۱۳۹۳ بهمن ۷, سه‌شنبه

ملای عربستان پس از شکنجه، زجر و تجاوزهای پی در پی دخترک ۵ ساله اش را به قتل رسانید


شوربختانه آخوندهاو ملاهای مذهبی نه تنها دست از سر ناموس مردم بر نمی دارند، بلکه در هرفرصتی به چشم چرانی، وسوسه، گمراه کردن و در تنگنا قرار دادن زنان می پردازند، حتی گهگاهی نیزبر دختران خود و نزدیکانشان نیز چشم طمع دوخته، و آنان را مورد اذیت و آزار جنسی قرار می دهند. این موضوع بارها در کشور خودمان و کشورهای دیگر اسلامی دیده و یا شنیده شده است.
بنابراین، هیزی و بدچشمی و سوء قصد نسبت به بانوان، نخست از درون فامیل و بیشتر در میان خانواده های مبلغان دین آغاز می شود. نمونه های زیادی از تجاوز ملاها به دختران خردسال و یا زنان به وسیله ملاها و فرزندان آنان تاکنون در ایران، افغانستان، و کشورهای دیگر اسلام زده دیده شده و یا به ثبت رسیده است.
در این ویدیو یک آخوند فرومایه و بی فرهنگ ایرانی نما تجاوز به زنان و دختران را حق آخوند و بسیجی می داند!.

گزارش روزنامه ایندپندت

روزنامه ایندپندت  حکایت تلخی دارد از شکنجه و تجاوز آخوند عربستانی به دختر بچه ۵ساله خود بنام لاما که موجب مرگ دردآور وی شد. فهیان القمدی آخوند عربستانی متهم شده که با شکنجه دادن، شکستن استخوان های سر، کتف، پشت، و بازوهای کودک ۵ ساله خود و تجاوزهای جنسی مکرر به وی، سرانجام در بیمارستان در گذشته است.
در این تصویر لاما دختر بچه با پد متجاوز و قاتل خود دیده می شود!.
مجازات انجام چنین جنایت بزرگ و هولناکی در هر جامعه و در هر کشور جهان دست کم زندانی طولانی، حبس ابد و حتی اعدام است. ولیکن این جنایتکار پس از چند ماه زندانی شدن، قاضی های این پرونده جنایی به بهانه این که این فرد مدتی زندانی کشیده، زیر قانون شریعه و اسلام، با پرداخت دیه ای بنام “پول خون” آزاد است! و با کمال شگفتی قاتل بی رحم را پس از چند تبرئه و محکوم کردن پی در پی، سرانجام آزاد کردند!.
این ویدیو گزارش گر تجاوز مجتبی فرزند ابر جنایتکار خامنه ای است به یک دختر دانشجو که زندگی و هستی او را تباه کرده است. به راستی باید گفت لعنت بر آخوند و آخوند زاده!.

نکته پایانی:

این فاجعه غیر انسانی که گویا با نفوذ و دخالت افراد خانواده سلطنتی عربستان پرده پوشی شده و جنبه قانونی خود را از دست داده است، موجب خشم و نفرت، و عصیان مردم عربستان را فراهم کرده است.
اینهم ویدیویی است که تجاوز جنسی یک  آخوند به دختر ۱۰ ساله در افغانستان را گزارش می دهد. دخترک بینوا در بیمارستان میان مرگ و زندگی به سر می برد.

۱۳۹۳ دی ۲۹, دوشنبه

حکومت اسلامی از پرچم شیر و خورشید، می ترسد!

پرچم شیر و خورشید در ورزشگاه های خارج از کشور:

تیم ملی فوتبال ایران در مسابقات جام ملت های آسیا که در استرالیا برگزار می شود، شرکت کرده و از آنجایی که ایرانیان زیادی در استرالیا زندگی می کنند، از طرفداران بسیاری در ورزشگاه ها، برخوردار است. برای مثال در بازی ایران در مقابل قطر، ۲۵ هزار نفر ایرانی در ورزشگاه حضور داشتند.
به راستی که بانوان میهن دوست ایرانی مایه افتخارند! امید است که به کمک چنین بانوانی، نسل آینده ایران ایران دوستی پیشه کند و از قماش شورشیان سال ۵۷ نباشد!
عده زیادی از ایرانیان حاضر در ورزشگاه، از سر ایران دوستی حاضر به در دست داشتن پرچم ننگین حکومت اسلامی که کمترین سنخیتی با ایران و ایرانی ندارد، نشدند و با خود پرچم پر افتخار شیر و خورشید را به ورزشگاه آورده و آن را با سربلندی و شادمانی، برافراشتند.
البته این کردار میهن دوستانه از چشمان حکومت اسلامی دور نماند و به اندازه ای پریشان شان کرد که مجبور شدند تا از مسئولان استرالیایی بخواهند تا پرچم های شیر و خورشید را از دستان ایرانیان، بگیرند! نگارنده نمی داند که چگونه در یک کشور دموکراتیک، مأموران امنیتی یک ورزشگاه به خود اجازه می دهند تا پرچم های تماشاگران را با تهدید، از چنگ شان درآورند؟

- هراس حکومت اسلامی از ایران دوستی:

بی تردید، حکومت ننگین اسلامی از هیچ چیز به اندازه میهن دوستی ایرانیان، نمی ترسد چرا که میهن دوستی به معنای ستیز با هر که و هر چه است که با ایران سر دشمنی داشته باشد و دشمن تر از آخوند تازی پرست، کیست؟! میهن دوستی پایه های حکومت ابوداعش (حاکمان شیعه ایران) را به لرزه درآورده و ریشه اسلام را می سوزاند و این نکته ای است که سبب می شود حکومت اسلامی با آن همه هارت و پورت، از برافراشته شدن پرچم شیر و خورشید، برآشفته گردد.
پرچم شیر و خورشید، درفش تاریخی و حقیقی ملت ایران است و خاری است در چشمان داعشیان حاکم بر ایران! درود بر ایرانیانی که این درفش را با افتخار برافراشتند!
در طی سه دهه ترسناک گذشته، حکومت با هرچه و هرکه که رنگ و بوی ایران دوستی بدهد، به شدیدترین شکل ممکن، برخورد کرده است! از تلاش برای تخریب تخت جمشید با بولدزر تا حذف تاریخ پیش از اسلام از کتاب های درسی کودکان، از تغییر نام خیابان ها به اسامی زشت بیگانه تا نابودی مجسمه های میان میدان ها، از گزیدن نام های ایرانی برای تمامی چهره های منفی فیلم ها و سریال ها تا عدم رسیدگی به میراث فرهنگی و باستانی، از پرورش ایران ستیزانی چون حسن نصرالله تا ترور چهره های ملی مان همچون شاپور بختیار! کارنامه ایران ستیزی حکومت اسلامی، خود نشان از ترس بی پایانش از میهن دوستی ایرانی دارد!

- سخن پایانی:

نگارنده از ایرانیانی که به تماشای بازی های فوتبال، والیبال و… می روند خواهش می کند تا تحت هیچ شرایطی پرچم ننگین حکومت اسلامی را به دست نگیرند و همواره با پرچم راستین و تاریخی ایران که همانا پرچم پر افتخار شیر و خورشید است، در ورزشگاه ها، حاضر شوند.
از آنجایی که حکومت از عشق ایرانیان به وطن شان هراس دارد، میهن دوستی را به کودکان تان آموزش دهید، ایران سرای ماست، ایران همه هستی ماست و ما بایستی که به آغوش مام میهن، باز گردیم! برای انجام این مهم به ایرانیانی میهن دوست نیاز است و برای تربیت چنین نسلی به خصوص در خارج از کشور، محیط خانواده تنها مکان آموزش و یادگیری است. ایران را فراموش نکنیم!
ایران هرگز نخواهد مرد
برافراشته باد پرچم شیر و خورشید
فضوله محله

۱۳۹۳ دی ۲۷, شنبه

مردم فرانسه با اتحاد و همبستگی اشان جاودانه تاریخ و موجب افتخار جهانیانند

سرآغاز:

ملت هایی که با یکدیگر همدردی و اتحاد داشته اند، همیشه و در هرگذر تاریخ و در برابر هرگونه تجاوز و یورشی ایستادگی و از خود دفاع نمودند و جاودانه زندگی می کنند. در این میان رومان ها، انگلیسی ها، فرانسوی ها و شماری دیگر از کشورهای اروپایی نمونه زنده اند.ولی ملت های سربه زیر، آرام و تسلیم بشو مانند ایران و هندوستان که همواره تفرقه و خودکامگی در میان مردم رواج داشته و نتوانسته اند در لحظات حساس تاریخی از خود دفاع کنند مورد تجاوز و زورگویی قرار گرفتند و بسیاری از موقعیت های اجتماعی و حتی یک پارچگی خود را از دست دادند.
مردم ایران در بیشتر دوران تاریخ بازنده بوده اند زیرا روح تکروی، خود بهتر و بزرگ بینی، در آنان وجود داشته، و همواره مرگ را برای همسایه می دانند و حاضر نبوده اند در کنار همدیگر بایستند و خود را اندکی سپر بلا قرار دهند. مثال؛” پشه چه پر شد بزند پیل را” نمونه زنده ای از پایداری و همبستگی ملت های سرزنده و پیروز در تاریخ است.
آیا لیاقت ما ایرانیان رهبری یک مشت آخوند زنباره و جنایکتار است؟. به راستی آیا ما سزاوار بهتر از اینها هستیم؟. ۳۵ سال است که این گروه  هرجایی و وطن فروش از خدا بی خبر  آخوند را بر سر کار گذاشتند که در نتیجه همه گونه جنایت کردند، و مملکت را غارت نمودند. آیا بازهم سزاور بود که ما به خیابان آییم و این رژیم کشتارگر را تأیید کنیم؟.

ملت فرانسه جاودانه تاریخند

آنان که به روحیه و آزادمنشی فرانسوی ها آشنایی دارند به خوبی می دانند که این ملت در کنار نا به سامانی ها، زورگویی ها، قوانین ناجور و برخلاف خواست آنان و میهنشان همواره در کنار هم ایستاده و از هم پشتیبانی نمودند. اگر لایحه ناپسند مردمی در پارلمان آن کشور مطرح شود، یا وزیر و نماینده ای سخن ضد ملی و ناجوری بر زبان آرد بی درنگ خیابان های پاریس و شهرهای دیگر از سیل اعتراضات مردم از هر گروهی انباشته می شود و دولت را وادار می سازد تا حرف خود را پس بگیرد.
حمید کوآچی ۳۴ ساله و برادرش شریف کوآچی دو قاتل، و دو جنایتکار اسلامی که هنرمندان بزرگ کارتونیست فرانسوی را قتل عام نموده و ملت های اروپا را به اوج اعتراض و ناآرامی کشاندند. جنایت های رژیم اسلامی صدها بار از این جنایت بالاتربوده، و لیکن ملت نجیب و توی سری خور ایران برخلاف ملت بزرگ و دلیر فرانسه از جای خود تکان نخوردند و گوسفند بار جنایات ۳۶ ساله رژیم را بر خود خریدند.!

اعتراض میلیونی مردم

به دنبال جنایات بی شرمانه پیروان اسلام ناب محمدی و کشتار ۱۳ تن از هنرمندان کارتونیست و پلیس فرانسوی جمعیتی نزدیک به ۵ میلیون در اعتراض و ابراز خشم و نفرت خود نسبت به خرافات گرایان اسلامی برای چند روز خیابان های پاریس را به اشغال خود در آوردند. تا جایی که این وحدت و همآهنگی بیشتر کشورهای اروپایی مانند آلمان، هلند، بلژیک را در بر گرفت. این همبستگی کم نظیر و تاریخی درس بزرگی است برای ملت های زبون و توی سری خور که گوسفند وار خود را تسلیم گرگهای وحشی می کنند و همیشه در زیر چکمه های اسبان متجاوزین له و لورد می شوند.
آیا لیاقت ما ایرانیان رهبری یک مشت آخوند زنباره و جنایکتار است؟. به راستی آیا ما سزاوار بهتر از اینها هستیم؟. ۳۵ سال است که این گروه از خدا بی خبر همه گونه جنایت کردند، و مملکت را غارت نمودند. آیا بازهم سزاور بود که ما به خیابان آییم و این رژیم کشتارگر را تأیید کنیم؟.
اعتراض و به پا خاستن نزدیک به ۵ میلیون در پاریس  بیانگر اتحاد، همبستگی، و میهن پرستی این ملت بزرگ و موجب سرمشق و پندآموزی مردم تکرو  ایران است.

شرم و سرافکندگی برای ما

ما ملت از هم گسیخته، تکرو، و خودباخته، گوسفند وار از گذشته تا کنون کشور و هم نوعان خود را بی دفاع گذاشتیم و دشمن را بر جان، مال، و ناموس خود چیره و برتر ساختیم. تکروی و بی اعتنایی به ظلم و جوری که بر دیگران وارد شده، نخست آنان را به خاک و خاکستر کشانده سپس به سراغ خودمان آمده است.
بیگمان نسل از ۲۵ تا ۵۰ ساله ایران که اندکی پیش و پس از این انقلاب شوم و سیاه پای به جهان گذاشته و نخواستند در برابر جنایت های بیشمار و غارتگری های این رژیم ضد بشر ایستادگی کنند به دنبال نیاکانمان به این کشور و هم میهنان خود خیانت کرده ، و لکه سیاهی در تاریخ به جای خواهند گذاشت.
ایکاش اندکی همبستگی و غرور ملی فرانسوی در رگ و ریشه ما بود که در مدت ۳۶ سال شاهد صدها جنایات بیشمار این رژیم خونخواریم و کشورمان با شتاب به سوی قهقرا و ویرانی فرو می رود کمی ایستادگی می کردیم و ننگ و دشنام تاریخی به جای نمی گذاشتیم.
نه تنها زنان و مردان از ۲۵ ساله تا ۵۰ ساله در برابر جنایات رژیم گوسفند وار سکوت کردند و به یاری هم بر نخاستند بلکه با رأی دادن خود رژیم را بر پا نگاه داشتند و آخوند جنایتکار  را همچنان  بر سرنوشت کشورمان استوار نمودند. اینها شماری از مزدوران و حقوق بگیرانند که در بیرون کشور همه جا مردم را به رأی دادن به روحانی تشویق نمودند.

گناه نابخشودنی ما

از ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ که ما آخوند جلپشت جنایتکار را بر سرنوشت خود و کشورمان سوار کردیم و هر روز و هر هفته شاهد جنایت های بیشمار آنان بودیم، بازهم از روی کمال نادانی و بی خردی در مجالس آخوند شرکت نموده و به مزدوران آنان برای نمایندگی مجلس و به اصطلاح ریاست جمهوری رأی دادیم. هرچند سال با تکرار این بی خردی، بر عمر و بقای رژیم افزودیم.
چارلی هبدو خانه هنرمندان و جایی بود که جنایت کاران اسلام ناب محمدی ۱۲ نفر کارتونیست و همراهان آنان را قتل عام نمودند. جنایتی که همه اروپا را تکان داد و یک فاجعه بین المللی به شمار آمد در حالی که همه روزه در ایران نظیر آن بارها تکرار می شود و ملت سربزیر و تسلیم ما از جای خود تکان نمی خورند و منتظرند از میان ابرها و از آسمان معجزه ای پدید آید!!!.

ما چه موقعیت هایی را از دست دادیم؟

چنانچه ما باخردمندی در برابر جنایت های نخستین این رژیم ایستادگی کرده بودیم، یا رژیم روش خود راتغییر می داد و یا از میان می رفت و ملت و کشور ما به آزادی و دموکراسی مورد خواست خود می رسید. در هرحال، کوتاهی و تکروی ما موجب گردید که موقعیت های بیشمار تاریخی، سیاسی، فرهنگی، و اقتصادی را از دست داده و از مسیر و گذر تاریخ به کناری پرتاب شویم و از دور پیشرفت جهانی باز مانیم.
گوسفندان با سکوت و بی تفاوتی و جدابودن از هم، هرگونه امکان دفاع را در برابر گرگ و  جانوران دیگر از دست داده، و طعمه آنان می شوند. همانگونه که ملت آرام، سربه زیر، و تکرو ایران در سرتاسر تاریخ قربانی و شکار گرگ صفتان تازی و  تازی نما شده اند.

در این جا به چند نمونه از این موقعیت ها اشاره می شود:

۱- با وجود ایرانی آزاد، آباد، و مستقل کشورهاو ماطق جداشده از ایران که با ما در یک حوزه تاریخی و فرهنگی به شمار می آیند همانگونه که آلمان شرقی به آلمان غربی پیوست می توانستند با ما یکی شده و در جهان کشوری بزرگ و نمونه ایجاد کنند.
۲- عقب افتادگی ۳۶ سال گذشته از صحنه تاریخ جهانی و ویرانی کشور نمونه دیگر اشتباه و کوتاهی ما به ویژه جوانان است.
۳- سرپوش گذاشتن بر روی تاریخ پرافتخار گذشته ایران، اشاعه و توسعه فرهنگ تازی گری و خرافات و افکار چندش آور مذهبی نمونه دیگر کوتاهی و ناتوانی ما است.
۴- نسل سوخته و نسل به هرز رفته جوانان و افراد میان سالی هستند که به جای خیزش و روبرویی با رژیم و داشتن اتحاد و همبستگی بایکدیگر، سر به گریبان فرو برده، خود را تسلیم الکل، دود نموده نه تنها رسالت تاریخی خود را به انجام نرساندند و کشور را همچنان درچنگال دزدان و غارتگران گذاشتند بلکه نسل خود را سوزانده و نابود ساختند.
در این ویدیو آقای محمد نوریزاد، خامنه ای جنایتکار را پند و اندرز می دهد تا از یک جنایتکار و قاتل هزاران نفر و غارتگر بزرگ، فردی فرهیخته و بنام در تاریخ به وجود آورد. از آنجا که توبه گرگ مرگ است، در خامنه ای جنایتکار نیز تغییری پدید نمی آید. من نگارنده برخلاف آقای دکتر نوریزاد بر این باورم که خامنه ای بسیار ناچیز و ناتوان، و همان آخوند ۵ تومانی است و هرگز هم از آن حد بالاتر نخواهد رفت. پس گناهکار اصلی ملت به خواب رفته و ناآگاه ایران است که تفنگ به دست بچه داده و آخوند پلشت بی سر و پا و زنباره غارتگر را بر سرنوشتمان سوار ساختند. عاری اینها همگی از اشتباه و کوتاهی خودمان است!!!!.

سخنرانی محمد نوریزاد

آقای محمد نوریزاد که با شجاعت و دلیری در ایران حقایق جنایات و غارتگری های رژیم را بر زبان می آورد و گروه زیادی را همراه و هم صدای خود کرده است، به تازگی در ویدیویی سخنانی خطاب به علی خامنه ضبط و پخش نموده است. در این ویدیو او خامنه ای را پس از برشمردن شماری از جنایاتش، از وی خواسته را روش انسانی در پیش گیرد، و دست از جنایت و غارتگری خود بردارد. البته بدیهی است که هیچ دیکتاتور و جنایتکاری گوش شنوا نداشته و هرگز از راه کج و نادرست خود باز نمی گردد. به گفته ای: “توبه گرگ مرگ است”.
تظاهرات بزرگ دیگری در شهر تولوز در جنوب فرانسه. کجاست آن همت و اراده جوانان و افراد میان سال کشورمان که از آنهمه پشتکار و همبستگی درس بگیرند، باهم و در کنار هم آخوند را از صحنه تاریخ کشورمان ریشه کن سازند.

نکته آخر

آقای محمد نوریزاد ضمن شماتت و سرزنش کردن خامنه ای از ابعاد جنایات و غارتگری هایش، او را پند و اندرز می دهد تا از جنایت و وحشیگری دست برداشته و روش انسانیت در پیش گیرد تا در تاریخ سربلند و زنده نام شناخته شود.  با  توجه به این یادواره پارسی: “نرود میخ آهنین برسنگ” اینگونه پند و اندرز را باید بی اثر و بی نتیجه دانست.
شمار زیادی از رهبران جهان برای پشتبانی و همدردی با ملت فرانسه به پاریس آمدند و در تظاهرات و راهپیمایی همگانی شرکت جستند.
من نگارنده برخلاف آقای نوریزاد، علی خامنه ای را گناهکار و مقصر اصلی نمی دانم. زیرا علی خامنه ای از نظر تاریخی یک آخوند ۵ تومانی بیش نیست و هرگز ارزش بیشتری هم نداشته و نخواهد داشت. مقصر و گناهکار اصلی نسل از ۲۵ ساله تا ۵۰ ساله ایرانند که اسلحه به دست فرومایگان داده، سالیان زیادی جور و ستم و جنایات این رژیم خون آشام را گوسفند وار دیدند، نظاره کردند و خم به ابرو نیاوردند. جنایاتی که هرهفته و هرماه مانند قتل عام ۱۳ سیزده هنرمند کارتونیست و پلیس فرانسه ملت آن کشور را به پا و اعتراض در آورد و جهانی را تکان داد. ولیکن زنان و مردان جوانان ما  بدون همبستیگی و  همکاری بایکدیگر،آنان  را نادیده گرفتند.
فضول محله

۱۳۹۳ دی ۱۲, جمعه

افشاگری شجاعانه آتنا فرقدانی و احضار وی به دادگاه


ویدویی انتشار یافته از آتنا فرقدانی زندانی سیاسی سابق و افشاگری شجاعانه وی نسبت به اعمال خشونت علیه زنان در زندانهای جمهوری فاشیست اسلامی و احضار تلفنی وی به دادگاه انقلاب

https://www.youtube.com/watch?v=JtB5yFvyAwM

آتنا فرقدانی، نقاش و فعال حقوق کودک است وی چندی پیش به خاطر طراحی‌هایش و دیدار با خانواده‌های زندانیان سیاسی و خانواده‌های جانباختگان سال ۸۸ بازداشت شد.

فرقدانی دو ماه در بند دو الف سپاه نگهداری شد و طی این مدت تحت فشارهای روحی قرار داشت. علی رغم اتمام بازجویی‌های طاقت فرسای یکماه و نیمه اما از آزادی او ممانعت به عمل آمد، موضوعی که باعث شد آتنا فرقدانی دست به اعتصاب غذا بزند. او بعد از وخامت وضع جسمی‌اش به دستور قاضی صلواتی با قرار وثیقه بسیار سنگین تا برگزاری دادگاه از زندان آزاد شد.

این فعال حقوق کودک ساعتی پیش در پستی فیس‌بوکی خودش از احضار تلفنی خود به دادگاه انقلاب خبر داده است.

او در صفحه فیس‌بوک خود نوشته است:

دیروز جناب آقای قاضی صلواتی بدون احضاریه و با تماس تلفنی برای برگزاری دادگاه مرا به ""دادگاه انقلاب فرا خواند..اما از آنجایی که باید احضاریه‌ای باشد و قانونی!!!به دادگاه نرفتم..اما جناب آقای قاضی صلواتی به خانواده‌ام پیام دادند که اگر فردا نروم،باز هم با یورش مامورانشان در خانه مواجه خواهم شد.....!!!!!!

جناب آقای" قاضی صلواتی" شاید این آخرین پست فیسبوکم باشد به همین دلیل این بار مخاطبم را خود""شما""قرار میدهم..........................................................................................!

فردا (۹ دی ماه) ۱۳۹۳برابر با حماسه‌ای عظیم و بی‌همتایی است که سپاهیان جمهوری اسلامی ایران،برای آنچه که در قبال جوانان زادکاهم در روز " عاشورا "رقم زدند،به جشن و سرور میپردازند!!!

آری جدا ۹ دی ماه جشن و سروریست بی‌نظیر است برای آنچه که یزید در مقابل امام حسین در روز عاشورا نکرد و این چنین به شادی ننشست....!

سپاهیان شما در روز عاشورا کم نگذاشتند که هیچ،با خودروهای خود سرشان هم از روی مردم عبور کردند و یکی از آن جوانان را که " زنده یاد شبنم سهرابی" نام دارد را،به خاک و خون کشیدند...........

افتخار میکنم که در ایرانی زندگی میکنم که صحنه ی عاشورایش را مظلومیت " یک زن" رقم زد و خجل می شوم از جشن و پایکوبی یزیدان دوران زمانم که این چنین در سال ۱۳۸۸ عاشورایی دیگر گونه را رقم زدند...!!!

جناب اقای قاضی صلواتی،"من یک زنم"" یک زن ایرانی.......حتی اگر بارها و بارها مرا در انفرادی‌ها محبوس کنید،فریادم کوتاهتر که نخواهد شد هیچ،..همچون خروسی در تابلوهای نقاشی ام"سحر" را به زنان سرزمینم ندا خواهم داد و ظلمی که در طی ۳۶ سال در جمهوری اسلامی ایران بر آنان رفته است،هرگز مرا از پای نخواهد نشاند.....!

""چه ده‌ها سال در زندان ها..و چه در یک نفس" طنابی"زندگیم را پایان دهد،اگر از حق خودم هم که بگذریم،از حق زنان زادگاهم""""""""ایران"""""""" هرگز گذر نخواهم کرد،حتی اگر سحر نزدیک نباشد "یقین" دارم که هیچ شبی بدون سحر نرسیده است و چه در آن روزگار باشم و چه دیگر نباشم با صدای خروسی به نام""سحر"" در نهایت شب به سر میرسد.

۱۳۹۳ دی ۹, سه‌شنبه

گفتگو با مترجم اخراجی وزارت خارجه؛ قاسم سلیمانی به دنبال نفوذ در اریتره و شاخ افریقا بود

 تقاطع می نویسد :احمد هاشمی در سال ۱۳۵۶ خورشیدی در شهر قم متولد شد. او مدرک کار‌شناسی خود را در علوم سیاسی از دانشگاه تهران گرفت و سپس در مقطع کار‌شناسی ارشد در مطالعات امریکا از دانشکده روابط بین‌الملل وزارت امورخارجه فارغ‌التحصیل شد. آقای هاشمی در زمستان ۸۶ به عنوان “کار‌شناس اداره کل تشریفات” و مترجم زبان‌های انگلیسی، ترکی و عربی به استخدام وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی درآمد. او که به عنوان مترجم در شماری از دیدارهای مقامات ارشد حکومت ایران با هم‌تایان خارجی‌شان شرکت می‌کرد، بعد از “جنبش سبز” از این وزارت‌‌خانه اخراج شد. با وی که از سال ۱۳۹۱ به عنوان پناهنده‌ی سیاسی در ترکیه به سر می‌برد به گفتگو نشسته‌ایم.

شما در وزارت امور خارجه به صورت قراردادی مترجم بودید. اما آن‌طور که در اطلاعات مربوط به شما آمده است، از آن وزارت‌خانه اخراج شدید. چرا؟
احمد هاشمی: مشکلات من از سال ۸۸ شروع شد چرا که در اغلب تظاهرات اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ شرکت داشتم و به دلیل این همکاری و ارتباطات و شرکت در تظاهرات، ۳ بار به حراست وزارت خارجه فراخوانده شدم و نهایتا بدون اعلام کتبی از وزارت‌خانه اخراج شدم.

یعنی شما علاوه بر شغل‌تان که مترجمی بود، فعالیت سیاسی نیز داشتید؟ فعالیت شما از سال ۸۸ شروع شد؟

احمد هاشمی: پیش‌تر در انجمن اسلامی و برخی نشست‌های دفتر تحکیم وحدت فعالیت داشتم و به کنش‌گری سیاسی علاقمند بودم. برای شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی در روز ۱۲ اسفند سال ۱۳۹۰ نیز ثبت نام کردم و با تعدادی از افراد مستقل و آزاداندیش یک ائتلاف تشکیل دادیم. ولی با ردصلاحیت خود توسط شورای نگهبان روبرو شدم و زمانی که به این ردصلاحیت اعتراض کردم و موضوع را پیگیر شدم با مشکلاتی در محل کارم روبرو شدم که نهایتا اخراج و تهدید را برایم به همراه داشت.

شما اصلا چگونه وارد وزارت خارجه شدید؟

احمد هاشمی: در وزارت خارجه، ملغمه‌ای از به اصطلاح آقازاده‌ها و طیف‌های مختلف، از برادر میرجلال الدین کزازی و محسن سازگارا گرفته تا خواهر‌زاده شیخ محمد یزدی و فرزند شیخ احمد جنتی تا پسر وزیر شعار حضور دارند ولی باید گفت بدون لابی‌گری و رایزنی، استخدام در این مجموعه تقریبا غیرممکن بود. البته بخش‌هایی مثل واحد آمار و داده‌ها و رایانه و اداره ترجمه از این قاعده استثنا بود چرا که در بین نیروهای به اصطلاح متعهد به اندازه کافی مترجم‌های کارکشته وجود نداشتند. بنابراین من پس از فارغ‌التحصیلی از دانشکده وزارت خارجه با سماجت فراوان توانستم استخدام قراردادی وزارت خارجه شوم. البته توصیه‌نامه عباس عراقچی، معاون کنونی وزارت خارجه و رییس وقت دانشکده روابط بین‌الملل هم بی‌تاثیر نبود.

پس از اخراج از وزارت‌خانه بود که از کشور خارج شدید؟

احمد هاشمی: خیر. پس از اخراج از وزارت خارجه در ابتدای سال ۱۳۹۱، به همکاری با سرویس بین‌الملل روزنامه‌های شرق و اعتماد پرداختم. در همین زمان یعنی در بین ماه‌های اردیبهشت و خرداد با سه تماس تلفنی نا‌شناس و تهدیدآمیز روبرو شدم و نهایتا روز ۲۴ خرداد پس از بازداشت و بازجویی دو ساعته در فرودگاه امام به ترکیه آمدم. به شخصه فکر می‌کنم داشتن اطلاعات و حضور در یک سری جلسات خاص به عنوان مترجم، دلیل اصلی تهدید و اعمال فشار بر من برای ترک فعالیت مطبوعاتی‌ام بود.

چه جلساتی؟ می‌توانید چند نمونه را مثال بزنید؟

احمد هاشمی: بله. در یک سری از جلسات و بازدیدهای بسیار حساس سازمان منع سلاح‌های شیمیایی (The Organization for the Prohibition of Chemical Weapons) حضور داشتم و از میزان عدم شفافیت و صداقت ایران نسبت به سایت‌های اظهارشده و اظهارنشده و برنامه‌های نظامی آن سایت‌ها به ویژه سایت مجتمع شهید میثمی واقع در کلاک در نزدیکی کرج وابسته به سازمان صنایع دفاع اطلاعاتی به دست آوردم که جمهوری اسلامی می‌توانست نگران افشای این اطلاعات باشد. هم‌چنین در همین جلسات پیش از شروع رسمی بازرسی توسط OPCW بطور مداوم این عبارت که فلان اقلام، برای سازمان صنایع دفاع است (برای مصرف سازمان صنایع دفاع تولید می‌شود) توسط مسوولان کارخانه‌ها تکرار می‌شد که آن اقلام اعم از محصول اولیه و یا پایانی جزء کالاهای ممنوع تحت مقررات کنوانسیون سلاح‌های شیمیایی (OPCW-CWC) بوده و به هیچ وجه نباید برای بازرسان اظهار می‌شد. هم‌چنین در دیدار سردار قاسم سلیمانی و رییس جمهور اریتره نیز به عنوان مترجم حضور داشتم.

این دیدار در چه تاریخی و به چه منظوری انجام گرفت؟ به صورت محرمانه برگزار شد؟

احمد هاشمی: بله. محرمانه بود. دیدار سردار سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه و “آسیاس آفورقی”، رییس جمهور اریتره در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۷ در محل کاخ جمهوری در مجموعه سعدآباد برگزار شد.

از مسوولان کشوری افراد دیگری نیز حضور داشتند؟

احمد هاشمی: خیر. زیاد نبودند. این نشست کاملا محرمانه و پشت درهای بسته و با حضور منوچهر متکی، قاسم سلیمانی و رئیس جمهور اریتره و من برگزار شد.

در آنجا چه مباحثی مطرح شد؟

احمد هاشمی: در آن جلسه برای تامین انواع سلاح برای این کشور آفریقایی، حضور مشترک سپاه در “تنگه باب‌المندب” و هدف قرار دادن نیرو‌ها و کشتی‌های غربی به ویژه امریکایی و ارائه وام و کمک‌های فنی مذاکره شد. سلیمانی تاکید کرد که ایران می‌تواند در تولید برخی از جنگ‌افزار‌ها و آموزش نیروهای نظامی اریتره علیه کشور اتیوپی و دیگر کشورهای اتحادیه آفریقا و غربی‌ها و راه‌اندازی کارخانه تولید مهمات به این کشور کمک کند و رهبر ایران هم از این امر حمایت می‌کند.

یعنی قاسم سلیمانی از طرف خامنه‌ای این صحبت‌ها را انجام می‌داد؟

احمد هاشمی: بله. او تاکید کرد که از طرف رهبر صحبت می‌کند و می‌گفت در دیدار با رهبر نیز این امر مطرح خواهد شد. به طور کلی، جلسه یک طرفه بود یعنی طرف اریتره‌ای خواسته‌هایی را مطرح می‌کرد در زمینه کمک مالی و اعطای وام و آموزش نظامی نیروهای اریتره‌ای و ارسال سلاح و طرف ایرانی تایید می‌کرد که این خواسته‌ها را اجابت خواهد کرد.

هدف جمهوری اسلامی از حمایت از اریتره علیه دیگر کشورهای آفریقایی چه بود؟

احمد هاشمی: هدف ایران از این ملاقات و مذاکرات، تسلط این کشور بر “تنگه باب‌المندب” و “شاخ آفریقا” به منظور بیرون راندن امریکایی‌ها و غربی‌ها بود.


در چه جلسات خاص دیگری به عنوان مترجم حضور داشتید؟

احمد هاشمی: در سال ۱۳۸۹ در دیدار سردار وحیدی وزیر وقت دفاع، با آقای بامبانگ بروجونگورو، “دبیر کل موسسه تحقیقات و آموزش اسلامی” به عنوان مترجم حضور داشتم که در این نشست آقای وحیدی بر همکاری فنی برای ساخت جنگ‌افزار‌های مشترک اسلامی و پیشرفته نسل نو مانند تانک و موشک دوربرد بین ایران، ترکیه، اندونزی و مالزی تاکید کرد، هرچند با واکنش سرد دبیرکل روبرو شد.

این جلسه نیز در سعدآباد انجام گرفت؟

احمد هاشمی: خیر. این ملاقات در ساختمان مرکزی وزارت دفاع در خیابان شهید لنگری صورت گرفت. البته در جلسه خصوصی دیگری با محسن رضایی نیز حضور داشتم اما نه به عنوان مترجم. در سال ۱۳۸۳ در خانه‌اش در آخرین بلوک شهرک شهید دقایقی –که بیشتر ساکنان آن از سرداران سپاه و مسوولان نظام هستند- حضور داشتم.

آن جلسه با چه کسانی و به چه منظوری برگزار شد؟

 احمد هاشمی: در این جلسه روح‌الله سلگی “دبیرکل مجمع اسلامی دانشجویان و دانش‌آموختگان ایران” و من به عنوان عضو آن مجمع حضور داشتیم تا برای فعالیت‌های انتخاباتی سال بعد به آقای رضایی مشاوره بدهیم و در شاخه دانشجویی با وی همکاری داشته باشیم. در آن جلسه محسن رضایی بر اراده نظام برای ساخت سلاح‌های اتمی برای اهداف بازدارنده تاکید کرد. در حال حاضر روح‌الله سلگی، “دبیر فراکسیون پیشگیری و مبارزه با مفاسد اقتصادی مجلس شورای اسلامی” است و پیش‌تر هم “معاون مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری” و همین‌طور فرماندار شهرستان‌های اردستان، آران و بیدگل بود.

آیا از اداره ترجمه وزارت خارجه و اشخاص آن‌جا خاطرات خاصی دارید؟

احمد هاشمی: با محسن مرتضایی‌فر، فرزند «وزیر شعار» دوستی نزدیکی داشتم. او فرد لیبرال‌منشی بود و به عنوان معاون اداره کل تشریفات وزارت خارجه همیشه به من توصیه می‌کرد به خاطر منافع خودم هم که شده کمی ظاهرداری کنم. برای من این نکته خیلی جالب بود که مرتضایی‌فر که در حال حاضر به عنوان سرکنسول ایران در استانبول فعالیت می‌کند از اینکه می‌باید برای مقامات کشورهای گمنام آفریقایی (به قول او کشورهای دوزاری) هدیه گران‌قیمت از قبیل فرش دستباف و صنایع دستی اصفهان تهیه می‌شد عصبانی می‌شد و تاسف می‌خورد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی به چنین روزی افتاده است.

خاطره دیگر من نیز به فرزند صادق خلخالی برمی گردد. برای مدت ۴ ماه دفتر کار من و محمد گیوی در یک اتاق بود. او پسر صادق خلخالی، معروف به «قاضی جلاد» بود که به علت گریزان بودن از سیاست و نداشتن باورهای مذهبی به مدت ۱۶ سال در کشورهای آلمانی‌زبان از جمله سوییس و آلمان به ماموریت مشغول بود. او برای بازخرید و بازنشستگی زودهنگام به مرکز برگشته بود و می‌گفت زندگی کردن در ایران خیلی سخت است و لحظه‌شماری می‌کرد تا کارهای بازنشستگی‌اش تمام شود تا پیش دو دخترش در سوییس برگردد. آقای گیوی به عنوان مترجم زبان آلمانی در اداره ترجمه حضور داشت و از معدود همکاران وزارت خارجه بود که به طور علنی می‌گفت نماز نمی‌خواند و روزه نمی‌گیرد. او سییبیل پرپشتی داشت و ریشش را اصطلاحا هر روز سه تیغ می‌کرد. گیوی به خاطر عشق به فلسفه بود که برای یادگیری زبان آلمانی به عنوان زبان فلسفه به سوییس رفته و شیفته آنجا شده بود به طوری که تحمل زندگی در ایران برایش سخت بود. به شخصیت فیلسوف‌منشانه و شکاکش علاقه داشتم و با هم صحبت‌های خوبی داشتیم ولی یک بار که فقط گفتم بعضی‌ها پدر شما را قاتل مخالفان سیاسی می‌دانند برآشفته شد و شروع به توجیه اقدامات پدرش کرد. این تنها باری بود که او از کوره در رفت!

۱۳۹۳ دی ۷, یکشنبه

احضار خواهر ستار بهشتى به اداره اطلاعات

‏روز گذشته ماموران وزارت اطلاعات سحر بهشتی (خواهر ستار بهشتی) را به اداره اطلاعات احضار کردند.
سحر بهشتی طبق احضار تلفنی در روز گذشته (جمعه ۵ دی ماه) باید برای روز یک‌شنبه ۷ دی ماه در دفتر وزارت اطلاعات در خیابان شهید عراقی حاضر شود. ماموران علت احضار را «پاره‌ای از توضیحات» بیان کرده‌اند.
سحر بهشتی خواهر ستار بهشتی وبلاگ نویس ایرانی است که آبان ۱۳۹۱ بر اثر ضرب و شتم و شکنجه در پلیس فتا کشته شد.‏

روز گذشته ماموران وزارت اطلاعات سحر بهشتی (خواهر ستار بهشتی) را به اداره اطلاعات احضار کردند.
سحر بهشتی طبق احضار تلفنی در روز گذشته (جمعه ۵ دی ماه) باید برای روز یک‌شنبه ۷ دی ماه در دفتر وزارت اطلاعات در خیابان شهید عراقی حاضر شود. ماموران علت احضار را «پاره‌ای از توضیحات» بیان کرده‌اند.
سحر بهشتی خواهر ستار بهشتی وبلاگ نویس ایرانی است که آبان ۱۳۹۱ بر اثر ضرب و شتم و شکنجه در پلیس فتا کشته شد.

۱۳۹۳ دی ۶, شنبه

آیا عربستان سعودی بدنبال سرنگونی پوتین و نوکرش خامنه ای هست؟

عربستان عصبانی از ایران و روسیه

علی النعیمی، وزیر نفت عربستان سعودی در مصاحبه‌ای گفته است که « تولید کنندگان  اوپک در نظر ندارند سطح تولید خود را کاهش دهند حتی ้اگر اینکه بهای جهانی نفت به بشکه‌ای ٢٠ دلار هم کاهش یابد. » این خودکشی و درگیری بین اعضای اوپک در چیست؟. و چرا ایران  مانند گذشته در اوپک برش و قدرتی ندارد؟.
دخالت ایران و روسیه در امور سوریه و عراق همواره مورد انتقاد عربستان سعودی بوده است. اما امروز ایران به کشوری درجه سه تبدیل شده است که توان دیپلماتیک و سیاسی اش مستقیماً به روسیه و چین وابسته است. رژیم اسلامی به سگ دست آموز چین و روسیه بدل گشته است که همانند آن سگ ،تنبیه روزانه می شود، بدنبال چوب می دود و حتی خود را برای صاحبش لوس می کند! دخالت ایران در بر هم زدن توازن منطقه از همان آغاز انقلاب و ادعاهای صدور انقلاب و کمک به گروههای شیعه در خاورمیانه آشکار شد. عربستان سعودی ظاهرا از این قضیه عصبانی است و بدنبال تضعیف ایران و روسیه از روشی غیر معمول است.

(در این ویدئوی  تاثر بر انگیز گوشه ای از حماقتهای خامنه ای و خمینی توسط محمد نوریزاد یاد آوری می شود که چگونه مردم ایران را در انزوا و فقر قرار دادند و در پایان هم او به خامنه ای راه حل نشان می دهد؛ اما وجداناً کسی باور می کند که خامنه ای به صلاح مردم ایران حرکت کند؟!)
اما می دانیم ایران این سگ دست آموز و صاحبش روسیه بسیار آسیب پذیرند! اقتصاد ایران و روسیه به فروش نفت شدیداً وابسته است. همچنین فن آوری استخراج در ایران و روسیه بسیار ابتدایی و گران است و تاب و توان ارزانی بیش از اندازه را ندارند. اقتصاد این دو کشور  نیز با وجود ثروت سرشار و باد آورده دچار مافیا بازی و فساد است؛ چنانکه توانایی اداره شایسته کشور را از دست داده اند. امروز عربستان سعودی با توجه به توان اقتصادی بالا و ثبات سیاسی خود با کاهش دادن بهای نفت نوک سر نیزه خود را به سمت ایران و روسیه برده است.

انقلاب ایران  چه بود؟

برآیند دشمنی های گروههای مذهبی با خانواده پهلوی که از طرفداری عوام و بازار برخوردار بود به همراه احزاب ممنوع شده مانند حزب توده و ملّی گرایان که هر یک از شاه و پدرش کینه ای به دل داشتند، رژیم شاهنشاهی را سرنگون کرد. حمایت کارتر  هم از این انقلاب چیزی نیست که بتوان از گفتنش بسادگی گذر کرد. سروری ایران در منطقه و رهبری اوپک توسط شاه دهه هفتاد میلادی را به کابوسی نفتی برای غرب بدل ساخت. اتومبیلهای پرمصرف امریکایی در دهه هفتاد با افزایش بهای نفت به موزه ها پیوستند و مردم جهان متوجه ارزش واقعی نفت شدند. اما رهبری اوپک برای شاه ایران آمد نداشت!
این بریده روزنامه چیز عجیبی نیست. روزگاری نه چندان دور مردم ایران در منطقه آقایی می کردند و دارای عزت و احترام بودند، اما امروز بجز توهین و تحقیر در کشورهای عربی تصیب ایرانی نمی شود! چرا؟ براستی چرا؟
در داخل ،مردم هر یک بوسیله ی گروهی تحریک شده بودند.  دانشگاهیان و مجاهدین خلق بوسیله سخنان شریعتی مسموم شده بودند و مرگ وی را توطئه ساواک می دانستند؛ توده ای ها از طرفی مشکلات تشکیلاتی داشتند و از طرفی سعی داشتند به انقلابیون بپیوندند؛  مذهبیون قم و بازاریان مردم را به اعتصاب دعوت می کردند و آرام آرام کینه ها از پهلوی به همراه حمایت غرب از بتی چوبین بنام خمینی ،انقلابی را پدید آورد که خاور میانه را به قهقرا برد.

دخالت در امور کشورهای همسایه

دخالت  و تحریک مردم شیعه عراق وسیله خمینی به عصبانیت صدام انجامید و صدام  بنوعی پیش دستی کرد تا از بروز انقلاب و قیام در کشورش جلوگیری نماید. دخالت در امور بحرین، دخالت در امور لبنان و حمایت از گروههای شیعه که منجر به جنگهای چندساله در لبنان شد، همگی با تحریکات جمهوری اسلامی انجام شد.
ایجاد تظاهرات در عربستان بنام برائت از مشرکین و ایجاد درگیری مسلحانه در عربستان با زائران و فحاشی و شعار علیه شاه عربستان ، تنها گوشه ای فهرست وار از کارهای ملایان به رهبری خمینی و خامنه ایست.
دخالت در قیام مردم سوریه علیه اسد و ایجاد فتنه و پیچیده کردن بحران سوریه با حمایت ایران و روسیه از اسد یکی دیگر از کارهای رژیم ایران است.
دخالت در امور داخلی عراق که به نفرت و درگیری قومی در این کشور انجامیده است و همجنان هم ادامه دارد نمونه ای بارز از سیاستهای نادرست رژیم ایران است
دخالت در یمن ، سودان ، فلسطین و حتی دخالت در امور داخلی تونس که با واکنش تند مردم و دولتهای این کشورها روبرور شد نمونه های دیگر است که به تنش های منطقه ای انجامیده است. آرامش کشورهای خاورمیانه پس از بروز انقلاب شیعی در ایران ، آسیب دید و این روند هنوز هم ادامه دارد.

آیا عربستان بدنبال سرنگونی رژیم ایران است؟

در گذشته روابط شاه و کشورهای عربی در سطح بسیار خوبی بود و اکثر کشورهای عربی از مصر تا عربستان بنوعی متحد ایران بودند. همزمان، ایران با اسرائیل هم روابط اقتصادی بسیار خوبی داشت و چه در صنعت و چه در کشاورزی ،قسمتی از پیشرفتهای ایران پیش از انقلاب مرهون همکاری متخصصان ایران و اسرائیل بود.
نه تنها مردم ایران بدنبال سرنگونی رژیم دزد و جنایتکار اسلامی هستند ؛ دولتهای منطقه مانند عربستان هم دل خوشی از دخالتهای مذهبی ایشان در امور داخلی آن دولتها ندارند و بدنبال بر اندازی این رژیم هستند!
دولتهای عربی منطقه بدنبال رفع تنش با اسرائیل بودند اما تنش ایجاد شده توسط خمینی در گیری های بین مردم منطقه را به اوج رسانید. شکی نیست که دولتهای عربی منطقه از رژیم شیعه گر در ایران راضی نیستند و ترجیح می دهد که دولتی سکولار  و لا اقل همانند پیش از انقلاب بر سر کار باشد. رادیکالیسم اسلامی توسعه یافته توسط رژیم ایران بزرگترین دلیل عربستان برای دشمنی با رژیم ملایان است.
از طرف دیگر رگه هایی از دخالت سپاه پاسداران در مناطق شیعه نشین عربستان و یمن دیده شد که به وحشت این دولتها انجامید و امروز دولتهای عربی هر چه بیشتر قصد پایان دادن به شیعه گری دولتی رژیم ایران را دارند. دولت عربستان متوجه ضعف اقتصادی ایران شده است و سعی دارد تا با فشار بر اقتصاد فاسد و فرسوده ایران از طریق اهرم نفت، اجازه دخالت ایران را در امور دیگر کشورها را ندهد. اما به نظر نمی رسد که غیر از تضعیف و سرگرم کردن دولت ایران به اقتصاد هدفی دیگر و بالاتر در سر سعودیها باشد.

 گویا عربستان پوتین را نمی خواهد!

پوتین که گروهی او را با استالین مقایسه می کنند، با حمایت از اسد سعی داشت یکی از آخرین سنگر های چپ گرایی منطقه را حفظ نماید. رژیم ایران هم با حمایت از اسد ، در واقع برای خود وقت خرید ، چرا که می دانست پس از رفتن اسد نوبت ایران است! در کنار ایران روسیه ی پوتین با دخالت در امور سوریه و اوکراین بشدت مورد تحریم غرب قرار گرفته است. عربستان سعودی بدنبال تضعیف هرچه بیشتر روسیه  می باشد تا شاید حباب پوتین بشکند و حمایت از ایران و سوریه کاهش یابد. حمایت پوتین از سوریه و ایران باعث نگرانی اعراب از بروز درگیریهای مشابه افغانستان در سه دهه گذشته در کشورهای عراق و سوریه شده است.
پوتین و خامنه ای ، مدتیست که پول نفت 100 دلاری را خرج ایجاد آشوب در خاورمیانه کرده اند و امروز عربستان دست بکار شده است تا این دو جنایتکار را که باد نفت 100 دلاری ایشان را مغرور کرده است به زانو در آورد! بله نفت ایران و روسیه 50 دلار هر بشکه... تازه اگر خریداری یافت شود!!!
عربستان که همواره بدنبال پایداری حکومت خود و ثبات سیاسی در منطقه بوده است بشدت نگران شعله ور شدن آتش انقلابهای شیعی و رادیکال در خاورمیانه است ؛ از طرف دیگر گروههای تند روی سنّی مانند  داعش هم در برابر شیعیان قد علم کرده اند و هر لحظه ممکن است جغرافیای سیاسی منطقه را تغییر دهند. بنابر این عربستان ترجیح می دهد شخصی که در روسیه حکومت می کند کسی غیر از پوتین باشد تا شاید از دخالت روسیه بکاهد!

این روش تا چه اندازه موفق خواهد بود؟

با توجه به ذخیره بالای کشورهای نفت خیز عرب و با توجه به ثبات و سلامت اقصادیشان شکی نیست که آنها می توانند این روند کاهش بهای نفت را تا مدتها ادامه دهند و حتی با کاهش هزینه ها نفت را ارزانتر هم بفروشند ، اما دولتهای فاسدی مانند ایران و روسیه که اقتصاد بیمار و مافیایی دارند ، بازدهی لازم را برای تاب آوردن در این قیمتهای جدید نفت را ندارند. برای ایران و روسیه نفت ۵۰ دلاری و ارزانتر از آن هرگز  صرف نمی کند، چرا که این دو درگیر تحریم از یک طرف و دزدیهای کلان میلیاردی و اختلاس سران  خویش هستند. بنابر این احتمال موفقیت این فشار از طرف اعراب برای در هم شکستن حباب قدرت پوتین و خامنه ای وجود دارد و باید منتظر تغییرات سیاسی جدیدی برای این دو کشور بود.