آنچه مسلم است حکومت های استبدادی به ویژه از نوع مذهبی، با فجیع ترین
قوانین جزایی به سرکوب مردم می پردازند. ایجاد ترس و وحشت در دل مردم اعم
از شکنجه، اعدام و از دست دادن شغل و منصب اجتماعی از مهمترین ابزارهای
حکومت های دیکتاتوری می باشد. در این نوع حکومت ها مزدوران رژیم، خلافکاران
و بزهکاران خانگی هستند. بدین سبب همواره بر جنایات و اعمال نادرستشان
سرپوش قانونی گذاشته می شود. قربانیان رژیم در بسیاری از موارد زنان و
دختران و پسران جوان هستند. این نگاره نگاهی دوباره دارد به پرونده قتل این
دو زن محروم و رنجکشیده جوان که آرزوهایشان حلق آویز آبروی چهره کریه نظام
اسلامی شد.
قسمت اول: سرگذشت تاثر انگیز نوجوان ۱۶ ساله، عاطفه رجبی سهاله
داستان غم انگیز زندگی و اعدام بی رحمانه عاطفه رجبی سهاله که در ۱۶
سالگی به عنوان زنی ٢٢ ساله و عامل خدشه دار شدن عفت عمومی، توسط قاضی حاج
رضایی (رئیس دادگستری نکا) به اعدام محکوم شد. تنها گوشه ای از جنایات
دهشتناک مذهبی و زن ستیزانه حکومت اسلامی ایران در شکنجه و تجاوز و قتل عام
زنان و دختران این مرز و بوم است.
این قسمت از مقاله ترجمه کوتاهیست بر اساس فیلم مستند بی بی سی از زندگی عاطفه رجبی سهاله به شهادت خانواده، اطرافیان و شاهدان عینی و حتی مسئولین بهزیستی که پیش از به دار آویختن او با شرایط زندگی او آشنایی داشته و یا پس از آن به تحقیق در مورد زندگی او پرداخته اند. با ذکر درود و تشکر از فیلمساز، دست اندرکاران و تهیه کنندگان این فیلم مستند و شاهدان عینی که با شهامت به بیان حقیقیت زندگی این دختر بی پناه به قتل رسیده پرداخته اند.
عاطفه رجبی سهاله متولد ۱۳۶۶ در شهر مشهد بود که در مرداد ۱۳۸۳ در شهر
نکا به جرم جریجه دار کردن عفت عمومی متهم، و به اعدام محکوم شد!، حکم
اعدام او توسط دیوان عالی کشور در یک هفته تایید شد!. وی در میدان شهر نکا
بدار آویخته شد. قاضی حاج رضایی رئیس دادگستری نکا و قاضی دادگاه او، شخصن
طناب دار را به گردن وی انداخت!.
نگاهی به زندگی دردناک و تنهایی بی کران عاطفه
به شهادت همه کسانی که عاطفه را می شناختند آرزوها و امیدهای او مانند
همه نوجوان هم سن و سال خود بود او دختر زیبایی بود و کودکان همسایه او را
به نام مدهوری (هنرپیشه مشهور و زیبای هندی) می خواندند.
موزیک ویدیو ساخته شده در یادبود عاطفه رجبی سهاله نوجوان ١۶ ساله ای
که مورد شکنجه و تجاوز جنسی در زندان قرار گرفت و سپس به اعدام محکوم شد.
عاطفه تنها سرپرست پدر بزرگ و مادربزرگ پیرش بود
مادر عاطفه در تصادف کشته شده بود و پدرش به شدت معتاد بود به حدی که
بیکار شده بود و در خیابان می خوابید. عاطفه معصوم و مهربان به تنهایی از
پدر بزرگ و مادربزرگ مریض و پیرش نگهداری می کرد و برای آنان چون پدر و
مادر بود!. در گزارش مامور سازمان بهزیستی که در مورد وضعیت زندگی طاقت
فرسای عاطفه به بررسی پرداخته است، چنین آمده:”عاطفه از پدربزرگ و مادربزرگ
خود به تنهایی نگهداری می کرده، تمام کارهای خانه بر عهده او بوده، تمیز
کردن، غذا پختن، حتی حمام کردن پدربزرگ و مادربزرگ.”
همچنین در گزارش مامور سازمان بهزیستی سه سال پیش از قتل عاطفه بوسیله
حکومت اسلامی چنین ذکر شده:” پدر و مادربزرگ این نوجوان ۱۳ ساله هیچگونه
توجهی به او ندارند و اینچنین به نظر می رسد که عاطفه برای دستیابی به ذره
ای عشق و محبت بسیار درمانده است!.”
بحران عاطفی و کار طاقت فرسای خانه عاطفه نوجوان را به گذراندن وقت در
بیرون از خانه علاقمند کرده بود. او چهره آشنایی در بیرون از خانه بود و
مردم به او لقب کولی داده بودند. اما در شهر کوچکی چون نکا، دختری بدون
سرپرست و تنها پس از زمان کوتاهی مورد توجه پلیس ارشاد قرار گرفت، چون
مامورین گشت ارشاد همه روزه در خیابان های ایران به برخورد با مردم و اجبار
آنان به رعایت موازین اسلامی مشغول هستند.
صد ضربه شلاق، تجاوز و شکنجه جنسی در زندان بهشهر
شاهدان عینی می گویند زمانی که عاطفه تنها به دلیل رفتار های رایج در
بین نوجوانان تحت نظر گشت ارشاد قرار گرفته بود. اولین بار گشت ارشاد او را
در یک حمله به یک مهمانی در یک کافه تریا دستگیر کرد. دومین دستگیری او به
دلیل بودن در یک ماشین با یک پسر بود. در سال ۲۰۰۵ و در سن ۱۳ سالگی عاطفه
نوجوان برای اولین بار به جرم اعمال منافی عفت دستگیر شد.این جرم به کسانی
نسبت داده می شود، که توانایی مالی پرداخت جریمه تعیین شده را ندارند.
اعمال منافی عفت شامل چه جرم هایی هستند
اعمال منافی عفت طیف وسیعی از جرم های مختلف را در بر میگیرد. ولی
مقامات مسئول هرگز دلیل اصلی این دستگیری و رکورد آنرا در اختیار جراید
نگذاشتند. بنابراین تنها چیزی که از پرونده عاطفه می دانیم این است که او
به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شد!. عاطفه پس از اجرای حکم و آزادی، به اطرافیانش
گفته بود که ۱۰۰ ضربه شلاق تنها شکنجه ای نبوده که در زندان متحمل شده،
بلکه مامورین گشت منکرات او را مورد آزار و اذیت جنسی(تجاوز) قرار داده
بودند و او همچنین زندان بهشهر را از به دلیل تجاوز و شکنجه جنسی اش ”
جهنم” خوانده بود.
سیصد ضربه شلاق در کمتر از یک سال!
خانم آسییه امینی خبرنگاری که به تحقیق و پی گیری پرونده قتل عاطفه پرداخت. در مقاله افشاگرانه خود؛ “عاطفه فقط ۱۶ سال داشت”، پاره ای از نتایج تحقیقات خود را
چنان بیان می کند: احکام پیشین عاطفه که طبق آنها به حد جلد (یک صد ضربه
تازیانه) محکوم شده، در تاریخ های ۱۰/۲۷ /۱۳۸۰ (در ۱۴ سالگی) و دو ماه بعد
از حد اول ۲۰/۶/۱۳۸۱ (در ۱۵ سالگی) و ۶ ماه بعد ۲۵ / ۶/ ۱۳۸۰ دومین حکم به
اجرا درآمده اند!. همین متن را مرور آنیم: دختر ۱۴ ساله ای در فاصله کمتر
از یک سال، سه بار و هر بار صد تازیانه شلاق می خورد به جرم فساد و زنای
غیرمحصنه!.
عشق کوتاه و نافرجام عاطف
با وجود همه تیرگی ها و رنج ها در زندگی اسفناک عاطفه، پسری به او
علاقمند شد. این پسر حسن نام داشت. او روح بی آلایش و پاک عاطفه را از ورای
هیاهوی دروغین دین فروشان شناخت. حسن حتی در زمان دستگیری عاطفه، چندین
بار برای ملاقات به زندان رفت. پس از سومین بار دستگیری عاطفه، و آزادی او،
حسن از عاطفه خواستگاری کرد. قرار شد که باهم ازدواج کنند. حسن بسیار با
عاطفه، مهربان بود و او را دوست می داشت!. حسن در صحبت با آشنایان عاطفه
گفته بود: “من تنها می خواهم عاطفه را شاد کنم. من عاشق عاطفه هستم و عاطفه
را بیشتراز زندگی خودم دوست دارم!.” به گفته آشنایان عاطفه، حسن تنها مردی
بود که هرگز از رابطه خود با عاطفه سوء استفاده نکرد!. مدت کوتاهی پس از
دستگیری سوم عاطفه، حسن از او درخواست ازدواج کرد.”
قسمتی از فیلم مستند “اعدام یک دختر ١۶ ساله در ایران” که بر اساس اسناد
و مدارک معتبر پرونده عاطفه سهاله و مصاحبه با اطرافیان و بررسی زندگی وی
ساخته شده است.
دستگیری عاطفه چند ساعت قبل از مراسم ازدواجش
پیش از رفتن به مراسم عروسی، عاطفه ۱۶ ساله در حال پختن غذا برای پدر
بزرگ و مادر بزرگ پیرش بود. در آنهنگام به طور ناگهانی مامورین گشت ارشاد
به خانه او آمده و او را دستگیر کردند!. مامورین ارشاد دلیل بازداشت او را
شکایت نامه محلی اعلام کردند!. این شکایت نامه حاوی هیچ امضایی از همسایگان
نبود. تنها امضاء کنندگان آن مامورین انتظامی بودند که این شکایت نامه را
تهیه کرده بودند.
سوءاستفاده جنسی پرسنل نیروی انتظامی از عاطفه نوجوان
دختر بی پناهی که به جرم واهی فحشا چند بار بازداشت شده، شکنجه شده،
شلاق خورده، مورد تجاوز زندانبانان و مامورین انتظامی قرار گرفته، دختری
جوان زیبایی که سرپرستی ندارد. طعمه خوبی برای بندهای فحشای نیروی انتظامی و
گشت ارشاد است. احتمالا در شهر کوچکی چون نکا خبر ازدواج عاطفه به سرعت
پخش شد و خشم تعدادی از پرسنل نیروی انتظامی که از عاطفه سوء استفاده جنسی
می کردند را برانگیخت.
زمان بسیار مشکوک دستگیری عاطفه
دستگیر شدن عاطفه درست چند ساعت پیش از مراسم عروسی اش به جرم فساد
اخلاقی، کاملا عجیب و غیر قابل باور است!، هر انسان خردگرایی با شنیدن این
مسئله به حقایق اصلی پشت پرده این دستگیری مشکوک می شود. به شهادت بسیاری
از شاهدان و به گزارش سایت “پیک ایران “؛ “… تعدادی از پرسنل نیروی انتظامی
با توجه به دانستن شرایط زندگی وی از این دختر ۱۶ ساله به صورت مکرر سوء
استفاده جنسی می نموده اند … دو افسر نیروی انتظامی دایره مفاسد اجتماعی
شهرستان نکا به نام های سروان مولایی وسروان ذبیهی از اصلی ترین کسانی بوده
اند که به این اعمال خلاف اخلاق مبادرت می نموده اند . ” این دو افسر
نیروی انتظامی دلیل اصلی دستگیری عاطفه و در مرحله بعدی اعدام او بودند!.
آزار و سوءاستفاده جنسی توسط عضو بازنشسته سپاه
زنانی که چون عاطفه در زندان مورد تجاوزهای مکرر و شکنجه قرار گرفته
اند، می دانند که قانون و عدالتی برای آنان وجود ندارد. بنابر این عاطفه پس
از آزادی از زندان، زمانی که مورد اذیت و آزار عضو بازنشسته سپاه پاسداران
قرار گرفت، سکوت کرد. این بازنشسته سپاه علی اشرف دارابی نام داشت و
راننده تاکسی بود. او ۵۱ ساله، دارای زن و فرزند و حتی از پدر عاطفه هم مسن
تر بود!.
عاطفه پس از دستگیری به اتهام رابطه جنسی خارج از ازدواج، برای اعتراف
مورد شکنجه قرار گرفت. عاطفه همه موارد اتهامی را انکار نمود، ولی شکنجه
شدیتر و شدیدتر شد. پدر عاطفه در اینباره می گوید: “پس ازضربه های متمادی
شلاق، بالاخره عاطفه در زیر شکنجه اسم علی دارابی را به زبان آورد.” عاطفه
اعلام نمود که علی اشرف دارابی تنها کسی است که با او رابطه جنسی داشته و
این رابطه جنسی بر پایه آزار و اذیت و سوءاستفاده جنسی بوده. به گفته
خانواده و نزدیکان عاطفه در مدت زمان این سوء استفاده جنسی حالت روحی و
روانی او کاملا بهم ریخته بوده و میل به خودکشی داشته است. این حالت بد
روانی، کاملا گویای وقایع ناهنجار پنهانی در زندگی او بوده است.
دادخواست معتمدین محل برای آزادی عاطفه
همسایگان و اهل محل که شاهد بودند عاطفه در موقع دستگیری در خانه تنها
بوده. همچنین به گفته آنان عاطفه از نظر روحی و روانی حالت کاملا سالمی
نداشته، دادخواستی با امضای ۴۳ نفر از اهالی محل تنظیم کردند، و خواهان
جلوگیری از اعدام او شدند. عاطفه نیز از زندان نامه ای در دفاع از خود
نوشت، و به دلیل اعصاب و روان ضعیف خود که مدارک پزشکی آن نیز در پرونده اش
موجود بود، درخواست آزادی کرد.
نقش مستقیم قاضی حاجی رضایی در اعدام عاطفه
نحوه رسیدگی و صدور حکم قاضی پرونده بسیار مبهم و غیر منطقی است. قاضی
با ارائه اسناد غیر واقعی به دیوان عالی کشور سن وی را ۲۲ سال اعلام کرده
بود.[۱].همچنین بیانیه عفو بینالملل پیرامون اعدام کودکان در ایران اشارهای به این مورد دارد و مینویسد:”اشتباه در سن عاطفه سهاله فقط پس از اعدام، موقعی که وسایل شخصی و وصیتنامه او را به خانوادهاش تحویل دادند، برملا شد.”چنانچه شادی صدر وکیل پدر عاطفه در مصاحبه خود با شبکه بی بی سی می گوید :” قاضی شخصن
پرونده عاطفه را به دیوان عالی برد و در مدت بسیار کوتاه و غیرقابل باور
(۳۰ روز) حکم اعدام قانونی او را برای اجرا آماده کرد!.” او اضافه می کند:”
این پرونده موضوع عجیبی در خود نهفته دارد که نمی توانم روی آن انگشت
بگذارم.” اعدام (قتل عمد) عاطفه بدون خبر به خانواده اش انجام شد. مقامات
قضایی نکا حتا به خانواده وی زمان اعدام را اعلام نکردند!.
برملا شدن سن واقعی عاطفه
پس از قتل عاطفه در گواهی تدفین و شناسنامه، خانواده وی متوجه شدند که
شاید با ثابت کردن سن واقعی عاطفه می توانستند او را نجات دهند!. اما عاطفه
اعدام شده بود. تنها کاری که خانواده کردند نشان دادن شناسنامه او به مردم
بود تا خبر به رسانه های ایران و جهان رسید. ۴ ساعت بعد از افشا شدن سن
واقعی عاطفه جسد عاطفه از مزارش ربوده شد!.
سوالات بسیاری بی جواب مانده است در مورد اینکه؛ چرا حاجی رضایی با این
سرعت به پیگیری حکم اعدام عاطفه پرداخت، و این پرونده را از روال عادی زمان
خود خارج کرد!، چرا مدارک ارائه شده به دیوان عالی کشور جعلی بوده و سن او
را ۲۲ ساله نشان دادند و چرا در تمامی مراحل دادگاه و بازجویی هرگز سن
اصلی او مطرح نشد و…
دستگیرکنندگان عاطفه، عوامل گروه فحشای کودکان بودند!
جهانی شدن خبر اعدام عاطفه باعث توجه بیشتر مردم و رسانه ها به پلیس،
نیروی انتظامی و گشت ارشاد نکا شد. بنابراین ۸ هفته پس از اعدام عاطفه جمعی
ازمامورین ارشاد به علت فساد کاری دستگیر شدند. در بین جمع دستگیر شدگان،
نام دو پلیس گشت ارشاد سروان مولایی وسروان ذبیهی به چشم می خورد که به
دلیل گرداندن گروه های فحشای کودک دستگیر شده بودند. این دو مامور همان
متجاوزین به عاطفه و مسئولین اصلی تنظیم شکایت نامه، پرونده سازی و بازداشت
عاطفه با استناد به امضاء های بی نام و نشان بودند، که در پایان منجر به
اعدام عاطفه شد.
قسمت دوم: سرگذشت اسفناک ریحانه جباری
پرونده قتل ریحانه جباری به جرم مقاومت در برابر تجاوز مرتضی عبدالعلی سربندی
ریحانه جباری دختر ١٩ ساله ای که طراح دکوراسیون داخلی یک شرکت تبلیغاتی
بود. وی برای طراحی دکوراسیون مطب مرتضی عبدالعلی سربندی، پزشک عمومی و
کارمند وزارت اطلاعات و در کار تجارت لوازم پزشکی به آپارتمان او رفت.
بنابر اعترافات ریحانه، مرتضی سربندی سعی در تجاوز به او را داشت که وی او
را به طور اتفاقی به قتل رساند. متاسفانه اعتراضات و کمپین هایی تشکیل شده
برای آزادی ریحانه به ثمر نرسید و او پس از ٧ سال زندان به قصاص محکوم شد.
اظهارات وکیل ریحانه
آقای مصطفایی که وکالت ریحانه را به عهده داشته و اصل پرونده را او
تنظیم کرده است صراحتاَ به تلویزیون ایران فردا بیان داشت که در جریان قتل
یک مقام امنیتی بنام “شیخی ” وجود داشته که تا مرگ سربندی در آنجا بوده و
احتمال این که ضربه کارد را ریحانه وارد کرده بسیار بعید است. زیرا ریحانه
در برابر مرتضی سربندی جثه ضعیف و ناتوانی داشت و می توان ادعا نمود که
ضربه کارد را آن مقام امنیتی بنام “شیخی” به مرتضی سربندی وارد ساخته و سپس
کمترین تلاشی برای نجات سربندی انجام نداده و صحنه را طوری تنظیم کرده که
هرکس از بیرون وارد شود ریحانه را در برابر جسد خونین مرتضی ببیند.. این
در حالی بود که به جز لکه کوچکی از خون که روی روسری ریحانه به چشم می
خورد، هیچ عضوی از دست و بدن ریحانه خون آلود نبود.
همه این گفته ها دال بر این است که مرتضی سربندی مأمور پیشین اطلاعات
مورد غضب و نفرت رژیم بوده و رژیم تلاش داشته تا او را از میان بردارد.
بهترین روش فرستادن مرد گردن کلفت و قلچماقی از مقام امنتی بنام “شیخی”
بوده که با یک ضربه چاقو توانسته هیکل بزرگ و سنگین مرتضی سربندی را از پای
درآورد و آنگاه این مقام امنیتی”شیخی” از دیدگاهها ناپدید شده و ریحانه را
مانند صدها قربانی دیگر فدای امیال و خواسته رژیم کنند.
به راستی به حال این ملت نادان و ناآگاه که دنباله رو چنین رژیم جنایت کاری
است باید افسوس خورد و پذیرفت که ما ملت ایران لیاقت بهتر این آدمخوران را
نداریم.
بنا بر گزارش دویچه وله فارسی فریبرز جباری، عموی ریحانه جباری پس از اعدام ریحانه در یک نشست خبری در
برلین راز بسیاری از جزییات پرونده ریحانه را فاش ساخت. این قسمت از مقاله
نگاهی به افشاگری های عموی ریحانه در مورد واقعه قتل مرتضی سربندی و شکنجه و
اعدام ناعادلانه ریحانه جباری در زندان خواهیم داشت.
عموی ریحانه جباری در سخنانی صریح و رسمی به بسیاری از ابهامات پرونده
برادر زاده اش پاسخ داد. وی همچنین مرتضی سربندی را متجاوزی خواند که رسانه
های حکومتی برای او روضه امام حسین سر می دهند.
شکنجه جسمی و روحی ریحانه در زندان
وی تصریح کرد که ریحانه در زندان مورد شکنجه جسمی و روحی قرار گرفته
بوده است. او اعدام ریحانه را “قتلی دولتی” خواند. عموی ریحانه تاکید کرد
که بازجوها و ماموران بارها از وی خواسته بودند در سه مورد سخنان خود را
تغییر دهد. نخست آنکه مقتول، مرتضی عبدالعلی سربندی به هیچ روی قصد تجاوز
به وی را نداشته است. دوم آنکه چاقو از جانب ریحانه خریداری شده و به محل
جرم آورده شده بوده. سوم آنکه در آپارتمان باز بوده و قفل نشده بوده و
ریحانه آزادی و امکان خروج از آنجا را داشته است.
گروگان گیری و تهدید به شکنجه خواهر ریحانه جباری
وی خاطر نشان کرد که خواهر ۱۳ ساله ریحانه جباری نیز به همراه وی دستگیر
شده بوده و بازجویان تهدید کرده بودند که اگر ریحانه مطالب مورد نظر آنان
را بیان نکند، خواهرش را شکنجه خواهند کرد. ریحانه نیز به همین دلیل در
بازجویی ها پذیرفته بود که اقدام به خرید کارد کرده، درحالی که آن کارد، در
آپارتمان و روی میز قرار داشته.
شواهد قصد تجاوز به ریحانه
فریبرز جباری، عموی ریحانه جباری قصد تجاوز به برادرزاده خود را بوسیله
مرتضی سربندی کاملن مشخص اعلام کرد. وی دلایلی چون «تعارف آبمیوه حاوی
داروی آرامبخش توسط مرتضی سربندی به ریحانه جباری»،«خرید کاندوم توسط وی» و
«قفل بودن درب آپارتمان» را شواهد اصلی این قصد خواند.
فریبرز جباری همچنین اتهام خرید کارد توسط ریحانه جباری در روزهای قبل رد
کرد. توضیح وی درباره پیامکی که برادرزاده اش سه روز قبل از قتل برای دوست
پسرش فرستاده بود، این بود که؛ « دادگاه پذیرفته که این پیامک ربطی به
مقتول نداشته است.» «ریحانه این پیامک را به شوخی برای دوست پسرش فرستاده»
به دلیل اینکه پدر ریحانه به او اجازه نداده بود که در یک مهمانی شرکت کند.
او هم با تشریح این موضوع برای دوست پسرش به شوخی پیامکی با این مضمون
فرستاده که «فکر کنم امشب بکشمش».
آشنایی و رفتار شبه برانگیز دو مامور اطلاعاتی
بسیاری از رسانه های دولتی رابطه ریحانه و مرتضی سربندی را دراز مدت قلمداد کرده بودند. اما
عموی ریحانه اتهام ارتباط دراز مدت ریحانه با مرتضی سربندی را رد کرد. آقای
جباری, لحن ریحانه را در تمامی تماسهای کاری با مرتضی سربندی کاملا رسمی
خواند. وی اظهار داشت که برادرزاده اش «تنها ۳ بار با آقای سربندی ملاقات
داشته است و مدت زمان آشنایی این دو حتا از حدود یک ماه و نیم بیشتر نبوده
است.» وی در توضیحات بیشتر در مورد رفتار غیر عادی مرتضی سربندی پس از
اولین جلسه آشنایی با ریحانه جباری چنین اعلام کرد که؛ پس از جلسه آشنایی
وی به همراه دوستش به نام شیخی، در هنگامی که ریحانه قصد رفتن به خانه خود
را داشته است. با اصرار بسیار سعی می کنند که ریحانه را با ماشین خودشان به
خانه برساند. اما زمانی که ریحانه با این خواسته آنان موافقت نمی کند در
نهایت هر دو اصرار کرده او را به ایستگاه اتوبوس می رسانند و از او شماره
تماسش را می گیرند.
دام مرتضی سربندی و شیخی برای یک دختر ١٩ ساله
سپس آقای جباری بیان کرد که؛ آنها ریحانه را به یک آپارتمان کار طراحی
داخلی دعوت می کنند. ریحانه در ابتدای ورود به آپارتمان متوجه می شود که
این آپارتمان یک آپارتمان معمولی نیست و کسی درآن فردی زندگی نمی کند. به
همین دلیل از روی ترس در آپارتمان را باز می گذارد. به گفته عموی ریحانه
جباری، «مرتضی سربندی پس از دقایقی از ریحانه جباری می خواهد که روسری خود
را بردارد اما او امتناع می کند و می گوید که برای کار به این آپارتمان
آمده است.» آقای جباری گفت که سپس مرتضی سربندی« به طرف ریحانه جباری می
رود و او را درآغوش می کشد »اما ریحانه در مقابل خواسته او مقاومت می کند.
توضیح در مورد ضربه چاقو و صحنه قتل غیر عمد
عموی ریحانه جباری درباره اینکه چرا ضربه چاقو از پشت به مرتضی سربندی
وارد شده چنین توضیح داد؛ «مرتضی سربندی درحال آغوش گرفتن ریحانه بوده، اما
لحظه ای که پشتش را به ریحانه می کند. او کاردی که به صورت اتفاقی روی میز
بوده را بر می دارد و به مرتضی سربندی ضربه می زند.»
به گفته آقای جباری «سپس مرتضی سربندی کارد را از بدن خود بیرون می آورد
و به سمت ریحانه پرت می کند و دراین حین ریحانه به سمت در می رود که فرار
کند اما متوجه می شود که مرتضی سربندی در را قفل کرده است.» به همین دلیل
«ریحانه با چاقو به در ضربه می زند تا در را باز کند که دراین حین آقای
شیخی، دوست آقای سربندی که بیرون از آپارتمان بوده در را از بیرون باز می
کند و متوجه حادثه می شود.» فریبرز جباری سپس گفت که «ریحانه به سمت طبقه
های بالای ساختمان می رود و منتظر آسانسور می شود که فرار کند و دراین حین
می بیند که آقای شیخی با یک سری اسناد از آپارتمان خارج می شود و فرار می
کند.»
کلام آخر:
سرگذشت تلخ و دهشتناک عاطفه و ریحانه و هزاران هزار دختر و زن معصوم
ایرانی، صدای حلقوم بریده شده حقوق بشر زنان و کودکان (بویژه زنان و
دختران) درحکومت های مذهبی بویژه اسلامی است. دین فروشانی که به نام خدایی
جلاد به شکنجه، تجاوز و حتی قتل عام انسان ها می پردازند. مامورین گشت
ارشاد، بسیج، سپاه،اطلاعات و لباس شخصی های (انصار حزب الله) که انگل های
خطرناک اجتماعی هستند. آنان هر زمان که اراده کنند بر اساس قوانین حکومتی
زنان و دختران و پسران را دستگیر کرده به شکنجه، تجاوز و یا حتی به اعدام
محکوم می کنند.
نگاه مذهبی مامورین دولتی نگاهی هرزه و جنسی نسبت به جان و ناموس همه
زنان و مردان است. این خفاشان سیاهی و زشتی، زیبایی فردی هر انسانی را در
ذهن کثیف خود به منزله تحریک جنسی تصور می کنند. عوامل حکومتی هر آنزمان که
اراده کنند به دست درازی یا آزار و اذیت فرزندان ایران می پردازند.
و مقصر اصلی سکوت سنگین و ترس فراگیر مردم از دژخیمان حکومتی می باشد.
باشد که روزی مردم ایران چون مردم مصر به پاخیزند. آنچنان که مصریان از
اخوان المسلمین نهراسیدند و هر آنچه اخوان مسلمین به کشتار و تجاوز خیابانی
به زنان و دختران پرداخت. مردم مصر حضور خود را در خیابان ها پر شکوه تر
کردند و حکومت اسلامی مصر را از اریکه خدایی قدرت به پایین کشیدند. در
پایان با آرزوی ماندگاری یاد و نام این دو دختر معصوم و گرامی پر پر شده به
دست شیاطین مذهبی، آرزو می کنم؛ همه کودکان فردای ایران چون عاطفه سهاله
مهربان و دلسوز و همواره در جستجوی خوشبختی و شادی باشند. همچنین استوار و
مبارز تا آخرین لحظه، چون ریحانه جباری در خاطره ها بمانند!. باشد زمانی که
هیچ شیاطینی به نام خدا و دین بر مردم ایران حکومت نکنند!.
فضول محله