۱۳۹۳ اسفند ۱۸, دوشنبه

می پرسند چرا امریکا به ایران حمله نمی کند؟ امریکا ۳۷ سال است که حمله کرده!

سیاستهای نادرست امریکا درباره ایران

عدم شناخت از ایران و خاور میانه ، همواره باعث شده است که امریکا سیاستهای متفاوت و متناقض را در این منطقه پیش بگیرد. دوران جنگ سرد و رقابت بین شوروی با امریکا فرصتی برای شاه ایران بود که در خاورمیانه حمایت امریکا را بدست آورد. دوران رئیس جمهوری نیکسون دورانی طلایی بود که ایران و امریکا همکاری های بسیار در فن آوری و سیاست داشتند. همکاریهای اقتصادی و نظامی ایران و امریکا ، به پیشرفت ایران در این عرصه ها انجامید. اما پیش از آن امریکا اشتباه بزرگی را انجام داده بود : کمک به سقوط مصدق . پس از روی کار آمدن کارتر وی تصمیم داشت، وضعیت دموکراسی ایران را با انتقاد و فشار به شاه بهتر کند و این به اشتباه دیگری انجامید که ۳۶  سال است مردم ایران و جهان را گرفتار کرده است : رژیم اسلامی !
(کارتر در مناظره انتخاباتی اش بشدت مورد انتقاد رونالد ریگان قرار گرفت. ریگان نسبت به حمایت کارتر از انقلاب اسلامی و عدم حمایت از شاه ایران اعتراض کرد. بعدها کارتر گفت :  اگر می خواستم می توانستم ایران را نابود کنم! ولی هرگز  به اشتباهش در باره جانشین شدن رژیم اسلامی با رژیم شاه اعتراف نکرد.)

سقوط مصدق محدودیت دموکراسی

شاه قصد داشت بروش خود ایران را به دروازه های ترقی برساند. کتاب ” بسوی تمدن بزرگ ” پر است از خود ستایی و در عین حال وطن دوستی جذاب. متن کتاب که احتمالاً تصحیح شده از سوی شجاع الدین شفاست ، مملو است از آرزوها و سخنان شعار گونه. در واقع شاه ایران با این کتاب عملاً نشان داد که به تنهایی قصد دارد بار فکری و کاری ایران را بعنوان همه کاره بدوش بکشد. کاری که از اواسط دهه ۳۰ انجام داده بود و بشایستگی هم موفقیت ایران در اقتصاد و صنعت را بوجود آورده بود. اما محدودیت دموکراسی در ایران و نبود مطبوعات آزاد ، چیزی بود که ایران را از پیشرفت بیشتر باز می داشت. عدم امکان انتقاد از سیاستهای دولت منجر به پا گرفتن زیرساختی فاسد در دربار ایران شد. گزارش افراد مختلف نشان از فساد اقتصادی و اخلاقی بسیاری از اطرافیان شاه و مدیران مملکت را داشته است، این فساد در مقایسه با امروز ایران بسیار ناچیز بوده است ولی بازار شایعه در آن روزها داغ شده بود .

داغ کردن بازار شایعه بوسیله مردم در اثر نبود مطبوعات آزاد

۱) به گفته ی عبدالله موحد ، غلامرضا تختی خود کشی کرده بود ولی مردم ایران هرگر نخواستند خودکشی یک قهرمان را بپذیرند. اکثر اطرافیان تختی به قطع این را خود کشی می دانستند ولی مردم ایران نپذیرفتند و این مرگ را  کار و برنامه ی ساواک دانستند. در حالیکه هیچ دلیلی برای این کار ساواک نبود و پس از انقلاب هم در اسناد ساواک چیزی بدان عنوان یافت نشد.
۲) مرگ شریعتی در انگلستان در اثر سکته قلبی. شریعتی سکته کرد. امروز سکته کردن یک سیگاری در سن ۴۴ سالگی چندان عجیب نیست. خصوصاً که انسانی عصبی و تند خو بوده باشد و در ایران مردم شایعاتی ساختند که مرگ شریعتی هم بدست شاه بوده است.
انگلیس هم کشوری است که براحتی نمی توان برای قتل یک نو اندیش مخالف رژیم شاه برنامه ریزی کرد و حتی گزارش پزشکی را دستکاری نمود. گزارش پزشکی قانونی نشان از سکته داشت ولی هرگز توسط مردم ایران قابل قبول نبود.
Golsorkhi
۳) مرگ مصطفی فرزند خمینی. این مرگ که بیشترین کمک را به احیای خمینی فراموش شده داشت باعث علم شدن وی شد. در ایران مردم طالقانی و شریعتمداری را بیش از خمینی می شناختند ولی با مرگ مصطفی خمینی  او  شد : آقا! مصطفی ظاهراً در مصرف تریاک زیاده روی کرده بود و حتی خمینی بعد از مرگش هم بسیار از فرزند معتادش عصبانی بود و هرگز بخاطرش عزاداری نکرد. اما مردم ایران این مرگ را هم کار ساواک دانستند.
و موارد بسیار دیگر که با شایعه پراکنی و  روشهای رسانه ای رسانه های بی بی سی به آتش انقلاب کمک کرد. اینها همه ناشی از بی سیاستی شاه و  ادامه دیکتاتوری وی بود. در فضای بسته و خفقان بازار شایعه هم داغ است و این همان چیزی است که به اعتبار شاه لطمه بزرگی زد. اعدام نویسنده ی مشهور حزب توده خسرو گلسرخی که در بیدادگاه  از آزادی خواهی مردم ایران دفاع کرد ، خود آغازی بر پایان سلطنت شاه بود. این اتفاق بشدت در جهان تبلیع شد و به وجهه ی بین المللی شاه هم آسیب بزرگی زد که منجر به عدم حمایت  جهان از وی در شورش ۱۳۵۷ شد.

اعتراف کارتر به حمایت از خمینی

کارتر در مناظره انتخاباتی اش بشدت مورد انتقاد رونالد ریگان قرار گرفت. ریگان نسبت به حمایت کارتر از انقلاب اسلامی و عدم حمایت از شاه ایران اعتراض کرد. بعدها کارتر گفت :  اگر می خواستم می توانستم ایران را نابود کنم! ولی هرگز  به اشتباهش در باره جانشین شدن رژیم اسلامی با رژیم شاه اعتراف نکرد.
تجربه ی انقلاب اسلامی ایران البته باعث شد که دولتهای منطقه به شدت از انقلابهای مذهبی و ضد امریکایی بترسند و همواره از تشکیل رژیم مشابه رژیم ایران جلوگیری نمایند. مبارزه با اسلام گرایی در ترکیه ، مبارزه با نفوذ روحانیون تند روی شیعه   در لبنان و بحرین و مهم تر از آن سرنگون کردن محمد مرسی که با حمایت خارجی انجام شد ، نشان داد که جهان به رهبری امریکا دیگر مشابه رژیم اسلامی را بر نمی تابد!
این خود نشان می دهد که امریکا از وضع پیش آمده در ایران پشیمان است و سعی دارد این قضیه تکرار نشود.

امریکا بسرعت از انقلاب ایران برای منافع خود استفاده نمود

رژیم ایران چه با مردم ایران و چه با جهان ستیزه دارد و در واقع مانند یک سگ هار و بیمار به همه حمله می نماید. این خاصیت ایجاد تنش و ستیزه جویی رژیم  ایران بر اساس زیاده طلبی و قلدری بیجاست. اما امریکا از این قلدری و هاری رژیم ایران به نفع خود بهره جست و میلیاردها دلار اسلحه را به کشورهای همسایه ی ایران فروخت. همچنین به  بهانه ایجاد امنّیت خلیج پارس،  کشتی های بزرگ  جنگی خود را در دهه ۸۰ میلادی به این خلیج استراتژیک فرستاد.
امریکا بسیار تلاش کرد که دوران شاه و جزیره ثبات را فراموش کند و دوران لجنزار رژیم اسلامی را هم به دورانی در جهت موفقیت و منافع خویش  تبدیل سازد. در واقع کسی دلش در جهان  برای ایرانی نمی سوزد! نه حتی خود ایرانیان. اگر ایراندوستی هم پیدا شود مانند ریچارد فرای او را به جاسوسی متهم می نمایند و اجازه ی خاکسپاری در ایران برای جسدش به یک حماقت بین المللی بدل می شود
علی شریعتی یک آخوند زاده ی مشهدی بود که با پول ملت ایران به فرانسه رفت و درس فلسفه خواند. از متن سخنرانیهایش مشخص است که چندان فلسفه را نفهمیده است ولی بخوبی مغلطه ی آخوند را می شناسد. این مرد سیگاری و عصبی در سن 44 سالگی در لندن سکته کرد. سکته ای که از طرف مردم آن موقع توطئه ی ساواک گفته شد! در واقع از مرگ مصطفی خمینی پای منقل تا خود کشی تختی در هتل ، همه را مردم ایران توطئه دیدند! ولی توطئه ی  اصلی که علم کردن خمینی بود را ندیدند!
امریکا همواره منافع مردم خود را در اولویت قرار داده است و این یک عقده برای ملتهای عقب افتاده مانند ایران است که دولتهایشان منافع ملى را فدای حماقت و قدرت طلبی شخصی می نمایند. در واقع رژیم ایران سالهاست که مجری سیاستهای استعماری قدرتهای بزرگ شده است و  شعار ای چپی اول انقلاب دیگر رنگ باخته است.

نکته آخر-
سالهاست که ملت ایران مورد حمله است!

برخی می پرسند که چرا امریکا به ایران حمله نمی کند؟! امریکا چه نیاز ی به حمله دارد وقتی که از وجود رژیمی  نادان  و احمق سود برده است؟.  ۳۶ سال است که میلیاردها دلار از ایران خارج شده و به دلار تبدیل می شود. این دلارها در واقع در جیب چاپ کننده ی دلار یعنی بانک مرکزی امریکاست. سالهاست که اعراب شاخاب پارس خرید اسلحه و ارتقاء آن را در برنامه خود قرار داده اند و هر سال هم بیش از سابق می خرند. سالهاست که مردم ایران برای فقر و فلاکتی که دارند به امیر نشینهای همسایه می روند تا از راه نوکری ایسان به لقمه نانی برسند. سالهاست که بجای حقوق بشر در مجتمع جهانی  ندای هسته ای شنیده می شود و خون مردم ایران فدای انرژی هسته ای شده است. آری سالهاست که ایران دیگر نیازی به حمله ی دشمنی ندارد، چون دشمنان هم فهمیده اند که بدون هزینه می توانند از خود رژیم ایران بعنوان بزرگترین دشمن ایران بهره یگیرند.
 
باران بهارى
فضول محله

۱۳۹۳ اسفند ۱۳, چهارشنبه

نگرانی جهان از رژیم فتنه گر اسلامی تا برقراری سکولاریسم پایان نخواهد یافت

ايران  در ۳۶ سال گذشته رویکرد ایران چه بوده است؟ پس از انقلاب اسلامی ، سیاستی فرافکن و  ناراست را در کار خود گذاشته است. این سیاست چه در داخل و چه در خارج به بد بینی مردم ایران و دولتهای خارجی نسبت به این رژیم انجامیده است. رژیم اسلامی بارها نشان داده است که صلح جهانی و احترام به همسایگان را در نظر ندارد.

حملات متعدد خمینی در سخنرانی هایش به سران عرب و آرزوی نابودی اسرائیل و مرگ بر امریکا و اعلام رؤیای صدور انقلاب شیعی به کشورهای دیگر تنها گوشه ای فهرست وار از خصومت رژیم جمهوری اسلامی با جهان است. ایران از ابتدای انقلاب اسلامی علاوه بر ایجاد تنش و درگیری در کشورهای همسایه، همواره اعلام کرده است که قصد براندازی حکومتهای اطراف خود را دارد.
دخالت ایران در عراق و  حمایت از تندروهای شیعه به تحریک صدام برای حمله به ایران انجامید و صدام با این بهانه به ایران حمله کرد. در عین حال رژیم ایران پس از تسلیم شدن صدام و رضایت او به صلح تا شش سال دیگر جنگ را ادامه داد تا به خیال خود کشورگشایی نماید و صدام را ساقط نماید.
سقوط صدام بدست ایران هرگز انجام نپذیرفت و بالعکس این ایران بود که در آستانه ی شکست مفتضحانه از عراق مجبور به پذیرفتن صلح در بدترین شرایط شد. شرایطی که خمینی از آن به جام زهر یاد کرد و باعث شد تا مجامع بین المللی هرگز به ایران در اجرای قطعنامه ۵۹۸ یاری نکنند، چرا که جنگ طلبی و دخالت در امور عربستان و عراق آبروی بین المللی ایران را برده بود.
پس از جنگ نیز ایران با حمایت از گروههای تندرو در فلسطین و لبنان، همواره قصد سنگ اندازی در روند صلح خاور میانه را داشته است؛ چنانکه عملاً هیچ نکته روشن و مثبتی در سیاست خارجی ایران یافت نمی شود. تجهیز حماس و حزب الله به سلاحهای ایرانی و ایجاد تنش با اسرائیل از دستاوردهای رژیم ایران پس از جنگ با عراق است.
آنچه امروز ایران را در خاورمیانه مهم جلوه داده است، توان و نفوذ خرابکارانه ی سپاه قدس است و نه شیوه های نظامی گری و لجستیک! ایران امروزه اگرچه به موشکهای خریداری شده از کره شمالی می نازد ولی در واقع توان نظامی حقیقی ندارد و طبل توخالیست.

- آیا ایران توان رویارویی با ارتش منظم امریکا و ناتو را دارد؟

ماکت کوچک شده ی ناو هواپیمابر امریکا در یک مانور نظامى منهدم شد! اما آیا در جنگ واقعی ایران توان چنین عملیاتی را دارد؟ حقیقت امر اینست که ارتش ایران هرگز توان اطلاعاتی و تجهیزاتی پرتاب یک راکت ساده را به سوی ناوهای امریکایی ندارد و مانور اخیر ایران در تنگه ی هرمز مصرف داخلی داشت. هرکس می تواند به عروسک شیر حمله نماید ولی چه کسی  توان حمله به شیر زنده را دارد؟
راکتهای مورد استفاده ی ایران در این مانور از فن آوری بسیار قدیمی بهره برده اند که براحتی می تواند از طریق ماهواره های جاسوسی امریکا ردیابی و خنثی شود. در واقع مشابه همان بلایی که بر سر صدام و قذافی آمد، در انتظار ایران است و سپاه ایران هرگز توانایی رویارویی با ارتش امریکا را ندارد.
ماهواره های نظامی امریکا بشدت تحرکات نظامی ایران را زیر نظر دارند و  نقاط حساس ایران کاملاً برای ناتو شناخته شده است. این در حالیست که ایران به نفوذ نیروهای حزب الله در لبنان می نازد و تصور می کند که با گرو گرفتن اسرائیل می تواند در جنگ احتمالی با ناتو موفق باشد؛ اما حقیقت امر این است که در میدان نبرد قدرت ایران بسیار کمتر از صدام و قذافی است.
این یکی از دهها ناو هواپیمابر امیرکاست که بدون سوختگیری می تواند 20 سال حرکت نماید. با حداکثر سرعت 56 کیلومتر در ساعت! و وزن خالص 100000 تن بطول 117 متر! دارای 6 رادار بسیار دقیق که هریک وظیفه خاصی دارند و وظیفه یکی فقط دنبال کردن هدف تا انهدام آن است. 3 پرتابگر موشک ضد هوایی ،3 پرتابگر موشک هدایت شونده ، ظرفیت 90 هواپیمای جنگی ،تا کنون بیش از 4000 عملیات جنگی در عراق و کویت را با موفقیت انجام داده است و بعنوان یک پادگان سیار دارای 6000 خدمه و یک بیمارستان بسیار کامل است. هواپیماهای عراقی حتی نتوانستند به این ناو برسند. اما امروز ایران یک ماکت کوچک و بی مصرف و بی دفاع آن را منهدم کرده است! براستی این ناو بدون 6000 خدمه و اسلحه آن هم در سایز کوچک تر و با ساخت ایرانی، منهدم کردن دارد؟

- آیا امیدی به مذاکرات غرب با ایران می توان داشت؟

هرگز! رژیم ایران یک مشکل ندارد که بتوان بر سر آن مذاکره نمود و آن را به انجام رسانید. مذاکرات هسته ای که بر اساس توان نظامی ایران آغاز شده است هرگز به انجام واقعی نخواهد رسید. غرب تا ژمانی که این رژیم پابرجاست باید از بی مسئولیتی و دروغگویی آن بترسد.
رژیم ایران حتی اگر بظاهر غنی سازی را کاهش دهد، می تواند به ذخیره سازی اورانیوم ۵% ادامه دهد. اورانیوم ۵% براحتی در یک راکتور می تواند تبدیل به پلوتونیم شود که بسیار خطرناک تر از اورانیوم غنی شده است. آژانس انرژی هسته ای همواره می داند که در صورت کنترل نشدن چرخه ی سوخت، امکان بهره بردن ایران از پلوتونیوم تولیدی راکتورها وجود خواهد داشت.
در واقع تا زمانی که این رژیم پا برجاست، غرب باید از آن بعنوان یک قدرت دیوانه و خودسر بترسد! بدین ترتیب امکان ندارد که مذاکرات هسته ای ایران و غرب به تنیجه ی دائمی برسد. نهایت مذاکرات می تواند به کاهش تحریمها در برابر کاهش غنی سازی برسد ولی بازرسی و مذاکرات درباره ی سرنوشت سوخت مصرف شده ی ایران که حاوی پلوتونیم است، می تواند بی سر انجام بماند! بنابراین نمی توان روندی مثبت را در آینده ی مذاکرات  ایران با غرب پیش بینی کرد!
تولید پلوتونیوم در راکتور اجتناب ناپذیر است. هر راکتور  هسته ای محصولی خطرناک بنام پلوتونیوم تولید می کند که کاربردش در بمب هسته ای بسیار فراوان است. با این وجود بنظر شما جهان کی می تواند به پایان مذلکره هسته ای با ایران برسد؟ ایرانی که برای جان شهروندان خودش ارزش قائل نیست، آیا به دنیا رحم می کند؟

- مشکل غرب با ایران در چیست؟

کشوری که رسماًً قصد نابودى اسرائيل را دارد، کشوری که رسماً در تریبون نماز جمعه اش مرگ پادشاه عربستان را تبریک می گوید، کشوری که همواره بدنبال افزایش قدرت موشکی خود برای گروکشی اسرائیل است، کشوری که برای دولتهای عربی مانند یک تیغ در چشم است و از هر فرصتی برای دخالت و افزایش نفوذ شیعی خود در منطقه سود می برد، دولتی که  هر زمان توانست به سقوط دولتهای عربی منطقه کمک  می کند، هرگز قابل اعتماد نیست.
رژیمی که خودسر است و بصورت منظم اعدام و ترور دگراندیشان را در برنامه ی خود دارد هرگز قابل اعتماد نیست. رژیمی که سیاست خارجی اش را شعارهای توخالی اول انقلاب تعیین می نماید، رژیمی که مرتب بر دشمن تراشی خارجی برای مصرف داخلی تاکید دارد هرگز قابل اعتماد نیست.
با نگاهی به ۲۰ سال مذاکرات هسته ای ایران و غرب می توان بوضوح دید که قصد اصلی ایران فرصت خریدن برای اعمال فشار بر اساس قدرت مخرب و کشنده اش است. قدرت مخربی که اقتصاد و بازرگانی منطقه را تحت اشعاع قرار داده است. مشکل غرب با ایران ماهیت تشکیل جمهوری اسلامی است.
جمهوری اسلامی از آغاز براساس دشمنی با غرب و جنگ طلبی استوار شده است؛ رژیم ایران چنان برخورد زننده و وحشیانه ای با مردم خود داشته است که غرب بکلی از ایران بعنوان یک رژیم قابل اعتماد قطع امید کرده است. اینکه رژیم ایران مورد اعتماد غرب نیست، باعث می شود غرب همواره با ایران در کنش باشد و هرگز نمی توان رمزی را تصور کرد که ایران با غرب به یک نتیجه ی دائمی برسد!
اعتماد به آخوند ، مانند اعتماد به گرگ است. اگر اینها قدرت نظامی کافی داشتند ،با وحشی گری کل خاور میانه را در آتش می سوزاندند. بقولی خدا خر راشناخت که شاخش نداد!

آینده سیاسی رژیم ایران چیست؟

غرب آرام آرام متوجه دروغگویی رژیم ایران شده است و هرگز ایران را از زیر ذره بین بازرسان خود بر نخواهد داشت. هر چند رژیم ایران توان نظامی قابل توجهی ندارد ولی توان خرابکاری و انتحار این رژیم، موجب نگرانی همه است. دستیابی ایران به بمب هسته ای از طریق پلوتونیوم در آینده ی نزدیک چه برای مردم ایران و چه برای غرب یک فاجعه است.
ایران معادن قابل توجه اورانیوم برای تولید انرژی ندارد ولی باندازه کافی برای ساخت بمب در اختیارش هست، چانه زنی و کش دادن مذاکرات همان چیزی بود که ایران به دنبالش بود تا به قیمت تحریم و فلاکت مردم ایران، به اسباب بازی خطرناک خود برسد.
ایران تلاش دارد با استفاده از اهرم بمب هسته ای هر گونه  فشار خارجی را خنثی نماید و پس از آن با خیال راحت شروع به تهدید همسایگان عرب و اسرائیل نماید. کاری که بدون بمب هسته ای هم می کرد و با وجود آن می تواند به خسارتی جبران ناپذیر بیانجامد.
بی توجهی رژیم ایران به بهای جان انسانها در جنگ با  عراق، نشان می دهد که این رژیم هرگز  برای جان  ایرانی و غیر ایرانی ارزشی قائل نیست و اگر پای کشتار و قصابی در میان باشد آمار قصابی جمهوری اسلامی از هر داعشی بیشتر است.
فضوله محله

داعش گوشت اسیر کُرد را به مادرش خوراند

یک شبه نظامی کرد عراقی تبار مدعی شده است که گروه داعش سال گذشته در  موصل جسد یک اسیر کرد پیشمرگه را به مادرش که برای یافتن او از روستایی نزدیک به موصل رفته بود، خورانده است.
 
به گزارش عصر ایران به نقل از روزنامه حریت ترکیه " یاسر عبدالله" یک شهروند انگلیسی کرد تبار که از 6 ماه پیش برای جنگ با داعش در قالب گروه های پیشمرگه کرد   به عراق رفته است در مصاحبه با روزنامه سان این مطلب را مطرح کرده است.
 
عبدالله به روزنامه سان گفت:" سال گذشته (میلادی) یک مادر کرد برای پیدا کردن فرزند اسیرش به قرار گاه داعش در شهر موصل رفته است. رهبران داعش در قرار گاه از این زن به گرمی پذیرایی می کنند و به این بهانه که از راه دور و درازی آمده است برای او آب و غذا می آورند.
 
پس از خوردن غذا مادر فرد اسیر شده از فرماندهان داعش می پرسد چگونه می توانم پسرم را ببینم . فرماندهان نیز به او می گویند چند وقت پیش پسرت را دیدی . چون غذایی که خوردی با گوشت پسرت آماده شده بود!"
 
روزنامه سان می نویسد: یاسر عبدالله 36 ساله در سال 2000 به بریتانیا مهاجرت کرد و در منطقه یورکشایر اقامت گزید. او هم اکنون صاحب همسر و 4 فرزند است.

یاسر عبداللهاین شهروند کردتبار عراقی گفته است سال گذشته پس از اطلاع از موضوع اقدام داعش در خوراندن گوشت پسر به مادر کرد عراقی تصمیم گرفته است به عراق برود و در قالب نیروهای پیشمرگه کرد با داعش مبارزه کند.
تا کنون گزارش های مختلفی از جنایت های عجیب و غریب و بی سابقه داعش در مناطق تحت تسلط این گروه در عراق و سوریه مخابره شده است.
این گروه تروریستی که تعداد افراد آن در حدود 30 هزار نفر برآورد می شود، تا کنون با انتشار فیلم هایی از  به بریدن سر، قطع اعضاء بدن و زنده زنده سوزاندن اسرای نظامی در اختیار خودش تلاش کرده است با تکنیک ایجاد رعب و وحشت بر تسلط خود بر مناطق تحت اشغال خود در عراق و سوریه ادامه دهد.
در هفته های گذشته داعش متحمل شکست های سنگینی شده است و روز گذشته بیش از 30 هزار نیروی ارتش و نیروهای شبه نظامی شیعه عراقی در بزرگ ترین عملیات نظامی پس از اشغال موصل در تابستان سال جاری عملیات آزاد سازی شهر تکریت (زادگاه صدام ) را از دست این گروه تروریستی آغاز کرده اند.
این عملیات گام نخست و مهم برای عملیات احتمالی بزرگ تر که قرار است در بهار سال آینده برای آزاد سازی شهر موصل (مفر اصلی داعش در عراق) به اجرا در آید، محسوب می شود.
قابل توجه کاربران محترم:
توجه کنید که درج رای مثبت به مطالب، به معنی تایید مطلب و یا علاقه به محتوای خبر نیست و طبعا درج رای منفی نیز به معنی عدم علاقه به محتوای خبر نخواهد بود. سیستم شمارش آرا کمک میکند تا مطالب مهمتر، به انتخاب کاربران سایت، از دیگر مطالب مجزا شده و در بخش مطالب داغ ظاهر گردند. ممکن است یک خبر ناگوار از ارزش خبری بالایی برخوردار بوده و صحیح تر آن است که کاربران به این خبر رای مثبت داده تا در بخش خبرهای داغ سایت در معرض دید بینندگان بیشتری قرار گیرد. بنابراین درج رای مثبت و یا منفی به معنای مهم بودن خبر و یا بی اهمیت بودن آن است.

۱۳۹۳ اسفند ۱, جمعه

تمامیت ارضی ایران، خط قرمز هر ایرانی با شرف است!

کشور یکپارچه ایران و ملیت ایرانی:

 کشورِ بی دفاعِ ما ایران که یادگارِ هزاران سال مُبارزه، دلاوری، جان فشانی و فداکاریِ نیاکانِ ماست، امروز همچون شُوالیه ای زخم خورده است که از اسبِ خویش نیز افتاده، بی پناه و بی سلاح نقشِ بر زمین شده و مورد حمله هر آدمکِ بی سر و پایی قرار می گیرد و توانایی دفاع از خود را ندارد.
ایران زمین که مهد فرهنگ و تمدن دنیاست و هزاران هزار سال است که همچون دماوند حتی در بدترین شرایط استوار و مُحکم ایستاده و در برابر هر تهاجم و حمله خارجی به کمک مردمان دلاوری که در دامان پَرورانده مقاومت نموده است؛ امروز تمامیت ارضی اش از سویِ مُشتی آدمک فرومایه که ایران بدان ها هستی و هویت بخشیده، مورد تهدید و حمله قرار گرفته است.
عده ای مردمان کَم خرد و بی هویت و خود فروخته گِرد هم آمده اند و با جعل و تحریف تاریخ، تلاش می کنند تا برای خود هویتی تازه ساخته و خود را ملتی! تحتِ استعمارِ ایران نشان دهند؛ این در حالی است که ایشان هرگز ملت نبوده، نیستند و نخواهند بود و تنها بخشی از ملت بزرگ ایران می باشند.
فرتور رقص زیبای مردان بلوچ را نشان می دهد؛ ایران از اقوام گوناگونی تشکیل شده و در یک ایران سکولار دموکرات، تمامی این اقوام از حقوق مساوی برخودار خواهند بود.
ملت بزرگ ایران از اتحاد و همدلی و یکرنگی اقوام مختلفی همچون آذری ها، فارس ها، کُرد ها، لُر ها، بلوچ ها، عرب ها و عرب زبان ها، مازَنی ها و… تشکیل شده و این پنداری بسیار پوچ است اگر هر کدام از این قوم ها، برای خود اعلام استقلال کرده و خوستار جدایی از مامِ میهن باشند.
ایران زمین همچون گلستانی بزرگ و زیبا می ماند که هر یک از اقوامِ ایرانی، یک بخش از این بوستان را تشکیل می دهند؛ بنابراین ایران بدون وجود حتی یکی از این اقوام دیگر میهن ما نیست و هر یک از آن قوم های شریف نیز که از این مملکت جدا شوند، بسیار پوچ، بی ارزش و بی هویت خواهند گشت.

- تجزیه طلبان؛ مزدوران کوته فکر دولت های غربی:

عده ای انگشت شماری از افراد بی هویت و کم دانش، به دلیل داشتن عقده ها و گرفتاری ها و بیماری های ذهنی، گرد هم آمده اند و به نام آزادی خواهان و استقلال جویان، سر در آخور غرب کرده و با دریافت مبالغ هنگفت و تسلیحات نظامی، از تکه و پاره کردن ایران زمین سخن می گویند!
این مزدوران ایران ستیز با پندارهای فاشیستی خود را قوم و گروه برگزیده دانسته و ادعا دارند که از «فاشیسم فارس» به ستوه آمده اند؛ گویی که حکومت جنایتکار اسلامی برای فارس ها مدینه فاضله درست کرده و هیچ فارس زبانی با هیچگونه مشکلی دست و پنجه نرم نمی کند!
در ذهن های بیمار آن خودفروختگان ایران ستیز، تصویری موهوم از ایران نقش بسته: ایرانی که در آن فارس ها زندانیان سیاسی – عقیدتی نیستند، اعدام نمی شوند، کشته نمی شوند، فقیر و درمانده و محروم نیستند و در کمال خوشی و رفاه و آرامش زندگی می کنند در حالی که تمامی اقوام دیگر، در فلاکت و بیچارگی، دست و پا می زنند! به راستی حتی کودکان نیز می دانند که این تصویر از ایران، یک توهم بیمارگونه بیش نیست و ایران تحت حکومت ملایان، تبدیل به زندانی برای همه ایرانیان از هر قوم و با هر زبان و لهجه ای گشته است!
آن تجزیه طلبان خردباخته و بی دانشی که دلیل جدایی طلبی شان را فاشیسم فارس! می خوانند از اندک شعور، فَهم و انسانیت بی بهره اند؛ باید بدان ها گفت که ای خائنین! مگر در طی سه دهه گذشته، تنها کُرد ها، بلوچ ها و یا آذری ها بوده اند که به آن ها ظلم و ستم روا شده؟ مگر تمامی مردم ایران غرق در خوشبختی و رفاه و امنیت و آسایش بوده اند و فقط آن چند قوم بوده اند که در زجر و بد بختی و بینوایی دست و پا می زدند؟
ایران یک کشور پهناور است که از اقوام مختلفی تشکیل شده و این اقوام به همراه یکدیگر، ملیت «ایرانی» را می سازند. نبود هر یک از این اقوام یعنی نبود ایران! برای اتحاد میان ایرانیان، به پا خیزیم!
زندانیان عقیدتی – سیاسی را فقط کُرد ها و آذری ها و بلوچ ها تشکیل می دهند؟ آیا از فارس ها، لُر ها، شمالی ها و…کسی زندان نرفته و یا اعدام نشده است؟ این چه منطقِ غلطی است که ظلم روا داشته شده به مردمان را به گردنِ ایران می اندازند؟ ایران بدیشان ستم کرده و یا رژیم حاکم بر ایران که اتفاقن رهبرش نیز اهلِ آذربایجان است؟
هر ظلمی شده و هر ستمی که روا گشته، برای تمامی ملت ایران بوده و اینکه سنگدلی و جنایت حکومتِ اسلامی را به مامِ میهن ارتباط دهیم و ایران را گناهکار بدانیم و این سرزمین را به خاطر شرایط اسفناکِ موجود لعن کرده و تَرک گوییم، عینِ حماقت، نادانی و خیانت است.
حفاظت از تمامیت ارضی ایران در هر شرایطی، در اولویت قرار داشته و دارد و حفظ وجب به وجبِ این خاکِ پُر گوهر و گرانقدر وظیفه هر ایرانی با شرف و میهن دوستی با هر زبان و رنگ و لهجه ایست؛ تمامیت ارضی ایران خطِ قرمز مشخص تمامی ایرانیان با هر باور سیاسی و عقیده دینی است و وای بر حالِ مزدورانی که خیال خام تجزیه این سرزمین را در سَر های شان می پرورانند.

- ایران هرگز نمی میرد:

هیچکس منکر ظلمی که به اقوام ایرانی از سوی «حکومت اسلامی» روا داشته شده، نیست؛ هیچکس نمی تواند آسیب جدی که سیاست های ضد ایرانی «حکومت اسلامی» به فرهنگ و سنت های زیبای اقوام ایرانی وارد کرده را انکار کند، هیچ کس نمی تواند ادعا کند که کردها، بلوچ ها، آذری ها و… از سایر اقوام تحت فشار بیشتری نیستند اما اینجا یک پرسش پیش می آید و آن اینکه: آیا فارس ها در رفاه و آسایش کامل به سر می برند؟
چرا نمی خواهیم باور کنیم که «حکومت اسلامی» دشمن مشترک همه ماست؟! هیچ ایرانی در سه دهه گذشته روی خوشی و آسایش را به خود ندیده است! هیچ کدام مان طعم آزادی و دموکراسی را نکشیده ایم، چرا با دیدگاه های قوم گرایانه و فاشیستی، می خواهیم این سرطان اسلامی را به یک قوم خاص، نسبت داده و آن گروه را تقصیرکار بدانیم؟
ایران یک کشور پهناور است که از اقوام مختلفی تشکیل گشته و هیچ کدام این قوم ها بدون ایران، دارای هویت و ملیت مختص به خود نبوده، نیستند و نخواهند بود! فارس ها، کردها، بلوچ ها، آذری ها، عرب ها و عرب زبان ها و…همه گل های این گلستان اند و هر یک از این گل ها که بخواهد از باغ ایران جدا شود، در تنهایی و سختی، خشک شده و پرپر خواهد شد!
فرتور استاد پرویز پرستویی را به همراه چند تن دیگر از بازیگران و هنرمندان ایران زمین را در حال جمع آوری کمک های مالی مردمی برای زلزله زدگان چند سال پیش آذربایجان نشان می دهد. به راستی باید بسیار کور و بی هویت بود تا اینچنین عشق و علاقه میان مردم ایران را ندید و دم از جدایی زد.
در طی هزاران سال گذشته هربار کشور عزیز ما ایران با حمله بیگانگان واشغال ستمگران مواجه شده، به دلیل همدلی و اتحاد اقوام ایرانی، جان سالم به در برده و ظالمان را بیرون رانده و نجات پیدا کرده است! این اتحاد و مقاومت ملی بارها و بارها در تاریخ گوهربار کشورمان به چشم می خورد و ایران دوستی در رگ و پوست و استخوان ایرانیان، جریان دارد.
با توجه به آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که ایرانیان یک دشمن واحد دارند و آن «حکومت اسلامی» است و یک هدف مشترک که آن «ایرانی آزاد، دموکرات و سکولار» است؛ ایرانی که در آن تمامی شهروندان با هر زبان و لهجه و گویشی، در برابر قانون از حقوق مساوی برخوردار باشند و هیچگونه تبعیضی در آن وجود نداشته باشد.
در این بین اگر عده ای طوق مزدوری غرب را بر گردن آویخته و خیال تجزیه ایران را در سر می پرورانند و وقیحانه از «فاشیسم فارس» سخن گفته و دیکتاتورهای ایران ستیزی چون خمینی و خامنه ای را دستاورد «فاشیسم فارس» می دانند و کورکورانه از سخنان پوچ و دروغین اربابان غربی خود پیروی می نمایند، باید بدانند که ایران هرگز نخواهد مرد و زمانی که کاسه صبرمان لبریز شود، ایران را به گورستان مزدوران ایران ستیز، تبدیل خواهیم نمود.
فضول محله

۱۳۹۳ بهمن ۲۷, دوشنبه

رضا پهلوی: «در مقابل تروریسم، سرنوشت ما به هم گره خورده است»


The Official Site of Reza Pahlavi



فرزند ارشد پادشاه فقید ایران که به دعوت نمایندگان پارلمان فرانسه، دعوت شده بود، گفت: این خیال خامی است که برای جلوگیری از تروریسم سنی، می توان با رژیم مذهبی شیعه متحد شد.
آخرین شاه ایران در فوریه 1979، بدون اینکه استعفا دهد، از قدرت کنار گذاشته شد، و او در سال 1980 درگذشت.
چهارشنبه گذشته کمیسیون روابط خارجی پارلمان فرانسه، و ریاست این کمیسیون خانم الیزابت گیگو، از شاهزاده رضا پهلوی، ریاست شورای ملی ایران دعوت به عمل آورد. رضا پهلوی در این نشست، تحلیل خود را از مسایل جاری ایران، مذاکرات اتمی و مسایل منطقه، بیان نمود. رضا پهلوی، پنجاه و چهارساله، ساکن ایالت متحده آمریکا، حامی استفاده از کنش های نافرمانی مدنی برای گذر از رژیم جمهوری اسلامی است.
گزارش روزنامه فیگارو / خبرنگاران: جرج ملبورنو و ایو تراد
آخرین شاه ایران در فوریه 1979، بدون اینکه استعفا دهد، از قدرت کنار گذاشته شد، و او در سال 1980 درگذشت. چهارشنبه گذشته کمیسیون روابط خارجی پارلمان فرانسه، و ریاست این کمیسیون خانم الیزابت گیگو، از شاهزاده رضا پهلوی، ریاست شورای ملی ایران دعوت به عمل آورد. رضا پهلوی در این نشست، تحلیل خود را از مسایل جاری ایران، مذاکرات اتمی و مسایل منطقه، بیان نمود. رضا پهلوی، پنجاه و چهارساله، ساکن ایالت متحده آمریکا، حامی استفاده از کنش های نافرمانی مدنی برای گذر از رژیم جمهوری اسلامی است.
پرسش: آیا مذاکرات هسته ای پنج بعلاوه یک، بین کشورهای آمریکا، چین، روسیه، آلمان و فرانسه و بریتانیا با ایران، شانس موفقیتی دارد؟
پاسخ از رضا پهلوی: در نوامبر 2013 طرفین توافق کرده بودند که تا ژوئن 2014، به نتیجه برسد، اما چنین نشد، دوباره تمدید شد، مجددا نوامبر 2014 نیز به نتیجه ای نرسید.
هم اکنون، این مذاکرات تا ژوین 2015 تمدید گشته است، و من خوشبین نیستم که این مذاکرات در ژوین نیز به توافق برسد. این مذاکرات همیشه بر روی مسایل جزیی دچار تنش شده و متوقف می شود.
تنها دلیلی که رژیم ایران، این برنامه هسته ای را دنبال می کند این است که این رژیم، تلاش می کند با استفاده از سلاح هسته ای، هژمونی منطقه ای خود را گسترش دهد. و باید به هر قیمتی شده جلوی دست یابی این رژیم را به سلاح هسته ای گرفت.
پرسش: فرانسه در این مذاکرات چه نقشی دارد؟
پاسخ: خوشبختانه فرانسه موضع سختگیرانه دارد. در موضوع گیری آمریکایی ها، یک ساده لوحی دیده می شود. دولت اوباما به دنبال دست یابی به یک کمپ دیدوید (بین اسراییل و اعراب) جدید است.
آمریکایی ها فراموش کرده اند که رییس جمهور جدید ایران، حسن روحانی که به عنوان یک فرد میانجی گر معرفی می شود، قدرت زیادی ندارد، و این ولی فقیه است که تصمیم گیر نهایی می باشد؛ و او حاضر نخواهد شد تا برنامه هسته ای خود را زیر کنترل جامعه جهانی قرار دهد.
پرسش: برخی از غربی ها فکر می کنند که برای جلوگیری و سرکوب داعش، در عراق و سوریه می بایست به رژیم ایران نزدیک شد، شما چه فکر می کنید!؟
پاسخ: این خیال خامی است که برای جلوگیری از تروریسم سنی، می توان با رژیم مذهبی شیعه متحد شد.
فراموش نکنیم که این دو گروه تروریست، یک دشمن مشترک دارند: آزادی، دمکراسی و حقوق بشر… این ارزش های غربی برای اینها سم محسوب می شود.
همچنین فراموش نکنید که خیلی قبل تر از روی کار آمدن داعش، یا حتی القاعده، خمینی اولین کسی بود که فتوای قتل سلمان رشدی را داده بود.
پرسش: اگر مذاکرات به نتیجه برسد، چه اتفاقی رخ خواهد داد:
پاسخ: بار دیگر می گویم این رژیم هیچ منفعتی در سازش و صلح ندارد، چه آنکه صلح و سازش، باعث سقوط این نظام در دراز مدت می شود.
و حتی در کوتاه مدت نیز روابط الزاما گرم نخواهد شد، چون همه بر روی لبه تیغ حرکت خواهند کرد، در این میان، تنها ممکن است تعداد معدودی فرصت طلب سود ببرند.
پرسش: مردم ایران از تحریم های اقتصادی که به کشور ایران تحمیل شده رنج می برند، آیا فکر می کنید در دراز مدت، همچنان این فشارها را تحمل خواهند کرد؟
پاسخ: تنها یک راه حل صحیح برای آزادی کشور من وجود دارد: یک خیزش مردمی!
هر نوع دخالت نظامی می تواند موقعیت را فاجعه بارتر کند. هر چند یک خیزش ملی تنها در حالتی ممکن خواهد بود که مردم احساس کنند که از پشتیبانی و حمایت برخوردار هستند، چیزی که امروز کمبود آن حس می شود،
آنچه آمروز کمبودش حس می شود، اراده دمکراسی های بزرگ، برای پشتیانی از مردم ایران و رسیدن آنها به خواسته خود، یعنی دمکراسی است.
ایرانی ها در مقابل دیدگان خود خیزش مردم سوریه را دارند که به یک فاجعه انسانی بدل شد،چون غرب جواب مناسب و به موقعی نشان نداد.
در ضمن چه چیزی از امیدی که بهار عرب به وجود آورد، باقی مانده است؟ متاسفانه خیلی کم…
پرسش: در این میان، شما چه نقشی را ایفا می کنید؟!
پاسخ: من برای ایجاد زیر ساخت های جنبش در داخل کشور، تلاش می کنم، تا زمینه مبارزه به شیوه نافرمانی به دور از خشونت ایجاد شود..، این می تواند با اعتصاب عمومی همراه شود که به رژیم ضربه نهایی را خواهد زد.
برای دستیابی به چنین هدفی، ابزارهای گوناگون و امکانات کافی نیاز است. در آپریل 2013 من شورای ملی ایران برای انتخابات آزاد را بنیاد نهادم، که امروز ریاست آنرا بر عهده دارم.
پرسش: شما چه توقعی از فرانسه دارید؟
پاسخ: من از فرانسه و جامعه جهانی می خواهم که در ارتباط با نقض حقوق بشر در ایران، بر رژیم ایران فشار بیشتری وارد کنند. از زمانی که حسن روحانی بر روی کارآمده، نقض حقوق بشر در ایران به وخامت گراییده است.
بسیاری از زندانیان سیاسی از داخل کشور، با من تماس می گیرند و درخواست می کنند که جهان آزاد، اقدامات بیشتری انجام دهد. به عنوان نمونه از آیت الله بروجردی یاد می کنم، که سالها است در زندان است، و رژیم او را شکنجه می کند، چرا که او به تبلیغ سکولاریسم اقدام کرده است. جامعه جهانی می بایست برای آزادی او و دیگر زندانیان سیاسی بسیج شود…
پرسش: آیا همچنان صدای شما را در دررون شنیده می شود؟!
پاسخ: ارتباط من با داخل کشور، از دو شیوه نفع می برد:
اول: بخشی از شهروندان به نستولاژی زمان پدرم را دارند. دوم: نسل جوانان نیز مرا به چشم دیگری می بینند، به چشم کسی که می تواند آنها را از رژیم فعلی رها کند، و به آینده بهتر برساند.
پرسش: بعد از رژیم ملاها، شما می خواهید ایران آینده چه شکلی باشد؟!
پاسخ: من برای یک دمکراسی لاییک مبارزه می کنم، اما قبل از انتخابات آزاد می بایست فاز آشتی ملی را پشت سر بگذاریم. با کمک زندانیان سیاسی داخل کشور، ما منشوری را با هفده بند ارایه داده ایم این منشور سیاسی به ویژه بر روی نکاتی چون جدایی دین از حکومت، برابری زن و مرد، پایبندی به مثیاق عدم گسترش سلاح های هسته ای، لغو اعدام….
پرسش: عکس العمل شما به حمله تروریستی تندروهای اسلامگرا در پاریس چه بوده است؟!
پاسخ: روزی که چارلی هبدو مورد حمله قرار گیرد، نامه ای به جناب فرانسو هولند ارسال کردم، در این نامه به ایشان گفتم که این تراژدی می بایست ما را در یک خط مشی مشترک قرار دهد، و متحد نماید. چرا که دمکراسی خواهان کشورهای خاورمیانه، اولین قربانیان ردیکال مذهبی هستند.
تنها، تغییرات بنیادی در منطقه می تواند به خشکاندن ریشه شکبه های جهادی منجر گردد و به ارتقای امنیت در همه جهان منجر گردد
این حملات نشان می دهد که تا چه اندازه سرنوشت ما به هم گره خورده است

 https://www.facebook.com/pahlavireza/posts/10152687751246235

۱۳۹۳ بهمن ۲۳, پنجشنبه

پیام شاهزاده رضا پهلوی به مناسبت سی و ششمین سالِ سوگنامه جمهوری اسلامی

http://mardaninews.de/gallery/data/media/1/__.jpg

******
سی و ششمین سـال از سوگنـامه استقرار حکومتی بـه نام جمهوری اسـلامی در سرزمینمـان در شرایطی گذشت که تلخ ترین و سخت ترین سرگذشت این انقلاب در مقابله با ارزش های انسانی همگام شد.

کوروش کبیر، پادشاه ایران بزرگ، بیش از دو هزار و پانصد سال پیش، ارزش هایی همچون بشر دوستی و آزادی باورها را در منشور خود نهادینه کرد. این ارزش ها، پس از پایان جنگ جهانی دوم، سرمشق اعلامیه جهانی حقوق بشر و شالوده برقراری آرامش، امنیت و انسان دوستی برای همه ملت های آزاد جهان شد. شوربختانه، آزادی ها و حقوقی که ملت ایران پس از فراز و نشیب های بسیار در طول تاریخ، به ویژه در دوران مشروطیت بدست آوردند، در رودررویی با افراط گرایان انقلابی، از دست دادند.

بنای جمهوری اسلامی، با برگزاری رفراندومی نمایشی و مغایر با معیار های بین المللی، با آویختن بر کلام خدا و با بـرافراشتــن پـرچــم «اسلام سیاسی»، پایــه ریـزی شــد. اینچنین « دیانت » بـر « ایرانیت » و « ولایت فقیه » بر « کرامت ایرانی » جایگزین شد.

با نگاهی گذرا به کارنامه جمهوری اسلامی، در طول چهار دهه گذشته، به خوبی روشن می شود که حقوق اساسی ملت ایران به شکل روشمند نقض شده است:

اجرای انقلاب فرهنگی، تحمیل پوشش اسلامی، اعدام های گروهی ارتشیان و مسئولین سیاسی و اداری کشور بر پشت بام مدرسه رفاه با رای بیدادگاه های انقلاب اسلامی و به دستور روح الله خمینی، زنده سوزی بهاییان، کشتار اهل سنت و یهودیان، ترور کنشگران سیاسی در خارج از کشور، اعدام های دهه شصت، تحریم فرهنگ و هنر ایرانی، تحمیل هشت سال جنگ خانمانسوز، از همان آغاز موجب ویرانی کشور، بیخانمان شدن میلیون ها ایرانی در داخل و آوارگی میلیون ها ایرانی دیگر در خارج از کشور شد.

افزون براین، قتل های زنجیره ایی، اعدام نوکیشان، دگرباشان و دگراندیشان، بستن روزنامه ها، زندانی کردن روزنامه نگاران، دانشجویان، فرهنگیان و کنشگران مدنی و سیاسی، رعب و وحشت را در جامعه رایج کرد.

در نهایت، دستگیری وکلای مدافع زندانیان سیاسی و عقیدتی، سرکوب شدید جوانان و به ویژه زنان، فعالین کارگری و سندیکاها، شکنجه و تجاوز زندانیان، آزار و اذیت خانواده های آنها، بی اعتنایی به وضعیت جانبازان جنگی، اسیدپاشی بر دختران جوان، فقر و تنگدستی، بیکاری و اقتصاد ورشکسته، اعتیاد و فحشا، دروغ پردازی در تاریخ کهن و پربار سرزمینمان در کتاب های درسی، تحریم های کمرشکن و همچنان فرار و آوارگی میلیون ها ایرانی نسل سوم به دور از وطن، باعث تضعیف روحیه جامعه شد و سطح امید به زندگی مردم به شکل اسفناکی کاهش یافت.

همه این فجایع برای غارت نقدینگی و سرمایه ها و ذخایر کشورمان بوده است. نظام حاکم، در راستای سیاست های ماجراجویانه خود سرمایه های هنگفتی را در پشتیبانی از گروه های تروریستی در منطقه و جهان حیف و میل کرده است. سیاست های گروگانگیری و بحران زایی در منطقه از سویی، روابط دیپلماتیک ایران را با دنیای آزاد مخدوش کرد و از سوی دیگر، نام پرآوازه ایران را بعنوان یک کشور حامی تروریسم به پایین کشانده است.

فراموش نکنیم که پیش از انقلاب ۵۷، ملت ایران « حق مسلم » فنآوری هسته ای صلح آمیز را به دست آورده بود. این مهم، در نزد جهان آزاد به رسمیت شناخته شده بود. بسیاری از کشورهایی که امروز سیاست تحریم را در مقابل ایران پیشه کرده اند، در همان دوران، مشکلی با این فنآوری در ایران نداشتند. ولیکن، عملکرد غیر شفاف جمهوری اسلامی و زیرپا نهادن قوانین بین المللی، نه تنها این حق مسلم را از ملت ایران سلب کرد، بلکه حجم تحریم های شدید که هدفش به زانو درآوردن این حکومت بود، بردوش ایرانیان تحمیل گشت.

در شرایطی که نظام جمهوری اسلامی، هر سال در چنین روزهایی با هزینه کردن از سرمایه های ملت ایران به پایـکوبی و جشن در مدارس، تولید برنامــه های تلویزیونی برای دگرگــونی تاریخ و سانسور راستی و برپایی میهمانی های گوناگون در سراسر جهان می پردازد، زیست بوم ایرانمان رو به نابودی است، دریاچه ها و تالاب ها رو به خشکی می روند و غباری سنگین از ناکارآمدی مدیریتی این نظام بر چهره خوزستانمان نشسته است.

هم میهنانم،

بر همگان روشن است که مشروعیت نظام جمهوری اسلامی از بین رفته و اقتدارش تضعیف شده است. امروز، این حکومت، جنازه خود را با زور اسلحه و قدرت به سختی می کشاند و به روزهای پایانی عمر تاریک خویش نزدیک می شود.

بیاییم، دست در دست هم، آینده را آنگونه که لیاقت هر ایرانی از هر مسلک و باور و تبار که باشد، بسازیم. تمرکز خود را بر همبستگی ملی و حفظ یکپارچگی ایران در راستای تقویت یک بدیل دمکراتیک و گیتی گرا قرار دهیم و سیاست های درون مرز و برون مرز کشورمان را به دست خود تعیین کنیم.

در راستای آشتی ملی، از آن دسته از مسئولان حكومتی، نیروهای نظامی و انتظامی و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی کشور که خود می دانند، این نظام به بن بست رسیده است و همچنان به ایـران و ایــرانی می اندیشند، دعوت می کنم تا از این نظام ضد ایرانی عبور کنند و به جنبش آزادیخواهی ملت ایران بپیوندند. به جای آنکه ابزار سرکوب باشید، سپری برای حفاظت ملت باشید. چراکه شما نیز می توانید دراین صورت سهم خود را در آینده سازی ایرانمان داشته باشید.

در افق ایران، تا برپایی یک سامانه پارلمانی و گیتی گرا، برگزاری انتخاباتی آزاد و عادلانه و تدوین قانون اساسی نوین مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر، و تا برقراری اقتصادی سالم، رفاه و امنیت برای همه شهروندان ایرانی، و تا سربلندی ایران در دهکده جهانی، ما ملت ایران در این نبرد سرنوشت ساز دوشادوش یکدیگر خواهیم بود.

نور بر تاریکی پیروز است
رضا پهلوی
 


۱۳۹۳ بهمن ۱۸, شنبه

جمهوری خواهی ایرانی و پهلوی ستیزی

شوربختانه جمهوری خواهی ایرانی با “پهلوی ستیزی” کورکورانه گره خورده و نمی توان این دو را از هم تمیز داد! گویی که اساس و بنیان جمهوری خواه بودن، انکار خدمات دودمان پهلوی به ایران و ایرانی است! بر طبق این منطق، هرچه شخصی جمهوری خواه تر باشد، بایستی بیشتر و افراطی تر به خاندان پهلوی توهین کرده، اتهام زده و زحمات و خدمات بی شمار ایشان را هیچ شمارد!
نمونه بارز این شکل از جمهوری خواهی، جناب بهرام مشيرى هستند که هرچند در باب تاریخ اسلام و روشنگری دینی بسیار آگاه و فرزانه اند، اما بغض و کینه ایشان نسبت به دودمان پهلوی از هیچکس پوشیده نیست! از استادی همچون بهرام مشیری انتظار می رفت که بتواند احساسات شخصی را از آموزه هایش جدا نماید اما شوربختانه وی کمترین انصافی را در باب محمدرضا شاه و رضا شاه ، رعایت نمی کند.
در دوران حکومت رضا شاه بزرگ، بیش از ۵۰ کارخانه بزرگ بافندگی و ریسندگی نخ و پشم، ۸ کارخانه بزرگ قند، ۷ کارخانه چرم سازی، و ۶ کارخانه کبریت سازی، ۲۸ کارخانه صابون سازی، ۴۵ کارخانه پنبه پاک کنی در سراسر کشور بکار افتادند. هم چنین کارخانه‌های حریر بافی چالوس، دخانیات، ریسمان ریسی، چای سازی، کاغذ سازی، ابزار سازی، هواپیما سازی، پالایش و ذوب مس، بلورسازی و دیگر کارخانه‌ها یکی پس از دیگری به کار افتادند.
کمتر سیاستمدار و یا کنشگر سیاسی جمهوری خواهی را می توان یافت که در باب تاریخ حکومت پهلوی، منصفانه و عادلانه قلم بزند؛ عمومن جمهوری خواهانی که خود را دنباله روان دکتر مصدق می دانند حیات سیاسی خود را در ترور شخصیتی و تخریب چهره های میهن دوستی چون رضا شاه  و محمدرضا شاه فقید، می بینند.
ایشان مدعی اند که دودمان پهلوی نه تنها خدمتی نکرده، بلکه در تمام دوران حکومتش مشغول خیانت، ظلم، دزدی و وطن فروشی بوده است! تراژدی تلخ اینجاست که این جمهوری خواهان که خود را اپوزیسیون حکومت اسلامی می دانند، ناخواسته به زبان ولایت فقیه بدل شده اند که بیش از سه دهه است که با صرف هزینه های هنگفت، مشغول جعل تاريخ و تخریب شخصیت های پادشاهان پهلوی می باشد.
یک کنشگر منصف که حب و بغض در پندارش موج نمی زند، درباره دودمان پهلوی چنین می گوید: “این میهن دوستان ایران ساز، ضمن خدمت ارزنده به ایران و ایرانی و تبدیل ویرانه های قاجار به یک سرزمین درخشان در سطح جهانی، اشتباهات سیاسی و تاکتیکی نیز داشتند که این کاستی ها و اشتباهات، سرانجام به از هم پاشیدن شیرازه کشور وشورش۵۷، منجر شد…”
امید است که جمهوری خواهان ایرانی بغض و کینه نسبت به دودمان پهلوی را کنار گذاشته و در تحلیل ها و نگاشته های خویش، جانب انصاف و عدالت را رعایت کنند. نسل جوان ایران در باب تاریخ معاصر کشور آگاه است و خائن را از خادم تشخیص می دهد؛ بنابراین دروغ نویسی و دروغگویی از سر کینه ره به جایی، جز رسوا نمودن نویسنده و گوینده، نخواهد برد.

- رضا شاه ؛ بهترین زمامدار معاصر ایران:

باید از منتقدان دو آتشه رضا شاه پرسید که چرا اینقدر دیدگاه تان نسبت به تاریخ “سیاه و سفید ” است؟ در زمان قاجار و به خصوص در دوره خفت بار و ننگین احمد شاه، ما مشروطه داشتیم و هیچ نداشتیم! مردم نان نداشتند بخورند! همه زردک و گر گرفته و ملول و درمانده! بی سوادی و عقب ماندگی روزافزون هم که به سرعت سرسام آوری، گسترش می یافتند!
چه فایده دارد که مشروطه داشته باشیم ولی تمامی ملک ایران زمین در کثافت و فقر و دریوزگی سر کنند؟ چه فایده دارد که مشروطه داشته باشیم ولی پشت سر هم قراردادهای ننگین با کشورهای اروپایی و خرس همسایه مان بسته شود تا وامی به منظور فراهم آوردن زمینه خوش گذرانی شاه و دربارش در اروپا و … به ایران تعلق گیرد؟
رضا شاه که از نخستین اقداماتش اخراج سربازان و مستشاران انگلیسی از ایران بود و هیچگاه کمترین سازشی با هیچ کشور بیگانه ای نکرد، از دید برخی مزدور انگلیس است! حتمن میرزا کوچک خان و شیخ خزعل هم قهرمان ملی اند؟!
شما یک نمونه از مزایایِ داشتن نظامی مشروطه، در سرزمینی وامانده و واپسگرا و فقیر، با مردمی بی سواد و بیمار را نام ببرید! اینقدر با بد بینی به همه چیز ننگرید! رضا شاه مستبد بود، مال اندوز بود و تابِ مخالفت را نیز نداشت! یک دیکتاتور به معنای واقعی کلمه بود ولی دیکتاتوری ایران دوست و دلسوز مملکت!
هیچ کدام از این اعمال زشت رضا شاه قابل دفاع نیستند کما اینکه اینگونه کردارها، درخور زمان بودند، هتا یک نمونه حکومت دموکراتیک در سر تا سر خاورمیانه برای مثال وجود نداشت! با چه سنگ محکی در حال سنجش کارهای رضاخان هستیم؟ با دانش امروزی ما، رضاخان مجرم است! اما آیا رضا شاه برای جامعه عقب مانده آن روز ایران زمین که از بیماری و گری می مردند، بد بود؟
اینکه رضاخان حکومت را از چنگ قجر های بی کفایت و بی لیاقت و خیانت پیشه درآورد، یک رخداد خوشایند برای تمامی ایرانیان بود! شخص دکتر مصدق هم تا زمانی که که رضاخان فرماندگی کل قوا را نیز تصاحب کرد، موافق او و اعمالش بود و بارها و بارها از او و خدمات و زحماتش قدردانی کرده بود.
در زمان فاجار مشروطه داشتیم ولی یک وزارت خانه نداشتیم! مشروطه داشتیم ولی مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و راه آهن و مدرنیته و …. نداشتیم! مشروطه داشتیم و هیچ نداشتیم! ایران امروزی که می بینید، مدیون “استبداد رضا شاه” است!
زور لازم بود تا آن مردم عقب مانده و بی سواد را از حالت غارنشینی خارج کرده و به انسان هایی متمدن و امروزی تبدیل کند! زور و استبداد لازم بود تا تجزیه طلبانی که همچون قارچ در سر تا سر ایران سر از تخم بیرون در آورده و اعلام استقلال کرده بودند را سر جای شان بنشانند، چکمه نظامی رضاخان لازم بود تا ارتش ایران یکپارچه و قدرتمند گشته و تمامی فتنه های داخلی را سرکوب نماید!
چه خیری در یک طرفه دیدن تاریخ وجود دارد! چه برکتی در سنجیدن کردار سیاستمداران بنا بر دانش و آگاهی امروزمان وجود دارد! بازشناسی تاریخ یعنی بررسی آنچه رخ داده با توجه به امکانات آن زمان و شرایط و آگاهی آن دوران! نه اینکه در قرن بیست و یکم و در عصر آگاهی و اطلاعات بنشینیم و شاهی میهن دوست که با زور و قلدری خاص خود، مملکت را از قهقرا نجات داد و وارد راهِ مدرنیته و پیشرفت کرد را بازخواست کرده و حکم خیانتش را صادر کنیم!
در این ویدیو گوشه ای از خدمات رضا شاه  را شاهد هستید.

- گوشه ای از خدمات رضا شاه به ایران و ایرانی:

۱- سرکوب غائله جنگل و خراسان و تحکیم قدرت حکومت مرکزی در آذر بایجان و مازندران
۲- سرکوب یاغیان در سراسر اسران از جمله کاشان و لرستان
۳- تشکیل ارتش نوین ایران ، متحدالشکل شدن جامه لشگرین و تصویب قانون نظام وظیفه در سال ١٣٠٣
۴- برچیدن حکومت دست نشانده شیخ خزعل در خوزستان و بازگرداندن این خطه به دامن میهن
۵- احداث راه آهن سراسری با کمترین امکانات مالی و فنی
۶- بنیانگزاری دادگستری به جای محاکم شرع ، الغای کاپیتولاسیون و سپردن محاکم به قضات حقوقدان ایرانی
۷- تأسیس بانک ملی ایران و کوتاه کردن دست بانکهای انگلیس از دارائیهای دولت
۸- بنیانگزاری نیروی دریایی
۹- بنیانگزاری نیروی هوایی با خرید چند هواپیمای یونکرس از آلمان
۱۰- الغای امتیاز نشر اسکناس توسط بانکهای خارجی و اختصاص آن به بانک ملی
۱۱- تاسیس موزه جواهرات ملی ایران
۱۲- تدوین تعرفه گمرکی و واریز در آمدهای آن به حساب دولت
۱۳- الغای امتیاز نفتی دارسی و عقد قرارداد جدید بر اساس منافع ایران با با شرکت نفت ایران و انگلیس
۱۴- کار گذاردن نخستین سنگ بنای دانشگاه تهران در سال ١٣١٢ و راه اندازی آن یکسال پس از این تاریخ
۱۵- تأسیس بانک کشاورزی
۱۶- تدوین و اجرای قانون معروف به کشف حجاب و تغییر البسه مردان
۱۷- تاسیس و راه اندازی کارخانجات دخانیات ایران
۱۸- تأسیس بانک رهنی برای گسترش خانه سازی در کشور
۱۹- اعزام اولین دسته از دانشجویان ایرانی برای آموختن فنون جدید به اروپا
۲۰- ساختن راه ارتباطی با شمال ایران و بنای تاسیساتی چون پل ورسک و تونل کندوان در دل کوه ها
حال چگونه برخی می توانند پدر ایران نوین را هم ردیف جنایتکاران ایران ستیزی چون خامنه ای و خمینی قرار داده و برای وی حکم خیانت صادر کنند؟!

- محمدرضا شاه، خادم یا خائن:

درباره محمدرضا شاه بسیاری نوشته و گفته اند، عده ای از سر بغض و کینه و دسته ای از سر عشق و محبت زیاد و به نگاشته های هیچ یک از دو گروه یاد شده نمی توان استناد کرد؛ اصولن هر وقت احساسات شخصی وارد تحلیل های سیاسی می شوند، نتیجه جستاری بی ارزش و به دور از حقیقت است.
بهترین و منصفانه ترین کابی که درباره شاه نگاشته شده است، بی تردید، کتاب نگاهی به شاه به قلم دکتر عباس میلانی است که در آن از زوایای گوناگون به شخصیت و کارنامه شاه فقید پرداخته شده است. بی تردید شاه اشتباهات فراوانی داشت ولی آیا این به معنای خائن بودن وی است؟ هرگز!
شاه فقید یک ایران دوست دلسوز بود که هدفش جز خدمت به ایران و ایرانی چیز دیگری نبود و در این راه گام های بزرگ و درخشان بزرگی نیز برداشت که برای مثال می توان به “انقلاب سفید” و یا “انقلاب شاه و ملت” اشاره کرد که همچنان مایه افتخار ایران و ایرانی است.
اما ضعف های شخصیتی شاه همچون خود بزرگ بینی، نداشتن مشاوران راستگو و درستکار، داشتن افکار مذهبی و خرافی و همچنین ترسو بودن، سبب به بیراهه رفتن حکومت وی شدند. حکومتی که صد البته قابل اصلاح بود و کمترین نیازی به شورش اسلامی – مارکسیستی ۵۷ نبود! به هر روی تاریخ درباره محمدرضا شاه قضاوت خواهد کرد!
ایرانیان هیچگاه در طول قرن های گذشته، به اندازه دوران حکومت محمدرضا شاه پهلوی، در رفاه و آسایش و امنیت نبودند! آنان با شادمانی از اعتبار و احترام و آبروی بین المللی که دسترنج زحمات و خدمات پهلوی بود، لذت برده و می زیستند! بی تردید نام محمدرضا شاه به عنوان یک خادم ایران دوست، در یاد و خاطره ایرانیان، باقی خواهد ماند.
در این ویدیو گوشه ای از خدمات محمدرضا شاه را شاهد هستید.

- انقلاب سفید چه بود؟ *

عدالت اجتماعی و برابری شهروندان، بنیان شکل گیری جامعه مدنی و مدرن است، و یکی از مهمترین سدهای پیش روی جامعه ایران، برای نیل به این هدف، وجود نظام ارباب-رعیتی در کشور بوده است.
تا قبل از سال ۱۳۴۱، بیش از پنجاه درصد از زمین های قابل کشت کشور، در دست مالکان بزرگ (یا همان خان ها) بوده است، و بیست درصد دیگر از زمین ها نیز با عنوان وقف، در اختیار روحانیون قرار داشت، روستاییان، به عنوان کشاورزان و زحمتکشانی که وظیفه تولید در کشور را بر عهده داشتند، تنها مالکیت کمتر از بیست درصد از زمین های کشاورزی را در اختیار داشتند.
این تقسیم بندی غیر عادلانه، علاوه بر اینکه بی عدالتی را در جامعه نهادینه می کرد، باعث می شد که به اربابان، قدرت مافوق تصور داده شود، و آنها این فرصت را بیابند که فراتر از قانون، حرکت کنند، و در نتیجه «حکومت قانون» در جامعه، در فراموشی قرار می گرفت.
نمی توان منکر این واقعیت شد که بسیاری از این مالکان در گذشته، با توسل به زور این املاک را به چنگ آورده بودند، و به صورت مشروع در تملک آنها قرار داده نشده بود.
دولت وقت در اقدامی شجاعانه، در تاریخ ۶ بهمن ۱۳۴۱، اصلاحات ارضی و تقسیم عادلانه را به همه پرسی گذاشت، و با استفاده از قدرت بالاترین مرجع قانونی، یعنی اکثریت مردم ایران، اصلاحات ارضی به شکل قانون درآمد، و برای اولین بار در چند صد سال اخیر، جامعه ایران شاهد شکل گیری بنیان های عدالت گشت.
نمادی از رضا شاه بزرگ در جاده سوادکوه بعد از تونل ورسک-روستای ورسک؛ لازم به ذکر است که این خدمات ارزنده بدون وجود پول حاصل از فروش نفت، برای ایران به ارمغان آورده شدند! یاد رضا شاه بزرگ، سیاستمدار آینده نگر و ایران دوست، گرامی باد.
اقدام شجاعانه بعدی، اعطای حقوق برابر به زنان ایران بوده است. در جامعه ای که از دیرباز به شهروندان ایرانی به چشم شهروند درجه دو نگریسته می شد، به تمامی بانون حقوقی برابر داده شد.
نمی توان ادعای حقوق بشر و کرامت انسانی داشت، اما اقدام شجاعانه اصلاحات ارضی، اعطای حق رای به زنان، و اعزام سپاه دانش و بهداشت و ترویج آبادانی به روستاها را ستایش نکرد، کافیست به یادآوریم که اربابان در روستاها، به مانند حاکم مطلق، با هزاران انسانی که در روستاهای تحت مالکیت خود زندگی می کردند، به مانند برده رفتار می کردند.
براستی، آیا بدون انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، ما شاهد شکل گیری ایران مدرن، تشکیل قشر فرهیخته و تحصیل کرده، و شکل گیری بنیان های دمکراسی در ایرن می بودیم؟
در این میان، نمی توان از خیانت افرادی که با برابری زن و مرد، و یا برابری رعیت و ارباب، منافع خود را در خطر می دیدند ، چشم پوشید، افرادی چون خمینی و یا برخی از روحانیون که پیوندی دیرینه با اربابان داشتند، و از طرفی، مخالف برابری زن و مرد بودند، به مخالفت با این اقدامات پرداختند.
هر چند از زمانی که خمینی، بر کرسی ولایت فقیه، به عنوان دیکتاتوری بی رحم تکیه کرد، به همراه دیگر ایادی خود، تمامی تلاش خود را به کار بستند تا جامعه ایران را به قهقرا ببرند، اما واقعیت این است اثرات انقلاب سفید آنچنان شگرف و عمیق بوده، که آنها چنین توانی را نداشتند
این انقلاب سفید بود که باعث شد جامعه ایران، از شکل سنتی خارج گشته و به شکل جامعه ای مدرن در آید، و پرچم کشور ایران، یک سر و گردن بالاتر از کشورهای منطقه، افراشته گردد.
این انقلاب ارزشمند جامعه ایران در همه ابعاد، مدرن می ساخت و عدالت را به بطن جامعه می آورد.
برای اولین بار، کارگران جامعه به عنوان زحمتکشان اصلی جامعه، در سود کارخانه ها شریک شدند، و کشاورزان مالک زمین هایی شدند که بر روی آن عرق می ریختند، زنان ایرانی از حق رای و حقوق برابر در جامعه برخوردار گشته، و با ایجاد سپاه دانش و بهداشت، تلاش شد تا حداقل های زندگی به روستاها برده شود. در آن روزگار که حقوق کودکان مورد توجه نبود، انقلاب سفید توجه ویژه ای به حقوق کارگران نمود و ضمن اجباری کردن تحصیل برای آنها، حتی به تغذیه آنها در مدارس نیز توجه نمود.
برای یادآوری، اصول نوزده گانه انقلاب سفید در اینجا ذکر می شود:
اصل اول – اصلاحات ارضی و الغای رژیم ارباب و رعیتی
اصل دوم – ملی کردن جنگل‌ ها و مراتع
اصل سوم – فروش سهام کارخانجات دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی
اصل چهارم – سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ ها
اصل پنجم – اصلاح قانون انتخابات ایران به منظور دادن حق رای به زنان و حقوق برابر سیاسی با مردان
اصل ششم -ایجاد سپاه دانش
اصل هفتم – ایجاد سپاه بهداشت
اصل هشتم – ایجاد سپاه ترویج و آبادانی
اصل نهم – ایجاد خانه‌ های انصاف و شوراهای داوری
اصل دهم – ملی کردن آب‌های کشور
اصل یازدهم – نوسازی شهر ها و روستا ها با کمک سپاه ترویج و آبادانی
اصل دوازدهم – انقلاب اداری و انقلاب آموزشی
اصل سیزدهم – فروش سهام به کارگران واحدهای بزرگ صنعتی یا قانون گسترش مالکیت واحدهای تولیدی
اصل چهاردهم – مبارزه با تورم و گران فروشی و دفاع از منافع مصرف کنندگان
اصل پانزدهم – تحصیلات رایگان و اجباری
اصل شانزدهم – تغذیه رایگان برای کودکان خردسال در مدرسه‌ها و تغذیه رایگان شیرخوارگان تا دو سالگی با مادران
اصل هفدهم – پوشش بیمه‌های اجتماعی برای همه ایرانیان
اصل هیجدهم – مبارزه با معاملات سوداگرانه زمین‌ها و اموال غیرمنقول
اصل نوزدهم – مبارزه با فساد، رشوه‌گرفتن و رشوه‌ دادن