خبرهای داغ سیاسی
- خیلی از طرفداران شعار رفراندم توقع ندارند که رژیم فاسد و مستبد با این کارنامه سراسر جنایت و سرکوب، پای این کار برود. میگویند میدانیم این رژیم حتی اگر رفراندمی به راه بیندازد، پرسشی را جلو خواهد گذاشت که هیچ ربطی به موضوع اصلی یعنی موجودیت خودش نداشته باشد.
هفته پیش عباس عبدی
طی یادداشتی در روزنامه اعتماد، آب پاکی را روی دست همه کسانی ریخت که دنبال
رفراندم اند. عبدی نوشت که در موقعیت کنونی، «صحبت کردن جدی از همهپرسی بیمورد
است. فقط برای ترساندن مخالفان حاکمیت مردم مناسب است.»
البته نمی توان و
نباید انتظار داشت که طرفداران رفراندم از حرف عبدی استقبال کنند و از شعار خود
دست بکشند. یک نگرش ریشه دار، پشتوانه شعار رفراندم است. در جامعه اهداف و جهت
گیری های معینی وجود دارد که پای این شعار را به فضای سیاسی ملتهب ایران باز می
کند. ما دائما با اشارات آشکار یا تلویحی به رفراندم روبروییم: از سخنرانی های حسن
روحانی گرفته تا مقالات اصلاحطلبان مغضوب، از بیانیه های بخشی از سلطنتطلبان
گرفته تا آنها که شعار «جمهوری ایرانی» می دهند؛ از پچ پچ های مجاهدین و دیگرانی
که روی سیاستِ «رژیم چنج» حساب بازکردهاند گرفته تا بخشی از شخصیتهای مترقیِ که
از بن بست سیاسی و ادامه وضع کنونی درمانده شده اند. شعار رفراندم، ظرفیت تکثیر
در اعتراضات عمومی را هم دارد و انعکاسش را حتی در خیزش رادیکال دیماه 96
شنیدیم.
فرایند رفراندم یا
همه پرسی واقعا چیست و چه نتایجی در بر دارد؟ رفراندم یکی از شکلهای
تصمیمگیری و سیاستگذاری بر سر این یا آن موضوع مشخص در چارچوب یک نظام و نظم
مستقر است. از تدوین رفراندم بهعنوان یک اصل از مجموعه اصول قانون اساسی
کشور گرفته تا بهکارگیری آن در شرایط استثنایی و در مورد موضوعات مشخص، توسط
نهادهای حکومتی انجام میشود و تحت هدایت و کنترل قدرت حاکم قرار دارد. پس بدیهی
است که هدف از برگزاری رفراندم، برانداختن نظام مستقر و یا طبقه حاکم و نهادهای
تعیینکننده قدرت نیست و نمیتواند باشد. به قولمعروف «کارد دستهاش را
نمیبرد.»
رفراندم روش روزمره و
رایج تصمیمگیری سیاسی در کشورها نیست. جناحها برای سیاستگذاری بر سر مسائل مورد
اختلافی که نمیتوانند در موردش به توافق برسند، معمولاً از روشها و نهادها و
قوانین دیگری استفاده میکنند. مثلا در ایران مجلس شورای اسلامی، شورای نگهبان، حکم
حکومتی توسط ولیفقیه، فشار نظامی و امنیتی و یا در مواردی کودتای خزنده را بکار
می گیرند. رفراندم وقتی به کار میآید که بخواهند به تصمیمی، به نام تودهها
مشروعیت ببخشند. بخواهند معنی دگرگونی را در ذهن مردمی که به میدان آمده اند و
خواهان تغییرند محدود کنند؛ بخواهند رادیکالیسم سیاسی را منفرد کنند و به حاشیه
برانند؛ بخواهند توهم اصلاح از درون را رواج دهند.
رفراندم می خواهد به
نام «رجوع به مردم»، خیابان را آرام کند و ذهنها را به یک پرسش دو جوابی سوق دهد:
آری یا نه؟ گاه طرح چنین پرسشی از فرط فریبکارانه بودن، مسخره به نظر میرسد.
مثلاً در 12 فروردین 1358 که رژیم سلطنتی سقوط کرده بود و مرتجعین اسلامی به رهبری
خمینی و با راهگشایی غرب به قدرت رسیده بودند، رفراندم «جمهوری اسلامی آری یا نه؟»
را برگزار کردند که نتیجهاش پیشاپیش به عمل درآمده بود. امروز خیلی ها با طرح
شعار رفراندم، به پرسش «نظارت استصوابی آری یا نه»، «شورا نگهبان آری یا نه» یا
حداکثر به «ولایتفقیه آری یا نه» فکر می کنند. واقعیت این است که در مسیر پر افت
و خیز رویدادهای سیاسی، بعضی نهادهای قدرت می تواند فرو بریزد و بعضی قوانین می
تواند لغو شود اما نظام به بقای خود ادامه دهد. بعضی نهادها و قوانین هم هست که
انحلالش می تواند مثل حرکت دومینو، فرو ریزی نهادهای تکیه زده و مرتبط به آن ها را
در پی داشته باشد. اگر جایگاه نظارت استصوابی و شورای نگهبان، مورد اول باشد (که
هست) این احتمال وجود دارد که در شرایطی خطیر، حاکمیت از ابزار همه پرسی برای حک و
اصلاح ساختار نظام استفاده کند تا بحران را کاهش دهد.
خیلی از طرفداران
شعار رفراندم توقع ندارند که رژیم فاسد و مستبد با این کارنامه سراسر جنایت و
سرکوب، پای این کار برود. میگویند میدانیم این رژیم حتی اگر رفراندمی به راه
بیندازد، پرسشی را جلو خواهد گذاشت که هیچ ربطی به موضوع اصلی یعنی موجودیت خودش
نداشته باشد. می گویند می دانیم صحنه را هم طوری خواهد چید و کنترل خواهد کرد که
نتیجه از قبل روشن باشد و به پیروزی نظام بینجامد. با وجود این، اصرار دارند که
اگر شعار رفراندم به خواست عمومی مردم تبدیل شود، شاید بتوان «جامعهی جهانی» را
قانع کرد که روی جمهوری اسلامی فشار بگذارد و برگزاری رفراندمی واقعی را تحت نظارت
سازمان ملل و دیگر نهادهای بینالمللی حول یک پرسش اساسی به رژیم تحمیل کند. اما
چنین چشمداشت و توهمی نسبت به «جامعهی جهانی» همان اندازه ساده اندیشانه است که
توقع آزادیخواهی و برابریطلبی از جمهوری اسلامی. قدرتهای جهانی هر مشکلی هم که
با جمهوری اسلامی داشته باشند، حتی اگر طرح «رژیم چنج» واقعاً در دستور کارشان
باشد، از طرح رفراندم برای حفظ ثبات و تحکیم ستونهای اساسی نظم موجود یعنی دستگاه
اداری و نیروی نظامی ـ امنیتی و ساختار بهره کشی استفاده خواهند کرد. رفراندم را
برای تضمین مناسبات سلطه و غارت و حراج ذخایر و منابع کشور به اجرا خواهند گذاشت.
بیجهت نیست که این ها هرگاه نظارت و هدایت رفراندم در این یا آن کشور را به عهده
گرفتهاند، پیششرطهایی مثل «مصونیت مقامات حکومتی از مجازات» و «آسودگی خیال
جنایتکاران نظامی و امنیتی» را تحمیل کرده اند به این بهانه که رفراندمی موفق
بتواند برگزار شود و همه طرف های درگیر بتوانند نتیجه اش را قبول کنند.
علیرغم این تجربیات،
امروز گروهی از شخصیتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ملیگرا یا ملی ـ مذهبی در
دفاع از خواست رفراندم، بیانیه منتشر می کنند تا به قول خودشان، «راهی برای
نیفتادن جامعه به چرخه بیپایان خشونت» بیایند. حتی بخشی از آزادیخواهانی که
دغدغه رهائی مردم را دارند و خواهان برافتادن این نظامند هم به شعار رفراندم تمایل
نشان میدهند. درماندگی در برابر قدرت سرکوب نظامی ـ امنیتی رژیم، سرخوردگی از
شکست تلاشهای پیشین و تداوم بنبستهای سیاسی و اجتماعی، آن ها به این سمت می
راند. در شرایطی که قطب روشن و قابلاتکای مردمی در صحنه سیاسی حضور ندارد، این
ها صادقانه دنبال راههای «کمهزینه» و «میانبر» میگردند تا بتوانند دستگاه
سرکوب نظام را خنثی کنند به این امید که گشایشها و تغییرات مثبتی ایجاد شود. این
ها هم، «رفراندم تحت نظارت جامعه جهانی» را یک امکان (هرچند ضعیف) می بینند. مثل
توهم بردن بلیط لاتاری برای کسی که آه در بساط ندارد.
واقعیت این است که
حتی اگر جمهوری اسلامی تحت شرایط معینی، پای برگزاری رفراندم برود نتیجه اش حفظ
وضع موجود خواهد بود. مسائلی مثل شکاف طبقاتی و فقر، نابرابری جنسیتی، سرکوب سیاسی
و ستمگری ملی و مذهبی، تخریب محیطزیست و... با یک پرسش آری یا نه، یا حتی با هزار
پرسش در هزار رفراندم هم برطرف نخواهد شد. اینها روابط و نهادها و روندهای ریشه
ای جامعه ایران را تشکیل می دهد و راه حلی ریشه ای می طلبد.
پیک ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر