امکان مبارزه در ایران محدود است
محدودیتهای رسانه ای و کنترل و سانسور شدید ، مردم ایران را از روزی نامه های دولتی که بجز دروغ و رجز خوانی پوچ در برابر جهان کاری ندارند دور کرده است. امروز فروش روزی نامه هایی مانند کیهان به پایین ترین اندازه تاریخ خود رسیده است. در برابر آن در رسانه های اجتماعی اینترنتی چندین میلیون نفر بیننده حضور دارند که ایشان را رقیبی قدرتمند برای تلویزیون دولتی بدل ساخته است. اخبار و اطلاعات دیگر برای رژیم اسلامی قابل سانسور و تغییر نیست.از سوی دیگر رژیم خودکامه اسلامی به نوبه خود ، اینترنت را هم را با تمام توان خود در کنترل و سانسور دارد و تا جایی که می توانسته به محدود کردن اینترنت و فیلتر شدن شبکه های اجتماعی پرداخته است. در فضای سیاسی هم تا جای ممکن گروههای سیاسی را ممنوع و تعطیل کرده است.
بطور خلاصه در رژیم اسلامی رسانه مستقل و منتقد نداریم و انتقاد ممنوع است ، مگر منتقد و انتقادی که به سود رژیم باشد! سود مردم و منافع ملی آخرین چیزی است که در چارچوب قانون و اندیشه حکومت اسلامی بر مبنای امت اسلامی قرار دارد.
امت اسلامی در برابر ملت ایران.
اگرچه در ایران لفظ امّت اسلام را خمینی بر سر زبان انداخت؛ از گذشته بوده اند روحانیونی مانند سید جمال الدین اسد آبادی که به آب و خاک خود پشت کردند و سعی داشتند که بجای کشورهای مختلف ، امّتی واحد تشکیل دهند. مشابه کاری که امروز داعش در تلاش برای انجام آن است. این بی وطنی روحانیون در رژیم اسلامی هم آشکار است است. زمانی که سقف خانه خودت خراب است و رفته ای برف خانه ی همسایه را پارو می کنی!زمانی که آخوند جنایتکار و فاسد جنسی مانند طائب (رفیق مجتبی خامنه ای) که خود را رئیس قرارگاه عمار می خواند و از سران عقیدتی سپاه است شکر فشانی نمود که : « اولویت ما سوریه است و حفظ سوریه ارز حفظ خوزستان برای ما مهم تر است ! » ین یعنی خیانت آشکار در گفتار ! در عمل که جناب طائب پرونده ای گران از تجاوز و کشتار مردان و زنان دارند.
اما مردم هم بیکار ننشسته اند و جوی ضدّ اسلامی و ضدّ آخوند در ایران رو به رشد است. این جو اگرچه با تندیها و گژیهایی بازگشته از فشار بر مردم همراه بوده ولی با همه ی تندروی ، نشانه اکثریتی از مردم است که به اسلام و پیام دروغین آخوند نه تنها توجهی ندارند ، بلکه از آن بیزارند!
جنبشهای اجتماعی مردم ایران در زیر خودکامگی رژیم به دوران دیکتاتوری استالین شبیه است. با بررسی دوران خودکامگی شوروی کمونیست، شباهتهای بسیاری میان جامعه ایران و شوروی خواهیم یافت. جوکهایی که مردم ایران درباره حماقت و حتی سن و سال رهبران جمهوری اسلامی می سازند ، به طرز عجیبی شبیه جوکهای دوران شوروی است.
بن بست نظام حکومت ایدوئولوژیک
ایستایی و بی حرکت بودن ایدئولوژی نظامهای ایدوئولوگ که مبنای خود را یک ایده ی ایستا و غیر قابل تغییر قرار داده اند، همواره باعث شکست این نظامها شده است. نظام کمونیستی شوروی بزرگترین نمونه آن بود. البته همواره کمونیستهایی هستند که می گویند : « کمونیسم این نبود که در شوروی بود؛ درست اجرایش نکردند » باید گفت جای بسی خوشوقتی است که تازه آن را درست اجرا نکردند وگرنه شاید نسل بشر از کشور شوروی رخت بر می بست!شباهت سخن افراد ایدوئولوگ را دقت کردید؟ در رژیم اسلامی هم گروهی مسلمان هستند که می گویند :« حکومت اسلامی که این نیست؛ اینها درست اجرایش نکردند» !بله ! اگر ایدوئولوژی اسلام را درست اجرا کنند دیگر آدم دارای دست و پا در ایران پیدا نمی شود!
در برابر نظامهای ایستا و ایدوئولوگ ، سامانه حکومتی سکولار دموکرات قرار دارد.در جامعه دموکرات هیچ اعتقادی وحی منزل نیست و هر چیزی قابل نقد است. آنچه برتر است قانون مصوب مردم است که آن هم قابل نقد آزادانه برای تغییر است. هر روزه می بینیم که در جوامع مدرن و پیشرفته ، قوانین بهبود می یابند و به کل تغییر می کنند.
آنچه در سکولار دموکراسی اصل است انسانیت و مقام انسان است. قوانین و حکومت در خدمت انسان هستند. امروزه حتی حیوانات هم در این نظام ارای احترام و حقوق شده اند ، چیزی که اسلام نه به آن اندیشیده است و نه حتی خواسته ،وجود مقام بالا برای انسانها و حتی حیوانات است. در قرآن خرید و فروش اسرا و تجاوز به زنان شوهردار اسیرشده آزاد اعلام شده است و این اندیشه را می توان در کارنامه رژیم اسلامی و داعش آشکارا دید. در اسلام و کمونیسم مالکیت انسانها قابل نقض است و مصادره می شود و این را هم در رژیم اسلامی و داعش آشکارا دیده ایم و هم در دولتهای کمونیستی. نبود امنیت مالکیت خود به افت اقتصاد کاهش سرمایه گذاری می انجامد که نتیجه ای جز ورشکستگی نظامهای اینچنینی نداشته است.
مبارزه منفی و مدنی مردم در برابر نظام خودکامه
مردم همواره زیر تیغ خودکامگان به روشهای خود سعی در مبارزه دارند. آنچنان که سعی می کنند در جایی که توانشان را دارند و برایشان آسیب جانی ندارد با این نظامهای خشن و کشتارگر مبارزه نمایند. طبیعی است که این مبارزه های غیر مستقیم ممکن است چندان اثری نداشته باشد ولی به مرور زمان نوعی تخریب و تحلیل را در سامانه حکومت ایجاد می نمایند. یکی از این روشها تحریم کالاهای مربوط به افراد درون حکومت است.اینبار قرعه بنام دو خودروساز بزرگ و فاسد وابسته به حکومت افتاده است که مورد تحریم مردم قرار گیرند. نا رضایتی از کیفیت و امنیت خودروهای داخلی بر همه آشکار است.رهبران نظام بیشتر مدیریت و در آمد این دو خودروساز را دارا هستند و تا توانسته اند در سالهای گذشته خورده اند و برده اند. ارز مبادله ای که معمولاً ۱۰ تا ۲۰ درصد ارزانتر از ارز درون بازار است بصورت نا محدود در اختیار این خودروسازان است و ایشان روز بروز بر قیمت خودروها افزوده اند و از کیفیت کاسته!
بطوریکه خودروهای پژوی تولیدی یکی از این دو خودروساز در سه سال گذشته ، از قطعات چینی بهره برده اند (و نه ایرانی و فرانسوی) تا جاییکه توسط دستگاه کامپیوتری شرکت پژو دیگر پژو شناخته نمی شود! یعنی کلاه گشادی که بسر خریدار رفته است و خودرویی چینی را با بدنه پژو خریده است.
در برابر این خودروسازهای دیگر هم بیشتر به خودروی چینی روی آورده اند و کیفیت پایین خودروهای داخلی باعث شده است که مردم نسبت به خودروهای چینی هم در این بازار محدود تمایل داشته باشند.
اینکه تا چه میزان تحریم کردن خودروی صفر داخلی می تواند به مبارزه مردم با سیاستهای نادرست اقتصادی و صنعتی کمک نماید ، باید منتظر شد و دید! اما آنچه واضح است با شکاف شدید طبقاتی و افت درآمد طبقه متوسط ، حتی اگر تحریم از طرف مردم هم نمی بود ، توان و بودجه خانواده های معمولی ایرانی یک سوم گذشته شده است و همین برای رکود در بازار کالاهای مختلف کافیست.
فضل محله
باران بهاری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر