۱۳۹۳ شهریور ۲۰, پنجشنبه

رژیم ضد ایرانی آخوندی، آموزش و پرورش نونهالان کشورمان را به نابودی کشانده است

درد ما یکی دوتا نیست. از هرچه بگوییم و بنالیم، بازهم کم گفته ایم. هنگامی که ما برای چند لحظه در اندیشه بدبختی های جامعه خود، ویرانی و فرسایش سریع کشورمان فرو می رویم، و نسل های نوجوان و جوان را بدون آینده، بی هدف، و تلف شده می بینیم، اندوه و غم بی پایانی سراسر وجودمان را فرا می گیرد و آنچنان ما را افسرده و ناتوان می سازد که مرگ و نیستی را بر این زندگی در زیر چتر یک مشت روضه خوان غارت گر، بی فرهنگ، و ضد ایرانی ترجیح می دهیم.
این دخترک نازنین، نونهال میهن ما، برای رسیدن به دبستان، ناچار است کیلومترها از دامنه کوه و پرتاب و همچنین به کمک طنابی که به دو سوی رودخانه کشیده شده، خود را به آنسوی رودخانه برساند. براستی باید گفت نفرین بر این رژیم ضد مردمی، ضد ایرانی که سرمایه های ایران را به غارت برده اند، و کمترین کار برای این نونهالان عزیز کشورمان انجام نداده اند. به راستی شرم بر آنان باد.
اجازه دهید امروز ازکودکان محروم جامعه خود گفتگو کنیم. کودکانی که سرمایه ملی، و امید آینده کشورند و باداشتن روحیه حساس و نقش پذیری زیاد، به آرامش، محیط آموزش سالم، اطرافیانی آگاه، آرام، و شرایط خوب زندگی نیاز دارند. حال، آیا آخوند چپاول گر، آخوند ضد آیین و فرهنگ ایرانی با افکار پوسیده و خرافاتی ۱۴۰۰ سال پیش می خواهد و یا می تواند امکانات ضروری برای آموزش و پرورش فرزندان این آب و خاک را فراهم کند؟.

از ۳۲ سال پیش که سایه شوم این رژیم ضد انسانی بر سر ما افکنده شد، کودکان معصوم و گل های نازنین و زیبای سرزمینمان به جای آن که در پناه خانواده پرورش یابند، به کودکستان و دبستان روند تا با آموزش خوب و تربیت عالی افرادی کارکشته، آگاه، و خردمند برای جامعه آینده خود باشند، گروهی در خیابان ها به فروش کالای ناچیز و بی ارزش می پردازند تا درآمدی برای زندگی خود کسب کنند، عده ای نیز بی خانمانند و به نام بچه های کار و کارتن خواب شناخته می شوند.
این ویدیو شرایط سخت و بسیار خطرناک گذر نوباوگان کوهستان خوزستان را برای رسیدن به دبستان نشان می دهد.
در میان ایلات و عشایر که زندگی دگرگونی دارند و ناچارند خود را با طبیعت دمساز کنند، و یا در دامنه کوهستان ها به ویژه در خوزستان فرزندانشان از تحصیل و تعلیم و تربیت محرومند. خانواده ها که خود در حقیقت از همه چیز حتی آب خوردن محرومند، ناچارند از راههای پر پیچ و خم کوهستان ها و گهگاه از رودخانه های بدون پل گذر کنند تا به آموزشگاه و یا دبستانی برای فرزندان خود دسترسی پیدا کنند.

رژیم ضد ایرانی میلیون ها دلار از حلق و گلوی مردم و کارهای آبادانی کشور را گرفته است، تا برای سوریه و لبنان، مدرسه، بیمارستان، کارخانه درست کند، و جاده سازی نماید. احمدی نژاد هم که بی تردید یک وطن فروش دشمن مردم ایران است، ارز مملکت را در ونزوئلا و کشورهای دیگر صرف خانه سازی و تأسیسات رفاهی برای مردم آن جا نموده است.

مجتبی و مصطفی خامنه ای که دزدی و غارت گری را از پدر بزرگوار خود فرا گرفته اند، ارزهای مملکت را در بانک های خارج گذاشته، و یا در آفریقای جنوبی به خانه سازی و کارهای دیگر اختصاص داده اند.

نتیجه این که دبستان و یا آموزشگاهی که برای این نونهالان فراهم شده، تنها محدود می شود به یک بیغوله و جای تاریک و کثیفی به نام کلاس درس که به آغل گوسفندان شبیه هست تا جای دگر.، و  کلاس درس تنها منحصر است به  جای نشستن، یک تخته سیاه، و کتابی که گویای شرایط و منطقه آموزش نیست.

این به اصطلاح دبستان، کمترین امکانات آموزش و پرورش نونهالان سرزمینمان را ندارد. آموزگاری هم که در این مدارس تدریس می کند، خود دارای مشکلات و دشواری های  مادی و روانی فراوانی بوده، و می توان گفت برای این کار پرورش نیافته است.
این ویدیو به اصطلاح دبستان روستایی را نشان می دهد. خرابه ای که تنها یک سقف دارد و گذرگاه گوسفندان است. کیفیت این دبستان از آغل گوسفندان هم پایین تر است
 فضول محله

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر