۱۳۹۳ شهریور ۳, دوشنبه

جهان به کوروش بزرگی دیگر نیاز دارد تا خاورمیانه آش و لاش را نجات بخشد

پیش گفتار

کوروش، نامی آشنا در پهنه گیتی و مظهر آزادی و دموکراسی و صلح و دوستی برای کشورهای سومر، اکد، آشور، ایلام، اورارتو، و بابل به شمار می آمد. زیرا هرکدام از این کشورها درگیر جهل و بدویت همگانی و ظلم و ستم بیکران زورگویان حاکم بر آنان بود. از این روی، بنا بر نوشته تاریخ نویسان، کوروش به هر کجا پای می گذاشت، با او به عنوان فاتح جنگی و کشور گشا برخورد نمی شد. بلکه به دلیل ظلم بی پایان رهبرانشان، مورد ستایش وگرامی داشت مردم قرار می گرفت. نام کوروش که به زبان انگلیسی به سایرس (Cyrus ) یا سیروس شناخته شده ، مورد احترام و ستایش جهانیان می باشد ، چنان که پاره ای از آمریکائیان کماکان فرزندان خود را سایرس نام گذاری می کنند.
بی گمان کوروش بزرگ یک نابغه جهانی بود که نام و کردارش ستایش جهانیان را به خود جلب نموده است.

تسخیر بابل و دیدگاههای تاریخ نگاران

در تسخیر بابل، هرودوت و گزنفن تاریخ نویسان نامی یونان،  نوشته اند که نه تنها مردم بابل در برابر لشکریان کوروش مقاومت چندانی نکردند، بلکه به آنان خوش آمد گفتند. مردم بابل، در جلوی کوروش خم می شدند،  و کرنش می کردند و به پایش که سوار بر اسب بود بوسه می زدند. کوروش پس از این پیروزی بزرگ، برای همدلی و همدردی با مردم آن سرزمین، بی درنگ به پرستشگاه مرموک (Marmuk) یا مردوک خدای بابل رفت و به رسم آنان به نیایش پرداخت و قربانی کرد. هگل فیلسوف آلمانی می گوید: « روزی که کوروش وارد بابل شد، بخش تازه ای در تاریخ بشربازشد…». هگل هم چنین آغازفرمانروایی کوروش را پایه ومبنای تاریخ جهان می داند.
کوروش بزرگ در سال ۵۳۹ پیش از میلاد بدون خونریزی وارد بابل (در عراق کنونی) شد، و مورد استقبال مردم قرار گرفت.
گزنفون می نویسد: « ملت هائی که زیرفرمان کوروش درمی آمدند، خوشحال بودند از این که زیر راهنمود رهبرانه وپراندیشه او در می آمدند».
گیرشمن می گوید: « ایرانیان نخستین مردمی بودند که امپراتوری جهانی برپا کردند….ودر درازای دو سده، نوروپرتو خیره کننده ای بود که تارک کاخ تمدن جهانی را روشن کرد و به آن جان بخشید».
ویل دورا نت می گوید: « با این که کوروش به باورهای ملت ها احترام می گذاشت، ولی بدین  پیمان وامی داشت که  زمانی می توانند از فرمان روایی برخوردار باشند، که در پرستش گاه های خود آدمی را قربانی نکنند».
کنت گوبینو می گوید: « کوروش بی مانند ویک مسیح بود. مردی که درباره اش سرنوشت پیش بینی کرده که باید برتر از دیگران باشد». (۱) و (۲)

آزاد ساختن یهودیان

پس از پیروزی بر بابل، کوروش یهودیانی که سالیانی چند در بند آشوریان گرفتار بودند، آزاد ساخت. او دستور داد پرستش گاهشان که به دستور بخت ا لنصر ویران شده بود باز سازی کنند وپیاله های زرین وسیمین آنجا که به یغما رفته بود،  به جای خود باز گردانند وبه ۳۲۳۶۰ نفراز آنهائی که مایل بودند تا به فلستین باز گردند، همراهی کنند.  نژاد یهود به پاس نیکی های بیکران کوروش، در کتاب تورات به خوبی از او یاد می کنند و او را مسیحی می دانند که به دستور خداوند برای آزادی آنان آمده بود. دانیل روپس،  تاریخ نگار فرا نسوی می گوید: « هنگامی که اسیران یهود راه بازگشت به فلستین را درپیش گرفتند، این بار به جای اشک وخون، در گذشت هفته ها راهپیمایی، هزاران بار نام کوروش نجات دهنده، کوروش آزادی بخش از دهان آنان بر می خاست وهزاران دست برای دعا به آسمان بلند بود…». (۳)

اعلامیه حقوق بشر کوروش

درسا ل ۱۸۷۹ ترسائی هنگام کاوش های باستانی درنزدیکی با بل، استوانه سفالینی به دست آمد، که پس ازبرگردان آن موجب شگفتی جهانیان شد. این نخستین پیام ودستوراتی است که ۲۵۰۰ سال پیش در جهانی همراه با زورگوئی، بی رحمی، وحشی گری و تجاوز، مردم را به آشتی، دوستی، برابری و دادگری راهنمائی و وادار می سازد. ویژگی هائی که در دنیای پیشرفته و دانش و فرهنگ کنونی نیزبه سختی ودشواری نشانه ای از آن رهنمود وخواسته ها دیده می شود.

در خاورمیانه چه می گذرد؟

در این نقشه، سرزمین بزرگ ایران در زمان کوروش بزرگ به رنگ های زرد و سبزتیره نشان داده شده است. رنگ سبزتیره بابلونیا، مسوپتیمیا، و سیریا راشامل می شود.
با آن که انتظار می رفت در دنیای کنونی با وجود پیشرفت علم و تکنولوژی و رفت و آمد و ارتباط آسان میان کشورهای گوناگون، صلح و دوستی پایدار در جهان حکمفرما بوده و ملت ها با هم و در کنار هم زندگی پر از آرامش داشته باشند، ولیکن می بینیم در سده ۲۱ نیز مانند دوران تاریک گذشته پر از دغدغه و نگرانی است. هنگامی که به وضعیت خاورمیانه نگاه می کنیم می بینیم که این منطقه مانند گوشت شکاری در میان چنگال درندگانی چند گرفتار شده که دست کمی از دوران جاهلیت و دیکتاتوری گذشته جهان را ندارد.
از یک سوی کشورهای باختری برای دستیابی به نفت و کانهای دیگر، خاورمیانه را گرگ آسا در میان پنجه های خود گرفته اند. از سوی دیگر کشورهای دارای قدرت و نفوذ مذهبی مانند عربستان، کشورهای کناره خلیج فارس، ترکیه، مصر، اسرائیل و ایران، هرکدام با طمع و درندگی ویژه خود به این شکار بی دفاع یورش آورده اند. پیامد این گونه سودجویی و تجاوزها از کشورهای گوناگون، خاورمیانه هم اکنون در تب و تاب کشنده ای می سوزد و به تدریج مانند شمعی ذوب می گردد.

نیروهای ویرانگر خاورمیانه

منشور و حقوق بشر کوروش بزرگ که در دنیای جهل و جنایت آن زمان درخشیدن گرفت و جهانی را به آرامش و صلح در آورد هم اکنون بازیچه دست جنایتکاران اسلامی قرار گرفته است.
در شرایطی که منطقه خاورمیانه با وجود جنایت های بیکران القاعده، داعش، ولایت فقیه، عربستان، قطر، بشار اسد و مانند آن، آش و لاش شده و در گیر جاه طلبی قدرت های گوناگون است، آیا چگونه می توان صلح و آرامش را در این بخش از جهان پیاده نمود؟. آیا وضعیت خاورمیانه هم اکنون با کشورهای دیکتاتوری دوران گذشته تاریخ چندان تفاوتی دارد؟. نزدیک به ۲۰۰ هزار نفر در سوریه از سوی بشار اسد قتل عام می شوند، قصابخانه های بیشمار ولایت فقیه در ایران روز و شب کشتار کرده و قربانی های خود را به پای آخوند می ریزد. فرمانروایان حاکم بر عربستان و دیگر کشورهای منطقه نیز بی سر و صدا مخالفین خود را ذبح اسلامی می کنند و بالاتر از همه القاعده و داعش با پرچم سیاه خود جهل و تاریکی را بر نور و روشنانی مسلط و پیروز می سازند.

عملکرد ایران در خاورمیانه

اگر در ایران رژیمی ملی و مردمی وجود داشت هم اکنون می توانست پیک صلح و آرامش در منطقه باشد. ایران آزاد و بدون آخوند می توانست به یاری و کمک مردمان ستمدیده و زجر کشیده کوبانی و ایزدی شتافته و با همکاری و همراهی با پیشمرگان کرد جنایت کاران داعش و القاعده را بر سر جای نشانده و کانون محبت و دوستی و پشتیبانی برای مردم منطقه باشد. ولی رژیم ضد انسانی کنونی کشورمان خود پا به پای بشار اسد تا کنون در کشتار بیش از ۱۹۰ هزار مردم محروم و بیگناه سوریه شرکت داشته است. اینجاست که یک خلاء قدرت سیاسی و دموکراسی در منطقه و به ویژه در ایران احساس می شود و ما را بر آن وا می دارد که در پی کوروشی دیگر و نادری دیگر باشیم تا کشورمان و همه منطقه خاورمیانه از این نا به سامانی بیرون آید.

نکته پایانی:

در خاورمیانه پاره پاره شده و همه چیز به یغما رفته آیا می توان به نیروهای پدافند ملت های در بند چون شورای امنیت و سازمان ملل متحد امیدوار بود و یا باید آنان را ببر کاغذی و بازیچه دست قدرت های بزرگ دانست؟. با وجود چنین نابه سامانی و به هم ریختگی جهانی چگونه ملت های ناتوان و در رنج خاورمیانه می توانند از خودشان دفاع کنند ؟.
و در کشور ما ایران، با نبودن اتحاد و همبستگی ملی آیا می توان کوروش دیگر، شاه عباس دیگر، نادر دیگر، امیر کبیر دیگر، رضا شاه دیگر، و یا در نهایت مصدق و بختیار دیگر و در سطح جهان بازهم کوروش، گاندی، نهرو، و نلسن مندلایی را یافت تا به این نابه سامانی ها پایان بخشیده و صلح و آرامش را به منطقه باز گرداند؟. امیدواریم چنین بشود و چنین باشد.
 فضول محله

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر