خبرهای داغ سیاسی
- دلیل دشمنی و اتهام زنی اصلاح طلبان برعلیه اپوزیسیون چیست؟
(در ابتدا باید آشکار کنم که من عدوی تو نیستم، انکار شیوه کار توام!)
چند روزیست که "اصلاح طلبان حکومتی" با طرح اتهام و هجمه گسترده به اپوزیسیون نظام، سخت در تقلا هستند تا برای نظامی که آنها را طرد کرده است دایه های مهربان تر از مادر بشوند. البته نمی توان از واژه "کاسه داغتر از آش" در مورد آنها استفاده کرد. زیرا آنها در هر حال خود را نخود همان آش می دانند و نه کاسه چینی و شکننده که مدتهاست این آش شور را در خود جای داده است. آشی که بعد از گذر چهل ساله ماندگی و کپک زدگی اینگونه شور و بیمزه شده است. زیرا آشپزهای مختلف نظام از هر دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب در ریختن نمک به داخل این "آش شور" جهت عزیر و دردانه نمایان کردن خویش همانند خاله خرسه مهربان به رقابتی تنگاتنگ اما نابرابر مشغول بوده و هستند.
غلامرضا ظريفيان یکی از چهره های اصلاح طلب که سمت های مختلفی از جمله معاونت وزیر علوم را در نظام جمهوری اسلامی بر عهده داشته امروز در سرمقاله روزنامه اعتماد تحت عنوان "کينه دشمنان از اصلاحات"، با غضب و برآشفتگی به اپوزیسیون و حتی رسانه هایی نظیر بی بی سی حمله کرده که چرا آنها اصلاح طلبان را بيش از اصولگرايان مورد حمله قرار دادهاند؟ وی تاکید می کند که اصلاح طلبان به هيچ وجه شالوده شكن نبوده اند، و اینکه همواره رهبران و نيروهاي موثر و شناخته شده اصلاحطلب در دفاع از نظام كوشيده اند ؛ زیرا بقول وی اسلام توانسته پاسخگوي نيازهاي اخلاقي، تاريخي و انساني ايرانيان باشد؛ و اصلاح طلبان را سرمایه نظام می داند که مورد كينه دشمنان نظام هستند.
دو روز پیش نیز عباس عبدي در گفتوگو با روزنامه اعتماد تاکید کرد که نباید به اپوزيسيون برانداز اهميت داد، زیرا آنها در شرايط كنوني خيلي اهميتي ندارند؛ و اینکه اگر اين اپوزيسيون برانداز مهم بود، سعي نميكرد با همين كارهاي فيك (تقلبی) و توييتربازي اصلاحات را تخريب كند. او همچنین با اشاره به شعار "اصلاح طلب، اصولگرا ديگه تمومه ماجرا" ادعا کرد که اپوزیسیون برانداز چیزی برای گفتن ندارد. عبدی مدعی می شود اپوزیسیون اصلاح طلبان را خطرناك ميدانند و به همین دلیل براي رسيدن به اهداف خود تصور ميكنند كه بايد اين مانع را بيش از پيش از بين ببرند و بياعتبار كنند.
اما بعقیده نگارنده، مشکل امثال عباس عبدی و ظریفیان و بقیه اصلاح طلبان، اپوزیسیون برانداز نیست که به ادعای آنها در تلاشند با کمک خارجی نظام مورد حمایت آنها را از بین ببرند، بلکه مشکل اصلی آنها خود مردم داخل کشور هستند که بر خلاف اپوزیسیون خارج نشین، فساد، دزدی، سرکوب، زندان، اعدام، بحران آفرینی بیجا، تورم، گرانی، رانت خواری، تبعیض، چپاول و به تاراج دادن سرمایه های ملی و نابودی محیط زیست، خشکسالی و دروغگویی و دهها مشکل اساسی دیگر را روزانه از نزدیک تجربه می کنند. نگارنده در طی چهل سال گذشته هرگز شعار "اصلاح طلب، اصولگرا ديگه تمومه ماجرا" را از هیچ شخص یا گروه اپوزیسیون برانداز در خارج از کشور نشنیده بودم. قیام خودجوش دی ماه سال گذشته نه تنها شما اصلاح طلبان را سراسیمه و غافلگیر کرد، بلکه اپوزیسیون برانداز خارج نشین را نیز بصورت غیر مترقبه ای بقول خارجی ها "سورپریز" کرد.
برای بیش از دو دهه ملت ایران بعنوان تماشاگر بر روی سکوی های استادیوم جمهوری اسلامی نشسته بودند و بازی بین دو " تیم خودی" را تماشا می کردند که توپ گردون گاهی در زمین این بود و گاهی در زمین آن. تماشگران نیز تشویق می شدند تا به دلخواه خود یکی از دو تیم خودی را تشویق کنند. تا اینکه دی ماه ۹۶ فرا رسید، و بناگاه گویی انفجاری رخ داد و تماشاگران عاصی و خسته از این بازی کسل کننده، نمایشی و ملالتآور میله های دور زمین بازی را شکستند و بنرهای تبلیغاتی بازی فریب را آتش زدند و به داخل زمین هجوم آوردند و قواعد بازی را به هم زدند. در ابتدای کار هر دو تیم خودی یکدیگر را متهم به ایجاد "اغتشاش" و به هم زدن بازی کردند. اما مدتی نگذشت که هر دوی آنها پی بردند که مردم واقعا از این بازی خسته کننده خسته شده اند، و خطر را دریافتند. و اینگونه شد که هر دو تیم متحدانه و شتابان در کنار یکدیگر انگشت اتهام را بسوی "بیگانه" و به اصطلاح "عوامل" آنها یعنی اپوزیسیون نشانه رفتند تا به رسم همه نظام های مستبد با فرافکنی اعتراضات مردم به کلیت نظام را به دنیای خارج یا "دشمن" منتسب کنند. اما باور کنید اپوزیسیون خارج نشین از این "گستاخی مبتکرانه و هوشمندانه" ملت ایران خبر نداشت. باور کنید هرگز در مخیله هیچکدام از ما اپوزیسیون تحصیلکرده و خارج نشین نمی گنجید که به کشاورزان اصفهانی یاد بدهیم در مهمترین سنگر نظام یعنی نماز جمعه چگونه مبتکرانه پشت به دشمن و رو به میهن بیاستند. وانگهی آیا می دانید شعار "مرفهین بی درد، مایه ننگ ملت" متوجه چه کسانی بود؟
اکثر ملت ایران شاید معتقد باشد بهترین شیوه تغییر یک نظام گذار مسالمت آمیز و حتی اصلاحات تدریجی و معنادار است. به همین دلیل بسیاری از آنها در عرض ۲۱ سال گذشته به امید تغییر از طریق اصلاحات دل بسته بودند و در کارناوال های فرمایشی انتخابات شرکت می کردند. اما اکنون همان مردم به این نتیجه رسیده اند که نظام جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست. اصلاح طلبان بظاهر مصلح و خیراندیش که در گشاده دستی نسبت به نظام و اتهام زنی به دگران سخاوتمندانه عمل می کنند، حتی از یک منظر خوشباورانه در حقیقت استمرارطلبانی افسونگر و مسحورکننده ای هستند که حتی برخی از آنها همانند مسیح مصلوب در زندان نیز صلیب استمرارطلبی اصلاحات سترون را بر دوش می کشند و از مردم می خواهند اگر نظام مقدس به طرف راست گونه شما سیلی زد، طرف چپ صورت خویش را برای سیلی دوم تقدیم بکنید، که این تنها راه رستگاری است و بس! (انجیل متی مقدس ۵/۳۹ : مقاومت مکنید، بلکه هر که به رخسارۀ راست تو طپانچه زند، دیگری را نیز به سوی او بگردان).
ظاهرا تم و بن مایه راهبردی و هماهنگ اصلاح طلبان ء استمرارطلب که زیرکانه می خواهند با گرگ دنبه بخورند و با چوپان گریه کنند، فرافکنی و اتهام پراکنی پراکنی بر علیه اپوزیسیون برانداز می باشد تا با یکدست دو هندوانه بردارند و اپوزیسیون را عامل بیگانه معرفی کنند. محمدرضا خاتمی نیز در نشست "انقلاب اسلامی و چشمانداز پیشِ رو" در مورد اپوزیسیون برانداز می گوید "آنها پایگاه و برنامهای ندارند و تنها حمایت آنها از سوی بیگانگان و خارجی هاست و جای نگرانی در این مرحله از این وضعیت وجود ندارد". اسرار حس دلبستگی و وظیفه دفاع از نظام در هر شرایطی و به هر قیمتی توسط اصلاح طلبان ء استمرارطلب در سخنان اخیر یکی از شناخته ترین چهره های آکادمیک، منتقد و دانشگاهی این طیف، یعنی دکتر صادق زیبا کلام بصورت معناداری رمز گشایی شد. ایشان اخیرا در مصاحبه با سایت "ایران وایر" با صراحت و بدون لکنت کلام تصریح کردند: "حاضرم برای جلوگیری از سقوط نظام، در مقابل مردم اسلحه به دست بگیرم". به مصداق " واعظان و زاهدان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند، چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند" بلافاصله بعد از نشر متن مصاحبه سخنان خود را طلبکارانه حاشا کرد. اما بعد از انتشار فایل صوتی صدای خود ایشان در آن مصاحبه، تا به امروز در این مورد "عاقلانه" سکوت اختیار کرده اند.
مشکل اصلی اصلاح طلبان که اسب خود را در بین ملت خویش گم کرده اند و پرخاشگرانه پی نعلش در بین اپوزیسیون خارج نشین می گردند، اپوزیسیون خارج نشین نیست. بلکه مشکل اصلی ملت مایوس، فقیر و مظلوم ایران این است که بعد از چهل سال "گدایی" شب جمعه از یادشان نمی رود و فرق بین کره جنوبی و کره شمالی را بخوبی درک می کنند و می دانند که مرکز ثقل زمین کجاست و آنها در ناکجاآباد کجای این جهان ایستاده اند. آنها نیک می دانند چه کسانی بارها آنها را با گفتاردرمانی و با هزار وعده خوبان به لب چشمه امید بردند و تشنه برگرداندند. آنها گزیده شدن را از همان سوراخ توسط همان مار چندین بار تجربه کرده اند. و شعار محوری قیام دی ماه این بود: "دیگر بس است این بازی؛ ما دیگر بازیچه اصلاح طلبان وعده نویس و اصولگرایان دعانویس نمی شویم.
در پایان ناصحانه به اصلاح طلبان ء استمرار طلب باید نصیحت کرد که گرچه رندانه، اما "خادمانه" تسکین درد خود را در اتهام زنی کاذب به اپوزیسیون می جوئید، اما این چاره و درمان بنیادین نیست. بقول سعدی درد شما را طبیب عام نشناسد. برای علاج این تصورات "دائی جان ناپلئونی" و توهمات دشمن پنداری به طبیب حاذق مراجعه کنید که همانا ملت ایران در درون کشور می باشد؛ زیرا درد شما از اوست و درمان نیز هم! یا وگرنه بقول شیخ اجل کین ره که تو میروی به ترکستان است و ترسم در طلوع آفتاب فردا ، بقول قدیمی ها هم از شوربای قم محروم خواهید شد و هم از حلیم کاشون.
______________________________________________________
هشدار اصلاح طلب به اصلاح طلبان
هاشم آقاجری فعال سیاسی و استاد تاریخ در اظهاراتی گفته است: مردم ایران به دو راهی خودکشی یا شورش رسیدهاند. اما اصلاحطلبان حكومتی هنوز به مردم پیشنهاد انتخاب بین بد و بدتر میدهند.
آغاجری تصریح کرده است اصلاح طلبان تا کی جامعه را از ترس سوریه شدن و امید به بهبود پشت خود نگه می دارند؟ مردم مستاصل بین خودکشی یا شورش، احتمالا شورش را بر می گزینند شاید نجات یابند.
او اظهار داشته است اصلاحات تنها 20 سال است پیشنهاد سلبی به مردم می دهد: انتخاب بین بد و بدتر. جمع بندی دو دهه به مردم آموخته این سیستم اصلاح نشده ،بلکه اصلاح طبان محافظه کار شده اند.
هاشم آقاجری متولد 1336 شهرستان آبادان می باشد. وی در پی یک سخنرانی در همدان در سال 1381 که در رابطه اصل مرجع تقلید در شیعه اظهاراتی بیان کرده بود به اتهام توهین به اسلام و مقدسات مسلمانان دستگیر و به اعدام محکوم گردید اما این حکم دو سال بعد به حبس تقلیل یافت.
ترفند جدید اصلاحطلبان برای ساکت کردن مردم
«محسن مخملباف»، (كارگردان ایرانی مقیم فرانسه)، در واکنش به ویدئوی منتشر شده از سوی مصطفی تاجزاده، در نامهای به او جریان اصلاحات در ایران را ناکارآمد توصیف کرد و نوشت: شما از اصلاحات چنان ایدئولوژىاى ساختهاید که اگر در زمان جنگ دوم جهانى هم بودید، با جنگیدن نیروهاى خارجى با هیتلر هم مخالفت مىکردید و مىگفتید بهتر است هیتلر را از طریق اصلاحات سر به راه بیاوریم.
به گزارش انصاف نیوز، در ابتدای این نامه آمده است: دوست بسیار گرانقدر و عزیزم، آقاى مصطفى تاجزاده! همواره شما را به عنوان انسانى شریف، مبارز، معتدل، و پر جرات ستایش کردهام، اما حقیقتجویى مرا وامى دارد که به نقد سخنان شما در تحلیل حوادث اخیر برآیم و این نامه را برایتان بنویسم.
مخملباف با انتقاد به موضع تاجزاده در ویدئوی منتشر شده، که در آن به گفتهی او اصلاحات و شرکت در انتخابات «وحی منزل» و روندی هدایت شده برای همهوقت و همهجا دانسته شده، گفت: در ویدئوى منتشره درباره حوادث اخیر همچون پیش، با استناد به این که باید جلوى سوریهاى شدن ایران را گرفت، بر تداوم شیوه اصلاحات اصرار ورزیدهاید. در ویدئوى مزبور استدلال کردهاید که افغانستان بعد از دخالت غرب به جایى نرسیده، چرا که نیمى از افغانستان امروزه در دست طالبان است.
تاجزادهی عزیز! اگرحکومت طالبان حکومت بدى بود، و حمله بین المللی باعث شد نیمى از افغانستان از دست طالبان آزاد شود، چرا نتیجه مىگیرید که چون همهی افغانستان امروز از دست طالبان آزاد نیست، پس آن آزاد شدن از اصل بى فایده بوده است! مگر براى نجات افغانستان از دست طالبان، راه دیگرى هم در آن زمان موجود بود؟ اگر موجود بود، چرا حکومت ایران و دولت اصلاحات با آن حمله همراه شدند؟! و چرا آن زمان اصلاح طلبان نه تنها لب به اعتراض نگشودند که در تعیین دولت بعد از حمله در افغانستان سخت فعال و همکار غرب بودند؟
براى شما آن دورهی سیاه طالبان بهتر بود یا امروز که علیرغم همهی مشکلات نیمى از افغانستان آزاد است؟ امروز زنان در نیمى از افغانستان به مدرسه و دانشگاه مىروند. حداقل در نیمى از افغانستان مردم در خیابان شلاق نمىخورند و حداقل نیمى از مردم دیگر در خطر سنگسار نیستند. کشور افغانستان انواع کانالهاى آزاد رادیو و تلویزیون را دارد، کانالهایى که مردم ایران هنوز آرزوى داشتن یکى از آنها را دارند.
مخملباف با طرح اتهام دخالت حکومت ایران در افغانستان و حمایت از طالبان، جمهوری اسلامی را مسوول بعضى از ناامنىهاى درون افغانستان خواند و افزود: مگر جز این است که رهبر قبلى طالبان، در حالى که از سفر به ایران بر مىگشت، مورد حمله هوایى غرب واقع شد و کشته شد؟ او براى کدام هماهنگى به سفر ایران آمده بود؟ تاجزاده عزیز طالبان ابتدا از طرف پاکستان حمایت مى شد، اما امروزه به جز پاکستان، از طرف حکومت ایران و روسیه هم حمایت مى شود.
و اما سوریه:
مخملباف با انتقاد از نقش حکومت ایران در سوریه و مسوول دانستن جمهوری اسلامی و روسیه در فجایع و جنایات این کشور گفت: مصطفى عزیز! چه کسى جز حکومت ایران و روسیه پشت «اسد» ایستاد و سوریه را به مثالى وحشتناک تبدیل کرد؟ اگر اسد اولبار تظاهرات مسالمت آمیز آنها را به توپ نمىبست، اگر [حکومت ایران]، پشت اسد نایستاده بود، اکنون سوریه مثال من بود براى شما، که ببین سوریه به چه روزگار آزادى دست یافته است»، مینویسد که اما به اعتقاد او مسوولان این مثال را معکوس کردند «تا امروز از زبان شما گفته شود دخالت خارجى، یعنى سوریهاى شدن ایران، و ما فراموش مى کنیم که آن خارجى، کسى جز حکومت ایران نیست». خلاصه کردن و نتیجهگیرى در مورد سوریه را از طریق پرسیدن سوال به خود شما واگذار مى کنم. آیا براى آن که سوریه، سوریهاى نشود، بهتر بود مردم سوریه از جنبش بهار عربى در تونس متاثر نمىشدند و به خیابان نمىریختند و تا ابد با اسد مىسوختند و مىساختند؟
وی با مقصر دانستن ایرانیان و سکوتشان در برابر آنچه او دخالت حکومت ایران در سوریه میخواند علت اصلی «سوریهای» شدن سوریه را دخالت نیروهای خارجی چون جمهوری اسلامی دانست و گفت: یا اینکه بهتر بود نیروهاى خارجى که مهمترین اش حکومت ایران است، در کار آن مردم دخالت نمى کردند؟ اگر منظور شما دومى است، گناه مردم سوریه چیست؟ این گناه من و شما و مردم ایران است که سکوت کرده ایم و از خاموش بودن خود در مقابل اقدامات حکومت ایران در سوریه، احساس عذاب وجدان نمىکنیم، و مردم بیچارهی سوریه را به مثالى تبدیل کردهایم براى سوریهاى نشدن ایران خودمان.
او با طرح این اتهام که حکومت سوریه با حمایت حکومت ایران برای سرکوب مردم سوریه از بمب شیمیایی استفاده میکند، گفت: ما ساکتیم و فقط از رنج آنها نتایج اصلاح طلبانه مىگیریم. مردم جهان و ما، آمریکا را در جنگ ویتنام مقصر و جنایتکار دانستیم، و ملت سوریه هم ما ایرانیان را مقصر و جنایتکار فروپاشى کشور خود مىدانند.
مخملباف با طرح این ادعا که حاکمیت با نپذیرفتن اصلاحات، انقلاب داخلى و یا حمله خارجى را به ایران تحمیل مىکند گفت: شما از اصلاحات چنان ایدئولوژىاى ساختهاید که اگر در زمان جنگ دوم جهانى هم بودید، با جنگیدن نیروهاى خارجى با هیتلر هم مخالفت مىکردید و مىگفتید بهتر است هیتلر را از طریق اصلاحات سر به راه بیاوریم. دوست عزیز اصلاحات و انقلاب و حمله از بیرون، فقط سه راه براى تغییر یک وضعیت است. متاسفانه این راه را ملتها انتخاب نمى کنند، بلکه این دیکتاتورها هستند که آن را به جوامع بشرى تحمیل مىکنند. پس گناه آن را به گردن ملت نیندازیم.
مردم به اصلاح طلبان هم ناسزا می گویند
یک نماینده مجلس شورای اسلامی اخیرا در نطق میان دستور با انتقاد از عملکرد دولت روحاني گفت: آقای رئیسجمهور، آیا در فضای مجازی هستید که امروز بابت حمایت از شما چه ناسزاهایی که به ما اصلاحطلبان گفته نمیشود؟
کواکبیان افزود: چرا وعدههای خود را فراموش کردهاید و اگر اصولگراهایی که به اصطلاح نمیگذارند شما کار خود را انجام دهید را به مردم نمیگویم و بنده از ابتدا این دولت را اصلاحطلب نمیدانستند اما بحث ما این است که مردم به خاطر اصلاح طلبان به شما رای داده اند و در انتخابات 96 هیچ حزب اصولگرایی به روحانی رای نداد.
وی گفت: شما فرصت چندانی ندارید، پس بیایید مشکلات مردم را حل کنید چرا که فلاکت و بیکاری در جامعه بیداد میکند.... قرار بود مجلس را خانه تکانی کنیم... نکند که ملت ما را خانه تکانی کند.
عبدالستار دوشوکی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر