۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

عبدالکریم حاج دباغ همچنان پرچمدار داعش ایران و ماله کش اسلام کشتارگر است

رژیم اسلامی ضد بشری ایران نه تنها کشوری را قبضه کرده و زیر سلطه و اختیار خود در آورده و ملتی را با خرد زدایی به امتی بی دست و پا، بی چاره و بینوا، خرافاتی، متملق و چاپلوس، مزدور و فرصت طلب در آورده است، بلکه به گروهی نیز در کشورهای دیگرمأموریت داده  تا در راستای برنامه های پلید خود سخنگو و ناشرافکار و خواسته های او باشند.
شماری چون عبدالکریم دباغ که به غلط نام زیبای ایرانی “سروش” برخود گذاشته که به هیچ روی برازنده او نیست، و یا افرادی چون اکبر گنجی، محسن کدیور و دهها ایرانی نمای دیگر که در ایران رشد و پرورش یافتند ولی اندکی از فرهنگ و اسالت ایرانی سهمی نبرده اند، پرچمدار اسلام کشتارگر و با اندکی تفاوت در راستای هدف های ضد انسانی رژیم ولایت فقیه گام بر می دارند.

شناسایی بیشتر این پاسداران اسلام

عبدالکریم و یا حاج فرج  دباغ ( دکتر سروش)  و دیگر کسانی که در یکی از حوضه های علمیه، و یا مدارس دینی چون دبیرستان علوی و دبیرستان حقانی تربیت شده اند، جذب شدگان مکتب اسلام کشتارگرند، تار و پودشان به تازیان غارتگر ۱۴ سده پیش پیوند خورده و با تمام نیرو و توانایی در کشورهای جهان به تبلیغ و پاسداری از آن آیین کذایی تازیان می پردازند. برای آنان هویت ملی و فرهنگ بالا و شکوفای ایران مفهومی نداشته و تاریخ و تمدن کشور کهنسال ایران را از زمان یورش تازیان می دانند.
در این ویدیو آقای  حاج دباغ ( دکتر سروش) از اسلام بتی می سازد و آن را درخت با شکوه، پر طراوت و مالامال از غنچه و گل می داند که به دست پیامبر اسلام بذر پاشی شده و به وسیله عمر نعمت های آن در جهان پهناور گسترده گردیده است.
گرچه آقای دباغ گویا دارای تحصیلات فلسفی از انگلستان می باشد ولی این تحصیلات چیزی به شعور ایشان نیافزوده تا آن خرافات و آموزش نادرست دوران نوجوانی را پشت سر گذارد. در نتیجه همان سرشت نخستین آموزش خرافات در مدارس مذهبی را همه جا و در همه حال با خود به یدک می کشد و خود بلند گوی تازیان کشتارگر بوده، به شستشوی مغزی و خرد زدایی افراد کم آگاه و ساده دل به ویژه نسل جوان می پردازد.
در میان بستگان و دوستان ما نیز افرادی دارای درجات برجسته علمی می باشند ولی از آنجا که در خانواده های دبش مذهبی و پای منبر آخوند بزرگ شده اند، کمترین اندیشه و خردی در مغز و وجود آنان نیست. به همین دلیل است که رژیم ولایت فقیه کشورمان با سرمایه گذاری بیکران، و تبلیغات همه جانبه و تلاش های فراوان و همکاری چند هزار آخوند و آخوندک و مزدور فرصت طلب کیسه دوز، شبانه روز می کوشد تا کودکان و نوجوانان را در مدارس، مسجدها، حسینیه ها، اردوهای تابستانی، و سفرهای راه نور (در حقیقت راه گور) هرچه بیشتر با این خرافات و مزخرفات دین آلوده سازد تا افرادی چون عبدالکریم سروش، اکبر گنجی و مانند آنها بلند گوی منافع آینده آنان باشند.

تفکر هم میهنان دنباله رو


جای اندوه و نگرانی فراوان است که شماری از هم میهنان ما ناآگاهانه چنین فردی مانند عبدالکریم حاج دباغ را؛ “اندیشمند و متفکر اسلامی” می دانند. زیرا آنان که از اندیشه و خرد خود بهره می گیرند، راه انسانیت را پیش گرفته و هرگز به دنبال دین و آیین خاصی نخواهند رفت. به ویژه آن که ادیان ابراهیمی از هم کپی برداری شده و کمترین سند و مأخذ درستی برای هیچکدام از آنان نمی توان یافت. نه از موسی و یونس و یوسف خبری هست، و نه از رفتن محمدابن عبدالله با الاغ به آسمانها و نه معجزه و کرامتی از علی ابن ابیطالب که جلاد بردست پیامبر اسلام بود.

شناخت خدا از نظر علمی یا باور داشتن

امروزه حتی در مورد شناخت خدا هم کمترین دلیل علمی وجود ندارد و ما تنها بدو باور مندیم بدون آن که بتوانیم کمترین ادعایی در بودن او داشته باشیم. حال در مورد دین که تنها می توان گفت یک باور است و هیچگونه جنبه علمی و تحقیقی نداشته و این باورمندی از یک فرد تادیگری تفاوت دارد. چنانکه می بینیم جمعیت جهان پیرو ادیان ابراهیمی، زردشتی، هندو، سیک، بودا و دهها مرام دیگرند. خود اسلام نیز از شاخه و گروههای گوناگونی بخش پذیر است که هیچکدام همدیگر را به رسمیت و درستی نمی شناسند و دیگران سوای خود را گمراه و کافر می دانند.
بنابراین، دین تنها جای احساس و باور است. باورها هم تنها تصورات انسان است و می تواند نادرست باشد. چنانکه یک بت پرست، بت خود را خدا می داند که با هیچ معیار و منطق علمی همگامی و همراهی ندارد. از این روی، هرگونه گفتگو از تفکر اسلامی، نامیدن فردی بنام اندیشمند اسلامی، و یافلسفه اسلامی کاملن مردود بوده و از دیدگاه علم و تعقل انسانی بی ارزش است.

سخنرانی عبداالکریم دباغ

آقای دباغ ستایشگر دین و مرامی است که در این ۱۴ سده جهانی را به خاک و خون کشانده  و بر خرد انسانی سرپوش گذاشته است. دینی که توانست کشور بسیار پیشرفته و یکه تاز جهان ما را از دایره مدنیت و پیشرفت باز داشته و فرسنگ ها عقب تر و وامانده تر از کشورهای همتای خود چون روم (ایتالیا)، چین و شماری از کشورهای اروپایی کند.
آقای دباغ مانند کولی های دوره گرد هر آن گاه به کشوری و شهری سفر می کند و بساط رمل و اسطرلاب خود را برای جوانان کم آگاه ولی علاقمند و تشنه دانستن حقیقت پهن می نماید. به تازگی سخنرانی داشته که نوار آن را در این نوشتار می بینید و می شنوید. این آقا از گفتار مجتهد شبستری که آخوندی بیش نیست و پته همه آنان برای هم میهنان خردمند و با فرهنگ ما بر آب ریخته شده، نتیجه می گیرد و به سخنرانی می پردازد.
در این ویدیو آقای بهرام مشیری در باره مغلطه کاری عبالکریم دباغ و شخصیت متظاهر و کاذب او سخن می گوید.
آقای دباغ در این سخنرانی به شدت به پاسداری و نگهبانی دین اسلام راهزنان عربستان پرداخته و هرگونه گروه دینی کنونی مانند داعش، القاعده، و مانند آن را حالت افراطی و کجروی و منفعت طلبی گروهی می داند. او حتی باورهای دینی مسلمانان جهان چون عربستان، مصر، اندونزی، ایران، و مانند آن شاخ و برگهایی می داند که به درخت تنومند اسلام پیوند شده اند و هرکدام دارای غنچه و گل های خوشبویی اند که فضا را معطر ساخته اند. حقیقت کاملن برخلاف گفته آقای حاج دباغ و دیگر خرافات زدگان اسلامی است. باید ایشان گفتار خود را این چنین تغییر دهد:

بذری که پیامبر کاشت و جهانی را به لجن کشید

پیامبر اکرم بذر دین اسلام را کاشت که رفته رفته به درختی تنومند تبدیل شد و شاخه های آن سراسر جهان را فرا گرفت. بر روی هر شاخه هزاران خرزهره و گلهای بدبو و متعفی رشد کرده اند که مشام جهانیان را آلوده ساخته و میوه این درخت بزرگ هزاران آخوند و آخوند نمای شارلاتان و بی فرهنگ است که جهانی را به لجن کشیده، از چشمان آنان هرزگی، زنبارگی، دورویی و شرارت می بارد و دستهایشان به خون جوانان آغشته است. جیب هایشان گشاد و توبره مانند و پر از دزدی و غارتگری مال یتیمان است. به راستی پیامبر اسلام عجب بذری کاشت، و چه زیبا درخت تنومندی پرورش داد؟!!.
این ویدیوی دیگری است که میان آقای بهرام مشیری و آقای فرامرز فروزنده از تلویزیون اندیشه  در باره شخصیت دروغین عبدالکریم دباغ بحث و گفتگوی جالبی انجام می شود، فرد خردباخته ای که  دنباله رو علی شریعتی است  و بزرگترین خیانت را به ایران کرد و زمینه را برای آمدن جمهوری اسلامی آماده ساخت. امیدوارم شما به این گفتار گوش فرادهید. عبدالکریم دباغ در این ویدیو بازهم بر روی دین کشتارگر ماله کشی می کند.
نکته دیگر این که  آقای دبش اسلامی به اسلام ناب محمدی باور ندارد و هیچ گروهی را دنباله رو کامل پیامبر اسلام نمی داند و بر این باور است که بیشتر آنان راه و روشی را طی می کنند که ظاهراً با برداشت پیامبر اسلام هم خوانی ندارد. این گفته کاملن نادرست است زیرا گروههای مذهبی امروزی اعم از داعش ایران، داعش عراق، القاعده، و دهها گروه دیگر دقیقن و به درستی همان کارهایی را می کنند که در زمان پیامبر به وسیله خود او و یا اصحاب و یارانش انجام می شد.
در این ۱۴ سده نیز با همان روش و با همان انگیزه به استناد قرآن، روایات پیامبر، اصول شریعت همه آن جنایت ها تکرار شده است. بنابراین، کاری که هرکدام از این داعش ها می کنند همان کارهای تکراری زمان پیامبر است. پس بهتر است آقای دباغ در این مورد ماله کشی نکند تا بخواهد چهره کریه اسلام را  بزک کرده و آن را زیبا نشان دهد.
آقای حاج دباغ براین باور است که عمر کار خوبی کرد که اسلام را از جزیره العرب بیرون آورد که توانست رشد کند و جهانی شود. گرچه عمر فرد خوب و مهربان و عادلی بود ولی به دلیل همین خیانت بزرگ در یورش به سرزمین خداپرستان ایران و غارت کردن آن است که بیشتر هم میهنان ما از او به بدی یاد می کنند.

چند نکته کوتاه در باره پیامبر اسلام

ما در اسلام فردی بالاتر و نزدیک تر از علی ابن ابیطالب نداریم. کسی که جلاد و دست راست پیامبر بود. در این تصویر علی را می بیند که گردن بیش از ۷۰۰ یهودی را زده و آنها را یک جا چال می کند. این نوشته بسیاری از تاریخ نویسان است.
آقای حاج دباغ در مورد پیامبر اسلام همانگونه می اندیشد که همه آخوندها او را ستایش می کنند. زیرا پیامبر را فرد بزرگی می داند که تخم دین پرشکوه اسلام را کاشته و اکنون درخت تنومند حاصل از آن جهانی را از عطر و بوی خود فراگرفته است. اگر ما به کتب تاریخ نویسندگان بزرگ عرب و غیر عرب حتی به کتاب کوچک “دوقرن سکوت” مراجعه کنیم و زندگی محمدابن عبدالله را از کودکی مطالعه نماییم به آسانی به این نتیجه می رسیم که پیامبر اسلام فردی جاه طلب، زنباره، مال اندوز، ولی بسیار باهوش بود که در سفرهای گوناگون همراه کاروانها و با معاشرت با پیروان زردشتی، کلیمی، و مسیحی، از مکتب آنان چیزهایی فراگرفت که او را به ابداع و اختراع دین اسلام وا داشت.
پیامبر روش پیشروی و پیرو گیری خود را هم پس از ده سال ناامیدی و سرگردانی در مکه، بر اساس غارت و چپاول کاروانها و توزیع اموال و زنان آنها در مدینه پیاده کرد و  پس از او در دیگر نقاط جهان از جمله نقاط گوناگون ایران همان روش اجراء گردید. هم اکنون گروه داعش نیز همان رویه کشتار و غارتگری را دنبال می کند
پیامبر توانست در اندک زمانی همه دزدان، گرسنگان، زنبارگان و فرصت طلبان بیابان عربستان را به دور خود گرد آورد. اگر بنا به گفته آقای حاج دباغ پیامبر بذری کاشت که به درختی تنومند تبدیل شد، باید گفت آن بذر، بذر تجاوز، آدم کشی، غارتگری، حق کشی، زنبارگی، نفاق، دورویی، و جنایات بیشمار دیگر بود که ما در کشورهای اسلامی و در میان گروههای داعش ایران، داعش عراق، القاعده، و گروههای دیگر شاهد و ناظر آنها هستیم و اکنون بیش از ۱/۵ میلیارد افراد جهان بدان باور دارند و در طلسم آن گرفتار شده اند بدون آن که کمترین تحقیقی در مورد صحت و ثقم آن کرده باشند.
سخن میرزا آقا خان کرمانی سرتا پا حقیقت است. آقای حاج دباغ و هم کارانش که برای تازیان سینه می زنند باید خجالت بکشند از این که اسلام را دین معرفت، صلح و دوستی بدانند.

عملکرد آقای دباغ در گذشته

آقای عبدالکریم دباغ در روزهای آغازین انقلاب که بی خردی جامعه ما را فرا گرفته بود، با همکاری چند تن به قلع و قمع استادان اندیشمند و فرهیخته دانشگاههای ایران پرداخت و بسیاری از این انسان های وارسته و آگاه را از کار برکنار نمود و خانواده های زیادی راخاکستر نشین نمود. شماری از آن برجستگان دانش و هنر نیز به ناچار جلای وطن نموده، در مکانی و سمتی به کاری اشتغال ورزیدند و یا جذب دانشگاههای دیگر شدند.
چنانچه در فردای آزاد ایران یک گروه تحقیقاتی عملکرد ضد ملی و غیر انسانی آقای عبدالکریم دباغ را بررسی کرده و زیر ذره بین گذارد، بیگمان به این نتیجه خواهد رسید که خیانت این فرد در فروکشی دانش و فرهنگ و کیفیت دانشگاههای ایران و به جای آنان، گماردن یک مشت بی سواد که به دستور خمینی جنایتکار تنها ظاهراً دارای “تعهد” بودند و از تخصص و دانش بهره ای نداشتند، از خیانت آدم کشی خلخالی در کردستان، و یا خیانت خاتمی (سید خندان) که رژیم اسلامی را پابرجا و استوار نمود کمتر نبوده، و شاید هم بیشتر باشد.

از آنچه گفته شد

مزدوران مملکت ما در خارج کشور نه تنها امثال دباغ و گنجی و کدیورند که اسلام کشتارگر را برای ما نگاه داشته اند، بلکه  جوانانی هستند که از سوی رژیم مأموریت دارند و ظاهراہ تحصیل می کنند و یا در سفارتخانه به کار جاسوسی برای رژیم می پردازند.  در این تصویر مزدورانی می بینید که  برای روحانی رأی داده و مردم را تشویق به رأی دادن نمودند.
آقای عبدالکریم دباغ همانند هم پالکی های خود چون اکبر گنجی،  محسن کدیور و  عطا الله مهاجرانی، عبدالعلی بازرگان، و دهها فرد دیگر در کشورهای گوناگون جهان به شدت می کوشند و تلاش دارند تا این اسلام کشتارگر و حزب سیاسی ضد انسان بتی ساخته و بر چهره زشت و کریه آن نقابی فریبنده بیاویزند تا در دیدگاه ناآگاهان و کم تجران خوب جلوه کرده و اندکی از شهرت آن کاسته نشود. بی گمان تلاش این خردباختگان در قداست دادن به دین، خدمت به رژیم کشارگر ولایت فقیه و موجب پایداری و دوام بیشتر آنست.
خیانت آقای حاج دباغ به تنها به منبر رفتن کشورهای گوناگون و شستشوی مغزی جوانان نیست. ایشان در روزهای نخست انقلاب شمشیر اسلام را مانند ۱۴ سده پیش بر کشید و استادان فرهیخته و اندیشمند دانشگاههای ایران را درو نمود. خانواده های را خاکستر نشین نمود، و به جای آن فرهیختگان، شماری بی سواد کم دانش، ولی پرمدعا، و به خواسته خمینی متعهد، ولی بدون دانش و تخصص بر سر کار آورد.
اگر بخواهیم میزان خیانت این فرد را نسبت به فرهنگ و دانش کشورمان بسنجیم، باید خیانت های آقای دباغ را با کشتار خلخالی جلاد خمینی در کردستان، و یا خدمت خاتمی (سید خندان) در جایگزینی و تثبیت رژیم اسلامی که در آن زمان لرزان و در آستانه سقوط بود دست کم برابر و شاید هم بیشتر بدانیم.
فضول محله

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر