۱۳۹۳ شهریور ۷, جمعه

به تجزیه طلبان خودفروخته: ایران هرگز نمی میرد!

کشور یکپارچه ایران و ملیت ایرانی:

کشورِ بی دفاعِ ما ایران که یادگارِ هزاران سال مُبارزه، دلاوری، جان فشانی و فداکاریِ نیاکانِ ماست، امروز همچون شُوالیه ای زخم خورده است که از اسبِ خویش نیز افتاده، بی پناه و بی سلاح نقشِ بر زمین شده و مورد حمله هر آدمکِ بی سر و پایی قرار می گیرد و توانایی دفاع از خود را ندارد.
ایران زمین که مهد فرهنگ و تمدن دنیاست و هزاران هزار سال است که همچون دماوند حتی در بدترین شرایط استوار و مُحکم ایستاده و در برابر هر تهاجم و حمله خارجی به کمک مردمان دلاوری که در دامان پَرورانده مقاومت نموده است؛ امروز تمامیت ارضی اش از سویِ مُشتی آدمک فرومایه که ایران بدان ها هستی و هویت بخشیده، مورد تهدید و حمله قرار گرفته است.
ایران یک کشور پهناور است که از اقوام مختلفی تشکیل شده و این اقوام به همراه یکدیگر، ملیت «ایرانی» را می سازند. نبود هر یک از این اقوام یعنی نبود ایران! برای اتحاد میان ایرانیان، به پا خیزیم!
عده ای مردمان کَم خرد و بی هویت و خود فروخته گِرد هم آمده اند و با جعل و تحریف تاریخ، تلاش می کنند تا برای خود هویتی تازه ساخته و خود را ملتی! تحتِ استعمارِ ایران نشان دهند؛ این در حالی است که ایشان هرگز ملت نبوده، نیستند و نخواهند بود و تنها بخشی از ملت بزرگ ایران می باشند.
ملت بزرگ ایران از اتحاد و همدلی و یکرنگی اقوام مختلفی همچون آذری ها، فارس ها، کُرد ها، لُر ها، بلوچ ها، عرب ها و عرب زبان ها، مازَنی ها و… تشکیل شده و این پنداری بسیار پوچ است اگر هر کدام از این قوم ها، برای خود اعلام استقلال کرده و خوستار جدایی از مامِ میهن باشند.
ایران زمین همچون گلستانی بزرگ و زیبا می ماند که هر یک از اقوامِ ایرانی، یک بخش از این بوستان را تشکیل می دهند؛ بنابراین ایران بدون وجود حتی یکی از این اقوام دیگر میهن ما نیست و هر یک از آن قوم های شریف نیز که از این مملکت جدا شوند، بسیار پوچ، بی ارزش و بی هویت خواهند گشت.

- تجزیه طلبان؛ مزدوران کوته فکر دولت های غربی:

عده ای انگشت شماری از افراد بی هویت و کم دانش، به دلیل داشتن عقده ها و گرفتاری ها و بیماری های ذهنی، گرد هم آمده اند و به نام آزادی خواهان و استقلال جویان، سر در آخور غرب کرده و با دریافت مبالغ هنگفت و تسلیحات نظامی، از تکه و پاره کردن ایران زمین سخن می گویند!
فرتور رقص زیبای مردان بلوچ را نشان می دهد؛ ایران از اقوام گوناگونی تشکیل شده و در یک ایران سکولار دموکرات، تمامی این اقوام از حقوق مساوی برخودار خواهند بود.
این مزدوران ایران ستیز با پندارهای فاشیستی خود را قوم و گروه برگزیده دانسته و ادعا دارند که از «فاشیسم فارس» به ستوه آمده اند؛ گویی که حکومت جنایتکار اسلامی برای فارس ها مدینه فاضله درست کرده و هیچ فارس زبانی با هیچگونه مشکلی دست و پنجه نرم نمی کند!
در ذهن های بیمار آن خودفروختگان ایران ستیز، تصویری موهوم از ایران نقش بسته: ایرانی که در آن فارس ها زندانیان سیاسی – عقیدتی نیستند، اعدام نمی شوند، کشته نمی شوند، فقیر و درمانده و محروم نیستند و در کمال خوشی و رفاه و آرامش زندگی می کنند در حالی که تمامی اقوام دیگر، در فلاکت و بیچارگی، دست و پا می زنند! به راستی حتی کودکان نیز می دانند که این تصویر از ایران، یک توهم بیمارگونه بیش نیست و ایران تحت حکومت ملایان، تبدیل به زندانی برای همه ایرانیان از هر قوم و با هر زبان و لهجه ای گشته است!
آن تجزیه طلبان خردباخته و بی دانشی که دلیل جدایی طلبی شان را فاشیسم فارس! می خوانند از اندک شعور، فَهم و انسانیت بی بهره اند؛ باید بدان ها گفت که ای خائنین! مگر در طی سه دهه گذشته، تنها کُرد ها، بلوچ ها و یا آذری ها بوده اند که به آن ها ظلم و ستم روا شده؟ مگر تمامی مردم ایران غرق در خوشبختی و رفاه و امنیت و آسایش بوده اند و فقط آن چند قوم بوده اند که در زجر و بد بختی و بینوایی دست و پا می زدند؟
این تصویر عده ای از زندانیان سیاسی ایران زمین را نشان می دهد، البته فقط عده کمی که شناخته شده اند؛ هر وقت یک مزدور تجزیه طلب با شما از فاشیسم فارس! سخن گفت، این تصویر را نشانش دهید و بگویید چند نفر این زندانیان فارس هستند؟ شاید که خجالت بکشند و دست از خود فروشی بردارند!
زندانیان عقیدتی – سیاسی را فقط کُرد ها و آذری ها و بلوچ ها تشکیل می دهند؟ آیا از فارس ها، لُر ها، شمالی ها و…کسی زندان نرفته و یا اعدام نشده است؟ این چه منطقِ غلطی است که ظلم روا داشته شده به مردمان را به گردنِ ایران می اندازند؟ ایران بدیشان ستم کرده و یا رژیم حاکم بر ایران که اتفاقن رهبرش نیز اهلِ آذربایجان است؟
هر ظلمی شده و هر ستمی که روا گشته، برای تمامی ملت ایران بوده و اینکه سنگدلی و جنایت حکومتِ اسلامی را به مامِ میهن ارتباط دهیم و ایران را گناهکار بدانیم و این سرزمین را به خاطر شرایط اسفناکِ موجود لعن کرده و تَرک گوییم، عینِ حماقت، نادانی و خیانت است.
حفاظت از تمامیت ارضی ایران در هر شرایطی، در اولویت قرار داشته و دارد و حفظ وجب به وجبِ این خاکِ پُر گوهر و گرانقدر وظیفه هر ایرانی با شرف و میهن دوستی با هر زبان و رنگ و لهجه ایست؛ تمامیت ارضی ایران خطِ قرمز مشخص تمامی ایرانیان با هر باور سیاسی و عقیده دینی است و وای بر حالِ مزدورانی که خیال خام تجزیه این سرزمین را در سَر های شان می پرورانند.

- ایران هرگز نمی میرد:

هیچکس منکر ظلمی که به اقوام ایرانی از سوی «حکومت اسلامی» روا داشته شده، نیست؛ هیچکس نمی تواند آسیب جدی که سیاست های ضد ایرانی «حکومت اسلامی» به فرهنگ و سنت های زیبای اقوام ایرانی وارد کرده را انکار کند، هیچ کس نمی تواند ادعا کند که کردها، بلوچ ها، آذری ها و… از سایر اقوام تحت فشار بیشتری نیستند اما اینجا یک پرسش پیش می آید و آن اینکه: آیا فارس ها در رفاه و آسایش کامل به سر می برند؟
چرا نمی خواهیم باور کنیم که «حکومت اسلامی» دشمن مشترک همه ماست؟! هیچ ایرانی در سه دهه گذشته روی خوشی و آسایش را به خود ندیده است! هیچ کدام مان طعم آزادی و دموکراسی را نکشیده ایم، چرا با دیدگاه های قوم گرایانه و فاشیستی، می خواهیم این سرطان اسلامی را به یک قوم خاص، نسبت داده و آن گروه را تقصیرکار بدانیم؟
این زنان ایرانی پارسال در زندان اعتصاب غذا کرده بودند؛ نسرین ستوده از میان شان آزاد شده و الباقی همچنان در بند هستند! از تجزیه طلبان بی هویت بپرسید چند نفرشان فارس هستند؟ و اگر ما زندانی سیاسی فارس داریم، چطور ادعا می کنند که فاشیسم فارس بر ایران حکومت می کند؟
ایران یک کشور پهناور است که از اقوام مختلفی تشکیل گشته و هیچ کدام این قوم ها بدون ایران، دارای هویت و ملیت مختص به خود نبوده، نیستند و نخواهند بود! فارس ها، کردها، بلوچ ها، آذری ها، عرب ها و عرب زبان ها و…همه گل های این گلستان اند و هر یک از این گل ها که بخواهد از باغ ایران جدا شود، در تنهایی و سختی، خشک شده و پرپر خواهد شد!
در طی هزاران سال گذشته هربار کشور عزیز ما ایران با حمله بیگانگان و اشغال ستمگران مواجه شده، به دلیل همدلی و اتحاد اقوام ایرانی، جان سالم به در برده و ظالمان را بیرون رانده و نجات پیدا کرده است! این اتحاد و مقاومت ملی بارها و بارها در تاریخ گوهربار کشورمان به چشم می خورد و ایران دوستی در رگ و پوست و استخوان ایرانیان، جریان دارد.
با توجه به آنچه گفته شد نتیجه می گیریم که ایرانیان یک دشمن واحد دارند و آن «حکومت اسلامی» است و یک هدف مشترک که آن «ایرانی آزاد، دموکرات و سکولار» است؛ ایرانی که در آن تمامی شهروندان با هر زبان و لهجه و گویشی، در برابر قانون از حقوق مساوی برخوردار باشند و هیچگونه تبعیضی در آن وجود نداشته باشد.
در این بین اگر عده ای طوق مزدوری غرب را بر گردن آویخته و خیال تجزیه ایران را در سر می پرورانند و وقیحانه از «فاشیسم فارس» سخن گفته و دیکتاتورهای ایران ستیزی چون خمینی و خامنه ای را دستاورد «فاشیسم فارس» می دانند و کورکورانه از سخنان پوچ و دروغین اربابان غربی خود پیروی می نمایند، باید بدانند که ایران هرگز نخواهد مرد و زمانی که کاسه صبرمان لبریز شود، ایران را به گورستان مزدوران ایران ستیز، تبدیل خواهیم نمود.
 فضول محل

محمدباقر قاليباف، شهردار تهران،‌ در شهرداری گفته است: نبايد اجازه داد زنان بيشتر از «محرمان» خود با «نامحرمان» معاشرت داشته باشند. (این شعر طنز تقدیم به او)

خبر آمد جناب قالیباف
زده یک ابتکار جانانه

گفته باید که مرد و زن بکنند
کار در مرکز جداگانه

تا مگر شهرداری تهران
نشود مثل فاحشه خانه

آنچه شاعر نتیجه میگیرد
از چنین گفته ی حکیمانه

اینکه: از شغل خویش راضی نیست
شهردار عزیز دردانه

بیگمان هست جای دلخواهش
مستراح زنانه، مردانه

هادی خرسندی

۱۳۹۳ شهریور ۶, پنجشنبه

افشاگرى هاى شهرام همايون:در خصوص رفسنجانی شخص اصلی ، فساد مالی از زبان افراد رژیم اسلامی ،یک بازیگر در زندان و مناظره پرفسور با دکتر درباره وجود

بر روى متن زير كليك كنيد


خدایان روان پریش و جلاد مذاهب، مستحق بازخواست و محاکمه اند!

iranian-women-about-to-be-hanged-prays-to-god

 

چهره کریه قوانین الهی

تکنولوژی غربی به بهترین و فاحش ترین نحو جنایات دین داران و خداپرستان افراطی را به نمایش می گذارد. حتی تصور فیلمی ساختگی از ژانر وحشت که قاتلینی بیرحم و سایکوپات به فوتبال با سرهای بریده بپردازند. و بلند بلند قهقه بزنند, غیر قابل تصور است. امااین ویدیو مسلمانان طالبانی است که با سرهای بریده پلیس پاکستان به اصطلاح فوتبال بازی می کنند و می خندند.

سنگسار، یا جلوه دیگر از عدالت الله عرب

چگونه می توان باور کرد که در سرزمین هایی بدوی زنان و مردان را پارچه پیچ می کنند و گودالی کنده و آنان را تا نصفه در گودال قرار داده و با سنگ بدنشان را له خواهند کرد؟. یا اینکه بسیاری از مادران و پدران، اجازه جداسازی قسمتی از عضو تناسلی کودکان شان را به بیرحمانه ترین شکل صادر می کنند! با کدام منطقی و سر سوزنی از انسانیت و عاطفه می توان کوچه ها و پیاده رو های عراق را که مملو از سرهای بریده و بدن های تکه تکه شده است نظاره گر بود!.

آتش زدن انسان ها بنام دین

همچنین، نگاهی هر چند کوتاه و بهت زده به فیلم وحشتناک آتش زدن انسان ها به جرم جادوگری. یادآور جنایات مذهبیون مسیحی افراطی در قرون وسطی می باشد. این پیشرفت علم بشر و بوجود آمدن دوربین، موبایل، ماهواره، اینترنت و…بود. که پرده از عمق توحش اعتقادات مذهبی ادیان برداشته است.

مذهبیون افراطی جنایتکاران دینی

مذهبیون افراطی بویژه ملاها، مفتی ها، اسقف ها، پاپ ها و … می توانند به راحتی، نیروی تباه کننده یا ترمز تمدن جوامع بشری باشند. چون قدرت مذهبیون افراطی بر جهل مردم عامی تکیه دارد. مردمی که به نیرو های خرافی ما بعد الطبیعه باورمند بوده و  از قهر و غصب خدایان خیالی در هراسند.
همچنین طمع داستان خیالی بهشت و پاداش الهی چشم بصیرت خردباختگان را کور کرده است. بنابر این بسیاری از این افراد، گوش به فرمان خدایان و مذهبیون به راحتی دست به هر جنایتی می زنند. سپس توجیه این جنایات را خواست خدا یا در راه خدا می خوانند.
حقیقت امر این است که مذهبیون افراطی که به جنگ ها و کشتارها دامن می زنند. افرادی خودشیفته (نارسیسیسم) و جنایتکار هستند. به دلیل همین خودانگاشت‌های درونی و اختلالات روانی است که خود را در ارتباط با پیامبران و خدا می دانند. و از هیچگونه جنایتی به نام خدایشان و به حکم فتوایشان روی گردان نیستند. حال اینکه اگر فرد دیگری ادعای رابطه با خدا و پیامبران را داشته باشد. به جرم کلاهبرداری یا دیوانگی دستگیر و به زندان خواهند افکند. آنان بوسیله دست یازیدن به مذاهب دروغین، میل به کشتار، شکنجه، تجاوز و عطش قدرت را در خود سیراب می کنند. وگرنه برای هیچ انسان عاقلی قابل قبول نیست که راه بهشتی موعود با دستان خونی و لبریز از جنایت ممکن باشد.
در این ویدیو آقای دکتر عرفانی جامعه شناس به یک سری از مسائل اجتماعی مانند پرورش دروغ و دروغ پردازی و همچنین ماهنیت و نوع عشق اسان ها به یکدیگر بحث و گفتگو می کند.

دین منشاء جنگ ها و جنایت ها

از جنگ های صلیبی بین مسلمانان و مسیحیان و دیگر ادیان، تا کشتار امروزه مردم بی پناه به دست طالبان و داعش و حکومت های اسلامی گرفته، تا درگیری های خون آلود فلسطینیان و اسرائیلیان، همه و همه بر سر دین و مذاهب و اعتقادات خرافی ناشی به باور بر ادیان است.
در این نوع جنگ ها و خصومت ها هر دو طرف با تکیه بر اعتقاد راسخ به خدا و پیامبران خود به جنایت می پردازند. و هیچ ترسی از این بابت ندارند، چون خود و خدای خود را بر حق می دانند. بزرگترین قربانی این جنگها مردم محروم و ستم دیده هستند. و ثمره آن نفرت عمیق ایمان آورندگان به مذاهب مختلف از یکدیگر و تشنج فضای صلح در منطقه می باشد. همچنین دلزدگی و دین گریزی نسل های آینده نسبت به ادیان و خدایان پیشینیان شان، از نتایج دیگر این جنگ ها می باشد. چنانچه امروزه در ایران نظاره گر آن هستیم.

خداوندان بیرحم، سزاوار محاکمه اند

چناچه مهندس بهرام مشیری محقق و تاریخ شناس عصر ما در این رابطه بیان می کند همه مشکلات از آنجا آغاز می شود؛ که می گویند؛ “خداوند می فرماید.”اصولن خدای ادیان ابراهیمی خدایی روان پریش، جلاد و کم حوصله است که از توهین، شکنجه دادن و کشتن لذت می برد. خدایی که از او مرتبن به عنوان قادر یاد می کنند. بنابراین سوالات زیادی در مورد وجود خدا پیش می آید. اگر قدرتمند پس چرا خود به امور دنیویان رسیدگی نمی کند. و اگر مهربان و بخشنده است، پس چگونه چنین قوانین مجرمانه و جنایتکارانه ای برای تنبیه خاطیان دارد. مگر نه اینکه می گویند او بوجود آورنده و واقف به همه چیز است. پس چگونه بندگانی را که خود این ویژگی ها و حتی حق انتخاب را به آنان داده شکنجه و تنبیه می کند؟. از نظر نگارنده، خداوندانی چنین شکنجه گر و جانی، مستحق محاکمه در دادگاه ذهن و نقد و بیان خردمندان می باشند.

یک بام و دو هوای شرعی

یکی از دهها جنایات داعش در عراق که از سوی الله مدینه مأموریت در قتل عام مردم دارد.
زیباترین تفسیری که از قوانین شرعی و به طور کلی مذهبی شنیدم. در مصاحبه ای از کانال سی.ان.ان بود. (متاسفانه اسم تفسیرگر مذهبی سیاسی را به خاطر ندارم.) وی در جواب اینکه قوانین شریعت اسلامی چیست، گفت. “قوانین شریعه اسلامی یعنی هر چه که می خواهند و به نفعشان باشد، دستورش را صادر می کنند.” او سپس در ادامه چنین گفت؛ “در نظر بگیرید که بخواهند فردی را بکشند. می گویند در قوانین ما کافران باید کشته شوند. و سپس بخواهند بنا به اقتضای زمان با گروهی صلح کنند. خواهند گفت دین ما دین بخشش است و خداوند هرکس را در انتخاب دین آزاد گذاشته است.
وی در ادامه گفت: “به طور کلی کتاب های مذهبی به صورتی نوشته شده است (به صورت تیغ دو لبه). که از هر طرف قابل اجرا به نفع سودجویان مذهبی باشد.”  شاهد این گفته اعمال و رفتار حکومت اسلامی ایران است. حکومتی که دست فردی را که از بیکاری و گرسنگی به دزدی روی آورده، قطع می کند. اما دزدی های کلان و میلیاردی نزدیکان سردمدارن و حکومتیان را نادیده می گیرد. انسانی را به سنگسار محکوم می کنند. اما متجاوزدیگری را به جاه و مقام می رساند. چون فرد دوم جنایتکار خانگی حکومت بوده است و….

متعالی ترین مذهب انسانی

بهترین و انسانی ترین راه و روش زندگی، احترام و رعایت حقوق دیگران است. آنچه به عنوان حقوق بشر نگاشته شده حاصل تفکر و دسترنج افرادی وارسته در جوامع آزادی خواه و پیشرفته بشری است. جوامعی که دوران سیاه قرون وسطای فرمانروایی جهل و مذهب را سپری کردند. جوامعی که عصر رنسانس را با شکوفایی هر چه بیشتر تجربه کردند. و اکنون این کشورهااز قدرتمندترین، ثروتمندترین، پیشرفته ترین و شادترین نقاط جهان می باشند.

کلام آخر

گروه داعش یکی از نمایندگان الله در عراق حتی از کشتار کودکان نیز پرهیزی ندارد. و به هیچ کس رحم نمی کند. اینها کودکان یک دهکده اند که به خواست الله کشته شدندن.
آخرین کلام را با شعری کوتاه به پایان می برم, شعری که وصف حال امروز ایران و مردم ماست.

شعری برای داعش، شعری برای تو…/ ((بنگر! ))

بنگر
که چگونه…
پیامبران بازگشته اند
با تفنگ های لبریز از نفرت ایمان
و خنجرهای خون آلود برهنه،
در راه خدایان
و صدای منحوس تکبیر شان
در لحظه ای که انسانی را چون گوسفندی بی پناه
ذبح می کنند!!!.
بنگر!
به پیامبر و امامانت
که از کهنه ترین کتب تاریخی و دورترین قبایل بدوی
ظهور کرده اند…
و تو هنوز…
به خدایشان…،
ایمان داری!….



۱۳۹۳ شهریور ۵, چهارشنبه

اسلام چیزی جز خفت به ایرانیان نداده و با کنار گذاشتن آن جمهوری اسلامی نخواهد ماند

نام و تاریخ ایران مورد حمله خودمان!

دوستی بما می گفت که “ایران پیش از اسلام هنر و دانشی نداشته است” این گفتار پاسخی به ایشان و امثال ایشان است.تاریخ ایران پیش از اسلام امروزه از طرف دو گروه خودی به سختی مورد چالش است.
گروه اول  پان ترک هستند که به خیال خود تلاش دارند امپراتوری عثمانی(؟!) را به ایران بازگردانند.
گروه دوم  مسلمانان خرافی هستند چه سنی و چه شیعه که تلاش دارند گذشته ایران باستان را پر از زشتی و آزرم نشان دهند. دانش و گذشته ایران را دروغین معرفی می کنند و از دوران اسلامی بعنوان دوران شکوفایی علم و دانش یاد می نمایند.

دوستان و هم میهنان ترک بدانید،کلمه ی ایران واژه ای از آن شماست.

گروههای پان ترک دانسته و ندانسته واژه ایران را مورد حمله قرار داده اند و آن را یک واژه نژاد پرستانه می دانند. این امّا دقیقا تاکتیک حمله برای دفاع است. ما  یک قوم بنام قوم ایرانی نداریم و واژه ایران متعلق به شهر و منطقه خاصی نیست . از رود ایندوس تا اروند رود در دوران ساسانیان بنام ایران بوده است. کتیبه ها و اسناد مختلفی وجود دارد که واژه ایران در آن بکار رفته است.
پارسها و ماد ها و پارتها هر یک در گوشه ای از تاریخ ایران سهیم بوده اند و واژه ایران ، واژه ای است عاری از نژاد خاص و قومیت خاص. این در حالی است که واژه “ترکیه” دقیقا به قوم ترک بر می گردد و پان ترکان محترم باید پاسخگو باشند. از سوی دیگر غافلند از اینکه فرهنگ ترکی قسمت بزرگ و بیشتر خود را مدیون فرهنگ ایران است و ترکان سلجوقی برای سده ها همه ی نوشتار و دبیره ی خود را به فارسی نگاشته اند. پرشمار است وازگان پارسی که به زبان ترکی استانبولی وارد شده است.
چامه های چامه سرایان ایرانی در همه ی موزه های ترکیه قابل دیدن است. اما برای زبان ترکی چند کتاب با پیشینه ی بیش از ۲۰۰ سال سراغ دارید؟.  گاهشمار ایرانی و نوروز آیا از آن شما نیست؟. سازهای نی وتار و تنبور و عود و چنگ آیا از آن شما نیست؟. این همه دستگاههای موسیقی چندگانه، این همه مینیاتور و آثار هنری، این همه معماری و کتیبه های شهرهای سمرقند و بخارا و قونیه و گنجه را می خواهید چکار کنید؟. همه را به ترکی برگردانید؟. مگر زبان فارسی با جنگ در منطقه وارد شده است؟.
دشمنی با ایران و زبان فارسی تا آنجاست که همسایگان ترک ما در کشور آذربایجان کتیبه های فارسی  را از آرامگاه گنجوی حذف کردند. در ازبکستان هم در سمرقند و بخارا کتیبه هایی که بر روی معماری بناها وجود داشته است به زبان ازبکی تغییر کرده است!)

بر خلاف ترکی و عربی زبان فارسی از طریق جنگ پخش نشده است

به تاریخ ۱۴۰۰ سال گذشته نگاه کنید… ابتدا پادشاهان عرب را داریم و سپس پادشاهان ترک. بیشترین دلیل ورود زبانهای عربی و ترکی به ایران جنگهای خونین خلفا و پس از آن چنگیز و تیمور بوده است. اما با این همه، پر شمار متون پهلوی که از ساسانیان باقی ماند را خود اعراب تا چند سد سال به عربی برگردان کرده اند.خانات ترک اما زبان مورد علاقه شان پارسی بود و همواره به فرهنگ و زبان پارسی علاقه داستند. زبان پارسی با کتاب و فرهنگ در خاور میانه جا افتاده است و نه با جنگ ؛همانندترکی وعربی. از رودکی و ابن سینا تا  صادق هدایت و  شاملو چند کتاب به زبان فارسی می توان یافت؟. براستی قابل شمارش است؟.  چگونه می توان گفت که فارسی غیر از فرهنگ و هنر با روش دیگری در خاور میانه همه گیر شده است؟.
پادشاهان ترکی که به هند لشکر کشیدند و از خاندان تیمور بودند برای چند سده فرهنگ و ادب پارسی را در هند ارج نهادند و بدان پرداختند. نخستین کتاب چاپ سنگی پارسی در کلکته هند به چاپ رسیده است و این خود نشانه علاقه مردم هند به ادب پارسی در گذشته است.

اعراب و اسلام به ما چه دادند؟

براستی آن اسلام زوری که اعراب با ۳۰ سال جنگ و در گیری  به خورد ایرانیان دادند چه بما داد که نداشتیم؟. برچیده شدن یک حکومت فاسد و بر آمدن حکومت فاسد دیگر که هنری نیست. آری ساسانیان سقوط کردند ، داستانهایی هست از اینکه ظالم بوده اند و چه و چه… پاسخ نگارنده این است: مگر پس از ساسانیان چه رژیم عدل و دادی در ایران حاکم شد؟. ما که جز ۱۴۰۰سال درگیری و جنگ چیزی ندیده ایم!.
(جنگ تارتارها و پیروزی عثمانی بر ایشان. حضور زبان فارسی در تاریخ و هنر عثمانی غیر قابل انکار است و خوشبختانه بسیاری از آثار فارسی عثمانیها در اروپاست و پان ترکها دسترسی برای تغییر اشعار به زبان ترکی را ندارند!)
نظام طبقاتی ساسانیان اشتباه ایشان بود ولی ربطی به فرهنگ و  پیشینه ایران نداشت. همانطور که در دوره اشکانیان سامانه حکومت چیزی ورای سامانه ساسانیان بود. ایجاد طبقه موالی وغلامان ایرانی که پس از اسلام بسیار بدتر است.اعراب مردان ما را به غلامی بردند  و زنان را به کنیزی.
براستی ” سیّد ” یعنی چه؟. فقط اعراب مرد هستند؟. فقط بنی هاشم  حق آقایی و سروری دارد؟.  این گونه  که آخوند ۱۴۰۰ سال نظام طبقاتی ساسانیان را بر سر ملت بیچاره ایران می کوبد که  گویی قرار بوده است تا ابد ساسانیان و نظام ایشان پا برجای باشد.

آثار باقی مانده از ایران پیش از اسلام نشان از دانش و فرهنگی شگرف دارد

(کافیست در گوگل بنویسید "پل ساسانی" تا با پر شمار  از پلهای زیبا و استوار مواجه شوید که همگی یک چیز مهم را ۱۴۰۰ سال به ما گفتند و ما نشنیدیم: اسلام هیچ چیزی جز خرابی و خفت به ایران نداد)
(کسانی که عمران و استاتیک خوانده اند می توانند محاسبه کنند که ساختن این پل ساسانی در سردشت چقدر بی نظیر و دقیق بوده است.علم ریاضی و هندسه نزد ایرانیان پیش از اسلام، براستی  بسیار از امروزمان پیشتر بوده است! )
شهر گور در فیروزآباد با نقشه عجیب و بی نقص ،شهر داربگرد، شهر تیسفون، بیشاپور و تخت سلیمان برای باستانشناسان دلایل واضح و شگرفی بر پیشرفتگی علمی ایران پیش از اسلام دارد. پلهای بی نظیر ساسانیان که تا امروز باقیست و معماری سدهایی نظیر شوشتر برای هر انسان خردمندی کافیست که به دانش ریاضی و هندسه ی پیشرفته و دقیق ایرانیان پی ببرد.
عدد نویسی نزد اعراب بصورت “ابجد” و نزد رومیان بصورت “رومی باستان” بود ،در حالیکه ایرانیان از سیستم پیشرفته ی یکان و دهگان(از راست به چپ) استفاده می کردند و در ژمان عبدالملک مروان اولین بار سکه هایی با تقلید از عددنویسی ساسانیان (از راست به چپ)را استفاده کردند. استفاده از سیستم ده دهی کمک بسیار بزرگی در حساب و هندسه به ایرانیان باستان کرده است و پا برجایی آثار ساسانیان پس از ۱۵۰۰ سال آن هم در مناطق زلزله خیز از دقت در محاسبه ایشان نشان دارد. خود تاریخ نویسان مسلمان بر سوزانده شدن آثار ادبی و علمی ایرانیان به بهانه کفر آمیز بودنش اعتراف کرده اند که به “کتابسوزی اعراب” شهرت یافت.
موسیقی و جامه های رنگین باز مانده از هنرمندان ساسانی، گزارشهای خود اعراب از زیباییهای شهرهای تیسفون و فرش بهارستان(که به پیشنهاد عربی نادان تکه تکه شد و بین اعراب وحشی تقسیم گشت) تنها گوشه ای از هنر ایران ساسانی را به ما گوشزد می کند.

جایگاه زن نزد ایرانیان پیش از اسلام

زبان پارسی مونث و مذکر ندارد و همین از روحیه برابری جنسی نزد ایرانیان خبر می دهد. نامهایی نظیر ” آریا ” و” مهران ” و “آذر” و “کیوان” که در فرهنگ ایران گاهی برای نامگذاری زن و گاهی برای مرد استفاده شده است،نشانه دیگری از بی تفاوتی ذاتی ایرانیان به جنسیت دارد. پادشاهی ۳ زن ایرانی که یکی از آنها بنام پوراندخت بسیار دقیق و شایسته پادشاهی را سامان بخشید،نشانه دیگری از ذات برابری زن و مرد در فرهنگ ایرانیان است.
همچنین آغاز پادشاهی شاپور دوم پیش از تولد و پیش از  مشخص شدن جنسیت زن و یا مرد وی، دلیلی دیگر است که در ایران باستان مقام زن و مرد در یک حد و اندازه بوده است. در ایران نه خبر از زنده به گور کردن دختران بود (که البته در اعراب هم بسیار نادر بوده است) و نه خبری از بردگان زنی که در بازارهای مدینه و شام، برهنه به فروش برسند(نظیر خرید و فروش مادران امامان شیعه!)

جایگاه ادب و اخلاق در ایران باستان

در ایران باستان ۳ زن به پادشاهی رسیدند که پوراندخت بسیار از خود لیاقت و تدبیر نشان داد.در تاریخ آمده است که در دوران کوتاه پادشاهی، او اوضاع آشفته داخلی ایران را آرام کرد و با مردم به نرمی و عدل برخورد نمود ولی شوربختانه در گذشت تا ایران پیش از تهاجم اعراب در بدترین روزگار خود باشد
متن کتیبه های پارسی باستان  امروز خوانده شده است و مدرک بزرگی بر ادب و فرهنگ شایسته ایرانیان است. توجه به راستگویی و پرهیز از دروغ یکی از موارد اخلاقی عمده ایست که از طرف ایرانیان باستان بارها و بارها در کتیبه های مختلف پند گونه و پر شمار آمده است. آثار ادبی اندکی که از طوفان اسلام باقی مانده است نظیر پندنامه “برزویه طبیب” براستی ما را با فرهنگی شگرف و شایسته روبرو می کند؛چیزی که شور بختانه ملت شریف و همیشه در صحنه ایران، امروز از آن تهی هستند.
آیین مانی که اسناد بزرگی از آن در چین یافت شده است، سندی بی نظیر از فرهنگ آرامش و متانت نزد ایرانیان باستان است. شاهنامه فردوسی که بسیاری از چامه های موبدان زرتشت را درخود پنهان کرده است،به گونه ای بی نظیر مردانگی و راستی ایرانیان را به رخ هر شنونده ای می کشد.

ایران همه چیز به عرب داد و  اسلام به ما خفت داد!

از وعده بهشت پر از گل و درخت ایران که در قرآن آمده است بگذریم! اما معماری مساجد و گنبدهای زیبای مسلمانان کپی از معماری بی نظیر ساسانیان است. موسیقی عرب از دربار ساسانی به دربار خلفا راه یافت و تا اسپانیا حرکت کرد و اگر امروز گاهی شباهتهایی در موسیقی اسپانیا با موسیقی خودمان حس می کنیم بی دلیل نیست! ما لااقل یک گیتار از اسپانیا طلبکاریم.
جامه ها و رقصهای صوفیان ترکیه و مصر چیزی جز جامه های ایرانی و رقصهای ایرانی نیست که هیچ ربطی به اسلام نداشته است و این هم بوسیله امویان تا اندلس رقته است. گاهی که به هنر و موسیقی مراکش نگاه می کنم، گویی ساسانیان را دمی زنده و بازگشته می بینم! علاقه ساسانیان به پوششهای رنگی و موسیقی رقصی ،چیزی را به مراکش داده است که امروز خود ایران ندارد: هنر ساسانی! و البته پس از آن آهی می کشم که “چرا ما امروز باید در خفّت اسلام و عزای امامان عرب خود زنی کنیم ولی مراکشی ها ۱۴۰۰ سال با فرهنگ ساسانی در شادی و پایکوبی باشند؟” چرا تاجیکستان سعی در بازسازی گذشته زیبای ایران داشته باشد ولی مردم ایران در صف یارانه و  نوبت حج و سوریه عمر خود را تلف کنند؟. چرا اسلام به ما اندوه و خفّت داده است و ایران ساسانی به اعراب مراکشی شادی و هنر؟.
ایوان کسرا در تیسفون که از معدود آثار باقیمانده از پایتخت ایران ساسانی است اوج هنر و معماری ایرانیست. و شور بختانه در عراق رو به تخریب کامل است. این است هنر معماری ایرانی که بعد از اسلام به مساجد راه یافت و حتی در هند به خلق تاج محل منجر شد. معماری تاج محل هرگز هندی نیست و این را خود هندیها هم معترفند.
بجای آموزش انسانیت و اخلاق واقعی، این افکار پوسیده و تقلیدی را بخورد خردسالان ایرانی می دهند، بخیال خود که در ایران می توانند اسلام و خرافات را حفظ کنند ولی امروز هویت ایرانی ، اسلام را بر نمی تابد.
این همه دانشمندان ایرانی که حتی خط عربی را ساختند. خطی که از زبان پهلوی و سریانی برداشته شده است. این همه دانشمندان بزرگی که اعراب مرتبا آنها را دانشمند عرب  جا می زنند. بزرگانی که صرف و نحو را ساختند و نحو را آنچنان راست و دقیق نوشتند که تا پیش ازآن  عرب نمی دانست که در قرآنش چندین ایراد نحوی وجود دارد و البته بعضی از ایرادات قرآن  تا امروز هم پای برجاست! امپراتوری اعراب اگرچه خلیفه اش عربی ولگرد از بنی هاشم بود ولی اداره این امپراتوری که از هند تا اسپانیا ادامه داشت بدست مدیران ایرانی مانند “برمکیان” تا مدتها پا برجا ماند که نام بسیاری از آنها در تاریخ محفوظ است. زوال و گسیختن این امپراتوری هم بدست ایرانیان بود و از دوران مامون عملاً ایران بصورت کشوری مستقل درآمد و پس از آن خلافت عرب دکور و تختی بیش نبود.

نکته پایانی:

امروز در رژیم دروغین اسلامی آن اسلام خرافی در همه ایران رخنه کرده است و نسلها را مغز شویی می دهند. ایرانی بودن را افتخار نمی دانند و حتی نام ایران را انکار می کنند. آن چنان از اسلام کذایی دروغها به مردم گفته اند که برای ملت در خواب رفته مشتبه شده است که راه نجاتشان این اسلام و آن کتاب قرآن خرافه است. بر همه ایرانیان میهن پرست واجب است که خود را از یوغ بندگی اسلام برهانند و آزادگی را بیاموزند.آزادگی با پیام انسانیت و اتحاد بر اساس همه ی اقوام ایرانی.

۱۳۹۳ شهریور ۴, سه‌شنبه

خانه کعبه حداقل چهار بار ویران شده است و هیچ پرنده ابابیلی مشاهده نشده است!

بت خانه های قرن ما

همانطور که در نگاره پیشین اشاره شد، بت خانه های قرن ما، زیارتگاه های مذهبی می باشند. چنانچه روحانیون اهل سنت نیز همواره به این مسئله اشاره داشته اند. حال با حمله گروه اسلام گرای افراطی داعش به مکان های مقدس شیعیان، این پرسش بوجود می آید؛ پس خدا، پیامبر و امامان شفا دهنده و معجزه بخش کجا هستند؟. چگونه است که این نیروهای امدادی و غیبی حتی قدرت جلوگیری از تخریب قبر خود را ندارند؟!. بنابراین، آیا چنین به اصطلاح نجات دهنده گان بی وجودی، می توانند هیچ اراده ای در زندگی پیروان خود داشته باشند؟. آیا درست نیست که بپنداریم، این قبور و اجساد پوسیده و فنا شده. تنها به دلیل خرافات و تبلیغات مذهبی دین فروشان، هنوز در ذهن برخی از مردم عامی حضور دارند؟.

تاریخچه ویرانی و تاراج خانه کعبه

این عکس ها متعلق به سال ۱۹۴۱ میلادی برابر با۱۳۲۰ شمسی می باشد. همانطور که مشاهده می کنید, سیل مکه را فراگرفته و خدای مکه عاجز از محافظت از خانه خود بوده. . کعبه در سال ۱۳۷۷قمری به فرمان سعود و فهد بن عبدالعزیز مورد تعمیرات کامل قرار گرفت. سوال اینجاست که چرا خانه ای که قرآن قول محافظت از ان بوسیله الله داده شده. احتیاج به تعمیر و مرمت داشته است؟.
سرنوشت خانه کعبه بعد از اسلام، چنان که در قرآن به حذف و ثبات آن بوسیله الله تاکید شده.امن و خالی از دغدغه نبوده است. بعد از اسلام کعبه چهار بار به کلی ویران گردیده، و سپس از نو بناشده است. اماهرگز هیچ پرنده ابابیلی برای دفاع از کعبه در آسمان مکه دیده نشده است. و در کمال ناباوری ویرانی خانه کعبه حتا به دست مسلمانان نیز انجام شده است. گویا خود مسلمانان نیز به مقدس بودن و یا ترس از عذاب الهی بر ویرانگران این خانه، باور نداشته اند.

ویرانی کامل کعبه در سده اول هجری

بعد از اسلام کعبه دو بار در سده اول هجری به طور کلی ویران شد. این ویرانی ها در جریان جنگ هایی که بین امویان و عبدالله بن زبیر فرماندار وقت مکه صورت گرفت، بوجود آمد. در ادامه به شرح کوتاهی از آن می پردازیم.(١)، (٢) و (٣)

قیام عبدالله بن زبیر قریشی اسدی

پس از واقعه عاشورا، قیام های متعددی در نقاط مختلف بر علیه حکومت بنی امیه و به خصوص یزید پسر وی صورت گرفت. بسیاری از این قیام ها در ظاهر به انگیزه خونخواهی از امام حسین و یارانش صورت می گرفت. اما در باطن برای کسب قدرت و شکست سیاسی معاویه بود.
یکی از معروف ترین این قیام ها، قیام عبدالله بن زبیر قریشی اسدی از شهر مدینه است.
یزید پسر معاویه برای مقابله با این قیام، سپاهی به فرماندهی مسلم بن عقبه به سوی مدینه فرستاد. این سپاه پس از سه روز در ذی حجةسال ۶۳ هـ.ق. طرفداران عبدالله بن زبیر را در مدینه به کلی سرکوب کرد. در آن هنگام عبدالله بن زبیر در مکه سکونت داشت. وی با شنیدن خبر سرکوبی طرفدارانش، مردم مکه و حجاز را به اطاعت از خود دعوت نمود.
این ویدیو تخریب و ویران کردن آرامگاههای موسوم به یونس نبی یکی از پیامبران ادیان ابراهیمی به دست گروه داعش را نشان می دهد. بی گمان ساختن هرآرامگاهی که مقدس شناخته شده و مورد پرستش عده ای خردباخته قرار گیرد  در منطق هر انسان اندیشمندی ناپسند و مطرود است.

سوزاندن و سنگ زدن با منجنیق به کعبه

چون یزیداطلاع یافت که عبدالله بن زبیر طرفداران فراوانی پیدا کرده است، پس از سرکوبی قیام مدینه دستور به عزیمت سپاه به مکه داد. تا قیام نوپای عبدالله بن زبیر در مکه را به کلی از میان بردارد. مسلم بن عقبه در اواخر سال ۶٣ هـ.ق رهسپار مکه بود که در بین راه در گذشت. سپس به دستور یزید، حصین بن نمیر جانشین وی شد. جنگ میان سپاه حصین بن نمیر و یاران عبدالله بن زبیر در ابتدا در بیرون از شهر مکه انجام شد. اما پس از کشته شدن تعداد زیادی از طرفدارانش، وی به شهر مکه گریخت.
وی با اعتماد به قران که آنرا کتاب خدا و حقیقت می دانست و بر طبق آیه ۱۲۵ سوره بقره که می گوید:هر کسی به خانه کعبه پناه جوید در امان است و کسی نمی تواند به جانش آسیبی برساند، به خانه کعبه پناه برد. اما حجاج بن یوسف ثقفی با منجنیق خانه کعبه را ویران کرد. و عبدالله بن زبیر را کشت. حمله به شهر مکه به دستور یزید بن معاویه از مسلمات تاریخی است و به هیچ وجه قابل انکار نیست. مورخان معروف اهل سنت از جمله طبری در کتاب خویش، تاریخ طبری و ابن اثیر در کتاب الکامل آنرا نقل کرده اند. این واقعه حتی در حوزه های علمیه، جزو سوال و جواب های رایج طلاب می باشد.

تهاجم قرمطیان به مکّه

قرمطیان فرقه ای در قرن سوم هجری بودند که در برابر خلافت عباسیان به پا خواستند.آنان حکومت فارس بحرین و یمامه را به دست گرفتند. خانه کعبه را ویران و سنگ حجرالاسود را چند پاره کردند. در سال ۳۱۷ هجری قمری در زمان خلافت خلیفه مقتدرعباسی، (ابوطاهر قرمطی) فرمانروای فارس دولت قرمطی در بحرین و شرق عربستان که از شیعیان اسماعیلی بود، به مکه حمله برد. تاراج مکه یازده روز ادامه داشت. در این مدت سنگ حجرالاسود را از کعبه جدا نموده. آن را به چند پاره تقسیم کردند و ناودان زرین خانه کعبه را کنده و کعبه را غارت و ویران کردند.
در طول این لشگرکشی بزرگ، مقدّس‌ترین مکان های مذهبی اسلام در شهر مکه مورد چپاول و اهانت قرار گرفتند. سپاهیان وی به محض ورود به شهر مکه به کشتار زائرین پرداختند. آنها در حال کشتن حجاج با خواندن آیات قرآن، حقیقت معنوی کلام خدا بودن قران را زیر سوال می بردند. و باور های اسلامی را مورد اهانت و تمسخر قرار می دادند. به طور نمونه قرمطیان در هنگام کشتار حجاج با خنده می گفتند:(ومن دخل کان امنا و آمنهم من خوف) یعنی:(اگر به راستی خدایی در این دنیا وجود می داشت شما را از زخم شمشیر ما در امان نگاه می داشت) (٢)
در این ویدیو آقای بهرام مشیری بیان می کند که با بررسی و کاوش های علمی در مصر  کمترین اثری از موسی، ابراهیم، یوسف و دیگر ادعاهای خرافه انگیز ادیان ابراهیمی به دست نیامده و همه این ادعاها داستان محض و بدون هرگونه واقعیت است. ساختن خانه کعبه به دست ابراهیم که بنا به ادعای دکانداران دین در مصر می زیسته نیز تنها بحث خرافی و داستانی برای کودکان است.

بی احترامی به مسجد الحرام و کعبه

ابو طاهر با یک سپاه نهصد نفری وارد مسجدالحرام شد. وی مست بوده و اسب او حتی در نزدیک بیت ادرار کرد. ابوطاهر همچنین دستور داد تا درب کعبه را از جا درآوردند. سپس پوشش کعبه را برداشته و بین اصحاب خود تقسیم کردند.

سرنوشت سنگ حجرالاسود پس از یورش قرمطیان

قرمطیان پس از ترک مکه، سنگ حجرالاسود را به همراه خود با غنائم به‌دست آورده به احساء (در شرق عربستان) بردند. بنا بر روایات این سنگ را در توالت عمومی احساء در مرکز قرامطه نصب کردند. همچنین نقل شده که آنرا را به چند قسمت شکستند. سپس بعد از ٢٢ سال با دریافت مبلغ زیادی، یک قسمت آن را فروختند که به مکه بازگردانده شد.

بی احترامی به گنبد و چاه زمزم

نیروهای قرمطی همچنین به فرمان وی گنبدی را که بر فراز چاه زمزم ساخته شده‌ بود, تخریب کرده و تعداد زیادی از اجساد کشته‌شدگان را به درون چاه زمزم ریختند. ابوطاهر همچنین فرمان می دهد تا سنگ حجرالاسود را از جای برکنند و آنرا بشکنند. وی در زمان شکستن حجرالاسود بانگ سر می دهد؛((طیراً ابابیل کجاست؟! حجّارة من سجیل کجاست؟!))

بی احترامی به کتاب های مذهبی

ساختن چند باره خانه کعبه به دلیل ویرانی آن
ابوطاهر قرمطی دستور داد هرچه تورات و انجیل و قران بود در صحرا ریختند و بر آنها نجاست کردند. وی همچنین اظهار داشته بود:((سه نفر این دنیا را به فساد کشیدند یک چوپان یک پزشک و یک شتر چران و این شتر چران از دو نفر نخست بسیار حیله بازتر و نابکارتر بود.))

حادثه ناشی از بلایای طبیعی

در سال ١٩۴١ میلادی برابر با (۱۳۲۰ شمسی )، پس از یک خشکسالی طولانی بارش بارانی شدید، سیلی سهمگین بوجود آورد و مسجد الحرام را فراگرفت. نقل است که مردم با شنا در اطراف مکه طواف می کردند. شاید بهتر بود که طواف کنندگان به جای شنا برای طواف، از خود می پرسیدند؛((چگونه ممکن است خداوندی قادر و مطلق، حتا توان حفاظت و نگهداری از خانه خود را نداشته باشد؟)).

ساخت مجدد کعبه

پس از سیل سال ١٩۴١ میلادی، سلطان مراد چهارم که از پادشاهان عثمانی بود. در سال ۱۰۴۰ (قمری) ساختمان کعبه را با سنگ های گرانیتی از نو بنا کرد. ساختمان امروزی کعبه همین با سنگ های گرانیتی می باشد.

بازسازی و تعمیر کعبه

همچنین بر اساس گزارش رسمی تعمیر و توسعه و بازسازی کعبه و مسجد الحرام, خانه کعبه دو مرتبه دیگر مورد تعمیر و مرمت قرار گرفته است. یک بار در سال ١٢٩٩ ه . ق. و بار دیگر در ١۴١٧ ه . ق.

کلام آخر

مهندس بهرام مشیری محقق، تاریخ شناس و دین شناس عصر ما، بارها در گفتار خود به این حقیقت اشاره کرده اند که؛ پیامبری در ادوار گذشته شغل پردرآمدی بوده که برخی از افراد رند به آن روی می آوردند. در همین راستا طبق گزارش سالیانه مجمع جهانی اقتصاد، در سال ٢٠١٣, تنها بخش گردشگری داخلی عربستان شامل حجاج و گردشگران مناطق تاریخی و توریستی نزدیک به ۴٨ میلیارد دلار سودآوری داشته است.
زائرین افغانی و ایرانی که بصورت تمتع و عُمره در سال ٢٠٠٨ به مکه رفته اند ١.٩٧٣.٠٠٠ نفر بوده که مجموعأ ۴.٨٧٩.٠٠٠.٠٠٠ دلار بوده است. آیا نباید خرج های نجومی رفتن به مکه و مکان های زیارتی از طرف خود مردم به حاشیه نشینان و محرومان کشور خود داده شود؟. آیا نمی توان تسهیلات بهداشتی، کارخانه ها، مدارس و مراکز سرپرستی از کودکان بی سر پرست و مردم بی بضاعت را با این پول در کشور زائران مکه ایجاد کرد؟. و آیا چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام نیست…کمی بیندیشیم.
 فضول محله

۱۳۹۳ شهریور ۳, دوشنبه

جهان به کوروش بزرگی دیگر نیاز دارد تا خاورمیانه آش و لاش را نجات بخشد

پیش گفتار

کوروش، نامی آشنا در پهنه گیتی و مظهر آزادی و دموکراسی و صلح و دوستی برای کشورهای سومر، اکد، آشور، ایلام، اورارتو، و بابل به شمار می آمد. زیرا هرکدام از این کشورها درگیر جهل و بدویت همگانی و ظلم و ستم بیکران زورگویان حاکم بر آنان بود. از این روی، بنا بر نوشته تاریخ نویسان، کوروش به هر کجا پای می گذاشت، با او به عنوان فاتح جنگی و کشور گشا برخورد نمی شد. بلکه به دلیل ظلم بی پایان رهبرانشان، مورد ستایش وگرامی داشت مردم قرار می گرفت. نام کوروش که به زبان انگلیسی به سایرس (Cyrus ) یا سیروس شناخته شده ، مورد احترام و ستایش جهانیان می باشد ، چنان که پاره ای از آمریکائیان کماکان فرزندان خود را سایرس نام گذاری می کنند.
بی گمان کوروش بزرگ یک نابغه جهانی بود که نام و کردارش ستایش جهانیان را به خود جلب نموده است.

تسخیر بابل و دیدگاههای تاریخ نگاران

در تسخیر بابل، هرودوت و گزنفن تاریخ نویسان نامی یونان،  نوشته اند که نه تنها مردم بابل در برابر لشکریان کوروش مقاومت چندانی نکردند، بلکه به آنان خوش آمد گفتند. مردم بابل، در جلوی کوروش خم می شدند،  و کرنش می کردند و به پایش که سوار بر اسب بود بوسه می زدند. کوروش پس از این پیروزی بزرگ، برای همدلی و همدردی با مردم آن سرزمین، بی درنگ به پرستشگاه مرموک (Marmuk) یا مردوک خدای بابل رفت و به رسم آنان به نیایش پرداخت و قربانی کرد. هگل فیلسوف آلمانی می گوید: « روزی که کوروش وارد بابل شد، بخش تازه ای در تاریخ بشربازشد…». هگل هم چنین آغازفرمانروایی کوروش را پایه ومبنای تاریخ جهان می داند.
کوروش بزرگ در سال ۵۳۹ پیش از میلاد بدون خونریزی وارد بابل (در عراق کنونی) شد، و مورد استقبال مردم قرار گرفت.
گزنفون می نویسد: « ملت هائی که زیرفرمان کوروش درمی آمدند، خوشحال بودند از این که زیر راهنمود رهبرانه وپراندیشه او در می آمدند».
گیرشمن می گوید: « ایرانیان نخستین مردمی بودند که امپراتوری جهانی برپا کردند….ودر درازای دو سده، نوروپرتو خیره کننده ای بود که تارک کاخ تمدن جهانی را روشن کرد و به آن جان بخشید».
ویل دورا نت می گوید: « با این که کوروش به باورهای ملت ها احترام می گذاشت، ولی بدین  پیمان وامی داشت که  زمانی می توانند از فرمان روایی برخوردار باشند، که در پرستش گاه های خود آدمی را قربانی نکنند».
کنت گوبینو می گوید: « کوروش بی مانند ویک مسیح بود. مردی که درباره اش سرنوشت پیش بینی کرده که باید برتر از دیگران باشد». (۱) و (۲)

آزاد ساختن یهودیان

پس از پیروزی بر بابل، کوروش یهودیانی که سالیانی چند در بند آشوریان گرفتار بودند، آزاد ساخت. او دستور داد پرستش گاهشان که به دستور بخت ا لنصر ویران شده بود باز سازی کنند وپیاله های زرین وسیمین آنجا که به یغما رفته بود،  به جای خود باز گردانند وبه ۳۲۳۶۰ نفراز آنهائی که مایل بودند تا به فلستین باز گردند، همراهی کنند.  نژاد یهود به پاس نیکی های بیکران کوروش، در کتاب تورات به خوبی از او یاد می کنند و او را مسیحی می دانند که به دستور خداوند برای آزادی آنان آمده بود. دانیل روپس،  تاریخ نگار فرا نسوی می گوید: « هنگامی که اسیران یهود راه بازگشت به فلستین را درپیش گرفتند، این بار به جای اشک وخون، در گذشت هفته ها راهپیمایی، هزاران بار نام کوروش نجات دهنده، کوروش آزادی بخش از دهان آنان بر می خاست وهزاران دست برای دعا به آسمان بلند بود…». (۳)

اعلامیه حقوق بشر کوروش

درسا ل ۱۸۷۹ ترسائی هنگام کاوش های باستانی درنزدیکی با بل، استوانه سفالینی به دست آمد، که پس ازبرگردان آن موجب شگفتی جهانیان شد. این نخستین پیام ودستوراتی است که ۲۵۰۰ سال پیش در جهانی همراه با زورگوئی، بی رحمی، وحشی گری و تجاوز، مردم را به آشتی، دوستی، برابری و دادگری راهنمائی و وادار می سازد. ویژگی هائی که در دنیای پیشرفته و دانش و فرهنگ کنونی نیزبه سختی ودشواری نشانه ای از آن رهنمود وخواسته ها دیده می شود.

در خاورمیانه چه می گذرد؟

در این نقشه، سرزمین بزرگ ایران در زمان کوروش بزرگ به رنگ های زرد و سبزتیره نشان داده شده است. رنگ سبزتیره بابلونیا، مسوپتیمیا، و سیریا راشامل می شود.
با آن که انتظار می رفت در دنیای کنونی با وجود پیشرفت علم و تکنولوژی و رفت و آمد و ارتباط آسان میان کشورهای گوناگون، صلح و دوستی پایدار در جهان حکمفرما بوده و ملت ها با هم و در کنار هم زندگی پر از آرامش داشته باشند، ولیکن می بینیم در سده ۲۱ نیز مانند دوران تاریک گذشته پر از دغدغه و نگرانی است. هنگامی که به وضعیت خاورمیانه نگاه می کنیم می بینیم که این منطقه مانند گوشت شکاری در میان چنگال درندگانی چند گرفتار شده که دست کمی از دوران جاهلیت و دیکتاتوری گذشته جهان را ندارد.
از یک سوی کشورهای باختری برای دستیابی به نفت و کانهای دیگر، خاورمیانه را گرگ آسا در میان پنجه های خود گرفته اند. از سوی دیگر کشورهای دارای قدرت و نفوذ مذهبی مانند عربستان، کشورهای کناره خلیج فارس، ترکیه، مصر، اسرائیل و ایران، هرکدام با طمع و درندگی ویژه خود به این شکار بی دفاع یورش آورده اند. پیامد این گونه سودجویی و تجاوزها از کشورهای گوناگون، خاورمیانه هم اکنون در تب و تاب کشنده ای می سوزد و به تدریج مانند شمعی ذوب می گردد.

نیروهای ویرانگر خاورمیانه

منشور و حقوق بشر کوروش بزرگ که در دنیای جهل و جنایت آن زمان درخشیدن گرفت و جهانی را به آرامش و صلح در آورد هم اکنون بازیچه دست جنایتکاران اسلامی قرار گرفته است.
در شرایطی که منطقه خاورمیانه با وجود جنایت های بیکران القاعده، داعش، ولایت فقیه، عربستان، قطر، بشار اسد و مانند آن، آش و لاش شده و در گیر جاه طلبی قدرت های گوناگون است، آیا چگونه می توان صلح و آرامش را در این بخش از جهان پیاده نمود؟. آیا وضعیت خاورمیانه هم اکنون با کشورهای دیکتاتوری دوران گذشته تاریخ چندان تفاوتی دارد؟. نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر در سوریه از سوی بشار اسد قتل عام می شوند، قصابخانه های بیشمار ولایت فقیه در ایران روز و شب کشتار کرده و قربانی های خود را به پای آخوند می ریزد. فرمانروایان حاکم بر عربستان و دیگر کشورهای منطقه نیز بی سر و صدا مخالفین خود را ذبح اسلامی می کنند و بالاتر از همه القاعده و داعش با پرچم سیاه خود جهل و تاریکی را بر نور و روشنانی مسلط و پیروز می سازند.

عملکرد ایران در خاورمیانه

اگر در ایران رژیمی ملی و مردمی وجود داشت هم اکنون می توانست پیک صلح و آرامش در منطقه باشد. ایران آزاد و بدون آخوند می توانست به یاری و کمک مردمان ستمدیده و زجر کشیده کوبانی و ایزدی شتافته و با همکاری و همراهی با پیشمرگان کرد جنایت کاران داعش و القاعده را بر سر جای نشانده و کانون محبت و دوستی و پشتیبانی برای مردم منطقه باشد. ولی رژیم ضد انسانی کنونی کشورمان خود پا به پای بشار اسد تا کنون در کشتار بیش از ۱۹۰ هزار مردم محروم و بیگناه سوریه شرکت داشته است. اینجاست که یک خلاء قدرت سیاسی و دموکراسی در منطقه و به ویژه در ایران احساس می شود و ما را بر آن وا می دارد که در پی کوروشی دیگر و نادری دیگر باشیم تا کشورمان و همه منطقه خاورمیانه از این نا به سامانی بیرون آید.

نکته پایانی:

در خاورمیانه پاره پاره شده و همه چیز به یغما رفته آیا می توان به نیروهای پدافند ملت های در بند چون شورای امنیت و سازمان ملل متحد امیدوار بود و یا باید آنان را ببر کاغذی و بازیچه دست قدرت های بزرگ دانست؟. با وجود چنین نابه سامانی و به هم ریختگی جهانی چگونه ملت های ناتوان و در رنج خاورمیانه می توانند از خودشان دفاع کنند ؟.
و در کشور ما ایران، با نبودن اتحاد و همبستگی ملی آیا می توان کوروش دیگر، شاه عباس دیگر، نادر دیگر، امیر کبیر دیگر، رضا شاه دیگر، و یا در نهایت مصدق و بختیار دیگر و در سطح جهان بازهم کوروش، گاندی، نهرو، و نلسن مندلایی را یافت تا به این نابه سامانی ها پایان بخشیده و صلح و آرامش را به منطقه باز گرداند؟. امیدواریم چنین بشود و چنین باشد.
 فضول محله