخصی برای شورای نگهبان وجود ندارد و براحتی با تفسیر و مغلطه ، سلیقه ی رهبر را به مردم اعمال می نماید.
خمینی خود را مولای منطقه می دانست و رهبران منطقه ای را نصیحت و حتی مسخره می کرد. خمینی با دخالت در امور عراق بهانه بدست صدام داد و غریب یک میلیون کشته و مجروح روی دست ملت ایران گذاشت. ۸ سال عمر ۵۰ میلیون ایرانی تلف شد و اگر بررسی کنیم بسیاری از مشکلات اقتصادی و سیاسی امروز ایران محصول ولایت فقیه بنام خمینی است که ارثیه ای شوم بنام جمهوری اسلامی را برای ما باقی گذاشت.
پس از مرگ خمینی ، خامنه ای سیاستی پراگماتیک را انتخاب کرد و سعی کرد کمتر هیاهو ایجاد نماید. اما در عین حال به ثروت و تجملات علاقه داشت و دهها تفرجگاه در گوشه گوشه ی ایران میزبان وی هستند. کاخهای متعددی بعنوان مکان تفریح و خوشگذرانی او و فرزندانش بکار رفته است و در مواردی حتی اطراف کاخهای او را مین گذاری کرده اند که از نزدیک شدن مردم به این کاخهای زیبا جلوگیری نمایند.
خامنه ای با وجود دادن معدود آزادی در سالهای آغازین رهبریش به ناگه شدت عمل و تنش بزرگی برابر گروههای فعال سیاسی ایجاد نمود. او در اصل علاقه دارد که بصورت مخفیانه و بدور از هیاهو ترور کند و سیاسیون را پاکسازی نماید.
قتل غریب صد نفر از فعالین سیاسی و فرهنگی بعنوان قتلهای زنجیره ای بدون مجوز و فتوای خامنه ای امکان اجرا نداشته است و این چیزی بدیهی است.
مطبوعات و رسانه ها نمی توانند ملاک قانون را برای خود کافی بدانند. فساد و اختلاسهای متعدد ریشه در قانون گریزی سران نظام دارد. چرا که قانون ارزش کافی ندارد و بالعکس شما می توانید قانون را زیر پا بگذارید بشرطی که خواست ملوکانه رهبر بر آن باشد. قانون اول مملکت خامنه ایست.
شخصیتهای تقلبی مانند غفاری و خلخالی هم اصلاح طلب هستند. اینها کسانی بودند که مورد غضب خامنه ای قرار گرفتند و در باند و دسته ی خامنه ای نبودند.به همین سادگی! اما اگر ورق برگردد و قدرت را بدست گیرند می خواهند همان آرمانهای امام قاتلشان را اجرا نمایند. خر همان خر است و فقط پالانش عوض شده است.
اصلاح طلبان واقعی می دانند که تنها راه اصلاح حکومت ایران ، تغییرات اساسی در شیوه ی حکومت و ایجاد نظامی قانونمدار است. سیستمی که فاقد ولی فقیه بعنوان قانون نانوشته و استبداد مطلقه باشد. اما رهبران گروه باصطلاح اصلاح طلب چنین افرادی نیستند و بطور خلاصه افرادی تقلبی رهبری جنبش اصلاح طلب را به عهده گرفته اند.
مردم هم رهبران اصلاح طلب و خودشان را برای لقمه نان شبشان فریب داده اند. مردم امید دارند که این اصلاح طلبان بتوانند سر و سامانی به اوضاع اقتصادی و سیاسی آشفته ایران بدهند که البته می دانیم ممکن نیست و این خانه از پای بست ویران است. در عین حال با توجه به این موضوع ، هرگز سخن مردم با رهبران جنبش مثلاً سبز هماهنگی ندارد. مردم ایران هر جا تولنسته اند از ولی فقیه و نظام جمهوری اعلام انزجار کرده اند و هر جا سخن از رژیم است ، اکثریت مردم امید و رویای براندازی در سر دارند ، چیزی که باعث شد حمایت و ارتباط کافی و مداوم بین دو طرف این ماجرا دیده نشود . یعنی سنخیت گروه اصلاخ طلب شامل توده های براندازی است که رهبران اصلاح طلب دارند !
شرکت نکردن در انتخابات می تواند پیامی به سران داخل و خارج باشد که « ما ملت ایران این ددان و بد سگالان را نمی خواهیم »
دهن کجی به مراسم حکومتی و مذهبی می تواند نوع دیگری از نافرمانی باشد. افشاگری رسانه ای و شناسایی رسانه های دروغین وابسته به رژیم نظیر رادیو فردا و شبکه ی من و تو می تواند نوع دیگری از مبارزه ی منفی باشد. شبکه هایی که با پخش موسیقی و برنامه های پر آب و رنگ و فریبنده مردم را بسوی خود کشیده اند و مخاطب میلیونی دارند ، اما پس از کسب مخاطب بر طبل اصلاح طلبی و حمایت زیر خاکی از ولایت فقیه می کوبند. آخرین مورد این خفت و حقارت را در حمایت همه جانبه ی کمپین حقوق بشر ایران و کامبیز حسینی دیدیم که با دهن کجی به کشتگان انتخابات گذشته ، برنامه ی ننگین خود را با این کلمه آغاز کرد : « انتخابات مجلس…» وای بر ما که برای لقمه نانی حاضریم میلیونها ایرانی را فریب دهیم.
آقایان و بانوان فریبکار و فریب خورده رسانه ها ! لقمه نان پیدا می شود. نیاز نیست که با دلقکبازی مردم را به انتخابات دروغین بکشانید.
باران بهاری
فضول محله
مانع بزرگ اول ؛ قانون اساسی
قانون اساسی جمهوری اسلامی بر اساس خرافات و حاکمیت مثلاً الهی تنظیم شده است. ابهامی که در حاکمیت الهی وجود دارد به مشکلات متعدد قانونی منجر شده است. تضمین اجرایی و نظارتی در جوامع مدنی قاون است و هیچ چیز برتر از قانون نیست.اما در قانون اساسی جمهوری اسلامی پارادوکس جالبی وجود دارد. پارادوکسی که برای این مصوبه وجود دارد این است که خداوند و جانشین او یعنی ولی فقیه از قانون بالاتر ند. یعنی قانونی که ادعا می کند که باید اجرایش کنند ، از ولی فقیه پایین تر است. از این رو نمی توان قانون اساسی رژیم اسلامی را معتبر دانست. قانون واقعی در ایران ، شخص ولی فقیه است.
شما اگر مطابق قانون هم عمل نمایید، اگر بخواهید از قانون دفاع کنید ولی مطابق سلیقه و خواست ولی فقیه نباشد ، مجرم شناخته خواهید شد. در واقع این ولی فقیه است که قانون را تعیین می کند و قوانین کاغذ پاره ای بیش نیستند. در مجلس ششم شاهد بودیم که رهبر با حکم حکومتی مصوبه ی مجلس را وتو کرد.
همچنین چاقوی برنده ی شورای نگهبان با وجودیکه در ظاهر عنوان نگهبانی از قانون اساسی را دارد ولی در اصل بدلیل منتخب رهبر بودن ، بعنوان آلت دست رهبر برای سوء استفاده خواهد بود. هیچ مبنای مشخصی برای شورای نگهبان وجود ندارد و براحتی با تفسیر و مغلطه ، سلیقه ی رهبر را به مردم اعمال می نماید.
مانع بزرگ دوم ولی فقیه
قدرت مطلق ولی فقیه و دوام حکومت وی بصورت مادام العمر باعث می شود که فساد نا محدودی کل فضای رهبر و اطرافیانش را فرا بگیرد. روح الله خمینی رهبر پیشین رژیم اسلامی دچار توهم قدرت شده بود و پس از درک توان و قدرت مطلقی که در اختیارش گذاشته بودند، بزرگترین کشتارهای سیاسی تاریخ ایران را ایجاد نمود. او اگرچه تشنه ی مال دنیا نبود و بسیار ساده زندگی می کرد ولی تشنه ی قدرت و دارای غرور و تکبر بسیار بود.خمینی خود را مولای منطقه می دانست و رهبران منطقه ای را نصیحت و حتی مسخره می کرد. خمینی با دخالت در امور عراق بهانه بدست صدام داد و غریب یک میلیون کشته و مجروح روی دست ملت ایران گذاشت. ۸ سال عمر ۵۰ میلیون ایرانی تلف شد و اگر بررسی کنیم بسیاری از مشکلات اقتصادی و سیاسی امروز ایران محصول ولایت فقیه بنام خمینی است که ارثیه ای شوم بنام جمهوری اسلامی را برای ما باقی گذاشت.
پس از مرگ خمینی ، خامنه ای سیاستی پراگماتیک را انتخاب کرد و سعی کرد کمتر هیاهو ایجاد نماید. اما در عین حال به ثروت و تجملات علاقه داشت و دهها تفرجگاه در گوشه گوشه ی ایران میزبان وی هستند. کاخهای متعددی بعنوان مکان تفریح و خوشگذرانی او و فرزندانش بکار رفته است و در مواردی حتی اطراف کاخهای او را مین گذاری کرده اند که از نزدیک شدن مردم به این کاخهای زیبا جلوگیری نمایند.
خامنه ای با وجود دادن معدود آزادی در سالهای آغازین رهبریش به ناگه شدت عمل و تنش بزرگی برابر گروههای فعال سیاسی ایجاد نمود. او در اصل علاقه دارد که بصورت مخفیانه و بدور از هیاهو ترور کند و سیاسیون را پاکسازی نماید.
قتل غریب صد نفر از فعالین سیاسی و فرهنگی بعنوان قتلهای زنجیره ای بدون مجوز و فتوای خامنه ای امکان اجرا نداشته است و این چیزی بدیهی است.
مطبوعات و رسانه ها نمی توانند ملاک قانون را برای خود کافی بدانند. فساد و اختلاسهای متعدد ریشه در قانون گریزی سران نظام دارد. چرا که قانون ارزش کافی ندارد و بالعکس شما می توانید قانون را زیر پا بگذارید بشرطی که خواست ملوکانه رهبر بر آن باشد. قانون اول مملکت خامنه ایست.
مانع بزرگ سوم : قلب شخصیت
قلب شخصیت چیست؟ زمانی کسی خود را اصلاح طلب معرفی نماید ولی کوچکترین نشانه ای از اصلاح طلبی در او نباشد، این قلب شخصیت است. این باصطلاح اصلاح طلبان همان دزدان و جنایتکاران سابقند که امروز قدرتی ندارند و بامید بازگشت دوران طلایی کسب قدرت و مقامشان به فریب مردم مشغولند. گروه زیادی از مردم هم با اینکه امیدی به اصلاحات ندارند ، خود را فریب می دهند و به آنان دل می بندند شاید که فرجی شود.شخصیتهای تقلبی مانند غفاری و خلخالی هم اصلاح طلب هستند. اینها کسانی بودند که مورد غضب خامنه ای قرار گرفتند و در باند و دسته ی خامنه ای نبودند.به همین سادگی! اما اگر ورق برگردد و قدرت را بدست گیرند می خواهند همان آرمانهای امام قاتلشان را اجرا نمایند. خر همان خر است و فقط پالانش عوض شده است.
اصلاح طلبان واقعی می دانند که تنها راه اصلاح حکومت ایران ، تغییرات اساسی در شیوه ی حکومت و ایجاد نظامی قانونمدار است. سیستمی که فاقد ولی فقیه بعنوان قانون نانوشته و استبداد مطلقه باشد. اما رهبران گروه باصطلاح اصلاح طلب چنین افرادی نیستند و بطور خلاصه افرادی تقلبی رهبری جنبش اصلاح طلب را به عهده گرفته اند.
مانع چهارم : دروغ و فریب
کل سیستم اصلاح طلبی بر مبنای دروغ است! رهبران به مردم دروغ می گویند و مردم به خود دروغ گفته اند. این اصلاح طلبی و درخواست برای ایرانی آزاد و آباد در ظرف جمهوری اسلامی و ولایت فقیه نمی گنجد. هر دو طرف به این فریب و دروغ واقفند ولی بخاطر منافع کوتاه مدتتشان سکوت کرده اند. قدرت طلبی سران اصلاح طلب اجازه نمی دهد که با رهبر در بیافتند، از سوی دیگر با سخنان دروغین و فریبنده به مردم امید واهی می دهند.مردم هم رهبران اصلاح طلب و خودشان را برای لقمه نان شبشان فریب داده اند. مردم امید دارند که این اصلاح طلبان بتوانند سر و سامانی به اوضاع اقتصادی و سیاسی آشفته ایران بدهند که البته می دانیم ممکن نیست و این خانه از پای بست ویران است. در عین حال با توجه به این موضوع ، هرگز سخن مردم با رهبران جنبش مثلاً سبز هماهنگی ندارد. مردم ایران هر جا تولنسته اند از ولی فقیه و نظام جمهوری اعلام انزجار کرده اند و هر جا سخن از رژیم است ، اکثریت مردم امید و رویای براندازی در سر دارند ، چیزی که باعث شد حمایت و ارتباط کافی و مداوم بین دو طرف این ماجرا دیده نشود . یعنی سنخیت گروه اصلاخ طلب شامل توده های براندازی است که رهبران اصلاح طلب دارند !
نافرمانی مدنی گزینه ی امروز ملت ایران
با توجه به خشونت و کشتارهای سر زده از سگان ولایت نمی توان به بروز تظاهرات و مخالفت گروههای پراکنده و اصناف دل بست. اما نا فرمانی مدنی می تواند سکوتی معنادار در برابر رژیم جهل و خون باشد.شرکت نکردن در انتخابات می تواند پیامی به سران داخل و خارج باشد که « ما ملت ایران این ددان و بد سگالان را نمی خواهیم »
دهن کجی به مراسم حکومتی و مذهبی می تواند نوع دیگری از نافرمانی باشد. افشاگری رسانه ای و شناسایی رسانه های دروغین وابسته به رژیم نظیر رادیو فردا و شبکه ی من و تو می تواند نوع دیگری از مبارزه ی منفی باشد. شبکه هایی که با پخش موسیقی و برنامه های پر آب و رنگ و فریبنده مردم را بسوی خود کشیده اند و مخاطب میلیونی دارند ، اما پس از کسب مخاطب بر طبل اصلاح طلبی و حمایت زیر خاکی از ولایت فقیه می کوبند. آخرین مورد این خفت و حقارت را در حمایت همه جانبه ی کمپین حقوق بشر ایران و کامبیز حسینی دیدیم که با دهن کجی به کشتگان انتخابات گذشته ، برنامه ی ننگین خود را با این کلمه آغاز کرد : « انتخابات مجلس…» وای بر ما که برای لقمه نانی حاضریم میلیونها ایرانی را فریب دهیم.
آقایان و بانوان فریبکار و فریب خورده رسانه ها ! لقمه نان پیدا می شود. نیاز نیست که با دلقکبازی مردم را به انتخابات دروغین بکشانید.
باران بهاری
فضول محله
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر